زندگینامه عبدالرزاق رانکوئى گیلانى ( قرن یازدهم)

رانکوئى گیلانى ، عبدالرزاق، عالم امامى قرن یازدهم. از تاریخ تولد وى اطلاعى در دست نیست. وى در شیراز به دنیا آمد و همانجا پرورش یافت و تحصیل کرد.

پدرش، مُلّامیر گیلانى، اصالتآ اهل منطقه رانکوه در استان گیلان بود (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۳، ص ۳۸۷، ج ۲۱، ص ۱۱۰؛ همو، ۱۴۱۱، ص ۳۱۸؛ امین، ج ۷، ص ۴۷۱؛ حسینى، ج ۱، ص ۲۸۹) که احتمالا با میرقارى کوکبى گیلانى (زنده در ۱۰۱۶ و مؤلف آثارى چون زبدهالحقایق ؛ رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۱۲، ص ۲۴ـ۲۵، ج ۱۸، ص ۳۵۶ـ۳۵۷، ج ۲۱، ص ۱۳۹ـ۱۴۰، ج ۲۲، ص ۱۷۴) یکى است.

رحلت

سال درگذشت عبدالرزاق نامعلوم است؛ همین‌قدر می‌دانیم که تا ۱۰۸۷ که شرح مصباح‌الشریعه را نوشته، زنده بوده است.

رانکوئى از سیدنسیمى رکنى شیرازى، عبدعلى حویزى و صالح بحرانى اجازۀ روایت داشت و خود به محمدابراهیم بواناتى اجازه روایت داد (حسینى، همانجا).

آثار

دو اثر براى رانکوئى برشمرده‌اند:

یکى، تحریر القواعدالکلامیه در شرح قواعدالعقاید، اثر کلامى خواجه نصیرالدین طوسى؛

دیگرى، شرح مصباح‌الشریعه و مفتاح‌الحقیقه (رجوع کنید به افندى اصفهانى، ج ۳، ص ۱۱۵؛ آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۳، ص ۳۸۷ـ۳۸۸، ج ۲۱، ص ۱۱۰ـ۱۱۱).

مصباح‌الشریعه مشتمل بر احادیثى منسوب به امام صادق علیه‌السلام دربارۀ معارف و اخلاق و آداب است. برخى، از جمله رانکوئى، گردآورنده این کتاب را شهیدثانى پنداشته‌اند. نوشتن شرح قواعدالعقاید در ۱۰۷۷ و شرح مصباح‌الشریعه در ۱۰۸۷ به اتمام رسیده است (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، همانجاها؛ گیلانى، ج ۱، مقدمه). شرح مصباح‌الشریعه، که به فارسى روان نوشته شده، با مقدمه و تصحیح محدّث ارموى در دو مجلد به چاپ رسیده است (تهران ۱۳۴۳ش).



منابع :

(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى؛
(۲) الذریعه الى تصانیف الشیعه، چاپ علی‌نقى منزوى و احمد منزوى، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۳) همو، طبقات اعلام الشیعه: الروضه النضره فى علماء المأه الحادیه عشره، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰؛
(۴) عبداللّه افندى اصفهانى، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، قم ۱۴۰۱؛
(۵) امین؛
(۶) احمد حسینى، تراجم الرجال، قم ۱۴۱۴؛
(۷) عبدالرزاق گیلانى، شرح فارسى مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، چاپ جلال‌الدین محدث ارموى، تهران ۱۳۴۳ـ۱۳۴۴ش.

دانشنامه جهان اسلام  جلد ۱۵ 

زندگینامه حکیم آیت الله حمزه گیلانى (متوفی۱۱۳۴ه ق)

حمزه گیلانى، از حکماى شیعى قرن دوازدهم و شاگرد ملامحمدصادق اردستانى*.

وى اهل گیلان و ساکن اصفهان بوده و به همین سبب به اصفهانى نیز مشهور است (قزوینى، ص ۱۳۵ و پانویس ۲؛ آقابزرگ طهرانى، ۱۳۷۲ش، ص ۲۲۸). تاریخ تولد او در منابع ذکر نشده و تاریخ وفات وى را حزین لاهیجى (ص۲۱۰) اواخر محاصره اصفهان توسط افغانها (۱۱۳۴) گزارش کرده است.

ملاحمزه از برترین شاگردان ملامحمدصادق اردستانى بود و در زمان استادش به تبحر در فلسفه مشهور بود (حزین لاهیجى، همانجا؛قزوینى، ص ۱۳۶) وى در حوزه فلسفى اصفهان از طبقه‌اى از فیلسوفان به‌شمار مى‌آید که در نضج فلسفه ملاصدرا و شناساندن آن مؤثر بوده‌اند (رجوع کنید به صدرالدین شیرازى، مقدمه آشتیانى، ص صد و نوزده ـ صد و بیست).

قزوینى (همانجا) وى را فیلسوفى بزرگ، حکیمى برجسته و محققى ژرف‌اندیش در مسائل حکمى و مطالب عالى دانسته است. از شاگردان او اطلاع چندانى در دست نیست و ظاهرآ ملااسماعیل خواجویى* در محفل علمى او و ملامحمدصادق اردستانى شرکت مى‌کرده است (خواجویى، ج ۴، مقدمه آشتیانى، ص ۱۵۳).

آثار

از حمزه‌گیلانى این آثار به‌جا مانده است:

۱) حکمت صادقیه که تقریر درسهاى ملامحمدصادق اردستانى است. حمزه گیلانى که درواقع فرزند معنوى او به‌شمار مى‌رفته، در خلال تعلیم گرفتن مبحث نفس و قواى انسانى نزد استاد، به امر ایشان به تدوین آن پرداخته است. اما نگارش آن به سبب حمله افغانها به پایان نرسیده است. بعدها ملااسماعیل خواجویى آن را تکمیل کرد و دیباچه آن را ملامحمد على تونى خراسانى، به درخواست وى تدوین کرد و کتاب را الحکمه الصادقیه نامید (رجوع کنید به حمزه گیلانى، ص ۹؛آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۷، ص ۵۷ـ۵۸).

به نظر آقابزرگ طهرانى (۱۴۰۳، همانجا) رساله منسوب به ملاحمزه گیلانى با عنوان فى تحقیق مطالب النفس و مسائلها باید همان حکمت صادقیه باشد. ترتیب فصول این اثر همانند فن ششم طبیعیات شفاء است (رجوع کنید به قزوینى، ص ۱۳۶ـ۱۳۷)، اما از جهت محتوا متأثر از حکمت ذوقى و فلسفه ملاصدراست (صدرالدین شیرازى، همان مقدمه، ص صدوهجده). این رساله در جلد چهارم منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، به همت سیدجلال‌الدین آشتیانى در ۱۳۵۸ش در مشهد چاپ شده است.

۲) رساله فى التشکیک (آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۱۱، ص ۱۴۸).

۳)حواشى بر شفاء ابن‌سینا (حمزه گیلانى، مقدمه آشتیانى، ص ۳ـ۴). ۴)شرح بخش «ان الجوهریه و العرضیه من ثوانى المعقولات» از تجریدالکلام خواجه نصیرالدین طوسى (آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۳۲، ج ۱۴، ص ۲۴).



منابع:
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذریعه الى تصانیف الشیعه، چاپ على‌نقى منزوى و احمد منزوى، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲) همو، طبقات اعلام‌الشیعه: الکواکب المنتشره فى القرن الثانى بعد العشره، چاپ على‌نقى منزوى، تهران ۱۳۷۲ش؛
(۳) محمدعلى‌بن ابى‌طالب حزین لاهیجى، تاریخ و سفرنامه حزین، چاپ على دوانى، تهران ۱۳۷۵ش؛
(۴) حمزه گیلانى، حکمت صادقیه، در منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران از عصر میرداماد و میرفندرسکى تا زمان حاضر، ج ۴، چاپ جلال‌الدین آشتیانى، مشهد: انجمن فلسفه، ۱۳۵۸ش؛
(۵) اسماعیل‌بن محمدحسین خواجویى، ثمره الفؤاد فى نبذمن مسائل المعاد، در همان؛
(۶) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازى (ملاصدرا)، الشواهد الربوبیه فى المناهج السلوکیه، با حواشى ملاهادى سبزوارى، چاپ جلال‌الدین آشتیانى، تهران ۱۳۶۰ش؛
(۷) عبدالنبى‌بن محمدتقى قزوینى، تتمیم امل الآمل، چاپ احمد حسینى، قم ۱۴۰۷٫

دانشنامه جهان اسلام جلد  ۱۴

زندگینامه شیخ محمدعلی گیلانی «حزین لاهیجی»(۱۱۸۱-۱۱۰۳ه ق)

شیخ محمدعلی حزین(۱) لاهیجی، فرزند ابوطالب زاهد گیلانی، فرزانه ای دانشمند مورخی ژرفکاو و نکته پرداز، منجم، متکلم و فیلسوفی سترگ، عالمی کامل، شاعری زبردست، نویسنده ای چیره دست و پرکار و پر اثر و پر درد، متفکری سیاستمدار، عالمی جهانگرد بود.

پدر دانشمندش شیخ ابوطالب بن عبدالله نیز از عالمان دین بود. حزین در تاریخ خود تحت عنوان مجمل احوال والدمرحوم شرح حالش را نگاشته است. از جمله گفته است: «در بیست سالگی، بعد از تحصیل بسیاری از مطالب علمیه نزد مولانا فاضل ملاحسن شیخ الاسلام گیلانی، به شوق دیدار فضلای عراق(عراق عجم) به اصفهان آمده. در مدرس استادالعلماء آقا حسین خوانساری(م ۱۰۹۹ قمری)، علیه الرحمه، به استفاده، مشغول و فنون ریاضیه را در خدمت بطلمیوس زمان، ملا محمد رفیع که به رفیعای یزدی مشهور است، تکمیل نموده، جماعتی کثیره از اصحاب تحصیل به برکت ایشان به مراتب عالیه رسیدند. و در کتابخانه ایشان که زیاده از پنج هزار مجلد بود، هیچ کتاب علمی به نظر در نیامد که از اول تا به آخر به تصحیح ایشان درنیامده باشد. و اکثر محشّی به خط ایشان بود، و قریب به هفتاد مجلد را که از آن جمله تفسیر بیضاوی و قاموس اللغه و شرح لمعه و تمام تهذیب حدیث و امثال ذلک بود، به قلم خود کتابت نموده بود و در هیچ فن از فنون علوم نبود که مهارتش به کمال نباشد…».(۲)او می افزاید، در سال ۱۱۲۷ (هجری قمری) در اصفهان وفات یافت و در مزار بابا رکن الدین جنب تربت مولانا حسن گیلانی دفن شد.(۳)

حزین در رثاء پدر اشعاری سروده که در تاریخ حزین ص ۹ ثبت است. همچنین او در دیوان خود قصیده ای ۵۶ بیتی در مدح پدر دارد که در اینجا قسمتی از آن ذکر می شود:

عطارد مرا گشته آموزگار// به توصیف علامه روزگار

رسد بند گردون نیلوفری// خدیو سریر بلند اختری

مرا والد عقل کل را پسر// یتیمان علم و هنر را پدر

به جان رهگرا اوج تقدیس را// به دل وارث حکمت ادریس را

مسیحا دم خسته حالان دهر// پناه ضعیف و یتیمان شهر

چو خورشید تابنده در مکرمت// چو نیسان بارنده در مرحمت

در اقلیم رفعت فرازنده کوه// براورنگ عزت سلیمان شکوه

درستی ازو یافت علم و عمل// برون کرد از ملک و ملت خلل

عدیل ملک در سجود و رکوع// زجهدش مهذب اصول و فروع

زخطش سواد جهان روشن است// پی حفظ دین نبی جوشن است

مقام کلامش به اعلا رسید// سر خامه اش تا ثریا رسید

حقایق شناس معارف پناه// حکیم خرد پرور جهل کاه

نوشتم به وصفش اگر یک دو حرف// نگنجد درین ظرف دریای ژرف

عبادت شمارم ثنا خوانیش// تو از ابلهی بذله می دانیش

نرانده به مدح بزرگان قلم// زفرماندهان عرب یا عجم

مگر مدح پیغمبر و آل او// که هر کس بگوید خوشا حال او

که هر کس بگوید خوشا حال او// کنم گر مدیح نیاکان خود

ادا می کنم حق ایمان خود// پدر را کنم گر ستایش گری

امیدم که حق باشدش مشتری

خانواده ی او، همه اهل فضیلت و علم بوده اند. او به شانزده واسطه به عارف قرن ششم شیخ زاهد گیلانی نسب می رساند.(۴)

تولد

حزین به سال ۱۱۰۳ (۵) هجری ۱۶۹۲ م در دارالعلم شرق، اصفهان به دنیا دیده گشود و در سال ۱۱۸۱هجری/ ۱۷۷۹ م رخت از جهان فرو بست. سراسر عمر با برکت حزینصرف فعالیت های علمی و ادبی و خدمت به توده ی مردم شد.

حزین از نخستین علمایی است که به نوشتن زندگانی خود دست زد و زوایای مختلف حیات پرماجرای خویش را برای دیگران مصوّر ساخت.سرگذشت حزین آکنده از حوادث تلخ و شیرین و عبرت انگیز است؛ زیرا، در زمانی که او در آن می زیست، صفویان در ضعف و سستی و در ورطه ی سقوط بودند. با سقوط صفویان که به دست محمود افغان صورت گرفت، مردم ایران بیش از پیش دچار ناامنی و تهاجمات بیگانگان و انواع فشارها قرار گرفتند. حزین در تاریخ خویش تصویر کامل و دقیقی از رخدادهای آن عصر به دست می دهد و خواننده را با خود به اطراف و اکناف یاران می برد و از ستم های افاغنه و حکام محلی ایران دم می زند و رنج های خود و مردم ایران را بازگو می کند. آن گاه از رهسپار شدنش به هندو حوادث تلخ آن سامان سخن می گوید.

راستی اگر این یادداشت ها نبود، اطلاعات ما، در خصوص وقایع پایانی ادوار حیات صفویه، به نیمی از آن چه که امروز هست، کاهش می یافت. حزین با نگارش خاطرات و ثبت وقایع اجتماعی و سیاسی عصر خود، منتی بزرگ بر تاریخ ایران و فرهیختگان ما دارد.

سفرها و حوادث زندگی

حزین پس از درگذشت پدر، زادگاه خود اصفهان را به قصد شیرازترک می گوید و پس از چندی دیگر بار به اصفهان باز می گردد. و در سال ۱۱۳۴ نیز چند نوبت از اصفهان خارج شده و بار دیگر بازگشته است. در سال ۱۱۳۵ محاصره ی افغان ها را شکسته و با لباس مبدّل در چهره ی روستاییان و در حال بیماری اصفهان را ترک می گوید. ابتداء به خوانسار، سپس به خرم آبادکوچ می کند و در محل امنی پناه می گیرد. مدت ها در شهرهای مختلف ایران آواره است. چون با شاه طهماسب دوم صفوی ارتباط داشته، از سطوت نادردر امان نبوده. به سال ۱۱۴۵ با کشتی از طریق بندرعباسبه جدّه هجرت می کند و به زیارت خانه خدا موفق می شود. پس از اتمام فریضه ی حج به بحرین سفر می کند و از آن جا دیگر بار به بندرعباس بازمی گردد و برهه ای از ایام را در آن جا و لارو جهرم سپری می کند تا سر از کرمان درمی آورد. پس از مدتی به شوق زیارت مولای متقیان علی ، علیه السلام، به نجف اشرف سفر می کند و مدت سه سال در آن جا می ماند. پس از آن از کربلاو بغداددیدن می کند و به ایران باز می گردد.

در ۱۱۴۶ بندرعباس را به قصد سندو مُلتان ترک می گوید و مدت دو سال را در قریه ای نزدیک آن می ماند. سپس به شهر لاهورمی رود و تصمیم می گیرد بار دیگر به وطن اسلامی ایران باز گردد. ۱۱۵۲ نادربه هندوستان سفر می کند. حزین از بیم او، در پناهگاه امنی مخفی می شود تا از نادرشاه به او گزندی نرسد.

به سال ۱۱۵۴ تاریخ و سفرنامه خود را در شهر جهان آباد(دهلی) می نویسد و در ۱۱۶۱ از اقامت طولانی در دهلی و بدی آب و هوا به ستوه آمده،(۶) آن منطقه را ترک و به اکبرآبادرفته و سپس در بنارس هندوستان اقامت می گزیند. ۱۹ سال هم در بنارس زندگی می کند و مورد احترام و بزرگداشت همه مردم و اعیان بوده است اما او بسیاری از امیران و شاعران و صاحبان زر و زور را هجو نمود تا در سن ۷۷ سالگی در سال ۱۱۸۰ (۷) زندگی را بدرود گفته و در باغی که خود احداث کرده بود آرامش جاودانه می یابد.

استادان

۱ ـ ملک حسین قاری اصفهانی(در علم تجوید)

۲ ـ شیخ محمد خلیل الله طالقانی(۸)

۳ ـ شیخ بهاء الدین گیلانی

۴ ـ مولانا محمد صادق اردستانی

۵ ـ آقا هادی بن ملا محمد صالح مازندرانی، شارح اصول کافی

۶ ـ مرحوم میرزا کمال الدین محمد فسائی، داماد محمد تقی مجلسی

۷ ـ فاضل محدث حاجی محمد طاهر اصفهانی

۸ ـ قدوه الحکماء شیخ عنایت الله گیلانی

۹ ـ سید المتبحرین میر سید حسین طالقانی

۱۰ ـ فاضل مدقق میرزا محمد طاهر خلف میرزا ابوالحسن قاینیکه در ریاضی نادره زمان بود.

۱۱ ـ استادالعلماء شاه محمد شیرازی(۹)

۱۲ ـ جامع المعقول و المنقولآخوند مسیحای فسوی شاگرد استاد الکل آقا حسین خوانساری(۱۰)

۱۳ ـ لطیف الله شیرازی، تلمیذ فاضل محدّث ملا محسن کاشانی(۱۱)

۱۴ ـ محمد باقرمشهور به صوفی

۱۵ ـ ملا عبدالکریم اردکانی

۱۶ ـ سید قوام الدین قزوینی(۱۲)

علاوه بر بی دین ها به طوری که خود او گفته «از هر فرقه هر جا کسی می یافته که ربطی به مذهب خود داشته، با او صحبت می کرده و استعلام مقاصد و سخنانش می نمود». او می افزاید: « در این وادی، مرا با ارباب آرای مختلف، آن مقدار گفت و شنود روی داده که خدا داند».(۱۳)

تنی چند از شاگردان

حزین در مقاطع مختلف زندگانی به تدریس بسیاری از دانش های رایج زمان خود پرداخته است، اما اطلاعات ما درباره ی دست پروردگان حزین محدود است و جز افراد زیر نام شان در تاریخ ثبت نشده است:

۱ ـ شیخ آیت الله متخلص به ثناکه تخلص خود را از حزین گرفته است.

۲ ـ خواجه یحیی متخلص به خرد.

۳ ـ واله داغستانی.

شماری از معاشران

حزین با گروهی معاشر بوده است که عبارت اند از:

۱ ـ میرزا عبدالله افندی اصفهانی

۲ ـ میر محمدصالح شیخ الاسلام اصفهان

۳ ـ سید عالم میر محمد باقر اصفهانیفاضل هندی

۴ ـ میرزا داوود(متولی آستان قدس رضوی)

۵ ـ سید رضا حسنی

۶ – حمزه گیلانی

۷ ـ محمدرضا مجلسی،

۸ ـ محمدتقی طبسی(۱۴)

 آثار حزین

آثار علمی وی که تا ابد بر جبین تاریخ دانش و فرهنگ خواهد درخشید، بسیارند. از این آثار گران بها همین قدر توان فهمید که او، دریای علم و نابغه ای زیردست در تمام رشته های علمی بوده است. فهرست کامل کتاب هایش را ملاحظه کنید:

۱ ـ انیس الفؤاد فی حقیقه الاجتهاد

۲ ـ الانساب

۳ ـ اخبار صاحب بن عباد طالقانی

۴ ـ اخبار ابی الطیب المتنبی

۵ ـ احمد بن الحسینبن عبدالصمد جعفی کوفی و بعضی از اشعار برجسته ی او

۶ ـ اخبار ابوتمام طائی حبیب بن اوسو قسمتی از اشعارش

۷ ـ اخبار شیخ صفی الدین حلی و نوادر اشعار وی

۸ ـ اخبار محقق طوسی، قدس الله روحه

۹ ـ اخبار جد سعید خود شیخ ابراهیم معروف به زاهد گیلانی، قدس سره

۱۰ ـ بهجه الأقران

۱۱ ـ تجوید القرآن

۱۲ ـ تحقیق الازل و الابد و السرمد

۱۳ ـ التعلیقات فی الطبیعی و الالهی

۱۴ ـ التعلیقات علی الفصوص، حواشی بر فصوص معلم ثانی ابونصر فارابی

۱۵ ـ تعلیقات بر غوامض کتاب مجسطی

۱۶ ـ تعلیقات بر مقامات العارفین از شرح اشارات ابن سینا

۱۷ ـ تعلیقات برکتاب نجات بوعلی سینا

۱۸ ـ تعلیقات بر تذکره ابن رشد

۱۹ ـ تعلیقه بر شرح مقاصد تفتازانی

۲۰ ـ التوجیه بقول قدماء المجوس فی المبدأ

۲۱ ـ تفسیر سوره ی (هل أتی علی الانسان)

۲۲ ـ تفسیر سوره ی حمد

۲۳ ـ جامع نفسی

۲۴ ـ الجوابات عن مسائل سأل عنها الشیخ احمد بن محمد عمانی

۲۵ ـ الجواب عن المسائل الطبریه

۲۶ ـ جلاء الافهام در عمل مساحت

۲۷ ـ جوامع الآداب

۲۸ ـ جوامع الکلم

۲۹ ـ حدوث العالم. صاحب ذریعهنسخه ای از آن را در ضمن مجموعه ای در کتابخانه ی مرحوم صدرمشاهده کرده است. (نک: ذریعه۶/ ۲۹۴)

۳۰ ـ حیات الاخوان

۳۱ ـ خلق الاعمال

۳۲ ـ خلاصه المنطق

۳۳ ـ خواص بعضی از سور و آیات. آن را در نجفاشرف نوشته است.

۳۴ ـ دعائم الدین

۳۵ ـ الدعوات الصالحات و اسماء الله الحسنی. آن را در نجفاشرف نوشته است.

۳۶ ـ الدیباج

۳۷ ـ الذخر والسعاده فی العباده

۳۸ ـ الرد علی التناسخیه

۳۹ ـ الرموز الکشفیه

۴۰ ـ رمح المصقول فی الطعن علی قواعد الاصول(نک: ذریعه، ۱۱/ ۲۴۸)

۴۱ ـ روایح الجنان

۴۲ ـ راح الارواح

۴۳ ـ سیف الله المسلول علی اعداء آل الرسول

۴۴ ـ شرح عیون اخبار الرضا

۴۵ ـ شرح رساله شیخ شهاب الدین یحیی سهرودیمقتول

۴۶ ـ شرح رساله حکیم عیسی بن زرعه

۴۷ ـ شجره الطور در شرح آیه نور. آن را در مشهدنوشته است.

۴۸ ـ شرح قصیده ممدوده خود. آن را در مکهی مبارک سروده و در شهر لحساشرح کرده است.

