۱- پیشوایى نااهلان
هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله از دنیا رحلت نمود و ابوبکر خلیفه شد، روزى مردى را که شراب نوشیده بود نزد او آوردند تا بر او حد جارى کند. ابوبکر به وى گفت : آیا شراب نوشیده اى ؟
گفت : آرى .
ابوبکر: چرا نوشیده اى با این که آن حرام است ؟
مرد: من مسلمان هستم و منزلم در نزدیکى قصبه اى واقع است که اهل آن سامان ، شراب نوشیده و آن را حلال مى شمرند، و من هرگز از حرام بودن آن اطلاعى نداشته ام ، و اگر مى دانستم در دین اسلام حرام است حتما از آن اجتناب مى ورزیدم .
ابوبکر به عمر رو کرده گفت : در این باره چه مى گویى ؟
عمر گفت : مشکلى است که علاج آن با حضرت على علیه السلام است .
ابوبکر به غلام خود گفت : برو على را به اینجا بخوان .
عمر گفت : ما نزد او مى رویم .
پس برخاسته همگى به نزد آن حضرت رفتند و سلمان فارسى (رض ) نیز در محضرش حضور داشت ، آنان قصه را به سلمان گفتند و سلمان جریان را بر امام علیه السلام عرضه داشت ؛ حضرت به ابوبکر فرمود: مردى با او بفرست تا وى را به تمام خانه هاى مهاجر و انصار بگرداند و هر کس که آیه تحریم شراب را از قرآن برایش خوانده گواهى دهد، و اگر کسى نخوانده حدى بر او نیست . ابوبکر دستور آن حضرت را اجرا کرد و هیچ کس به آن گواهى نداد و مرد آزاد شد.
سلمان گفت : یا امیرالمومنین ! این گروه را ارشاد و هدایت کردید، آن حضرت علیه السلام فرمود: آرى ، خواستم تاکید و توصیه این آیه را در حق خود و اینان تجدید کنم : (( افمن یهدى الى الحق ان یتبع امن لایهدى الا یهدى فمالکم کیف تحکمون .
آیا کسى که به سوى حق هدایت مى کند شایسته ترست که پیروى بشود یا کسى که هدایت نمى یابد مگر این که او را رهبرى کنند، شما را چه مى شود! چگونه حکم مى کنید؟!
بالمناسبه نقل مى شود که :
در اغانى آورده : منظور بن زبان با زن پدر خود ملیکه دختر سنان مرى ازدواج نموده از او هاشم و عبدالجبار وخوله بهم رسید. تا زمان خلافت عمر، ماجراى او به عمر رسید، عمر او را احضار نموده جریان را از او پرسید، او به اصل قضیه اعتراف نموده ولى مدعى شد که از حرمت آن اطلاعى نداشته است ، عمر او را بازداشت نموده تا به هنگام نماز عصر، و آنگاه او را بر این ادعایش سوگند داد و او چهل بار قسم یاد نموده او را آزاد کرد و آنان را از یکدیگر جدا نمود.
مؤ لّف : ولى اینجا چه جاى قسامه است !
۲- گواهى مرد خصى
قدامه بن مظعون شراب نوشیده او را نزد عمر آوردند، دو نفر بر آن گواهى دادند؛ یکى عمر و تمیمى که خصى بود، و دیگرى معلى بن جارود، یکى از آنان گواهى داد که او را در حال نوشیدن شراب دیده ، و دیگرى که او را در حال قى کردن شراب . عمر جمعى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله را طلبیده تا او را در حل این مشکل یارى دهند، امیرالمومنین علیه السلام نیز با آنان تشریف آورد. عمر به آن حضرت رو کرده و گفت : یا اباالحسن ! نظر شما در این قضیه چیست ؟ زیرا شما همان کسى هستید که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در حقتان فرموده : یا على ! قضاوت تو از تمام این امت صحیح تر، و دانشت زیادتر مى باشد و اکنون این دو شاهد در شهادتشان اختلاف است .
