میفرمود: خدا دوست دارد بنده اش تسلیم باشد و او براى بنده خود اختیار کند، نه آنکه بنده چیزى را اختیار کند. اختیار بنده مطلوب نیست؛ و خواست او گرچه برآورده شود و مى شود، خلاف روش محبّت و عبودیّت است. خدا دوست دارد بندهاش بنده شود، یعنى از اراده و اختیار بیرون شود.
به شاگردان خود توصیه مىنمودند: دنبال کشف و کرامات نروید! این طلبها سالک را از خدا دور میکند گرچه مطلوبش حاصل شود. کرامت و کشفى که خدا پیش آورد ممدوح است نه آن را که بنده دنبال کند.
ما در تمام مدّت عمر از ایشان یک کلام که حاکى از مقام و یا بیان کشف وکرامت باشد نشنیدیم؛ آنچه میفرمودند، از مقامات توحیدى و سیر در عوالم معنى بود. فقط به مناسبتى یک روز فرمودند:
من وقتى که در عَلْوَه دکّان داشتم و پشت کوره مشغول بودم، شخصى که از من پنج دینار طلب داشت- و چندین بار هم طلب کرده بود ولى من نداشتم که به او بدهم و وعده میدادم که در اوّلین زمان امکان میدهم- ناگهان از طرف راست من آمد و پول خود را طلب کرد. من ناگهان بدون اختیار تکانى خوردم. فوراً دیدم یک نفر از سمت چپ من آمد و به من پنج دینار داد. از این دست گرفتم و از آن دست به طلبکار دادم.
و فرمودند: حرارت بدن من بقدرى بود که حتماً در زمستان سرد هم باید آب سرد و یخ بیاشامم. در آن وقتىکه در منزل پدر زن ساکن بودیم، یک شب زمستان که من نزد عیالم خوابیده بودم و در بالاى سرم کاسه چینى مملوّ از آب خنک بود، همین که برخاستم براى تهجّد، ناگهان بدون اختیار پا بر روى کاسه گذاردم، کاسه شکست و آبهایش ریخت.
من باز در اینجا یک تکان خوردم که اى واى! فردا این مادر زن چه بلائى بر سر ما خواهد آورد؟!
به مجرّد این خطور قلبى، ناگهان دیدم کاسه درست شده و با تمام آبهایش بر سر جاى خود است.
افرادى که استعدادشان در تحمّل مشاقّ و واردات بسیار بود، از آنها تعریف مى نمودند و میفرمودند: «فلان کس چکّش خور خوبى دارد». و این اصطلاح آهنگرهاست، چون بعضى از اقسام آهن سست و بدون موادّ فولادىاست و در اثر گداختن زود از بین میرود و قابل چکّش کارى و پتک کارى نیست، ولى بعضى از اقسام آهن داراى ترکیبات فولادى است و استحکامشان بسیار است، چندین بار متناوباً آنها را در کوره مىگدازند و روى سندان مى نهند و مى کوبند، معذلک استقامت دارد تا آن را به هر شکل و صورت که میخواهند درآورند
روح مجرد//علامه محمد حسین طهرانی