۴۹ ـ الصراط السوی فی غوایه البغوی

۵۰ ـ الطول والعرض

۵۱ ـ عبدالله بدیل بن ورقاء الخزاعی الازدی، رضی الله عنه، و سرگذشت او

۵۲ ـ کتاب العین

۵۳ ـ فتح الابواب

۵۴ ـ الفصول البلیغه

۵۵ ـ الفضائل فی احیاء سنن الاوائل

۵۶ ـ فوائد الطب. بیست فصل است.

۵۷ ـ الفصح

۵۸ ـ القصائد النعتیه(در مدح ائمه ی اطهار، علیهم السلام). با سوانح عمری ایشان چاپ شده است. (نک: ذریعه، ۱۷/۸۹)

۵۹ ـ کنه المرام کشف القناء فی تحقیق الغناء

۶۰ ـ کشف التلبیس فی هدم اساس ابلیس(رد قیاس است)

۶۱ ـ کدّ القلم فی حل شبهه جذر الاصم

۶۲ ـ اللمع فی ازهاق البدع

۶۳ ـ لوامع المشرقه در تحقیق واحد و وحدت

۶۴ ـ ما جری به القلم

۶۵ ـ مختصر البدیع و العروض و القوافی

۶۶ ـ معراج النفس

۶۷ ـ المقله فی بیان النطقه

۶۸ ـ المشاهد العلیه

۶۹ ـ کتاب معنی صمد و تفسیر سوره ی توحید(قل هو الله)

۷۰ ـ المدارج العلیه

۷۱ ـ المراصد فی الرایج والکاسد

۷۲ ـ النصره

۷۳ ـ نهج الطلب فی استخراج ضلع المکعب و استکشاف معضلات الهندسه

۷۴ ـ نوادر العرب و اخبارهم

۷۵ ـ نوادر ابوالحسین مهیار دیلمی و قسمتی از اشعار آبدار او

۷۶ ـ هدایه الامم فی الحدوث و القدم

۷۷ ـ هشام بن حکم و مناظراتش

۷۸ ـ ودیعه البدایع

کتاب های فارسی ایشان

۱ ـ ابطال تناسخ

۲ ـ اصول المنطق

۳ ـ احکام شک و سهو در نماز

۴ ـ ابطال جبر و تفویض

۵ ـ الاسنی در تحقیق قوله تعالی (ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین أو أدنی)

۶ ـ ادعیه و ادویه

۷ ـ آداب عزلت و خلوت

۸ ـ آداب معاشرت

۹ ـ الاغاثه. حزینبا ولای خالص و با سرپنجه برهان در این کتاب به دفاع از حریم ولایت پرداخته و بحث امامت را در نهایت اختصار در این کتاب آورده است. الحق که او در این اثر خدمتی بسزا و زحمتی بسیار کشیده که شایان تحسین و تقدیر است، خدایش پاداش دهد و بیامرزد.

۱۰ ـ بشاره النبوه. مؤلف در این کتاب از توراتو انجیلو صحیفه یوشعو کتاب اشعیاکه دلالت بر نبوت پیغمبرما، صلی الله علیه وآله، دارد، گواه ها آورده است.

۱۱ ـ کتاب بعض خطب امیرالمؤمنین، علیه السلام

۱۲ ـ تجرید النفس. نسخه ای از آن در کتابخانه ی ملا محمد علی خوانساریدر نجفاشرف وجود داشته است. (نک: ذریعه، ۲/۳۵۶)

۱۳ ـ ترجمه ی منطق تجرید

۱۴ ـ ترجمه ی کتاب تحریر اقلیدس در هندسهبا توضیح بیش تر بعضی عبارات مشکل آن از آثار خواجه نصیرالدین طوسی.

۱۵ ـ ترجمه ی رساله ی اخیر شیخ الرئیس

۱۶ ـ ترجمه ی رساله موسوم به صحیفه در علم اسطرلاباز آثار شیخ بهائیبا توضیحی بیش تر

۱۷ ـ ترجمه ی نوادر محمد بن ابی عمیر ازدی و سیره و سرگذشت او

۱۸ ـ تقسیم اسماء و معانی آن

۱۹ ـ ترجمه ی دعای مشلول

۲۰ ـ ترجمه ی دعای صباح

۲۱ ـ تذکره المعاصرین. هم در اصفهانو هم در لکنهو به چاپ رسیده است.

حزین در این اثر که به کوشش محمد باقر الفت چاپ شده است، به اغلب اشعار معاصران خود انتقادات تندی دارد و از میان انبوه شعرا، فقط صد تن را لایق ذکر دانسته است. تاریخ ولادت خود او مبدأ قرار گرفته است و در سال ۱۱۶۵ نه روزه تألیف شده است. با این که این کتاب بارها چاپ شده است، اما غلط های فاحش و غریب کتاب رفع نشده بود. اخیرا خانم معصومه سالک با استفاده از دو نسخه متعلق به کتابخانه ی مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران(شماره میکروفیلم ۳۷۳۷) و نسخه ی متعلق به موزه ی ملی پاکستان، به تصحیح و نشر مجدد آن پرداخته است. کتاب یاد شده یک مقدمه در دو فرقه دارد: فرقه ی نخست اختصاص به عالمان معاصر او دارد که با نام صدرالدین سید علیخان مدنی بن سید نظام الدین احمد حسینی آغاز می شود، و حاوی بیست ترجمه و شرح حال است. فرقه ی دوم اختصاص به شعرای معاصرش دارد که با شرح حال میرزا محمد طاهر قزوینی آغاز شده است. در این بخش ۷۱ شاعر معرفی شده است.

۲۲ ـ ترجمه ی دعای جوشن صغیر

۲۳ ـ تفسیر سوره ی حشر

۲۴ ـ التعریف فی حصر انواع القسمه

۲۵ ـ تاریخ حزین. اوضاع زمان حیات او یعنی اواخر صفویه و فتنه ی افغان و سلطنت نادرشاه واحوال جمعی از بزرگان است. چاپ سوم در سال ۱۲۲۲ از روی انتشارات کتابفروشی تأیید اصفهانمنتشر شده است. متن فارسی و ترجمه ی انگلیسی این کتاب را اف. سی. بلفوردر سال ۱۸۳۰ ـ ۱۸۳۱ منتشر کرده است.

۲۶ ـ تذکره العاشقین

۲۷ ـ ترجمه ی رساله ی پدر علامه اش در بیان آیه ی شریف: قل الروح من امر ربی

۲۸ ـ ترجمه ی رساله ی پدرش در تحقیق آن چه حق است در مسئله ی علم

۲۹ ـ ترجمه ی رساله ی پدر خود در تحقیق قوله، علیه السلام: عرفت الله بفسخ العزائم و حلّ العقود

۳۰ ـ تواریخ السلاطین. ضمیمه ی تذکره الشعراو غیره چاپ شده است، لکنهو، ۱۲۹۳ قمری/ ۱۸۷۶م، سنگی (نک: فهرست کتاب های چاپی فارسی ۱/۱۴۳۹).

۳۱ ـ جام جم. در بیان موالید و کائنات جو. نسخه ای از آن دراختیار مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر نهاوندیبوده است. (نک: ذریعه/ ۱۲۳).

۳۲ ـ الجمع بین الحکمه و الشریعه و دفع شبهه التخالف کما وهمه الغانم.

۳۳ ـ جرّ اثقال و آنچه مناسب آن است(نک: ذریعه ۵/۹۴؛ کشف الظنون– علم جرالاثقال ـ فهرست نسخه های خطی فارسی، ج ۱/ ۱۵۸)

۳۴ ـ الحیات و الممات، در ترغیب بر عمل و ذم بی عمل

۳۵ ـ تاریخ ادبی ایران(از صفویه تا عصر حاضر)، ادوارد براون، ص ۲۵۲

۳۶ ـ حمله های ایران به هند(یا: واقعات ایرانو هند) (نسخه ی خطی این کتاب در ایندیا افیسموجود است)

۳۷ ـ خواص مجربه

۳۸ ـ دعوه الاسماء و الاذکار

۳۹ ـ دستور العقلاء در آداب ملوک وامراء. در سال هـ . ق در دهلینوشته است.

۴۰ ـ دیوان شعرا(۱۵) (۵ دیوان)(۱۶)

۴۱ ـ ریاض الحکمه

۴۲ ـ رساله ای تزکیه ی نفس بنابر قول ارسطوو افلاطون الهی

۴۳ ـ رساله در اعمالی که شب به جا آورده می شود.

۴۴ ـ رساله ی حسن و قبح عقلی

۴۵ ـ رساله ی حصر ضروریات دین

۴۶ ـ رساله ی در امامت و بحث از شرایط آن

۴۷ ـ رساله در نوافل یومیه

۴۸ ـ رساله در جواب سؤالی که از قسطنطنیه رسیده بود.

۴۹ ـ رساله در جواب مسائلی که از خراساندریافت شده بود.

۵۰ ـ رساله در دلالت فعل مضارع مثبت و ذکر اقوال، و نصرت قول ابوحیان در مشترک بودن آن بین حال و استقبال

۵۱ ـ رساله در جواب مسائلی که از گیلانرسیده بود.

۵۲ ـ رساله در جواب مسئله ی وضو. شاید رساله ی وجوب مسح رجلین باشد که در مرآت الاحوال۱/۴۲۲ معرفی شده است.

۵۳ ـ رساله در جواب سؤال از رابعه متناسبه

۵۴ ـ رساله در تدوین بعضی از آن چه برای اصحاب نوشته است.

۵۵ ـ رساله تجدد امثال

۵۶ ـ رساله در اصول اخلاق

۵۷ ـ رساله در فرق بین علم و معرفت

۵۸ ـ رساله در بیان قوه قدسیه و امکان نفوس قدسیه در نوع انسانی بنابر قول مشّائیان، و تجویز کشف و الهام بر رأی اشراقیان صوفیه

۵۹ ـ رساله در تحقیق صلاه جمعه

۶۰ ـ رساله در تحقیق بعضی از مسائلی که اختلاف درباره ی آن ها میان امت محمد، صلی الله علیه وآله مشهور است.

۶۱ ـ رساله بحث با شیخ سهروردیدر رؤیت

۶۲ ـ رساله در بیان خوارق عادت و معجزات و کرامات

۶۳ ـ الرد علی النصاری فی القول بالاقانیم

۶۴ ـ رساله ی حل بعضی از اشعار خاقانی

۶۵ ـ رساله ی اقسام مصدقین به سعادت اخرویه

۶۶ ـ رساله کُر و احکام آب ها

۶۷ ـ رساله ی سیره المتعلمین

۶۸ ـ رساله ی کسوف و خسوف

۶۹ ـ رساله ی مناسک حج. در اثنای سفر حجاز آن را نوشته است.

۷۰ ـ رساله در ذکر احوال فاضل عارف افضل الدین محمد کاشانی، رحمه الله، و بعضی از مکاتیب و فوائد مختصر آن

۷۱ ـ رساله ی تضعیف شطرنج

۷۲ ـ کتاب زکات

۷۳ ـ سفینه علی حزین. در ذکر ۱۰۷ شاعر متاخر در ۱۰۲ ص در حیدرآباددکن به سال ۱۳۴۸ ق چاپ سنگی شده است.

۷۴ ـ سبب الاختلاف فی الاخبار و بیان طریق جمعها

۷۵ ـ شرح مطلع الانوار در هیئت

۷۶ ـ شرح قصیده جیمیه فارضیه

۷۷ ـ شرح مصباح الشریعه

۷۸ ـ شرح دعای عرفه ی امام حسین، علیه السلام

۷۹ ـ شرح رساله ی پدر علامه حلی، رضی الله عنه، در تحقیق حرکت

۸۰ ـ شرح بیت فارسی انوری. نسخه ای از آن در کتابخانه ی سید حسن صدر در کاظمیه وجود دارد. ذریعه، ج ۳/۱۲۸

۸۱ ـ شرح رساله ی پدر خود در عمل مسبع و متسع در دائره ی اَبَ جَ.

۸۲ ـ شرح رساله ی دیگری از پدر خود در قول ارسطوکه چرا آب باران سبک است؟

۸۳ ـ شرح رساله ی ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندیدر تحقیق نفس

۸۴ ـ الصید و الذبائح و خواص الحیوان. ان شاء الله در آینده با تحقیق این جانب منتشر خواهد شد. و نیز نک: ذریعه، ۱۱/۲۲۷٫

۸۵ ـ علاجات غریبه

۸۶ ـ فرسنامه. نسخه ای از آن در دانشگاه تهرانموجود است. شامل دو بخش است: بخش اول، نظم و نثر و بخش دوم، تنها نظم است.

۸۷ ـ فوائد استماع صوت حسن. نسخه آن در کتابخانه ی ملکوجود دارد و بنا است در مجموعه ی میراث فقهی جلد اول منتشر شود.

۸۸ ـ فوائد الطب(یا: فراید طبیعیه)

۸۹ ـ فلذه الأکباد. حاصل رساله ابوعبدالله معصومی، بزرگ ترین شاگرد ابن سینا، در عشق، بازیادت ها و افادات شریفه

۹۰ ـ فضائل القرآن

۹۱ ـ فضل عراق

۹۲ ـ فرق بین لمس و مس و آن چه متعلق به آن و متفرع بر آن است.

۹۳ ـ قضا و قدر

۹۴ ـ کتاب فی تحقیق الرؤیا و اصول علم التعبیر

۹۵ ـ کتاب معرفه الاجسام و تناهیها

۹۶ ـ المواهب فی لیله الرغائبدر بیان کلام فرفوریوس. این کتاب را یک شبه نوشته است.

۹۷ ـ معرفت قبله

۹۸ ـ المفصل در خبر عقل و توکل

۹۹ ـ مواعد الاسحار

۱۰۰ ـ مکیال العلوم

۱۰۱ ـ مواعظ الحکماء

۱۰۲ ـ معادن

۱۰۳ ـ معرفت تقویم و احکام نجوم

۱۰۴ ـ مناظرات و محاظرات

۱۰۵ ـ الموائد السماویه

۱۰۶ ـ مواریث

۱۰۷ ـ معرفت لئالی

۱۰۸ ـ مصابیح الظلام فی إراده الکلام.(من آراء اهل الکلام)

۱۰۹ ـ المعیار فی الاوزان الشرعیه.

۱۱۰ ـ مختصر الدعوات و الزیارات

۱۱۱ ـ معرفه الباری و مایتعلق به

۱۱۲ ـ مبحث القدم و الحدوث

۱۱۳ ـ معرفه النفس و تجردها

۱۱۴ ـ کتاب مقالات بعض المشایخ

۱۱۵ ـ مدّه العمر. در اوقات تحصیل، هر مسئله ی مشکل را که حل کرده، در آن ضبط کرده است.(۱۷)

۱۱۶ ـ النفس التألیفیه

۱۱۷ ـ نامه ای از شیخ علی حزین لاهیجی در شرح بیتی از حکیم خاقانی

خواننده با مطالعه ی این آثار، خود را با دانشمندی متقن و با مورخ بلند پایه و بصیری مواجه می بیند که اقوال او مورد استناد مورخان بعدی بوده است و نهایت بی طرفی و انصاف را در تاریخ خود رعایت کرده و با این که در سال ۱۱۴۶ قمریی به قول آن نویسنده ی معروف «با این که حزین مثل آهوی گریزان از پلنگ، از ترس نادرآواره ی شهرها و بیانان ها بود و به هندرفت و از زندگی در هند در شکنجه بود و می گفت: بدایت ورود مرا به این کشور نهایت زندگانی تصور نمایید،(۱۸)در نوشته های تاریخی خود آن جا که صحبت از نادر به میان آورده، حتی المقدور جانب انصاف را نگاه داشته، کارهای خوب او را نیز بر شمرده است. این، از شخصی مثل حزین که خود و پدرانش در دستگاه صفویه از احترام ویژه ای برخوردار بودند، بعید نیست؛ زیرا، علاوه بر دانش بسیار حزین، نسب او با شانزده واسطه(۱۹) به عارف بزرگ قرن هفتم شیخ ابراهیم زاهد گیلانی(۲۰) می رسد که مرشد ومقتدای شیخ صفی الدین اردبیلی پیر و پدر صفویه بوده است. نادرشاه کسی است که طومار حکومت صفویان را درهم پیچیده و حزین از دست نادرشاه به هندوستان پناهنده گشته و در کمال ناراحتی باقی عمر خود را دور از وطن در شهر غریبان سپری می کرده است. لذا طبیعی است که با نادرمیانه ی خوبی نداشته و از پیشرفت های او راضی نبوده است و حتی در قیام های برضد او شرکت داشته، اما انصاف را نادیده نگرفته و به اثر گران بهای خود ارزش و اعتبار بیش تری بخشیده است.

بر کرسی تدریس

حزین پس از محرم سال ۱۱۳۵ در خرم آباددو سال اقامت گزید و به تدریس شرح اشاراتو اصول کافی و تفسیر بیضاوی اشتغال داشت.در شهر ساری، الهیات شفاو شرح تجریدو اصول کافی و کتاب من لایحضره الفقیه را برای جمعی از دانش پژوهان و طالبان علم آن سامان تدریس کرد.

صفات و خصوصیات

حزین، رحمه الله، گذشته از علم و اطلاعات وسیع و کثرت دست آوردهایش، مظهر اوصاف و کمالات اسلامی بوده است. یکی از خصائص حزین، همت بلند و استغنای طبع او است. وی با این که در هندغریب است و همواره مورد ارادت و دلجویی سلاطین و امرای هندبوده، اما عزلت و انزوا گزیده و هماره خود را از ایشان بر کنار داشته و حاضر نشده با فقر و تنگدستی از آنان کمک بگیرد و قناعت را پیشه خود ساخته و آزاد زندگی کرده است.(۲۱)

خصلت دیگر او در وفاداری او است. بر اساس ارادتی که به خاندان صفوی دارد با نادرشاه افشاردشمنی می ورزد و به قول صاحب تحفه العالم«هنگام استیلای افاغنه به آن دیار (ایران) و تسلط پادشاه قهّار نادرشاه افشارو غصب سلطنت از آن خاندان معدلت شعار، به پاس نمک آن دودمان علیه و از فرط علو همت و غیرت و اطلاع بر حقوق سلاطین صفویه به سلاطین بابریه…به قصد استمداد از محمد شاه وارد هندوستان شدم».(۲۲)

شجاعت وی نیز از موضع گیری های گوناگونی که در مقابل شاه صفوی و دست نشاندگان نادردارد، معلوم می شود. خود او می گوید، بارها شاه صفوی را اندرز داده و نصیحت کرده و از سرانجام کار او را بر حذر داشته، اما گفتارش در وی تأثیر نبخشیده است.حضور فعال او در حوادث خونینی که در عصر او روی داده و فراخوانی مردم به مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنان یا ستم پیشگان خودی، بیانگر دلیری و تهمتنی او است.

می نویسند «وقتی که مردم لار به سرکردگی میرزا ابراهیم کلانتردر برابر محمدخان نماینده ی نادرشاه قیام کرده و او را کشتند، به خانه حزین آمدند واین نشان می دهد که وی در این حوادث نقشی داشته است، و هنگام که نماینده ی دیگر نادرشاه بدانجا آمد حزین مردم را در برابر وی وادار به مقاومت کرد و در کشتاری که روی داد عده ای از میان رفتند. بعضی گناه این جنگ را به گردن حزین می دانند.».(۲۳)

حزین از حافظه ای نیرومند برخوردار بوده است. حزین برای اساتید و بزرگان احترام خاص قائل بوده است. علاقه و اخلاص خاصی به اهل بیت، علیهم السلام، داشته تا جایی که قصد عزیمت و سکونت در نجف را کرده، اما باد حادثات او را از آن ولایت دور ساخته است. ایشان با داشتن صفات متعدد به خط زیبا موصوف و معروف بود. خود او درباره ی حالات روحی خود می گوید:

رغبتی موفوره به طاعات و عبادات بود. لذتی عجیب از آن می یافتم و ایام حج و اوقات متبرکه را معروف به احیا و مواظبت به اذکار و دعوات مأثوره می نمودم و بسیاری از نوافل و سنن عملیه، ضایع نشد، و دل را طرفه دقت و صفائی و سینه را انشراحی بود. و ذکر آن احوال چنان که بود، نتوانم کرد. آن چه گفتم از مقوله ی «ذکر النعیم من بضائع المسکین» است.(۲۴)

دانشمندی کوشا و نستوه و پرکار

از فهرست آثار فراوان و متنوع این دانشمند جامع و ذو فنون می توان دریافت که او نویسنده ای سخت کوش بوده و بیش تر اوقات خود را به نگارش و تالیف و سرودن شعر و مشق خط اشتغال داشته است.

حتی آن گاه که بار سفرهای دراز بر بسته، از این مهم غافل نبوده و هر جا محققی یافته با او به گفت وگو نشسته و از محضر او استفاده کرده است و گاه خود در این شهرها حوزه ی درسی دائر کرده است.

اوائلی که با پدر به سفر می رفت، به دلیل داشتن این خصوصیت، کتاب هایی با خود می برد و در طول سفر نزد پدر به آموختن دانش های گوناگون مشغول بوده است.

وی برای فراگیری بیش تر گاه با دانشمندان غیرمسلمان نیز گفت وگوهایی داشته است. و در یزد با عالمی زردشتی به نام رستم ـ که کتب مجوسی و حکمی فراوانی در اختیار داشته آشنا می شود و با وی در زمینه ی نجوم به بحث و گفتگو می پردازد و برای آگاهی دقیق از مبانی عقیدتی ادیان با دانشمندان آن ها رابطه برقرار می کند.

سفرهای بسیار و مشاهده ی اطراف و اکناف ایرانو هندو عراقو حجازو ملاقات با شخصیت های اجتماعی و علمی و سیاسی مناطق مختلف و روابط نزدیک و دوستانه او با شاهان صفوی ودیدن نقاط قوت و ضعف ها، صراحت لهجه، زبان صدق گویا، قلم بیان شیوا و رسا و در اختیار داشتن کتابخانه غنی و بهره گیری از همه ی آن ها در آثار خود، شخصیتی ممتاز به حزینبخشیده و وی را در شمار دانشمندان روشن اندیش و ژرف نگر قرار داده است.

رهبر فرزانه ی انقلاب آیت الله خامنه ایبه مناسبتی فرمودند: «در زمینه ی شناساندن حزین لاهیجی، این مرد بزرگ هر قدر کار شود، ارزش دارد.». 

حزین در نگاه تذکره نویسان و تراجم نگاران

علی ابراهیم خلیل خان بنارسیمی نویسد:«حزین تخلّص اسم سامی آن نقاوه علمای اعلام، و اصدق اذکیای عالی مقام شیخ محمد علی جیلانی است….

خامه ی کوته زبان را چه یارا که به شرح برخی از فضائل نامتناهی او تواند پرداخت، و زبان بیان را چه مجال که از رفعت ستایی عرش کمال او سخنی کرسی نشین تواند ساخت. بسی وسایل جلیله در هر فن از مآثر ذهن وقادّ و طبع نقادش بر صفحه ی روزگار به یادگار و دیوان رفیع بنیان او که بحری است لبالب از لئالی آبدار، کحل الجواهر بصایر فصحای بلاغت شعار است، صاحب نظران دانند که کلامش به غایت درد و سوز نمک سای داغ سینه ریشان و شوربخش دماغ دردکیشان است.(۲۵)

عالم شهیر، فقیه اصولی، ریاضیدان، فیلسوف و عارف و شاعر آقا احمد بن محمدعلی بهبهانی(م ۱۲۴۲) در مرآت الاحوال جهان نما، ج ۱، ص ۴۶۲ به شرح ایشان اشاره کرده است. می نویسد:«از تذکره ی (۲۶) آن مرحوم که در مجمل از احوال خود نوشته است معلوم می شود که به مرتبه عالیه اجتهاد رسیده، و به شرف اجازه ی جمعی از علمای اعلام مشرف شده».