حضرت امیر علیه السلام فرمود: در گواهیشان اختلافى نیست . و آن کسى که برقى کردن شهادت داده بر آشامیدن گواهى داده است ؛ زیرا قطعا شراب نوشیده که آن را قى کرده است .
باز عمر گفت : آیا گواهى مرد خصى پذیرفته مى شود؟
امام علیه السلام فرمود: آرى . نداشتن ریش مانند نداشتن بعض از اعضاى دیگرست و زیانى به شهادت نمى رساند
۳- مخالفت مغرضانه
کنیزى که با مولاى خود قرار داد مکاتبه بسته و ۴/۳ او آزاد شده بود زنا کرد، او را نزد عثمان بردند و بر زنایش گواهى دادند. عثمان در کیفیت حد او درمانده گردید مساءله را از امیرالمومنین پرسش نمود. آن حضرت فرمود: تازیانه هایى که به او زده مى شود باید به نسبت آزادى و بردگیش تقسیم شود. عثمان همین مساءله را از زید بن ثابت نیز پرسید.
زید گفت : کنیز را به حساب بردگى تازیانه مى زنند. امیرالمومنین به زید فرمود: چرا به حساب مردگان تازیانه زنند با این که ۴/۳ او آزاد شده است ؟ و حالا که مى خواهند به یک ترتیب او را تازیانه زنند چرا به حساب آزادها تازیانه نزنند که آن بیشتر است ؟
زید گفت : اگر چنین باشد پس در مورد ارث نیز باید سهم آزاد ببرد.
امام علیه السلام به او فرمود: آرى همین طور است . زید پاسخى نداشت ، ولى عثمان طبق گفته زید حکم کرد با این که حجت بر او تمام و حقیقت آشکار شده بود
۴- بازى دو کودک
در زمان خلافت امیرالمومنین علیه السلام دو کودک سرگرم بازى بودند یکى از آنان چوبدستى تیز خود را پرتاب نموده دندان همبازى خود را شکست . ماجرا نزد حضرت امیر علیه السلام مطرح گردید. کودک زننده گواه آورد که به هنگام پرتاب اعلام خطر کرده است . امام علیه السلام قصاص را از او برداشت و فرمود: کسى که در موقع ورود خطر اعلام کند معذور است .
۵- وصیت به ثلث
مردى که به ثلث ، وصیت کرده بود بطور خطا کشته شد. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: ۳/۱ خونبهایش نیز جزء وصیتش مى باشد
۶- دیه فرزند به عهده توست !
از زنى بدکار نزد عمر گزارش دادند، عمر ابتداء او را تهدید نموده آنگاه احضارش کرد. زن سخت بهراسید و از شدت فزع او را درد زاییدن عارض شده به خانه اى پناه برد و پسرى از او متولد گردید نوزاد پیوسته گریه مى کرد تا این که درگذشت ، عمر از شنیدن این خبر بسیار ناراحت گردید، ترسى فوق العاده به او دست داد، گروهى از مجلسیان او را دلدارى داده و گفتند: اى خلیفه ! چیزى بر تو نیست . عمر گفت : بروید و مساءله را از على علیه السلام بپرسید، و چون پرسیدند حضرت علیه السلام به آنان فرمود: اگر اجتهاد کرده این حکم را به او گفته اید به حق نرسیده اید، و اگر بدون تامل گفته اید باز هم خطا کرده اید. و آنگاه به عمر فرمود: دیه فرزندت بر عهده ات مى باشد
۷- تخییر در حق
مردى چشم شخص یک چشمى را کور کرد، حضرت امیر علیه السلام مجنى علیه را بین دو حق مخیر ساخت ؛ ۱- کور کردن یک چشم جانى با گرفتن دیه یک چشم .
۲- گرفتن یک دیه کامل و عفو از قصاص .
