زندگینامه علامه محمدباقر اصفهانى«علامه مجلسى»«مجلسى دوم»( ۱۰۳۷- ۱۱۱۰ه. ق)(به قلم استادعلامه على دوانى)

علامه بزرگ ملا محمد باقر اصفهانى معروف به «علامه مجلسى» و «مجلسى دوم» سومین پسر دانشمند ملا محمد تقى مجلسى اول است. بگفته میر عبد الحسین خاتون‏آبادى در تاریخ «وقایع الایام و السنین» علامه مجلسى در سال ۱۰۳۷ در دار العلم اصفهان دیده بدنیا گشود، ولى در مرآت الاحوال ولادت او را بسال ۱۰۳۸ نوشته است.

علامه مجلسى از همان اوان کودکى با هوشى سرشار و استعدادى خدا داد و پشت کارى مخصوص، بتحصیل علوم متداوله عصر پرداخت. چون در سایه تعلیمات و مراقبت پدر علامه‏اش که خود نمونه کامل یک فقیه بزرگ و عالم پارسا بود، شروع بکار نمود، در اندک زمانى مراحل مختلفه علمى را یکى پس از دیگرى طى کرد. از همان سنین جوانى آثار نبوغ از سیماى جالبش آشکار بود، و هر کس او را میدید آینده درخشانى را برایش پیشبینى میکرد.

بطورى که از تألیفات انبوهش مخصوصا دائره المعارف «بحار الأنوار» و «مرآت- العقول» شرح اصول کافى آن علامه روزگار استفاده مى‏شود و از اشاره و تصریحى که خود در خلال بعضى از بیان‏ها و توضیحات بحار میکند، و از مجموع آنچه استادان و شاگردان و معاصرانش در باره او گفته‏ اند، و آنچه خود در دیباچه جلد اول بحار نوشته است، بخوبى استفاده مى ‏شود که آن مرد فزون مایه بعد از تکمیل تحصیلات خود در فنون و علوم: فقه، حدیث، رجال، درایه، ادبیات عرب، کلام، حکمت و فلسفه، ریاضى و طب و غیره با واقع بینى مخصوصى به تحقیق در اخبار اهل بیت عصمت و طهارت پرداخت، و با استفاده از شرائط مساعد و قدرت سلطان وقت شاه سلیمان‏ صفوى، بجمع ‏آورى کتابهاى مربوطه و مدارک لازمه، از هر مرز و بومى که بود همت گماشت.

آنگاه براى تأمین هدف بزرگ و منظور عالى خود و مسئولیتى که بعهده گرفته بود، یک دوره کامل اخبار روایات ائمه اطهار را در هر باب و هر موضوعى از نظر گذرانید.
سپس در زمانى که درست وارد چهل سالگى عمر گرانبهایش شده و بکمال عقل رسیده بود، با بنیه‏ اى سالم و نشاطى عجیب و دانشى پر مایه و اطلاعى وسیع، دست بیک اقدام دامنه دار و اساسى زده، شالوده بناى عظیمى را که میباید تا ظهور قرین- السرور امام زمان ارواحنا فداه باقى و برقرار بماند، پى ریزى کرد و با تکمیل این بناى محکم و تأمین آن منظور ضرورى که همانا تألیف کتاب بزرگ «بحار الأنوار» است نام نامیش در همه جا پیچید و آوازه فضل و علم و همت بلندش در سراسر دنیاى اسلام بگوش دوست و دشمن و عالى و دانى رسید. بطورى که در حیات خودش آثار قلمى و فکریش، در اقصى نقاط دنیاى اسلام و بلاد کفر منتشر گشت، و همچون قند پارسى به بنگاله بردند!

استادان علامه مجلسى‏

علامه مجلسى از محضر بسیارى از علماى نامى و فقهاى بزرگ کسب علم و فضیلت نموده، و مقامات علمى و عملى را طى کرده یا از آنان بدریافت اجازه نائل گشته است که از جمله این عده میباشند:

۱- پدر عالیقدرش ملا محمد تقى مجلسى رضوان الله علیه.

۲- ملا محمد صالح مازندرانى سابق الذکر متوفى بسال ۱۰۸۱

۳- دانشمند بزرگ مولى حسین على فرزند عالم نامور ملا عبد الله شوشترى که فقیهى اصولى و مؤلف کتاب «تبیان» در فقه است.

۴- حکیم مدقق میر رفیع الدین محمد بن حیدر حسینى حسنى طباطبائى نائینى متوفى بسال ۱۰۹۹ که از اجله حکما و محققین بوده است.

۵- دانشمند متبحر میر محمد قاسم طباطبائى کوهپائى.

۶- سید بزرگوار محمد بن شریف بن شمس الدین رویدشتى اصفهانى.

۷- عالم جلیل القدر میر شرف الدین على بن حجه الله حسنى حسینى شولستانى مقیم مشهد مقدس و مدفون در آنجا.

۸- شیخ على بن حسن بن تاج الفقهاء شهید ثانى مؤلف شرح کافى، الدر المنثور حواشى بر شرح لمعه، و غیرها. که در سن نود سالگى بسال ۱۱۰۳ رحلت نمود.

۹- دانشمند محدث میر محمد مؤمن بن دوست محمد استرآبادى مؤلف کتاب «رجعت» مجاور مکه معظمه که در سال ۱۰۸۸ همان جا بدست دشمنان شهید شد، وى داماد محدث مشهور ملا محمد امین استرآبادى، و مؤلف کتاب «فوائد المدنیه» است.

۱۰- محدث بزرگوار سید محمد مشهور به سید میرزاى جزائرى.

۱۱- شیخ بزرگوار عبد الله بن جابر عاملى که از بستگان مادر مادر علامه مجلسى بوده است.

۱۲- محدث عالیمقام نامى شیخ حر عاملى مؤلف کتاب «وسائل الشیعه» چنان که خود در فائده پنجم آخر وسائل مینویسد: علامه مجلسى آخرین کسى است که بمن اجازه داد و من هم بوى اجازه دادم!

۱۳- محدث عظیم الشأن و عالم جلیل القدر ملا محمد طاهر قمى که از مفاخر علماى ماست، و در قم شیخ الاسلام بوده است. مؤلف کتاب «تحفه الاخیار» در رد صوفیه.

۱۴- دانشمند بزرگوار قاضى میر حسین، چنان که در ریاض العلماء او را با همین تعبیر یاد کرده و میگوید: «وى از اساتید اجازه استاد استناد (مجلسى) ادام الله فیضه است و استاد در صحت کتاب فقه الرضا بوى اعتماد جست».

۱۵- حکیم محقق و محدث بلند قدر ملا محسن فیض کاشانى متوفى ۱۰۹۱ مؤلف کتاب وافى و غیره که از بزرگترین دانشمندان ذو فنون ماست.

۱۶- دانشمند بزرگ و نقاد بصیر و متبحر در انواع علوم: سید علیخان شیرازى متوفى بسال ۱۱۲۰٫

۱۷- دانشمند جلیل القدر محمد محسن بن محمد مؤمن استرآبادى رحمه الله علیه.

شاگردان علامه مجلسى‏

در این بخش شاگردانى که نزد وى تحصیل کرده ‏اند، یا از وى بدریافت اجازه نائل گشته‏ اند، مذکور میگردند. محدث نورى در فیض القدسى مینویسد:
اینان دانشمندانى هستند که من آنها را شناخته‏ ام، در حالى که شاگردان علامه‏ مجلسى بیش از اینهاست که من بگویم توانسته ‏ام با کمى اطلاع و فقدان وسیله، بر اسامى همه آنها اطلاع یابم. میرزا عبد الله اصفهانى شاگرد مجلسى در «ریاض العلماء» مینویسد: «شاگردان استاد بالغ بر هزار نفر بودند! و شاگرد دیگرش سید نعمت الله جزائرى در «انوار نعمانیه» مینویسد: بیش از هزار نفر بودند!! و اینان:

۱- سید بزرگوار و محدث عالی مقام سید نعمت الله جزائرى نامبرده است، که بگفته نوه‏اش سید عبد الله جزائرى در اجازه کبیره خود: چند سال روز و شب در خدمت علامه مجلسى حضور داشته و آن مرد بزرگ براى او همچون پدرى مهربان بود.
۲- علامه محقق میر محمد صالح بن عبد الواسع داماد مجلسى مؤلف کتاب شرح استبصار و شرح من لا یحضره الفقیه متوفى بسال ۱۱۱۶٫
۳- دخترزاده‏اش میر محمد حسین خاتون ‏آبادى فرزند دانشمند میر محمد صالح سابق الذکر مؤلف کتاب «حدایق المقربین» که سابقا گفتار او را در باره جدش علامه مجلسى نقل کردیم.
۴- عالم متبحر خبیر حاج محمد اردبیلى مؤلف کتاب مشهور «جامع الروات».
۵- دانشمند عظیم الشأن و عالم متتبع بصیر میرزا عبد الله اصفهانى معروف به افندى مؤلف کتاب «ریاض العلماء».
۶- علامه مدقق و محدث عالیقدر مولى ابو الحسن شریف بن محمد طاهر عاملى اصفهانى نجفى این مرد بزرگ خواهرزاده میر محمد صالح سابق الذکر و جد مادر شیخ اعظم شیخ محمد حسن نجفى صاحب «جواهر الکلام» است.
۷- سید جلیل میرزا علاء الدین گلستانه شارح نهج البلاغه.
۸- عالم ربانى حاج محمد طاهر بن حاج مقصود على اصفهانى.
۹- شیخ فاضل فقیه مولى محمد قاسم بن محمد رضا هزار جریبى.
۱۰- محقق عالیمقام و مدقق بزرگوار ملا محمد اکمل پدر استاد کل آقا محمد باقر بهبهانى- چنان که در اجازه علامه بحر العلوم تصریح کرده است.
۱۱- علامه متبحر نامى شیخ سلیمان ماحوزى بحرینى مؤلف کتاب «البلغه»
و «المعراج» در رجال و سایر تألیفات ارزنده.
۱۲- عالم نحریر ملا رفیع بن فرج گیلانى مقیم مشهد مقدس معروف به «ملا رفیعا».
۱۳- دانشمند جلیل القدر شیخ احمد بن محمد حظى بحرینى مؤلف کتاب «ریاض الدلائل».
۱۴- فقیه پاکسرشت شیخ محمد بن یوسف نعیمى بلاذرى.
۱۵- عالم بزرگوار مولى مسیح الدین محمد شیرازى.
۱۶- دانشمند جلیل ملا محمد ابراهیم سریانى.
۱۷- سید عالیقدر میر محمد اشرف حسینى مؤلف کتاب بزرگ «فضائل السادات» ۱۸- فاضل نیکو خصال ملا عبد الله یزدى (با ملا عبد الله یزدى صاحب حاشیه اشتباه نشود).
۱۹- دانشمند متبحر شیخ محمد فاضل که از شاگردان پدرش نیز بوده است ۲۰- حاج ابو تراب که درست از وى اطلاع نداریم.
۲۱- فاضل نبیل حاج محمد نصیر گلپایگانى.
۲۲- محدث بلند قدر شیخ حر عاملى سابق الذکر صاحب وسائل الشیعه ۲۳- دانشمند بزرگوار سید علیخان شیرازى سابق الذکر، دو نفر اخیر از نظرى استاد و از لحاظى شاگرد مجلسى بوده‏اند.
۲۴- فاضل پرهیزکار حاج محمود بن حاج غیاث الدین محمد اصفهانى.
۲۵- سید عالیقدر میر محمد معصوم قزوینى پدر سید بزرگوار آقا سید حسین قزوینى معاصر وحید بهبهانى و استاد اجازه علامه بحر العلوم.
۲۶- علامه محقق مولى محمد بن عبد الفتاح تنکابنى معروف به «سراب» مؤلف کتاب «سفینه النجاه» در کلام و تألیفات بسیارى دیگر.
۲۷- دانشمند فاضل میر محمد صادق مازندرانى.
۲۸- عالم پارسا شیخ حسن بن ندى بحرینى.
۲۹- ملا عبد الله مدرس، که مدرس یکى از مدارس مشهد مقدس بود.
۳۰- دانشمند بزرگ سید على بن محمد اصفهانى معروف به «امامى» مؤلف کتاب «التراجیح» در فقه که بگفته مؤلف ریاض العلماء تمام اقوال فقها را در آن آورده است، ترجمه شفا و اشارات شیخ الرئیس ابن سینا بفارسى، کتاب هشت بهشت که ترجمه هشت کتاب معروف علماى ماست. مانند: خصال، کمال الدین، عیون اخبار الرضا، امالى شیخ صدوق و غیره.
۳۱- عالم متبحر ملا محمد حسین طوسى استاد شهید سعید: سید نصر الله حائرى ۳۲- فاضل متتبع خبیر شیخ عبد الله بن نور الدین.
۳۳- سید عظیم الشأن میر محمد مهدى بن سید ابراهیم قزوینى سابق الذکر.
۳۴- محقق بصیر میر محمد صالح حسینى قزوینى.
۳۵- حکیم متکلم مولى على اصغر مشهدى.
۳۶- محدث بزرگ و فقیه نامى آقا محمد صادق تنکابنى اصفهانى.
۳۷- عالم بزرگوار محمد بن مرتضى مشهور به نور الدین و مؤلف تفسیر «الوجیز» برادرزاده ملا محسن کاشانى. قبلا هم گفتیم که وى بحار الانوار را مختصر کرده و «درر البحار» نامیده است.
۳۸- دانشمند فاضل محمد قاسم بن محمد صادق استرآبادى.
۳۹- عالم خبیر ملا محمد رضا بن محمد صادق بن مقصود على مجلسى پسر عم علامه مجلسى.
۴۰- دانشمند مفسر بزرگوار میرزا محمد مشهدى صاحب تفسیر «کنز الدقائق» در چهار جلد که بهترین تفسیرهاست.
۴۱- فاضل دانشمند ملا محمد داود.
۴۲- سید فاضل میر عبد المطلب که اصول کافى را نزد علامه مجلسى خوانده است.
۴۳- عالم ربانى مولى ابراهیم گیلانى.
۴۴- فاضل کامل مولى جمشید بن محمد زمان کسکرى.
۴۵- سید ادیب لبیب میر علیخان گلپایگانى.
۴۶- دانشمند فقیه ملا محمود طبسى.

علامه مجلسى و منصب شیخ الاسلامى‏

یکى از کارهاى معروف علامه مجلسى اینست که وى متصدى شکستن بتهاى هندوها در دولتخانه شاهى بود. این واقعه را معاصر او میر عبد الحسین خاتون‏آبادى در وقایع ماه جمادى الأولى سال ۱۰۹۸ در تاریخ خود «وقایع السنین» نگاشته است.
همچنین محدث بزرگوار سید نعمت الله جزائرى که از شاگردان مشهور علامه مجلسى است در کتاب «مقامات» مینویسد: باستاد ما خبر دادند که بتى در اصفهان هست که کفار هند آن را پنهانى میپرستند. استاد هم دستور داد آن را خورد کنند.
بت پرستان هند حاضر شدند، مبالغ هنگفتى بشاه ایران بدهند که نگذارد آن بت شکسته شود و اجازه دهد آنها بت مزبور را بهندوستان ببرند، ولى شاه ایران (شاه‏ سلیمان صفوى) نپذیرفت.

وقتى بت شکسته شد، خادمى که ملازم و مراقب آن بت بود، تاب نیاورد ریسمانى بگردن خود آویخت و انتحار کرد .
در همین سال که علامه مجلسى با تألیف کتاب «بحار الانوار» و دیگر کتب نافع و مؤثر خود و نفوذ روز افزونش، شخصیت ممتاز و مقام علمى و عملیش زبانزد خاص و عام بود، تا جایى که ارکان دولت و شخص شاه صفوى نیز تحت تأثیر جامعیت و موقعیت وى قرار گرفتند، از میان آن همه دانشمند مشهورى که در اصفهان و سایر شهرهاى ایران میزیستند، فقط او که در آن موقع شصت و یک سال داشته است، از طرف شاه سلیمان صفوى بمنصب شیخ الاسلامى که بزرگترین مقام دینى بود برگزیده شد و تا پایان عمر نیز در این سمت باقى بود.

میر عبد الحسین خاتون ‏آبادى نامبرده در تاریخ فارسى خود (وقایع السنین) مینویسد: در سنه ۱۰۹۸ که معروف بسال شکستن بتهاست، پادشاه سلیمان جاه پادشاه ایران، ایشان را شیخ الاسلام باستقلال کردند. مد الله تعالى فی عمره و اطال بقاه و تا حال که روز پنجشنبه نوزدهم صفر است از سنه ۱۱۰۴ بحمد الله تعالى عامه و خاصه اهل روزگار از افادات و کتب مصنفه او مستفید میشوند».

و نیز در ضمن وقایع همان سال مینویسد: «روز شنبه چهارم شهر جمادى الاولى سنه ۱۰۹۸ نواب اشرف اقدس همایون شاه سلیمان صفوى بهادر خان از راه تصلبى که داشت از براى ترویج امور شرعیه مقدسه و تنسیق امور شیعیان مولانا محمد باقر مجلسى را تعیین فرمودند به «شیخ الاسلامى» دار السلطنه اصفهان و از راه رعایت علما و استرضاء خواطر ایشان مکرر بر زبان خجسته بیان لفظ التماس جارى ساختند!

علامه مجلسى با احراز منصب شیخ الاسلامى قدرت مهمى بهم زد، و از آن فرصت، حد اکثر استفاده را نمود و تا سر حد امکان، در رونق و رواج علم و حدیث شیعه، و حمایت از اهل علم و مردم بى‏پناه و امر بمعروف و نهى از منکر و محدودیت بیگانگان اسلام، و مبارزه با ظلم و زور گوئى که پیش از وى کسى قدرت جلوگیرى آن را نداشت کوشید، و بهمین جهت او یگانه ملجأ ستمدیدگان و مایه امید بى‏پناهان و خانه او مجمع فضلاء هر دیار اعم از عرب و عجم بود، و به بهترین وجه از طالبان علم و فضل دستگیرى و دلجوئى مینمود. بعلاوه او از لحاظ خانوادگى نیز واجد همه شرائط مرجعیت و ریاست دینى و علمى بود، بطورى که ارکان دولت و ملت پیش از آنکه وى شیخ الاسلام شود و بعد از آن، هیچ گاه از مساعدت و معاونت وى در راه ترویج افتخارات دین و مذهب مضایقه نمیکردند.

دانشمند محقق متتبع مرحوم سید عبد الله شوشترى در آخر اجازه کبیره از پدرش نور الدین و او از پدرش محدث مشهور رسید نعمت الله جزائرى که از شاگردان دانشمند علامه مجلسى بوده است نقل میکند که گفته است: چون علامه مجلسى اقدام بتألیف کتاب «بحار الأنوار» نمود و همه جا در جستجوى کتب قدیمه بود و سعى بلیغ براى بدست آوردن آنها مبذول میداشت، بوى خبر دادند کتاب «مدینه العلم» شیخ صدوق در یکى از شهرهاى یمن است.
علامه مجلسى هم موضوع را باطلاع شاه (گویا شاه سلیمان صفوى) رسانید.
شاه نیز یکى از امراى دولت را با هدایاى بسیار بمنظور بدست آوردن کتاب مزبور، به یمن فرستاد بعلاوه پادشاه صفوى قسمتى از املاک مخصوص خود را وقف تألیف‏ بحار الانوار و استنساخ آن، و هزینه طلاب علوم دینیه کرده بود»!
دیگران در باره او چه گفته‏اند؟

شناسائى هر کسى، بسته به شخصیت و آثار وجودى اوست که موقعیت ممتازى باو میدهد، و او را در جامعه از دیگران مشخص میگرداند. از این رو یگانه راه براى شناسائى مردان بزرگ گذشته، یا معرفى آنان بدیگران، مراجعه ب آثار آنها است ولى تردید نیست که گاه هست گفتار استادان و شاگردان و معاصران یک دانشمند دینى یا فیلسوف الهى و حکیم طبیعى و امثالهم در باره وى، نماینده شخصیت دینى و علمى و فلسفى اوست، بخصوص اگر معرف را خوب بشناسیم و مقام دین و دانش او را کاملا بدانیم بهتر میتوانیم پى بمقام معرف ببریم.

نظر بزرگان درمورد علامه مجلسی

بهمین جهت مختصرى از آنچه دانشمندان معاصر و شاگردان بزرگ و نزدیکان علامه مجلسى در باره او گفته ‏اند، براى مزید اطلاع خوانندگان در زیر مى ‏آوریم، و توجه آنها را بمنظور آشنائى با این نابغه بزرگ شیعه بمفاد آن معطوف میسازیم.
زیرا مطالعه این قسمت، ما را تا حد زیادى با علامه مجلسى و موقعیت و نفوذ معنوى و علم و دانش و تقوى و همت عالى او آشنا میسازد، و جز از این راه نمیتوانیم آن مطالب را چنان که مى‏باید بدست بیاوریم.