مراتب فضیلت و علمش، و نهایت فصاحت و بلاغت و متانت و حلاوت کلامش از مطالعه ی آن ها [آثار قلمی او] بر هنرمندان و علمای بی مرض و فضلای خالی از غرض ظاهر و هویدا می گردد.و در دار الایمان ایرانروزگاری را به عزت و حرمت و احتشام گذرانید و در خدمت شاه سلطان حسین، و شاه طهماسببه جلالت قدر ممتاز، و چون قره باصره با اعزاز بود.

در ایام تسلط افاغنه به آن کشور، و سلطنت نادرشاه افشار، و ویران شدن خاندان معدلت شعار، از فرط علو همت و پاس حقوق آن دولت، و اطلاع بر حقوق صفویه بر سلاطین بابریه و عدم اطلاع بر رسوم و عادات مردم هندوستانبه قصد استمداد از محمدشاه وارد این کشور گردید. چون شاه جهان آباد رسید واز اوضاع و اطوار پادشاه و گرفتاری وی به دست امرا مطلع شد، به غایت پشیمان و نادم شد. ولکن از سطوت نادرشاه قدرت بر معاودت نداشت…».

علیقلی خان واله داغستانی(۱۱۲۴ ـ ۱۱۶۵ هجری) شاعر معروف درباره او می نویسد:حضرت شیخ در بعضی علوم مهارت تام دارد و خطوط را شیرین می نویسد. در حسن تقریر و صفای تحریر یگانه عصر و در سخنوری افسانه دهر است.الحق امروز به زحمت می شود سخندانی مثل او پیدا نمود، وی پایه ی سخن را به جایی رسانیده که شهباز اندیشه در تصور رفعتش پر می ریزد، و جامع انواع طرز سخن و حاوی اقسام روشن این فن در عهد خود، او است.(۲۷)

ملا محمدعلی کشمیری در نجوم السماء می گوید: «از فضلای باوقار ونوادر روزگار بود».(۲۸)

علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی در مصفی المقال:…دانشمند متبحر ماهر، جامع در فنون علم و مصنف در کلیه ی فنون علمی، صاحب تصانیف فراوان…(۲۹)

میر عبداللطیف شوشتری(م ۱۲۲۰) در تحفه العالمدر یک جا که از سفر خود به بنارسیاد کرده، می نویسد:«درآن شهر بود مقبره و بارگاه شیخ اجل عارف ربّانی، شیخ محمد علی جیلانی متخلص به «حزین»، حشره الله مع الشهداء و الصدیقین. وی از احفاد قدوه العارفین، تاج الدین ابراهیم زاهد جیلانیاست، مرشد شاه صفی الدین جدّ اعلای سلاطین صفویه، انارالله برهانهم، و هو کالشمس فی رابعه النهار، از غایت اشتهار بی نیاز از اظهار است و احوال افاضل و مقدسین این سلسله ی جلیل که بعد از قدوه العارفین در معرض آرای مسند فضیلت و تقدس (شیخ زاهد) بوده اند، چون شیخ جمال الدین معاصر شیخ اجل بهائی، علیه الرحمه، شیخ عطاء اللهو دیگران، بر ارباب بصائر پوشیده نیست. و شیخ مقدس سلاله ی آن خاندان و شعله افروز آن دودمان بود،…

از خورشید جهان تاب فضایل او ذرّه ای باز نتوان، و در وادی منقبتش مرحله ای نشاید پیمود. مقتدای انام و مرجع خواص و عوام در جمیع علوم اولین و آخرین و ارتقای نفس به اعلا مدارج صدّیقین، امام همام و مقتدای عالی مقام بود.

عنایت ازلی و مرحمت لم یزلی، ذات مقدسش را در عالم ابداع دست پرورد فیض جمیل و قابل استفاضه علوم جزیل ساخته و پرداخته، طبع مهر آسایش در ذرّه پروری مستعدان، خورشید اشتهار و مس قدر جرگه مستفیدان و سخنوران از اکسیر تربیتش طلای دست افشار بود.

سنین و ایام، شهور و اعوام، منقضی شده که چون او فاضلی سخنگو به عرصه وجود نیامده و کلام وحی نظامش در فصاحت و بلاغت و متانت و حلاوت، عربیاً أو فارسیاً، نظماً و نثراً به منتهی المرام و اقصی المقام ارتقا نموده، چنان که این مراتب از رساله ی کنه المرام، در بیان قضا و قدر و خلق اعمال، و کتاب موسوم به مده العمرکه در اوقات تحصیل و ایام مطالعه سال های دراز هرگاه به یکی از مسائل مشکله غامضه ظفر می یافت در آن می نگاشت، تألیف نموده، و کم تر فاضلی را چنین تألیفی میسر آمده باشد، واضح می گردد، و از جمیع فنون علمی کما بیش در آن هست، و لایق به ذخیره ی خزینه ی سلاطین قدرشناس است. و…

جلالت قدر آن زنده ی جاوید، بر هنرمندان و علمای عالی شأن و جمیع صاحب نظران ظاهر و هویدا است. و الحق عبارات معجز آیاتش به درجه ی علیا و ذروه ی قصوا رسیده، و نی کلک طوبی مثالش نیل خجالت بر چهره اکثری از بلغا کشیده است.(۳۰)

محمد قدرت الله گوپاموی هندی در نتایج الافکار(۳۱)…..در مراتب شعری، شاعر گران مایه و ناظم بلند پایه بوده که از طبع سلیم و فکر مستقیم گوی سبقت از معاصرین ربوده، اشعار آبدارش تشنگان بوادی سخن را به زلال خوشگوار معانی سیراب گردانید و کلام با نظامش شایقان این فن را به فصاحت و بلاغت در نظم پردازی رهنمون گردید. نظم بی نظیرش از تکلف مبرا و ابیات دلپذیرش از تصنّع معرا، الحق داد سخنوری داده، و ابواب نظم گستری گشاده….

میرغلامعلی آزاد بلگرامی او را جامع علوم عقلی و نقلی می داند که در نظم و نثر رتبه بلند دارد.(۳۲)

مدرس تبریزی او را از اکابر متأخران علمای شیعه دانسته است.(۳۳) ملک الشعرای بهار، نثر حزین را از حیث سلاست و پختگی ستوده است.(۳۴)

علی دوانی درباره ی او می نویسد: از علمای بزرگ معقول و منقول و مردی ادیب و نویسنده ای چیره دست به فارسی و عربی شاعری برازنده است که باید او را فقیه و فیلسوف و طبیب و متکلم و عالمی ذوفنون دانست.(۳۲)

دبیر کنگره ی علامه ذوفنون محمدعلی حزین لاهیجی، استاد زین العابدین قربانی می گوید: نابغه ای ذوفنون: فقیهی عالی قدر، اصولی، مدقق، فیلسوفی متأله، متکلمی آگاه، عارفی واصل، متبحّر در ریاضیات و نجوم، رجالی خبیر، محدثی مجتهد، مفسری بصیر، ادیبی هنرمند، شاعری توانا….

همین سان دیگر تذکره نویسان و تراجم نگاران او را ستوده اند و از آراستگی او به صفات کریمه اخلاقی سخن گفته اند.

نمونه اشعار حزین

مقام علمی حزین که علاوه بر علوم رسمی ـ که در بیش تر آن ها کتاب و رساله دارد ـ فراتر از پایگاه شاعری او است. شاعری این گونه محققان، تنها یک کشش ذوقی و روحی بوده است که در آنان انگیزه ی پدید آوردن چنین اشعاری شده است.

هجرت ز حرم عقوبتم داد به هند// از هند جگر خوار کنم یاد به هند

عصیان به ره جحیم می برد مرا// از طالع بد غلط شد، افتاد به هند

افکند فلک چو دورم از روضه طوس آن غیرت حور// نگذاشت مرا فیض الهی مأیوس چون دیده ز نور

از طوف حرم طرف سعادت بستم اما ز قضا// امروز به سومنات هندم افسوس چون زنده به گور

زد نقش سخن سکه جاوید به نامم// از صفحه دلها نشود محو کلامم

روشن نفسم، فکر شب تار ندارم// آئینه صبحم، غم زنگار ندارم

از دولت عشق تو زیانم همه سود است// با سود و زیان دو جهان کار ندارم

می کرد کاش چاره چین جبین تو// موجی که می زند عرق انفعال من

***************

عشق و عقل آن که ندارد می و افیونش ده// هر دو پا لنگ چو باشد دو عصا می باید

**************

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد//در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

شادم که از رقیبان دامن فشان گذشتی// گو مشت خاک ما هم بر باد رفته باشد

آواز تیشه امشب از بیستون نیامد// گویا بخواب شیرین فرهاد رفته باشد

زهر غم هجر تو به جان کارگر افتاد// امید وصال تو به عمر دگر افتاد

(از آتشکدهء آذر ص ۳۷۱ )

درگذشت

سرانجام، در شب ۱۱ جمادی الاول سال ۱۱۸۰(۳۶) حزین لاهیجیدر کشور هنددرگذشت. انا لله و انا الیه راجعون. پیکر پاک این دانشمند در باغی به خاک سپرده شد، بر سنگ قبر او این عبارات و اشعار منقوش است:

نخستین سطر: «یا الله»

سطر دوم: «یا محسن قد اتاک المسیء»

سطر سوم و چهارم و پنجم: «العبد الراجی الی رحمه ربّه محمد المدعو بعلی ابن ابی طالب الجیلانی»! در طول سنگ در حاشیه، این دو بیت که سروده خود او است، مقابل هم نثر شده:

زبان دان محبت بوده ام، دیگر نمی دانم// همین دانم که گوش از دوست پیغامی شنید این جا

حزین از پای ره پیما بسی سرگشتگی دیدم// سر شوریده بر بالین آسایش رسید این جا(۳۷)


صاحب تحفه العالممی نویسد:(۳۸)«هر دوشنبه و پنج شنبه بر مقبره او از زوّار ازدهام و انبوهی است»(۳۹)



 ۱. نامش چنان که خود نوشته و معاصرانش نیز بدان اشارت کرده اند محمد است و به نام علی نیز خوانده می شود اما در تذکره ها به صورت ترکیب این دو نام مشاهده می شود تخلص «حزین» را استادش خلیل طالقانی به او داد. مجمع مهرش علی ابن ابی طالب بوده است.

۲. تاریخ حزین، ص ۶٫

۳. برای آگاهی بیش تر نک: پیشینه تاریخی و فرهنگی لاهیجان؛ ص ۵۸۶، مشاهیر گیلان، ص ۵۰؛ اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۳۶۷؛ الکنی و الالقاب، ج ۱، ص ۱۰۳؛ ریحانه الادب،ج ۷، ص ۱۶۶؛ دیوان حزین، ص ۶۰۴، ۵ مقدمه

۴. نک: ریاض السیاحه، ص ۸۱۷٫

۵. در اعیان الشیعه سال ۱۱۱۳ هجری قمری ذکر شده که ناصواب است.

۶. تاریخ حزین، ۱۱۲٫

۷. خزانه عامره، ص ۲۰۰٫

۸. تذکره حزین، ۲۴٫

۹. تذکره حزین، ۱۳٫تذکره حزین ۱۹، کاروان هند ج ۲، ص ۸۵۴٫

۱۰. تذکره حزین، ۲۷٫

۱۱. مرآت الاحوال جهان نما، ج ۱، ص ۴۶۰٫

۱۲. تذکره حزین، ص ۲۱٫

۱۳. تاریخ حزین، ص ۲۹٫

۱۴. تاریخ حزین، ص ۶۳٫ ۶۵٫

۱۵. مصحح دیوان او استاد ذبیح الله صاحبکار در مقدمه دیوان می نویسد: تردیدی نیست که همانا حزین بزرگترین سخنور روزگار خویش در دوره بازگشت ادبی است. او دبیر سبک اصفهانی (هندی) و از بزرگان این مکتب در عهد انقراض دولت صفوی است. دیوان، ص ۲۸٫

۱۶. نک: تاریخ حزین صفحات ۳۱، ۵۰، ۷۹٫

۱۷. نک مرآت الاحوال، ج ۱، ص۴۶۲٫

۱۸. تاریخ حزین، ص ۱۱۲٫ ۱۱۳٫

۱۹. خود او در تاریخ حزین از یک یک نیای خود نام برده است. نک: تاریخ حزین، ج ۳٫

۲۰. درباره او نک: طرائق الحقائق، ج ۲، ص ۲۹۳؛ ریاض السیاحه، ص ۸۱۷٫

۲۱. نک: تاریخ حزین، ص ۵۰٫

۲۲. تحفه العالم، ص ۳۴۱٫

۲۳. روضه الشعراء، واله دغستانی: نسخه خطی

۲۴. تاریخ حزین، ص ۱۲٫

۲۵. تذکره خلاصه الکرام، ص ۳۸۶٫

۲۶. نباید تذکره و تاریخ را یکی دانست.

۲۷. تذکره ریاض الشعرا، نسخه خطی کتابخانه ملی: ج چهارم، ص ۲۴ ب، ۱۵۳۱٫

۲۸. نجوم السماء، ص ۲۴۷٫

۲۹. مصفی المقال، ص ۳۱۴٫

۳۰. تحفه العالم، چاپ حروفی سال ۱۳۶۳، ص ۴۱۳٫

۳۱. چاپ بمبئی، ص ۱۱۸٫

۳۲. سرو آزاد، ۲۵۵٫ ۵۲۶٫

۳۳. ریحانه الادب، ج ۱، ص ۳۲۶٫

۳۴. سبک شناسی، ج ۳، ص ۳۱۰٫

۳۵. مفاخرالاسلام، ج ۷، ص ۲۰۷٫

۳۶. خزانه عامره، ص ۲۰۰؛ خلاصه الکلام؛ مرآت الاحوال، گفتنی است که تاریخ وفات این دانشمند را متفاوت ثبت کرده اند. برخی ۱۱۸۱ نوشته اند. (نک: اعیان الشیعه چاپ جدید، ج ۱۰، ص ۱۷ و سفینه هندی، ص ۵۱، ۱۱۸۷ ثبت کرده است.

۳۷. گویند این قطعه را حزین در حالت نزع انشاء کرده است. ببینید: تحفه العالم، ص ۳۴۲٫

۳۸.تحفه العالم، ص ۳۴۲٫

.شرح حال و سوانح عمر و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی سیاسی حزین در منابع بسیاری آمده است. از جمله: آتشکده آذر، ص ۳۷۷؛ تاریخ ادبیات براون، ج ۴، ص ۲۰۴؛ تاریخ ادبیات هرمان اته، ص ۱۹۶؛ اعیان الشیعه، طبع جدید، ج ۱۰، ص ۱۷؛ تذکره اختر، ج ۱، ص ۶۰؛ طرایق الحقایق، ج ۳، ص ۲۴۷؛ مجمع الفصحاء، ج ۴، ۲۱۰؛ ریاض العارفین، ص ۹۹؛ قاموس الاعلام، ج ۳، ص ۱۹۳۸؛ ریحانه الادب، ج ۱، ص ۳۲۵؛ سبک شناسی ملک الشعرای بهار، ج ۳، ص ۳۰۴؛ فرهنگ شاعران زبان پارسی، ص ۱۶۶؛ چهارصد شاعر برگزیده پارسی گوی، ص ۲۹۸؛ گیلان در قلمرو شعر و ادب، ص ۱۰۶؛ گیلان در گذرگاه زمان، ص ۳۳۲؛ تاریخ علماء و شعرای گیلان، ص ۶۸؛ مشاهیر گیلان، ج ۲، ص ۸۳؛ تاریخ رجال مذهبی گیلان، (گیلان شناسی)، ص ۳۲۹؛ لغت نامه دهخدا، ج ۹، ص ۷۸۳۱؛ دین و سیاست در دوره صفویه، ص ۳۱۲؛ سفینه المحمود، ج ۱، ص ۲۰۴؛ مقدمه دیوان حزین لاهیجی، دویست سخنور، ص ۷۶؛ حریم سایه های سبز؛ مجموعه مقالات ۲۸۲٫ ۲۸۵؛ حزین لاهیجی زندگی و زیباترین غزلهای او، م سرشک (شفیعی کدکنی)؛ نقد ادبی دکتر زرین کوب؛ کاروان هند، ج ۲، ص ۹۶۹؛ تاریخ تذکره های فارسی، ۱: ۳۴۹٫ ۳۵۹؛ مفاخر اسلام، ج ۷، از ص ۲۰۵ به بعد، علامه مجلسی بزرگمرد علم و دین؛ الاعلام،ج ۷، ص۱۸۹؛ فرهنگ سخنوران، ص ۱۵۵؛ ارمغان دوره نهم، ش ۷، ص ۴۱۷٫ ۴۲۹ و شماره ۸ و ۹ ش ۵۱۳٫ ۵۲۷ به سال ۱۳۰۷ شمسی؛ الذریعه،ج ۳، ص۳۵۶، ج۹، ص۲۳۵، ج۲۱، ص۱۹۰ و مجلدات دیگر؛ رجال بامداد، ج۳، ص۴۲۹؛ فهرست مشترک نسخه های خطی، ج۴، ص۲۶۷۹، ج۸، ص۱۱۲۵؛ معجم المولفین، ج۱۱، ص۱۹؛ فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، ص ۵۵۲؛ کتاب گیلان، ج ۲، ص ۶۳۶؛ کتابشناسی حزین لاهیجی به کوشش خانم سالک، الفتح المبین فی ترجمه محمد علی حزین، از علی اکبر نهاوندی، نامها و نامدارهای گیلان، ص ۱۳۲؛ تذکره المعاصرین، پیشینه تاریخی و فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، اثر آفرینان، ج ۲، ص ۲۷۰؛ شاعری در هجوم منتقدان شخصیتهای نامی، ص ۱۵۹٫ ۱۶۰، فرهنگ ادبیات فارسی، ۱۸۰٫ ۱۸۱؛ سیری در شعر فارسی، ص ۱۴۸٫ ۱۵۰، سرآمدان فرهنگ، ج ۱، ص ۳۰۱؛ دایره المعارف فارسی، ج ۱، ص ۸۴۳٫

زندگینامه آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی(متوفی۱۳۷۷ هـ . ق)

 

ولادت

در سال ۱۲۹۵ هـ . ق. کودکی در سعید آباد گلپایگان، در یک خانواده روحانی متولد شد که اسم او را «جمال الدین» گذاشتند. جمال الدین خواندن و نوشتن را در روستای خود فراگرفت و دروس حوزوی را در پیش برادران خود آموخت. سپس برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه اصفهان شد.

پدرش، آیت الله سید حسین گلپایگانی (متوفا: ۱۳۰۴ هـ . ق) فرزند فقیه بزرگوار گلپایگان، سید محمد علی گلپایگانی (متوفا: ۱۲۸۰ هـ . ق) است.

تحصیلات

سید جمال الدین گلپایگانی دوران کودکی را در سعید آباد سپری کرد. بیش از ۹ سال از عمر پربرکتش نمیگذشت که پدر بزرگوارش دار فانی را وداع گفت. وی چند سالی در سعیدآباد به چوپانی مشغول بوده؛ ولی روح بلندی که از پدر خود به ارث برده بود، او را بر آن داشت تا به اجداد بزرگ خود اقتدا کند.

او در دوازده سالگی، در همان سامان نزد برادران بزرگوارش درس را آغاز کرد و مقداری از دروس مقدماتی را در وطن خود فراگرفت و برای ادامه تحصیل راهی گلپایگان شد. وی بیشتر علوم عربی، بلاغت و منطق را از علمای گلپایگان آموخت. میگویند: هر روز مسافت بین سعید آباد و گلپایگان را برای آموختن علم پیاده می پیمود. او چند سالی را در گلپایگان به تحصیل اشتغال داشت. در سال ۱۳۱۱ هـ . ق. در حالی که ۱۶ سال بیشتر نداشت،برای ادامه تحصیل عازم اصفهان گردید.

در حوزه علمیه اصفهان 

سید جمال الدین که عزم اصفهان نمود، در مدرسه علمیه الماسیه ثبت نام نمود و در همان جا به کسب علم پرداخت. مدتی گذشت تا این که به مدرسه شیخ محمد علی ثقه الاسلام منتقل گردید[۱] و سطوح عالی حوزوی را آغاز نمود و «قوانین» را پیش مرحوم حاجی میرزا بدیع آموخت و سپس «رسائل» و «مکاسب» را نزد بزرگانی هم چون شیخ عبدالکریم گزی، سید محمد خاتون آبادی، شیخ محمد علی ثقه الاسلام، شیخ محمد تقی مدرسی و آیت الله سید محمد باقر دُرچه ای فرا گرفت.[۲] همچنین علم درایه، رجال و علوم دیگر را از علمای اصفهان آموخت.

وی علم معقول و اخلاق را پیش بزرگانی همچون آخوند ملا محمد کاشی که خود حکیم و عارفی بزرگ و از نوادر عصر خویش بود و جهانگیرخان قشقایی که از بزرگترین حکیمان و فیلسوفان اسلامی به شمار میرفت، آموخت.

او در دورانی که در اصفهان مشغول تحصیل بود، با آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی هم درس و هم مباحثه بود. آیت الله بروجردی چه هنگامی که در بروجرد بودند و چه اوقاتی که به قم هجرت نمود، نامه هایی به ایشان مینوشتند و درباره بعضی از مسائل مشکل و حوادث که واقع میشد، از او استمداد مینمود.[۳]

 در حوزه نجف و سامرّا 

سید جمال الدین در جمادی الاخر ۱۳۱۹ هـ . ق. آهنگ نجف اشرف کرد. وی زمانی که در اصفهان بوده احتمالاً به درجه اجتهاد رسیده بود.[۴]

او هنگامی که عازم نجف بوده در مسیر خود از گلپایگان گذشت و مورد استقبال علمای آن دیار قرار گرفت و در اوایل ماه مبارک رمضان سال ۱۳۱۹ هـ . ق. وارد نجف اشرف گردید. وی در نخستین روزهای ورود به نجف، در درس آخوند ملا محمد کاظم خراسانی حاضر شد و خارج فقه و اصول را در حوزه درس او فراگرفت. وی دو دوره خارج اصول را پیش آخوند خراسانی گذراند که یک دوره آن را تقریر نمود و هنگامی که دولت بعث عراق در اوایل انقلاب اسلامی ایرانیان را از عراق بیرون کرد، آن نوشته ها مفقود گردید. ولی هم اکنون بعضی از تقریرات او در دست بستگان نزدیک وی موجود است.

او علاوه بر شرکت در درس آخوند خراسانی، از درس حاج آقا رضا همدانی و سید محمد کاظم یزدی نیز بهره جست.[۵]

هم چنین از انفاس ملکوتی آقای شیخ هادی طهرانی، آخوند ملاعلی نهاوندی، شیخ محمد بهاری و سید ابوتراب خوانساری نیز استفاده کرد. مدتی هم در سامرّا، در درس آیت الله محمد تقی شیرازی شرکت نمود و بخش زیادی از تقریرات او را به رشته تحریر در آورد و سپس به نجف بازگشت.