۸- تاخیر حد
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اجراى حد بر چهار دسته از زنان تا وقت معینى تاخیر مى شود؛ از زن مستحاضه ، حائض و نفساء تا پاک شوند و از زن آبستن تا فرزندش را بزاید .
۹- تادیب
مردى را که مرد دیگر را در رختخوابش دیده بودند نزد حضرت امیر علیه السلام آوردند، آن حضرت علیه السلام دستور داد او را در مدفوعش آلوده سازند .
حسین بن خالد مى گوید: از امیرالمومنین علیه السلام پرسیدم از حکم کسى که مرتکب زناى محصنه شده و در موقع سنگسار شدن فرار نموده آیا بازگردانده مى شود یا نه ؟
آن حضرت علیه السلام فرمود: در یک صورت بازگردانده مى شود و در صورت دیگر نه ، اگر سبب حد زدنش اقرار خودش بوده او را بر نمى گردانند، و اگر بینه بوده و خودش انکار مى کرده او را برگردانده و حد کاملى به او مى زنند.
سپس فرمود: این تفصیلى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله آن را فرموده ، در هنگامى که ماعز بن مالک نزد آن حضرت به زناى خود اعتراف نموده و در موقع اجراى حد فرار کرد، پس زبیر بن عوام ساق شترى به طرف او پرتاب نموده او را به زمین افکند و مردم دورش را گرفته و او را کشتند، و آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله را از قضیه خبر دادند. آن حضرت فرمود: چرا ماعز را به حال خود نگذاشتید؟ زیرا او خودش به گناهش اعتراف کرده بود و در این صورت اگر فرار کند باز خواهد آمد و سپس فرمود: اما اگر على علیه السلام نزد شما بود هرگز گمراه نمى شدید و خونبهاى او را از بیت المال به اولیایش داد .
۱۰- آزمایش ادعا
زنى ادعا کرد که در یک ماه سه بار عادت شده است ، امیرالمومنین علیه السلام فرمود: از آشنایان محرمش بپرسند آیا در ماههاى گذشته نیز چنین بوده یا نه ؟ و چنانچه بر آن گواهى دادند ادعایش پذیرفته مى شود وگرنه دروغ گفته است .
۱۱- من هم بیش از این پاسخى نداشتم
روزى حضرت امام حسن علیه السلام در مجلس پدر نشسته بود، ناگهان گروهى وارد شده از آن حضرت جویاى امیرالمومنین شدند. امام حسن علیه السلام به آنان فرمود: مطلب شما چیست ؟ آن را بگویید.
گفتند: مردى با همسر خود همبستر شده و آنگاه زن با دوشیزه اى مساحقه نموده و او آبستن شده است ، حکمش چیست ؟ امام حسن علیه السلام فرمود: مشکلى است که علاج آن با اباالحسن است و من پاسخ شما را مى گویم اگر صحیح بود از جانب خداوند و امیرالمومنین است و اگر خطا بود از سوى خودم مى باشد و امیدوارم اشتباه نکنم ؛ اولا: آن زن باید مهر دختر را بپردازد؛ زیرا با زاییدن بکارتش زایل مى شود. و ثانیا: زن باید سنگسار شود چون با داشتن شوهر، مرتکب گناه بزرگى شده است ، و پس از آن که دختر، فرزند را زایید بر او حد زنا جارى مى کنند و فرزند را به صاحب نطفه رد مى نمایند.
آن جماعت برگشته اتفاقا امیرالمومنین را در بین راه ملاقات نمودند، آن حضرت علیه السلام به ایشان فرمود: از فرزندم حسن چه پرسیدید و او به شما چه پاسخ داد؟
آنان سوال و جواب را عرضه داشتند، آن حضرت علیه السلام فرمود: اگر این مساءله را از من مى پرسیدید من هم بیش از این پاسخى نداشتم .
