کتب مختلف

مرگ چیست؟ قسمت دوم

فصل دوم : ارواح در عالم برزخ

مقدمه

آنچه از آیات و روایات استفاده مى شود، آن است که روح و جان هر انسانى با بدنش آمیخته شده است مانند آمیخته شدن آتش با ذغال و گلاب با برگ گل ، در ماهیت و حقیقت روح هرگز تغییر و نابودى پدید نمى آید، آن چه از وجود انسان تغییر مى یابد و مى میرد جسم خاکى او است .

جسم انسان نسبت به جان و روح او مانند لباس است نسبت به تن او، همان طورى که انسان در طول مدت زندگى خود لباس هاى گوناگونى مى پوشد، همچنین از آن لحظه که انسان به نشو و نما شروع مى کند در اثر حرکت جوهرى ، شکل هاى مختلفى در او پدید مى آید. یک وقت به شکل نطفه و پس از مدتى به شکل علقه (خون بسته )، پس از مدتى به صورت مضغه (پاره گوشت ) و هم چنین به شکل هاى گوناگونى در آمده تا در آخر به صورت طفل ، از شکم مادر بیرون مى آید.

پس از آن هم ، باز قیافه و شکل او عوض مى شود: قیافه طفولیت او به جوانى و جوانى به پیرى مبدل مى شود و با رسیدن مرگ ، زندگى دنیایى او به زندگى برزخى و آخرتى مبدل مى گردد. همه این حالات بر جسم انسان عارض مى شود، حالت و شکل قبلى مى میرد و از بین مى رود، اما شخصیت و هویت اصلى او محفوظ مى ماند. لذا به یک نفر انسان شصت ساله ، با این که قیافه او کاملا با قیافه چهل سال پیش تفاوت کرده است مى گویند این همان شخص چهل سال پیش است .

مرگ هم ، مانند جوانى و پیرى ، حالتى است که بر انسان عارض مى گردد. زندگى دنیایى را از او مى گیرد، همان طورى که پیرى حالت جوانى را از انسان مى گیرد و به حالت پیرى مبدل مى سازد، مرگ هم انسان را به عالم برزخ و آخرت وارد مى کند، جسم به جوهره اصلى خود که خاک است بر مى گردد. روح انسان هم مانند جدا شدن آتش از ذغال ، از بدن جدا مى شود و در یک قالب مجرد از ماده ، (مانند موجودهایى که در تلویزیون ظاهر مى گردد) زندگى برزخى خود را آغاز مى کند، همان طورى که طفل پس از طى کردن دوران شکم مادر، دوران زندگى دنیوى را آغاز مى کند.

از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده که فرمود: شما، براى نابود شدن خلق نشده ، بلکه براى باقى ماندن به وجود آمده اید و جز این نیست که شما از سرایى به سراى دیگر منتقل مى شوید! حقیقتا (نفس و روح ) شما در زمین ، غریب و در بدن ها زندانى است ، (زیرا از جنس عالم ماده نیست ).

نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: پیامبران خدا نمى میرند، بلکه از سرایى به سراى دیگر منتقل مى شوند.

این مطلب ثابت و معلوم است که بعضى افراد اقوام و دوستان خود را پس ‍ از مرگشان در خواب مى بینند و با آنها گفت و گو مى کنند. حتى بعضى اوقات از راهنمایى هاى آنها استفاده مى نمایند؛ زیرا آنها زنده اند و در عالمى که ویژگیهاى آن را نمى دانیم زندگى مى کنند و از عالم دنیا اطلاع دارند و ارتباطشان به کلى از آن قطع نشده است .

احضار ارواح مردگان دلیل دیگرى بر بقاى روح در عالم برزخ است قطع نظر از حکم شرعى آن عمل ، این طور که نقل مى کنند: صاحبان این فن ، روح هر مرده اى را که بخواهند حاضر کرده و با آن سئوال و جواب مى کنند؟! (اگر چه احضار ارواح هنوز به عنوان مسئله عملى ثابت نشده و اگر در آینده ثابت شود براى تحکیم عقاید مذهبى دلیل استوار و قاطعى خواهد بود.)

ارواح در قالب جدید

بعضى از آن که دوران عمر انسان به پایان رسید و روح از بدن جدا شد، عالم برزخ شروع مى شود. روح داخل بدن مثال و برزخى مى شود و به فعالیت خود ادامه مى دهد، بدن مثالى از لحاظ شکل و قیافه مانند بدن خاکى است فرق آن با بدن خاکى این است که بدن مثالى جسم و ماده نیست ، سنگینى ندارد، لطیف تر از هوا است ، چیزى مانع آن نخواهد شد، هر نقطه اى که قرار بگیرد همه چیز و همه جا را مى بیند، این طرف و آن طرف دیوار و راه دور و نزدیک برایش تفاوتى ندارد، به یک چشم بر هم زدن همه جهان را سیر مى کند و در آسمان ها پرواز مى نماید.

از امام صادق علیه السلام نقل شده است : بدن مثالى (و برزخى ) را اگر ببینید مى گویید، این همان بدن دنیایى است .

اگر شما پدر یا یکى از بستگان خود را در خواب ببینید با همان مى بینید! اگر چه آن بدن ده ها سال گذشته در خاک پوسیده شده است . اما در قالبى سالم به خواب شما مى آید و مطالب واقعیت داراى را براى شما مى گوید که : بعد از بررسى معلوم مى شود همه ، مو به مو درست و واقعیت داشته است .

گاهى روح در بدن سالمى به خواب انسان مى آید و از آینده خبرهایى مى دهد که بدون کم و زیاد بعدا واقع مى شود.

هر انسانى در همین دنیا، دو بدن دارد یکى سنگین و دیگرى سبک ، بدن سنگین همین بدنى است که در بیدارى با هم گفت و گو مى کنیم و رفت آمد داریم .
بدن سبک آن است که ، در حالت خواب با هم دیگر برخورد مى نماییم ، مسافرت مى کنیم ، به آسمان مى رویم ، جاهایى را که نرفته و ندیده ایم مى رویم و مى بینیم .
آرى ، هنگام خواب و مرگ روح از بدن مفارقت مى کند. ولى در حالت خواب به کلى قطع علاقه نمى کند، هنوز علاقه جزیى به بدن دارد. و در هنگام مرگ روح علاقه خود را بسیار کم مى کند به طورى که فقط از دور آن را مشاهده مى نماید؛ زیرا قصد ندارد تا روز قیامت به بدن برگردد. اما در قیامت بعد از آن که ذرات انسان به هم متصل شد و از قبر بیرون آمد، باز روح ، قالب مثالى را رها کرده و به همین بدن خاکى برمى گردد.
بدن باید با آلتى که در دنیا داشته و با آن اعمال خیر و شر را انجام مى داده وارد شود؛ چرا که هر مجرمى را با آلت جرم به دادگاه مى برند و محاکمه مى نمایند.

زندگى عالم برزخ مانند زندگى در عالم خواب است ! انواع شادى ها و غمها، لذت ها و شکنجه ها را، در عالم خواب داریم همان گونه که در بیدارى داریم ، در عالم خواب روح خوشحالى مى کند جسم و بدن هم لذت مى برد، روح ناراحت و خسته مى شود، از کوه پرت مى شود، در بدن هم اثر مى گذارد و آن را خسته و ناراحت مى کند.

ارواح مؤ منان به صورت انسان

مؤ منانى که از دنیا رحلت مى کنند، در عالم برزخ به صورت هاى برزخى که شبیه صورت انسان است مثل و مصور مى شوند نه به صورت هاى دیگر.
ابن ظبیان مى گوید: من در خدمت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بودم که فرمود:
مردم درباره ارواح مؤ منان پس از مرگ چه مى گویند؟
عرض کردم : مى گویند: آنها پس از مرگ در حواصل (سنگدان و چینه دان ) مرغان سبز رنگ قرار مى گیرند.
فرمود: ((سبحان الله ))! مؤ من در نزد خدا گرامى تر از آن است که روح او را در ((سنگدان)) مرغى قرار دهد، لکن چون وقت ارتحال مؤ من مى رسد، رسول خدا صلى الله علیه و آله و على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام به نزد او مى آیند، در حالى که با آنها ملائکه مقرب پروردگار هم هستند.

اگر خداوند زبان مؤ من را با شهادت به توحید پروردگار و به نبوت پیامبر صلى الله علیه و آله و ولایت اهل بیت علیه السلام گویا کند، آنها به نفع او شهادت مى دهند و فرشتگان مقرب هم با شهادت آنها شهادت خواهند یافت .