سرانجام در سال ۱۳۲۹ هـ . ق. آخوند خراسانی دار فانی را وداع گفت و سید جمال الدین که مدت ۱۰ سال در درس او شرکت کرده بود و در درس هیچ کس حاضر نشد تا آن هنگام که متوجه آیت الله میرزا حسین غروی نائینی گردید. شرکت سید جمال الدین در درس آیت الله نائینی، عامل بزرگی برای شرکت علما و فضلای حوزه علمیه نجف در درس ایشان شد. شرکت او در درس آیت الله نائینی باعث تعجب خیلی از علمای نجف شد، چون او، خود یکی از استوانههای حوزه نجف بود. در واقع، او به عنوان مشاور علمی نائینی بوده است یعنی مرحوم نائینی از وجود ایشان استفاده مینمود، آنچه مؤید این مطلب است اجازه اجتهادی است که مرحوم نائینی به ایشان داده و از ایشان به عنوان حجت الاسلام یاد کرده و این در حالی است که مرحوم نائینی چنین عنوانی را برای کمتر کسی به کار برده و شاید برای هیچ کدام از شاگردانش به کار نبرده است.

چنانچه در اجازهای که به آیت الله سید ابوالقاسم خویی داده است و در ابتدای کتاب اجود التقریرات آمده و هم چنین اجازهای که به شیخ محمد علی کاظمی خراسانی داده است که در ابتدای کتاب فوائد الاصول آمده، عنوان ثقه الاسلام را به کار برده است. نائینی در پایان اجازهای که به سید جمال الدین داده، از او استمداد میکند که برایش دعا کند.[۶]

سید جمال الدین حدود ۳۰ سال در درس میرزای نائینی شرکت نمود و تقریرات زیادی از درسهای او را به رشته تحریر درآورد. آقا جمال میفرمود: «من یک طاقچه تقریرات درس آقای نائینی را دارم.»[۷]

وی هیچ گاه ازتهذیب نفس غافل نبود و در این وادی از انفاس قدسیه آیت الله سید مرتضی کشمیری و آیت الحق سید احمد کربلایی بهرهها برد و از اشارت عارف کامل، حاج شیخ علی محمد نجف آبادی همواره بهرهمند بود تا این که حائز رتبهای از کرامات گردید.[۸]

شاگردان

پس از رحلت آیت الله نائینی، آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی به تدریس دروس خارج فقه و اصول پرداخت. تعداد زیادی از فضلای ایرانی، نجفی و لبنانی در درس او شرکت میکردند که اکثر آنها به درجه اجتهاد رسیدند. اینک به معرفی شماری از شاگردان او میپردازیم:

  1.  ۱-آیت الله احمد فیاض: (متولد ۱۳۲۴ هـ)

وی که از مدرسین پرصلابت و استوار حوزه علمیه اصفهان و از معدود باقی ماندههای دوران شکوه اصفهان است و مدتها از محضر حاج آقا جمال بهرهها برد، او درباره استادش چنین میفرماید:

«ایشان (حاج آقا جمال) درس خارج میگفت، اهل ریاضت نفس و اخلاق بوده لذا تأثیر نفسش فوق العاده بود و شاگردانش از ایشان بهرهها میبردند. وقتی میخواستم از نجف برگردم، فرمود: میروی، ولی پشیمان میشوی. گفتم: بر میگردم. فرمود:معلوم نیست. اتفاقاً همین جوری شد و پشیمان شدم، زیرا فقه و اصول نجف قویتر بود و به درس و بحث بهتر میرسیدیم، اما چون مادرم با من بود، اصرار داشت که آب و هوای نجف به من نمیسازد، لذا مجبور شدم که برگردم.»[۹]

  1. آیت الله حاج شیخ حیدر علی محقق (۱۳۲۶ ـ ۱۴۲۱ هـ . ق) که از بزرگان معاصر و از اساتید حوزه اصفهان بودند.
  2.   آیت الله سید محمد جمال هاشمی گلپایگانی.
  3.   آیت الله حاج سید احمد گلپایگانی (۱۳۳۴ ـ ۱۴۱۲ هـ . ق)
  4.   علامه محمد حسین حسینی طهرانی (۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۴ هـ . ش)
  5.   آیت الله شیخ حسن صافی اصفهانی (۱۲۹۸ ـ ۱۳۷۴ هـ . ش)
  6.   آیت الله سید علی گلپایگانی.
  7.   آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی.
  8.   آیت الله ریحان الله نخعی.
  9.   شیخ محمد تقی بن شیخ صالح بن شیخ عبدالحسن بن الشیخ راضی.
  10.   آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی که اخلاق و عرفان را نزد آیت الله سید جمال گلپایگانی کسب کرد.
  11.   آیت الله شیخ محمد حسین کلباسی اصفهانی (۱۳۲۳ ـ ۱۴۱۸ هـ . ق)
  12.   آیت الله حاج شیخ محمد علی احمدیان نجف آبادی (متوفا: ۱۴۱۷ هـ . ق)
  13.   آیت الله شیخ عباس خالصی خراسانی (۱۲۸۹ ـ ۱۳۷۸ هـ . ش)
  14.   آیت الله شیخ عبدالله مجد فقیهی بروجردی (۱۳۰۲ ـ ۱۳۷۹ هـ . ش)
  15.   آیت الله شیخ مهدی حائری تهرانی (۱۳۰۴ ـ ۱۳۷۹ هـ . ش)[۱۰]

تألیفات 

  1. کتاب اجتهاد و تقلید.
  2. اجتماع امر و نهی.
  3. الغیبه و چند مسئله فقهی.

این سه کتاب در یک مجلد، تحت عنوان کتاب رسائل در سال ۱۳۷۰ هـ . ق. توسط المطبعه الحیدریه، در نجف به چاپ رسیده است.

  1. الترتب.
  2. جواز بقاء تقلید بر میت.
  3. دیوان اشعار که حاوی اشعار فارسی و عربی است.
  4. رساله عملیّه.
  5. رساله لاضرر و لاضرار.
  6. رساله منجزات المریض.
  7. کتاب صلوه که هم اکنون توسط مؤسسه آل البیت برای چاپ آماده میشود.
  8. حاشیه بر مکاسب که توسط مؤسسه آل البیت برای چاپ آماده میشود.
  9. یک دوره اصول فقه که یک جلد آن که از اول اصول فقه تا واجب نفسی میباشد، چاپ شده است. و نسخه اصلی دوره اصول حاج آقا جمال گم شده و نسخه دومی که توسط حاج آقا محمد جمال هاشمی، فرزند ایشان از آن نوشته شده است، موجود میباشد.
  10. قاعده فراغ و التجاوز.
  11. حدیث رفع.
  12. جعل طرق.

حاج آقا جمال وصیت کرده که شش کتاب ذیل که از آثارش میباشد، حتماً به چاپ برسد:

  1. قاعده فراغ و التجاوز.
  2. حدیث رفع.
  3. جعل طرق.
  4. حدیث لاضرر و لاضرار.
  5. المکاسب.
  6. کتاب الصلاه.

هم چنین تقریرات درس خارج آخوند خراسانی، میرزای نائینی و محمد تقی شیرازی از دیگر آثار اوست.

[۱] . پیام حوزه، ش ۸، ص ۷۷٫
[۲] . اعیان الشیعه، ج ۴، سید محسن امین، ص ۲۰۶٫
[۳] . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، مهدی قرقانی، چ اول، ۱۳۷۱، گلهای اصفهان، ص ۱۶۳ ـ ۱۶۴٫
[۴] . به نقل یکی از بستگان وی.
[۵] . میرزا محمد تقی شیرازی، سروش استقلال، محمد اصغری نژاد، سازمان تبلیغات اسلامی، چ اول، ۱۳۷۳، ص ۴۳٫
[۶] . به نقل از یکی از بستگان سید جمال الدین که اسناد آن نزد وی موجود است.
[۷] . مجله حوزه، شماره ۳۰، ص ۴۲، سال ۱۳۶۷٫
[۸] . پیام حوزه، ش ۸، ص ۸۱٫
[۹] . مجله حوزه، شماره ۱۸، دی ۱۳۶۵، ص ۲۹٫
[۱۰] . استفاده از چندین شماره مجله آینه پژوهش.

در وادی سیر و سلوک 

مرحله خودسازی

حاج آقا جمال گلپایگانی در دوران جوانی که در اصفهان مشغول تحصیل علوم دینی بود، از محضر جهانگیرخان و آخوند کاشی درس سیر و سلوک آموخت و از آنها دستورهای اخلاقی و تهذیب نفس گرفت.

وی پس از این که به نجف عزیمت نمود، به تحصیل دروس سیر و سلوک و اخلاق نزد اساتیدی همچون سید مرتضی کشمیری، شیخ محمد علی نجف آبادی و سید احمد کربلایی پرداخت، تا این که از جهت عظمت و مقام و تهذیب نفس از افراد انگشت شمار معاصر به حساب آمد. از وی حالات عجیبی در وادی السلام و مسجد کوفه و مسجد سهله مشاهده شده است.

آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی درباره او چنین میگوید:

«از صدای مناجات و گریه ایشان همسایگان حکایاتی دارند. دائماً صحیفه مبارکه سجادیه در مقابل ایشان در اطاق خلوت بود و همین که از مطالعه فارغ میشد، به خواندن آن مشغول میگشت، آهش سوزان و اشکش روان و سخنش مؤثر و دلی سوخته داشت… هفتهای یکی ـ دو بار به منزلشان میرفتم و یک ساعتی مینشستم، با آن که بسیار اهل تقیه و کتمان بود، ولی از حالات خود مطالبی برایم نقل میکرد. همین که متوجه میشد کسی وارد اتاق میشود ولو این که از اخص خواص او بود، جمله را قطع میکرد و به بحث علمی و فقهی مشغول میشد، تا شخص چنین پندارد که ما در این مدت مشغول مباحثه علمی بودهایم.»[۱]

ایشان اهل نماز شب و مناجات و راز و نیاز با پروردگار خویش بود. همسایگان وی از صدای گریههای نیمه شب و مناجات او حکایاتی دارند، او در تهذیب به مرتبهای رسیده بود که نقل شده وقتی از شهر اصفهان به نجف رهسپار شد، مردم را به صورتهای برزخی آنان میدید و خودش فرموده است:

مردم را به صورت وحوش و حیوانات آن قدر دیدم که ملول شدم. وقتی به حرم مطهر علی ـ علیه السلام ـ مشرف شدم، از حضرت خواستم که این حالت را از من بگیرد. حضرت هم آن حال را از من گرفت. از آن به بعد مردم را به صورتهای عادی میدیدم.»[۲]

حاج آقا جمال خیلی به خواندن دعاها اهمیت میداد، به طوری که بیشتر اوقات به مطالعه صحیفه سجادیه، مناجات خمسه عشر و به خواندن «مناجات المریدین» میپرداخت.[۳]

مواضع سیاسی

الف) شرکت در جنگ جهانی اول

در سال ۱۹۱۴ م، آتش جنگ جهانی اول توسط کشورهای قدرتمند اروپایی برافروخته گردید که نتیجه این جنگ تخریب و کشته شدن چندین میلیون انسان و متلاشی شدن دو امپراتور بزرگ آن زمان یعنی امپراطوری اطریش و امپراطوری عثمانی بود.[۴]

در این جنگ وقتی کفار به سرزمینهای اسلامی هجوم آوردند، علمای بزرگ شیعه در نجف و ایران علیه کفار به مبارزه برخاستند و خودشان هم در جلوی صفوف مسلمانان به جبهههای جنگ اعزام شدند. در عراق، وقتی که آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی فتوا به وجوب جهاد علیه کفار داد و همه اقشار مردم و علما را به مبارزه با دشمنان اسلام فرا میخواند، آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی همگام با سایر علما از بلاد اسلامی دفاع مینماید.[۵]

ب) انقلاب مشروطیت ایران

در عصر قاجار، سلطه مطلقه شاهان قاجار و استبداد آنها سخت مردم را تحت فشار قرار داده بود؛ به طوری که کسی را توان مخالفت نبود. در دوران سلطنت ناصرالدین شاه یک سری تحولات سیاسی ـ اجتماعی، از ناحیه شکست از روسیه، جنبش تنباکو و ضعف دولتمردان باعث شد تا اقتدار شاهانه سلاطین قاجار شکسته شود. پس از مرگ ناصرالدین شاه، مظفرالدین میرزا به سلطنت رسید. در این دوره، مردم خواهان آزادی و محدود شدن قدرت شاه به وسیله قانون بودند. سرانجام مبارزات مردم به رهبری علما باعث پیروزی انقلاب مشروطه شد و در سال ۱۲۸۵ هـ . ش. مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را صادر نمود و پس از چند روز از دنیا رفت و محمدعلی شاه حکومت را در دست گرفت که به مخالفت با مشروطه طلبان برخاست و مجلس را به توپ بست. امّا قیام مردم، باعث شد تا محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده شود. سران مشروطه پس از فتح تهران، او را از سلطنت خلع و احمدشاه را به سلطنت منصوب کردند، امّا انقلاب مشروطه پس از مدتی به انحراف کشیده شد[۶] و مرحوم آخوند خراسانی که در نجف بود، تصمیم گرفت به ایران عزیمت کند تا اقدامات لازم را برای جلوگیری از انحراف مشروطه انجام دهد. قرار شد حدود ۱۵ نفر از علمای نجف، آخوند را همراهی کنند که آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی از جمله آنها بود، امّا شب قبل از حرکت علما از نجف، آخوند خراسانی به وسیله ایادی انگلیس مسموم شد و دار فانی را وداع گفت.[۷]

ج. مخالفت با ملک فیصل

پس از انقلاب ۱۹۲۰ م. عراق، دولت انگلیس تلاش فراوانی نمود تا ملک فیصل که یک مهره وابسته به انگلیس بود، در عراق حکومت را به دست بگیرد. تا به وسیله او علاوه بر حفظ سلطه خود بر عراق، به ملک حسین شریف، حاکم حجاز فشار بیاورد تا او را وادار به همکاری با انگلیس نماید. قرار شد انتخابات در عراق برقرار گردد و نامزد آن ملک فیصل بود. اعمال خشونت انگلیسها در عراق به حمایت از ملک فیصل، باعث شد تا علمای بزرگ شیعه عراق، از جمله محمد مهدی خالصی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا نائینی و سید حسن صدر فتوا به تحریم انتخابات در عراق را بدهند. ملک فیصل هم در قبال آن، دستور تبعید علمای ایران را صادر کرد.[۸]

وفات

سرانجام آیت الله العظمی حاج سید جمال الدین گلپایگانی در عصر روز دوشنبه ۲۹ محرم الحرام ۱۳۷۷ هـ . ق در ۸۲ سالگی چشم از جهان فانی فرو بست.[۹]

وی وصیت کرده بودند که مرا در مقبره العلما دفن کنید. اگر نشد در وادی السلام. وقتی جنازه را به عللی نتوانستند در مقبره العلما دفن کنند، آن را به قبرستان وادی السلام آوردند، امّا جای مناسبی پیدا نکردند که او را دفن کنند، غیر از مکانی که در زمان حیاتش همیشه میآمد و در آنجا مینشست و فاتحه و دعا میخواند. از این رو، ایشان را همان جا دفن کردند.[۱۰]

«یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.»

گلشن ابرار



[۱] . معادشناسی، سید محمد حسین حسینی طهرانی، ج ۱، ص ۱۳۸٫
[۲] . همان، ج ۱، ص ۱۴۲٫
[۳] . همان، ج ۹، ص ۱۰۴٫
[۴] . تحولات روابط بین الملل از کنگره وین تا امروز، احمد نقیب زاده، ص ۱۳۳٫
[۵] . پیام حوزه، شماره ۸، ص ۸۱٫
[۶] . اقتباس از تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۱، جلال الدین مدنی، فصل هفتم، ص ۱۰۹ و مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران…، جان فوران)
[۷] . مجله حوزه، شماره ۵۳، ص ۵۱٫
[۸] . مسائل مرزی ایران و عراق وتأثیر آن در مناسبات دو کشور، دکتر آزر میدخت، مشایخ فریدون، ص ۱۳۴٫
[۹] . پیام حوزه، شماره ۸، ص ۸۱٫
[۱۰] . مجله حوزه، شماره ۶۵، ص ۴۴٫

زندگینامه آیت الله العظمى سید محمد رضا گلپایگانى (متولد۱۳۱۶-متوفى ۱۴۱۴ ه.ق)

phoca_thumb_l_11

در حلقات زرین فقاهت و در سلسله جلیله رجال علم و اجتهاد،مردان بزرگ وشخصیتهاى شایسته و عالیقدرى درخشیده اند که هر کدام در برهه‏اى از زمان،مشعلدارهدایت و پرچمدار مکتب سرخ ولایت در طول تاریخ واقع شده‏اند.خداوند متعال‏ همواره دین خود را با وجود چنین افراد وارسته و الهى مورد تایید و نصرت قرار داده‏است.فقید سعید ما،آیه الله العظمى حاج سید محمد رضا گلپایگانى،یکى از آن بزرگ‏پرچمداران موفق و ماندگار،و یکى از ذخایر ارزشمند سلف صالح(رضوان الله تعالى‏ علیهم)بود،که عمرى را در راه خدمت‏ به فقاهت و جهان تشیع سپرى ساخت.

زندگى ایشان در شکل‏ گیرى حوزه و تحولات آن:

 

تاریخ حوزه علمیه قم،در مسیر عمر کوتاه خود،روزگارى را به یاد مى‏آورد که‏ جمعى از تشنگان معارف الهى و پویندگان راه حقیقت و معرفت،در عصر خفقان وفشار پهلوى،دور شمع وجود پرنور پیر روشن ضمیر،و عارف دل‏آگاه آیه الله حائرى،محور دایره مرجعیت و ولایت را گرفته بودند،و با وجود همه فشارها و تنگناها،ازحوزه ولایت و فقاهت،سرسختانه حمایت و دفاع نموده،و در برابر ملامت‏ ملامت‏ کنندگان،و شماتت‏ شماتت‏گران،بیم و هراسى به خود راه نمى‏ دادند.یکى از آن‏مدافعان پرصلابت و پرخروش،همراه دیگر هم سنگران و هم رزمان خویش مانندآیات:حاج آقا روح الله خمینى،سید احمد زنجانى،سید محمد محقق داماد، آخوند ملاعلى معصومى همدانى،سید احمد خوانسارى،شیخ عباس تهرانى،حاج میرزا عبد الله چهل ستونى،میر سید على یثربى،سید محمد حجت کوه‏کمرى،حاج سید محمد تقى‏خوانسارى،و سید صدر،و…یکى هم همین مدرس فاضل،و طالب علم جوان وپرشور آن روز،آقاى سید محمد رضا موسوى گلپایگانى بود.

حوزه پربرکت:

 

تاریخ در مسیر پرفراز و نشیب خود،حوزه‏هاى اسلامى متعددى را به خود دیده‏است.از زوال و افول،و از درخشش و بالندگى آنها،اخبار و گزارشهایى در صفحات‏خود جا داده است،ولى حوزه‏اى به برکت و جاودانگى و گرما و صفا و نشاط وکارسازى و پرثمر و پربرکت‏بودن،همانند حوزه علمیه آیه الله العظمى حائرى یزدى راکمتر نشان داده است.حوزه‏اى که با وجود قلت انصار و محدود بودن تعداد طلاب(درحد ۶۰۰ نفر)،با وجود شدت عداوت دشمنان و کثرت مشکلات،و تراکم تضییقات،اینهمه آثار و برکات،و این همه تربیت‏یافتگان و فارغ التحصیلان ارزنده و برازنده و این‏همه اصحاب و انصار صالح و شایسته،با ایمان و با تقوا و پرفضیلت،در خود جا داده‏ است.رجال الهى که همچون ستیغ کوههاى سر به آسمان کشیده،در اوج عظمت ووقار و ایمان زندگى کرده‏اند و سر تعظیم در مقابل کسى جز خداى بزرگ فرودنیاورده‏اند. سرفرازانى که آیه الله حاج سید محمد رضا موسوى گلپایگانى نیز یکى ازآن انصار صدیق،و یکى از آن یاران با وفا و صمیمى این حوزه گرم و این کانون صفا وعشق و ایثار بوده است.

در روزگار مراجع سه ‏گانه:

تاریخ حوزه علمیه قم،پس از رحلت اسف‏انگیز پیر و مراد،و قطب دایره ولایت‏و مدیریت‏خود، حضرت آیه الله العظمى حائرى،مؤسس حوزه علمیه قم،یک دوران‏فترت و روزگار خلا مرجعیت متمرکز را به خود دیده است،که در فراق مؤسس وپایه‏گذار آن،سه تن از شاگردان وارسته و برجسته آن بزرگمرد،آیات عظام:سید محمد حجت،سید صدر الدین صدر،سید محمد تقى خوانسارى زمام امور طلاب را به دست‏با کفایت‏خود گرفتند،و با تلاش و جدیت فوق العاده،این کشتى ناخدا از دست داده رابه سوى ساحل نجات و روشنایى سوق داده و با وجود همه کارشکنى‏ها به کار خودادامه داده‏اند.در آن روزها،آیه الله سید محمد رضا موسوى گلپایگانى نیز در کنار آنان،یک همکار غمخوار،و یک همیار پشتیبان و دلسوزى بود که با جان و دل با آنان‏همراهى و همدلى مى‏نمود.

تاریخ پر التهاب‏حوزه علمیه قم،روزگار مشعشع وپرجاذبه مرجعیت‏حضرت آیه الله‏العظمى حاج سیدحسین بروجردى رادر سینه خود دارد که‏مدت پانزده سال‏همانند مدت زعامت‏ مؤسس عالیقدرحوزه،زمام امور را دراختیار داشت،و حوزه‏علمیه شیعه در اثرلیاقتها و شایستگیهاى‏آن مرجع بلند اندیش،نه تنها با«الازهر» مصر آن روز رقابت مى ‏کرد،بلکه رئیس جامع الازهر آن روز،استاد شیخ محمودشلتوت را به تواضع و خشوع در برابر فقه شیعه وا مى‏ داشت،که فتواى رسمى بودن فقه‏ جعفرى را صادر کرد.در روزگار او،مناره ‏هاى مساجد مونیخ و هامبورگ و لندن به ترنم‏اذان و شهادت بر ولایت على(ع)ندا سر مى‏ دادند.در آن روزگار پر عظمت و پر جلالت‏نیز آیه الله سید محمد رضا گلپایگانى،یکى از مدرسین عالى مقام،و یکى از چهره‏هاى‏فقاهتى حوزه علمیه قم بود که چشمها به او دوخته شده،و امیدها به او بسته مى‏ گشت.

او در آن روزگار،یکى از کاندیداهاى زعامت،و یکى از روزنه‏هاى امید مرجعیت‏ شیعه به شمار مى‏ رفت.آن روز درست‏ سال ۱۳۸۰ ه.ق بود.تاریخ حوزه علمیه قم،روزگار پروحشت و پر اضطرابى را پشت‏ سر نهاده است.