۱۲- چنین جنایتى در این نواحى روى نداده
ابن ابى الجسرى مردى را دید که با همسرش زنا مى کند او را به قتل رساند. وى را به محکمه قضات آن دیار گسیل داشته ، آنان پاسخش را ندانستند از این رو معاویه ، ماجرا را به ابوموسى اشعرى نگاشت تا ابوموسى مساءله را از امیرالمومنین سوال کند، و چون پرسید، حضرت علیه السلام به او فرمود: به خدا سوگند! چنین جنایتى در این نواحى روى نداده ، بگو ببینم این قضیه از کجا به تو رسیده است ؟
ابوموسى گفت : معاویه آن را برایم نوشته است .
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اگر قاتل چهار نفر گواه بیاورد که بر او گواهى دهند، چیزى بر او نیست ، وگرنه باید دیه مقتول را به اولیائش بپردازد .
۱۳- اینجا بایست تا على بیاید
مردى نزد عمر آمده و گفت : پیش از آنکه مسلمان شوم زنم را یک بار طلاق داده ام ، و بعد از آن که مسلمان شده ام نیز دو دفعه . (حال مى توانم با او ازدواج کنم و یا محلل لازم است ؟) عمر ساکت ماند. مرد گفت : پس چه مى گوئى ؟
عمر گفت : اینجا بایست تا على بیاید.
آن شخص ایستاد تا هنگامى که امیرالمومنین علیه السلام تشریف آورد. عمر به آن مرد رو کرده گفت : حالا مساءله ات را از على بپرس . آن حضرت در پاسخ او فرمود: اسلام منهدم مى سازد هر چیزى را که در حال کفر واقع شده ، تو مى توانى یک بار دیگر با زنت ازدواج نمایى .
۱۴- شماره طلاقهاى کنیزان
سروى در مناقب آورده : مردى نزد عمر آورده و از شماره طلاقهاى کنیزان پرسش نمود، عمر جوابش را نداد و به امیرالمومنین علیه السلام رو کرده و عرضه داشت : چند دفعه طلاق به این مرد بگویم ؟ آن حضرت با دو انگشت اشاره کرد؛ یعنى دو دفعه .
عمر به آن مرد گفت : آیا این مرد را مى شناسى ؟ گفت : نه .
عمر گفت : این مرد على بن ابیطالب صاحب مجد و بزرگى است .
۱۵- عثمان ندانست
مردى دو زن داشت ؛ یکى از انصار و دیگرى از بنى هاشم ، زن انصاریش را طلاق گفته و پس از چندى درگذشت . زن انصارى نزد عثمان گواه آورد که هنگام مردن شوهر در عده طلاق بوده و از او ارث مى برد، عثمان حکمش را ندانست و آنان را به نزد امیرالمومنین علیه السلام برد، آن حضرت در پاسخ مساءله فرمود: اگر زن انصارى سوگند یاد مى کند که در موقع وفات شوهر سه دفعه حیض از طلاقش نگذشته از او ارث مى برد وگرنه ارث نمى برد.
عثمان به زن هاشمى رو کرده و گفت : این قضاوت که شنیدى قضاوت پسر عمت على بود آیا آن را قبول دارى ؟
گفت : آرى ، و اینک زن انصارى سوگند یاد کند و ارث ببرد. ولى زن انصارى از قسم خوردن امتناع ورزید و از میراث صرفنظر کرد .
۱۶- فرق سگ و گوسفند
مردى اعرابى از امیرالمومنین علیه السلام پرسید؛ سگى را دیدم با گوسفندى جستن کرد و از آنها حملى به هم رسید، آیا این حمل به کدامیک ملحق است ؟
آن حضرت علیه السلام فرمود: او را در کیفیت خوراکش آزمایش کن ، اگر گوشتخوار بود سگ است و اگر علف خوار بود گوسفند.
اعرابى : او را دیده ام گاهى گوشت خورده و گاهى علف .
على علیه السلام او را در آب آشامیدن آزمایش کن ، اگر با دهان آب مى خورد گوسفند است و اگر با زبان آب مى خورد سگ است .
اعرابى : هر دو جور آب مى خورد.
