علما-فعلمای قرن اولعلمای قرن دوم

زندگینامه ابـو زکـریـا فـراء مفسر ونحوی

از زمـانـى کـه مسلمانان کتاب مقدس خویش (قرآن ) را در اختیار گرفتند, این کتاب ازخدمات تـحـقـیقى و پژوهشى دانشمندان علوم مختلف بهره مند بوده است و آنان باکوششى داوطلبانه و قـابـل تـقـدیر در تبیین مفاهیم قرآن و آشکار ساختن زیبایى اسلوب آن و نیز کشف اسرار جماعت لـغـویین مسلمان , مشارکت داشته اند.

ما اکنون به بحث درباره یکى از دانشمندان برجسته , یعنى ابـوزکـریـا فـراء مـى پـردازیم که امیر در نحو بود, چنان که ثعلب [نحوى ] نیز این لقب را براى او مى پسندد.

مـا از دوران کـودکـى و خـانـواده او اطلاعى نداریم , جز این که مى دانیم پدر او زیاد دست بریده , دسـتش در جنگ با حسین بن على (ع ), قطع شد.

زیاد غلام ابوثروان و او غلام بنى عبس بود, بنابر ایـن فـراء فـرزنـد یکى از بردگان بوده است .
ابن ندیم مى نویسد: فراء غلام بنى منقر و زادگاهش کـوفـه بـود.

بـه هـر حـال نشو و نما در عالم بردگى یکى از عوامل برترى علمى او بوده است زیرا طـبیعى بود که موالى در جامعه آن روز عرب احساس حقارت مى کردند, شاید همین احساس بود کـه مـوجـب شـد آنـان نبوغ و استعدادشان را درزمینه هاى مختلف آشکار سازند, و بدین سان در مـى یـابیم که این عامل , نقشى اساسى درزندگى بسیارى از موالیان ایفا مى کند و آنان را به کار و آرزوى دستیابى به عالیترین مناصب در حکومت عرب وا مى دارد.
از جمله مطالبى که راجع به خاندان فراء مى دانیم این است که افراد خوب و بد در آن وجود داشته اسـت .

او خـود داراى پسرى زیرک اما شرور بود که با فرومایگان رفاقت مى کرد, و محمد بن حسن شـیـبانى فقیه , پسر خاله فراء بوده است .این مقدار اطلاعاتى بود که ما او وضعیت خانوادگى فراء داشتیم .

امـا اسـاتـیـد وى :

کـتـب تراجم نوشته اند که او از قیس بن ربیع

و مندل بن على

و على بن حمزه کـسـائى

و ابوبکر بن عیاش

و سفیان عیینه حدیث نقل کرده

و علوم عربى و فقه وحدیث را از آنان آموخته است .

در لغت و نحو بیشتر نزد یونس بن حبیب بصرى تلمذکرده است ولى بصریون این را انـکـار مى کنند, و آنچه در خصوص قرائت فرا گرفته بودتنها از ابوبکر بن عیاش و على بن حمزه کـسـائى و مـحـمـد بن حفص حنفى بود.

فراء مى خواست که علم کلام را به طور کامل بیاموزد و جـاحظ در این باره مى گوید: من درسال ۲۰۴ ه.ق , هنگامى که مامون به بغداد رفته بود, وارد آن جا شدم , فردا نسبت به من ابراز علاقه کرد و مى خواست که چیزى از علم کلام فرا گیرد ولى ذوق و اسـتعدادى دراین علم نداشت .

با وجود این که فراء چیزى از علم کلام را درک نکرد, گرایش به مـعـتـزلـه پـیـدا کـرد.و در کـتـابـهـایش به بحث از فلسفه مى پرداخت و از اصطلاحات فلاسفه پـیـروى مـى کرد, و شاید ملقب شدن وى به فراء به خاطر موشکافى و دقت در کلام بوده است .

این مطلبى است که ابوالفضل فلکى در کتاب خود الالقاب گفته است .فـراء بـه سـطـحـى از عـلـوم مختلف دست یافته بود که ثمامه بن اشرس (معتزلى ) در وصف وى مى گوید: من چون هیبت علم را در او دیدم در محضرش نشستم و او را دریایى ازلغت و شخصى منحصر بفرد در نحوه و فقیهى عارف به مسائل مورد اختلاف امت , درفقه و فردى ماهر در نجوم و آگـاه به طب و آشناى با جنگها و اشعار عرب یافتم .

فراء باخلفا و حکام وقت رابطه داشت و همین امر موجب ترقى و ثروت او شده بود و زندگانى او را تضمین مى کرد.
او با هارون الرشید نیز رابطه داشت و شاید این ارتباط به کمک استادش کسانى بر قرار شده بود.قـطـرب نـقـل مـى کند که فراء بر هارون وارد شد و چون لب به سخن گشود مرتکب چنداشتباه گـشت .