و اگر زبان مؤ من در آن حال بسته باشد! خداوند پیامبر خود را از ضمیر و قلب او آگاه مى کند، پس رسول خدا بر ایمانش گواهى مى دهد، بر اساس ‍ شهادت پیامبر صلى الله علیه و آله على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام و فرشتگانى هم که حضور دارند نیز گواهى خواهند داد.

پروردگار چون روح مؤ منان را به سوى خود قبض مى کند، آنها را در بهشت مى برد. و در صورتى مانند صورت آنها قرار مى دهد، به طورى که در بهشت مى خورند و مى آشامند، چون روح شخصى که تازه از این دنیا رفته بر آنها وارد مى شود، ایشان را به همان صورت هایى که در دنیا داشتند مى شناسند.

ابوبصیر نیز از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده : ارواح مؤ منان در بهشت کنار درختى به صورت اجساد بشر قرار دارند و بدین صورت ها شناخته مى شوند، یکدیگر را مى شناسند و با هم گفت و گو مى کنند.
چون روح تازه اى بر آنها وارد مى شود، مى گویند: فعلا او را پرسش ‍ واگذارید؛ چرا که از مقام هولناک و ترس عظیمى رهایى یافته است .

سپس از او مى پرسند: فلان کس چه کرد؟ و فلان کس کجا است ؟ اگر در پاسخ بگوید: او زنده بود، ارواح امید خیر و رحمت و سعادت را درباره او دارند. اگر بگوید: مرده است ، ارواح مى گویند: واى به حال او به پستى گرایید و سقوط کرد.
اگر او از اهل بهشت مى بود مسلما با بهشتى ها بوده است ، چون در میان آنها نیامده معلوم مى شود که به جهنم رفته است .

ارواح کفار به صورت شیطان

همان طور که ارواح مؤ منان به صورت انسان در مى آیند و به دیدن اهل خود مى روند، ارواح کفار هم ، به صورت شیاطین و ملکاتى که در آنها بوده اند درد مى آیند (مانند صورت سگ ، خوک ، میمون ، مار، عقرب ، مورچه و غیره ) و در حجره هایى از آتش منزل مى کنند و از خوراکى ها و آشامیدنى هاى اهل آتش مى خورند و مى آشامند.

هیچ روح کافرى نیست مگر آن که هنگام ظهر به دیدار اهل و عیال خود مى رود، اگر ببیند اهلش به اعمال نیک مشغول اند براى او موجب حسرت و ندامت خواهد شد؛ چرا که فرزندان و اهل بیت او به کارهاى نیک و شایسته مشغول اند و او از آنها غافل بوده و کارى براى نجات خود انجام نداده است .

در روایت دیگرى وارد شده : وقتى کافر اهل خود را زیارت مى کند، کارهاى نیکى که خانواده اش انجام مى دهند از او پوشیده و مخفى مى شود و کارهاى زشت و ناپسند آنان براى او آشکار و هویدا مى گردد.

ارواح ارتباط با بدن ها را قطع نمى کنند

وقتى انسان از دنیا رفت و روحش در قالب مثالى به خود صورت گرفت ، روح علاقه خود را به کلى از بدن قطع نمى کند! روح انسان خواب علاقه خود را از بدن کم کرده و بدن در حال خواب ، مقدارى سرد مى شود، ولى در حال مرگ ، روح بیشتر علاقه خود را از بدن قطع مى کند و یک ارتباط ضعیفى باقى مى ماند.

به عبارت واضح تر: علاقه و ارتباط روح با بدن بر سه گونه است .
۱ – ارتباط کامل و تمام مانند حیات و زندگى پیش از مرگ .
۲ – ارتباط متوسط، مانند ارتباط روح با بدن در حالت خواب ؛ زیرا مانند مرگ است .
۳ – ارتباط کم و ضعیف که در حال مرگ تحقق یافته .

در روایت وارد شده است که : روح پس از مرگ ، در روز سوم ، پنجم ، هفتم ، چهلم و سال به دیدن بدن مى آید و جسم را مى بیند و از آن چه به سر آن آمده ناراحت مى شود.

در وقت خروج روح ، انسان بدن خود را مى بیند و به دنبال آن تا قبر مى رود. به واسطه همین علاقه جزئى مى بینیم که قبور ائمه اطهار صلى الله علیه و آله و علما و اولیاء الله منشاء اثر و نزول برکات و برآورده شدن حاجات است در حالى که مخاطب به سلام و درود و صلوات ها، ارواح برزخى آنها هستند نه بدن هایى که در قبر خوابیده اند.

آداب جسد

باید توجه کرد که بدن میت داراى احترام است . از این جهت بدن را نباید در مزبله انداخت یا در بیابان رها کرد، به خصوص بدن مؤ من را که احترام آن لازم است ؛ زیرا احترام به روح است .

از این جهت برزخ را به عالم قبر تعبیر نموده اند، در حالى که برزخ هزاران برابر از عالم دنیا بزرگ تر است تا چه رسد به قبر، ولى به واسطه همین ارتباط جزئى به عالم قبر تعبیر نموده اند و از سئوالات برزخى به سئوال قبر تعبیر کرده اند.

قبر میت باید به اندازه بدن او باشد، میت را باید در میان قبر راحت بخوابانند، آن را به اندازه کافى گود کنند، در جایى که مى خواهد کسى از دنیا برود، کارى نکنند، که از نزول ملائکه جلوگیرى شود، آدم جنب داخل نشود، قرآن قرائت کنند، پاى محتضر را به سمت قبله دراز نمایند، دعاى ((عدلیه )) و سوره ((یس )) و ((وصافات )) بخوانند چیز سنگین روى سینه او نگذارند و بهتر است افرادى که وارد مى شوند با وضو باشند؛ زیرا محل جان دادن میت محل نزول فرشتگان و ارواح مقدس معصومین علیه السلام است .

کسى که از دنیا مى رود باید مؤ منین براى تشیع جنازه او اجتماع کنند، او را به سه آب ، (سدر و کافور و آب خالص ) سه بار غسل دهند و در سه یا پنج پارچه کفن نمایند.

بعد او را وارد قبرستان کنند و تا هنگام ورود در قبر تدریجا نزدیک قبر نمایند، اگر مرد است بدن را پایین قبر و اگر زن است از پهلو داخل کنند، در میان قبر صورت او را برهنه نموده و روى خاک گذارند. (کنایه از این که خداوندا بهترین جاهاى بدن خود را که موجب شرف و آبروى من بود اینک در مقابل مقام عظمت و جلال تو به روى خاک مى نهم .)

باید براى او تلقین بخوانند و جرید تین (دو چوبى که زیر بغل میت مى گذارند) در زیر بغل هایش بگذارند، در چهار گوشه قبر او تربت حضرت سید شهدا علیه السلام را بریزند.
این ادب و اعمال که انجام مى گیرد گرچه با بدن و جنازه اى است که در قبر افتاده است ولى روحش خوشحال مى شود. این کارها احترام به روح مؤ من است چون عمرى این بدن آلت دست روح بوده و روح را براى رسیدن به کمال ، یارى کرده است . از این جهت بدن میت مورد احترام قرار مى گیرد، و مى گویند: شب اول قبر از آن سئوال مى کنند و بدن را در قبر، عذاب یا اکرام مى نمایند.

ارواح مؤ منان با خانواده ها

به واسطه علاقه اى که بین ارواح مؤ منان و بازماندگانشان وجود دارد آنها به دیدن اهل و عیال خود مى آیند و با آنان ملاقات مى کنند؛ روح مؤ من با همان صورتى که مصور شده به دنیا نزول نموده . اقوام و ارحام و اهل بیت و افرادى را که به آن ها علاقمند است ملاقات کرده و از حالات و سرگذشت آنان اطلاع مى یابد.

حفص بن بخترى از امام صادق علیه السلام روایت مى کند که فرمود: مؤ من ، اهل خود را مى بیند و آن چه را که موجب محبت او است مشاهده مى نماید، لیکن چیزهایى که موجب کراهت او مى گردد از نظر او پوشیده مى شود.

نیز فرمود: بعضى از مؤ منان در هر هفته یک بار، روز جمعه به زیارت و ملاقات اهل خود مى آیند، بعضى دیگر بر حسب مقدار عمل خود مى توانند آنان را ملاقات و زیارت کنند.

ابوبصیر نیز از آن حضرت نقل مى کند: هیچ روح مؤ منى نیست مگر آن که در هنگام ظهر به دیدار اهل خود مى رود، اگر دید اهلش به اعمال نیک مشغول است ، حمد و سپاس خداى بر این نعمت به جاى مى آورد.

در حدیث دیگرى آمده است : اسحق بن عمار از موسى بن جعفر درباره ارواج گذشتگان سؤ ال مى کند: آیا آنها اهل خود را ملاقات و دیدار مى کنند؟ فرمود: آرى ، گفتم : در چه مقدار از زمان ؟ فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال یک یار بر حسب مقام و منزلت مؤ من .