۱- محدث عالی مقام شیخ حر عاملى مؤلف کتاب با عظمت «وسائل الشیعه» که خود از مفاخر علماى ما و هم عصر علامه مجلسى است و شیخ الاسلام مشهد مقدس بوده در کتاب «أمل الامل» بدین گونه از وى یاد میکند: «مولانا الجلیل: محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، عالم فاضل ماهر، محقق مدقق، علامه فهامه، فقیه متکلم، محدث ثقه، جامع همه خوبیها و فضائل، جلیل القدر عظیم الشأن اطال الله بقاءه داراى تألیفات سودمند بسیارى است، مانند «بحار الأنوار» در اخبار ائمه اطهار که احادیث تمام کتب شیعه را غیر از کتب اربعه (کافى، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار) و نهج البلاغه که کمتر از آن نقل میکند، با ترتیبى پسندیده در آن جمع‏ نموده و مشکلات آن را شرح کرده است …»

۲- محقق بزرگوار حاج محمد اردبیلى مجاز در سنه ۱۰۹۸ که خود از شاگردان مشهور علامه مجلسى است در کتاب گرانمایه «جامع الرواه» استاد عالیقدرش را بدین گونه توصیف میکند: «محمد باقر بن محمد تقى بن مقصود على ملقب به مجلسى مد ظله العالى، استاد ما، شیخ الاسلام و المسلمین، امام علامه، محقق مدقق، جلیل- القدر، عظیم الشأن و الا جایگاه، وحید عصر و یگانه زمان خود بوده. ثقه بزرگوار علمش بسیار، تصانیفش نیکوست. شخصیت وى از نظر علو قدر و بزرگى شأن، و مقام عالى و تبحرش در علوم عقلى و نقلى، و دقت نظر و رأى صائب و وثاقت و امانت در نقل مطالب و عدالت، مشهورتر از آنست که گفته شود و ما فوق آنست که در عبارت بگنجد.

۳- محدث محقق و فقیه عالیمقام مرحوم شیخ یوسف بحرانى متوفى بسال ۱۱۸۶ در کتاب «لؤلؤه البحرین» مینویسد: در خصوص ترویج دین و احیاى شریعت حضرت سید المرسلین صلى الله علیه و آله و تصنیف و تألیف و امر و نهى مردم و ریشه کن ساختن متجاوزین و مخالفین و هوا پرستان و بدعت‏گذاران، بخصوص فرقه صوفیه، هیچ کس نه قبل و نه بعد از وى بپایه او نرسیده است. او امام جمعه و جماعت بود، و هم او بوده که احادیث اهل بیت را در شهرهاى ایران منتشر ساخت.
تا آنجا که مینویسد: مملکت شاه سلطان حسین (صفوى) بواسطه کثرت ضعف و قلت تدبیر شاه بوجود شریف او محروس بود، و چون او برحمت ایزدى پیوست، اطراف مملکت درهم شکست، و ظلم و تعدى همه جا را فرا گرفت، بطورى که در همان سال که او وفات یافت (۱۱۱۰) شهر «قندهار» از دست شاه سلطان حسین بیرون رفت، و پیوسته خرابى بر کشور مستولى گردید تا آنکه تمام مملکت را از دست داد!

۴- مرحوم آقا احمد کرمانشاهى که از علماى نامى و ذو فنون بوده و با چهار واسطه خواهرزاده علامه مجلسى است در کتاب نفیس «مرآت الاحوال» مینویسد:
اگر بخواهم ذره‏اى از آفتاب مکرمت و فضیلت و جامعیت و حالات و کرامات و مجاهدات‏ و ضبط اوقات و طور معاش و مکارم اخلاق آن زبده آفاق را شرح دهم، کتابى مبسوط شود، و بسیارى از مطولات باید که بمختصرى از احوالاتش اشاره شود.
از بعضى ثقات شنیدم که ملا محمد تقى (پدر وى) نقل کرده که شبى از شبها بعد از نماز و تهجد و گریه و زارى بدرگاه قادر على الاطلاق خود را بحالتى دیدم که دانستم هر چه از درگاه احدیت مسألت کنم، باجابت مقرون، و عنایت خواهد شد، و فکر میکردم که از خدا چه بخواهم؟

آیا از امر دنیوى یا از امر اخروى؟ که ناگاه صداى گریه محمد باقر از گهواره بلند شد. من گفتم الهى بحق محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین این طفل را مروج دین و ناشر احکام سید المرسلین گردان و او را بتوفیقات بینهایت خود موفق بدار! سپس آقا احمد مینویسد: شکى نیست که این خوارق عادات که از آن بزرگوار بظهور رسیده، نیست مگر از دعاى چنین بزرگوارى. چه آنکه وى از قبل سلاطین (صفویه) در بلدى مثل اصفهان شیخ الاسلام بود و جمیع مرافعات و دعاوى مردم را بنفس نفیس خود رسیدگى میکرد، و فوت نمیشد از او نماز بر اموات و جماعات و ضیافات و عبادات!! و آن جناب را شوق شدیدى بتدریس بود، و از مجلسش جماعت بسیارى برخاستند و در ریاض‏ است که عدد ایشان بهزار نفر میرسید.

مکرر بیت الله و ائمه عراق علیهم السلام را زیارت کرد، و متوجه امور معاش خود میشد و حوائج دنیاى او در نهایت انضباط بود، و با این حال تألیفات او رسید به آنچه رسید. در ترویج دین بمرتبه‏اى رسید که عبد العزیز دهلوى که از جمله معاصرین و از اهل سنت و جماعت است در «تحفه اثنى عشریه» که در این اوقات در ابطال مذهب شیعه نوشته گفته است: اگر دین شیعه را دین مجلسى بنامند رواست، زیرا که این مذهب را او رونق داد و سابق بر این (بر اثر سلطه حکومت اهل تسنن) آنقدر عظمتى نداشت.

۵- مطابق نقل عالم بزرگوار مرحوم سید محمد باقر خوانسارى مؤلف کتاب مشهور «روضات الجنات» از کتاب «حدائق المقربین» تألیف میر محمد حسین خاتون‏آبادى دخترزاده علامه مجلسى که شرح حال سى نفر از بزرگترین علماى شیعه را که داراى تألیف و تصنیف بوده‏اند گرد آورده، و از شیخ کلینى مؤلف کتاب کافى شروع و به علامه مجلسى ختم نموده، در شرح حال استاد و جدش مجلسى، شرح مفصلى نوشته است که چون داراى مطالب مفیدى است، ترجمه آن را در اینجا مى ‏آوریم:
… «وى از همه اعاظم فقهاء و افاخم محدثین و علماى ما برتر و بزرگتر، و در فنون فقه و تفسیر و حدیث و رجال و اصول عقائد و اصول فقه، سر آمد تمام فضلاى روزگار و بر کلیه علماى مشهور ما تقدم داشت.

حقوقى که علامه مجلسى بر جامعه شیعه دارد

هیچ یک از دانشمندان گذشته و متأخرین آنها، در جلالت قدر و عظمت شأن و جامعیت بپاى او نرسیدند. وى از جهاتى چند بر مذهب شیعه حق دارد که از همه روشنتر شش حق است که ذیلا بدان اشاره مى ‏شود:

اول- اینکه علامه مجلسى شرح کتب اربعه شیعه را که در تمام اعصار، مدار استفاده دانشمندان ما بوده است، تکمیل کرد و مشکلات آن را حل نمود، و مطالب پیچیده آنها را که بر فضلاى اقطار پوشیده بود، روشن ساخت. او کافى و تهذیب را شرح کرد. در شرح من لا یحضره الفقیه اکتفا بشرح پدرش (مجلسى اول) نمود و مرا مأمور ساخت که استبصار را شرح کنم، و از برکت اشاره آن بزرگوار من هم آن را شرح کردم. هنگام وفاتش وصیت کرد که بقیه شرح او را بر کتاب کافى نیز تمام کنم، و اینک بر حسب امر شریف او مشغول بشرح آن هستم.

دوم- اینکه وى سایر اخبار ما را که از ائمه اطهار روایت شده و اخبار کتب اربعه، در مقابل آن مانند قطره در برابر دریاست، در مجلدات بحار الانوار گرد آورد. بحار الأنوار کتابى است که تألیف یکجلد آن براى علما طاقت فرسا است‏ و از لحاظ جمع ‏آورى و ضبط و فوائدى که دارد، و احاطه بادله و اقوال علماء در هر باب، در جامعه شیعه مانند آن نوشته نشده است. این کتاب بیست و پنج جلد است.
هفده جلد آن پاکنویس شده و هشت جلد دیگر همچنان مسوده مانده، و لذا این هشت جلد «بیان» و «توضیح» مؤلف را ندارد. آن بزرگوار بمن وصیت فرمود که موارد لازم آن را با بیان و توضیح خود شرح دهم، من هم بخواست خداوند بعد از تکمیل شرح کافى بآن خواهم پرداخت.

سوم- اینکه مؤلفات فارسى بسیار سودمند او داراى نفع دنیوى و اخروى است، و باعث هدایت غالب عوام اهل عالم شده، بطورى که کمتر خانه‏ اى از شهرهاى شیعه‏ نشین است که یکى از تألیفات وى بآنجا نرسیده باشد!

چهارم- اینکه آن مرد بزرگ امام جمعه و جماعت بود و اهمیت بسزائى بمجامع عبادت میداد، اکنون پنج سال از رحلت او میگذرد و تقریبا مجمعى براى عبادت و نماز جمعه و جماعت مانند زمان او منعقد نگردیده. غالب آن مراسم که در لیالى شریفه و شبهاى احیاء معمول بود و هزاران نفر از مؤمنین در مواضع و اوقات عبادت اجتماع مینمودند، و از مواعظ بلیغه و نصایح شافیه آن جناب استفاده میکردند متروک شده است!.

پنجم- اینکه فتاوى و جوابهاى مسائل دینى که از آن وجود نافع صادر میگشت طورى بود که تمام مسلمانان در نهایت سهولت از آن بهره‏مند میشدند، ولى امروز مردم حیران و سرگردانند و نمیدانند چه کنند! گاهى مراجعه به زید میکنند، و زمانى پیش عمرو میروند، و جوابهاى درهم و برهمى که ناشى از جهالت و تجاهل جواب- دهندگان و از قانون منطق و کتابت تهى است میشنوند! ششم- اینکه وى در بر آوردن نیازمندیهاى مؤمنین و دفاع از حقوق آنان چنان بود که نمیگذاشت ستمگران بآنها ظلم کنند، و شر آنها را از سر ایشان بر طرف میساخت، و خواسته‏ هاى بیچارگان را بگوش اولیاى امور میرسانید، تا بکار آن درماندگان بى ‏دست و پا آن طور که میباید رسیدگى کنند.

و بالجمله حقوقى که آن منبع کمالات و معدن خیرات بر این دین حنیف بلکه بر همه مردم دارد بسیار است. من احادیث بسیارى را نزد حضرتش خواندم و او با خط شریف خود در سال ۱۰۸۵ اجازه روایت مؤلفات خودش و سایر کتبى که خود براى روایت آنها اجازه گرفته بود، براى من نوشت، و در آن تصریح باجتهاد من کرد.