جعفر بن یحیى به هارون گفت اى فرمانرواى مومنان , فراء به هارون به فراءگفت : آیا تو به اشتباه سخن گفتى ؟ فراء پاسخ داد: یا امیر المومنین طبع بادیه نشینان سخن گفت بر فصاحت و درسـت گـفـتن و طبع مردمان شهرنشین بر اشتباه گفتن است , و من هرگاه مواظبت کنم , اشتباه نمى کنم ولى چون به طبع خویش برگردم دچار اشتباه مى شوم , هارون سخن وى را نیکو شـمـرد, در این باره تصور مى رود که سبب لکنت زبان فراء به واسطه حضور هارون بوده که او در سـخـن خود اشتباه کند, زیرا اولین بار بود که اوبا خلفا و حکام تماس مى گرفته و تواضع در برابر خـلـیـفـه او را دچار لکنت زبان کرده است .

از این رو, وى علت غلطگویى خود را بیان کرد و دلیل خـوبـى آورد.به این ترتیب ,فراء با خلیفه عباسى هارون رابطه بر قرار کرد و از این طریق به مقام و مـوقـعـیت و ثروتى دست یافت و به ادامه این رابطه نیز تمایل داشت و نیز مى بینیم که او به دربار هـارون رفـت و آمـد مـى کـرد و تـوسـط او بـا ثـمـامه بن اشرس – کسى که مامون مقام علمى او رامى شناخت و دستور مى داد او را به حضور بیاورند – ملاقات مى کرد.

تـمـام و مـنـزلـتى را که فراء نزد مامون پیدا کرد مى توان از خبرى که ابو بریده وضاحى آن رانقل مى کند, به دست آورد.خلیفه مسلمین مامون به فراء سفارش کرد کتابى تالیف کندکه اصول نحو و آنـچـه از عـرب شـنیده شده در آن گرد آمده باشد, آن گاه دستور دادحجره اى در دربار به او اختصاص دهند و به منظور برآوردن نیازهایش کنیزان و غلامانى در اختیار وى بگذارند تا او بدون تعلق خاطر به چیزى به کار خویش بپردازد.

آنها پیوسته در خدمت وى بودند و حتى هنگام نماز را بـه او اطلاع مى دادند.مامون نویسندگان وکارگزاران و کارپردازان خود را ملزم کرده بود که با فراء همکارى کنند, نویسندگان درنوشتن کتاب به او کمک مى کردند تا این که کتاب الحدود را تـصنیف کرد و مامون دستور داد تا نوشته هایش را جزء کتابخانه ها قرار دهند, و پیداست که تالیف الـحـدودبـعـد از مـراحلى از قبیل تقریر و مناظره پیرامون موضوع کتاب صورت گرفته است , چـنـان کـه ابـن نـدیـم در خـبـرى از ابوالعباس ثعلب نقل مى کند: علت املاى الحدود این بود کـه گروهى از شاگردان کسائى نزد او رفتند و از وى تقاضا کردند که اشعار نحوى را بر آنان املاء کـنـد, او پذیرفت و چون جلسه بعدى تشکیل شد, به یکدیگر گفتند اگر این کار به همین منوال ادامـه یـابد کودکان هم علم نحو را فرا مى گیرند.

بهتر است او را از تدریس نحو باز داریم , و چون سـخـن آنـان بـه گوش فراء رسید خشگمین شد و گفت : شما از من تقاضاى املاى نحو را کرده بودید و چون به این کار پرداختم در مجلس درس حاضرنشدید, به خدا سوگند تا زمانى که دو نفر در مـجـلـس درس حـضـور یابند نحو را به آنهااملاء خواهم کرد, و به این ترتیب او شانزده سال به املاى نحو پرداخت و ما مباحث این کتاب را در فهرست ابن ندیم مى یابیم .

مامون , نسبت به فراء و دانش او اعتماد داشت , او را معلم فرزندان خود کرد وى نیز درزمان مامون بـا عبداللّه بن طاهر ارتباط یافت و کتاب البهى را که درباره تلفظ اشتباه الفاظ وکلمات بین مردم بود براى او تالیف کرد.بـدین سان در مى یابیم که فراء روابط خود را با دولتمردان و روسا گسترش داد و کتابهاى علمى خـویـش را براى آنها تالیف کرد, کتابهایى که ما عناوین آنها را در ماخذى که به شرح زندگى وى پـرداخـته اند, خواهیم یافت , ولى آنچه در این بحث براى ما اهمیت دارد,کتابهایى است که فراء در زمـیـنـه مطالعات قرآنى نوشته است .

همچنان که تذکره نویسان کتب زیر را در ردیف تالیفات وى ذکر کرده اند:

۱ – المصادر فى القرآن

۲ – الجمع والتثنیه فى القرآن

۳ – الوقف والابتداء

4 – اختلاف اهل الکوفه والبصره والشام فى المصاحف

۵ – معانى القرآن (که موضوع بحث ماست ).