روزگارى که زبانها بسته،و قلمها شکسته،و صدایى جز صداى روحانیت‏ به گوش ‏نمى ‏رسید.ما هم آن روزگار را دریافتیم.آیه الله العظمى بروجردى،پس از ۱۵ سال‏زعامت روحى و معنوى پر اقتدار،جهان اسلام را بدرود گفته بود.حکومت وقت‏ تلگراف تسلیت ‏به آیه الله العظمى حکیم در نجف مخابره نموده بود.این تلگراف معناو مفهوم خاصى داشت.توطئه ‏هاى سرى،و تلاشهاى علنى در کار بود که حوزه علمیه ‏قم پخش و پلا گردد،تا به زعم خود مانع جدى اصلاحات اساسى کشور(!)از قلب‏ کشور اسلامى ایران برداشته گردد.در آن روزگار،مراجع عالیقدر و تربیت‏ یافتگان‏ مکتب آیه الله حائرى عموما قد علم کردند،و مدیریت‏ حوزه را با همه مشکلات وهراسها و اضطرابها که داشت،به دست‏ خود گرفتند.یکى از فعال‏ترین چهره‏ هاى آن‏روز،در کنار امام بزرگوار و دیگر مراجع عصر،حضرت آیه الله العظمى گلپایگانى بود.

آن روزها،دهه نهم و دهم از چهاردهمین قرن تاریخ هجرى بود.

روزگارى را در حوزه علمیه قم دیدیم که امام بزرگوار(ره)در اثر مجاهدتها وتلاشها،و در اثر مخالفت‏ با سیاست غربى و آمریکایى شاه،و در اثر مبارزه با فسادها وخیانتها،به ترکیه و نجف تبعید گردیده بود.در فترت خلاء وجودى آن بزرگ،مراجع!۶۱۳ بزرگوار اسلام،مسؤولیت ‏بس خطیر و بزرگى را بر عهده داشتند:حفظ کیان حوزه،ودفع فتنه‏ها و رفع توطئه‏ ها که از ناحیه دشمن تا دندان مسلح بر حوزه وارد مى‏ آمد.درآن روزگار،مراجع وقت ‏به وظایف خود قیام مى‏ ورزیدند.اعلامیه‏ هاى روشنگر صادرمى‏ کردند،و تمام تلاش آنان این بود که با زحمات طاقت فرسا و کمرشکن،حوزه امام‏ صادق(ع)را حفظ کنند،و به افشاگرى چهره دشمن غدار بپردازند.در آن روزگار سیاه،یکى از فعالان مراجع آن روز،حضرت آیه الله العظمى حاج سید محمد رضاگلپایگانى بودند.

اینک به شرح حال و زندگى معنوى و انسانى این بزرگ فقیه شیعه مى‏ پردازیم:

ولادت:

 

آیه الله العظمى حاج سید محمد رضا گلپایگانى،فرزند حجه الاسلام‏و المسلمین،آقا سید محمد باقر گلپایگانى،در هشتم ماه ذى القعده‏۱۳۱۶ در قریه‏«گوگد»از توابع گلپایگان به دنیا آمدند،و این ولادت در اثر توسل به ساحت قدسى‏امن الحجج(ع)صورت پذیرفته بود.

مرحوم والدشان که یکى از علما و سادات مشهور به زهد و امانت و وثاقت مردم‏بود،هنگامى که کودک صغیر۹ سال بیشتر نداشت،از دنیا رفت و ایشان در کنف عنایت‏ربانى و حمایت مادرش،بانو سیده هاجر که یکى از زنان عفیفه و پرهیزکار بودند،زندگى را ادامه دادند.او پس از فوت پدر به تحصیل علوم متداوله،به خصوص علوم‏دینى پرداختند.پس از طى تحصیلات مقدماتى،و تکمیل مقدارى از سطوح،نزدعلماى بزرگ آن دیار،در اوایل سال‏۱۳۳۶ که آیه الله العظمى شیخ عبد الکریم حائرى به‏اراک وارد شده بودند،به او پیوستند.پس از تکمیل سطوح،در سال‏۱۳۳۷ در دروس‏فقه و اصول آیه الله حائرى شرکت نمودند،و با توجه به استعداد شایسته و ذهن بدیع‏خود،به زودى از شاگردان ممتاز،و طرف توجه استاد قرار گرفت. در شعبان ۱۳۴۰ ه.ق‏که آیه الله حائرى به قم مشرف،و به تاسیس حوزه علمیه قم مبادرت ورزیدند،پس ازاستقرار در قم،توسط نامه‏اى از شاگرد ساعى و کوشاى خود،دعوت به عمل آوردند تابه قم مهاجرت کند.ایشان هم در شوال همین سال به قم مهاجرت نمودند،و تدریس‏سطوح را در آن حوزه مبارکه تصدى نمودند،و این همکارى و معاونت تا سال ۱۳۵۵که آن فقید حیات داشتند،در کنار ایشان و به عنوان یکى از اصحاب و یاران ثابت وپایدار جلسه درس و بحث او ادامه مى‏دادند.

گفتار مرحوم سید ریحان الله یزدى:

 

او در مقام معرفى مجالس درس و حوزه‏هاى تدریسى آن روزها،پس ازبرشمردن جلسات دروس آقایان سید صدر الدین صدر،و میر سید على یثربى،و میرزامحمد قمى و سید احمد خوانسارى،و جلسه درس آقاى سید محمد حجت و میرزامحمد همدانى و آقا سید شهاب الدین نجفى،و آخوند ملا على همدانى،و جلسه‏درس شیخ عباسعلى شاهرودى،از جلسه درس مرحوم آقا سید محمد رضا گلپایگانى‏این گونه گزارش مى‏دهد:

«آقاى گلپایگانى سطوح عالیه فقه و اصول را تدریس مى‏کنند،و جایگاه درس‏ایشان،مدرس قبلى فیضیه است.» (۱)

اساتید او:

 

ایشان با توجه به اوج پویاگرى و اشتیاق فراوانى که به تحصیل علوم اسلامى‏داشته‏اند،طبیعى است اساتید متعدد و متنوعى را در طول ایام تحصیل دیده باشند،ولى‏مؤثرترین و سابقه‏دارترین آنان که نقش اساسى در روحیه او داشته‏اند،انگشت‏شمارمى‏باشند:

۱-حجه الاسلام و المسلمین حاج سید محمد باقر گلپایگانى والد محترمشان،که دروس ادبى را از ایشان فرا گرفته‏اند.

!۶۱۵ ۲-حجه الاسلام و المسلمین آقاى سید محمد حسن خوانسارى(متوفى‏۱۳۳۷)(برادر آیه الله العظمى سید احمد خوانسارى)که دروس سطح را در خوانسارپیش ایشان فرا گرفته‏اند.

۳-مرحوم آیه الله العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى(متوفى ۱۳۵۵)،مؤسس حوزه علمیه قم،شاخص‏ترین و مؤثرترین استاد ایشان مى‏باشد که حدود ۲۰سال تمام در اراک و قم از محضر پر فیض ایشان کسب علم و دانش و کمالات نموده‏اند.

۴-آیه الله ملا محمد تقى گوگدى که بخشى از دروس ادبى و فقهى را از ایشان‏فرا گرفته‏اند.

۵-آیه الله العظمى نائینى(متوفى ۱۳۵۵)که هنگام مهاجرت به ایران،به‏صورت موقت‏به امر استادش آیه الله حائرى در درس ایشان حضور پیدا کرده‏اند.

۶-آیه الله العظمى حاج آقا ضیاء عراقى که بخشى از دروس فقه را پیش ایشان‏ تلمذ کرده ‏اند.

۷-آیه الله العظمى حاج سید ابو الحسن اصفهانى(متوفى ۱۳۶۵)که بخشى ازمباحث‏خارج فقه را در نجف اشرف پیش ایشان تلمذ نموده ‏اند.

اینها،تعدادى از اساتید آن مرحوم مى‏ باشد.یقینا تعداد اساتیدشان منحصر به‏ اینها نبوده است و خیلى بیش از این تعداد مى‏ باشد.

خصوصیات علمى و اخلاقى:

گرچه خصوصیات اخلاقى و مکارم صفات ایشان در رسانه‏ ها و مطبوعات‏ کشور به صورت جامع منعکس شده است و نیازى به تفصیل ندارد،ما فشرده‏اى ازخصوصیات ایشان را جهت تذکار در اینجا مى‏ آوریم:

ایشان داراى ذهن تیز و حسن سلیقه و پشتکار کامل در مسائل تحقیقى و فقهى،و متصلب در عقیده،و استوار و محکم در حفظ معتقدات و خصوصیات اخلاقى،خویش بود.وجود او تجسم عینى کلام على(ع)بود جایى که مى‏فرماید:«المؤمن!۶۱۶ کالجبل الراسخ،لا یعصفه العواصف‏»(مؤمن همانند کوه استوارى است که وزش‏بادهاى تند او را نمى‏لرزاند).آن فقیه شیعه همواره در تقویت مذهب اهل بیت عصمت‏و طهارت(ع)،و ترویج قرآن،سعى و تلاش وافر داشت،و در دفاع از ارزشهاى‏اسلامى و الهى،حاضر به هیچگونه سازش و گذشت نبود. اعتقاد او به اهل بیت‏عصمت و طهارت(ع)،یک اعتقاد راستین و راسخى بود،نه صورى و خودنمایى.

کتابها و قلمهایى را که جهت‏گیرى روشنفکر مآبى و پایمال نمودن اصالتها و ارزشهاى‏واقعى داشت،نه تنها پذیرا نبود،بلکه به مقابله جدى آنها نیز برمى‏خاست.معظم‏له دراحترام به استاد و اداى حق او،و در تواضع و محبت‏به دانشجویان و طالبان علم،بى‏نظیر بود.بارها و بارها از خصوصیات استاد و مربى‏اش،حاج شیخ عبد الکریم‏حائرى(ره)ذکر خیر مى‏نمود،و هرگز او را فراموش نمى‏کرد،و پیش از شروع درس‏به روح پرفتوحش فاتحه قرائت مى‏نمود،سپس آغاز درس مى‏کرد.هر صبحگاه پس ازنماز،در بالاى سر به قرائت‏سوره فاتحه به روح ایشان مى‏پرداخت.این خصوصیت،ازصفا و وفادارى او به ذوى الحقوق حکایتها داشت.اصحاب و حواشى که او انتخاب‏کرده بود،نوعا از روحیات او متاثر،و از نیکان و اخیار بودند،و برخورد آنان با طلاب واهل مراجعه،یک برخورد احترام آمیز بود.

اخلاص در توسل:

ایشان مرد دعا و توسل،و اهل نماز و تهجد،و حلیف شب و انیس خلوت ومونس جلوت بود.به نماز و دعا و قرآن عشق مى‏ ورزید.حال و احوال انس کامل باخداى متعال داشت.نوادر حالات و قضایاى شگفت روحى که مربوط به عوالم‏معنویت و روح بوده باشد،در زندگى ایشان فراوان وجود داشت که برخى از عزیزان به‏نگارش و جمع‏ آورى آنها اقدام نموده ‏اند و ما را نیاز به بازگویى آنها نیست،فقطمواردى از توسل و دعاى مستجاب آن روحانى متعبد را که ناقل آن فرد موثق و قابل‏احترام،حضرت حجه الاسلام و المسلمین،آقاى حاج میر شاه ولد عالم بزرگوار و امام‏جماعت محترم شهرستان ملایر بود،در اینجا مى ‏آوریم که نشانى از دعا و خلوص این‏مرد زاهد و وارسته و نمایشى از ارتباط عجیب عالم ارواح مى‏باشد.ایشان مى فرمودند:

«در یکى از بیمارستانهاى تهران،پنج‏شش روز بود که در بخش‏«سى سى یو»تحت مراقبت‏بودم. وضع روحى و جسمى‏ام در شرایط فوق العاده نامناسبى بود که درشب هفتم در عالم رؤیا دیدم که حضرت آیه الله گلپایگانى در کنار بسترم سجاده پهن‏کرده است.با حالت‏خاصى مشغول نماز و تهجد مى‏باشد.تا از خواب بیدار شدم،به‏خود گفتم من از این وضعیت وخیم شفا و نجات پیدا خواهم کرد.نماز و دعاى ایشان‏در کنار تختخواب،نشانى از استجابت این دعا است.

اتفاقا آقاى انصاریان مدیر محترم انتشارات انصاریان قم به عیادت اینجانب آمده‏بود.من خوابى را که آن شب دیده بودم کوتاه و فشرده براى او تعریف نمودم که چنین‏صحنه‏اى را در عالم رؤیا دیده‏ام.ایشان در بازگشت‏به قم این خواب را به آقا تعریف‏کرده بود.آقا مکثى نموده و از آقاى انصاریان پرسیده بودند:«آن رؤیا در چه شبى بوده‏است؟»پاسخ دادند در فلان شب.آقا فرمودند:«من در آن شب،افرادى را در نماز شب‏یاد کردم و نام بردم،یکى هم آقاى میر شاه ولد بود…»

در عالم شهود:

یک وقت پس از چاپ اول کتاب‏«فقهاى نامدار شیعه‏»را به معظم‏له نشان دادم‏ که در آن تصویر جلسه درس آیه الله آخوند خراسانى منعکس بود و بزرگانى مانندآیات:بروجردى،میلانى، حاج آقا حسین قمى نیز به عنوان تلمذ در آن محضرنشسته‏ اند.ایشان به راحتى و بداهت اظهار داشتند:«من این جلسه درس را دیشب به‏ همین کیفیت که نشان مى‏ دهید مى‏ دیدم و اکنون تعبیر آن را مشاهده مى ‏نمایم.»

استقلال حوزه:

او معتقد به حفظ استقلال و اصالت‏حوزه‏هاى علمى،به ویژه حوزه علمیه قم بود،پیام اول و آخر ایشان به شوراى مدیریت قدیم و شوراى سرپرستى جدید،همین ‏یک کلمه بود و بس: «حفظ استقلال حوزه‏».بارها مى‏فرمود که حوزه علمیه قم،یک ‏نیروى بزرگ،و یک قدرت الهى در این کشور مى‏ باشد،و این قدرت الهى،مشروعیت‏ خود را از علم و دانش،و از قداست و معنویت طلاب الهام مى‏ گیرد.از این رو،سعى وتلاش داشت که پایه علمى طلاب هر چه بالاتر رفته باشد،و در کنار علم و دانش،ازتقوى و آراستگى اخلاقى،دیندارى و خداشناسى،و امانتدارى بیشترى برخوردارباشند.اندوخته‏ هاى آنها،تنها علم عارى از عمل نباشد که به دردى نخواهد خورد.

او پایبند استمرار دروس حوزه بود و هرگز به آسانى به تعطیل آن رضایت‏نمى‏داد.او تا ۹۴ سالگى در مسجد اعظم تدریس داشت.با سن کهولت،باز به درس‏تشریف مى‏ بردند.وقتى پایشان صدمه دید که مانع از راه رفتن شد،طلاب و فضلاء رابه منزل دعوت نمود و به تدریس ادامه داد.

او پیروزى انقلاب اسلامى و شکل گیرى جمهورى اسلامى را در این کشور یکى‏از الطاف حسنه الهى مى‏دانست،و سعى و تلاش داشت این نعمت الهى،و این لطف‏برجسته پروردگار، همچنان صحیح و سالم و بى‏عیب و نقص محفوظ بماند.تضعیف وصدمه رساندن به این موهبت‏ بزرگ الهى را گناه بزرگ مى ‏شمرد،از این رو با همه‏ تذکرات اخلاص آمیز و دلسوزانه‏اى که به پاره‏اى از مسائل جاریه کشور داشت،در عین‏حال،رضایت نمى‏ داد که کوچکترین خدشه به اعتبار و حیثیت جهانى و عمومى‏ جمهورى اسلامى وارد آید.از این رو،او بازوى توانا و پشتیبان نیرومند انقلاب اسلامى‏ و مسؤولین امر بود،و اگر تذکرى به مسؤولین داشت،آن را به صورت احترام‏ آمیز بیان‏ مى‏ نمود،یقینا نصیحت و دلسوزى با موضع گیرى و جبهه بندى تفاوت فاحشى دارد.

فعالیتهاى سیاسى و اجتماعى او:

 

زندگى سیاسى و اجتماعى آن بزرگ مرجع تقلید شیعیان،در این ۳۲ سال دوران‏زعامت و مرجعیت،در دو مرحله اساسى و سرنوشت‏ساز خلاصه مى‏گردد.هر دو مرحله‏اى که هر کدام از اعتبار و حساسیت ویژه‏اى برخوردار مى‏باشند:

۱-هفده سال تمام،از سال ۱۳۴۰ تا۱۳۵۷،پیش از پیروزى انقلاب اسلامى،تالحظه‏ هاى پیروزى.

۲-پانزده سال تمام،از۱۳۵۷ تا ۱۳۷۲،از لحظه‏ هاى پیروزى انقلاب اسلامى تاهنگام رحلت آن بزرگ.

در هر دو مرحله یاد شده،حیات سیاسى و اجتماعى او سخت طاقت‏ فرسا وسرنوشت‏ساز و توام با مشکلاتى بوده است،ولى یقینا در مرحله نخستین،گرفتاریها وفشار و شکنجه‏ هاى روحى وى،بیشتر از مرحله دوم بوده است.

تحلیل مساله به این صورت است که در مرحله دوم،حضور رهبرى معظم ورشید انقلاب اسلامى،و خلف صالح ایشان،حضرت آیه الله خامنه ‏اى،به عنوان‏سکان‏دار کشتى انقلاب،کار را آسان‏تر کرده بود،و هر نوع مشکل و معضلى را باسرپنجه عقل و درایت،و از راه مذاکره و بحث و گفتگو،و تفاهم موجود حل مى‏ نمود،و چندان جاى تامل و درنگ نبود،هر چند در این مرحله هم مسائل لا ینحل و مشکلات‏ناگشودنى فراوان وجود داشته است…ولى در نخستین مرحله از زندگى سیاسى واجتماعى ایشان،طرف حساب او بیگانگان و اجانب از معارف دین،یا دوستان ناآشنا بامفاهیم و مصالح اسلام بودند;یا به تعبیر دیگر،روند قضایا آنچنان سریع و شتابزده وغیر قابل کنترل بود که تبیین و تفسیر و تحلیل منطقى آنها بیرون از عهده تحلیلگر بود وشرایط چنین اجازه‏اى را نمى‏داد.و از طرف دیگر توقعات و انتظارات فوق العاده ‏فراوان بود،از این رو به نظر نگارنده که حاضر در روند مسائل آن روز و جریانات ۱۵خرداد و پیامدهاى آن بود،سخت‏ ترین و مشکل‏ترین لحظات زندگى سیاسى واجتماعى آن بزرگ مرجع،پس از تبعید حضرت امام شروع شده بود که مسائل ومشکلات داخلى و خارجى، فوق العاده پیچیده،و تصمیم‏گیرى و اجراى تصمیمات،مشکل‏تر و غیر قابل عمل و اجرا بود. حضور آیات در شهر رى،و عدم امکان تخلیه‏ حوزه علمیه قم که مساوى با انحلال رکزیت‏حوزه تلقى مى‏ شد،و از سوى دیگر، حمله و هجمه دوستان و آشنایان از جبهه داخلى،و احساس مسؤولیت‏ بزرگترى ازآن،یکى از بحرانى‏ ترین و پیچیده‏ ترین بغرنج هاى سیاسى و اجتماعى بود،که با همه‏ درد و رنج و مشکلاتى که داشت،گذشت.

در آن روزگار سیاه،و در آن مراحل حساس پیش از پیروزى انقلاب،که رژیم‏جبار و ستمگر یکه‏تاز میدان بود،و تلاش داشت در غیاب فیزیکى رهبر انقلاب،تمام‏برنامه‏ ها و اهداف ضد اسلامى را که داشت و یا از سوى آمریکا دیکته مى‏ شد را یکجا وسریع،یکى پس از دیگرى به مرحله اجرا درآورد.در اجراى این توطئه‏ها آن چنان‏آماده بود،که ساده‏ترین مساله‏اى که نشانگر هویت اسلامى و تشخص فرهنگى مردم‏مسلمان بود-مثلا تاریخ-آن را نیز مى‏خواست مطابق خواسته اربابان خویش تغییردهد،و این ملت اسلامى را ه مانند دیگر اقلیت هاى مسلمانى که در کشورهاى بیگانه‏ زندگى مى‏ کنند،بریده از تاریخ و بیگانه از محورهاى زندگى معنوى‏ شان درآورد.این‏ مرجع بزرگ،پس از فاجعه ۱۵ خرداد،به موضع سازش ناپذیرى خود ادامه داده،و درمقاطع مختلف،با انتشار بیانیه،پیام و تلگراف،به وظیفه الهى خود عمل کردند، که‏ تفصیل قضایا از عهده این مختصر خارج،و نیازمند کتاب مفصلى است.فقط به‏ صورت روزشمار به سرفصلهایى اشاره مى‏ شود:

روز شمار حوادث آن روز:

۱-در مورد غائله انجمنهاى ایالتى و ولایتى،همراه دیگر حضرات آیات،اعلامیه شدید اللحن و تلگراف مؤثرى را مخابره نمودند.

۲-در ماجراى حمله کماندوها و دژخیمان شاه به مدرسه فیضیه در فروردین‏۱۳۴۲ که خود آن حضرت نیز مصون از حمله و یورش آنان نبودند،با انتشار بیانیه‏اى‏تند،رژیم طاغوتى را استیضاح نمودند.

۳-در ماجراى جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل،و تجاوز صهیونیستها به بلادمسلمین،و تصرف مسجد الاقصى،بیانیه شدید اللحنى را صادر نموده،و در مدرسه فیضیه عزاى عمومى اعلام کردند،که رژیم حامى صهیونیزم از برگزارى آن جلوگیرى به ‏عمل آورد.

۴-در ارتباط با مساله تبدیل تاریخ هجرى به تاریخ شاهنشاهى،عکس العمل‏شدید و تندى نشان دادند،که کم سابقه،بلکه بى‏سابقه بود.

۵-در جریان تبعید حضرت امام(ره)بیانیه مؤثرى را صادر نمودند که طى آن،چهره کریه رژیم را به مردم شناسانده،و خواستار بازگشت‏سریع و عاجل معظم له ‏شدند.

۶-در لحظات حساس اوان پیروزى انقلاب اسلامى که حوادث پشت‏سر هم‏مى‏آمد،مانند آتش سوزى سینما رکس آبادان،مجالس ترحیم استاد شهید آیه الله سیدمصطفى خمینى،و چهلمى که به احترام ایشان برگزار شد،و پشت‏سر آن،چهلمین‏هایى که به وجود مى‏آمد،در هر حادثه‏اى اعلامیه‏هاى مشترکى با امضاى آن‏بزرگ مرجع و دیگر مراجع قم موجود است که تعداد آنها کم نیست،و در کتابهاى‏مربوطه مى‏توان مطالعه نمود.ما فقط سه نمونه از آن اعلامیه‏هاى شدید اللحن ایشان رااز کتاب‏«یکصد سال مبارزه روحانیت،از میرزاى شیرازى تا امام خمینى‏»(چاپ سال‏۱۳۵۸ ه.ش)که در همان ایام و حال و هواى لحظه‏ هاى پیروزى انقلاب به نگارش‏در آمده است،محض آگاهى نسل جوان ذیلا مى‏ آوریم.

نمونه‏ هایى از اعلامیه‏ هاى پیش از پیروزى انقلاب:

تاریخ حوزه علمیه قم،سخت‏ ترین،سهمناک‏ترین،شکننده‏ ترین وپرمخاطره ‏ترین روزها را به خاطر دارد.روزهاى خاک و خون،آتش و خمپاره،و توپ‏و تانک و مسلسل.در آن اوج احساسات انقلابى،و ضعف و فتور دستگاه حاکم.

