علما-بعلما-شعلمای قرن دوازدهمعلمای قرن سیزدهم

زندگینامه آیت الله ملامحمدتقی برغانی « شهید ثالث»(مستشهد۱۲۶۳ه ق)

 ملامحمدتقی معروف به شهید ثالث . فرزند ملامحمد ملائکه از مشاهیر علمای شیعه در قرن سیزدهم و سرشناسترین دانشمند خاندان برغانی است . در ۱۱۷۲ در برغان از قرای قزوین به دنیا آمد و علوم مقدّماتی و قسمتی از دروس سطح را نزد پدرش در برغان فراگرفت . سپس به قزوین رفت و در حوزه علمیّه آن شهر به درس و بحث ادامه داد. آنگاه به قصد تکمیل مدارج علمی به شهرهای اصفهان و کربلا و قم سفر کرد و نزد استادان بزرگ آن روز به تحصیل پرداخت (آقابزرگ طهرانی ، ۱۴۰۴، جزء ۲، قسم ۱، ص ۲۲۶؛ مدرس تبریزی ، ج ۱، ص ۲۴۷؛ حرزالدین ، ج ۲، ص ۲۰۷). به گفته خود او، در اصفهان بیشتر به فلسفه اشتغال داشته و فلسفه نیز تدریس می کرده است (آقابزرگ طهرانی ، همانجا؛ حرزالدین ، همانجا؛ تنکابنی ، ص ۱۹؛ کشمیری ، ص ۴۰۷). بزرگترین استاد او در فقه ، سید علی طباطبایی * (متوفی ۱۲۳۱) در کربلا بوده است .

ملامحمدتقی در حدود سالهای ۱۲۲۰ به ایران بازگشت و در تهران ساکن شد و به تدریس و افتا و اقامه نماز جماعت و تصدّی امور دینی پرداخت . به دلیل حسن تقریر و طلاقت لسان و حلّ مسائل مشکل و موشکافی در مباحث علمی ، حوزه درس او رونق یافت ؛ ولی پس از چندی ، دیگر بار به عتبات بازگشت . این اقدام بر اثر برخی اعتراضات به فتحعلی شاه قاجار بود (آقابزرگ طهرانی ، همانجا). علت دیگر این بود که اجتهاد او را میرزا ابوالقاسم قمی * (متوفی ۱۲۳۱) تصدیق نمی کرد؛ زیرا محمدتقی فقط چند روز در محضر درس میرزای قمی حاضر شده بود و میرزا شناخت کافی از او نداشت و لذا مکاتبه علمی آن دو بی نتیجه مانده بود (تنکابنی ، ص ۱۹، ۲۲؛ کشمیری ، همانجا).

گفته شده است که برغانی و دو برادرش ، ملامحمد صالح و محمدعلی ، در جلسه ای که با حضور علمای تهران و شخص شاه در کاخ گلستان تشکیل شد، شرکت داشتند (محمدصالح برغانی ، مقدمه صالحی ، ج ۱، ص ۲۸ـ۲۹). در این جلسه برغانی به شاه اعتراضاتی کرد و میان برادران برغانی و ملامحمدعلی مازندرانی ، مشهور به جنگلی ، مشاجره لفظی درگرفت و اندکی به خشونت گرایید (تنکابنی ، ص ۳۱ـ۳۲). به همین دلیل ، شاه آنها را نکوهید و گویا فرمان تبعیدشان را صادر کرد (منابع موجود در این باره اطّلاعات کافی و یکسان نداده اند).

محمدتقی بعد از بازگشت به عتبات ، بار دیگر به حوزه درس استاد خود، طباطبایی ، پیوست و پس از چندی به توصیه استاد شخصاً تدریس را آغاز کرد و مسجدی نیز در این شهر ساخت و به امامت جماعت و وعظ در آن پرداخت . این مسجد به نام مسجد برغانی شهرت داشت که پس از شهادت او به نام مسجد شهید ثالث معروف شد. در این دوره تحصیل ، موفّق به گرفتن گواهی اجتهاد از سیدعلی طباطبایی و فرزند او سید محمد مجاهد * (متوفی ۱۲۴۲) و شیخ جعفر نجفی * (متوفی ۱۲۲۸)، صاحب کتاب کشف الغطاء شد و پس از چند سال همراه شخص اخیر که عازم ایران بود، از عتبات بازگشت ، ولی این بار در قزوین سکونت گزید.

ظاهراً شاه با حضور ملا محمدتقی و دو برادرش در تهران مخالف بوده اما بر اثر وساطت فقیه نامبرده ، با بازگشت آنان به ایران موافقت کرده است . چون ملا عبدالوهاب قزوینی ، عالم بزرگ شهر، از برغانی تجلیل کرد، در زمانی کوتاه ، رهبری دینی و تربیت طلاّ ب علوم دینی به او انتقال یافت ، و به سبب توجّه او به زهد و تقوا و ترویج دین و قدرت بیان و اهتمام به امر به معروف و نهی از منکر و نیز رسیدگی به حال فقرا و درماندگان ، مورد توجّه همه طبقات قرار گرفت .

برغانی همچنانکه با بدعتها سخت مبارزه می کرد و از اشاره به ضعفهای حکومت نیز ابا نداشت حرزالدین ، ج ۲، ص ۲۰۷؛آقابزرگ طهرانی ، جزء ۲، قسم ۱، ص ۲۲۷؛محمدصالح برغانی ، مقدمه صالحی ، ج ۱، ص ۱۷). از صوفیّه روزگار خود نیز بشدت انتقاد می کرد و به همین دلیل حاج میرزا آقاسی * ، صدراعظم محمدشاه ، از او آزرده خاطر بوده و گویا در صدد اخراج وی و دو برادرش از ایران برآمده ، ولی شاه با این خواسته و اقدامات مشابه موافق نبوده است (تنکابنی ، ص ۲۹).

حضور او در جنگ دوم ایران و روس (۱۲۴۱ـ۱۲۴۳)، همراه با سیّد محمد مجاهد و دیگر علما، گرایش او را به تلاشهای اجتماعی ، در کنار سایر فرایض دینی و مداومت در عبادت شبانه ، نشان می دهد (همان ، ص ۲۶). از میان شاگردان او میرزا محمد تنکابنی ، مؤلّف قصص العلماء ، و سیّد ابراهیم موسوی قزوینی قابل ذکرند.

شهرت عمده ملامحمدتقی از برخورد تاریخی و قاطعی سرچشمه گرفته که با جریان شیخیه * و بابیگری * داشته و در ایّام اقامتش در قزوین روی داده است (آقابزرگ طهرانی ، همانجا؛محمدصالح برغانی ، همانجا).

این ماجرا از حوادث مهم تاریخ ایران و شیعه در عصر قاجار محسوب می شود. در سفری که شیخ احمد احسایی * مؤسّس فرقه شیخیه به ایران کرد، در بسیاری شهرها از او استقبال کردند و شخص شاه نیز او را تجلیل کرد. از طرفی برخی افکار و عقاید انحرافی نیز از او در مجامع دینی و علمی نقل می شد (درباره عقاید احسایی رجوع کنید به شیخیه * ).

لذا با ورود او به قزوین (حدود ۱۲۴۰)، بنابه درخواست عده ای از علمای آن شهر و برخی شهرهای دیگر، محمدتقی برغانی ، به نمایندگیِ علما، احسایی را به مناظره طلبید، که حاصل آن تکفیر احسایی از جانب برغانی و در پی آن از سوی سایر فقها بود. این واقعه که بیشتر مورّخان ، و حتی خود شیخیه ، تأثیر جدّی و پر دامنه آن را گزارش کرده اند، به طرد احسایی انجامید و او ناگزیر ایران را به عزم سفر حجّ ترک گفت و پس از چندی درگذشت .

هر چند واکنش علنی برغانی ، دشمنی مدافعان احسایی را برانگیخت ، اما او نه تنها از مخالفت آشکار با این نحله دست نکشید بلکه با پیدایش بابیگری بر شدت و قوّت مبارزه خود افزود. پیروان این فرقه را کافر شمرد و رشد و نفوذ آنان را به طور جدّی کاهش داد (آقا بزرگ طهرانی ، همانجا؛محمد صالح برغانی ، همانجا؛امینی ، ص ۳۲۳).

همین موضعگیری قاطع و علنی بود که موجب شد در سحرگاه ۱۵ ذی القعده ۱۲۶۳، هنگامیکه طبق معمول در مسجد به عبادت مشغول بود، با ضربه های مهلک چند نفر بابی از پا درآمد (آقا بزرگ طهرانی ، همانجا؛محمدصالح برغانی ، همانجا؛امین ، ج ۹، ص ۱۹۷؛تنکابنی ، ص ۵۷). چون در راه دفاع از عقاید دینی کشته شده بود، به شهید ثالث (در عداد شهید اول : محمدبن مکّی ، و شهید ثانی : زین الدین بن علی ) شهرت یافت و پیکرش با تجلیل فراوان به خاک سپرده شد. طرفداران او در شهرهای ایران و عتبات مجالس یادبودی برایش برپا کردند و شاعرانی نیز اشعاری به فارسی و عربی ، در رثای او سرودند.

گذشته از تقوا و شهامت و بیان رسا، مقام علمی برغانی نیز مورد تأیید تراجم نویسان و دیگر دانشمندان بوده است ، ولی شیخیّه کرمان و هانری کربن ، اسلام شناس معاصر فرانسوی (که شدیداً تحت تأثیر افکار شیخیّه قرار داشته و این مکتب را وجهه متکامل فلسفه اسلامی می داند رجوع کنید به شیخیّه * )، کوشیده اند تا جایگاه علمی او را انکار کنند و ادعا کرده اند که انتقاد و تکفیر صریح او را از احسایی همه علما، خصوصاً دانشمندان برجسته شیعه ، قبول نکرده اند.

آثار

با اینهمه ، آثار علمی شایان توجّهی از ملا محمدتقی دردست است که گواه برقدرت علمی اوست ،

از جمله :

منهج الاجتهاد ،

شرح کاملِ عربی بر شرایع الاسلامِ محقّق حلّی . تألیف این کتابِ ۲۴ جلدی در ۱۲۲۶ آغاز شده و چندین سالِ مداوم به طول انجامیده است . خوانساری (ج ۴، ص ۴۰۳) به شهرت این کتاب اشاره کرده و شیخ محمدحسن نجفی ، در تدوین جواهر الکلام ، در شرح قسمت جهاد، از این کتاب استفاده کرده است (تنکابنی ، ص ۳۰؛آقابزرگ طهرانی ، ۱۴۰۳، ج ۲۳، ص ۱۸۲؛محمدصالح برغانی ، مقدمه صالحی ، ج ۱، ص ۱۸). در این کتاب ، گاهی برخلاف مشهور فقها، فتوا می دهد که خود قابل تأمّل است .

کتابهای دیگر او عبارت اند از :

شرح الشرایع در یک جلد، مجموعه ای در فقه به فارسی ؛
حاشیه بر معالم ؛
رساله فی الطّهاره والصّلاه ؛
رساله فی قضاءالصّلوات ؛
رساله فی صلاه الجمعه ؛
القضاء عن الاموات ؛
ملخّص العقاید ؛
عیون الاصول (به صورت نقد بر قوانین الاصول محقّق قمی )؛
ملخّص العقاید ؛
مجالس المتّقین و جز آن . برخی از این کتابها به خطّ مؤلّف موجود است و از میان آنها مجالس المتّقین ، حاوی احکام ، که آن را در ۱۲۵۸ به نام محمد شاه قاجار نوشته ، چند بار چاپ شده است .

فرزندان

بیشتر فرزندان ملامحمدتقی از اهل فضل و علم روزگار خود بودند؛

از آن جمله :آقامحمد که نزد صاحب ریاض درس خواند و در قزوین به امامت جمعه منصوب شد و با دختر عموی خود، فاطمه معروف به طاهره قرّه العین ازدواج کرد، ولی به دلیل گرویدن طاهره به مسلک شیخیّه از او جدا شد. سه فرزندِ حاصل از این ازدواج ، که روش پدر و جدّ را ادامه داده و هر سه از دانشمندان دینی بوده اند، عبارت اند از : شیخ ابراهیم ، شیخ اسماعیل ، شیخ اسحاق . شیخ ابراهیم (متوفی ح : ۱۳۱۰)، ابتدا نزد مادر و جدّ مادریش در قزوین درس خواند و علوم عقلی را در همان شهر فراگرفت ، سپس به کربلا و نجف رفت و در درس شیخ مرتضی انصاری * حاضر شد و بعد از تکمیل مدارج علمی به قزوین بازگشت و به تصدّی امور دینی پرداخت .



منابع :
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذریعه الی تصانیف الشیعه ، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲) همو، سیره آل البرغانی ، نسخه خطی کتابخانه شخصی عبدالحسین شهیدی صالحی ؛
(۳) همو، طبقات اعلام الشیعه ، جزء ۲ : الکرام البرره ، مشهد ۱۴۰۴؛
(۴) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه ، المآثر و الآثار ، در چهل سال تاریخ ایران ، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش ؛
(۵) محسن امین ، اعیان الشیعه ، چاپ حسن امین ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۶) عبدالحسین امینی ، شهداءالفضیله ، قم ۱۳۵۲ ش ؛
(۷) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری ، تهران ۱۳۵۷ ش ؛
(۸) عبدالوهاب برغانی ، خصایص الاعلام ، نسخه خطی کتابخانه شخصی عبدالحسین شهیدی صالحی ؛
(۹) محمدصالح بن محمد برغانی ، موسوعه البرغانی فی فقه الشیعه ، مقدمه عبدالحسین صالحی ، ج ۱، تهران ( بی تا. ) ؛
(۱۰) محمدبن سلیمان تنکابنی ، کتاب قصص العلماء ، تهران ( بی تا. ) ؛
(۱۱) محمدبن علی حرزالدین ، معارف الرجال فی تراجم العلماء والادباء ، قم ۱۴۰۵؛
(۱۲) محمدبن حسن حرعاملی ، امل الا´مل ، چاپ احمد حسینی ، قم ۱۳۶۲ ش ؛
(۱۳) محمدباقربن زین العابدین خوانساری ، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات ، چاپ اسدالله اسماعیلیان ، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲؛
(۱۴) محمدعلی بن صادقعلی کشمیری ، کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء ، قم ۱۳۹۴؛
(۱۵) محمدعلی مدرس تبریزی ، ریحانه الادب ، تهران ۱۳۶۹ ش ؛
(۱۶) خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی ، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش .

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=