من در آن موقع در حدود هفده سال داشتم! حقى که آن بزرگوار بر من دارد، نمیتوان احصاء کرد. او حق پدرى و تربیت و هدایت مرا براى تحصیل کمالات و نیل بسعادات در گردن من دارد.
من در اوائل سن شوق زیادى به تحصیل حکمت و معقول داشتم، ولى به تحصیل و تکمیل آن نپرداخته بودم، تا اینکه در سفر حج با وى همراه گشتم و براهنمائى او شروع به تتبع کتب فقه و حدیث و علوم دینى نمودم، و چهل سال عمر خود را در خدمتش بسر آوردم! در حالى که از فیض وجودش و مشاهده کرامات و استجابت دعاهایش بى‏ نهایت بهره‏مند میگشتم.

تألیفات پر ارزش علامه مجلسى‏

شهرت علامه مجلسى گذشته از مقام علمى و جامعیت و مرجعیتى که در دولت صفویه داشته است، اصولا مرهون تألیفات بسیار اوست که همه مفید و قابل استفاده عموم و در نهایت سلاست نوشته است. مخصوصا کتابهاى فارسى آن مرد بزرگ همه سودمند و از زمان تألیف و در عصر حیات مؤلف تاکنون مورد استفاده تمام شیعیان فارسى‏دان بوده و میباشد.

کتابهاى حیات القلوب، حلیه المتقین، حق الیقین، عین الحیوه، جلاء العیون توحید مفضل، زاد المعاد آن علامه جلیل القدر از کتبى است که هنوز هم در اغلب خانه‏هاى مردم ایران و افغانستان و پاکستان و هندوستان و عراق و غیره موجود و مرد و زن شیعه با رغبت تمام و میل فراوان آنها را میخوانند، و از آثار فکرى و راهنمائى ‏هاى آن رهبر عالیقدر استفاده مینمایند.

اغلب آنها بارها بچاپ رسیده و بزبانهاى عربى و فارسى وارد و ترجمه شده، چنان که در خلال عبارت گذشته مذکور گشت، و در آینده هم ذکر مى‏شود، علامه مجلسى و پدرش مجلسى اول نخستین دانشمندانى هستند که احادیث شیعه را بفارسى قابل استفاده و سلیس و ساده ترجمه کردند. چه پیش از آنها هر چند کتبى از طرف علماى دینى بفارسى ترجمه میشد، ولى قلم آنها روانى قلم این دو بزرگوار را نداشت و اغلب هم موضوعات غیر اخبار و روایات بود. مانند «النقض» عبد الجلیل قزوینى، تفسیر ابو الفتوح رازى، گوهر مراد «و سرمایه ایمان» ملا عبد الرزاق لاهیجى، و جامع عباسى شیخ بهائى.

محدث نورى در فیض القدسى مینویسد: یکى از اساتید بزرگ ما بیک واسطه از علامه بحر العلوم نقل میکرد که وى آرزو داشت تمام تصنیفات او را در نامه عمل مجلسى بنویسند، و در عوض یکى از کتب فارسى مجلسى که ترجمه متون اخبار، و مانند قرآن مجید، در تمام اقطار شایع است در نامه عمل او نوشته شود! سپس محدث عالیقدر مزبور میگوید: چرا علامه بحر العلوم این آرزو را نداشته باشد، با اینکه روزى و ساعتى از اوقات شبانه روزى مخصوصا در ایام متبرکه و اماکن مشرفه نمیگذرد مگر اینکه هزاران نفر از عباد و صلحا و زهاد چنگ بریسمان تألیفات وى زده و متوسل به تصنیفات او میگردند یکى از روى کتاب او دعا میخواند، و دیگرى با نوشته ‏هاى وى مناجات میکند، سومى زیارت مینماید، و چهارمى ناله و گریه سر میدهد …»

همچنین آقا احمد کرمانشاهى نواده استاد کل وحید بهبهانى که گفتیم مردى فقیه و ذو فنون و در سال ۱۲۱۹ از راه بندر عباس بمسقط و از آنجا بهندوستان سفر کرده و مدت پنج سال شهرهاى بمبئى، لکهنو، حیدرآباد دکن، عظیم‏ آباد، مرشدآباد بنگاله و غیره را سیاحت نموده است، در تاریخ مرآت الاحوال جهان نما که سفرنامه اوست و چنان که گفتیم از کتب نفیس خطى است، در ضمن شرح حال دائى خود علامه مجلسى مینویسد:

«مصنفات آن عالى درجات بحدى مقبول طباع شده و بدرجه اشتهار رسیده که‏ از بلاد کفر و اسلام جایى نخواهد بود که از آنها خالى باشد. از جمعى ثقات شنیدم که در ازمنه سابقه یک کشتى طوفانى شد و مردمان کشتى بعد از رنج و محنت بسیار در جزیره- اى فرود آمدند که اصلا از اسلام اثرى نبود، و در خانه شخصى مهمان شدند. هنگام صحبت معلوم شد که آن شخص مسلمان است.

باو گفتند با وجود آنکه این قریه دار الکفر است و از اسلام در آن نشانى نیست و تو نیز بشهر مسلمانان نرفته ‏اى باعث بر اسلام تو چیست؟! آن شخص به- درون- خانه رفته کتاب «حق الیقین» مرحوم مجلسى را آورد و گفت: من و قبیله من بشرافت و ارشاد این کتاب بدرجه اسلام رسیده‏ایم»!!

گرچه تألیفات علامه مجلسى نوعا در اخبار ائمه طاهرین است، ولى از موضوعاتى که وى بمناسبت اخبار وارده در تألیفات و تصنیفات خود مورد بحث قرار داده، پیداست که شخصا در تمام علوم وارد بوده و از هر علمى بهره‏اى وافر داشته است. اگر روزى دانشمند با کمالى همت کند و کلیه «بیان» ها و توضیح‏ها و نکات جالب و مطالب پر- مغز و گاهى منحصر بفرد او را از میان تألیفات وى بیرون بکشد، و بعد از تهذیب و تنقیح در کتابى، بلکه کتابهائى، مرتب و منظم کند، آن وقت است که میتوانیم کاملا پى بمقام شامخ علم و فضل و تتبع و احاطه آن رادمرد با کفایت شیعه ببریم، در آن وقت است که او را فقیهى اصولى، و محدثى اخبارى، و حکیمى الهى، و فیلسوفى منطقى، و مهندسى ریاضى، و واعظى مطلع، و متکلمى زبر دست، داراى علوم غریبه، و فنون نادره، با ذوقى سرشار، و قریحه‏اى سیال، و قلمى سریع مى‏بینیم، و چنانچه بخواهیم از روى انصاف و کمال بى‏طرفى این معانى را در کسى مجسم کنیم، حقا کسى جز علامه مجلسى را نخواهیم دید! اینک فهرست کامل تألیفات و تصنیفات فارسى و عربى او را مطابق نقل فیض القدسى علامه نورى و مقدمه آقاى ربانى شیرازى در اول بحار طبع جدید، بنقل از «الذریعه» علامه جلیل القدر آقاى شیخ آقا بزرگ تهرانى در زیر از لحاظ خوانندگان محترم میگذرانیم و هر کدام چاپ شده در پاورقى توضیح میدهیم.
خوشبختانه اغلب آثار قلمى مجلسى از دست فنا محفوظ مانده و آنها که چاپ نشده‏ نیز نسخ خطى آن یافت مى‏ شود.

تألیفات فارسى علامه مجلسى‏

۱- حیات القلوب سه جلد

۲- حلیه المتقین‏

۳- عین الحیات‏

۴- مشکلات الأنوار مختصر عین الحیات

۵- زاد المعاد

۶- تحفه الزائر

۷- حق الیقین که آخرین تصنیف او بوده است‏

۸- جلاء العیون

‏ ۹- ربیع الاسابیع

‏ ۱۰- مقباس المصابیح

‏ ۱۱- رساله اختیارات

۱۲- رساله دیات‏

۱۳- رساله در اوقات

۱۴- رساله در رجعت

۱۵- رساله در شکوک

۱۶- رساله در خصوص مال ناصبى

۱۷- رساله در آداب ماههاى رومى

۱۸- رساله در نماز شب

۱۹- رساله در فرق بین صفات ذاتى و فعلى خداوند

۲۰- رساله بهشت و دوزخ

۲۱- رساله در مناسک حج

۲۲- رساله در مناسک حج

۲۳- رساله در کفارات

۲۴- رساله در زکاه

۲۵- رساله در آداب نماز

۲۶- ترجمه توحید مفضل

۲۷- رساله در بداء

۲۸- رساله در نکاح

۲۹- شرح دعاى جوشن کبیر

۳۰- رساله مختصرى در تعقیب نماز

۳۱- ترجمه فرمان امیر المؤمنین علیه السلام بمالک اشتر

۳۲- رساله السابقون السابقون

۳۳- مفاتیح الغیب در استخاره

۳۴- ترجمه «فرحه الغرى» سید عبد الکریم بن طاوس.

۳۵- ترجمه حدیث رجاء بن ابى ضحاک که در راه خراسان نوشته.

۳۶- رساله در جبر و تفویض ۳۷- رساله صواعق یهود، در جزیه و احکام دیه

۳۸- رساله در سهام.

۳۹- مناجات نامه

۴۰- رساله در زیارت اهل قبور

۴۱- ترجمه توحید امام رضا علیه السلام

۴۲- ترجمه دعاى مباهله

۴۳- ترجمه حدیث عبد الله بن جندب

۴۴- ترجمه زیارت جامعه

۴۵- ترجمه دعاى کمیل

۴۶- ترجمه جوشن صغیر

۴۷- ترجمه دعاى سمات

۴۸- ترجمه قصیده دعبل خزاعى

۴۹- مشکاه الانوار در آداب قرائت قرآن و دعا و شروط آن

۵۰- انشائاتى که بعد از مراجعت از نجف بواسطه شوقى که بآن سرزمین مقدس داشت نوشته است.

۵۱- ترجمه حدیث: «سته اشیاء لیس للعباد فیها صنع: المعرفه و الجهل و الرضا و الغضب و النوم و الیقظه»

۵۲- ترجمه نماز

۵۳- جوابهاى مسائل متفرقه

۵۴- کتاب اختیارات کتاب بزرگى است و غیر از آنست که ذکر شد

۵۵- تذکره الائمه

۵۶- کتاب صراط النجاه، شرح گناهان کبیره و صغیره‏

۵۷- کتاب تعبیر خواب

۵۸- رساله جنت و نار (بهشت و دوزخ) غیر از آنچه ذکر شد.