حکومتهاى موقت،یکى پس از دیگرى سر کار مى‏آمدند و مى‏رفتند.درست‏۲۷/۸/۵۷،در آن شرایط خفقان و تسلط رعب و وحشت و حکومت نظامى،این مرجع بزرگوار ورشید،پیامى به ارتشبد ازهارى،نخست وزیر وقت مخابره مى‏ نماید که همانند بمب در آن روز منفجر مى‏شود، که متن آن چنین مى‏ باشد:

«تهران-تیمسار ارتشبد غلامرضا ازهارى

ابلغکم رسالات ربى و انا لکم ناصح امین

بر حسب وظیفه شرعیه،ومسؤولیت مهمى که بر عهده دارم،لازم دانستم به جناب عالى و تمام درجه‏داران وافسران ارتش تذکر دهم،باشد که این تذکرات باعث تنبیه و اتخاذ ترتیب مشروع ومنطقى گردد،و در مقابل خداوند متعال و وجدان و ملت ایران،و مردم آزاد دنیا، بیش ازاین،این مملکت اسلامى سرافکنده و مورد تنفر واقع نشود.

فاجمعوا امرکم و شرکائکم ثم لا یکن امرکم علیکم غمه

آقاى ازهارى!سلب آزادیهایى فردى و اجتماعى،و ایجاد اختناق و سانسور،وکشتار و اتلاف نفوس،نه شما را بر ابقاء حکومت استبدادى توفیق مى‏دهد و نه این‏ ملت‏ ستمدیده را آرام و نه مقام روحانیت را از انجام وظیفه شرعیه باز مى‏ دارد.اگرراستى بقاء این مملکت را مى‏ خواهید با ملت عناد و لجاج نورزید و بر آتش تنفر وانزجار و اعتراض و اعتصابى که ضد اسلامى و مخالف مصالح مملکتى حکومت آن راروشن کرده است،هیزم نریزید.و از راهى که منتهى به ندامت و زوال حیثیات مملکت‏ است‏ بازگردید،و به نداى وجدان و عقل و دین پاسخ دهید.با اسلحه‏اى که در انبارها باپرداخت میلیاردها پول ملت محروم ذخیره شده،ملت را که مالک واقعى آن است،نکشید و به اظهار پشتیبانى بعض اجانب که مى‏ خواهند شما را هر چه بیشتر به دشمنى‏ با ملت‏برانگیزند تا مطیع فرمانشان باشید و غیر از آنها پناهگاه و پشتیبانى نداشته باشیدمغرور نشوید و شخص‏پرستى را بر مصالح مملکت ترجیح ندهید.

من به شما اتمام حجت مى‏ کنم که آنچه شما در مقام حفظش هستید،که حتماخواسته ملت و مصلحت مملکت نیست،مجوز این اقدامات خشونت‏ بار نمى‏ باشد.

آیا نمى ‏بینید که مملکت در اعتصاب است؟آیا نمى ‏دانید که دانشگاهیان وفرهنگیان و بازاریان و کارگران و کارمندان صنعت نفت و مطبوعات و جراید و همه وهمه،همکارى با نظام را خیانت‏به مملکت و حقوق و آزادى خود مى‏دانند؟راضى!۶۲۳ نشوید در تاریخ ثبت‏شود که ارتش ایران بعد از سالها استراحت،ملت را هدف قرار دادو خیابانها و کوچه و بازار و دانشگاه و مدارس را از خون ملتى که بودجه هنگفت ارتش‏را متحمل است،رنگین ساخت.

آقاى ازهارى!با توجه به اینکه نهضت اصیل ملت ایران براى طرد استعمار واستبداد تمام قشرهاى مملکت را فرا گرفته است،مقابله با آن،با نیروهاى مسلح و کشتارصغیر و کبیر، مملکت را از بحران‏ها و ناآرامى‏ها نجات نخواهد داد و مردم به چیزى‏غیر از پایان یافتن حکومت استبدادى و تامین آزادى و عدالت اجتماعى در سایه‏برقرارى نظام اسلامى راضى نخواهند شد.شما که به عنوان حفظ نظام مشروطه‏سلطنتى با مردم روبرو شده ‏اید و افراد را به جرم مخالفت‏با رژیم دستگیر مى‏ نمائید،مى‏ دانید که نیم قرن است از جانب نظام حاکم بر این مملکت رژیم مشروطه ملغى شده‏ و سالها است که عملا بساط آن را برچیده‏اند و به رژیم دیکتاتورى و به اصطلاح‏ شاهنشاهى که از فلسفه‏ هاى مهم انقلاب مشروطه پایان دادن آن بود، تبدیل شده است‏و اسناد و مدارک و سخنرانیها و مسافرتها و اوضاع مملکت و روزنامه ‏ها همه در این‏مدت گواه این است که رژیم مشروطه عملا و رسما و حتى اسما الغاء شده است؟آیاخود شما واقعا تحت رژیم مشروطه بر مملکت مسلطید؟

بیائید بیش از این مملکت را به خطر،و مردم را به جنبش وادار نسازید.معلوم‏است مردم این سبک حکومت و استبداد را نمى‏توانند هضم نمایند که این همه کشته‏ مى ‏دهند و باز هم ایستادگى مى‏ نمایند.آیا اگر مملکتى رژیم خود را بخواهد تغییر دهد،ارتش آن ملت‏حق دارد به عنوان معارضه و کوبیدن ملت وارد عمل شود و مردم راهدف تیر قرار دهد و به قتل عام تهدید نماید؟از خدا بترسید و از راه باطل برگردید.

خداوند متعال همه را به رشد و صلاح و آنچه موجب خیر و ترقى مسلمانان و طرداستعمار است هدایت فرماید.»

۱۷/ذى الحجه الحرام‏۱۳۹۹ ه.ق،۲۷/۸/۱۳۵۷ (۲)

انتشار متن تلگراف ایشان،در آن شرایط خفقان،و در آن عصر تسلط رعب ووحشت،و حکومت مسلسل و توپ و تانک،اعجاب همگان را برانگیخت،و شور وشوق مردمى را که نیازمند تقویت روحى بیشتر از طرف روحانیون،و روشنگرى ‏مراجع عالیقدر تقلید بودند،دو صد چندان نمود، و با وجود مقررات شدید منع عبور ومرور شبانه،در فرصتى کوتاه،اعلامیه بر سر هر کوى و برزن نصب گردید،و مردم براى‏به دست آوردن نسخه‏ هاى آن بى‏ تابى مى‏ کردند.بدین ترتیب سختگیرى و فشاردستگاه بر ایشان به مراتب بیش از سابق گردید،اما اینها همه در نظر والاى ایشان موانع‏ کوچکى بودند که از ضعف و زبونى رژیم در حال اضمحلال سرچشمه مى‏ گرفت، ونمى‏ توانست در اراده آهنین ایشان خللى وارد آورد.

۲-به مهندسین و کارگران صنعت نفت:بنابراین با همه فشارها،مى‏ بایست راه‏ادامه مى‏یافت.او اندکى بعد اعلامیه‏اى حماسه ‏آفرین در پاسخ تلگرام کارمندان وکارگران صنعت نفت صادر نمودند که کارمندان صنعت نفت،در تلگرام خود بسیارى ازمسائل و دردهایشان را مطرح کرده،و اظهار داشته بودند که رژیم تحت فشارشان قرارداده،و تهدید به تجاوز به ناموسشان نموده،و اظهار مى‏دارد که اعتصابشان مورد تاییدمراجع تقلید نیست،و همچنین اعلام داشته بودند که هرگز تولید نفت مصرف داخلى راقطع ننموده،و کمبود نفت‏به دلیل ارسال سهمیه داخلى به اسرائیل،و مصرف بى‏حد وحصر ارتش مى‏باشد،و از ایشان تقاضا نموده بودند حکم شرعى را سریعا در مورداعتصاب شرکت نفت،و ارسال نفت‏به اسرائیل و آفریقاى جنوبى،و دیگر کشورهایى‏که در این موقعیت‏ خطیر تاریخى،از حکومت‏ بى‏ داد و ضد اسلامى ایران حمایت‏مى ‏کنند،اعلام فرمایند.

ایشان در پاسخ آنان،تلگرامى در تاریخ ۵ دى ماه‏۱۳۵۷ به این مضمون صادرنمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم

رشد و آگاهى اجتماعى و اسلامى کارکنان شرافتمند و مسلمان صنعت نفت‏مورد تقدیر است. متاسفانه حکومت‏ به جاى تنازل در برابر خواستهاى مشروع ایشان،و عموم ملت مى ‏خواهد با شدت عمل،اعتصاب کنندگان را مجبور به شکستن اعتصاب‏ نماید.و با اینکه در کشتار مردم بى‏ اسلحه و سلب آزادى از آنها،و ارسال نفت‏ به‏ اسرائیل و تحریک افراد مزدور به نام شاه دوست، با حمله به خانه‏ ها و مغازه‏ ها،احکام‏ مسلمه اسلام را کنار گذاشته،در اعتصاباتى که به هت‏حمایت از احکام اسلام،وپشتیبانى از حقوق ملت انجام شده است،آنها را با استفتاء از علماى اعلام،مى‏ خواهد ازروزى که پس از ملى شدن صنعت نفت،مجددا این ثروت ملى تحت تسلط استعماردرآمد،از جانب مردم هیچگونه نظارت بر فروش نفت و صرف درآمد آن برقرار نبوده،و عوائدش به صورتهاى مختلف در جهت ضد مصالح ملت و ولخرجیها و عیاشیها وترویج فساد و فحشاء و حقوق گزاف مستشاران اجنبى و اندوختن در بانک هاى‏ خارجى،و صرف میلیاردها در خرید اسلحه،و پر کردن جیب استعمار،به یغما رفته‏ است،و مملکتى که مى ‏توانست‏ با این درآمد و ثروت سرشار،در تمام شئون علمى وصنعتى و کشاورزى و دامدارى به پیشرفتهاى شایانى نایل شود،وضع اقتصادى‏اش ازکشورهاى مشابهى که نفت ندارند،بدتر شده است.جهت اطلاع عموم اعلام مى‏ داریم،حرمت مؤکد کمک و تقویت کفار که با مسلمین در حال جنگ مى‏ باشند،از احکام‏ مسلمه اسلام است.بنابراین در شرایط فعلى که اسرائیل با مسلمانان در حال جنگ ‏است،و تا سرزمینهاى مسلمانان از احتلال و تجاوز آنان آزاد نشده، جلوگیرى از ارسال‏نفت‏براى اسرائیل،و کشورهایى که با جنبش اسلامى ایران ضدیت مى‏ ورزند،وحکومت استبدادى آن را تایید مى ‏نمایند،به وسیله اعتصاب و امتناع از استخراج نفت‏زاید بر مصرف داخلى،عمل به وظیفه و تکلیف شرعى است،و تا وقتى که اطمینان‏ حاصل نشود که درآمد نفت مانند گذشته غارت و تاراج نمى‏شود،این امتناع بجا،ولازمه علاقه بر مصالح عالیه مسلمین،و موجب حفظ ذخایر مملکت و جلوگیرى ازهدر رفتن آن مى ‏باشد.

بدیهى است کارکنان شریف و مسلمان صنعت نفت،اگر اطمینان پیدا کنند نفتى‏را که استخراج مى‏نمایند،به مصرف داخلى کشور مى‏رسد،به مقدار نیاز مردم و رفع‏ مضیقه داخلى استخراج نموده،و راضى به ضرر برادران دینى خود نخواهند شد.

موفقیت عموم مسلمین را در عمل به احکام و وظایف شرعیه از خداوند متعال مسالت‏دارم.

۲۵/محرم الحرام‏۱۳۹۹ ه.ق،۵/۱/۵۷ (۳)

با این پیام روشنگر،تمام توطئه‏ هاى رژیم خنثى،و کارمندان و کارگران صنعت‏نفت،با اعتماد و اطمینان کامل،راهى را که در پیش گرفته بودند،دنبال نمودند.راهى راکه امام خمینى(ره)، راهنما و رهبر بود.اما به علت دور بودنشان از ایران،اعلامیه‏هایشان را عوامل مزدور رژیم،با حیله‏ هاى رذیلانه تحریف نموده،و به دروغ وحیله صنعتگران نفت را با این بهانه که اعتصابشان مورد تایید مراجع نیست،درتصمیمشان مردد مى‏ نمودند،اکنون با انتشار فتواى حضرت آیه الله العظمى گلپایگانى،اعتصاب همچنان استمرار داشت،تا جایى که رژیم در حال احتضار دست‏به حیله‏ جدیدى زد،و تشکیل دولت را به شاپور بختیار،که به اصطلاح وجهه خلقى داشت،سپرد.و چه تلاش بیهوده و مذبوحانه‏اى.او غافل از اراده آهنین ملتى‏ خواست‏ بدین‏وسیله مردم را ساکت کند،و تطمیعشان کند،بى ‏آنکه بتواند بفهمد که دیگر این ملت ‏به‏ پا خاسته را هیچ یک از مسکن هاى رژیم نمى‏ تواند آرام کند،و رهبریهاى رهبر،و تایید وحمایت مراجع بزرگ تقلید،راه هر گونه برگشت را مسدود نموده و مردم تنها به نابودى‏کامل رژیم و امپریالیسم شرق و غرب مى ‏اندیشند.

۳-تلگراف به شاپور بختیار:در آن شرایط حکومت وقت،بختیار روى کار آمد.

او با وعده‏ هاى دهان پر کن،و پر زرق و برق،خود را مرغ طوفان دانست که از امواج‏باکى ندارد، و خادم خلق و ملت است،و با پنهان شدن زیر چتر نام مصدق،و چسباندن‏خود به جامعه روحانیت،مى‏خواست وجهه و آبرو و پایگاهى براى خود بین مردم‏دست و پا کند،و با اظهار این موضوع که ۹۰%علماى اعلام و مراجع تقلید با سکوتشان‏مرا تایید مى‏کنند،آنچنان ابلهانه بى‏گدار به آب زد که هرگز نتوانست جبران حماقتهاى‏خودش را بنماید،و حضرت آیه الله العظمى گلپایگانى،در تاریخ ۱/۱۰/۱۳۵۷ مطابق باصفر۱۳۹۹ براى روشن شدن ذهن کند و زنگ زده بختیار،در نامه‏اى به او این چنین‏ فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقاى دکتر شاپور بختیارمسموع شد که جنابعالى نه دهم(۹۰%)از حضرات آقایان علماى اعلام و مراجع(دامت‏برکاتهم)را متهم نموده‏اید که با سکوت خود در مورد دولت‏ شما موافقت دارند.

اگر چه این موضوع محتاج به رد نیست،براى اینکه مبادا بعضى توهم کنند این تهمت‏حقیقت دارد،تذکر مى‏دهم:

جنابعالى آنچه در این مدت کوتاه،براى توجیه قبول نخست وزیرى اظهارداشته ‏اید،جز یک سفسطه و اشتباه کارى،مطلب منطقى و معقولى نگفته ‏اید.البته بر هرکسى لازم است که در این شرایط حساس و خطیر،از خدمت‏به جامعه،و قبول هرمسؤولیت که از عهده آن برآید، استقبال نماید.ولى این قبول مسؤولیت،به هر شکل وعنوان باشد،على رغم خواسته‏ هاى ملت و مخالفت مردم،بر اساس غیر قانونى که‏سالها است‏به دسیسه استعمار جریان داشته است، صحیح نیست.

شما وجدانا و شرعا موظفید هر وقت مقامات صلاحیت‏دار و ملت ایران،به شماخدمتى ارجاع نمودند،بپذیرید.و از قبول هر مسؤولیتى که با حاکمیت ملى و حقوق‏جامعه مخالفت داشته باشد،جدا اجتناب نمائید.اگر ملت‏شما را در این شرایطحساس به ماموریت گماشته بود،و شما على رغم تمام مشکلات موجود،آن را پذیرفته‏ بودید،مى ‏توانستید از خود دفاع نمائید،و دولت‏ خود را ملى و قانونى معرفى کنید،اما بااینکه همه مى ‏دانند دولت‏ شما در اساس و انتساب با دولتهاى خائن که در این ادوارپنجاه ساله نصب شدند،جز اینکه قبل از صدور فرمان،راى تمایل گرفته‏ اید،هیچ فرقى‏ندارد.!۶۲۸ چه جواب مى ‏دهید؟از تظاهرات متعددى که از مراجعه به آراء عمومى قاطع ‏تربود،و تشکیلات(رژیم)سابق را که به شما فرمان داد غیر قانونى و غیر رسمى اعلام‏داشت،و هر حکومتى را که بر اساس سابق باشد،ملغى کرد.

چه جواب مى‏ دهید؟مجلسین غیر قانونى که به شما راى اعتماد دادند،همان ‏مجلسینى است که به هویداها راى اعتماد دادند.و افرادى که به اسم نامزدهاى حزب‏تحمیلى و بى‏مسماى‏«رستاخیز»به تهدید ساواک انتخاب شده‏اند،نمى ‏توانند دولت‏شما را قانونى کنند،تا شما مسؤول حوادث و کشتارها و تجاوزاتى که در این روزها دراهواز،دزفول،نجف آباد،خوانسار، اندیمشک،نهاوند و سایر بلاد به نفوس و اموال‏مردم شده،مى ‏باشید.

فرضا تمام خواسته‏ هاى مردم را عملى کنید،اصل صلاحیت‏خود را در دخالت‏در امور چگونه قانونى مى‏ نمائید؟شما که مى‏ گوئید ۲۵ سال با رژیم دیکتاتورى حاکم‏مبارزه داشته‏اید،با این عمل خود قانونى بودن آن دولتها را که رژیم استبداد روى کارآورد،تصویب کرده و موضع خود را تغییر داده‏اید.من به شما و تمام افرادى که خود راوطن دوست و مسلمان مى‏ دانند و سران و درجه‏ داران مسلمان و متعهد ارتش ابلاغ‏مى‏کنم که در این امواج خروشان احساسات ملى، حرکت در مسیر مخالف موج،خلاف مصلحت و موجودیت و استقلال مملکت است،با آنها که این امواج را رهبرى‏ مى ‏کنند،تا کشتى مملکت را به ساحل نجات برسانند،همکارى نمائید.

ملت مسلمان را نمى‏توان از راهى که رفته است،باز گرداند.باید هر کسى ملت را یارى‏کند تا در راهى که رفته به مقصد برسد،و هر چه زودتر نظم و استقرار و ثبات کامل براساس عقاید و تعالیم و برنامه‏هاى اسلامى برقرار گردد.

از خداوند متعال خیر و صلاح و ترقى مملکت و دفع شر ایادى استعمار رامسالت مى‏نمایم.

انه قریب مجیب

و السلام على من اتبع الهدى

سید محمد رضا الگلپایگانى (۴)

این پیامها و اعلامیه‏هاى کوبنده،آخرین روزنه‏هاى امید را به روى بختیار و دیگرهمکاران رژیم بست،و دیدیم که درست‏سه هفته بعد،مرغ طوفان را امواج خلق‏خشمگین و مصمم غرق نمود،و تلاشهاى مذبوحانه‏اش عقیم ماند.اینها نمونه‏هایى‏بس اندک از دهها اعلامیه کوبنده و روشنگر این زعیم عالیقدر اسلامى بود،که در آن‏روزهاى پرمخاطره و ظلمانى،در راه روشنگرى راه ملت اسلام انتشار داده بود.

پس از پیروزى انقلاب:

 

پس از پیروزى انقلاب،این مرجع بزرگ،یکى از حامیان جدى نظام مقدس‏ جمهورى اسلامى بود،و آن را یکى از نعمتهاى خداى متعال مى‏دانست که همگان‏ وظیفه دارند قدرشناس آن باشند.او در مراحل مختلف جبهه و دفاع مقدس،مدافع‏رزمندگان بود،و اجازه داده بود که لث‏سهم مبارک امام(ع)،صرف جبهه‏ هاى نور علیه‏ ظلمت‏ شود،و در مواقع حساس تصمیم گیریهاى ملى و همگانى،در صحنه حضورداشت،که بیانیه‏ ها و مصاحبه‏هاى آن بزرگ مرجع، در آرشیو صدا و سیماى جمهورى‏اسلامى موجود،و در مطبوعات و رسانه‏ هاى گروهى منعکس است.او با مسؤولین ‏امور همدلى و همنوایى داشت،در عین حال اشتباهات و نارسائیها و احیانا روشهاى‏غیر واقعى را که گاهى از روى کم اطلاعى در پاره‏اى از نهادها و دستگاهها رخ مى‏ داد،تذکر مى ‏داد،و نظر خود را اعلام مى‏داشت،و معتقد بود که نصیحت و دلسوزى به ائمه‏مسلمین،از ضروریات و واجبات هر فرد مسلم مى‏ باشد.

یک فقیه بزرگوار و این همه خدمات:

 

مرحوم آیه الله العظمى گلپایگانى،در عمر پربرکت ۹۸ ساله خود،موفق به انجام‏کارهایى شدند که یقینا از عهده افراد عادى و غیر الهى خارج مى‏ باشد،و اگر عنایات‏الهى و توجهات خاصه ولى عصر(عج)نبود،هرگز چنین توفیقاتى نصیب نمى‏گشت.

۱-سرپرستى و مدیریت:سرپرستى و مدیریت‏حوزه‏هاى علمیه شیعه در داخل و خارج کشور،و رسیدگى به امور مادى و معنوى آنان،به مدت تقریبى چهل سال.

وقتى سخن از سرپرستى حوزه‏ها به میان مى ‏آید،گاهى از نظر برخى از مردم‏عنوان تشریفى به نظر مى‏رسد،در صورتى که این چنین نیست.در زمان آیه الله العظمى‏ حائرى،حوزه علمیه قم در حدود ۶۰۰ نفر طلبه داشت.جمعیت‏حوزه در زمان آیه الله‏العظمى بروجردى حدود ۶۰۰۰ نفر بود،و به همین تعداد نیز شاید در شهرستانها وخارج کشور افراد حوزوى وجود داشتند،اما در عصر کنونى،وقتى سرپرستى گفته‏مى‏شود،معنى و مفهوم وسیع و گسترده‏ترى پیدا مى‏کند،و آن سرپرستى و اداره امورزندگى حداقل یکصد هزار نفر در داخل ایران،و دیگر بلاد اسلامى و خارجى مى‏ باشد،و حداقل هزینه‏اى که براى اداره این عده لازم است،و از راه کمکهاى مردمى و وجوه ‏شرعى،سهم مبارک امام،و خمس و دیگر عناوین شرعى است که به دست مبارک‏زعیم و سرپرست‏حوزه‏ها،توسط مقلدین و پیروان او مى‏ رسد،و طبق نظام خاصى دراختیار طلاب و حوزه‏هاى علمى قرار مى‏گیرد،در شرایط کنونى،هر ماه بیش از ۲۰۰میلیون تومان مى‏ باشد،و تامین این رقم،و صرف آن در مصارف حقیقى خویش کارسهل و ساده‏اى نیست.