ابـوالـعـبـاس ثـعـلـب دربـاره چـگـونـگى تالیف این کتاب مى گوید: فراء کتاب معانى القرآن را بـه شـاگردانش املا کرد که یکى از پیروان او به نام عمر بن بکیر که ندیم حسن بن سهل بودبراى فـراء نـامه اى نوشت به این مضمون که امیر حسن بن سهل چیزهایى از قرآن از من سوال مى کند و مـن پـاسـخى براى گفتن ندارم , اگر موافق هستى , اصولى را براى من گردآورى کن یا در این مـورد کـتـابى بنویس که بدان مراجعه کنم [مفاد] و آن را انجام دهم .

فراء شاگردانش را به گرد خـویش فرا خواند و گفت : بیایید تا کتابى در مفاهیم قرآن بر شما املاکنم و روزى را براى شروع ایـن کـار تـعـیین کرد و در مسجد بود که مردى در آن جا مشغول گفتن اذان بود و با مردم نماز مى گزارد فراء به او گفت : سوره فاتحه را قرائت کن تا ما آن راتفسیر کنیم و سپس به تفسیر همه سوره قرآن بپردازیم .
مرد سوره فاتحه را خواند و فراءآن را تفسیر کرد.ابوالعباس مى افزاید پیش از او کسى مانند فراء چنین تفسیرى نکرده بودو گمان نمى کنم کسى (در تفسیر) بر او برترى داشته باشد.

سـلـمـه بـن عاصم و ابا نصر بن جهم دو نفر از نویسندگان فراء در املا کردن کتاب معانى القرآن شـرکـت داشـتـنـد و یـاقوت [حموى در معجم البلدان ] از قول بریده و ضاحى مى نویسد: ما قصد داشـتـیـم کـسانى که براى املاى کتاب معانى القرآن اجتماع کرده بودند.

بشماریم ولى به خاطر کثرتشان نتوانستیم عده آنها را به طور دقیق ثبت کنیم و چون فراءاز املا کردن این کتاب فراغت یـافـت , نـویـسندگان آن را براى خود ذخیره کردند تا به این وسیله براى خود مال و ثروتى کسب کـنـنـد و گـفـتـنـد: این کتاب را به کسى نشان نمى دهیم جز آنهایى که بخواهند آن را برایشان بـنویسیم و در ازاى هر پنج ورق یک درهم بپردازند,مردم به فراء شکایت کردند, او نویسندگان را فـراء خـوانـد و با آنان در این باره صحبت کردو گفت : به مردم نزدیک شوید تا براى آنها سودمند بـاشـیـد و خودتان نیز نفع ببرید, ولى آنان از گفته وى سرپیچى کردند.

آن گاه فراء [ناگزیر] به مردم اعلان کرد که مى خواهدکتاب معانى القرآن را با شرحى کاملتر و بیانى مبسوطتر از گذشته املا کند.از آن پس درمسجد نشست و به املاى آن پرداخت و پیرامون سوره حمد صد ورق مطلب بـیان داشت , با این عمل طولى نکشید که نویسندگان نزد فراء آمدند و گفتند: آنچه مردم (ازاین کـتـاب ) بـخواهند در اختیار آنان قرار مى دهیم و از آن پس در برابر هر ده ورق که مى نوشتند یک درهم مى گرفتند.این گونه بینش فراء نسبت به دوستاران دانش , ما را به بحث از خلق و خو و مشى ادبى او[در علم نـحو] وامى دارد.همان طور که وى در برابر نویسندگان چنان موضع قاطعى اتخاذکرد مى بینیم کـه نـظـیـر همین موضع را در برابر علماى نحو که قصد داشتند از تعلیم نحو به مردم خوددارى کنند, اتخاذ مى کند.

پیش از این خبرى را که ابوالعباس ثعلب نقل کرده بود, ذکر کردیم و گفتیم که عده زیادى از شاگردان فراء از حضور در درس خوددارى مى کردند, زیرا او نحو را به طور ساده و روان به افراد مبتدى تعلیم مى داد و افرادى بودندکه نمى خواستند دیگران نحو را بیاموزند و فراء چـون چـنین دید, بر املا کردن نحو پافشارى مى کرد و مى گفت : حتى اگر دو نفر از شاگردانم در درس حضور یابند درس رااملا خواهیم کرد و به این ترتیب شانزده سال به این کار ادامه داد.

او معتقد بود نباید علم تنها در انحصار گروهى از مسلمانان باشد, چرا که زکات علم , نشر و دادن آن است .ازسوى دیگر این اخبار بیانگر این است که علم فراء به قدرى مورد استقبال مردم قرارگرفته بـود کـه آنـان براى به دست آوردن تالیفات وى بر یکدیگر سبقت مى جستند ونویسندگان از آنها بهره بردارى مادى مى کردند.