گفتم : به چه صورتى آن ها براى دیدار اهل خود مى روند، فرمود: به صورت پرنده لطیفى که خود را به دیوارها مى زنند و از اهل خود آگاه مى شوند پس اگر آن ها را در خیر و خوبى مشاهده کنند خوشحال مى شوند، و اگر در حال بد و حاجت مندى و اندوه بنگرند غم ناک و ناراحت مى گردند.

عبدالرحیم قیصر مى گوید: به آن حضرت عرض کردم : آیا مؤ من اهل خود را دیدار و زیارت مى کند، فرمود: بلى از پروردگارش اذن مى طلبد. خداوند هم ره او اذن مى دهد و دو فرشته نیز همراه او گسیل مى نماید، آنها به سراغ اهل او به صورت بعضى از پرندگان آمده و بر خانه او قرار مى گیرند، به طورى که آن مؤ من ، کلام اهلش را مى شنود و به آنها نگاه مى کند.

البته در این جا که حضرت فرمود: روح مؤ من به صورت پرنده اى بر دیوارها مى نشیند، مراد این نیست که واقعا روح به صورت مرغى در مى آید، (ممکن است انسان بعضى اوقات مرغى را که بر روى دیوار خانه مى بیند واقعا فکر کند که روح مرده او باشد!؟)
بلکه حضرت مى خواهد بفرماید: همان طور که مرغها بر روى دیوارهاى شما مى نشیند و به آسانى رفت و آمد مى کنند روح مؤ من هم از خانه خود سرکشى مى کند و از اهل و عیال خود و احوال آن ها اطلاع پیدا مى کند.

ارواح و دیدار با جسدها

بعد از آن که روح انسان از بدن جدا شد و جسد بى جان او را داخل قبر نمودند. روح ، جسد را فراموش نمى کند و گاه گاهى به دیدن آن مى آید و حالاتش را مشاهده مى کند، از وضع تاءسف بار آن حسرت مى خورد، گریه مى نماید و سخنانى با بدن مى گوید.

حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: وقتى روح از جسد انسان جدا شد و جنازه او را دفن کردند، سه روز بعد از آن ، از خدا اجازه مى خواهد و مى گوید: خدایا! به من اذن بده تا بروم و جسد خود را مشاهده کنم و دیدارى از او نمایم و ببینم چه بر سرش آمده است .

خداوند اذن مى دهد: روح کنار قبرش مى آید و از دور نظر مى کند مى بیند، آب از بدن و دهان و بینى او روان شده است مدتى طولانى گریه مى کند و مى گوید: اى جسد بیچاره ! و اى دوست صمیمى من . آیا در زمان حیات و زندگى خود چنین روزى را به یاد مى آوردى ؟ آیا این منزل وحشتناک و پر بلا و غم و اندوه و پر ندامت را به یاد داشتى ؟ بعد از آن از کنار قبر جدا مى شود و مى رود.

وقتى پنج روز از زمان دفن میت گذشت . باز مى گوید: خدایا! به من اذن بده تا بروم و جنازه خود را مشاهده کنم . خداوند به او اجازه مى دهد: مى آید به سوى قبر و از دور به بدنى که داخل قبر است نظر مى کند، در حالى که خون از بینى و دهان و دو گوش او بیرون مى آید و سر و صورت او را چرک و خون فرا گرفته است . باز گریه طولانى مى کند به حال او حسرت مى خورد و مى گوید: اى جسد من ! آیا در زمان حیات خود به فکر این منزل پر از غم و غصه و پر از مار و عقرب و کرم هایى که بدن ترا مى خورند بودى ؟ آیا به فکر از هم پاشیدن بدن و اعضاء و جوارح خود بودى ؟ بعد از آن به مکان خود باز مى گردد.

پس از آن هفت روز که از دفن بدن گذشت روح از خدا اذن مى خواهد که بیاید و جسد خود را ملاحظه کند. وقتى مى آید و جسد را از دور ملاحظه مى کند، مى بیند بدن کرم افتاده است . باز گریه طولانى مى کند و مى گوید: اى جسد مسکین و بیچاره من ! آیا در زمان حیات خود که با فرزندان و خویشان ، عزیزان و همسایگان به سر مى بردى ، به یاد این روز تنهایى و غربت خود بودى ؟ کجا هستند برادران و دوستان و همسایگان تو، تا در جوارشان به سر مى برى و مسرور باشى ؟ ولى امروز آنان باید باید تا روز قیامت براى من و تو گریه کنند.

یک ماه که از هنگام دفن گذشت روح ، اطراف قبر مى آید تا مشاهده کند، مال و اولادى که از او باقى مانده است چه اعمالى برایش انجام مى دهند؟ چگونه اموال او را تقسیم مى کنند و بدهکارى هاى او را مى پردازند؟ او را چگونه از گرفتارى خلاص مى کنند؟

روح تا یک سال اطراف قبر مى گردد و نظر مى کند، که چه کسانى براى او طلب استغفار مى نمایند؟ چه کسانى براى او محزون و ناراحتند؟ بعد از تمام شدن سال ، روح به جایى که همه ارواح ، در آن جا اجتماع کرده اند مى رود تا روزى که در صور دمیده شود و همه مردگان دومرتبهزنده شوند.

زیارت اهل قبور

فته شد که : ارواح با اهل دنیا ارتباط دارند، به دیدار و ملاقات اهل و عیال خود مى آیند، کارهاى خوب و بد آنها را مشاهده مى کنند و از اعمالشان خوشحال و ناراحت مى شوند.

حال ببینیم ، آیا زنده ها هم باید به زیارت مردگان بروند یا خیر؟ روایاتى در این زمینه وارد شده که : باید مرده ها را فراموش نکرد و به زیارتشان رفت ؛ زیرا آنان از زیارت بازماندگان خوشحال و از زیارت نکردن آنها ناراحت مى شوند.

عبدالله بن سلیمان مى گوید: از حضرت امام محمد باقر علیه السلام درباره زیارت اهل قبور سئوال نمودم : آیا به زیارت آنان بروم ؟

فرمود: بلى ؛ چون روز جمعه شود آنان را زیارت کن ؛ زیرا هر کدام از آنان در تنگى و ناراحتى باشند، در بین طلوع صبح صادق و طلوع آفتاب گشایش مى یابند. در این موقع هر کس به زیارت آنها رفته باشد علم و اطلاع پیدا مى کنند! لیکن چون آفتاب طلوع کند دیگر قادر بر توجه به امور دنیا و زیارت اهل خود نیستند.

عرض کردم : آیا آنها از افرادى که به زیارت قبورشان مى روند علم پیدا مى کنند و از دیدن آنها خوشحال مى شوند؟ فرمود: آرى ، و نیز از بازگشت زائرین به محل و خانه خود وحشت مى کنند و ناراحت مى شوند.

نیز محمد بن مسلم مى گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم : آیا به زیارت مرده ها برویم ؟ فرمود: آرى ، عرض کردم : آیا آنها از رفتن ما به سوى قبرهایشان مطلع مى شوند؟ فرمود: به خدا سوگند آرى ! از آمدن شما بر سر قبرهایشان خبردار مى شوند و از دیدنتان خوشحال مى گردند و با شما انس مى گیرند.

عرض کردم : وقتى سر قبرشان رفتیم آنان را چگونه زیارت کنیم و چه بگوییم ؟ فرمود: بگو: خدایا! زمین را از طرف پهلوهاى آنان بگستران ، ارواح آنان را به سوى خود بالا بر، مقام رضوان و خشنودى خود را به آنان برسان ، و از رحمت خود در آستانه آنها فرود آور که به واسطه آن ، تنهائیشان به جمعیت و وحشت شان به انس تبدیل شود، به درستى که تو بر هر کارى توانایى .

چون در بین قبرها هستى یازده مرتبه سوره ((قل هو الله )) را قرائت کن و ثوابش را به روح آنان هدیه نما؛ زیرا کسى که این عمل را به جاى آورد خداوند به عدد همه مردگان ثواب و پاداش به او عنایت فرماید.
عبدالله بن سنان مى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم : سلام کردن بر اهل قبور چگونه است ؟ فرمود: چنین مى گویى سلام بر اهل خانه هایى از مؤ منین و مسلمین ، شما زودتر از ما جلودار بودید و پیش از ما رفته اید، ما نیز انشاءاله به شما ملحق خواهیم شد.

در روایات زیادى وارد شده است که : پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه معصوم علیهم السلام هر شب پنج شنبه با جمعى از مردم به زیارت مردگان مى رفتند و در قبرستان بقیع و وادى السلام براى اموات دعا و طلب آمرزش مى نمودند.