۲-تدریس و تعلیم و تربیت:تدریس و تعلیم و تربیت در طول بیش از هفتادسال مدام استمرار داشته،که با رغبت و شوق و علاقه فراوان،به تدریس و تربیت‏طلاب مى‏پرداختند. حوزه درسى ایشان به سادگى تعطیل بردار نبود.معظم‏له مراقبت‏کید داشتند که جز در مواقع واجب و ضرورى درس را تعطیل نکنند.در این مدت‏طولانى استمرار تدریس،هزاران نفر از محضر مبارک ایشان تلمذ نموده‏اند،و تعدادافرادى که در پاى دروس ایشان به مقام عالى اجتهاد نائل آمده‏ اند،کم نیستند.او هزاران‏شاگرد براى اسلام و قرآن تربیت کرد که به عنوان تیمن و تبرک،اسامى حدود ۲۰۰ تن‏از فضلاء و فارغ التحصیلان مکتب تدریسى او را(به ترتیب حرف اول نام فامیلى و باحذف القاب و عناوین)ارائه مى ‏دهیم:

آیات و حجج اسلام:۱-آذرى قمى-شیخ احمد

۲-آشتیانى-شیخ محمد تقى

۳-آل طه قمى-سید محمد

۴-ابطحى-سید محمد حسین

۵-ابهرى-سید نور الدین

۶-اتفاقى-شیخ محمد تقى

۷-اجتهادى-شیخ محمد على

۸-احدى شعار موسوى-سید سلیمان

۹-احمدى-سید احد

۱۰-احمدى میانجى-شیخ على

۱۱-احمدى یزدى-شیخ محمد حسین

۱۲-احمدى یزدى-شیخ محمد حسن

۱۳-ادیب لارى-شیخ نعمت الله

۱۴-ارسنجانى-شیخ محمد حسین

۱۵-استادى تهرانى-شیخ رضا

۱۶-اسعدى-شیخ ابو الفضل

۱۷-اشترى-شیخ على

۱۸-اشتهارى-شیخ على پناه

۱۹-افتخارى گلپایگانى-شیخ على

۲۰-الهى قمى-شیخ على رضا

۲۱-امامى-شیخ حسینلى

۲۲-امیرى اراکى-سید جعفر

۲۳-امیرى اراکى-سید جواد

۲۴-امینیان-شیخ محمد على

۲۵-انصارى-شیخ محمد باقر

۲۶-انصارى-شیخ محمد رضا

۲۷-انصارى قمى-شیخ مهدى

۲۸-ایزدى نجف آبادى-شیخ عباس

۲۹-ایمانى-شیخ اسد الله

۳۰-ایوقى-شیخ حسین

۳۱-باقرى همدانى-شیخ باقر

۳۲-بحرانى یزدى-شیخ على

۳۳-بطحائى گلپایگانى-سید هاشم

۳۴-بطحائى گلپایگانى-سید محمود

۳۶-پاکستانى-اختر عباس

۳۷-تبریزى نوبرى-مرحوم میرزا جعفر

۳۸-تقوى اشتهاردى-سید رضا

۳۹-ثابتى همدانى-شیخ على

۴۰-ثار اللهى همدانى-شیخ محمد

۴۱-ثمرى جبارى-شیخ حسین

۴۲-جعفرى-شیخ محمد حسین

۴۳-جنتى-شیخ احمد

۴۴-حائرى یزدى-حاج شیخ مرتضى

۴۵-حاج نظرى سارى

۴۶-حاج حسینى بابل

۴۷-حجتى بروجردى-شیخ محمد

۴۸-حرم پناهى-شیخ محسن

۴۹-حسن زاده آملى-شیخ حسن

۵۰-حسینى-سید عبد العظیم

۵۱-حسنى میلانى-سید على

۵۲-حسینى بهشتى-شهید سید محمد

۵۳-خدائى-شیخ احمد

۵۴-خرازى تهرانى-سید محسن

۵۵-خندق آبادى-شیخ جواد

۵۶-دانش آشتیانى-شیخ ابو القاسم

۵۸-دعوتى-میر ابو الفتح

۵۹-دیباجى اصفهانى-شیخ حسن

۶۰-دین پرور-سید جمال الدین

۶۱-ذبیحى همدانى-شیخ ابو القاسم

۶۳-زارى همدانى-شیخ محمد

۶۴-ربانى-شیخ مرتضى

۶۶-ربانى شیرازى-شیخ عبد الرحیم

۶۷-رحمت اراکى-شیخ رحمت الله

۶۸-رسولى اراکى-شیخ محمد على

۶۹-رضوى تویسرکانى

۷۰-رفیعى-شیخ محمد باقر

۷۱-زارعى گلپایگانى-محمد ابراهیم

۷۲-زبرجد شیرازى-شیخ عبد الله

۷۳-زین الدین-سید عطاء الله

۷۴-سبحانى تبریزى-شیخ جعفر

۷۶-ستوده-شیخ محمد تقى

۷۶-سلم زاده-شیخ خیر الله

۷۷-سیستانى-سید على

۷۸-شاکرى آشتیانى

۷۹-شاه آبادى-شهید شیخ مهدى

۸۰-شب زنده‏دار-شیخ حسین

۸۱-شجاعى-حاج سید زین العابدین

۸۲-شجاعى-حاج سید زین العابدین

۸۲-شرابیانى-شیخ عبد الحمید

۸۳-شرعى-شیخ محمد على

۸۴-شریعتمدار جهرمى شیخ عبد الرسول

۸۵-شریعتى-شیخ حسین

۸۶-شریعتى اصفهانى-شیخ محمد باقر

۸۷-شریفى گلپایگانى-شیخ مهدى

۸۸-شیخ الاسلامى تویسرکانى سید حسین

۸۹-شیرى-شیهد شیخ محبوب

۹۰-صابرى همدانى-حاج شیخ احمد

۹۱-صادقى-شیخ محمد حسین

۹۲-صافى گلپایگانى-شیخ لطف الله

۹۳-صافى گلپایگانى-شیخ على اکبر

۹۴-صلواتى-شیخ غلامرضا

۹۵-طاهر شمس گلپایگانى-شیخ جلال

۹۶-طباطبائى نژاد-شهید سید نور الله

۹۷-عابدى خلخالى-شیخ محمود

۹۸-عالمى دامغانى-شیخ محمد على

۹۹-عقیقى بخشایشى-عبد الرحیم

۱۰۰-علائى-مرحوم شیخ محمود

۱۰۱-علوى فریدنى

۱۰۲-علوى بخشایشى-سید مهدى

۱۰۳-علوى گرگانى-شیخ محمد على

۱۰۴-علوى لارى-شیخ مصطفى

۱۰۵-علیزاده بخشایشى شیخ عبد الحسین

۱۰۶-عمانى-شیخ محمد

۱۰۷-غروى تویسرکانى-شیخ احمد

۱۰۸-فاضل گلپایگانى

۱۰۹-فاضل همدانى

۱۱۰-فقیهى-شیخ موسى

۱۱۱-فکور یزدى-مرحوم شیخ محمد

۱۱۲-قاضى طباطبائى-سید محمد على

۱۱۳-قاضى طباطبائى-سید محمد على

۱۱۳-قاضى زاده-شیخ على اصغر

۱۱۴-قاضى زاده-شیخ حسن

۱۱۵-قاضى زاهدى گلپایگانى-شیخ احمد

۱۱۶ قاضى زاهدى گلپایگانى-شیخ على

۱۱۷-قدوسى-شهید حاج شیخ على

۱۱۸-قرائتى کاشانى-شیخ محسن

۱۱۹-قرنى گلپایگانى-شیخ على

۱۲۰-کابلى-محقق

۱۲۱-کرمانى-سید حسین

۱۲۲-کرمانى-شیخ حسین

۱۲۳-کریمى جهرمى-شیخ على

۱۲۴-کرمى قمى-شیخ حسین

۱۲۵-کیشانى-مرحوم شیخ على

۱۲۶-گرکانى-حاج محسن

۱۲۷-گلزارى گلپایگانى-محمد

۱۲۸-محقق داماد-سید على

۱۲۹-محقق-شیخ عباس

۱۳۰-محلاتى-شیخ مجد الدین

۱۳۱-محمودى-سید محمد رضا

۱۳۲-محمودى گلپایگانى-سید محمد

۱۳۳-محمودى-سید محمد

۱۳۴-محمودى-شیخ ابو طالب

۱۳۵-محمودى تفرشى

۱۳۶-مدنى-شیخ سید اسد الله

۱۳۷-مدنى-شهید سید اسد الله

۱۳۷-مشایخى-شیخ محسن

۱۳۸-مشایخى-شیخ حاجى آقا

۱۳۹-مشکینى-حاج شیخ على

۱۴۰-مطهرى-شهید استاد مرتضى

۱۴۱-مظفرى-حاج شیخ على

۱۴۲-معزى ملایرى-شیخ اسماعیل

۱۴۳-معنوى-سید محمد تقى

۱۴۴-معنوى-سید محمد على

۱۴۵-مفتح-شهید دکتر محمد

۱۴-مقتدائى-شیخ مرتضى

۱۴۷-مقدسى-شیخ احمد

۱۴۸-مقدسى نجفى-شیخ هادى

۱۴۹-مکارم شیرازى-شیخ ناصر

۱۵۰-ملبوبى-شیخ محمد باقر

۱۵۱-ملکوتى-شیخ هادى

۱۵۲-ملکى-مرحوم شیخ مصطفى

۱۵۳-منتظرى گلپایگانى-محمد على

۱۵۴-منتظرى نجف آبادى-حسینعلى

۱۵۵-منصورى-شیخ مهدى

۱۵۶-موحد ابطحى-حاج سید على

۱۵۷-موحد ابطحى-سید محمد باقر

۱۵۸-موحد ابطحى-سید محمد رضا

۱۵۹-موحدى-مرحوم شیخ على محمد

۱۶۰-موسوى قافله باشى-سید محمد

۱۶۱-موسوى کرمانى-سید حسین

۱۶۲-موسوى گلپایگانى-سید محمد باقر

۱۶۳-موسوى گلپایگانى سید محمد جواد

۱۶۴-موسوى گلپایگانى-سید مهدى

۱۶۵-مهربانى-شیخ سلمان

۱۶۶-میر جعفرى-مرحوم سید مجتبى

۱۶۷-مؤیدى-شیخ محمد رضا

۱۶۸-نجفى-شیخ ضیاء الدین

۱۶۹-نجفى-شیخ محمد

۱۷۰-نسابه لارى-شیخ حسن

۱۷۱-نسابه لارى-سید محمد على

۱۷۲-نقوى پاکستانى-سید ساجد على

۱۷۳-نکونام گلپایگانى-شیخ على

۱۷۴-نهاوندى-مرحوم شیخ عزیز الله

۱۷۵-نیازى-صفر على

۱۷۶-نیرى همدانى-شیخ على

۱۷۷-واعظ زاده خراسانى-شیخ محمد

۱۷۸-واعظى بخشایشى-میرزا بیوک

۱۷۹-واعظى-شیخ حسین

۱۸۰-وحیدى میانجى-سید سجاد

۱۸۱-وحیدى گلپایگانى

۱۸۲-وکیلى-مرحوم شیخ عبد الحسین

۱۸۳-هاشمى-سید حسن

۱۸۴-هاشمى-سید عباس

۱۸۵-هاشمى-سید آصف

۱۸۶-هاشمى-سید ابو الحسن

۱۸۷-هاشمى-سید عبد الفتاح

۱۸۸-هاشمى سنجانى-شهید شیخ على

۱۸۹-هاشمى-شیخ على اوسط

۱۹۰-هاشمى رفسنجانى-شیخ على اکبر

۱۹۱-همدانى-سید مجتبى

۱۹۲-هیدجى-شیخ عبد الرحمن

۱۹۳-یاورى-شیخ على

۱۹۴-یثربى کاشانى-سید مهدى

۱۹۵-یزدى-شیخ محمد

۱۹۶-یزدى اصفهانى-شیخ حسین

۳-تاسیس بیمارستانها:یکى از اساسى‏ترین کارهاى ایشان،تاسیس بیمارستان‏جهت مداوى و رسیدگى به امور درمانى و معالجاتى طلاب و علما و افراد محروم‏مى‏باشد.نخستین بیمارستان که در سال ۱۳۴۴ ه.ش تاسیس یافت،در سخت‏ترین ایام‏گرفتارى حوزه‏هاى علمیه، در آن روزهاى سیاهى که رژیم گذشته بر علماء پیش آورده‏بود،صورت گرفت.ایامى که اغلب درها به روى طلاب و علماء بسته شده بود،و درمعالجات و گرفتاریهاى درمانى،دچار مشکلات فراوانى مى‏گشتند.این بیمارستان بااعطاء دفترچه درمانى رایگان،به افراد حوزه علمیه قم و وابستگان نزدیک آنان،در طول‏تاریخ تاسیس خود،خدمات شایان توجهى انجام داده است،و یکى از تکیه‏گاهها وامیدهاى روحى حوزه علمیه قم در ایام سخت و گرفتارى آنان بود.اکنون نیز از کادردرمانى مجهزى برخوردار مى‏باشد.این بیمارستان مجهز به مدرن‏ترین وسایل ودستگاههاى پزشکى،درمانى و جراحى است،و روزانه بیماران متعددى به آن مراجعه‏مى‏کنند،که با حق الزحمه مناسب،جراحیهاى مهم در آن صورت مى‏پذیرد.

علاوه بر بیمارستان مهم و معرف یاد شده،بیمارستان دیگرى نیز در یزدانشهرقم و بیمارستانى نیز در«گوگد»زادگاه خویش تاسیس فرموده‏اند.

۴-تاسیس مدرسه مهدیه:نخستین بار،مدرسه‏اى با برنامه و نظم و انضباطخاص،جهت تحصیل طلاب در مرحله مقدمات و سطح،به نام‏«مدرسه امام المهدى(عج)»تاسیس نمودند، که با مراقبتهاى ویژه و برگزارى امتحانات در مواقع خاص اداره‏مى‏شد.این مدرسه هم اکنون حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر طلبه دارد.

۵-تاسیس مرکز بررسى مطبوعات:در آن روزگار خفقان و استبداد،که‏ مطبوعات از اهانت و پرده‏ درى نسبت‏ به مقدسات مذهب،و آرمانهاى والاى اسلام‏کوتاهى نداشتند،و گاهى در این مورد به مسابقه هم نیز مى‏ رفتند،و هر روز نشریه‏اى با رنگ و روغن تازه‏اى در این کشور انتشار مى ‏یافت،و مجلات مفسد و گمراه‏کننده‏اى که‏ پیامى جز آموزندگیهاى خلاف عفت نداشتند،مجلاتى مانند:روشنفکر،تهران مصور،سپید و سیاه،خواندنیها،فردوسى،اطلاعات هفتگى،زن روز و…هر کدام از این‏نشریات نامبرده،در هتک حرمت مقدسات دینى برنامه ویژه‏اى را تعقیب مى‏نمودند.

پاسخگویى به محتویات اینها،یکى از کارهاى ضرورى بود.بررسى مطبوعات از سوى‏بیت ایشان،انجام مى‏پذیرفت،و سرپرستى آن مرکز را مرحوم حجه الاسلام‏و المسلمین حاج سید مهدى گلپایگانى بر عهده داشت.این نشریه همراه مجله مکتب‏اسلام،به طور ماهانه منتشر مى‏شد،و در هر ماه به اتهامات و جعلیات و خلاف‏واقعیات منتشر شده در مطبوعات،پاسخ مى‏داد.از این نشریه هشت،نه شماره بیشترمنتشر نشد،تا توسط ساواک به تعطیلى و توقیف کشانده شد.

۶-تاسیس مدرسه کبرى:طلاب علوم دینى و فضلاء،از نظر کلاس درس وتدریس در مضیقه شدیدى به سر مى‏بردند،اغلب در مقابر اطراف حرم مطهر حضرت‏ معصومه(ع)تدریس مى‏ نمودند.این مقبره‏ها عارى از بهداشت و وسایل ضرورى‏تدریس بود.از این رو نیاز به کلاسهاى مجهز و آبرومندى داشت،رفع این نیاز توسط‏ایشان برطرف شد.مدرسه‏اى در کنار حرم مطهر حضرت معصومه(ع)احداث نمودندکه داراى یک مسجد بزرگ مى‏ باشد که نماز جماعت در آن منعقد مى‏ شود،و در غیراوقات نماز،درس خارج گروهى از مدرسین و علما در آن برگزار مى‏ شود،و صدهاطالب علم حوزه از آن استفاده مى‏ کنند.مجموع درسهایى که در مسجد و مدرسه آن‏برگزار مى‏شود،هم اکنون روزانه بیش از ۱۵۰ درس مى‏باشد،که ۵۰ درس آن مرحله‏ عالى و خارج فقه و اصول مى‏باشد.این مدرسه در کنار مدرسه فیضیه و مسجد اعظم،یکى از سه مرکز بزرگ دروس علوم حوزوى به شمار مى ‏آید.

۷-کتابخانه عمومى:در کنار این مدرسه بزرگ،کتابخانه عمومى و مفصلى‏تشکیل یافته است، که داراى دهها هزار کتاب چاپى،و صدها نسخه کتاب خطى‏مى‏باشد،که هم اکنون مورد استفاده طلاب و مدرسین محترم حوزه قرار دارد،و سه جلد از فهرست نسخه‏ هاى خطى آن، توسط حجه الاسلام و المسلمین آقاى استادى‏تدوین و انتشار یافته است.

۸-تاسیس مجمع علمى اسلامى در لندن:جهت پاسخگوئى به نیازهاى‏مسلمانان خارج کشور، به ویژه در اروپا،مرکز بزرگ اسلامى را در لندن به وجودآورده‏اند،که داراى نمازخانه،کتابخانه عمومى،سالن سخنرانى مى‏باشد و نمایندگى‏معظم‏له در آنجا استقرار دارد.این مرکز مجالس دینى و محافل مذهبى را اداره مى‏کند،ودر مناسبتهاى مذهبى برنامه دارد،و داراى یک مرکز کامپیوترى نیز مى ‏باشد.

۹-دار القرآن الکریم:یک مؤسسه تحقیقى و تبلیغى است،که در مورد قرآن وشؤون آن بررسى و تحقیق دارد.این مؤسسه در همان مدرسه بزرگ قرار گرفته است،ودر آن گنجینه‏ اى از نسخه‏ هاى خطى و چاپى قرآن مجید قرار دارد،و در ضمن دو نشریه‏قرآنى از این مؤسسه صادر مى ‏شود که یکى به زبان عربى است،و نامش‏«رساله‏القرآن‏»مى‏ باشد،و تا کنون ۱۲ شماره از این مجله وزین انتشار یافته است،و دیگرى‏ نشریه‏اى به زبان فارسى،به نام‏«پیام قرآن‏»مى‏ باشد که به صورت فصلنامه منتشرمى‏ شود.سالانه سمینار مفصلى پیرامون قرآن و شؤون مربوط به آن در این مؤسسه‏ برگزار مى‏ شود.این مؤسسه ناشر کتابهایى است که پیرامون قرآن و عترت مى‏ باشد.

۱۰-تعمیر اساسى مدرسه فیضیه در سال ۱۳۸۴ ه.ق،پس از یورش‏کماندوهاى رژیم،احداث ساختمان وضوخانه،حمام و رختشویخانه براى مدرسه‏فیضیه،و حفر چاه عمیق اختصاصى براى آن مدرسه و دار الشفا،و لوله کشى آن دومدرسه از سوى ایشان انجام پذیرفته است.

۱۱-تاسیس مدرسه علوى در خیابان امام،کوچه منوچهرى.

۱۲-تاسیس مدرسه با شکوهى در خیابان چهارمردان

۱۳-تاسیس مدرسه امام موسى بن جعفر(ع)،آخر خیابان چهارمردان،روبروى گلزار شهداء.

۱۴-تعمیر مدرسه حاج محمد صادق واقع در خیابان چهارمردان،و خرید منازل اطراف آن.

۱۵-تاسیس مدرسه حاج غضنفر در جوى شور.

۱۶-تاسیس مدرسه ستیه در جوار اقامتگاه سیده فاطمه معصومه(س)درخیابان چهارمردان.

۱۷-تاسیس مرکز کامپیوترى معجم فقهى:تاسیس مرکز کامپیوترى معجم‏ فقهى،یکى دیگر از کارهاى ارزشمند فقهى ایشان مى ‏باشد.معظم‏له دستور دادندبخش وسیعى از امکانات مدرسه کبرى به این امر اختصاص داده شود.در این مرکز،نخست متون فقهى به کامپیوتر داده مى‏شود،و تا کنون ۶۰۰ مجلد کتاب فقهى،و ۱۵۰مجلد از کتابهاى اصول فقه،و بیش از ۴۰۰ جلد کتاب حدیث،با میانگین ۱۵۰ ساعت‏کار براى هر جلد،به کامپیوتر داده شده است.علاوه بر آن،شمارش آیات و روایات وقواعد ذکر شده در منابع فقهى،و یکپارچه کردن آنها نیز انجام پذیرفته است.در این‏بخش بیش از ۲۰۰ محقق از دانش‏ پژوهان سطوح عالى حوزه مشغول به کار هستند.درکنار بررسى کتابهاى فقهى و آیات و روایات،زندگى فقها از منابع مختلف گردآورى‏ شده است،که محصول کار این تحقیق،بیش از ۲۵ جلد کتاب مى‏ باشد.

۱۸-تامین زمین قبرستان بقیع:این قبرستان در جاده قم و کاشان،در نزدیکیهاى‏مسجد جمکران،در فضاى آکنده از معنویت،در یک قطعه زمین وسیعى قرار گرفته‏است.با صیغه وقف شرعى که از طرف آن مرحوم انجام پذیرفته است،آسایش خاطرصاحبان اموات را فراهم ساخته،و با هزینه مناسب اموات را دفن مى‏کنند.

۱۹-مرمت مساجد و حسینیه‏ هاى لبنان:در حمله‏ هاى ددمنشانه اسرائیل به‏جنوب لبنان، ویرانیهاى فراوانى به وجود آمده است که مساجد و حسینیه‏ هاى زیادى‏نیز در این حملات خراب یا ویران شده بود.از اینرو معظم‏له دستور مرمت و بازسازى‏بیش از ۳۰ مسجد و حسینیه را در جنوب لبنان صادر فرمودند.

۲۰-تربیت‏شاگردان و پژوهندگان علوم اسلامى:مهم‏ترین خدمت علمى واجتماعى و فرهنگى آن بزرگوار،تربیت‏شاگردان وارسته،فقیه و عالم در طول هفتاد سال تدریس و تعلیم بوده است که تعداد آنان همانند تعداد ستارگان آسمانها به آسانى وسادگى قابل شمارش نیست.

با توجه به فرصت وسیع تدریس و کلاس‏دارى که بیش از هفتاد سال تدریس‏مداوم و بى‏وقفه را داشته است،و با توجه به علاقه و عنایت ایشان به حضور در صحنه‏تدریس و تربیت‏شاگرد،و حضور بیش از ۷۰۰ تا ۸۰۰ نفر از فضلا و محصلین درجلسه تدریس،این تعداد سر از یک رقم بالایى در مى ‏آورد که خارج از امکان نویسنده،و بیرون از توان ضبط و کنترل مى‏باشد.

اگر معدل متوسط محصلین در هر سال ۷۰۰ نفر فرض شود،در طول مدت ۷۰سال،قریب پنجاه هزار نفر خواهد شد.این افراد پس از گذراندن مراحل درسى وتحصیلات لازمه،به قراء و قصبات و شهرستانها رهسپار،و هر کدام به عنوان امام‏ جمعه یا جماعت،واعظ و رهبر دینى مشغول ارائه خدمات دینى به اسلام و مسلمین‏ گردیده ‏اند.