تذکره نویسان درباره زندگى فراء مى نویسند: او بیشتر در بغداد اقامت داشت و از اموالى که کسب مى کرد مقدارى را ذخیره مى ساخت و چون پایان سال مى شد به کوفه مى رفت و به مدت چهل روز در آن جا با خانواده اش به سر مى برد و اموالى را که جمع کرده بوددر میان خویشاوندانش تقسیم , و بـه آنـان احـسـاس و نـیـکـى مـى کـرد.و مى توان گفت که او بااین کار نیکش فردى متدین و پرهیزگار بوده است .

فراء گرچه به زیور پاره اى از خصایل نیک آراسته بود ولى از آنجا که انسان بى عیب نیست ناگزیر نشانه هایى از نقصان و عیب در او وجود داشت و چنان که نقل شده اومتکبر, خود بین و مغرور بود و نسبت به سیبویه عناد و تعصب زیادى داشت , در عین حال کتاب او را پیوسته همراه داشت و در نحو بدان استناد مى کرد.

در شـعـر جز سه بیت از فراء بیش نقل نشده و شاید او پس از ارتباط یافتن با خلفا, نتیجه تجارب و عقاید خود را در قالب این اشعار بیان داشته است :

لن ترابى تلک العیون بباب
لیس مثلى یطیق ذل الحجاب

چـشـمـان مردم هرگز مرا بر در خانه اى نخواهید کسى چون من قدرت تحمل اهانت دربانان را ندارد

یاامیرا على جریب من الارض
له تسعه من الحجاب

 اى کسى که بر مقدارى از زمین حکومت مى کنى , که نه نفر از دربانان …

جالسا فى الخراب یحجب فیه —– ما راینا اماره فى خراب در ویرانه نشسته در آن جا دربانى مى کنند, ما فرمانروایى در ویرانه را هرگزندیده ایم مرگ فراء فرا مى رسد و او در سال ۲۰۷ ه .ق در سن شصت و هفت سالگى از دنیامى رود.

سلمه بن عاصم شاگرد او مى گوید: هنگامى که فراء در بستر بیمارى افتاده بود بر او واردشدم در حالى که او درک و عقل خود را از ست داده بود, مى گفت : اگر نصب باشد نصب است و اگر رفع باشد, رفع است , و بدین سان عالمى که در طول زندگانى خود به نحوولغت پرداخته و هدف او به کار گرفتن آن در خدمت به قرآن بود همه عمرش را وقف این کار کرد.

روش فراء در تفسیر قرآن نـکته بسیار قابل توجهى که در روش تفسیرى فراء وجود داشته و براى ما قابل درنگ است اهمیت دادن زیـاد وى به قرائت است , و اهتمام به قرائت از اصیل ترین روشهاى عملى در مطالعات قرآنى اسـت و مـقصود از بررسى این روش عملى تصحیح قرائت وضبط درست آن است , چرا که تحریف لـفظى و به دنبال آن تحریف معنوى قرآن از تغییرقرائت ناشى مى شود, بنابر این اهتمام به صحت تـلـفـظ, هـمـزمـان بـا اهتمام در سلامت معناى آیات قرآن موجب حفظ و نگهدارى نص قرآن از هرگونه شبهه و تحریف است .

ایـن روش عملى در قرائت به موازت ارزش آن در توثیق نص قرآن و نگهدارى آن ازتحریف , داراى ارزش حیاتى و عملى قابل ملاحظه اى است , بویژه در زمانى که کتابت رواج نداشت و اعتماد مردم تنها به ذهن و حافظه خودشان بود.

اهتمام به قرائت به طور منطقى مستلزم اهتمام ورزیدن به صنعت نحوى در متن قرآن است , زیرا اهمیت دادن به ضبط دقیق حروف آخر کلمات اساس معناست , پس ضبطکلمه هم متوقف بر این مـعـنـاسـت : هر فاعلى مرفوع و هر مفعولى منصوب و هر اسمى که اسباب جر در آن باشد, مجرور است و همچنین است سایر ابواب نحوى …. بنابر این ,توجه نحویین به اعراب قرآن قبل از هر چیز به مـنـظـور خدمت به معناى قرآن و روشن شدن آن بوده است و من در تحلیل نصوص قرآن تلاشى خـالصانه تر و صادقانه تر ازتلاش نحویون که در راه خدمت به نص قرآن بخصوص و متون عربى به طـور عـمـوم ,داشته از سراغ ندارم .

البته آنان گاهى چهار اشتباه جزئى نسبت به نصوص شده اند ولـى تـردیدى نیست که تلاش خالصانه نحویین در زیبابیان کردن نص قرآن و مقاصد عالیه آن در روشـن سـاخـتن مفاهیم چیزى است که جا دارد بدان مباهات شود, تلاشى که [هرگز]آمیخته با کـلام جعلى و پر زرق و برق نیست , بلکه همراه با بررسى عمیقى است که ما رامتوجه متن صحیح مى کند و به اشتباهات متون مى پردازد و آنچه در سبک آنها نیاز به تصحیح است , تصحیح مى کند.