پنج کتاب اخیر را نسبت بوى میدهند و درست روشن نیست که تألیف او باشد .

تألیفات عربى علامه مجلسى‏

نخست کتاب بزرگ و دائره المعارف «بحار الأنوار» در بیست و پنج جلد بشرح زیر است:

۵۹- جلد اول- مشتمل بر کتاب عقل و جهل، فضیلت علم و علما و طبقات آنها، حجیت اخبار و قواعدى که از آنها استخراج مى‏شود، نکوهش قیاس، با مقدمه مفصل در باره مصادر کتاب، و توثیق مصادر و مطالب سودمندى. این جلد شامل چهل باب است.

۶۰- جلد دوم- کتاب توحید (یگانگى خداوند) و صفات خداوند، و اسماء حسناى ذات الهى، توحید مفضل، رساله اهلیلجه ۳۱ باب.

۶۱- جلد سوم- کتاب عدل، مشیت، اراده، قضا، قدر، هدایت، ضلالت امتحان، طینت، میثاق، توبه، علل احکام، مقدمات مرگ و مؤخرات آن ۵۹ باب.

۶۲- جلد چهارم- کتاب احتجاجات و مناظرات ۸۳ باب و تمام کتاب على بن جعفر علیه السلام.

۶۳- جلد پنجم- احوال پیغمبران و سرگذشت آنها ۸۲ باب.

۶۴- جلد ششم- احوال پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و جمعى از پدران آن حضرت، شرح حقیقت معجزه، و چگونگى اعجاز قرآن، شرح حال ابو ذر، سلمان، عمار مقداد و برخى دیگر از بزرگان اصحاب آن سرور، ۸۲ باب.

۶۵- جلد هفتم- در مشترکات احوال ائمه علیهم السلام و شرائط امامت و چگونگى ولادت آنها، و شئون غریبه و علوم و برترى آنها نسبت به پیغمبران سابق، و ثواب دوستى آنان و فضیلت ذریه آن ذوات مقدسه، و پاره‏اى از مناظرات علماء، ۱۵۰ باب.

۶۶- جلد هشتم- فتنه‏هائى که بعد از پیغمبر صلى الله علیه و آله روى داد، سیرت خلفا و آنچه در روزگار آنها اتفاق افتاد، جنگ جمل، جنگ صفین، جنگ نهروان، غارتگرى معاویه در اطراف عراق، احوال بعضى از اصحاب امیر المؤمنین علیه السلام، شرح قسمتى از اشعار منسوب بآن حضرت، و شرح بعضى از نامه‏هاى آن وجود اقدس ۶۲ باب.

۶۷- جلد نهم- احوال امیر المؤمنین على علیه السلام، از ولادت تا شهادت، سرگذشت ابو طالب پدر آن حضرت و ایمان او، گروهى از اصحاب امیر المؤمنین، و روایات وارده در امامت امامان دوازده‏گانه ۱۲۸ باب.

۶۸- جلد دهم- احوال حضرت فاطمه زهرا علیها السلام و امام حسن مجتبى و امام حسین علیهما السلام، خروج مختار و خونخواهى از قتله کربلا، ۵۰ باب.

۶۹- جلد یازدهم- احوال ائمه چهارگانه بعد امام حسن یعنى: امام زین- العابدین، امام محمد باقر، و امام جعفر صادق و امام موسى کاظم علیهم السلام و جماعتى از اصحاب و فرزندان آنها، ۴۶ باب.

۷۰- جلد دوازدهم- شرح حال چهار امام قبل از حجت منتظر علیه السلام یعنى حضرت امام رضا، امام محمد تقى، امام على النقى، امام حسن عسکرى علیهم السلام و شرح حال بعضى از اصحاب آنان، ۳۹ باب.

۷۱- جلد سیزدهم- احوال حجت منتظر عجل الله تعالى فرجه، ۳۶ باب‏ .

۷۲- جلد چهاردهم- آسمان و جهان (سماء و عالم) پیدایش آنها، اجزاء آنها مانند: فلکیات، فرشتگان، جن، انسان، حیوان، عناصر، صید و طریق کشتار حیوانات، خوردنى‏ها و آشامیدنى‏ها، و تمام کتاب طب النبی، و کتاب طب الرضا: ۲۱۰ باب.

۷۳- جلد پانزدهم- ایمان و کفر- در سه بخش، اول: ایمان و شرائط آن و صفات مؤمنین و فضل آنها و فضل شیعه و اوصاف آنان. دوم اخلاق حسنه و آنچه موجب نجات آدمى از مهالک دنیاست. سوم کفر و شعب آن، و اخلاق رذیله، ۱۰۸ باب.

۷۴- جلد شانزدهم- در آداب و سنن، زینتها، تجملات، نظافت، سرمه‏کشیدن، استعمال عطریات، شب‏زنده‏دارى، خواب، سفر، منهیات، گناهان کبیره، ۱۳۱ باب.

۷۵- جلد هفدهم- مواعظ و حکم، ۷۳ باب.

۷۶- جلد هیجدهم- در دو بخش: بخش اول طهارت، مشتمل بر شش باب بخش دوم صلاه (نماز) در صد و شصت و یک باب بعلاوه رساله «ازاحه العله» شاذان بن جبرئیل قمى.

۷۷- جلد نوزدهم- نیز در دو بخش: بخش نخست فضائل قرآن و آداب آن و ثواب تلاوت و اعجاز آن. همچنین تمام تفسیر نعمانى. ۱۳۰ باب. بخش دوم در باره ذکر و انواع آن و آداب دعا و شروط آن، تعویذات، حرزها، دعا براى دردها، صحیفه ادریس و غیره، ۱۳۱ باب.

۷۸- جلد بیستم-: زکاه، صدقه، خمس، نماز، اعتکاف، اعمال سال، ۱۲۲ باب.

۷۹- جلد بیست و یکم: حج، عمره، احوال شهر مدینه و غیره، ۸۴ باب.

۸۰- جلد بیست و دوم: زیارتهائى که از ائمه معصومین نقل شده است، ۶۴ باب.

۸۱- جلد بیست و سوم: عقود و ایقاعات ۱۳۰ باب.

۸۲- جلد بیست و چهارم: احکام شرعى تا کتاب دیات، ۴۸ باب.

۸۳- جلد بیست و پنجم: اجازات و تمام فهرست شیخ منتخب الدین رازى، منتخب کتاب «سلافه العصر» سید علیخان شیرازى، اوائل کتاب اجازات سید بن طاوس، اجازه کبیره علامه حلى براى «بنى زهره» و اجازه شهید اول و دوم و غیر آن.

۸۴- کتاب «مرآت العقول فی شرح اخبار آل الرسول» در دوازده جلد شرح کتاب «کافى» ثقه الاسلام کلینى که در یک جلد بسیار بزرگ در ایران بطبع رسیده است.

۸۵- ملاذ الاخیار، شرح تهذیب الاخبار شیخ طوسى، از اول تا کتاب صوم (روزه) و از کتاب طلاق تا آخر آن.

۸۶- شرح اربعین.

۸۷- الفوائد الطریفه در شرح صحیفه سجادیه تا آخر دعاى چهارم.

۸۸- الوجیزه در رجال.

۸۹- رساله اعتقادات.

۹۰- رساله در شکوک.

۹۱- رساله در اذان که صاحب حدائق در لؤلؤه البحرین از آن نام برده است.

۹۲- رساله در بعضى از دعاهائى که از صحیفه کامله سجادیه افتاده است.

۹۳- حواشى متفرقه بر کتب اربعه: کافى، تهذیب، من لا یحضره الفقیه و استبصار.

۹۴- المسائل الهندیه- مسائلى است که برادرش ملا عبد الله از هند از وى پرسیده بود.

۹۵- رساله در اوزان که نخستین تألیف اوست.

این بود فهرست تألیفات و تصنیفات علامه مجلسى که بدست آمده است، چنان که‏ گفتیم بحمد الله غالب این کتابها موجود، و نوعا نیز بچاپ رسیده است. ولى باید دانست که تألیفات آن مرحوم بعضى کتب بسیار بزرگى است مثلا جلد ششم و چهاردهم و هیجدهم بحار، و مرآت العقول شرح کافى هر یک چندین جلد است.دوره بحار الانوار در چند سال اخیر از طرف «دار الکتب الاسلامیه» طبع حروفى مى ‏شود.و قریب ۴۰ جلد آن منتشر شده است، امید است این خدمت بزرگ بزودى انجام پذیرد.

کلیه مجلدات بحار الأنوار که به ترتیب چاپ جدید است جمعا در صد جلد انتشار خواهد یافت. اگر سایر تألیفات آن مرحوم را نیز بسبک جدید، چاپ کنند، کلیه تألیفات عربى و فارسى علامه مجلسى را میتوان بالغ بر دویست جلد بقطع وزیرى در چهار صد صفحه تخمین زد! و اگر این تألیفات را با گرفتارى‏ها، درس و بحث‏ها، و صدور فتوى، اجراى حدود، و کارهاى بسیار، و مسئولیتهاى مهم مرجعیت و مسافرتهاى مکرر آن رادمرد عالم علم و دین مقایسه کنیم اعتراف خواهیم کرد که جز توفیق الهى، عامل دیگرى نمیتواند منشأ این همه کارهاى طاقت فرسا باشد.

[تألیف بحار الانوار]

چگونگى تألیف بحار الانوار

بطورى که از نظر خوانندگان گذشت مشهورترین تألیفات علامه مجلسى دوره کتاب‏هاى «بحار الأنوار» است. در باره چگونگى تألیف این کتاب بزرگ میان مردم مختلف گفتگوى بسیار است. عده‏اى معتقدند که علامه مجلسى شاگردان بسیارى داشته و آنها بودند که اخبار بحار را جمع ‏آورى نموده و مرتب میکردند و نشان استاد خود میدادند و او نیز در ذیل بعضى از روایات بیان یا توضیح مینوشت، و عناوین بعضى از بابها را نیز شخصا مینگاشته است. عده دیگر هم اظهار عقیده میکنند که او شخصا اخبارى را از مظان خود بیرون آورده، و در یک جا جمع کرده و این نشانه علمیت نیست! علامه محدث مرحوم حاج میرزا حسین نورى که او را «مجلسى دوم» خوانده ‏اند

، در کتاب فیض القدسى میگوید: این سخن کسى است که اهل تألیف و تصنیف نیست زیرا بیرون آوردن اخبار از کتابها و جمع کردن در یک جا نمیتواند شخصى را فقیه کند، در صورتى که ما علامه مجلسى را با دانش و فقه و علم بسیار مى ‏بینیم، تا جایى که بزرگانى چون استاد کل وحید بهبهانى و علامه بحر العلوم و استاد اعظم حاج شیخ مرتضى انصارى در آثار خود از وى به «علامه» تعبیر میکنند.