فوائد زیارت اهل قبور

لازم است بدانیم زیارت مردگان چیست ؟ مسلم است که زیارت اهل قبور به خصوص علماء و شهداء و مقربان درگاه خدا فوائد بسیارى دارد. از جمله :

۱- زیارت قبور ائمه و مقربان ، زائر را از هر آلودگى و خباثت نفس و گناه پاک و منزه مى سازد.

۲- زیارت قبور ائمه و مؤ منان ارتباط پیدا کردن با روح متوفى است ، زیارت کننده از آن روح پاک مدد مى گیرد، هر چه روح پاک تر و عالى تر باشد، زائر بهره بیشترى از او خواهد برد.

۳- حاجت انسان بر سر قبر علماء و صلحا و شهداء، بیشتر برآورده مى شود، اصولا در جاهایى که مردمان بزرگ و اولیاء خدا دفن شده اند مردم بیشتر به زیارت مى روند و حاجت بیشترى مى گیرند.

۴- زیارت اهل قبور، انسان را به یاد مرگ و عالم قبر مى اندازد، او را آخرت و خدا نزدیک مى کند، کم تر دل دنیا مى بندد و خود را در آینده جزء اموات به حساب مى آورد.

۵ – ناراحتى زائر کم تر مى شود و در اثر زیارت و گریه بر بالین قبور، غم و قصه او از بین مى رود، عقده هاى او بیرون ریخته مى شود. در روایات آمده است : هر وقت خیلى خوشحال یا ناراحت مى باشى به قبرستان برو و قدرى راجع به ساکنان آن جا فکر و تاءمل کن تا به حالت عادى بر گردى .

۶- هم تو با آن ها و هم آنان با تو انس مى گیرند! از رفتن تو به زیارت آنان خوشحال و خشنود مى شوند، و درباره تو دعا مى کنند.

چون روح میت که به زیارت خود ارتباط بیشترى دارد زیارت اموات بر سر قبرشان اثر بیشترى خواهد داشت . نباید گفت : براى اموات فرقى ندارد! چه سر قبرستان رویم و چه جاى دیگر، فقط به یاد آن ها بودن کافى است ؟

مؤ منانى که به زیارت اهل قبور مى روند به واسطه دریچه قبور، خود را به روح آن معصوم ، عالم ، شهید، مؤ من و مقرب درگاه خدا مرتبط نموده و به این وسیله با تمام وسعت عالم معنى با ارواح ارتباط پیدا مى کنند و بهره کافى مى گیرند.

پذیرایى سلمان از زائرین خود

براى این که متوجه شویم : زیارت اهل قبور بى فایده نیست و اثراتى دارد و حتى اهل قبور خوشحال شده و بعضى اوقات از زائرین و میهمانان خود پذیرایى کرده اند! داستان یکى از علما که ابتدا به زیارت اهل قبور معتقد نبود و بعدا معتقد شده بود را نقل مى کنیم :

مرحوم آیه الله حاج شیخ محمد جواد انصارى همدانى فرموده اند: من سابقا به زیارت قبر غیر پیامبر و امام نمى رفتم و به آن کار معتقد نبودم ؛ زیرا تصور مى کردم که فقط از قبور ائمه هدى و معصومین علیهم السلام که به مقام قرب و طهارت مطلقه رسیده اند گشایش حاصل مى شود و انسان به حاجات خود مى رسد و فقط آن ها اطلاع پیدا مى کنند و زائرین خود را مورد لطف و توجه قرار مى دهند و از قبور غیر معصوم و مقربین اثرى مترقب نیست و کارى از دست آنها ساخته نمى باشد.

تا در سفرى که براى اولین بار به همراه جمعى از علما و شاگردان روحانى خود به عتبات عالیات به جهت زیارت مشرف شدیم . در ایام اقامتمان در کاظمین ، روزى براى تماشاى بناى ایوان شکسته مدائن که به حقیقت موجب عبرت بود از بغداد به سوى آن جا رهسپار شدیم .

پس از تماشاى شهر و ایوان معروف و طاق کسرى ، و پس از به جاى آوردن دو رکعت نماز که مستحب است در ایوان خوانده شود، به سمت قبر سلمان فارسى و حذیفه یمانى که در کنار آن قرار دارد به راه افتادیم .

در کنار قبر سلمان ، نه به جهت زیارت بلکه براى رفع خستگى و استراحت ،با دوستان و رفقا نشسته بودیم ، ناگهان سلمان خود را به صورت واقعیش ‍ نشان داد و به حقیقت خود تجلى نمود و از همه ما پذیرایى کرد، چنان روح او لطیف و صاف و بدون ذره اى از کدورت بود که ما را در عالمى از لطف و محبت و صفا فرو برد، چنان در فضاى وسیع و لطیف و بدون مانع از عالم معنى ما را داخل کرد که بدون شک مانند فضاى بهشت پر از لطف و صفا بود.

آیه الله شیخ محمد جواد مى گوید: من از این که به جهت زیارت در کنار قبر او نیامده بودم شرمنده شدم و خجالت کشیدم ! سپس به زیارت قبر او پرداختم . از آن زمان من نیز به زیارت قبور غیر ائمه طاهرین علیه السلام (از قبیل قبور علما و صلحا و مقربان و اولیاء خدا) مى روم و از آنان مدد مى گیرم ، حتى به زیارت قبور مؤ منان ، و مردم عادى در قبرستان ها مى روم و به شاگردان خود هم سفارش کرده ام که از این فیض الهى محروم نمانند.

تعریف برزخ

در تعریف ((برزخ )) چنین گفته اند: فاصله بین دو چیز را ((برزخ )) مى گویند: مانند پرده اى که بین زن ها و مردها زده شود، دیوار بین دو خانه ، مرز بین دو ملک ، فاصله بین دو نهر آب یا دو دریا، کسى که بین دو نفر واقع مى شود که با هم نزاع نکنند، همه این ها را ((برزخ )) مى نامند.

((برزخ )) عالمى بین ((دنیا)) و ((آخرت )) است که آن را عالم قبر هم مى گویند: فاصله بین مرگ تا قیامت ، بین دنیا و آخرت از هنگام مرگ تا برانگیخته شدن در روز قیامت را ((برزخ)) گویند.

((برزخ )) نه مربوط به دنیا است و نه مربوط به آخرت . مربوط به دنیا نیست ؛ چون زندگى آن جا مانند زندگى دنیا نمى باشد؛ زیرا روح در دوران برزخ ، در قالب مثالى نازک و هوایى نرم تر از بدن فعلى قرار مى گیرد که در آن ، جرم و تیرگى مادى و لطافت مجردات نیست . بلکه جسمى بین بدن و روح است .

عالم برزخ از نظر وسعت نسبت به دنیا، مانند دنیا نسبت به رحم مادر است بدین جهت نمى توانیم ویژگى هاى عالم برزخ را تصور کنیم ، چنان چه کودک در رحم مادر نمى تواند ویژگى هاى دنیا را بفهمد با این که به زودى به عالم دنیا وارد مى شود.

کلمه ((برزخ )) سه مورد در قرآن وجود دارد و در هر سه مورد به معناى فاصله بین دو چیز آمده است . آن موارد از این قرارند:

۱- مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبقیان
خداوند، ((دو دریا را به هم آمیخت و میان آن دو، فاصله اى قرار داد تا هیچ کدام از مرز و حد خود خارج نشوند)).
۲- و جعل بینهما برزخا و حجرا محجورا
و خداوند ((بین دو دریا (دریاى شیرین و خوش گوار و دریاى شور و تلخ ) فاصله و حایلى قرار داد تا همیشه از هم جدا باشند.))
۳- و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون
((و از پشت سر آن ها (از لحظه مرگ ) تا روز قیامت و بر انگیخته شدن فاصله و برزخى قرار داده شده است .))
در این سه آیه ، ((برزخ )) به معناى فاصله بین دنیا و آخرت و بین دو دریا و دو آب آمده است :
در نهج البلاغه هم کلمه ((برزخ )) در دو مورد آمده است :

۱- سلکوا فى بطون البرزخ سبیلا
حضرت على در رابطه با پادشاهان و کسانى که در دنیا داراى مقام و عزت ، اعتبار و افتخار، قدرت و شوکت بودند مى فرماید: آن ها پس از مرگ ((در درون برزخ (قبرها) خزیدند)) و زمین بر آنها مسلط شد، از گوشت هایشان خورد و از خون هایشان آشامید، در حفره هاى گورستان صبح کردند در حالتى که به صورت درختى خشک و بدون رشد بودند.
آن حضرت در این جا ((برزخ )) را به معناى قبر گرفته اند؛ چون مى فرماید: در درون((برزخ )) آرمیدند و قبر را ((دوزخ )) نامیده است ؛ زیرا فاصله بین میت و اهل دنیا یا بین دنیا و آخرت است .