تاریخ تدوین کتاب معانى القرآن در نـسـخه خطى که نزد من است و از نسخه موجود در کتابخانه عثمانیه نور,عکس بردارى شده , تاریخ کتابت آن قرن چهارم هجرى ذکر شده است .
این نسخه ازابتداى سوره زمر تا آخر قرن را در بردارد و از طریق همین نسخه مى کوشیم با روش ابوزکریا فراء آشنا شویم .

از آغاز این تفسیر اهتمام به قرائت که قبلا بدان اشاره کردیم , به چشم مى خورد.
۱ – الف – او در مورد آیه : یخربون بیوتهم بایدیهم وایدى المؤمنین , (حشر/۲) مى نویسد:قراء جز ابو عبدالرحمن سلمى بر یخربون اجماع کرده اند و او یخربون قرائت کرده است , و قرائت همه آنان صـحـیـح اسـت , گـرچه جمع کردن میان قرائت قراء نزد من پسندیده تر است , وعلت این که فراء قـرائت اجـمـاعـى را تـرجیح مى داد و بهتر مى دانست این بود که به اعتقاد وى قاریان از محدثنى پیروى مى کنند که به تاویل قرآن داناترند.

ب – فـراء مـعـتـقـد بود که آن قرائتى صحیح است که موجب تغییر معنا نشود, ولى او, براى حفظ امانت علمى اصرار داشت که کسى تاکنون چنین قرائتى نکرده است .
به عنوان مثال او در مورد آیه : الذین یجتنبون کبائر الا ثم والفواحش , مى گوید: یحى بن وثاب کبیرخوانده و از ابن عباس نقل شـده که منظور از کبیر الاثم (گناه بزرگ ) شرک است و این تفسیر موافق قرائت کسى است که آن را بـه صـورت مـفـرد خوانده است .

ولى عموم قراء,کبائر الاثم والفواحش , قرائت کرده اند, آنان کـبـائر را شـى ء کـلـى در نظر گرفته اند با این که در اصل یک چیز است , به نظر من کسانى که کـبائر قرائت کرده اند بهتر است الفواحش را جر دهند, یعنى آن را به کسر (الفواحش ) بخوانند, زیـرا عـمـوم قـراء آن را به فتحه خوانده اند تا کبائر به مجموع الاثم والفواحش , اضافه شده باشد, سپس مى گوید:کسى از قراء ندیدم که الفواحش به کسر بخواند.

۲ – چنان که گفتیم فراء به خاطر تاثیر مهم قرائات در معنا به آنها اهتمام مى ورزید.
الـف – از این رو همیشه دوست داشت قرائات را از لحاظ معنوى توجیه کند و در پى قرائت , زیبایى مـعـنا و حلاوت مضمون را نمایان سازد, و ما این مطلب را در ضمن مثال دنبال مى کنیم : خداوند مـتعال فرموده : قل ارایتم ماتدعون من دون اللّه ارونى , به آنها بگو به من خبر دهید معبودهایى را کـه غـیر از خدا پرستش مى کنید, نشان دهید (احقاف / ۴).
سپس فرموده : ماذا خلقوا من الا رض , چه چیزى از زمین را آفریده اند؟) و نفرمود: ماذاخلقت وماذا خلقن , زیرا منظور خداوند بتهایند و از ایـن رو کـه آنـهـا نـیـز مـانـند سلاطین ودیگران مورد خطاب , ستایش , مراجعه و تعظیم قرار مـى گرفتند, آنها را به منزله انسان وامثال او قرار داده است .
فراء به سب قرائت ابن مسعود بر این معنا تاکید دارد و مى گوید:عبداللّه بن مسعود من تدعون من دون اللّه , قرائت کرده و از بتها تعبیر به من کرده است ودر این تعبیر, بتها به قول و عمل به طور صریح به انسان تشبیه شده اند.