تالیفات:

فقید سعید و این فقیه وارسته اهل بیت عصمت و طهارت(ع)،یکى از مراجع‏موفق در امر تالیف و تصنیف و احیاء آثار و مآثر اهل بیت(ع)و قرآن بودند.

با وجود مسؤولیتهاى سنگین مرجعیت،و با وجود مراجعات فراوان مردم ومشکلات مختلفى که مسند زعامت و مرجعیت او داشت،که خود یک تشکیلات منظم‏وسیعى را مى‏طلبید،در عین حال مى‏بینیم که در کنار آن همه گرفتاریها،باز دست ازتالیف و تصنیف،و تحقیق و تحریر برنداشته،و آثار فقهى و اصولى جاودان و ماندگارعلمى از خود به یادگار گذارده است.

آثار و تالیفات ایشان بر سه نوع مى‏ باشد:

الف-آثارى که مستقیم به قلم خودشان به رشته تحریر و تالیف درآمده است.

ب-آثارى که تحت نظر و اشراف ایشان به صورت تقریرات و دروس معظم‏له به وسیله شاگردان و تلامذه فاضل و عالم به مرحله تالیف و تدوین درآمده است.

ج-ترجمه رساله‏هاى عملیه ایشان به زبانهاى مختلف‏ مجموع هر سه نوع بالغ بر ۴۰ عنوان کتاب و رساله مى‏ شود که به ترتیب زیرمعرفى مى‏گردند:

الف:آثار مستقیم:

۱-افاضه العوائد فی التعلیق على درر الفوائد:(در دو مجلد،مجموعا ۸۰۰صفحه).کتاب درر الفوائد،تالیف استاد بزرگوارشان مرحوم آیه الله حائرى(رضوان الله‏تعالى علیه)،یکى از کتابهاى اصول فقه مى‏ باشد.ایشان تعلیقات،حواشى و نظریات‏خود را به هنگام تدریس اصول فقه به این کتاب افزوده،و مطالب آن را توسعه و بسطداده‏اند،و در تاریخ‏۱۳۵۶ از تعلیق و تحشیه آن فراغت‏یافته‏اند.این کتاب توسطدار القرآن الکریم قم انتشار یافته است.

۲-حاشیه بر العروه الوثقى:العروه الوثقى تالیف آیه الله العظمى،حاج سیدمحمد کاظم یزدى، به علت جامع فروع بودن،مورد توجه مجتهدین عالیقدر معاصر ومراجع عظیم الشان گذشته قرار گرفته است،و نوع مراجع حواشى و نظرات فقهى خودرا بر آن افزوده‏اند،که یکى از آنها، حاشیه فقید سعید بر این کتاب مستطاب مى‏باشد که‏ بارها توسط دار الکتب الاسلامیه تهران، یا دیگر انتشارات به صورت مستقل،یا همراه‏تعلیقات دیگر مراجع عظام چاپ و انتشار یافته است.

۳-حاشیه بر وسیله النجاه اصفهانى:کتاب شریف وسیله النجاه به علت‏شامل‏بودن به برخى از ابواب فقهى،که العروه الوثقى فاقد آن ابواب مى‏باشد،مورد عنایت وتوجه مراجع بزرگوار واقع شده است،و نوع مراجع،حواشى و نظریات خود را بر آن‏افزوده‏اند،که یکى از مشهورترین آنها، تحریر الوسیله حضرت امام(ره)مى‏ باشد که به‏فارسى نیز ترجمه شده است.فقید سعید ما حواشى ارزنده‏اى بر آن کتاب دارند که بارهاچاپ و انتشار یافته است.این کتاب در ایران در۳ مجلد و در بیروت در ۲ مجلد به چاپ رسیده است.

۴-توضیح المسائل(رساله عملیه):از دوران زعامت مرحوم آیه الله العظمى‏بروجردى،مسائل فقهى مورد ابتلاى مردم،با عبارات ساده و روان در اختیار مقلدین‏قرار گرفته است.از آن دوران تا کنون،توضیح المسائل معیار و محور رسائل عملیه‏مراجع عالیقدر قرار گرفته است که نوعا مسائل جدید،و مسائل مستحدثه در داخل آن‏عناوین قرار مى‏گیرد.رساله توضیح المسائل فقید سعید که هم اکنون چاپ هفتاد وپنجم آن را در اختیار داریم،و نوعا در هر چاپ در تیراژهاى ده هزار و بیست هزارشماره‏اى به طبع رسیده است،در ۵۰۸ صفحه مى‏باشد،و یکى از انتشارات دار القرآن‏الکریم قم مى‏باشد،و در پایان آن مسائل متفرقه و جدید،و مساله مهم امر به معروف ونهى از منکر درج شده است،و مجموعا محتوى‏۲۹۱۷ مساله فرعى مى‏باشد.

۵-مجمع المسائل:(در سه مجلد،فارسى و عربى)مجمع المسائل،محتوى‏مسائل جدیده و مستحدثه در اغلب ابواب فقهى مى‏باشد،و نوعا متضمن مسائلى است‏که به صورت استفتاء از محضر آن فقیه عصمت و طهارت(ع)در طول دوران زعامت ومرجعیت‏خواسته شده است،و از سوى ایشان پاسخ لازم و تفصیلى با شرح و بسطکافى داده شده است.کتاب فوق در ۱۳۵۲ صفحه،مشتمل بر آن نوع مسائلى است که‏کمتر در رساله‏هاى عملیه مى‏توان آنها را به دست آورد.این کتاب به عربى نیز ترجمه‏شده است،و از سوى انتشارات دار القرآن الکریم قم چاپ و انتشار یافته است.

۶-آداب و احکام حج:رساله‏اى است در مورد شعائر و مناسک حج،و آداب وادعیه آن که مورد نیاز حجاج و معتمرین بیت الله الحرام مى‏باشد،و مشتمل بر فتاوى‏فقید سعید در مورد حج مى‏باشد.این کتاب در ۶۰۰ صفحه،از سوى انتشارات‏دار القرآن الکریم چاپ و انتشار یافته است.

۷-مناسک حج:این کتاب نیز به صورت رساله صغیره پیرامون مسائل حج واحکام آن مى ‏باشد،و بارها تجدید چاپ شده است،که تکالیف زائرین بیت الله الحرام‏را تعیین مى‏ کند.

۸-مناسک الحج(عربى):این کتاب نیز آراء و فتاوى آن مرحوم را به زبان عربى‏ در اختیار مقلدین عرب زبان ایشان قرار مى‏ دهد،و در ۳۰۵ صفحه از سوى دار القرآن‏الکریم قم چاپ و انتشار یافته است.

۹-رساله مختصر الاحکام(عربى):برگزیده‏اى از رساله عملیه تفصیلى ایشان‏مى‏باشد،که به زبانهاى فارسى،اردو و انگلیسى نیز چاپ شده است.

۱۰-هدایه العباد:(در دو مجلد)رساله عربى هدایه العباد،تلفیقى از وسیله‏النجاه،و حواشى العروه با پاره‏اى از آراء جدیده ایشان مى‏ باشد که به صورت رساله‏ عملیه عربى درآمده است. مجلد اول آن که به رؤیت‏حقیر رسیده است،در ۴۳۴صفحه،و تا کتاب اجاره تنظیم و تبویب شده است.این کتاب نیز در سال‏۱۴۱۳ توسط‏انتشارات دار القرآن الکریم در ده هزار نسخه چاپ و نشر یافته است.

۱۱-رساله‏اى در عدم تحریف قرآن(عقاید)

۱۲-رساله‏اى در صلاه الجمعه و العیدین(فقه استدلالى)

۱۳-رساله‏اى در المحرمات بالنسب(فقه استدلالى)

ب:آثار غیر مستقیم:

آثارى که توسط علما و فضلاء به عنوان تقریرات مباحث درسى ایشان تالیف وتدوین،و تحت اشراف و نظر ایشان چاپ و نشر یافته است:

۱۴-کتاب الحج:(در ۴ مجلد)تقریرات درس خارج فقه معظم‏له در باب حج واحکام و فروع آن مى‏باشد.این کتاب توسط آیه الله حاج شیخ احمد صابرى همدانى به‏رشته تحریر و تالیف درآمده است.پس از جلب نظر استاد،در ۸۰۰ صفحه،توسطدار القرآن الکریم چاپ و نشر یافته است.

۱۵-ولایه الفقیه:تقریرات درس معظم‏له در باب حدود ولایت فقیه که آن نیزتوسط آیه الله صابرى همدانى به رشته تحریر درآمده است،پس از جلب نظر استاد،توسط دار القرآن الکریم چاپ و نشر یافته است.۱۶-الدر المنضود فی احکام الحدود:این کتاب نیز تقریرات درس خارج فقه‏معظم‏له مى‏باشد که توسط حجه الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ على کریمى‏ جهرمى به رشته تحریر درآمده است،و به نظر شریف استاد رسیده است،و مجلد اول‏آن در ۵۰۵ صفحه، از سوى انتشارات دار القرآن الکریم قم چاپ و نشر یافته است.دوجلد دیگر آماده چاپ مى‏ باشد.

۱۷-نتایج الافکار فی نجاسه الکفار:مباحث فقهى معظم‏له پیرامون مساله‏مشهور نجاست کفار، یا عدم آن مى‏باشد که در سال ۱۳۸۸ در مسجد اعظم ایرادنموده‏اند،و توسط حجه الاسلام و المسلمین آقاى جهرمى،تهیه شده و به نظر شریف‏استاد رسیده است.این کتاب در۲۴۶ صفحه،از سوى انتشارات دار القرآن الکریم چاپ‏و نشر یافته است.در این کتاب نخست آیات،و آنگاه روایات و دلایل عقلى و اجماع وسیره و سنت آورده شده است.

۱۸-کتاب الطهاره:این کتاب نیز تقریر درس خارج معظم‏له پیرامون مباحث‏آبها،و طهارات سه گانه(وضو،غسل و تیمم)،و اغسال هفتگانه مى‏باشد،که توسطحجه الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ محمد هادى مقدسى نجفى،در ۳۹۲ صفحه‏تهیه و تنظیم شده،و از نظر استاد بزرگوار گذشته است،آنگاه توسط دار القرآن الکریم‏در سال ۱۴۰۲ چاپ و انتشار یافته است.

۱۹-رساله احکام اموات:پیرامون احکام مردگان،و آداب و واجبات ومستحبات و ارث و غیره بحث و گفتگو مى‏نماید.این کتاب از رساله‏ها و مباحث فقهى‏استاد بزرگوار توسط حجه الاسلام شیخ محمد على حسینى زفره‏اى تلخیص وگردآورى شده،و در ۱۴۵ صفحه توسط دار القرآن الکریم در سال ۱۴۱۲ چاپ و انتشاریافته است.

۲۰-آراء المراجع فی الحج:گردآورى حجه الاسلام و المسلمین،آقاى حاج‏شیخ على افتخارى گلپایگانى مى‏باشد.این کتاب که به چاپ چهارم نیز رسیده است،در۴۷۶ صفحه،دربرگیرنده آراء مراجع تقلید شیعه در مورد حج و احکام آن مى‏باشد که از سوى بعثه حج معظم‏له تهیه و تدوین شده،و توسط دار القرآن الکریم قم چاپ و نشریافته است.

این رساله بر اساس آراء مراجع بزرگوار:امام خمینى،آیه الله خویى،آیه الله‏گلپایگانى،و آیه الله اراکى تهیه و تنظیم شده است.

۲۱-رساله القرآن:مجله تخصصى و علمى،مربوط به شؤون قرآن مجید است‏که در هر دو ماه یک شماره چاپ و انتشار مى‏یابد.این مجله،یکى از بهترین نشریات‏پیرامون مباحث قرآن و مسائل مربوط به آن مى‏باشد که تحت نظر جمعى از فضلاء واشراف عالى آن بزرگ مرجع،از دار القرآن الکریم انتشار مى‏یابد.تا کنون ۱۲ شماره،ودر هر شماره نوعا در ۲۲۰ صفحه از سوى آن انتشارات چاپ و نشر یافته است.

۲۲-بلغه الطالب فی التعلیق على المکاسب:(دو جلد)تقریرات درسى‏معظم‏له،بر اساس مکاسب محرمه فقیه بزرگوار،استاد کل حاج شیخ مرتضى انصارى(متوفى ۱۲۸۱)است،و احیانا نقد و بررسى و ایراد نظر بر آن کتاب مى‏باشد،که توسطحجه الاسلام و المسلمین،آقاى سید على حسینى میلانى تدوین شده،و جلد اول آن‏در ۲۱۴ صفحه در سال‏۱۳۹۹ در چاپخانه قیام قم چاپ و نشر یافته است.حقیر به‏رؤیت جلد دوم آن موفق نشده است.

۲۳-کتاب القضاء:(دو جلد)این کتاب نیز تقریرات درس معظم‏له مى‏باشد که‏پیرامون احکام قضاوت در اسلام است،که توسط مقرر فوق،حضرت آقاى میلانى‏تهیه و تنظیم شده،و پس از کسب نظر استاد،در دو جلد،مجموعا در ۷۹۰ صفحه‏توسط دار القرآن الکریم چاپ و نشر یافته است،و دو جلد دیگر آن آماده چاپ‏مى‏شود.

۲۴-کتاب الشهادات:این کتاب نیز توسط حجه الاسلام و المسلمین آقاى سیدعلى حسینى میلانى،از مباحث درسى ایشان تنظیم و تقریر یافته،و سپس توسطدار القرآن الکریم،منتشر گردیده است.ج:رسائل عملیه به زبانهاى مختلف جهان:

با توجه به توسعه و گسترش دائره مرجعیت ایشان،رساله‏هاى عملیه ایشان نیز ازتوسعه و گسترش وسیعى برخوردار شده است که در تاریخ مرجعیت‏بى‏سابقه بوده ‏است.رسائل عملیه ایشان به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شده است و در کشورهاى‏اروپا،آمریکا،آفریقا و آسیا به زبانهاى محلى چاپ و پخش شده است.ما تعدادى ازاین رساله‏ها را که به آنها دسترسى داشتیم،ذیلا مى‏آوریم.یقینا مواردى را که ننوشته‏ایم،خیلى بیشتر از معرفى شده‏ها خواهد بود:

۲۵-ارشاد السائل:استفتاءات جدیدى که در مدت زمان چند ماه فاصله بین ماه‏صفر و شعبان سال‏۱۴۱۳ از آن بزرگوار شده است و جنبه استفتاء با جلب نظر و راى‏ایشان فراهم ساخته‏اند. این رساله در دار الصفوه لبنان،بیروت به چاپ رسیده است.

۲۶-مناسک الحج:(به زبان عربى)آراء و فتاوى معظم‏له در مورد حج و احکام‏آن مى‏باشد،که توسط دار القرآن الکریم در ۳۰۵ صفحه چاپ و نشر یافته است.

RESALAH(Epistle) چاپ دوم‏این ۲۷-رساله مختصر الاحکام به زبان انگلیسى: رساله در ۲۵۰ صفحه،در سال ۱۳۷۱ در تیراژ ده هزار نسخه از سوى دار القرآن‏الکریم به چاپ و نشر رسیده است.

وفات او:

سرانجام پس از عمرى تلاش و مجاهده در راه خدا،و تربیت هزاران نفر از اهل‏علم و عمل،و تاسیس دهها مدرسه،مسجد،مرکز فرهنگى و علمى،و انجام خدمات‏ شایسته به حوزه علمیه قم که خود یکى از مؤسسین آن به شمار مى‏رفت،در عصر روزپنجشنبه ۲۴ جمادى الثانى ۱۴۱۴،مطابق ۱۸ آذر ۱۳۷۲،در بیمارستان قلب تهران به‏لقاء الهى شتافت و روح ملکوتى او به سوى مبدا متعال عروج نمود.

حضور جمعیت عزادار در مراسم تشییع این فقید سعید در تهران و قم بى‏سابقه‏بود،و یادآور مراسم استقبال با شکوه از امام،به هنگام مراجعت از پاریس،و تشییع ایشان پس از رحلت‏بود. نگارنده که خود در مراسم تشییع حضور داشت،تعدادتشییع کنندگان قم را از دروازه عمومى شهر،از مسجد امام حسن مجتبى(ع)تا حرم‏مطهر حضرت معصومه،در مساحت چندین کیلومترى مشاهده نمود،که به علت تراکم‏جمعیت و انبوه ازدحام مردم،جنازه از ساعت‏۹ صبح تا ساعت‏۳ بعد از ظهر،(درست‏۶ساعت)روى دست مردم بود،و در ساعت‏۳،پس از انجام نماز توسط دامادبزرگوارشان،آیه الله شیخ لطف الله صافى،در بالاى سر حضرت معصومه(ع)، کنار قبراستاد و مربى و مراد خود،مؤسس حوزه علمیه قم،حضرت آیه الله العظمى حاج شیخ‏عبد الکریم حائرى به خاک سپرده شد.عاش سعیدا و مات سعیدا،رحمه الله.

پیامهاى تسلیت:

پس از رحلت ایشان،پیامهاى تسلیت فراوان از شخصیتها و کشورهاى مختلف‏ صادر شد،که ما از بین آنها،دو پیام تسلیت را مى‏ آوریم که حائز اهمیت فوق العاده‏ مى‏ باشد:

۱-پیام تسلیت آیه الله العظمى شیخ محمد على اراکى:این فقیه وارسته،در پیام‏تسلیت‏خود،او را به عنوان فقیه اهل بیت عصمت و طهارت(ع)،مظهر علم و تقوى،سابقین و اولین از شاگردان مرحوم آیه الله العظمى حاج شیخ عبد الکریم مى‏ستاید و اورا فقیهى نکته‏ سنج، دقیق النظر،زیرک و دانا و یکى از مصادیق بارز صائنا نفسه عن‏الهوى،و مخالفا لهواه،و مطیعا لامر مولاه توصیف مى‏نماید،که قریب یک قرن عمرشریف خود را در راه اشاعه فقه آل محمد(علیهم السلام)و پاسدارى از حریم ولایت‏و مبارزه علیه طاغوت و همراهى با حضرت امام قدس سره الشریف در طول انقلاب وحمایت از دین و حاکمیت حدود الهى صرف نموده‏اند.این پیام در تاریخ ۲۴ جمادى‏الثانى ۱۴۱۴ صادر شده است.

۲-پیام رهبر انقلاب اسلامى،حضرت آیه الله خامنه‏اى:حضرت آیه الله‏خامنه‏اى رهبر معظم انقلاب اسلامى پیام تسلیتى در رحلت این بزرگ مرجع تقلید صادر نمودند که به علت‏شامل بودن آن به نکاتى از زندگى سیاسى و روحى این بزرگ‏مرد،اقدام به درج آن مى‏گردد:

«بسم الله الرحمن الرحیم.انا لله و انا الیه راجعون.با تاسف و اندوه فراوان،خبرمصیبت‏بار فقدانى بزرگ و جبران ناپذیر را دریافت کردم.عالم بزرگ،فقیه نام‏آور،مرجع تقلید عظیم الشان،عبد صالح و تقى نقى زکى،آیه الله العظمى آقاى حاج سیدمحمد رضا گلپایگانى قدس الله نفسه و اعلى الله مقامه،دار فانى را وداع کردند و پس ازعمرى مشحون از حسنات با نامه عملى سرشار از خیرات و مبرات،دعوت معبود رالبیک گفته،به پیشگاه محاسبه الهى شتافتند.اینجانب با قلبى متالم و با تضرع و ابتهال ازحضرت حق جلت عظمته مسالت مى‏کنم که این میهمان نیکوکار و مطیع را با سلام‏قولا من رب رحیم استقبال و ضیافت فرموده،به مرتبه والاى لقاء الله نایل فرماید،وبهترین پاداش صالحان را به وى ارزانى دارد.این شخصیت والاى کهنسال،یکى ازموفق‏ترین و سعادتمندترینها بودند.

سى و دو سال مرجع تقلید،حدود هفتاد سال مدرس حوزه علمیه قم،و حدودهشتاد و نج‏سال سرگرم فرا گرفتن و آموختن فقه آل محمد(علیهم السلام)بودند.

اولین مدرسه علوم دینى به سبک جدید را ایشان در قم تاسیس نمودند.اولین‏مؤسسه بزرگ قرآنى را ایشان در قم بنیان نهادند.اولین فهرست‏بزرگ فقهى و حدیثى ‏با استفاده از دانش و اختراعات جدید بشرى را ایشان پدید آوردند.صدها مدرسه ومسجد و مؤسسه تبلیغ دین در سراسر کشور و در کشورهاى دیگر بنیاد کرداند.هزاران‏شاگرد را از فقه پخته و عمیق خود بهره‏ مند ساختند.بسیارى آراء و نظرات فقهى را که‏حاکى از روشن‏بینى و ذهن نوگراى ایشان بود ارائه کردند،و بالاتر از همه با منش ورفتار پرهیزکارانه و با طهارت و تقوایى که ى‏ توانست ‏براى علما و فقها،الگویى زنده وملموس باشد،عمرى پربرکت را به نزاهت کامل گذرانیدند.

آن بزرگوار یکى از اسطوانه‏هاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى به شمارمى‏آید.در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سالهاى تبعید امام خمینى(قدس سره)مواردى پیش مى‏آمد که صداى این مرد بزرگ تنها صداى تهدید کننده‏اى‏بود که از حوزه علمیه قم برخاست و به نهضت‏شور و توان بخشید.پس از پیروزى‏انقلاب همواره در قضایاى عمومى کشور حضورى بارز و پشتیبانى صریح از نظام‏جمهورى اسلامى و از مقام منیع رهبرى و شخص شخیص امام راحل(قدس الله نفسه‏الزکیه)داشت و مورد تکریم و احترام بلیغ آن حضرت بود.فقدان این بقیه السلف‏اعاظم،و این ملجا مرجع مؤمنان،ثلمه‏اى بزرگ و ضایعه‏اى جبران ناپذیر است.

اینجانب مصیبت این فقدان تاسف‏بار را به پیشگاه حضرت بقیه الله الاعظم‏ارواحنا له فدا و به علماى عظام و مراجع تقلید و حوزه‏هاى علمیه و به عموم شیعیان وعلاقمندان و مقلدان ایشان و به خصوص به آقا زادگان محترم ایشان تسلیت مى‏ گویم.ودر این شب جمعه و شب رحمت لطف و تفضل و غفران الهى را براى ایشان مسالت‏مى‏ نمایم.

سید على خامنه‏ اى

۲۴ جمادى الثانى ۱۴۱۴ برابر با ۱۸ آذرماه ۱۳۷۲» (۵)


پى‏ نوشتها:

۱- آیینه دانشوران،تالیف سید ریحان الله یزدى،چاپ قدیمى،۱۳۵۱ ه.ق،ص‏۲۶٫

۲- یکصد سال مبارزه روحانیت،ج ۲،ص‏۱۱۶٫

۳- یکصد سال مبارزه روحانیت،ج ۲،ص‏۱۱۹٫

۴- یکصد سال مبارزه روحانیت،ج ۲،صص ۱۲۰ و ۱۲۱٫

۵- منابع:نقباء البشر فی القرن الرابع عشر،ج‏۳- میراث جاویدان- فروع فقاهت- مکتب اسلام، سال‏۳۳،شماره ۱۱،ص ۱۴- زندگانى آیه الله العظمى گلپایگانى،تالیف نگارنده.

فقهای نامدار شیعه//عقیقی بخشایشی