این نظریه علامه نورى بود، ما نیز با قلت اطلاع و بضاعت مزجاه در این باره مطالعات زیادى نمودیم و مخصوصا نسخه‏ هاى خطى بحار الانوار را مشاهده کرده، خصوصیات آن را ملاحظه نمودیم و اینک خلاصه مطالعات خود را در زیر مى ‏آوریم:

اولا در هیچ یک از کتب «تراجم» علما و هیچ کتاب دیگرى ندیده ‏ایم که نوشته باشند علامه مجلسى این کتاب را با کمک شاگردان خود نوشته، و این حرف شایعه ‏اى بیش نیست، و شاید اشخاص مغرض باعث انتشار آن در بین عوام مردم شده باشند و بعد هم سرایت به بعضى از خواص کرده، و آنها نیز بدون تعمق و تتبع و رنج مطالعه، این سخنان واهى را بر زبان رانده و میرانند.

ثانیا بسیار دور مینماید که هیئتى از فضلا و شاگردان مجلسى مأمور این کار پر زحمت شده باشند، و با این وصف علامه مجلسى با آن مقام شامخ علمى و دینى در مقدمه بحار و یا در خاتمه کار اشاره بآن اشخاص مؤثر نکرده باشد! علامه مجلسى در جلد بیست و پنجم صریحا مینویسد: یکى از شاگردانم اخیرا کتابهائى را پیدا کرده و بمن اطلاع داده است. که بظن قوى مقصود نابغه نامى میرزا عبد الله اصفهانى مؤلف «ریاض العلماء» بوده است. کسى که از این یک کار کوچک شاگردش تمجید میکند، و از نوشتن آن ابا ندارد، چطور ممکن است از زحمات کلى آنها در تألیف بحار نام نبرد؟

ثالثا- میرزا عبد الله اصفهانى نامبرده که شرح حال استادش را در «ریاض- العلماء» نوشته و همچنین میرزا محمد اردبیلى شاگرد دانشمند دیگرش در کتاب «جامع الرواه»، و سید نعمت الله جزائرى در تألیفات خود، و شیخ حر عاملى همعصر او در «امل الامل» از وى و کتاب بحار الانوارش نام میبرد، هیچ کدام از هیئتى که مأمور تألیف بحار بوده ‏اند نامى نمیبرند! جاى تردید نیست که اگر مطلب چنین بود، بهیچ وجه از نظر دانشمندان معاصر وى و شاگردان انبوهش پوشیده نمیماند، و بالاخره در بین معاصرین و استادان و شاگردانش بخصوص بعضى از علماى طرفدار فلسفه و تصوف و فرقه‏ هاى صوفیه که دشمن وى بوده‏اند، سر و صدائى براه میانداخت ولى مى ‏بینیم دوست و دشمن و معاصرین و شاگردانش همه او را مؤلف کتاب بحار الانوار دانسته ‏اند.

خود او هم در اول و آخر تمام مجلدات بحار این کتاب را تألیف خود دانسته است و با هیچ منطقى نمیتوان اثبات کرد که او فقط نظارتى داشته، و بعد نتیجه زحمات دیگران را بنام خود تمام کرده، بدون اینکه اشاره باین مطلب نماید و شاگردان او هم بعدها اسمى از این موضوع نبرند، و او را به بهترین وجه با معنویت تمام و شخصیت ممتاز بستایند!

رابعا- ما مجلدات بحار را دیده ‏ایم. بسیارى از دانشمندان هم دیده ‏اند، دیگران هم میتوانند در کتابخانه ‏هاى بزرگ و نزد متصدیان طبع جدید آن به بینند، و در کلیشه‏ هائى که در برخى از مجلدات بحار چاپ جدید و از جمله دو کلیشه که در همین کتاب چاپ شده بنگرند، تا عرایض ما را تصدیق کنند.

خامسا- از مشاهده مجلدات مختلف بحار الانوار بخوبى پیداست که علامه مجلسى تمام آیات و دعاها و عناوین بابها و سند روایات را شخصا مینوشته، و بسیارى از روایات را نیز تا آخر ذکر میکرده، بعدا در شرح بعضى از روایات «بیان» یا «توضیح» و یا «ایضاح» و غیرها داشته که آنها را نیز خود مینگاشته است. در برخى از موارد در باره دانشمندان و کتاب آنان نیز سخن میگوید و توضیحات لازم میدهد که تمام این موضوعات در اغلب مجلدات بحار بقلم خود وى هم اکنون موجود است، حتى در بسیارى از موارد ده بیست صفحه را از اول تا آخر شخصا نوشته است!

آرى در بعضى از مجلدات بحار، علامه مجلسى عنوان باب و سند روایت و کتابى را که باید از آن نقل کرد خود مینوشته و بعد بدیگرى میداده که روایت را مطابق راهنمائى او از همان کتاب بنویسد، و کاملا پیداست که این افراد همه از دانشمندان نبوده‏اند. زیرا: اگر اینان عده‏اى از فضلا بودند جهت نداشت که آیات و دعاها را خود وى بنویسد، و تمام اعراب کلمات را بگذارد، این بخوبى میرساند که آن افراد کاتب عادى بوده‏اند و مجلسى اطمینان بآنها نداشته و فقط گاهى از آنها براى نوشتن متن روایت استفاده میکرده است.
بهمین جهت مى‏بینیم بعد از نوشتن روایت چون کاتب اشتباه کرده، آن را خط زده و در ذیل و حاشیه همان صفحه شخصا روایت را بطور صحیح نوشته است، چنان که در کلیشه دوم این کتاب ملاحظه میکنید.

بعضى اوقات هم دستور میداده کاتب متن روایتى را بنویسد و زیر آن را براى بیان و توضیحات وى خالى بگذارد، و چون فرصت نمیکرده بعضى از بیان‏ها و توضیحات نوشته نشده و جاى آن همچنان سفید مانده است!

سادسا- از بیان‏ها و توضیحات علامه مجلسى در ذیل بعضى از اخبار این کتاب بخوبى پیداست که شخصا با دقت و مطالعه کامل تمام اخبار را میدیده. مثلا در بیان یک روایت در جلد سوم میگوید: در این باره در فلان کتاب بحث خواهم کرد یا در وسط جلد چهارم مینویسد روایاتى در این خصوص در فلان باب هم خواهد آمد، یا سابقا در فلان باب و فلان کتاب گذشت، یا در جلد چندم گفتیم که همه حاکى از این است که تمام امور مربوط بتألیف کتاب بعهده خود وى بوده. از خطوط بعضى از مجلداتى که بنظر ما رسیده پیداست که علامه مجلسى قلمى سریع داشته و تمام آیات و دعاها را اعراب میگذاشته است. نویسنده با دقت ملاحظه کردم و ندیدم که در میان آن همه مطالب و آن همه کسره و ضمه و فتحه و تشدید و مد و غیره اشتباهى روى داده باشد! و راستى باید مجلس را یک دانشمند کار کشته بتمام معنى موفق دانست.

سابعا- دانشمند بزرگوار سید عبد الله پسر سید نور الدین جزائرى در اجازه‏ کبیره خود در شرح حال جدش علامه متتبع سید نعمت الله جزائرى مینویسد: وى از کسانى بوده که در تألیف بحار و مرآت العقول باستادش علامه مجلسى کمک میکرد» همین مضمون را سابقا هم در باره آمنه بیگم خواهر دانشمند مجلسى از کتاب ریاض الجنه زنوزى و ریاض العلماء نقل کردیم که آن بانوى فاضله هم در تألیف بحار و غیره به برادرش کمک میکرد.

این مطلب بر ارباب تألیف و تصنیف پوشیده نیست که هنگام تألیف خواه ناخواه مؤلف از همکارى بعضى از نزدیکان و شاگردان خود استفاده مى ‏نماید، این امور هیچ گونه دلیلى بر کسر شأن مؤلف نیست، و از وزن او نمیکاهد. مثلا اگر مجلسى نوشتن قسمتى از متن روایتى را بخواهرش یا بیکى دو نفر از شاگردانش محول میکرده و آنها در طول این چند سالى که او مشغول تألیف این کتاب بزرگ بوده بعضى اوقات بوى کمک کرده‏اند، دلیل این نیست که علم و اطلاع آنها بحار را بوجود آورده و کتاب را باید تألیف عده‏اى دانست! بهمین جهت ما نیز مانند تمام دانشمندان متتبع و مطلع و اهل فن عقیده داریم که این کتاب با عظمت تألیف آن علامه روزگار است و این شهرت عوامانه یا مغرضانه کوچکترین تأثیرى در دگرگون ساختن واقعیات ندارد.

آنچه باختصار در این جا نوشتیم نتیجه تتبعات شخصى خود ما بود، بعد از نگارش این مطالب که تدریجا بچاپ میرسد مکتوبى از مرحوم آیت الله حجت که از مراجع تقلید و مجتهدین بزرگ عصر اخیر بودند، و در سال ۱۳۷۱ قمرى در قم برحمت ایزدى پیوستند، بنظر رسید که هر چند نظریات نویسنده مفاد برخى از نظرات آن مرحوم است، ولى چون نظریه ایشان با تعمقى بیشتر و تتبعى بسیار کاملتر میباشد، و داراى مطالب تازه‏اى است، عینا درج مى‏کنیم و توجه خوانندگان را بدان معطوف میسازیم.

نظریه مرحوم آیت الله حجت در باره چگونگى تألیف بحار الانوار

کتاب «بحار الانوار» از متنهاى جامعى است که سلسله تألیفات طائفه (شیعه) و مفردات محدثین، ثانى او را در میان خود نداشته، و اخبار انبوهش از منابع عصمت سلام الله علیهم که در وى ودیعه گذارده شده، در هیچ جامعى از جوامع بمقام تجمع نیامده.البته تنهائى و بى ‏نظیرى اولین شاهد ارجمندى مقام و اهمیت موقع میباشد.

و او را (چنانچه میتوان گفت) تالى اعجاز قرار داده، علاوه بر جودت نظم و حسن ترتیب و جمع اشتمال بر آیات کریمه مربوطه باخبار، باز بعلاوه بیانات و توضیحات و تذئیلات اخبار منقوله که پر از جهات ادبیه و نکات تاریخیه و مباحث نظریه بوده و مثل دریاهاى متلاطم با تراکم امواج حیرت‏آور خود پیش چشم مراجع و متتبع جلوه- گر شده و خود نمائى مینماید.

چنانچه از قرائن پیداست، منظور اصلى از تألیف کتاب بحار جمع متفرقات اخبار و حفظ اصول از تفرق و انقراض بوده، چنانچه عده زیادى از اصول امامیه بواسطه عوامل تفرقه و مجهولیت با مرور دهور از بین رفته، و متتبع در معاجم و تراجم رجال و محدثین بکمیت زیادى از رسائل و اصول و تألیفات بر میخورد که اکنون در دست ما از آنها نشانى بجز نام و عینى بجز اثر بیادگار نمانده.