ب – فـراء در تـوجـیـه مـعـنوى قرائات از یکى از وسایل مهم تفسیر یعنى از شان نزول آیات کمک مـى گرفت .
به عنوان مثال , آیه : الیس اللّه بکاف عبده , را یحى بن وثاب و ابوجعفرمدنى , الیس اللّه بـکاف عباده , به لفظ جمع قرائت کرده اند, در حالى که دیگر مسلمانان آن را به لفظ مفرد (عبده ) خـوانـده انـد, وفـراء در تـفـسیر قرائت مسلمین ذکر مى کند که قریش به پیامبر(ص ) گفتند: آیا نـمـى ترسى که خدایان ما تو را به خاطر نکوهش از آنها,بفریبند؟ آن گاه خداوند متعال این آیه را نـازل کرد که : الیس اللّه بکاف عبده , (زمر/۳۶),آیا خدا براى (حفظ و نجات ) بنده اش محمد(ص ) کافى نیست ؟ پس چگونه تو را ازغیر او مى ترسانند.
سـپس فراء با نگرش کلى خود که نسبت به داستانهاى قرآن دارد, قرائت دیگر را توضیح مى دهد و مـى گوید: کسانى که عباده خوانده اند, گفته اند: مقصود پیامبرانند که امتهایشان آنان را تهدید مى کردند, چنان که قرآن سخن قوم هود را نقل مى کند که به اوگفتند: ان نقول الا اعتراک بعض ءالـهـتـنـا بـسـوء, تنها چیزى که درباره تو مى گوییم این است که بعضى از خدایان ما به تو زیان رسـانـده انـد (هـود/ ۵۴), پس خداوند متعال که فرموده :الیس اللّه بکاف عباده , منظور از عباد محمد(ص ) یا پیامبران پیش از اویند و هر دوقرائت صحیح است .

۳ – فراء و علم نحو:

الـف – فـراء گـاهـى بـراى زیبایى معناى لفظ وجهى را نیکو مى شمرد.
او در مورد آیه :والسموات مـطـویـات بـیمینه : و آسمانها پیچیده در دست اوست (زمر/۶۷) مى گوید:رفع سموات به باى بیمینه است و گویى خداوند فرموده : والسماوات فى یمینه و دراین صورت بهتر این است که مطویات منصوب وحال باشد.

ب – فـراء گاهى در تحقیق و بررسى صنعت نحو, در پى بیان وجوهى است که ناخودآگاه موجب فـاسد شدن معنا مى شود و در مورد آیه : فاعبد اللّه مخلصا له الدین , خدا را پرسش کن و دین خود را بـراى او خـالص گردان (زمر/۲), مى گوید: الدین منصوب است به مخلصا, سپس وجه دیگرى ذکـر مـى کـنـد که در آن الدین مرفوع به له است و محلصالازم است نه متعدى و گویى چنین اسـت : اعـبـد اللّه مطیعا فله الدین , ولى این توجیه نحوى سیاق معنا را بر هم مى زند, بلکه مى توان گـفت , موجب تکرار معنا مى شود بدون این که چیزى بر آن بیفزاید, زیرا آیه بعد که مى فرماید: الا للّه الدین الخالص , معنایش کاملاهمان است که فراء در قرائت به رفع اراده کرد است .بنابر این اگر او به سیاق بین دو آیه توجه مى داشت این وجه دوم را ذکر نمى کرد.

ج : عـلاوه بـر ایـن کـه مـا ماخذى را براى وجوه نحوى فراء مى یابیم , گاهى مى بینیم که اوداراى دیدگاهى جالب نیز مى باشد و به عنوان مثال در مورد آیه : واذا مس الا نسان ضر دعاربه …
نسى ما کـان یـدعـوا الیه , هنگامى که انسان را زیانى نمى رسد پروردگار خود رامى خواند…
ولى هرگاه نـعمتى به او عطا شود کسى را که مى خواند به فراموشى مى سپارد (زمر/ ۸) مى گوید: مقصود از ما خداوند متعال است و با روش محاوره اى به بیان استعمال ما به جاى من مى پردازد که : اگـر بگویید چرا قرآن نسى من کان یدعوا, نگفت ؟ پاسخ من این است که لفظ ما گاهى به جاى مـن بـه کار رفته است .چنان که خداوند متعال فرماید: قل یا ایها الکافرون لا اعبدما تعبدون ولا انـتـم عـابـدون مـا اعبد, و منظور از ما در ما اعبد خداوند متعال است .
خداونددر جاى دیگرى مى فرماید: فانکحوا ما طاب لکم من النساء, که به جاى من لفظ ما به کار رفته است .و نظیر این است آیه : ان تسجد لما خلقت بیدى , یعنى لمن خلقت .
مـمکن است منظور از ما در نسى ما کان یدعوا الیه , چیزى باشد که به خاطر آن چیز قبلاخدا را مى خواندند.
به هر حال شما مخیرید ضمیر الیه را به ما یا به من برگردانید,هر دو وجه صحیح اسـت , و چنان که مشاهده مى شود بنابر هر دو و وجه معنا نیز جالب است .
حتى با وجه دوم که فراء آن را ذکـر کرده است .این آیه اشاره دارد به خواسته مردم ز مجسم ساختن حال حسرت و تضرع و خـوارى انـسـان فـرامـوشـکـار کـه در هـنگام زیان رسیدن به او به خدا پناه مى برد ولى در موقع برخوردارى از نعمتهاى الهى او را به فراموشى مى سپارد.

