آیت الله العظمی بهجت فومنیعرفا-بعرفای قرن چهاردهم(معاصرشمسی)علما-بعلمای قرن چهاردهم(معاصر شمسی)

زندگینامه آیت الله العظمی بهجت فومنی

 

1_1_bahjat زندگینامه آیت الله العظمی بهجت فومنی

بخش اوّل تولد

آیه الله العظمى محمد تقى بهجت فومنى در اواخر سال ۱۳۳۴ه‍ .ق . در خانواده اى دیندار و تقوا پیشه ، در شهر مذهبى فومن واقع در استان گیلان ، چشم به جهان گشود. هنوز ۱۶ ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکى طعم تلخ یتیمى را چشید.درباره نام آیت الله بهجت خاطره اى شیرین از یکى از نزدیکان آقا نقل شده است که ذکر آن در اینجا جالب مى نماید، و آن اینکه :

پدر آیت الله بهجت در سن ۱۶ – ۱۷ سالگى بر اثر بیمارى وبا در بستر بیمارى مى افتد و حالش بد مى شود به گونه اى که امید زنده ماندن او از بین مى رود وى مى گفت : در آن حال ناگهان صدایى شنیدم که گفت :((با ایشان کارى نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمّد تقى است )).

تا اینکه با آن حالت خوابش مى برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان مى کند وى از دنیا رفته ، اما بعد از مدتى پدر آقاى بهجت از خواب بیدار مى شود و حالش رو به بهبودى مى رود و بالاخره کاملاً شفا مى یابد.چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج مى گیرد و سخنى را که در حال بیمارى به او گفته شده بود کاملاً از یاد مى برد.

بعد از ازدواج نام اوّلین فرزند خود را به نام پدرش مهدى مى گذارد، فرزند دوّمى دختر بوده ، وقتى فرزند سوّمین را خدا به او مى دهد، اسمش را ((محمّد حسین )) مى گذارد، و هنگامى که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت مى کند به یاد آن سخن که در دوران بیمارى اش شنیده بود مى افتد، و وى را ((محمّد تقى )) نام مى نهد، ولى وى در کودکى در حوض آب مى افتد و از دنیا مى رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره ((محمّد تقى )) نام مى گذارد، و بدینسان نام آیت الله بهجت مشخّص مى گردد.

کربلایى محمود بهجت ، پدر آیت اللّه بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم مى پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهى ایشان مى رسید. وى اهل ادب و از ذوق سرشارى برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثى اهل بیت علیهم السّلام به ویژه حضرت اباعبد الله الحسین علیه السّلام عر مى سرود، مرثیه هاى جانگدازى که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مدّاحان آن سامان است بارى ، آیت اللّه بهجت در کودکى تحت تربیت پدرى چنین که دلسوخته اهل بیت علیهماالسّلام به ویژه سیّد الشهداءعلیه السّلام بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینى و بهره مندى از انوار آن بار آمد. از همان کودکى از بازیهاى کودکانه پرهیز مى کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فوق العاده به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.

تا اینکه تحصیلات ابتدایى را در مکتب خانه فومن به پایان برد، و پس از آن در همان شهر به تحصیل علوم دینى پرداخت .

به هر حال ، روح کمال جو و جان تشنه او تاب نیآورد و پس از طىّ دوران مقدماتى تحصیلات دینى در شهر فومن ، به سال ۱۳۴۸ ه‍ .ق . هنگامى که تقریباً ۱۴ سال از عمر شریفش مى گذشت به عراق مشرّف شد و در کربلاى معلّى اقامت گزید.بنا به گفته یکى از شاگردان نزدیک ایشان ، معظّم له خود به مناسبتى فرمودند: ((بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلّف شدم .))

آرى ، دست تربیت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شایسته را از اوان کودکى و نوجوانى تحت نظر جهان بین خود گرفته و فیوضاتش ‍ را شامل حال آنان گردانیده و پیوسته مى پاید، تا در بزرگى مشعل راهبرى راه پویان طریق الى اللّه را به دستشان بسپارد.

بدین سان ، آیت اللّه بهجت حدود چهار سال در کربلاى معلّى مى ماند و از فیوضات سید الشهداءعلیه السّلام استفاده نموده و به تهذیب نفس مى پردازد و در طىّ این مدّت بخش معظمى از کتابهاى فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهّر مى خواند.در سال ۱۳۵۲ ه‍ .ق . براى ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرّف مى گردد و قسمتهاى پایانى سطح را در محضر آیات عظام از آن جمله مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضى طالقانى به پایان مى رساند.

با این همه ، همّت او تنها مصروف علوم دینى نبوده ، بلکه عشق به کمالات والاى انسانى هماره جان ناآرام او را به جستجوى مردان الهى و اولیاء برجسته وا مى داشته است .یکى از شاگردان آیت الله بهجت مى گوید: در سالهاى متمادى که در درس ایشان شرکت مى جویم هرگز نشنیده ام که جز در موارد نادر درباره خود مطلبى فرموده باشد. از جمله سخنانى که از زبان مبارکش ‍ درباره خود فرمود، این است که در ضمن سخنى به مناسبت تجلیل از مقام معنوى استاد خود حضرت آیت اللّه نائینى قدّس سرّه فرمود:

((من در ایّام نوجوانى در نماز جماعت ایشان شرکت مى نمودم ، و از حالات ایشان چیزهایى را درک مى کردم .))

در محضر استادان برجسته فقه و اصول

آیت اللّه بهجت پس از اتمام دوره سطح ، و درک محضر استادان بزرگى چون آیات عظام : آقا سید ابوالحسن اصفهانى قدّس سرّه ، آقا ضیاء عراقى رحمه اللّه ، و میرزاى نائینى رحمه اللّه ، به حوزه گرانقدر و پر محتواى آیتِ حقّ حاج شیخ محمّد حسین غروى اصفهانى رحمه اللّه معروف به کمپانى وارد شد و در محضر آن علاّمه کبیر به تکمیل نظریّات فقهى و اصولى خویش پرداخت ، و به یارى استعداد درخشان و تاءییدات الهى از تفکّرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علاّمه کمپانى ، که داراى فکرى سریع و جوّال و متحرک و همراه با تیز بینى بوده ، بهره ها برد.

آیت اللّه محمّد تقى مصباح در باره استفاده آیت اللّه بهجت از استادان خود مى گوید: ((در فقه بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمّد کاظم شیرازى – که شاگرد مرحوم میرزا محمّد تقى شیرازى و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود – استفاده کرده ، و در اصول از مرحوم آقاى نائینى ، و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانى اصفهانى فایده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهانى بیشتر بود و هم استفاده هاى جنبى دیگر.))

سیر و سلوک و عرفان

آیت الله بهجت ، در ضمن تحصیل و پیش از دوران بلوغ ، به تهذیب نفس و استکمال معنوى همّت گمارده ، و در کربلا در تفحّص ‍ استاد و مربّى اخلاقى بر آمده و به وجود آقاى قاضى که در نجف بوده پى مى برد. و پس از مشرّف شدن به نجف اشرف از استاد برجسته خویش حضرت حاج شیخ محمّد حسین اصفهانى کمپانى استفاده هاى اخلاقى مى نماید.

آیت الله مصباح در این باره مى گوید:((پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلى تحت تاءثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانى بودند، چون گاهى مطالبى را از ایشان با اعجابى خاصّى نقل مى کردند، و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان مى دیدیم . پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیّت معنوى ایشان تاءثیر بسزایى داشته است )).

همچنین در درسهاى اخلاقى آقا سیّد عبدالغفّار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده مى نموده ، تا اینکه در سلک شاگردان آیت حقّ، عالم ربّانى ، عارف نامى ، نادره روزگار، مربّى نفوس ‍ مستعدّه ، حضرت آیت الله ، سید على قاضى – رضوان اللّه تعالى علیه – در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر مى آید، و در سن ۱۸ سالگى به محضر پر فیض عارف کامل حضرت آیت الله سیّد على آقاى قاضى قدّس سرّه بار مى یابد، و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار مى گیرد و در عنفوان جوانى چندان مراحل عرفان را سپرى مى کند که غبطه دیگران را برمى انگیزد.

آیه الله مصباح مى گوید:((ایشان از مرحوم حاج میرزا على آقاى قاضى مستقیماً در جهت اخلاقى و معنوى بهره برده و سالها شاگردى ایشان را کرده بودند. آیت اللّه قاضى از کسانى بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوى و عرفانى بودند، مرحوم علامه طباطبایى قدّس سرّه و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد تقى آملى و مرحوم آیت الله آقا شیخ على محمّد بروجردى و عدّه زیادى از بزرگان و حتى مراجع در جنبه هاى اخلاقى و عرفانى از وجود آقاى قاضى بهره برده بودند. آیت الله بهجت از اشخاص دیگرى نیز گهگاه نکاتى نقل مى کردند مثل مرحوم آیت اللّه آقا شیخ مرتضى طالقانى و دیگران …

علت بازگشت ایت الله بهجت از نجف به ایران     

حضرت ایت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی می گوید ان کس که اورا با مرحوم قاضی اشنا کرد علامه طباطبا یی بودواغاز ورود ایت الله بهجت به نجف برای تحصیل با همین اشنایی بوده است . اقای بهجت ازایام جوانی شخصی صالح ومتقی وملتزم به انجام مستحبات ونوافل ودعاهای ماثور از ائمه بود وزیاد به زیارت مرقد علی (ع)مشرف می شد .ان زمان کتاب معالم الاصول را شروع کرده بود وشاید علامه طباطبایی ان را تدریس می کرد به مناسبت این مصاحبت ومجالست بود که که علامه اورا با مجلس قاضی اشنا کرد وبه اقتضای میل روحی وخلق عمومی اوبود که به قداست وزهد وریاضت والتزام به زیارت مشاهد مقدس ومساجد معظم وکم معاشرتی با دیگرطلبه ها وخودداری از ورود در بحث وگفتگو ی خارج از محدود وظایف طلبه در حوزه ..

.میل داشت به مجلس قاضی کشیده شد اری به این مناسبت وشاید دلایل دیگری باشد که شیخ را به مجلس قاضی جذب کرد واورا از اعضای پایبند وملتزم مجلس دراورده است که اگر غیبت می کرد اصحاب از حال او جویا می شدند وهر گاه که حاضر می شد از از رفت وامدها ودرس او وچگونگی معاش ومسکن او پرسش می کردند او اتاقی در مدرسه سید کاظم یزدی در طبقه بالا در ضلع شمالی داشت که بسیار کوچک بود ایشان را دران حجره چه بسیار زیارت کردم واز نظم ونظافت وپاکیزه گی ظروف وسایل پخت وپز وچای وی شگفت زده شده ام شاگردانی داشت که در ان حجره به حضورش می امدند رفتار این شاگرد ان با یکدیگر در مجلس استاد مانند رفتار یاران صمیمی وبا صفا ودوستان گرم وبا وفا بود اقای تهرانی می گوید گروهی از طلبه ها که به تبعیت از هوای نفس اتهام زدن پیش انها کار اسانی بوده خود را مجاز به فضولی ودخالت در امور دیگران می دانند به پدر شیخ نوشتند که پسر تو تحصیل را رها  کرده وبه بعضی مجالس دراویش وصوفیه پیوسته است وماندن او در نجف صلاح نیست …

این بود که پدر نوشت سریعا برگردد ودر غیر این صورت…ایشان نامه را خدمت اقای قاضی می برد ومی گوید پدرم چنین نوشته است در این حال تکلیف من چیست؟ اقای قاضی می گوید مقلد چه کسی هستی می گوید ایت الله سید ابوالحسن اصفهانی مرحوم قاضی به ایشان می گوید بروید از مرجع تقلیدتان سوال کنید ایشان نیز به محضر اقاسید ابوالحسن اصفهانی می رود وکسب تکلیف می کند سید می گوید اطاعت پدر واجب است از ان پس ایت الله بهجت سکوت اختیار می کند ودیگر هیچ نمی گوید واین می شود علت برگشت اقا از نجف اشرف به ایران

 فلسفه

آیت اللّه بهجت ، اشارات ابن سینا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آیت الله سید حسین باد کوبه اى فرا گرفته است .

هجرت به قم

ایشان بعد از تکمیل دروس ، در سال ۱۳۶۳ ه‍ .ق . موافق با ۱۳۲۴ ه‍ .ش .، به ایران مراجعت کرده و چند ماهى در موطن خود فومن اقامت گزید و بعداً در حالى که آماده بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف بود، قصد زیارت حرم مطّهر حضرت معصومه علیهاالسّلام و اطّلاع یافتن از وضعیّت حوزه قم را کرد، ولى در طول چند ماهى که در قم توقّف کرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف ، یکى پس از دیگرى شنیده مى شد، لذا ایشان تصمیم گرفت که در شهر مقدس قم اقامت کند.

در قم از محضر آیت الله العظمى حجت کوه کمره اى استفاده کرده و در بین شاگردان آن فقید سعید درخشید. چند ماهى از اقامت حضرت آیه الله العظمى بروجردى در قم نگذشته بود که آیت اللّه بهجت وارد قم شد، و همچون حضرات آیات عظام امام خمینى ، گلپایگانى و… به درس فقید سعید مرحوم بروجردى حاضر شد.

آیت الله مصباح در این باره مى گوید: ((آیت الله بهجت از همان زمانى که مرحوم آیت الله بروجردى قدّس سرّه در قم درس شروع کرده بودند از شاگردان برجسته و از مُسْتَشْکِلین معروف و مبرّز درس ایشان بودند. معمولا استادانى که درس خارج مى گویند، در میان شاگردانشان یکى دو سه نفر هستند که ضمن اینکه بیش از همه مطالب را ضبط مى کنند احیاناً اشکالاتى به نظرشان مى رسد که مطرح و پى گیرى مى کنند تا مسائل کاملاً حل شود، اینان از دیگران دقیق ترند، و اشکالاتشان علمى تر و نیاز به غور و بررسى بیشترى دارد، و ایشان در آن زمان چنین موقعیّتى را در درس مرحوم آیت الله بروجردى داشتند.))

تدریس و مکتب دارى

آیت اللّه بهجت در همان ایّام که در درس آیات عظام اصفهانى ، کمپانى و شیرازى حضور مى یافت ، ضمن تهذیب نفس و تعلّم ، به تعلیم هم مى پرداخت و سطوح عالیه را در نجف اشرف تدریس ‍ مى کرد. پس از هجرت به قم نیز پیوسته این روال را ادامه مى دادند. در رابطه با تدریس خارج توسّط ایشان نیز در مجموع مى توان گفت که ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارند و به واسطه شهرت گریزى غالباً در منزل تدریس کرده است ، و فضلاى گرانقدرى سالیان دراز از محضر پرفیض ایشان بهره برده اند.

بخش دوّم :

در این قسمت اشاره اى کوتاه مى کنیم به زندگى برخى از اساتید بزرگوار آیت الله بهجت ، آنانى که نقش مهمّى در ساختار زندگى علمى ، اخلاقى و عرفانى ایشان داشته اند، و بر اساس گفتار آیت الله مشکینى :

((اساتیدى که آیت الله بهجت از آنان استفاده نموده است ، در مقام خیلى بالایى قرار دارند و ما باید مانند ستاره ها به آنها بنگریم .))

آیت الله العظمى سیّد على آقا قاضى رحمه اللّه

حاج میرزا سیّد على آقا قاضى قدّس سرّه در سیزدهم ماه ذى الحجّه الحرام سال ۱۲۸۲ ه‍ .ق . در تبریز متولّد شد، و بعد از طىّ مراحل مقدّماتى تحصیل مدّتى از محضر درس پدر بزرگوار خود، حاج سیّد حسین قاضى ، و نیز میرزا موسى تبریزى صاحب ((حاشیه رسائل ))، و همچنین میرزا محمّد على قراچه داغى استفاده نمود، و ادبیات عربى و فارسى را پیش شاعر نامى و دانشمند معروف میرزا محمّد تقى تبریزى معروف به ((حجّه الاسلام )) و متخلّص به ((نیّر)) خواند، و اشعار بسیارى به فارسى و عربى از وى نقل مى کرد.

تا اینکه در سال ۱۳۰۸ ه‍ .ق . در سنّ ۲۶ سالگى به نجف اشرف مشرّف گردید. و زمانى در خدمت آیات عظام : فاضل شرابیانى ، شیخ محمد حسن مامقانى ، آقاى شریعت ، آخوند خراسانى و حاجى میرزا حسین خلیلى درس خواند، و مخصوصاً از اجلّه تلامذه این استاد اخیر به شمار آمد و در خدمت وى تهذیب اخلاق را نیز تحصیل کرد.

آن بزرگوار، عارفى عظیم الشاءن ، فقیهى عالى مقام ، صاحب مکاشفات و کرامات بود. علاّمه شیخ آقا بزرگ طهرانى در کتاب ((طبقات اعلام شیعه )) درباره ایشان چنین مى نگارد:

((سیّد على آقاى طباطبائى تبریزى قاضى ، پسر میرزا حسین – که وى نیز پسر میرزا احمد، و وى پسر میرزا رحیم بوده -، دانشمند و مجتهدى است متّقى و اخلاقى ، و فاضلى است پرهیزکار. ده ها سال میان ما و آن جناب دوستى ومعاشرت بود. و در طول این مدّت وى را در روش خویش استوار، و در خوى و خصلت جوانمرد، و در ذات و فطرت بزرگوار یافتم … او را تفسیرى است که از اول قرآن کریم شروع و به آیه ۹۲ از سوره انعام آنجا که مى فرماید:(قُلِ اللّهُ، ثُمَّ ذَرْهُمْ فى خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ)

بگو: خدا، سپس آنها را رها کن تا در عین غوطه ورى در باطل ، یکسره مشغول بازى باشند.ختم مى گردد، و نیز پدر آن جناب تفسیرى بر قرآن نوشته است . خانه آنها از قدیم ، خانه علم و فضیلت و تقوا بوده است .

علاّمه حسن زاده آملى درباره ایشان مى گوید: ((ایشان از اعجوبه هاى دهر بود)) تا اینکه مى فرماید: ((یکى از کلمات دلنشین مرحوم حاج سیّد على قاضى این است که : اگر انسان نصف عمر خود را در پیدا کردن استاد کامل صرف کند، جا دارد.))

آقاى حسن زاده از قول علاّمه طباطبائى درباره سیّد على آقاى قاضى مى نویسد: ((ایشان عجیب مردى بودند و شاگردهاى بسیارى تربیت کردند، استادان بسیارى هم دیدند، او داراى مکاشفات خیلى قوى بود و علاوه بر این [آنچه در ایشان بیشتر تجلّى داشت ] کمالات شهودیش و عرفانیش و سیر و سلوکش بود.))

آیت الله العظمى غروى اصفهانى رحمه اللّه

علاّمه سیّد محمّد حسین اصفهانى ، معروف به کمپانى ، از مجتهدین طراز اول و از مراجع بسیار ارزشمند زمان خود، بلکه به نظر بعضى از جهات ، فقیهى بى نظیر بود. ایشان در سال ۱۲۹۶ ه‍ .ق . دوّم محرّم الحرام در خانواده اى شریف در کاظمین چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش ، مرحوم حاج محمّد حسن از تجّار خیّر و معروف کاظمین بود، و از آنجایى که اجداد پدرى او از اصفهان بوده اند به ((اصفهانى )) انتساب داشت . در کودکى پدرش را از دست داد و اموال قابل توجّهى را که از او بجا مانده بود در تحصیل علوم و معارف اسلامى و نیل به مکارم اخلاق صرف کرد.

بدینسان آیت اللّه اصفهانى کمپانى که از اوان کودکى ممتاز و با استعداد بود، پایه هاى علوم مقدّماتى را در کاظمین پى ریزى کرد و در حدود سنین بیست سالگى به مرکز بزرگ علمى شیعیان جهان ، نجف اشرف مشرّف گردید و اصول و فقه را نزد استادان برجسته چون : حاج آقا رضا همدانى ، سید محمّد فشارکى و آخوند ملا کاظم خراسانى ، فلسفه و عرفان را نزد حکیم غوّاص و فیلسوف شهیر، حاج میرزا محمّد باقر اصطهباناتى آموخت .

اوج علمى و نبوغ او به جایى رسید که پس از اندک زمانى در مرکز علمى نجف اشرف به کرسى تدریس تکیه زد، و شاگردان بزرگى را از زُلال چشمه سار علمى خویش بهره مند ساخت .تاءلیفات گرانبهایى از او به یادگار مانده است ، که به عنوان نمونه مى توان از: حاشیه بر کفایه الاصول در علم اصول ، و حاشیه مکاسب در علم فقه ، و منظومه ((تحفه الحکیم ))

بدینسان آیت اللّه اصفهانى کمپانى که از اوان کودکى ممتاز و با استعداد بود، پایه هاى علوم مقدّماتى را در کاظمین پى ریزى کرد و در حدود سنین بیست سالگى به مرکز بزرگ علمى شیعیان جهان ، نجف اشرف مشرّف گردید و اصول و فقه را نزد استادان برجسته چون : حاج آقا رضا همدانى ، سید محمّد فشارکى و آخوند ملا کاظم خراسانى ، فلسفه و عرفان را نزد حکیم غوّاص و فیلسوف شهیر، حاج میرزا محمّد باقر اصطهباناتى آموخت .

اوج علمى و نبوغ او به جایى رسید که پس از اندک زمانى در مرکز علمى نجف اشرف به کرسى تدریس تکیه زد، و شاگردان بزرگى را از زُلال چشمه سار علمى خویش بهره مند ساخت .

تاءلیفات گرانبهایى از او به یادگار مانده است ، که به عنوان نمونه مى توان از: حاشیه بر کفایه الاصول در علم اصول ، و حاشیه مکاسب در علم فقه ، و منظومه ((تحفه الحکیم )) در فلسفه ، و دیوان عربى و فارسى در شعر نام برد.علاّمه کمپانى در سال ۱۳۶۱ ه‍ .ق . پنجم ذیحجه در سنّ ۶۵ سالگى به جهان باقى شتافت ، و در نجف اشرف در کنار صاحب ولایت ، مولى علّى علیه السّلام به خاک سپرده شد.

آیت الله العظمى حاج شیخ محمّد کاظم شیرازى رحمه اللّه                                       

بزرگوار تقریباً در سال ۱۲۹۰ در شیراز متولّد شد، و در سال ۱۳۰۰ همراه با والدین خود به عتبات عالیات مشرّف ، و در کربلا ساکن و به علوم عربى مشغول شد، والدین او پس از دو سال توقّف در آن مکان شریف به شیراز برگشتند، و او در کربلا ماند و به علوم ابتدائى مشغول گشت ، پس از ۱۴ سال به شیراز برگشت و دو کتاب ((مطوّل )) و ((معالم )) را نزد عالم کامل ، حاج سید محمّد کازرونى – که در تدریس مطوّل ماهر بوده – خواند و پس از دو سال اقامت در شیراز باز به سوى کربلا حرکت کرد و در سال ۱۳۱۰ به سامراء مهاجرت کرد، و رسائل و مکاسب را نزد عالم کامل ، حاج شیخ حسنعلى تهرانى – که از عالمان جلیل و باتقوا بوده – خواند و در بحث مرحوم آیت الله میرزا محمّد تقى شیرازى حاضر شد و تا روز وفات آن مرحوم ملازم بحث او بود. بعد به کاظمین مشرّف گردید و در آنجا به تدریس مشغول شد و بالاخره پس از مدّتى به نجف اشرف مهاجرت کرد و حوزه درسى تشکیل داد نکته قابل توجّه دیگر آنکه غالب استفتائات مرحوم آیت الله اصفهانى زیر نظر آن مرحوم پاسخ داده مى شد.

 یک سال قبل از فوتشان ، در سال ۱۳۶۶ به قصد زیارت امام رضاعلیه السّلام از نجف حرکت کرد و در قم مورد تمجید و استقبال حوزه علمیه و زعماى حوزه چون آیات عظام : بروجردى ، حجت ، فیض ، خوانسارى و صدر قرار گرفت .سرانجام ،سرانجام ، در سال ۱۳۶۷ ه‍ .ق . وفات کرد، و در یکى از حجرات صحن علوىّ مدفون گردید.یک سال قبل از فوتشان ، در سال ۱۳۶۶ به قصد زیارت امام رضاعلیه السّلام از نجف حرکت کرد و در قم مورد تمجید و استقبال حوزه علمیه و زعماى حوزه چون آیات عظام : بروجردى ، حجت ، فیض ، خوانسارى و صدر قرار گرفت .

آیت الله العظمى میرزا محمد حسین نائینى رحمه اللّه

آیت الله علاّمه حاج میرزا محمد حسین نائینى ، از بزرگترین و نامورترین مراجع عصر خویش ، و از محققین ومدققین در اصول و فقه بود به حدّى که او را ((مجدّد علم اصول و نوآور آن )) نامیده اند.

 آن بزرگوار در ۱۷ ذیقعده سال ۱۳۷۶ ه‍ .ق . در نائین اصفهان در خانواده اى روحانى چشم به جهان گشود، و پس از طىّ تحصیلات ابتدایى در زادگاه خود، در پى فراگیرى سطوح عالیه و خارج به حوزه نجف رهسپار گردید و در ردیف شاگردان نامدار آیت الله حاج میرزا محمّد حسن شیرازىِ بزرگ قرار گرفت ، و از باب ادب و احترام در درس آیت الله آخوند ملا محمّد کاظم خراسانى نیز حضور مى یافت .

ایشان در اثر اطّلاعات وسیع در علوم ریاضى ، حکمت ، فلسفه ، عرفان و احاطه به کلیّات فقه ، امتیازات خاصّى میان علماى نجف اشرف داشت . آیت الله نائینى با دقّت تامّ و جدیّت خاصّ علم اصول را به گونه اى منظّم و از پیچیدگى مهذّب ساخت و ستایش مطّلعین این فنّ را برانگیخت .

از تاءلیفات آن مرحوم که تا کنون به طبع رسیده مى توان رساله ((لباس مشکوک ))، ((رساله لاضرر)) و کتاب ((وسیله النجاه )) را نام برد، و تقریرات اصول ایشان هم بارها مورد تجدید چاپ قرار گرفته است .

آیت الله نائینى توجّه خاصّى به تکمیل ، تهذیب نفس داشت . نماز شب ایشان هیچ گاه ترک نمى شد. در طول سالیان خدمتگذارى به جهان علم و مقام روحانیّت ، هیچ کس یک کلمه ناشایست از ایشان نشنید. او فردى نبود که حقّ کسى را ضایع کند یا به حقوق دیگران بى توجّه باشد، هرگز اوقات گرانبهایش را بیهوده صرف نمى کرد، یا به مباحثه مسائل علمى اشتغال داشت ، و یا با شرح صدر و گشاده رویى ، به گفت و شنود با مردم پرداخته و به نیازها و مشکلات آنان رسیدگى مى کرد. در مصرف ، اقتصاد را رعایت مى کرد، و در صرف بیت المال مسلمانان روش زهد و تقوا و صرفه جویى را پیشه خود ساخته بود و از سهم مبارک امام علیه السّلام و سایر حقوق شرعیّه استفاده خصوصى نمى کرد و هزینه زندگى شخصى را از درآمدهاى خویش تاءمین مى نمود.

درباره خدمات سیاسى و اجتماعى آن بزرگوار باید گفت که : در روزگار سیاه و خفقان در ایران ، کتاب ((تنبیه الامه و تنزیه الملّه )) را نوشت و انواع استبداد و خودسرى و حکومت خودکامه پادشاهان مستبد را با منطق و حکمت نشان داد و وظایف علما و فقهاء را نسبت به دین و اوضاع جارى بیان کرد و با تبیین فصول مختلف عهدنامه مالک اشتر، حدود و اختیارات حاکم و حکومت اسلامى را نشان داد، و مراجع مبارز و مجاهد آن روز آیت الله آخوند خراسانى و آیت الله شیخ عبداللّه مازندرانى بر آن کتاب تقریظ نوشتند و ماءخوذ بودن اصل مشروطیت را از متن محمّدى صلّى اللّه علیه و آله مورد تاءیید و امضاء قرار دادند.

آیت الله نائینى به سبب مبارزه علیه دولت عراق ، به همراه آیت الله اصفهانى ، آیت الله خالصى و جمعى دیگر از شاگردان مبرّز مرحوم نائینى به ایران تبعید شد و پس از اقامت کوتاه در کرمانشاه و همدان وارد قم گردید و در مدّت ده ماه اقامت خویش در آن شهر به تدریس و امامت جماعت اشتغال ورزید و پس از گذشت قریب یک سال دوباره به نجف برگشت .

سرانجام ، پس از آن همه خدمات به جهان دانش و تقوا و پس از عمرى زحمت و کوشش در راه تعلیم و تربیت شاگردان مکتب توحید و قرآن ، شمع وجود آن عالم ربّانى و فقیه نامدار اسلام در ۲۶ جمادى الاولى ه‍ .ق . مطابق با ۲۴ مرداد ۱۳۱۵ ه‍ .ش . به رحمت حق پیوست .

آیت الله العظمى آقا ضیاء عراقى رحمه اللّه

ایشان که از بزرگان علماى متاءخّر بود، در سال ۱۲۷۸ در سلطان آباد عراقِ عجم (اراک ) متولد شد. و مقدمات علوم را در آنجا به اتمام رساند، سپس به نجف اشرف مهاجرت کرد، و در درس مرحوم سیّد محمّد فشارکى ، آخوند خراسانى ، سیّد کاظم یزدى ، شیخ شریعت اصفهانى و … شرکت کرد.

وى از همان ابتدا به ذکاوت و نبوغ شناخته شد و تدریس را شروع کرد، و به سبب بیان شیوایى که در تدریس داشت شاگردان بسیارى در درس او حاضر شدند. بعد از وفات استادش ، آخوند خراسانى نیز از مدرسین بزرگ شمرده مى شد. و بالاخره حدود ۳۰ سال به تدریس ‍ پرداخت و خیلى از شاگردانش از مراجع گردیدند. کتاب ((مقالات الا صول )) در علم اصول در دو جزء نوشته اوست .

آیت الله العظمى سیدابوالحسن اصفهانى

آن بزرگوار در سال ۱۲۷۷ ه‍ .ق . در روستاى ((مدیسه )) از قراء لنجان اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات اولیه را در اصفهان در مدرسه ((نیمارود)) به انجام رساند و از محضر میرزا ابوالمعالى کلباسى استفاده ها برد. سپس در سال ۱۳۰۷ ه‍ .ق . به قصد ادامه تحصیلات ، عازم حوزه علمیه نجف گردید و در محضر درس بزرگان و فضلاى حوزه نجف شرکت جست و در درس آیت الله آخوند خراسانى به درجه عالیه اجتهاد نایل آمد.

بعد از رحلت آخوند خراسانى و آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى ، آیت الله نائینى و آیت الله اصفهانى هر دو به عنوان مرجع تقلید معروف گردیدند. و بعد از فوت میرزاى نائینى ، آیت الله اصفهانى به عنوان یگانه مرجع اغلب بلاد شیعه محرز و مسجّل گردید.((وسیله النجاه )) نام رساله عملیّه اوست که به علت جامعیت مورد تحشیه حضرت امام خمینى قدّس سرّه و برخى از فقهاى معاصر قرار گرفت .سرانجام آن عالم بزرگوار در روز دوشنبه نهم ذى الحجّه ۱۳۶۵ه‍ .ق . مطابق با سیزدهم آبان ۱۳۲۵ ه‍ .ش .درکاظمین دارفانى را وداع گفت .

آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء خطاب به جنازه او این جمله را انشا فرمود:

((گوارا باد بر تو نزول بر معبود خویش . زندگى سعادتمندانه و مرگ و رحلت پسندیده اى داشتى ، زندگى تو آنچنان باشکوه و تواءم با تدبیر بود که بزرگان گذشته را به بوته فراموشى سپردى و آیندگان را به تعب افکندى . گویا تو دوبار به جهان آمده بودى . یک بار تجربه و درایت کسب نموده و بار دیگر آن را به کار بسته بودى .))

او داراى صفات کریمه و همّت بلند و صاحب روح بزرگ پایدارى و استقامت در راه خدا بود. و در کیاست و درایت و مدیّریت ، گوى سبقت را از دیگر هم ردیفان خود برده بود. او بیان رسا و طبع بلند داشت ، به حدّى که مجلس درس ایشان از پرجمعیّت ترین درسهاى حوزه نجف بود. او در جریان مبارزات مردم مسلمان عراق دخالت داشت و به همین دلیل به همراه عده اى از علما به ایران تبعید گردید. و در برابر حوادث مسجد گوهرشاد عکس العمل نشان داد.

آیت الله العظمى شیخ مرتضى طالقانى رحمه اللّه

آن بزرگوار در حدود ۱۲۸۰ ه‍ .ق . در طالقان به دنیا آمد و پس از خواندن قرآن و ادبیات فارسى در مکتب خانه آنجا به تهران ، و بعد از چندى به اصفهان عزیمت کرد، و از محضر علماى بزرگ آن سامان ، مانند: آیت الله ابوالمعالى کربلایى ، حکیم قشقائى ، آخوند ملا محمّد کاشى ، و دیگران استفاده برد، سپس به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر علماء و استادان بزرگوارى ، مثل : آخوند خراسانى ، حاج سید محمّد کاظم یزدى ، شریعت اصفهانى ، میرزا محمّد تقى شیرازى و دیگران استفاده برد و به تهذیب نفس و تکمیل روح پرداخت و به کمالات معنوى رسید.

آن بزرگوار جدّاً از دنیا اعراض مى کرد و به تدریس و پرورش ‍ محصّلین مهذّب و بارع مى پرداخت . به گونه اى که بسیارى از مراجع و دانشمندان بزرگ معاصر از محضر و تدریس او استفاده کرده ، و عدّه اى از پرورش یافتگان درس اخلاق و عرفان ایشانند.ایشان تا آخر عمر به تجرّد گذرانید و در حوزه علمیّه نجف اشرف ، در مدرسه سیّد یزدى ، صاحب عروه الوثقى اقامت گزید، و سرانجام به سال ۱۳۶۴ ه‍ .ق . در همانجا دار فانى را وداع گفت .

علامه حکیم آیت الله سید حسین باد کوبه اى قدّس سرّه

آن بزرگوار در سال ۱۲۹۳ در روستاى ((دلان )) از قراى بادکوبه متولّد شد و در نزد والد عالمش تربیت یافته و مقدّمات و ادبیّات را نزد او فرا گرفت ، پس از فوت والدش به تهران مهاجرت و در مدرسه صدر اقامت گزید، و ریاضیات و فلسفه را از فیلسوف بزرگ مرحوم آقا سید ابوالحسن جلوه و میرزا هاشم اشکورى ، و کلام را از استادان این علم در مدّت هفت سال با جدیّت تمام فرا گرفت ، آنگاه به نجف مسافرت نمود و در درس آیت الله العظمى آقاى آخوند خراسانى که مصادف با اوائل تاءلیف کفایه بود، حاضر شد، و فقه را از محضر آیت الله آقا شیخ محمّد حسن مامقانى استفاده کرد، سپس گروهى از فضلاء گرد او جمع شده و از تحقیقات و نظریاتش استفاده مى کردند، تا آنکه در شب ۲۸ شوال المکّرم ۱۳۵۸ ه‍ .ق در حمّام حضرتى نجف اشرف وفات کرد، و در جوار جدّ گرامى اش حضرت على علیه السّلام دفون گردید.

آیت الله العظمى حجت کوه کمره اى قدّس سرّه

 آن جناب ، جامع معقول و منقول ، و عالم عامل ، فقیه کامل ، محدّث فاضل ، حکیم ماهر، اصولى محقّق و رجالى مدقّق بود.درماه شعبان سال ۱۳۱۰ ه‍ .ق . در شهر تبریز متولّد، و در مهد تربیت پدر و دامن مادر عفیفه اش بزرگ شد. آن بزرگوار، از سادات و خانواده هاى اصیل و نجیب ((کوه کمر)) تبریز است . نسب عالى ایشان با بیست و پنج واسطه به سید اجل سید محمد مصرى ملقّب به حجازى ، از فرزندان على اصغر بن الامام زین العابدین على بن الحسین علیهماالسّلام مى رسد.

ایشان از نعمت استعداد سرشار و هوش بالا و سرعت انتقال و فهم فوق العاده برخوردار بود، لذا به سرعت زیاد و در مدت کوتاه تحصیلات مقدماتى لازمه و ادبیات معموله ، و پس از آن فقه و اصول و ریاضیات و معقول و طبّ قدیم و جدید و مقدار وافى از علوم جدید نظیر فیزیک و شیمى و سایر فنون متنوّعه را از اکابر و دانشمندان فاضل آن سامان ، و به خصوص مرحله سطح تحصیلات فقهى و اصولى را نزد والدش ، مرحوم سیّد على آقاى کوه کمره اى فراگرفت .

در سال ۱۳۳۰ پس ازگذشتن ۲۰ سال از عمر شریفش به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر استادان بزرگ از قبیل آیات عظام : علاّمه یزدى صاحب عروه الوثقى ، شریعت اصفهانى ، میرزاى نائینى ، آقا ضیاء الدین عراقى و رجال دیگر بهره مند شد، و در سال ۱۳۴۹ به قم آمد و به عنوان یکى از اعاظم علما و مدرّسین آن حوزه مقدس ‍ مورد توجّه آیت الله العظمى حایرى ، مؤ سس حوزه علمیه قمّ قرار گرفت ، و در اواخر عمر شریف آیت الله حایرى ، به امر آن بزرگوار به جاى او اقامه جماعت مى کرد، و بعد از رحلت ایشان نیز در جاى وى تدریس مى کرد، و سایر فقها و علماى حوزه نیز مقام وى را ارج مى نهادند.

ایشان با اینکه به چندین بیمارى مبتلا بود، امّا تا آخر ایّام زندگانى به تدریس و جواب استفتائات و رسیدگى به امور مسلمین مى پرداخت .

آن بزرگوار از هوا و هوس عارى ، و از تظاهر فرارى ، و جدّاً مصداق حقیقىِ این کلام منقول از معصوم علیه السّلام بود که :((مُخالِفاً لِهَواهُ، مُطیعاً لاَِمْرِ مَوْلاهُ، صاَّئِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ))

– مخالف هوا و هوس ، مطیع امر مولایش ، خویشتندار و حافظ دین .

از خصایص دیگر آن مرحوم این بود که با همه گرفتاریها، هیچگاه بى کار نبود و همواره به مطالعه کتب علمیّه و فقهیّه و غیره مشغول بود، حتى شنیده شده است که شب عروسى هم در نجف اشرف تا چندین ساعت چون شبهاى دیگر مطالعه را ترک نکرد، و آثار مهمّى از خود به یادگار گذاشت که ظاهراً هنوز به چاپ نرسیده است ، به چند نمونه اشاره مى کنیم : ۱- کتاب البیع . ۲- جامع الاحادیث و الاصول . ۳- حاشیه بر کفایه . ۴- لوامع الانوار الغرویه فى مرسلات آثار النبویه . ۵- مستدرک المستدرک و…

آیت الله حجّت خود پیش بینى فوتش را کرده بود، و دو ساعت پیش از مرگ جمعى از علماى حوزه را طلبیده و تربت پاک حسینى خواسته و بر زبان گذارده و گفته بود:

((آخِرُ زادى مِنَ الدُّنْیا تُرْبَهُ الْحُسَیْنِعلیه السّلام))- آخرین اندوخته من از دنیا، تربت امام حسین علیه السّلام است .

و نیز در این لحظه با قرآن استخاره کرده بود، چون اول سطر قرآن این آیه آمده بود:

(لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ)- دعوتِ حقّ براى خداست .

با صداى بلند فرموده بود:

(إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ).- همانا ما از خداییم ، و به سوى او باز مى گردیم .و بلافاصله به ملکوت اعلى پیوسته بود.

آیت الله العظمى بروجردى با شنیدن خبر فوت ایشان فرموده بودند: ((کمرم شکست )).

مدرسه و مسجد حجتیّه به عنوان دو یادگار از آن مرحوم به جا مانده است ، و طبق وصیّت ، قبل از فوتش حجره اى را که در جنب مسجد است اختصاص به مقبره آن مرحوم و خانواده اش دادند، و این بر اساس دستور و الهام غیبى بود که در عالم خواب به ایشان گفته شده بود

آیت الله العظمى بروجردى قدّس سرّه

آن بزرگوار از خانواده هاى جلیل و شریف بروجرد، و نسبتش با سى واسطه به امام حسن مجتبى علیه السّلام مى رسد، و غالب نیاکان و اجداد وى از دانشمندان عظیم الشاءن و نوابغ اسلامى بوده اند.

ایشان در سال ۱۲۹۲ ه‍ .ق . در بروجرد متولّد، و در سنّ ۱۲ سالگى نزد علماى بروجرد و والد معظّم خود به تحصیل پرداخت ، و در سال ۱۳۱۰ در سنّ ۱۸ سالگى براى تکمیل تحصیلات به اصفهان عزیمت کرد و نزد علماى آن دیار از جمله آیات و حجج اسلام : ابوالمعالى کلباسى ، میر سید محمّد تقى مدرسى ، آخوند ملا محمّد کاشى و میرزا جهانگیرخان قشقائى تحصیل ، و نیز متون فقه و اصول را تدریس کرد، و پس از هشت سال توقّف در اصفهان در سال ۱۳۱۸ در حدود ۲۶ سالگى در حالى که به درجه اجتهاد رسیده بود وارد نجف شد و حدود سه سال از محضر آخوند خراسانى صاحب کفایه ، و علاّمه یزدى صاحب عروه الوثقى استفاده کرد و از شاگردان ممتاز مرحوم آخوند گردید و در همان زمان تعلیقاتى بر کفایه الاصول نوشت و بعد از ده سال یعنى در سال ۱۳۲۸ با تصدیق علماى آن زمان به بروجرد برگشت و طىّ مدت ۳۶ سال اقامت در بروجرد مرجع تقلید غالب اهالى غرب و جنوب ایران و قسمتى از خراسان و غیره بود و در آنجا حوزه تدریس خارج فقه و اصول داشت .

پس از چندى ، هنگام برگشت از زیارت امام رضاعلیه السّلام به بروجرد، به اصرار مرحوم آیت الله حایرى و فضلاى آن زمان چند ماهى در قم توقّف ، و حوزه درس و بحث دایر کرد و دوباره به بروجرد برگشتند.

تا اینکه در محرّم الحرام سال ۱۳۶۴ به قم وارد شد و در سن متجاوز از هفتاد سالگى پرچمدار جهان تشیع گردید و بیش از هزار و دویست نفر دانشمند مجتهد و فاضل از حوزه درسى او بهره مند شدند.

بخش سوّم : جایگاه علمى و ویژگیهاى تدریس حضرت آیت الله العظمى بهجت

در این بخش ، نخست اشاراتى کوتاه به مقام علمى و نبوغ و دقّت نظر حضرت آیت اللّه العظمى بهجت مى کنیم ، سپس از شیوه تدریس ‍ سخن به میان آورده ، بعد به ذکر تاءلیفات و آثار و شاگردان ایشان مى پردازیم

جایگاه علمى

گواهى استادان و هم دوره ایها و نیز شاگردان برجسته که بخشى از آن در ذیل مى آید نمایانگر دقّت نظر و نبوغ برجستگى علمى ایشان است :

از آن جمله گویند: روزى ایشان در درس کفایه یکى از شاگردانِ مرحوم آخوند خراسانى به نحوه تقریر مطالب آخوند خراسانى توسّط استاد اعتراض مى کند، ولى با توجه به اینکه از همه طلاب شرکت کننده در درس کم سنّ و سال تر بوده در جلسه بعدى پیش از حضور استاد مورد اعتراض و انتقاد شدید شاگردان دیگر قرار مى گیرد، ولى در آن هنگام ناگهان استاد وارد مى شود و متوجّه اعتراض شاگردان به ایشان مى گردد. سپس خطاب به آنان مى فرماید: ((با آقاى بهجت کارى نداشته باشید.))، همه ساکت مى شوند آنگاه استاد ادامه مى دهد: ((دیشب که تقریرات درس مرحوم آخوند را مطالعه مى کردم متوجّه شدم که حقّ با ایشان است )) و پس از این سخن ، از جدیّت و نبوغ آیت الله بهجت تمجید مى نماید.

یکى از دانشمندان نجف مى گوید: ((ایشان در درس ، به مرحوم آیت الله کمپانى امان نمى داد، و پیوسته بحثها را مورد نقد قرار مى داد.))

مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضى حائرى نیز مى گوید: ((ایشان با اظهار نظرهاى دقیق و اشکالات مهمّ، چنان نظر استاد را جلب کرده بود که چند روزى مجلسِ درس از حالت درس خارج شده بود، آن ایرادها براى ما هم مفید بود؛ ولى آقاى بهجت براى گریز از شهرت دیگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه مى دادند معلوم مى شد اگر بالاتر از دیگران نباشند بى شک کمتر از آنان نیستند.))

مرحوم علامه محمّد تقى جعفرى مى گوید: ((آن هنگام که در خدمت آقا شیخ کاظم شیرازى مکاسب مى خواندیم ، آیت الله بهجت نیز که اینک در قم اقامت دارند، در درس ایشان شرکت مى نمودند، خوب یادم هست که وقتى ایشان اشکال مى کردند آقا شیخ کاظم با تمام قوا متوجّه مى شد، یعنى خیلى دقیق و عمیق به اشکالات آقاى بهجت توجّه مى کرد، و همان موقع ایشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود.))

آیت الله سید محمد حسین طهرانى در کتاب انوارالملکوت مى نویسد: ((آیت الله حاج شیخ عباس قوچانى ، وصىِّ سید على آقاى قاضى مى فرمودند: آیت الله العظمى حاج شیخ محمد تقى بهجت در فقه و اصول به درس مرحوم آیت الله العظمى حاج شیخ محمد حسین غروى اصفهانى معروف به کمپانى حاضر مى شدند و چون به حجره خود در مدرسه مرحوم سید باز مى گشتند بعضى از طلابى که در درس براى آنها اشکالاتى باقى مانده بود به حجره ایشان مى رفتند و اشکالشان را رفع مى نمودند. و چه بسا ایشان در حجره خواب بودند و در حال خواب از ایشان مى پرسیدند و ایشان هم مانند بیدارى جواب مى دادند جواب کافى و شافى ، و چون از خواب برمى خاستند و از قضایا و پرسشهاى در حال خواب با ایشان سخن به میان مى آمد ابداً اطلاّع نداشتند و مى گفتند: هیچ به نظرم نمى رسد و از آنچه مى گویید در خاطرم چیزى نیست .))

آیت الله مشکینى مى گوید: ((ایشان از جهت علمى (هم در فقه و هم در اصول ) در یک مرتبه خیلى بالایى در میان فقهاى شیعه قرار دارند.))

حجه الاسلام والمسلمین امجد مى گوید: ((ایشان در علمیت در افق اعلى است . فقیهى است بسیار بزرگ ، و معتقدم که باید مجتهدین پاى درسشان باشند تا نکته بگیرند و بفهمند، و حقّ این است که درس خارج را باید امثال آیت الله بهجت بگویند نه آنهایى که به نقل اقوال بسنده مى کنند.))

تشویق بزرگان به شرکت در درس ایشان

آیت الله مصباح مى گوید:

((اوّلین چیزى که ما را جذب کرد آن جاذبه معنوى و روحانى ایشان بود. ولى تدریجاً متوجّه شدیم که ایشان از لحاظ مقامات علمى و فقاهت هم در درجه بسیار عالى قرار دارد. این بود که سعى کردیم خدمت ایشان درسى داشته باشیم تا وسیله اى باشد هم از معلومات ایشان بهره اى ببریم ، و هم بهانه اى باشد که هر روز خدمت ایشان برسیم و از کمالات روحى و معنوى آقا بهره مند شویم . کتاب طهارت را در خدمت ایشان شروع کردیم ، ابتدا در یکى از حجرات مدرسه فیضیه چند نفر از دوستان شرکت مى کردند، و بعد از گذشت یک سال ، یکى دو سالى هم در حجره اى در مدرسه خان (مدرسه مرحوم آیت الله بروجردى ) خدمت ایشان درس داشتیم ، و بعدها که ضعف مزاج ایشان بیشتر شد از آن به بعد در منزل ، خدمتشان مى رفتیم که یک دوره طهارت را خدمت ایشان خواندیم ، و بعد یک دوره هم مکاسب و خیارات را که تقریباً حدود ۱۵ سال ادامه پیدا کرد. ما در درس ایشان استفاده هایى مى بردیم که در بسیارى از درسها کمتر یافت مى شد.))

شهید بزرگوار استاد مطهرى نیز به درس ایشان عنایت خاصّى داشتند. آیت الله محمد حسین احمدى یزدى در این رابطه مى گوید: ((آیت الله شهید مطهرى در باره درس آیت الله بهجت به ما خیلى سفارش مى کرد و مى فرمود: حتماً در درس ایشان شرکت کنید مخصوصاً در اصول ، چون آقاى بهجت درس آقا شیخ محمد حسین اصفهانى معروف به کمپانى را دیده حتماً در درس ایشان شرکت کنید.))

استاد خسرو شاهى مى گوید: ((بنده در درس فقه خارج خیارات آیت اللّه العظمى شیخ مرتضى حایرى شرکت مى کردم . ایشان در اواخر عمر مریض بودند و درسشان تعطیل شد. یک روز وقتى که آیت الله حایرى از حرم بیرون مى آمدند، به خدمتشان رفتم و پس از سلام عرض کردم : ان شاءالله درس را شروع مى فرمایید؟ فرمودند: نه . بعد فرمودند: ((شما که جوان هستید من یک ضابطه اى را در اختیار شما قرار بدهم ، و آن اینکه درس کسانى شرکت بکنید که فقط نقل اقوال نکنند، بلکه اقوال را بررسى کرده و نکاتى را در درس بیان کنند که در فعلیّت رساندن ملکه اجتهاد خیلى سودمند باشد. چون درسى براى شما مفید است که این ملکه اجتهاد را از قّوه به فعلیّت برساند، و تنها به نقل اقوال کفایت نکند.))

من همان جا به ایشان عرض کردم : جناب عالى کسى را با اسم براى ما معرّفى بفرمایید. فرمودند: ((من از اسم بردن معذورم .)) عرض ‍ کردم : من در درس آیت الله العظمى بهجت شرکت مى کنم . ایشان اظهار رضایت نمود و تبسّم کردند و فرمودند: ((درس ایشان از نظر دقت و محتوا همین قاعده و ضابطه اى را که به شما گفتم دارد، خوب است که در درس ایشان شرکت مى کنید. درس ایشان از هر جهت سازنده است هم از جهت علمى هم از جهت اخلاقى ، این درس را ادامه بدهید.))

شیوه تدریس

آیت الله مصباح در مورد روش تدریس ایشان مى گوید: ((ایشان در بیان مطالب سعى مى کردند ابتدا مساءله را از روى کتاب شیخ انصارى قدّس سرّه مطرح کنند، و بعد هر کجا مطلب قابل توجّهى از دیگران مخصوصاً از صاحب جواهر قدّس سرّه در طهارت ، و از مرحوم حاج آقا رضا همدانى و دیگران مطالب برجسته اى داشتند آن را نقل مى کردند، و بعد هر جا خود ایشان نظر خاصّى داشتند آن را بیان مى کردند. این شیوه از یک طرف باعث این مى شد که انسان از نظر استادان بزرگ در یک موضوع آگاه بشود و در عین حال صرفه جویى در وقت مى شد.

استادان دیگر هم براى تدریس شیوه هاى جالبى داشتند که شاید براى مبتدى مفیدتر بود که هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح مى کردند، ولى خوب این باعث مى شد که وقت بیشترى گرفته بشود و احیاناً مطالبى تکرار بشود.

در ضمن تدریس ، در میان نکته هایى که از خود ایشان ما استفاده مى کردیم و طبعاً بعضى از این نکته ها چیزهایى بود که ایشان از استادانشان شفاهاً دریافت کرده بودند، به مطالب بسیار ارزنده و عمیق و داراى دقتهاى کم نظیرى برمى خوردیم )).

آیت الله مسعودى که خود سالها از درس آیت الله العظمى بهجت بهره برده اند درباره ویژگى تدریس ایشان بهجت مى گوید:((سبک درس ایشان سبک خاصّى است . معمولاً آقایان مراجع و بزرگان در درس خارج یک مساءله اى را مطرح مى کنند و اقوال دیگران را یکى یکى ذکر مى کنند، سپس یکى را نقد مى کنند و دیگرى را تاءیید، و سرانجام یکى از آن نظرات را مى پذیرند، یا نظریّه دیگرى را انتخاب مى کنند. ولى ایشان برخلاف همه ، نقل اقوال نمى کنند بلکه ابتدا مساءله را مطرح مى کنند و بعد روند استدلالش را بیان مى کنند. اگر شاگرد آراء علماء را دیده و مطالعه کرده باشد، مى فهمد که دلیلى را که استاد ذکر مى کند چه کسى گفته است ، و اشکال یا تاءییدى را که مى کند مى فهمد به سخن چه کسى اشکال یا قول چه کسى را تاءیید مى کند. لذا هر کس بخواهد در درس ایشان شرکت کند باید مبانى و نظرات آقایان دیگر را دیده باشد.))

آیت الله محمّد حسین احمدى فقیه یزدى درباره شیوه درس ‍ ایشان مى گوید: ((نوعاً ایشان چند مساءله اى یا فرعى را که عنوان مى فرمودند بعد از توجّه به ظرافتهاى حدیث و روایت و یا آیه شریفه اى که دلالت بر موضوع بحث داشت ، مقایسه اى بین موضوع بحث و سایر بحثهاى مشابه مى نمودند و دقت عقلى و فکرى خاصّى در تعادل آن دو انجام مى دادند، آنگاه نتیجه مى گرفتند که انصافاً نتیجه علمى و جدید بود. و حقیقتاً مطلبى را که ذکر مى کردند ناشى از اوج و عظمت دید و فکرشان بود که از ائمه علیهم السّلام و اسلام گرفته بود. و اجتهاد صحیح نیز هم این گونه بحث و تجزیه و تحلیل کردن است .))

موعظه در درس

حجه الاسلام و المسلمین قدس امام جمعه کلاچاى که خود سالها در درس ایشان حضور داشته است

مى گوید:((روال آیت الله العظمى بهجت این بود که پیش از شروعِ درس ، حدود ده دقیقه موعظه مى کرد، ولى نه به عنوان موعظه بلکه به عنوان حکایت حال بزرگان گذشته . و معلوم بود که منظور اصلى آیت الله مصباح یزدى که سالها در درس خارج فقه ایشان شرکت مى کردند (۱۵ سال )، علاوه بر استفاده علمى ، استفاده از روحیّه ملکوتى آقا بوده است .))

آیت الله مصباح در این باره مى گوید: ((آیت الله بهجت گاهى داستانى را یا حدیثى را نقل مى کردند که براى ما تعجّب آور بود ایشان چه اصرارى دارند که بر مطالب معلوم و روشن تکیه مى کنند، از جمله مطلبى که ایشان در تذکّرات پیش از درس اصرار مى کردند امامت امیرالمؤ منین علیه السّلام بود، ما تعجب مى کردیم که ما مگر در آن حضرت شک داریم که ایشان این قدر اصرار دارند که دلائل امامت حضرت على علیه السّلام را براى ما بیان کنند. یک خورده ته دلمان گله مند بودیم که چرا به جاى این مطالب یک چیزهایى که بیشتر حاجت ماست (در امور اخلاقى و معنوى ) مطالبى را نمى گویند. اما بعد از این که به پنجاه – شصت سالگى رسیدیم ، در بسیارى از مباحث دیدیم که آن نکته هایى که ایشان چهل سال پیشتر در درسشان درباره امامت على علیه السّلام ى فرمودند به دردمان مى خورد. گویا ایشان آن روز مى دید که یک مسائلى بناست در آینده مورد غفلت و تشکیک قرار بگیرد.

شاید اگر توجّه هاى ایشان نبود ما انگیزه اى نداشتیم درباره این مسائل مطالعه اى داشته باشیم ، حتّى از نکته هایى که ایشان چهل سال پیش بیان مى کردند امروز بنده در نوشته هایم در مورد مسائل اعتقادى یا جاهاى دیگر استفاده کرده ام .))

تاءلیفات

حضرت آیت الله بهجت داراى تاءلیفات متعددى در فقه و اصول هستند که خود براى چاپ اکثر آنها اقدام نکرده اند، و گاه به کسانى که مى خواهند آنها را حتّى با غیر وجوه شرعیه چاپ کنند، اجازه نمى دهند و مى فرمایند: هنوز بسیارى از کتابهاى علماى بزرگ سالهاست که به گونه خطى مانده است ، آنها را چاپ کنید نوبت اینها دیر نشده است .

فهرست عمده تاءلیفات ایشان که برخى نیز با اصرار و پشتکارى برخى از شاگردانشان به چاپ رسیده ، عبارتند از:

 الف ) کتابهاى چاپ شده :

۱- رساله توضیح المسائل (فارسى و عربى ).

۲- مناسک حجّ.

دو کتاب فوق توسّط برخى از فضلا بر اساس فتاوى ایشان تاءلیف و پس از تاءیید آقا به چاپ رسیده است .

۳- وسیله النجاه .

این کتاب در بردارنده نظرات فقهى ایشان در اکثر ابواب فقه است که در متن وسیله النجاه آیت اللّه العظمى سیّد ابوالحسن اصفهانى قدّس سرّه گنجانده شده و نهایتاً جلد نخست آن با تاءیید ایشان به چاپ رسیده است .

۴- جامع المسائل .

 این کتاب مجموعه حواشى ایشان بر کتاب ((ذخیره العباد)) استادش ‍ آیت الله العظمى محمّد حسین غروى اصفهانى معروف به کمپانى ، و نیز تکمیل آن تا آخر فقه مى باشد، که قسمتهایى از آن ابتدا با نام ((ذخیره العباد)) با حروفچینى نه چندان زیبا و در تعداد نسخه اندک در اختیار برخى از شاگردان و خواصّ ایشان قرار گرفت ، و بعداً جلد اوّل از این مجموعه که قرار است در پنج مجلّد به چاپ برسد، به خاطر کثرت فروع فقهى که توسّط حضرت آیت اللّه بهجت بر اصل کتاب افزوده شده و جامعیّت آن ((جامعُ المسائل )) نام گرفته و به همّت برخى از شاگردان ایشان به چاپ رسید.

ب ) تاءلیفات آماده چاپ و نشر:

۱- جلد اوّل از کتاب صلوه .

آیت الله بهجت در این کتاب با سبکى ویژه و تلخیص مطالب به ترتیب مباحث ((جواهر الکلام )) به بیان نظریّات نو و ابتکارى خویش ‍ پرداخته اند.

۲- جلد اول از دوره اصول .

این کتاب تقریباً به ترتیب ((کفایه الاصول )) نگارش یافته است ، و بارها توسّط ایشان مورد مداقّه و تجدیدنظر قرار گرفته ، و نظریّاتى نو در بسیارى از مباحث اصول را در بردارد.

۳- تعلیقه بر مناسک شیخ انصارى .

این کتاب در بردارنده نظرات ایشان درباره مناسک حجّ مى باشد.

 ج ) تاءلیفاتى که هنوز اقدام به چاپ آنها نشده است :

 ۱- بقیّه مجلّدات دوره اصول .

۲- حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى .

که به ترتیب مکاسب شیخ انصارى قدّس سرّه از اوّل تا انجام ، و پس از اتمام آن ادامه مباحثى که در مکاسب مطرح نشده بر اساس متن ((شرائع الاسلام )) نگارش یافته است ، ایشان در این دوره از مباحث فقهى نظرات جدیدى را ارائه داده اند.

۳- دوره طهارت .

در این کتاب نیز آیت اللّه بهجت بسان دوره ((کتاب الصلوه )) به ترتیب مباحث ((جواهر الکلام )) با تلخیص و نوآورى نظرات خویش را مطرح نموده اند.

۴- بقیّه مجلّدات دوره کتاب الصلوه .

همچنین ایشان در تاءلیف سفینه البحار با مرحوم حاج شیخ عباس ‍ قمى علیهاالسّلام همکارى داشته اند، و قسمت زیادى از سفینه البحار خطى ، به خط ایشان نوشته شده است .

شاگردان

با توجّه به اینکه ایشان به خاطر شهرت گریزى عمدتاً در منزل خود تدریس مى کردند، با وجود این افراد بسیارى از محضر آن جناب استفاده کرده و مى کنند. که برخى از آنان خود صاحب رساله و فتوى مى باشند، اینک نام بعضى دیگر از آنان را با حذف القاب ذکر مى کنیم :

۱ – محمد تقى مصباح یزدى .
۲ – عبدالمجید رشید پور.
۳ – سید مهدى روحانى .
۴ – على پهلوانى تهرانى .
۵ – مختار امینیان .
۶ – محمّد هادى فقهى .
۷ – هادى قدس .
۸ – محمود امجد.
۹ – محمد ایمانى .
۱۰ – محمد حسن احمدى فقیه یزدى .
۱۱ – محمد حسین احمدى فقیه یزدى .
۱۲ – مسعودى خمینى .
۱۳ – سید رضا خسروشاهى .
۱۴ – اسماعیل عابدى .
۱۵ – حسن لاهوتى .
۱۶ – عزیز علیارى .
۱۷ – سید محمد مؤ منى .
۱۸ – حسین مفیدى .
۱۹ – محمدکریم پارسا.
۲۰ – جواد محمد زاده تهرانى .
۲۱ – سید صابر مازندرانى .
۲۲ – شهید نمازى شیرازى .
۲۳ – مهدى هادوى .

بخش چهارم : ویژگیهاى اخلاقى عرفانى حضرت آیت الله العظمى بهجت

۱ – تقوا و خود سازى

چنانکه گذشت ایشان در نوجوانى به میدان خودسازى گام نهاد، و در فراگیرى علوم و تزکیه نفس چنان جدّى بوده و هستند که گویا کارى غیر از آن ندارند، و همواره در آموزش هاى اخلاقى بر این نکته اصرار دارند که تلاشى پیگیر و ریاضتى فراگیر لازم است تا انسان در جبهه ستیز با رذیلتهاى اخلاقى و در جهاد اکبر با هواهاى نفسانى ، سربلند و پیروز گردیده و به سازندگى خویش بپردازد، و همواره معتقد به لزوم همپایى دانش و اخلاق بوده و مؤ کّداً به خطر جدایى علم و تزکیه هشدار مى دهند و زیان عالم غیر مهذّب و دانش بدون تزکیه را از هر ضرر و زیان دیگرى بیشتر مى دانند.

آن بزرگوار، انسان مخلص و مشتاقى است که در همه حال عقربه زندگى و حیات خویش را به سوى خدا چرخانده ، و کوشیده است تا پیوسته در حوزه جاذبه الهى قرار گرفته و به همه چیز و همه کس با دید خدا خواهى بنگرد.یکى از مجتهدان بزرگ در این باره گفته است :

((ایشان را نمى شود گفت آدم با تقوایى است ، بلکه ایشان عین تقوا و مجسّمه تقواست .))آیت الله شیخ جواد کربلایى مى گوید: ((یکى از آقایان که کم و بیش ‍ از حالات ایشان مطّلع و از هوادارن ایشان نیز بودند مى گفت : آقا هر شب یا غالب اوقات وقت خود را به خلوت و فکر در مجارى معارف الهى مى گذرانند، و هیچ گاه حاضر نبودند که وقت خود را به باطل بگذرانند و در محافل بیهوده شرکت کنند، و کاملاً در مقام احتراز از صحبتهاى بیهوده بوده و وقت رفتن به درس و یا تشرّف به زیارت حضرت امیر – روحى فداه – عبایش را بر سر کشیده و بدون التفات و توجه به کسى مى رفتند، که چند بار خودم نیز مشاهده کردم … ایشان کاملاً کتوم هستند مخصوصاً درباره حالات شخص خودشان ، و همچنین درباره بیان الطاف خاصّه اى که حقّ تعالى به ایشان مرحمت فرموده کتوم هستند.))

۲- زهد و ساده زیستى

اولیاى خدا برخلاف عموم مردم که به ظاهر دنیا چشم دوخته اند و سرگرم آن هستند، همواره به حقیقت دنیا مى نگرند، و به فرداى خویش مى پردازند و بدینسان هماره از قید مطامع گریخته و با صفاى قناعت و ساده زیستى ، روحى سرشار از معنویّت را به دست مى آورند، در حالى که مردم در انبوه ظلمت هاى غفلت و تشریفات زندگى و آزمندیهاى آن غرق و سرگردانند.

آیت الله بهجت نیز از این دسته اولیاى خدا مى باشد. ایشان زاهد عارفى است که پیوسته بى رغبت به دنیا و آزاده و بى تکلّف زیسته است ، آن بزرگوار از برجسته ترین چهره هاى زاهد و وارسته زمان ماست که چنان در جاذبه معنویّات قرار گرفته و به حقیقت و باطن دنیا توجّه داشته که ذرّه اى به تعلّقات و مادیات آلوده نگشته و از هر چه رنگ تعلّق پذیرفته آزاد بوده است . او نه تنها چنین اندیشیده و از دنیا و مظاهرش گریزان بوده بلکه در عمل و زندگى معیشتى نیز در همین راستا حرکت کرده است .

زندگى ساده او در خانه اى قدیمى و محقّر در قم ، و مقاومت ایشان در برابر خواسته هاى مکرّر علما و مردم براى تعویض خانه ، گواهى صادق بر روح بزرگ و زاهدانه این پیر فرزانه است .

آیت الله مصباح در مورد زهد و ساده زیستى ایشان مى گوید: ((آیت الله بهجت منزلى جنب مدرسه حجتیه اجاره کرده بودند، و بعد تغییر منزل دادند و در اوائل خیابان چهار مردان فعلى یک خانه اى اجاره کرده بودند که ظاهراً دو اتاق بیشتر نداشت ، و در وسط آن اتاقى که ما خدمت ایشان مى رسیدیم پرده اى کشیده شده بود که پشتش ‍ خانواده شان زندگى مى کردند و ما این طرف پرده مى نشستیم و از حضور ایشان بهره مند مى شدیم . زندگى بسیار ساده و دور از هر گونه تکلف و تواءم با یک عالم نورانیّت و معنویّت …

الا ن نیز خانه ایشان ظرفیت اینکه تعداد زیادى در آن اجتماع بکنند ندارد، و دو سه اتاق کوچک دارد با همان گلیمهایى که از چهل – پنجاه سال پیش داشتند. بعد از مرجعیت نیز منزلشان هیچ تغییرى نکرده ، لذا جاى پذیرایى و ملاقات از بازدید کنندگان کم است ، از این رو در اعیاد و ایّام سوگوارى در مسجد فاطمیه جلوس ‍ مى فرمایند، و کسانى که مى خواهند ایشان را زیارت کنند آنجا خدمتشان مى رسند.))

آیت الله مسعودى نیز مى گوید: ((بارها آمدند براى ایشان خانه بخرند قبول نکردند، من خودم چند مرتبه به ایشان گفتم : آقا! این منزل خراب است ، از نظر وضع شرعى هم معلوم نیست آدم بتواند اینجا زندگى کند. اصلاً توجهى نکردند))

الا ن نیز خانه ایشان ظرفیت اینکه تعداد زیادى در آن اجتماع بکنند ندارد، و دو سه اتاق کوچک دارد با همان گلیمهایى که از چهل – پنجاه سال پیش داشتند. بعد از مرجعیت نیز منزلشان هیچ تغییرى نکرده ، لذا جاى پذیرایى و ملاقات از بازدید کنندگان کم است ، از این رو در اعیاد و ایّام سوگوارى در مسجد فاطمیه جلوس ‍ مى فرمایند، و کسانى که مى خواهند ایشان را زیارت کنند آنجا خدمتشان مى رسند.))

۳ – عبادت

یکى از عوامل مهم موفّقیت انسان که مى تواند براى دیگران الگو و راهنما قرار گیرد، تقیّد ایشان به اعمال عبادى و تعبّد ایشان است .ارتباط استوار آیه الله العظمى بهجت با خداوند متعال ، ذکرهاى پى در پى ، به جاى آوردن نوافل ، شب زنده داریهاى کم نظیر ایشان بسیار عبرت انگیز است .

سالهاى سال نماز جماعت ایشان از شورانگیزترین ، با صفاترین و روح نوازترین نمازهاى جماعت ایران اسلامى بوده و هست . در این نماز عالمان وارسته و خداجوى ، بسیارى از طلاب تقوا پیشه ، بسیجیان رزمجو و دلداده خدا، و دیگر قشرهاى مردم شرکت مى کردند. این نماز چنان پر معنویت است که گاه به ویژه در شبهاى جمعه صداى گریه آیت الله بهجت با نوحه و ناله غم انگیز نماز گزاران همراه مى شود، و روحها به پرواز در مى آید و چشمها به اشک مى نشیند، و فضاى دلها نورانى مى گردد. چنین فضاى معنوى و روح نوازى در این زمان در هیچ نماز جماعتى وجود ندارد. بى جهت نیست که بسیارى از اوقات در مسجدى که ایشان نماز جماعت اقامه مى کنند جا براى نماز گزاران تنگ مى گردد و عدّه کثیرى حتى آنان که مشتاقانه و به امید کسب فیض از این نماز پر معنویت ، از راه هاى دور آمده اند مجبور به ترک مسجد مى شوند.

این نماز همواره مورد توجّه اولیاى خدا بوده و هست ، علاّمه طباطبائى قدّس سرّه در آن شرکت مى جسته ، و آیت الله بهاء الدینى قدّس سرّه نیز عنایت خاصّى به نماز جماعت ایشان داشته اند. در این ارتباط آیت الله محمّد حسن احمدى فقیه یزدى خاطره اى را نقل مى کنند که ذکرش در اینجا مناسب است . وى مى گوید:

((شبهاى ماه رمضان آیت الله بهاء الدینى زودتر از آیت الله بهجت نماز مى خواندند، ایشان خواست یکى از نزیکان را به جایى بفرستد، آن شخص گفت : اگر بروم از نماز شما محروم مى شوم . آقاى بهاء الدینى فرمودند: برو این کار را انجام بده و بعد از افطار برو پشت سر آقاى بهجت نماز بخوان .))

آقاى مصباح نیز درباره سابقه نماز جماعت دل انگیز ایشان مى گوید: ((آیت الله بهجت در حدود چهل سال قبل برنامه اى داشتند که پیش از غروب قدم زنان به سوى صفائیه (که آن وقتها هنوز در آنجا ساختمان احداث نشده بود و از نزدیکهاى پل صفائیه دیگر زمین مزروعى بود)، مى رفتند و مقدار زیادى از زمینهاى مزروعى را مى گذشتند و در آنجا مى نشستند و بعد نماز مغرب و عشا را در آن زمینها مى خواندند و بعضى دوستان که علاقه مند بودند خدمت ایشان مى رسیدند.

یکى از آن دوستان نقل مى کرد: آیت الله بهجت یک شب بعد از نماز فرمودند: ((اگر سلاطین عالم مى دانستند که انسان در حال عبادت چه لذّتهایى مى برد، هیچ گاه دنبال این مسائل مادى نمى رفتند…))

وقتى که این منزلى را که اینک در آن اقامت دارند خریدند، چون نزدیکتر بود بیشتر دوستان در همین منزل براى نماز خدمتشان مى رسیدند، بعد ایشان را به مسجد فاطمیّه دعوت کردند و آنجا محلّ اجتماع کسانى بود که علاقه مند بودند از نماز ایشان استفاده کنند، و تاکنون همچنان قریب به چهل سال است که در مسجد فاطمیه در سه وقت نماز جماعت اقامه مى کنند، و اخیراً درسشان را هم از منزل به همان مسجد منتقل کرده اند و دید و بازدیدهاى اعیاد و ایّام سوگوارى نیز در همان مسجد انجام مى گیرد.))

آیت الله شیخ جواد کربلایى درباره نماز شب و گریه هاى نیمه شب ایشان مى گوید:یکى از آن دوستان نقل مى کرد: آیت الله بهجت یک شب بعد از نماز فرمودند: ((اگر سلاطین عالم مى دانستند که انسان در حال عبادت چه لذّتهایى مى برد، هیچ گاه دنبال این مسائل مادى نمى رفتند…))

وقتى که این منزلى را که اینک در آن اقامت دارند خریدند، چون نزدیکتر بود بیشتر دوستان در همین منزل براى نماز خدمتشان مى رسیدند، بعد ایشان را به مسجد فاطمیّه دعوت کردند و آنجا محلّ اجتماع کسانى بود که علاقه مند بودند از نماز ایشان استفاده کنند، و تاکنون همچنان قریب به چهل سال است که در مسجد فاطمیه در سه وقت نماز جماعت اقامه مى کنند، و اخیراً درسشان را هم از منزل به همان مسجد منتقل کرده اند و دید و بازدیدهاى اعیاد و ایّام سوگوارى نیز در همان مسجد انجام مى گیرد.))

آیت الله شیخ جواد کربلایى درباره نماز شب و گریه هاى نیمه شب ایشان مى گوید: ((جناب آیت الله بهجت در جدّیت در نماز شب و گریه در نیمه هاى شب مخصوصاً شبهاى جمعه کوشا بودند. یکى از علما و مشاهیر به من فرمودند که : شب جمعه در مدرسه سید(ره ) در نجف اشرف در نیمه شب شنیدم که ایشان با صداى حزین و ناله و گریه در حالى که سر به سجده گذاشته بود مکرّرَاً به حقّ تعالى عرضه مى داشت :((إِلهى ! مَنْ لى غَیْرُکَ، أَسْاءَلُهُ کَشْفَ ضُرّى وَالنَّظَرَ فى أَمرى ؟!)).- معبودا! من جز تو چه کسى را دارم که از او بخواهم رنجورى مرا برطرف کرده و نظرى به امورم نماید.

۴ – زیارت و توسل

آیت اللّه بهجت حتّى با این سنّ و سال برنامه روزمره خویش را به این صورت آغاز مى کنند: هر روز با نهایت ادب به محضر مقدس ‍ حضرت معصومه علیهاالسّلام شرفیاب مى گردند. و با احترام و خضوع و خشوع در مقابل ضریح مطهر مى ایستند و بعد زیارت عاشوراى حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السّلام را قرائت مى کنند.

مؤ لف کتاب انوار الملکوت از قول آیت الله شیخ عباس قوچانى ، وصّى مرحوم میرزا على آقاى قاضى نقل مى کند که : ((آیت الله العظمى بهجت بسیار به مسجد سهله مى رفتند و شبها تا صبح به تنهایى در آن جا بیتوته مى کردند. یک شب بسیار تاریک که چراغى هم در مسجد روشن نبود، در میانه شب احتیاج به تجدید وضو پیدا کرده و براى تطهیر و وضو به ناچار مى بایست از مسجد بیرون رفته و در محلّ وضو خانه که بیرون مسجد در سمت شرقى آن واقع است وضو بسازند، ناگهان مختصر خوفى در اثر عبور این مسافت و در ظلمت محض و تنهایى در ایشان پیدا مى شود، به مجرّد این خوف ناگهان نورى همچون چراغ در پیشاپیش ایشان پدیدار مى شود، ایشان با آن نور خارج مى شوند و تطهیر نموده و وضو مى گیرند و سپس به جاى خود برمى گردند و در همه این احوال ، آن نور در برابر ایشان حرکت مى کرده تا اینکه به محل خود مى رسند آن نور ناپدید مى شود.))

۵ – تواضع و فروتنى

شهرت گریزى ، هوى ستیزى و فروتنى از دیگر ابعاد برجسته شخصیت معنوى ایشان است ؛ با اینکه فقیهى شناخته شده و مجتهدى صاحب نام و از برجستگان حوزه علمیّه قم مى باشند، نه تنها تا کسانى که از ایشان مسّن تر بودند و یا جلوتر بودند، بلکه تا هم دوره ایهاى ایشان در قید حیات بودند هیچگاه اجازه انتشار توضیح المسائل خود را نمى دادند، تا اینکه با درخواستهاى مکرّر عالمان راضى شدند فتاوایشان به چاپ برسد، با این حال اکنون نیز به هیچ وجه اجازه نمى دهند رساله شان را از وجوهات شرعیّه چاپ کنند.

و نیز در مجالسى که از طرف ایشان برگزار مى شده است ، ایشان به خطباى مجالس توصیه مى فرمودند که : حتى از ذکر نام ایشان در مجلس خود دارى کنند. و این ، خود دلیل اوج هوى ستیزى و هوس پرهیزى این مرجع بزرگ است .حاج آقا قدس درباره تواضع و شکسته نفسى ایشان مى گوید: ((روزى با مهمان خودم ، مرحوم حجه الاسلام حاج شیخ نصر الله لاهوتى به خدمت آقا رفتیم . آقاى لاهوتى گفتند: آقا! من به مشهد مشرّف شده بودم ، کسى از شما انتقاد مى کرد و من عصبانى شدم . آقا فرمودند: در روایات آمده است عالمى را که رو به دنیا آورد متّهم سازید. من خیلى ناراحت شدم که خدایا! اگر زندگى این آقا رو به دنیا آوردن است ، پس تکلیف ما چیست ؟))

۶ – سیر و سلوک و مقام معنوى

آیت اللّه بهجت در سیر و سلوک سابقه دهها ساله دارد، ایشان از شاگردان عارف کامل حضرت آیت اللّه سیّد على آقاى قاضى قدّس سرّه و مورد توجه خاصّ آن استاد بزرگ بوده و در اوان جوانى ، مراحلى را در عرفان سپرى کرده اند.

بعضى از نزدیکان مرحوم قاضى مى گفتند:((از مقامات و مراحلى که ایشان طى کرده اند اطلاع داریم ، ولى عهدى داریم با ایشان که به احدى نگوییم .))و عارف بزرگى چون امام خمینى قدّس سرّه به ایشان عنایتى خاص ‍ داشته اند. 

امام بعد از بازگشت به قم در اوّل انقلاب ، در بیت ایشان حضور یافته و به دیدار یکدیگر نایل مى آیند.

مؤ لف کتاب انوارالملکوت نیز در این باره مى نویسد: ((آیت الله العظمى حاج شیخ محمد تقى بهجت فومنى از شاگردان معروف آیت الحق و سند عرفان ، عارف بى بدیل مرحوم آقاى حاج میرزا على آقاى قاضى تبریزى (رضوان الله علیه ) در نجف اشرف بوده اند، و در زمان آن مرحوم ، داراى حالات و مکاشفات غیبیه الهى بوده و در سکوت و مراقبه ، حدّ اعلایى از مراتب را حایز بوده اند.)) و بخاطر همین ویژگى بوده است که مرحوم آقاى قاضى عنایت خاصى نسبت به ایشان داشت آقا ضیاء الدین آملى فرزند آیت الله العظمى حاج شیخ محمد تقى آملى در جلسه درس آیت الله بهجت در حضور ایشان براى حضّار نقل کرده بود که من به چشم خود دیدم که مرحوم آقاى میرزا على آقاى قاضى در نماز به ایشان اقتدا نمودند.

 ۷- اطّلاع از غیب و ظهور کرامات

حضرت آیت اللّه بهجت از آن دسته اولیاى خداست که برخلاف غالب مردم که از عالم غیب اطلاعى ندارند، به قدرت خداوند متعال به مقاماتى رسیده که مى تواند عوالمى از غیب را مشاهده کند. و شاید کثرت تکرار ذکر ((یا ستّار)) توسّط ایشان در خلوت و جلوت ، و در حال نشستن و برخاستن از این حقیقت حکایت داشته باشد. آیت اللّه مصباح یزدى در این باره مى فرماید:((به نظر مى رسد ایشان از نظر مراتب عرفانى و کمالات معنوى در مقامى هستند که غالباً عوالمى از غیب را شاهدند. و چه بسا در آن ، حقایقى از جمله حقیقت بعضى افراد را آشکارا (با دیده دل ) مى بینند، امّا چون خود نمى خواهند افراد را این چنین ببینند، غالباً ذکر ((یا ستّار)) را تکرار مى کنند و از خداوند مى خواهند آنچه را که مى بینند بر ایشان پنهان سازد.))

در واقع امثال این امور از جمله کراماتى محسوب مى شود که از اولیاى خدا صادر مى گردد، و ظهور کرامات رهاوردِ مجاهدت و مخالفت ممتدّ با هوا و هوس مى باشد، و آیت اللّه بهجت شخصیّتى است که در طول عمر با قصد خالص و توجّه تامّ به حضرت حقّ سبحانه به خودسازى و تهذیب پرداخته است ، لذا ظهور کرامات و امور خارق العاده از ایشان امرى به دور از ذهن نیست ؛ بلکه افرادى که با ایشان مصاحبت دارند نمونه هاى آن را بالعیان از ایشان مشاهده مى کنند.

آیت اللّه مصباح با ذکر چند شاهد مثال در این باره مى گوید: ((کسانى که سالیان متمادى با آیت اللّه بهجت معاشرت داشتند، گاهى چیزهایى از ایشان مى دیدند که به اصطلاح ((کرامت )) و امر خارق العاده است ، هر چند طورى برخورد مى کردند که معلوم نشود امرى که از ایشان به ظهور پیوسته کاملاً یک امر خارق العاده اى است . که چند نمونه را بیان مى کنم :

زمانى که حضرت امام قدّس سرّه در تبعید به سر مى بردند (گویا در ترکیه بودند)، بسیارى از فضلا و بزرگان علاقمند به ایشان ، مورد آزار و اذیّت دستگاه قرار مى گرفتند. و به محض اینکه کلمه اى مى گفتند یا رفتارى از آنها ظاهر مى شد، از منبر بازشان مى داشتند و آنها را جلب مى کردند و مدّتها زندان بودند و به جاهایى مى بردند که دیگران خبر نداشتند. از جمله یادم مى آید زمانى آقاى جنّتى تحت تعقیب قرار گرفتند و ایشان را گرفتند و به واسطه قرائن همه ما نگران بودیم ایشان را خیلى اذیّت کنند. من آمدم خدمت آقاى بهجت (حفظه اللّه تعالى ) و جریان را حضورشان توضیح دادم ، ایشان تاءملى کردند و فرمودند: ((ان شاءاللّه خبر آزادى ایشان را براى من بیاورید)).

 این فرمایش اشاره اى بود به اینکه آقاى جنتى به زودى آزاد مى شوند و مشکلى نخواهد بود، البته این سخن را ممکن است هر کسى بگوید، امّا فرمایش آقاى بهجت در آن موقعیّت ، مژده اى براى ما بود و ما مطمئن بودیم که آقا مى دانند که این جریان ادامه پیدا نمى کند و مشکلى پیش نمى آید؛ ولى مواردى هم بود که مثلاً ما به ایشان عرض مى کردیم براى شخصى دعا بفرمایید، ولى آقا چنین چیزى نمى گفتند و شخص مورد نظر نیز به زودى آزاد نمى شد.

نمونه دیگر:براى خانواده اى حادثه ناگوارى پیش آمده بود، به این صورت که در شب عروسى دشمنان عروس آمده بودند و عروس را از خانه اش ‍ دزدیده بودند، و کسى اطّلاع نداشت که عروس را کجا برده اند، شب عروسى بود خانواده عروس و داماد جمع شده بودند مراسم عروسى را برگزار کنند و نزدیک غروب دیده بودند عروس نیست خیلى نگران شده بودند و جاهایى را که احتمال مى دادند جستجو کرده بودند.

 و به هر حال پدر و مادر عروس خیلى دستپاچه مى شوند، یکى از دوستان ما که همسایه آنان بود مى گوید: من هیچ چاره اى ندیدم ، گفتم : مى روم خدمت آقاى بهجت عرض مى کنم ببینم ایشان چه مى گویند. با شتاب فراوان و ناراحتى آمدم خدمت ایشان و داستان را گفتم . آقا تاءمّلى کردند و به طور خیلى عادى فرمودند: ((بروید حرم ، شاید آمده باشد حرم !))

ایشان بر مى گردد و مطمئن مى شود که باید همین کار را انجام بدهد، به خانواده عروس اطّلاع مى دهد و آنها مى آیند و در بالا سرِ حضرت معصومه علیهاالسّلام عروس را پیدا مى کنند. حالا جریان چه بوده دقیقاً یادم نیست ، ولى هیچ احتمال نمى دادند که بتوانند او را در چنین موقعیتى پیدا کنند.

 برگی از دفتر افتاب//رضا باقی زاد

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=