بهمین جهت است که در این کتاب اخبارى پیدا مى‏شود که ظاهر الضعف هستند یا از کتب و جزواتى نقل شده‏اند که شأن شخصى، مثل مجلسى (ره) اجل از اینست که از آنها نقل نماید، فضلا از اینکه اعتماد هم بفرماید، خاصه در قسمت فضائل و مناقب ائمه (ع).
ولى عذر مؤلف واضح و منظورش تنها جمع و حفظ بوده، علاوه بر کثرت مشاغل ایشان، چنانچه بعضى از قرائن وى خواهد آمد، و همچنین کثرت تألیف ایشان مشهور است، و همچنین در دسترس نبودن نسخ بعضى از کتب و تراجم مؤلفین آنها بسا موجب مجهولیت مؤلفش شده مثل کتاب «ثاقب المناقب» که مؤلف (مجلسى ره) از صاحبش بلفظ «بعض قدماء» تعبیر میکند.

و عجب‏تر از آن کتاب «الامامه و التبصره» است که نسبت میدهد به على بن بابویه، با اینکه سند کتاب مساعد نیست، بلکه این کتاب «جامع الاحادیث» على بن احمد بن جعفر قمى مؤلف کتاب «العروس» است.

و از همین باب است اینکه نسبت میدهد کتاب «ازاحه العله فی معرفه القبله» را به فضل بن شاذان (کتاب «العشره» چاپ کمپانى صفحه ۱۵۲) با اینکه در جاى دیگر بخلاف همین کلمه بشاذان بن جبرئیل قمى نسبت میدهد (کتاب العشره چاپ کمپانى صفحه ۱۵۳) و مثل همین اشتباه و تناقض بصاحب وسائل هم رخ داده و همین کتاب را در وسائل بفضل بن شاذان، و در فهرست وسائل بشاذان بن جبرئیل نسبت داده! و همچنین محدث نورى در مستدرک، طعن بر صاحب وسائل زده و غفلت از فهرست کرده است. پیش ما سه جزء از اجزاء بحار از نسخه مؤلف موجود است که همان سه جزء کتاب الایمان و الکفر و مکارم الاخلاق میباشند.

آنچه تدبر در آنها بدست میدهد و در غیر آنها از نسخ اصل بحار مشاهده نموده- ایم، اینست که: حال این کتاب در چگونگى تألیف و وضع و کتابت غیر از وضعیت حال سایر تألیفات میباشد. کسى که در یکى از این مجلدات تأمل بکند خواهد دید که جزوات چندى است که هم از حیث کاتب مختلف و هم از حیث خط و قلم مختلف میباشد و بسا حجم و اندازه صفحات و گاهى مقدار و عدد اوراق جزوات هم مختلف و بعضى بزرگ و بعضى کوچک هستند.

و بسا در میان یک جزوه چند صفحه سفید یا در صدر یا ذیل یک صفحه مقدارى سفید دیده مى‏شود و با این اختلاف فاحش از حیث خط و قلم غالبا خط مؤلف نیستند فقط غالب عناوین ابواب و آیات در صدر ابواب دارند و بیانات که در ذیل اخبار ثبت شده‏اند به خط خود مؤلف‏اند. با این همه بیاناتى که در جلد مکارم الاخلاق ذکر شده با خط غیر است و نوعا ازکتاب مرآت العقول (شرح کافى تألیف مجلسى) نقل شده حتى اینکه لفظ مصنف که در مرآت العقول بعد از نقل، لازم التغییر بود، بهمان حال باقى است (مثل اینکه لفظ مصنف که در مرآت العقول مراد صاحب کافى است بهمان حال باقى مانده) و گاهى بیانات مختصره دو کلمه سه کلمه با خط غیر مؤلف پیدا مى ‏شود و گاهى بعضى از اغلاط هم بحال خود بیمقابله باقى مانده. و از همین قبیل گاهى بعضى از روایات در غیر باب خود ذکر شده و بهمان حال باقى مانده (مثل اینکه در جلد (۱۱) طبع کمپانى صفحه ۹۷ باب ۸- احوال اصحاب ابى جعفر الباقر علیه السلام در حاشیه دارد «کا» محمد بن یحیى و محمد بن احمد الروایه) روایتى است متعلق بحال ابى جعفر محمد جواد علیه السلام و عجبتر اینکه عینا همان روایت را در همین کتاب در احوال حضرت ابى جعفر محمد جواد وارد کرده (جلد ۱۱- چاپ کمپانى صفحه ۱۲۹ «باب فضائله و مکارم اخلاقه» روایت ثانیه- کا- عن محمد بن یحیى الخ) و نظیر این در جاهاى متفرق بحار زیاد است.

و در بعضى جاهاى ابواب صدر روایات و اسناد چند کلمه از سند بخط مؤلف و ما بقى سند و متن بخط غیر میباشد.
و از اختلاط خطوط و کتاب که گاهى بخط نسخ و گاهى ثلث و گاهى تحریر و گاهى خوب و گاهى بد میباشد، و همچنین از تفویض مؤلف امر نقل روایت را بصاحبان خطوط، پر روشن است که آنها عده‏اى از تلامذه و اطرافیان مؤلف بوده‏اند که امر نظم را بآنها واگذار نموده و استعانت مى‏جسته و از طبقه کتاب و نویسندگان بوده ‏اند.

و از مجموع این خصوصیات و ضم این قرائن بهمدیگر میتوان گفت که مؤلف کتاب را جزوه جزوه کرده و میان تلامذه و اطرافیان خود پخش کرده و بموجب دستورى که بآنها میداده، اخبار را از مظانش نقل میکرده‏اند و بترتیبى که اشاره مینموده‏اند و عناوین بابها را مینوشته بهمان ترتیب وضع اخبار در ابواب مینموده‏اند و مواردى که محتاج ببیان بوده در ذیل اخبار سفید میگذاشتند و مؤلف بحسب اقتضاء
بیانى با خط خود در مورد- آن- مینوشته، و در همه این احوال گاه در یک مجلس و گاه متفرق بوده ‏اند.

و همچنین استفاده مى‏شود که تمام کتاب در زمان مؤلفش از مسوده به مبیضه منتقل نشده بلکه بعضى مجلدات آخرى بهمان عنوان مسوده مانده است و براى این مطلب علاوه بر شواهدى که گذشت که دلالت داشتند بعدم فراغت و کثرت اشتغالات تألیفى و مشاغل شرعى مؤلف، که غالبا ممکن نکرده که بچیزى که مینوشته مرتبه دیگر مرور نموده و اصلاح نماید این موضوع را شاهد میتوان گرفت که در طبع کمپانى (که اول چاپ است) در بسیارى از موارد در ذیل بعضى ابواب بیاض اصل بهمان نحو باقى مانده و از این عجیبتر جزء اول چاپ تبریز است و الحمد لله قم- حجه الکوه‏کمرى‏ 

نظر علامه مجلسى در تألیف بحار الانوار

یکى از موضوعاتى که در خصوص «بحار الانوار» علامه مجلسى دستاویز بعضى ازمردم پر مدعاى بى ‏اطلاع قرار گرفته و بدان وسیله بنظر قاصر خود میخواهند از وزن این کوه سنگین بکاهند، وجود بعضى از مطالب ضعیف و غیر مناسب، یا مکررات خسته ‏کننده و مدارک و منابع ضعیف، در این کتاب است.

در صورتى که این نیز نشانه عدم آشنائى و انصاف این قبیل افراد (اعم از دوست و دشمن و خودى و بیگانه و عالم و جاهل) میباشد. زیرا اگر اینان با یک مطالعه سطحى علل تألیف بحار و زمان و مکان و شرائطى را که موجب تصمیم علامه مجلسى براى انجام این منظور گردید، در نظر میگرفتند، نه تنها این طور در باره این کتاب فکر نمیکردند، بلکه مانند افراد مطلع و اهل فن، به روح بزرگ و همت عالى علامه مجلسى درود میفرستادند.

گرچه علامه مجلسى خود در مقدمه جلد اول بحار علل تألیف کتاب را شرح میدهد، و احتیاج به توضیح بیشتر ندارد ولى با این وصف لازم میدانیم که مختصر توضیحى در این باره بدهیم: علامه مجلسى در عصرى میزیسته که فلسفه و عرفان، فقه و حدیث اهل بیت را تقریبا تحت الشعاع قرار داده بود، علما و فقهاى شیعه بیشتر میل بفلسفه داشتند، و فقه و حدیث در درجه دوم أهمیت قرار داشت.

اندکى پیش از وى فیلسوف نامى میرداماد و بعد از او شاگردش صدر المتألهین شیرازى و فرزند وى و دامادهایش ملا عبد الرزاق لاهیجى و ملا محسن فیض از کسانى بودند که عمر خود را در فلسفه و عرفان صرف کرده و در اوائل کار و پیش از احساس خطر بمنقول و حدیث و اخبار کمتر توجه داشتند. ادامه این وضع مکتب اهل بیت و رواج افکار نورانى آنها را سخت مورد تهدید قرار میداد، و آینده وخیمى را براى علوم دینى مجسم میساخت.

بعلاوه کتابهاى اخبار شیعه بر اثر تاخت و تازها و جنگها و غارتهائى که مکرر در ایران روى داده بود، و محدودیتهائى که شیعیان پیش از ظهور صفویه داشتند، نوعا از میان رفته و آنها که باقى مانده بود چندان در دسترس نبود. بهمین جهات شیعه از نظر حدیث و اخبار و فرایض و سنن سخت در مضیقه بود، و بمیزان زیادى محتاج به یک دائره المعارف شامل همه گونه اخبار در هر باب و موضوع بودند.