۴ – حـقـیـقت این است که فراء مرد معنا بود, در آن دقت مى کرد و دقت و تامل از کسى مانند فراء عجیب نیست , او سخن را اندیشمندانه ادا مى کرد و از سوالى که : چگونه خداوند فرموده : ولا یرضى لـعـباده الکفر, خداوند هرگز کفر را براى بندگانش نمى پسندد(زمر/۷), در حالى که آنها کافر شـدنـد؟ پـاسـخ مـى دهد: تقدیر آیه : لا یرضى ان یکفروااست , یعنى خدا (عمل ) کافر شدن آنها را نمى پسندد, نه این که معنایش خود کفر به معناى اسمى باشد.

۵ – فـراء در بـرابر شیوه هاى قرآنى دقتهاى جالب و اساسى داشت که حالى از هشیارى سرشار وى بود: الـف – او در بـیان شیوه ضمیر آوردن در قول خداى متعال : فاثرن به نقعا: (عادیات / ۴)مى گوید: مـقصود از به , بالوادى (در بیابان ) است , هر چند قبلا ذکر نشده است و این استعمال جایز است زیـرا گرد وغبار فقط از مکان بلند مى شود و هرگاه نام چیزى شناخته شده باشد, ضمیر کنایه از آن آورده مى شود, هر چند ذکرى از آن چیز به میان نیامده باشد.
خـداونـد در سـوره قـدر مى فرماید: انا انرلناه فى لیله القدر, ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم [قـدر/ ۱].این آیه ابتداى سوره است و در هیچ سوره دیگرى ابتدا به ضمیر نشده مگر پس از آن که در آیـات قـبل ذکرى از مرجع آن به میان آمده است , مانند: خم , والکتاب المبین انا انزلناه …, و در جـاى دیـگر خداوند مى فرماید: انى احببت حب الخیر عن ذکر ربى حتى توارث بالحجاب , گفت مـن این اسبان را به خاطر پروردگارم دوست دارم تاخورشید در حجاب پنهان شد (ص / ۳۲), و مقصود از ضمیر در توارث خورشیداست و قبلا ذکرى از آن به میان نیامده است . 

ب – فراء از زیبایى تکرار کلمات در خصوص تعبیرهاى قرآنى و به طور کلى به کارگیرى این روش در کلام عرب , پرده بر مى دارد.
او در مورد آیه : کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون , مى گوید: عرب به منظور تشدید کردن و ترساندن , کلمات را تکرار کرده است واین آیه از همین باب است , و در آیه : لترون الجحیم ثم لترونها, نیز تکرار فعل براى تشدید است .

ج – فـراء شیفته آهنگ تعابیر قرآن بود, از این رو تاملات وى در برابر نصوص قرآن وتوجهش به آن آهـنـگ در شـیوه هاى کلامى قرآن زیاد بود.
او مى گوید: مقصود از قصر درآیه : انها ترمى بشرر کـالـقـصـر, الـبته آن آتش شراره اى پرتاب مى کند مانند قصرى بزرگ (مرسلات / ۳۲) منظور از قـصـر بنایى از بناهاى بزرگ عرب است و مفرد و جمع آن عربى (فصیح ) هستند.
خداوند متعال مـى فـرمـایـد: سـیـهـزم الـجـمـع ویولون الدبر, بزودى همه کفار شکست مى خورند و پا به فرار مـى گذارند (قهر/ ۴۵) منظور از یولون الدبر, ادبار وپشت کردن کفار است .
گویى قرآن مطابق آنـچه عرب دوست مى داشت , یعنى هماهنگى مقاطع آیات , نازل شده است , چنان که مى بینیم در سوره قهر مى فرماید: الى شیى ء نکر,وکاف نکر را هماهنگ با دیگر آیات این سوره مضموم و تلفظ آن را ثـقـیـل ساخته است ,و در جاى دیگر مى گوید: فحاسبناها حسابا شدیدا وعذبناها عذابا نکرا, (طـلاق / ۸), وقـراء اتـفـاق نـظـر دارنـد کـه قرائت این آیه آسان و روان ولى آیه نخست سنگین و دشـواراست , و نظیر این است که : والشمس والقمر بحسبان : (رحمن / ۵), و نیز مى گوید: جرآءمن ربک عطاء حسابا, (نبا/ ۳۶) به این ترتیب مقاطع آیات هماهنگ با یکدیگر آمده است و این هماهنگى و نـظـم در آبات قرآن بیش از آن است که در این کتاب بیان شود و شماخواننده عزیز ان شااللّه , به ذکر همین چند مورد اکتفا خواهید کرد.