۲- در رابطه با اهل ذکر مى فرماید:
فکانما اطلعموا غیوب اهل البرزخ فى طول الاقامه
خداشناسان و اهل ذکر چنان به آخرت ایمان و یقین دارند که گویا دنیا را به پایان رسانده و به آخرت وارد شده اند، امور آخرت را که دیگران از آن ها آگاه نیستند مشاهده نموده و به چشم دیده اند تا جایى که مى فرماید:
((گویا آنان از پشت دیوار این جهان سر بر آورده و بر احوال پنهان برزخیان اطلاع یافته و آن ها را مى نگرند)).

اثبات برزخ

یکى از مشکلات بسیار مهم دانشمندان ، اثبات برزخ و قبول زنده شدن در قبر است . و این که آیا برزخ چیست و کجا واقع است ؟ آیا مرگ تنهاست یا یک حیات و زندگى مخصوص و مرموز؟ آیا برزخ براى همه افراد جهان است یا اشخاص مخصوص ؟ آیا در برزخ چه مى گذرد و چه قضایایى واقع مى شود؟ آیا زندگى کردن و روزى خوردن در آن جا به چه صورت است ؟از سه راه مى توانیم برزخ را ثابت کنیم . یکى از راه آیات قرآن . دیگر از راه روایات . سوّم از راه خواب هایى که خود دیده ایم یا افرادى که به آنان اعتماد داریم دیده اند و آنها را بیان کرده اند و خوابشان هم تعبیر صحیحى داشته است .

اثبات برزخ از راه آیات

ابتدا آیات را نقل مى کنم و سپس آنها را بررسى مى نمایم . آیاتى که در این باره نازل شده است از این قرارند:

۱- در یک جا مى فرماید: ((به آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده نگویید، بلکه آنان زنده اند ولى شما (زندگى آنان را) نمى فهمید)).

۲ – در جاى دیگر آمده است : ((گمان نکن کسانى که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روز مى خورند و به آن چه خدا، از جود و کرم خود به آن ها عطا کرده است شادمانند. و درباره کسانى که هنوز به آنان نپیوسته اند شادى مى کنند که ایشان نه ترسى دارند نه غمگین مى شوند و از جهت این که خداوند، نعمت و فضل خود را به آنان مى دهد و پاداش مؤ منان را ضایع نمى کند خوش حال و مسروراند)).

چند مطلب به دست مى آید

۱- شهیدان در راه حق پس از کشته شدن زنده اند و زنده بودن آنان به گونه اى است که براى او مشخص نیست .

۲- شهیدان راه خدا نه تنها زنده اند، بلکه نزد پروردگار روزى مى خورند و از سرنوشت مؤ منانى که هنوز نمرده اند دل خوش اند؛ زیرا مى دانند براى آنان بیم و اندوهى وجود ندارد.

۳- این آیات فقط زنده بودن شهیدان را در عالم برزخ با صراحت بیان مى کند. لکن از آیات نمى توان زنده بودن همه مردم را در برزخ اثبات کرد.

۴- در جاى دیگر مى فرماید: (به حبیب نجار گفته شد): ((داخل بهشت شو. او گفت : اى کاش ! قوم من مى دانستند که پروردگارم مرا آمرزید و از اکرام شده گانم گردانید)).

آیه درباره مرد مؤ منى (حبیب نجار) نازل شده است که او از رسولان و نمایندگان (حضرت عیسى ) دفاع کرد و سرانجام به دست کافران کشته شد.

از این آیه به خوبى به مى آید که ((حبیب نجار)) به محض کشته شدن ، داخل بهشت شد و آرزو کرد، اى کاش ! قوم او از این ماجرا مطلع مى شدند، و نیز روشن مى شود: بهشتى که وى داخل آن شد بهشت برزخى است . آیه مورد بحث هم ، مانند آیه گذشته ، درباره کسى است که در راه خدا کشته شده و عموم مردم را شامل نمى شود.

۵ – نیز مى فرماید: ((عذاب بدى به خاندان و طرفداران فرعون رسید، آتشى که هر صبح و شام به آنان عرضه مى شود و روز قیامت ، آل فرعون را به سخت ترین عذاب داخل کنید)).
این آیه ، که عرضه داشتن آتش را از داخل شدن در آن جدا کرده است روشن مى کند که عرضه شدن دودمان فرعون به آتش در عالم برزخ و قبر است .

از آیه یاد شده چند نتیجه دیگر نیز به دست مى آید.

۱- آیه به طور صریح مى گوید: ابتدا به دودمان فرعون هر صبح و شام آتش ‍ سوزان عرضه مى شود و آنان سپس در آن داخل مى شوند. بنابر این عرضه شدن آتش بر آل فرعون پیش از قیامت است ؛ زیرا در پایان آیه مى فرماید: روز قیامت آنان را به سخت ترین عذاب درآورید.

۲- عذابى که در عالم برزخ و قیامت به دودمان فرعون مى رسد به وسیله آتش است . لکن اهل برزخ از دور به وسیله آن ، عذاب مس شوند و اهل آخرت با داخل شدن در آن .
تا این جا چهار آیه درباره برزخ آوردیم . سه آیه اول در رابطه با زندگى برزخى شهدا و آیه چهارم در خصوص برزخ کفار بود.

نتیجه آنکه ، شهیدان در عالم برزخ در ناز و نعمت اند و کفار در عذاب و شکنجه . در حالى که عذاب کفار با بیم و هراس همراه است که از نزدیک شدن به آتش حاصل مى شود. مانند کابوس هاى وحشت ناک و خواب هاى پریشان و هراس انگیز که خواب بیننده با آن روبرو مى شود و گاهى فریاد مى زند و خود و دیگران را بیدار مى کند.

۵ – سوره واقعه اهل قیامت را به سه دسته تقسیم کرده است . ۱ – سابقون . ۲ – اصحاب یمین . ۳ – اصحاب شمال . آن گاه درباره قیامت هر یک ، به تفضیل سخن مى گوید: ((هنگامى که حیات و روح به گلوى محتضر رسید شما نگاه مى کنید در حالى که ما به او از شما نزدیک تریم ولى شما نمى بینید)). و اگر درباره مرگ مجبور نبودید حتما روح را به بدن بر مى گرداندید. و به دنبال آن مى فرماید: اگر محتضر از مقربان باشد پس ‍ (براى اوست ) راحتى و ریحان و بهشت پر نعمت ، و اگر از اصحاب یمین باشد، سلام بر او از اصحاب یمین و اگر از تکذیب کنندگان گمراه باشد پذیرایى او با آب گرم و ورود به آتش جهنم است .

از این که روح و ریحان از بهشت پر نعمت و هم چنین آب گرم و سوزان از داخل شدن در آتش جدا شده است به دست مى آید که روح و ریحان و همین طور آب سوزان ، در عالم برزخ است و بهشت پرنعمت و داخل شدن در آتش مربوط به قیامت است .
آیات ذکر شده عمومیت دارد به خلاف سه آیه اى که درباره شهیدان نازل شده است . نیز آیه اى که درباره تکذیب کنندگان نازل شده است عمومیت دارد، به خلاف آیه اى که درباره تکذیب کنندگان نازل شده است عمومیت داد، به خلاف آیه اى که درباره آل فرعون نازل شده بود.

۶ – در آیه دیگر مى فرماید: ((قوم نوح ، همگى به سبب گناهانشان غرق شدند و در آتش وارد گشتند و جز خدا یاورانى براى خود نیافتند.))
این آیه نیز با صراحت مى گوید: قوم نوح ، بعد از غرق شدن بدون فاصله وارد آتش شدند. عجیب است که آنان بعد از غرق شدن در آب ، فورا داخل آتش شدند!
این آتش ، همان آتش برزخى است ؛ زیرا طبق آیات گذشته که درباره قوم فرعون و دروغ گویان گمراه نازل شده بود آنان بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات شدند. قوم نوح هم ، بعد از غرق شدن در آب ، بدون فاصله داخل آتش شدند)).

۷ – در آیات دیگرى چنین آمده است : ((اى نفس و روح آرام یافته ، به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى که تو از خدا خشنودى و خدا هم از تو خشنود ، در میان بندگانم داخل شو و در بهشتم در آى )).

مقصود آیه اى که مى فرماید: ((در میان بندگانم داخل شو)) آن است که (( در برزخ به بندگانم ملحق شود))؛ زیرا بندگان خدا در آن جا اجتماع مى کنند و در قیامت داخل بهشت مى شوند. آیه هم مى فرماید: اول در میان بندگان داخل شوید و بعد از آن داخل بهشت گردید.