این علل و عوامل بود که موجب تصمیم علامه مجلسى براى تألیف بحار الانوار گردید. علامه مجلسى میدانست که عمر زودگذر فرصت اینکه او بتواند تمام اخبار را جمع، و بعد مرتب و منظم و تهذیب و تنقیح نماید بوى نخواهد داد، پس چه بهتر که تمام اخبارى که در کتب معتبر شیعه است، همه را یک جا جمع کند، حتى اگر سند آنها ضعیف و احیانا کتاب غیر معتبرى باشد، مشمول نظر وسیع او که حفظ تمام اخبار از زوال و نیستى است قرار گیرد و هر جا فرصت کرد بدون اینکه خود را معطل کند، با نوشتن «بیان» و «توضیح» و «ایضاح» باجمال و تفصیل توضیحى داده و بگذرد، و تحقیق و تفکیک و تهذیب و دقت و تعمق بیشتر را به فرصتهاى مناسب موکول کند، یا براى نسل‏هاى بعدى بگذارد! بهمین جهت مى ‏بینیم بعضى از نسخه‏ ها را که مغلوط بوده، یا جملاتى از آن سقط شده، با همان صورت در بحار آورده است تا مبادا «بحار الانوار» از آن خالى بماند حتى در بعضى از بیان‏ها میگوید: «نسخه مغلوط و غیر مرتب و مشوش است، ولى ما آن را نقل کردیم تا اگر بعد از ما نسخه اصل پیدا شود، از روى آن مقابله و تصحیح گردد و گر نه همین نسخه هم که احیانا خالى از فائده نیست، از بین نرود، و اسمى از آن باقى بماند»!! در حقیقت مجلسى با تألیف بحار الانوار دریائى بوجود آورده که همه گونه گوهرهاى قیمتى و درهاى گرانبها، در کنار خزفها و لجنهاى دریائى، یک جا در آن یافت مى‏شود، و البته دریا هم جز این نمیتواند باشد! آرى بحار الانوار علامه مجلسى دریاست، و در دریا همه چیز پیدا مى ‏شود!

مستدرک و منتخب و فهرست‏هاى بحار الانوار و سایر کتب مجلسى‏

گذشته از ترجمه آثار علامه مجلسى، بعضى از آنها نیز توسط جمعى از علماء استدراک، و انتخاب شده، و فهرس‏هائى نیز بر آن نوشته ‏اند که همه را علامه تهرانى دام بقائه در «الذریعه» نگاشته است، و ما نیز در زیر مى‏ آوریم:

۱- جامع الانوار- مختصر جلد هفتم بحار- تألیف آقا نجفى اصفهانى.

۲- نیز مختصر جلد هفتم- از آقا رضى بن ملا محمد نصیر بن ملا عبد الله بن ملا محمد تقى مجلسى، نوه برادر علامه مجلسى.
۳- جوامع الحقوق- منتخب جلد شانزدهم بحار- آقا نجفى اصفهانى.

۴- درر البحار- تألیف ملا محمد بن محمد بن المرتضى مشهور به نور الدین برادرزاده ملا محسن فیض کاشانى که مکررات و سندهاى آن را حذف کرده و احادیث متقن و موثق را انتخاب نموده و بعضى از مجلدات آن را مختصر کرده است، و بعضى از آنها هم طبع شده است.

۵- مختصر المزار، مختصر جلد بیست و دوم بحار- توسط یکى از فضلاى گرگان.

۶- الشافى- جمع بین بحار و وافى در هفت جلد بزرگ، تألیف ملا محمد رضا ابن ملا عبد المطلب تبریزى که مکررات و بیان‏هاى آن را انداخته است.

۷- منتخب تمام بحار الانوار

۸- مستدرک بحار- تألیف علامه متتبع مرحوم میرزا محمد تهرانى مقیم سامره که تمام بحار را استدراک کرده است.

۹- جنه المأوى- مستدرک جلد سیزدهم- تألیف علامه نورى.

۱۰- معالم العبر- نیز تألیف علامه نورى استدراک جلد هفدهم- که بضمیمه دو کتاب مزبور بطبع رسیده است.

۱۱- سفینه البحار- تألیف محدث جلیل مرحوم حاج شیخ عباس قمى در دو جلد- این کتاب بترتیب حروف تهجى فهرست کامل تمام دوره بحار الانوار است. سفینه- البحار از کتابهاى ذى قیمت و پر مطلب و متقن شیعه است. علاوه بر اینکه فهرست بحار الانوار است، داراى مطالب متنوع و سودمند میباشد، و در کمال اعمال سلیقه و حسن قریحه توسط محدث بزرگوار مزبور، در مدت بیست سال تنظیم و تألیف شده است. ولى متأسفانه این کتاب براى بحار طبع جدید ایجاد اشکال مینماید. زیرا سفینه به ترتیب بیست و پنج جلد طبع سابق بحار تنظیم شده و تطبیق آن با مجلدات بحار چاپ جدید، مشکل و چندان قابل استفاده نخواهد بود. بسیار بجا است که یک یا چند تن از دانشمندان همت کنند، و رموز آن را بچاپ جدید برگردانند که در این صورت خدمتى بسزا بعلم و دین کرده‏اند، و زحمات آن محدث جلیل القدر نیز همچنان محفوظ خواهد ماند.

۱۲- مفتاح الابواب- فهرست ابواب بحار- در سال ۱۳۵۲ در تهران چاپ شده است.

۱۳- فهرست احادیث بحار با تعیین کتبى که بحار از آنها گرفته است.

۱۴- فهرست کتبى که مدارک و مصادر بحار بوده است.

۱۵- فهرست بعضى از مطالب بحار.

۱۶- مصابیح الانوار- فهرست ابواب بحار براى سهولت استدراک آن.

ترجمه‏ هاى بعضى از کتب علامه مجلسى‏

بعضى از کتابهاى علامه مجلسى از عربى بفارسى و از فارسى بعربى و زبان اردو ترجمه شده، بعضى از آنها هم بطبع رسیده و برخى هم چندین ترجمه شده که ذیلا از نظر خوانندگان میگذرد:

۱- ترجمه جلد اول و دوم بحار الانوار- که یکى از علماء براى یکى از شاهزادگان سلاطین هند بنام شاهزاده سلطان محمد بلند اختر بفارسى ترجمه کرده است.

۲- نیز ترجمه جلد اول بحار بنام «عین الیقین»

۳- ترجمه جلد دوم بحار- موسوم به جامع المعارف که در ایران بطبع رسیده است‏ .

۴- ترجمه جلد ششم بحار- توسط یکى از علماى اعلام‏

۵- ترجمه جلد هشتم بحار- بنام «مجارى الانوار»

۶- ترجمه جلد نهم بحار- مترجم: آقا رضى بن ملا محمد نصیر بن ملا عبد الله بن محمد تقى اصفهانى

‏ ۷- ترجمه جلد دهم بحار- مترجم: مفتى میر محمد عباس شوشترى لکهنوئى

۸- ترجمه جلد دهم بحار- مترجم: میرزا محمد على مازندرانى

۹- ترجمه جلد دهم بنام محن الابرار.

۱۰- ترجمه بزبان اردو

۱۱- ترجمه جلد سیزدهم- مترجم: شیخ محمد حسین بن محمد ولى ارومى طبع طهران.

۱۲- ایضا ترجمه جلد سیزدهم مترجم: میرزا على اکبر ارومى

۱۳- ترجمه دیگرى که یکى از علماى هند بدرخواست «شاه بیگم» زوجه سلطان نصیر الدین حیدر، ترجمه نموده است‏

۱۴- ترجمه جلد چهاردهم مترجم: آقا شیخ محمد تقى اصفهانى معروف بآقا نجفى متوفى بسال ۱۳۳۴

۱۵- ترجمه جلد هفدهم بنام «حقایق الاسرار» نیز ترجمه آقا نجفى مزبور

۱۶- ترجمه اعتقادات: بوسیله یکى از علماء.

۱۷- نیز ترجمه اعتقادات. مترجم: ملا محمد کاظم هزار جریبى

‏ ۱۸- نیز ترجمه اعتقادات بزبان اردو مترجم: مولى عابد حسین هندى، در هند بطبع رسیده

‏ ۱۹- ترجمه جلاء العیون بزبان اردو- مترجم: سید محمد باقر هندى معاصر.

۲۰- ترجمه جلاء العیون بعربى. مترجم: علامه نامى سید عبد الله شبر متوفى بسال ۱۲۴۲٫

۲۱- مختصر ترجمه جلاء العیون بنام «منتخب الجلاء» و مختصر دیگرى نیز از سید عبد الله شبر نامبرده

‏ ۲۲- ترجمه تحفه الزائر بعربى- مترجم: نیز سید عبد الله شبر

۲۳- ترجمه حق الیقین بزبان اردو- مترجم: سید محمد باقر هندى سابق الذکر

۲۴- ترجمه حق الیقین «بزبان عربى»: مترجم: سید عبد الله شبر سابق الذکر

۲۵- ترجمه حق الیقین «بزبان عربى»: مترجم: ملا محمد مقیم بن درویش محمدخزاعى

‏ ۲۶- ترجمه حلیه المتقین بزبان اردو- مترجم: سید مقبول احمد دهلوى معاصر، بنام تهذیب الاسلام

‏ ۲۷- ترجمه حلیه المتقین بعربى

‏ ۲۸- ترجمه عین الحیات بزبان اردو، مترجم: سید محمد باقر سابق الذکر

۲۹- ترجمه عین الحیات بزبان عربى، مترجم: یکى از علماء

وفات علامه مجلسى‏

علامه مجلسى بعد از یک عمر گرانبها و تعلیم و تربیت صدها شاگرد دانشمند، و تألیف و تصنیف و ترجمه ده‏ها کتاب سودمند و مؤثر دینى بعربى و فارسى، و آن همه آثار خیرى که از خود بیادگار گذارد، مطابق نقل «روضات الجنات» از میر محمد حسین خاتون‏ آبادى سابق الذکر که خود نوه مجلسى بوده است، در شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان سال ۱۱۱۰ هجرى، اوائل سلطنت شاه سلطان حسین صفوى در سن هفتاد و سه سالگى چشم از این جهان فانى فرو بست و روح پر فتوحش بآشیان جنان پرواز نمود، و در مسجد جامع اصفهان پهلوى پدر علامه ‏اش ملا محمد تقى مجلسى مدفون گردید. آرامگاه مجلسى از زمان درگذشتش تا کنون همواره مزار مجاورین و مسافرین از زن و مرد مسلمان بوده است.

این فرد شعر ماده تاریخ روز و ماه و سال رحلت آن مرحوم است و الحق که نیکو سروده شده است:

ماه رمضان چو بیست و هفتش کم شد

تاریخ وفات باقر اعلم شد

توضیح اینکه جمله «ماه رمضان» بحساب ابجد (۱۱۳۷) مى ‏شود که اگر بیست و هفت از آن کم کنیم (۱۱۱۰) خواهد شد! ضمنا شاعر نکته سنج با کسر بیست و هفت از ماه رمضان اشاره بروز و ماه واقعه فوت او هم کرده است! بعلاوه این دو دلیل دلیلهاى دیگر هم در دست است، و همه شواهد زنده است که علامه مجلسى در سال ۱۱۱۰ دیده از این جهان فرو بسته، بنا بر این جاى بسى تعجب است که در پشت مجلدات بحار الانوار طبع جدید صریحا (۱۱۱۱) نوشته ‏اند که بدون شک اشتباه است.

مقدمه ؛مهدى موعود ( ترجمه جلد ۵۱ بحار الأنوار) //استاد على دوانى

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *