نام وى عبد الکریم بن هوازن القشیرى است. صاحب رساله و تفسیر لطائف الاشارات است و غیر آن. وى را در هر فنى لطائف بسیار است و تصانیف لطیف. مرید ابو على دقّاق است و استاد ابو على فارمدى. توفّى فى ربیع الآخر سنه خمس و ستّین و اربعمائه.
صاحب کشف المحجوب گوید که: «امام قشیرى را از ابتداى حالش پرسیدم. گفت:مرا وقتى سنگى مىبایست از بهر روزن خانه. هر سنگ که بر مىگرفتم گوهرى مى شد،
مىانداختم. و این از آن بود که هر دو به نزدیک وى یکسان بود، لا بل که هنوز جوهر خوارتر بود، که وى را ارادت آن نبود و ارادت سنگ داشت.»
و هم صاحب کشف المحجوب گوید که: «از وى شنیدم که گفت: مثل الصّوفى کمثل البرسام اوّله هذیان و آخره سکون، فاذا تمکّنت خرست.»
و هم قشیرى گفته است: «التّوحید: سقوط الرّسم عند ظهور الاسم، فناء الأغیار عند طلوع الانوار، تلاشى الخلائق عند ظهور الحقائق، فقد رؤیه الأغیار عند وجد قربه الجبّار، جلّ ذکره.» و ممّا أنشد لنفسه:
سقى اللّه وقتا کنت أخلو بوجهکم | و ثغر الهوى فی روضه الأنس ضاحک |
أقمنا زمانا و العیون قریره | و أصبحت یوما و الجفون سوافک |
[۱] عبد الرحمن جامى، نفحات الأنس، ۱جلد، مطبعه لیسى – کلکته، ۱۸۵۸٫