۸ – در آیه دیگر مى فرماید: کفار بعد از آن که داخل آتش شدند به فغان آیند و گویند:
((پروردگارا! ما دو بار میراندى و دوبار زنده کردى ! ما اعتراف به گناهان خود مى کنیم . آیا راه خارج شدن (از آتش جهنم ) براى ما مى باشد)).
بعضى از مفسرین مى گویند: دوبار مردن ممکن نیست مگر به زنده شدن در قبر.
بعضى دیگر چنین مى گویند: ((مردن دوباره در برزخ ، وقتى است که براى سئوال (پیش ) از بر انگیخته شدن و قیامت ) انسان زنده شود)).

۹ – در آیه دیگر مى فرماید: چگونه به خدا کافر مى شوید و حال آن که مرده بودید او شما را زنده کرد و دوباره میراند و باز زنده کرد و عاقبت به سوى او باز مى گردید)).
بعضى از مفسرین مى گویند: انسان ها قبل از آنکه در پشت پدران و رحم مادران وارد شوند نطفه مرده اى بودند. بعد خداوند آنان را زنده کرد و به عالم دنیا فرستاد باز آنها را میراند و دو مرتبه در قبر زنده کرد و پس از آن به سوى خدا رجوع مى کنند.
اما اثبات برزخ از راه روایات و خواب ها، در لابه لاى مطالب بیان مى شود.

فلسفه برزخ چیست ؟

فلسفه زندگى به خوبى روشن است ؛ چرا که دنیا محل کشت ، آزمایش ، پرورش و تحصیل کمالات علمى براى آخرت است . به تعبیر بعضى از آیات و روایات : دنیا مزرعه ، تجارت خانه ، دانشگاه ، میدان تمرین و یا به منزله ((عالم جنین )) براى جهان آخرت است .

آخرت هم مرکز انوار الهى ، دادگاه بزرگ حق ، محل رسیدگى به حساب اعمال و جوار قریب و رحمت خداوند است .

در این جا مى توان گفت : فلسفه عالم ((برزخ )) که در فاصله میان دنیا و آخرت قرار گرفته ، مانند فلسفه هر چیز دیگرى است که به منظور انداختن میان دو چیز، مورد استفاده قرار مى گیرد. انتقال از محیطى به محیط دیگر که از هر نظر با آن متفاوت است ، در صورتى قابل تحمل است که فاصله اى وجود داشته باشد؛ فاصله اى که بعضى از ویژگى هاى چیز اول و پاره اى از ویژگى هاى چیز دوم در آن جمع باشد.

معلوم است که قیامت براى همه انسانها در یک روز تحقق مى یابد؛ چرا که زمین و آسمان باید دگرگون شود، عالمى جدید و تو ایجاد گردد، حیات نوین انسانها در آن عالم صورت گیرد، بیان حال راهى جز این نیست که در میان دنیا و آخرت ، براى برزخى باشد و ارواح ، به مرور زمان بعد از جدا شدن از بدن هاى مادى عنصرى ، به ((برزخ )) منتقل گردند و به اصطلاح ،((آیندگان )) به ((رفتگان )) بپیوندند، و تا پایان دنیا در آن جا جمع شوند.

پس از پایان دنیا و آغاز آخرت ، همه با هم محشور مى شوند؛ زیرا ممکن نیست که هر انسانى مستقلا براى خود قیامتى داشته باشد؛ چرا که قیامت بعد از فناى دنیا و تبدیل زمین و آسمان ها به زمین و آسمان هاى دیگر است ؟ و همه مردم ، باید براى حساب رسى اعمال در یک روز و یک سرزمین اجتماع کنند.

تشبیه عالم برزخ به خواب

قرآن و روایات ، عالم برزخ را به عالم خواب تشبیه کرده اند: خواب را مرگ و مرگ را خواب دانسته اند با این تفاوت که خواب مدتش کوتاه تر از مرگ است .

قرآن مى فرماید: ((خداوند، ارواح را به هنگام ((مرگ )) قبض ‍ مى کند، ارواحى را هم که نمرده اند نیز به هنگام خواب مى گیرد، سپس ‍ ارواح کسانى را که مرگ آن ها را صادر کرده نگاه مى دارد و ارواح دیگرى که (باید زنده بمانند و) فرمان ادامه حیاتشان را داده به بدن هایشان تا هنگام سرآمد ((اجل و مرگ )) باز مى گرداند

آیه با صراحت کامل بیان گر آن است که : مرگ و خواب ، از یک جنس ‍ هستند و خداوند در هر دو حال جان را مى گیرد، با این حساب که ((خواب )) چهره ضعیفى از ((مرگ )) و((مرگ )) نمونه کاملى از ((خواب ۹ است آن کس که اجلش رسیده باشد خداوند جان او را نگاه مى دارد، و آن کس که اجلش هنوز نرسیده باشد جانش را در وقت بیدارى به او باز مى گردند.

خداوند روح ها را به هنگام فوت
ز مردم بگیرد بزنگاه موت

اگر مرگ بر کس نکرده شتاب
کند قبض روحش به هنگام خواب

پس آن را که مرگش رسیده ز راه
دگر روح او را بدارد نگاه

کسى را که مرگش نباشد زمان
به آن تن فرستد دگر باره جان

روایات نیز مرگ را به خواب تشبیه کرده اند: در این جا به ذکر چند روایت مى پردازیم .

۱ – از پیامبر اسلام علیه السلام نقل شده که فرمود: ((خواب برادر مرگ است .

۲ – روزى آن حضرت به اقوامش خطاب کرد و فرمود: ((اى پسران عبدالمطلب ! همانا پیشوا و رهبر جامعه به فامیلش دروغ نمى گوید. سوگند به آن کسى که مرا به راستى و پیامبرى فرستاد شما مى میرید همان طور که مى خوابید و بر انگیخته مى شوید هم چنان که بیدار مى شوید)).

۳ – شخصى از امام جواد علیه السلام پرسید: ((مرگ )) چیست ؟ در پاسخ فرمود: ((همین خوابى است که هر شب سراغ شما مى آید، با این تفاوت که مدت ((مرگ )) حوادث تلخ و شیرینى که براى انسان رخ مى دهد. (پس خود را براى آن ، آماده کن .)))

۴ – از امام باقر علیه السلام نقل شده : ((هر کس بخواند نفس او به آسمان صعود مى کند و روح در بدنش باقى مى ماند. در میان این دو ارتباطى ، هم چون ارتباط نور و شعاع خورشید، با خورشید است . هرگاه خداوند فرمان قبض روح آدمى را صادر کند ((روح )) دعوت او را اجابت مى کند و به سوى خدا پرواز مى نماید و هنگامى که اجازه بازگشت روح را دهد ((روح)) به تن باز مى گردد.

۵ – حضرت على علیه السلام فرمود: مسلمان نباید با حالت جنابت بخوابد و جز با طهارت و بستر نرود، اگر آب نیابد تیمم کند؛ زیرا روح مؤ من به سوى خداوند متعال بالا مى رود، او را مى پذیرد و به او برکت مى دهد، هرگاه پایان عمرش فرا رسیده باشد او را در گنج هاى رحمتش ‍ قرار مى دهد! و اگر فرا نرسیده باشد او را با فرشتگان امینش به جسد باز مى گرداند.

۶ – حضرت رسول علیه السلام فرمود: الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا ((مردم در هوابند وقتى که مردند، بیدار مى شوند.))
از حدیث اخیر، چنین فهمیده مى شود که : عالم برزخ از یک نظر، در مقایسه با عالم آخرت یک نوع خواب است ، ولى نسبت به زندگى دنیا، یک زندگى بسیار وسیع تر از زندگى دنیا است .

عالم برزخ کجاست ؟

هر انسانى مایل است بداند عالم ((برزخ )) کجا است ؟ ((برزخى )) که این همه صحبت از آن مى شود، ((برزخى )) که این همه آیات و روایات درباره آن نازل و وارد شده ،((برزخى )) که عده اى عاشق آن و عده اى از آن گریزانند و ((برزخى )) که تمام انسان ها بعد از پایان عمر به آن منتقل مى شوند کجا واقع شده است ؟ آیا در همین دنیا است یا در عالم دیگر؟

عقل ما نمى تواند که حقیقت آن را درک کند؛ چرا که عقل ما ناقص است و خود ما هم نرفته ایم تا با چشم دیده باشیم . کسانى هم که رفته اند یا مى روند، به ما خبرى نمى دهند؟ تنها چیزى که درباره برزخ مى دانیم تشبیهاتى است که در روایات وجود دارد: از قبیل این که تمام از زمین و آسمانها و کهکشان نسبت به عالم ((برزخ )) مانند حلقه اى در بیابان است ! یا این که انسان تا زمانى در دنیاست مانند کرم در سیب مى باشد که از اطراف خود خبر ندارد، یا طفلى که در شکم مادر است و از عالم دنیا اطلاعى ندارد. وقتى متولد شد و پا به دنیا گذاشت وسعت آن را مى داند، و به نعمت هاى آن پى مى برد.