۶ – فـراء در تفسیر کلمات قرآن , آنچه در تفاسیر یا در کلام عرب , یعنى لغویین نقل شده است ذکر مى کند.
الف : به عنوان مثال , او در مورد قول خداى متعال : وحاق بهم , (نحل / ۳۴), مى گوید: این جمله در کلام عرب به معناى عاد علیهم (به آنها برگشت ) مى باشد و در تفسیر آمده است : حاق بهم , یعنى احاطبهم ونزل بهم , (آنها را احاطه کرد و بر آنها نازل شد).و نیز مى گوید: کلمه زخرفا, (زخرف / ۳۵) به معناى طلا است , و در تفسیر آمده است :نجعلها لهم مـن فـضـه ومـن زخـرف مـا بـراى آنها خانه هایى از طلا و نقره قرار مى دهیم فراءدر این گونه تفسیرها, بازگو کننده نظر صحابه و تابعین یا بیان کننده تفسیر لغویین بارعایت اختصار است .

ب – در عـیـن حال او با ذکر شان نزول یا رویدادهاى تاریخى نقل شده پیرامون آیات قرآن , از خود علاقه زیادى درباره روشن ساختن معناى آیه , نشان مى دهد, وى به دنبال بحث از آیه : وقال الذین کـفـروا لـلـذین آمنوا لوکان خیرا ماسبقونا الیه , کافران درباره مومنان گفتند.اگر (اسلام ) چیز خـوبـى بـود هـرگـز آنها بر ما پیشى نمى گرفتند, (احقاف /۱۱),مى گوید: چون قبایل مزینه , جهینه و غفار به اسلام گرویدند, قبیله هاى بنى عامرو غطفان و اشجع و اسد گفتند: اگـر اسلام آوردن خوب بود, چوپانان هرگز بر ماپیشى نمى گرفتند.این است تعبیر قول خداى متعال : لو کان خیرا ماسبقونا الیه .
و در مورد آیه : قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى , بگو من هیچ پاداشى از شما بررسالتم درخواست نمى کنم , جز دوست داشتن نزدیکانم (شورى / ۲۳).
ذکر کرده است که انصار هزینه اى بـراى پـیـامبر جمع آورى کردند تا در ازاى رنج و زحمتى که از ناحیه اصحاب بر آن حضرت وارد مى شد از آن استفاده کند.آنها, آن را نزد پیامبر(ص ) آوردندگفتند: خداوند متعال ما را به وسیله تو هدایت کرد و تو فرزند برادر (مهاجر) ما هستى .
این مال را بگیر و صرف مخارج خود کن حضرت از قبول آن خوددارى کرد و خدا آیه مورد بحث را نازل فرمود که : اى پیامبر به آنان بگو من در برابر رسـالـتـم مـزدى از شمامطالبه نمى کنم , جز این که شما خویشان و نزدیکان مرا دوست بداریید.
ابن عباس گفته است : منظور از قربى خویشاوندان رسول خدا(ص ) از قریش هستند.
فـراء بـعد از روش تفسیرى خویش , خود را در چارچوب نوشته هاى آن دسته از مفسران که به نقل مطالب پرداخته اند, محدود ساخته است , زیرا او مطالبى را از تفاسیر آنها نقل وشان نزولهایى را که نقل شده , ذکر مى کند.

۷ – فراء با معتزله دمساز بود, و شما – در پى جانبدارى او از مکتب اعتزال – گرایش به آزادى اراده انسان را در تفسیرش مى بینید – ولى نه با پا فشارى یک فرد کلامى – و بدون این که او تفسیر را در خـدمـت افکار و گرایشهاى خود قرار دهد, تفسیر او, تفسیرى ساده و بى آلایش است .
و در تفسیر آیـه : فاطهمها فجورها وتقواها, (شمس / ۸) مى گوید: یعنى خداوند راه خیر و شر را به نفس آدمى مـعـرفى کرد, و این آیه نظیر آیه : وهدیناه النجدین ,و او را به خیر و شر هدایت نمودیم (بلد/ ۱۰), است .
فراء ذر تفسیرش آیات مربوط به صفات پروردگار را به گونه اى شرح مى دهد که هیچ عقیده اى را مخدوش نمى سازد.
او در تفسیر آیه : یداللّه فوق ایدیهم , (فتح / ۱۰) مى گوید:یعنى در وفاى به عهد دست خدا بالاى دست آنهاست .
پـس روش فـراء در تـفـسیر, ابتدا و قبل از هر چیز به فرهنگ اصیل عرب متکى است ,فرهنگى که عـناصر مختلف آن از اولین کتاب عربى یعنى قرآن و پس از آن حدیث الهام مى گیرد و در مرحله بعد بر تفاسیر منقوله از رسول خدا(ص ) و صحابه و تابعین استواراست .
سپس زبان و ادبیات و تاریخ عرب را مى توان نام برد که فراء با تکیه بر همه اینها و اهتمام و توجه او در قـدم اول بـه تـصـحیح قرائت و ضبط صحیح آن اقدام به تفسیر آیات قرآن مى کرد.او در درک اسرار زیبایى کلام در تعبیرات قرآن داراى حواسى روشن و سالم بود.

روشهای تفسیر قرآن//سیدرضا مودب

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=