انسان هم ، تا زمانى که در عالم دنیا باشد وضع عالم ((برزخ )) را نمى داند و از آن اطلاع ندارد. فکر مى کند دنیا بهترین و بزرگ ترین عالم است . مانند طفلى که در رحم مادر است و آن را بزرگ ترین عالم مى پندارد.

اما وقتى انسان از دنیا رفت و به عالم ((برزخ )) وارد شد. متوجه مى شود که عالم دنیا از شکم مادر هم براى او تنگ تر بوده است ؟ در آن جا دیگر محدودیت غذایى و مکانى و زمانى ندارد؛ زیرا این محدودیتها در عالم ماده است و ((برزخ )) از جنس عالم ماده نیست .

همین طور که عالم دنیا به رحم مادر محیط است و رحم مادر نسبت به دنیا ذره اى بیش نیست . عالم ((برزخ )) هم به دنیا محیط است و در مقابل آن ، ذره اى بیش نخواهد بود.

اطلاعاتى که انسان در دنیا دارد در مقابل اطلاعاتى که در عالم ((برزخ )) به دست مى آورد اندکى بیش نخواهد بود، چیزهایى که خداوند به انسان عنایت مى کند قابل قیاس با دنیا نیست . قرآن مى فرماید:
فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعین جزاء بما کانوا یکسبون
((هیچ کس نمى داند که چه پاداشهاى مهمى که مایه روشنى چشمها مى گردد براى آنها نهفته شده است .))

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى گوید: خداوند مى فرماید: ((من براى بندگان صالحم نعمت هایى فراهم کرده ام که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و بر فکر کسى نگذشته است )).

ندانند افراد نیکوى کار
چه پاداش یابند از کردگار

چه نعمات و لذات بى انتها
کند چشم روشن دهد دل صفا

به عبارت دیگر: عالم ((برزخ )) در واقع باطن و ملکوت دنیاست . امام صادق علیه السلام در پاسخ کسى که پرسید: جایگاه ارواح پس از مرگ کجاست ؟ فرمود: ارواح تا روز قیامت در باطن زمین قرار دارند. و نیز در جواب این که کسى را به دار آویزند روحش در کجا خواهد بود؟ فرمود: در دست قابض ارواح است تا آن را به باطن زمین برساند.

برزخ ساعتى بیش نیست !

افراد مجرم و گناه کار حساب عالم ((برزخ )) را نداند و نمى دانند چه مدتى در قبر درنگ کرده اند؟ وقتى در قیامت از آنان مى پرسند: چقدر در ((برزخ )) توقف کرده اید؟ قسم مى خورند و مى گویند: توقف ما در عالم برزخ بیش از ساعتى نبوده است !

قرآن در این باره چنین مى فرماید:

ععع و یوم تقوم الساعه یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعه کذالک کانوا یؤ فکون
((آن روز که قیامت بر پا شود گنه کاران سوگند یاد مى کنند که جز ساعتى در عالم برزخ درنگ نکرده اند! این چنین آنها از درک حقیقت محروم مى شوند.))

عالم ((برزخ )) براى همه یکسان نیست ، گروهى در آن جا زندگى آگاهانه اى دارند و از نعمت هاى آن تا روز قیامت استفاده مى کنند. آنان مقربان و اولیاء خدا و مؤ منین حقیقى هستند، که از ((برزخ )) اطلاع کامل داشته و مدت آن را خوب مى دانند.

گروهى دیگر هر صبح و شام در شکنجه و عذاب برزخى به سر مى برند و دائما فریاد مى زنند ((قیامت کى بر پا مى شود)). خدایا! قیامت را بر پادار. بیچاره ها خیال مى کنند در آن موقع راحت مى شوند و از عذاب آنان خواهد بود. و این عذاب برزخى تا روز قیامت ادامه دارد. آنان آل فرعون و قاتلین روزگار (از قبیل – ابن مجلم – معاویه – یزید – عبیدا…زیاد و غاصبین حق اهل بیت ) هستند.

گروه سوم : کسانى هستند هم چون افرادى که به خواب مى روند، گویى در قیامت از خواب سنگین بیدار مى شوند، بى خبر از مدت و زمان خواب ، هزاران سال را ساعتى پندارند!

به راستى آن ها چنین مى پندارند که دوران ((برزخ ))، دوران بسیار کوتاهى بوده است ، چرا که حالتى شبیه خواب داشته و از همه جا بى خبر و بى اطلاع بوده اند، مانند اصحاب کهف و عزیر (که عزیر مدت صد سال و اصحاب کهف ۳۰۹ سال به خواب بودند و اطلاع از آن نداشتند!) وقتى که از آنها سئوال شد چه مدت خوابیده اید؟ در جواب گفتند: یک روز! بعد از آن که قدرى فکر کردند گفتند: بلکه بخشى از روز را خوابیده ایم !؟

مجرمان که مى گویند: ما بیش از یک ساعت در عالم ((برزخ )) درنگ نکرده ایم ، یا به علت همین بى خبرى و بى اطلاعى آنان مى باشد و یا به خاطر وعده مجازات دردناکى که به آنها داده شده است . آنان میل دارند چرخ زمانه متوقف شود یا لااقل به تاءخیر افتد.

گاه روزها و ماه ها به قدرى در نظر انسان به سرعت مى گذرد که گویى لحظه هایى بیشتر نبوده است ،
فاصله ها را هر چند زیاد باشد ناچیز و اندک مى شمارند، بلى سرنوشت مجرمان در قیامت چنین است .

گنه کار مردم چو آید معاد
نمایند سوگند بسیار زیاد

که بودیم اندر جهان ساعتى
((نبد فرصت کرنش و طاعتى ))

بگویند حقا دروغى تمام
بگویند از این دست گفتار خام

چرا برزخیان را به دنیا بر نمى گردانند؟

وقتى کفار و مشرکان و منافقان و اهل گناه ، در آستانه مرگ و رفتن به عالم ((برزخ )) قرار مى گیرند، خود را در حال بریده شدن از این جهان و قرار گرفتن در جهان دیگر مى بینند، پرده هاى غرور و غفلت از مقابل دیدگانشان کنار مى رود. گویى سرنوشت دردناک خویش را با چشم خود مى بینند. عواقب شوم عمر و سرمایه هاى از دست رفته و کوتاهى هایى که در گذشته کرده و گناهانى را که مرتکب شده اند، در آن جا مشاهده مى کنند. این جا است که ناله و فریاد آنها بلند مى شود و مى گویند:

((اى پروردگار! ما را به دنیا برگردان شاید گذشته خود را جبران کنیم و عمل صالحى در برابر آن چه ترک کرده ایم به جا آوریم )).

اما از آن جا که قانون آفرینش ، چنین اجازه بازگشتى را به هیچ کس ، (نه نیکوکاران و نه بدکاران ) نمى دهد، به آنها چنین پاسخ داده مى شود:
((هرگز ره بازگشتى وجود ندارد، این سخنى است که به زبان مى گویید، این لقلقه کلامى بود که در دنیا با خود داشتید)).

اگر کافران را رسد مرگ پیش
پشیمان بگردند از کار خویش

به ایزد بگویند با چشم تر
به دنیا مرا بازگردان دگر

که شاید به جبران اعمال بد
عمل هاى نیکو زمن سر زند

جوابش بگویند با این سخن
چنین کار هرگز نخواهد شدن

که با حسرتى تلخ از بطن جان
بیارند این نکته را بر زبان

به برزخ گزینند آنان سرا
که مبعوث گردند روز جزا

این سخنى است که هرگز از اعماق دلى با اراده و آزاد برنخواسته ، این همان سخنى است که هر بدکارى به موقع گرفتار شدن در چنگال مجازات و هر قاتلى به هنگام دیدن چوبه دار مى گوید.

به آنها گفته مى شود: مگر در دنیا نبودید و حجت بر شما تمام نشد؟ مگر خورشید و ماه بر شما طلوع و غروب نداشت و مهلت تمام نشد؟ مگر حقایق به شما نرسید؟ مگر عاجز و از مستضعفین بودید، مگر از سرمایه هاى عمر و علم و قدرت و فراغت و امنیت به اندازه کافى و وافى در اختیار نداشتید؟ چرا عمل نکردید؟ با غفلت مى خوابیدید و بیدار مى شدید؟ مگر خواب و بیدارى ها نمونه اى از مرگ و حیات نبود؟ مگر هزاران بار نمردید و زنده نشدید؟ آیا این مقدار براى شما کافى نبود؟

مگر صدها بار در تشییع جنازه ها شرکت نکردید و در مجالس ختم و ترحیم حضور به هم نرساندید و صداى ناله آن مسکین در قبر را نشنیدید که مى گفت : خدایا! مرا براى تدارک اعمال ، براى بیدارى و هشیارى ، براى پیمودن راه به سوى محبوب مطلق به دنیا برگردان . آیا اینها براى شما کافى نبود؟

امام صادق علیه السلام فرمود: وقتى جنازه اى را به سوى قبرستان حمل مى کنى ، خود را چنین پندار که تو آن جنازه اى هستى که به دوش مردم حمل مى شوى ، چنین پندار که تو از پروردگارت مسئلت نموده اى ترا به دنیا برگرداند و خداوند دعاى ترا مستجاب نموده و به دنیا بازگردانیده است ! حال ببین چگونه در اعمال خود تجدید نظر مى کنى و گذشته را تدارک مى نمایى !

اگر خداوند آنها را به دنیا برگرداند با همان فکر و عقیده و اعمال و کردارى که سابقا داشتند برمى گردند، نه آن که یک نفس پاک و طاهر را خلق کند و به دنیا برگرداند؛ زیرا در این صورت دیگر آنها افراد سابق نیستند و موجودات دیگرى هستند که ربطى به آنها ندارند.

اگر آنان را با همان فکر و عقیده اى که داشتند برگرداند باز همان اعمال و کردار غلطى را که داشتند از دست نخواهد داد و به دنبال همان فکر و عقیده اى که داشتند، خواهند رفت .

قرآن در این باره مى فرماید: ((اگر آنها را به دنیا برگردانیم باز به همان اعمال و کردار سابق بر مى گردند و آنها در این حرفى که مى زنند دروغ مى گویند.))

زمانى که سوزند اندر سقر
چو بر حال آنها نمایى نظر

ببینى در آن حال آن قوم پست
سر انگشت حسرت گزیده به دست

که اى کاش ! بارى دگر نیز ما
نمودیم رجعت به دارالفنا

که دیگر بر آیات یکتااله
نکردیم تکذیب خود هیچگاه

بگشتیم ما نیز از مؤ منین
بیاورده ایمان به اسلام و دین

خواجه ربیع در قبر

مطالب یاد شده ، هشدارى به همه مسلمانان است که تا خداوند، در این دنیا به آنها مهلت داده از فرصت استفاده کنند؛ زیرا هنگامى که وقت مرگ فرا رسید، دیگر تاءخیر و بازگشتى نیست .

از این رو، بعضى از درستکاران و پارسایان در خانه خود قبرى کنده بودند، گاهى در میان آن رفته و مى خوابیدند: به خود خطاب کرده و مى گفتند: ((خیال کن مرده اى و ترا درون قبر نهاده اند و از خداوند، تمنا مى کنى ترا به دنیا بازگرداند تا عمل صالح انجام دهى )).

بعد از آن ، بیرون مى آمدند و به خود مى گفتند: ((اکنون خدا به تو لطف کرده و ترا به دنیا بازگردانده است . اکنون در راه خدا قدم بردار، خود را اصلاح کن ، تا هنگام مرگ تقاضاى بازگشت و جبران نکنى ، که اگر چنین تمنا کنى ، این جواب قاطع را مى شنوى که ((هرگز بازگشتى نیست و همیشه باید در قبر باشى )).

علامه غزالى در این باره چنین نقل مى کند: ربیع بن خثیم (معروف به خواجه ربیع ) در خانه خود، قبرى کنده بود، هر وقت در قلب خود احساس قساوت و غفلت مى کرد، وارد آن مى شد و در لحد مى خوابید و ساعت ها در میان آن مى ماند. سپس مى گفت :رب ارجعون لعلى اعمل صالحا فیما ترکت
((پروردگارا! مرا بازگردان ، شاید در قبال آن چه کرده ام ، عمل صالحى انجام بدهم )) (و جبران گذشته را بنمایم و تدارک کنم ).
این آیه را مکرر به زبان مى آورد، و با حال حزین مى خواند. سپس به خود خطاب کرده و از قول خداوند، مى گفت :
یا عبداله قدر جعناک فاعمل الصالح
((اى بنده خدا! همانا ترا به دنیا برگرداندیم پس کارهاى شایسته و عمل صالح انجام بده )).

سگ سیاه بر روى جنازه

از دکتر حسن احسان تهرانى که در کربلا مطب داشته نقل شده است : روزى مشرف به کاظمین شدم و بعد از آن کنار دجله رفتم ، دیدم جنازه اى را عده اى بر دوش گرفته و به سمت حرم مطهر حرکت مى کنند.

هنگامى که جنازه را به طرف صحن مطهر مى بردند، من هم که عازم تشرف بودم به دنبال آن حرکت کردم . مقدارى که او را تشیع کردم ناگاه دیدم یک سگ سیاه ترسناکى روى جنازه نشسته است !
بسیار تعجب کردم و با خود گفتم : این سگ ، چرا روى جنازه رفته است ؟ متوجه نبودم که این سگ نیست بلکه تجسم یافته اعمال میت است . به افرادى که در اطراف من تشییع مى کردند گفتم : روى جنازه چیست ؟
گفتند: چیزى نیست به جز همین پارچه اى که مى بینى ! دریافتم که این سگ صورت واقعى اعمال میت است و فقط من آن را مى بینم و دیگران ادراک نمى کنند.
هیچ نگفتم تا جنازه را به صحن مطهر رسانیدند. همین که خواستند تابوت را براى طواف داخل صحن برند دیدم آن سگ از روى تابوت پائین پرید و در گوشه اى ایستاد تا آن که جنازه را طواف دادند. وقتى مى خواستند از در صحن خارج شوند، دوباره آن سگ به روى جنازه پرید!
معلوم است که صاحب آن جنازه مرد ظالم و متجاوزى بوده که صورت ملکوتى او به شکل سگ مجسم شده است . (چون آن دکتر داراى صفاى باطن بوده این معنى را ادراک مى نموده و دیگران چیزى نمى دیده اند.)

اعمال خبیثه به قیافه سگ !

از شیخ بهایى نقل شده : ایشان روزى به قصد زیارت یکى از اهل حال که در مقبره تخت فولاد منزل داشت از اصفهان بیرون رفت . چون به خدمت آن شخص عارف رسید و مشغول صحبت شدند، مرد عارف براى شیخ نقل کرد:

روز گذشته امر عجیبى در این جا واقع شد که من شاهد آن بودم ! قضیه چنین بود: دیدم جماعتى جنازه اى را آوردند و در فلان موضع دفن نمودند و رفتند، (موضع دفن را به شیخ بهایى نشان داد).

مى گوید: ساعتى نگذشت ناگاه بوى خوشى به مشامم رسید که از بوهاى عالم دنیا نبود! متحیر شدم و از چپ و راست در صدد بر آمدم که بدانم آن بو از کجا است .

ناگهان جوان خوش صورتى را دیدم که در لباس سلاطین و صاحبان ثروت به جانب آن مقبره که تازه صاحب آن را دفن کرده بودند در حرکت است ، وقتى کنار قبر رسید ناگهان داخل آن شد! زمانى نگذشت که بوى زننده اى به مشامم رسید که در تمام عمر خود بدتر و گندتر از آن ندیده بودم . به دنبال آن بر آمدم دیدم سگى سیاه و بدهیبتى به سوى همان قبر در حرکت است و داخل آن شد.

از این قضیه تعجب کردم ! در فکر فرو رفتم و متحیر بودم . ناگاه دیدم آن جوان که اول داخل قبر شده بود با لباسهاى پاره پاره و بدن مجروح و خون آلود بیرون آمد! از همان راهى که آمده بود شروع به رفتن کرد. من از خود را به او رسانیدم درخواست و التماس نمودم که حقیقت این امر را برایم بیان کند. گفتم : تو کیستى ؟ آن سگ چه بود و چرا داخل قبر شدید؟ چرا بیرون آمدى و بدنت مجروح شده است ؟

در جواب گفت : من اعمال نیک این میت بودم ! ماءموریت داشتم با او رفاقت نمایم ، آن سگ سیاه و بدهیبت ، اعمال زشت و ناصالح او بود که وارد قبر شد! گفتم : این جا، جاى من است ! تو از قبر بیرون برو. آن هم گفت : این جا، جاى من است و تو بیرون برو! اما چون اعمال بد او بیشتر بود آن سگ غالب شد و مرا مجروح و لباسهایم را پاره کرد و با این وضع که مى بینى از قبر بیرون نمود و خودش تا روز قیامت رفیق و همنشین او شد.

انسان از مرگ تا برزخ//نعمت الله صالحی

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=