على علیه السلام او را در راه رفتن آزمایش کن ، اگر دنبال گله مى رود سگ است و اگر وسط یا جلو گله مى رود گوسفند است .
اعرابى : گاهى چنین است و گاهى چنان .
على علیه السلام او را در کیفیت نشستن ملاحظه کن ، اگر بر شکم مى خوابد گوسفند است و اگر بر دم مى نشیند سگ است .
اعرابى : گاهى به این ترتیب مى نشیند و زمانى به آن ترتیب .
على علیه السلام او را ذبح کن اگر در شکمش شکنبه دیدى گوسفند است و اگر روده وامعاء دیدى سگ است .
اعرابى از شنیدن این نکات دقیق و متحیر و مبهوت شد .
۱۷- تطهیر گوسفندى که از شیر خوک خورده
از امیرالمومنین علیه السلام از حکم گوسفندى که با شیر خوک تغذى کرده پرسش نمودند؛ فرمود: اگر از شیرخوراگى گذشته باید چند روز متوالى از او نگهدارى نموده به او علف و هسته خرما و نان بخورانید، و اگر شیرخواره است باید در مدت هفت روز پى در پى بر پستان گوسفند انداخته شود .
۱۸- نذر مشکل
از حضرت امیر علیه السلام پرسیدند؛ مردى نذر کرده با پاى پیاده خانه خدا را زیارت کند، در بین راه رودخانه اى رسیده که لازم است با کشتى از آن عبور کند تکلیفش چیست ؟
امام علیه السلام فرمود: در کشتى سرپا مى ایستد تا از آب عبور کند .
۱۹- تکرار بر مستمندان
حضرت امیر علیه السلام فرمود: اگر براى پرداخت کفاره بیش از یک یا دو فقیر یافت نشود باید مدهاى طعام را چند روز بر آنان تکرار نموده تا به ده مد برسد .
۲۰- مجازات
ماموران انتظامى سه نفر را که در یک قتل شرکت کرده بودند دستگیر نموده و به دادسراى حضرت امیر علیه السلام گسیل داشتند و ماجرا را چنین شرح دادند: یکى از آنان او را بگرفت و دیگرى وى را به قتل رساند و سومى از آنان نگهبانى مى کرد.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: چشمان دیده بان باید کور شود، و آن کس که مقتول را گرفته باید در زندان ابد جان بسپارد، همان گونه که آن مرد را گرفته تا جان سپرده است و قاتل نیز باید کشته شود .
۲۱- قصاص یا غرامت
مردى چنان بر شکم مرد دیگر فشار داد که آن شخص لباسش را آلوده نمود امیر المومنین علیه السلام فرمود: این مرد در قصاص جنایتى که مرتکب شده باید بر شکمش فشار دهند تا او نیز لباسش آلوده شود و یا یک سوم دیه به آن مرد بپردازد
۲۲- ماهى در شکم ماهى دیگر
از امیر المومنین علیه السلام پرسیدند، اگر در شکم ماهى دیگرى دیده شود حکم آن چیست ؟
فرمود: هر دو را بخور
۲۳- پاک کردن حیوان نجاست خوار
امیر المومنین علیه السلام درباره پاک شدن حیوان حلال گوشتى که نجاستخوار شده ، فرمود: مرغ نجاستخوار سه روز، مرغابى پنج روز، گوسفند ده روز، گاو بیست روز و شتر چهل روز باید غذاى پاک بخورند و اگر پیش از این مدت آنها را ذبح کنند گوشتشان حرام است
۲۴- کشتن سریع
گروهى گاو سرکشى را با شمشیر کشته و در همان حال نام خدا را بر زبان جاى کرده ، نزد امیر المومنین علیه السلام آمده و از حکم گوشت آن پرسش نمود
آن حضرت علیه السلام فرمود: این هم یک نوع کشتن سریع تند است و گوشتش حلال مى باشد
۲۵- تدلیس
زنى پیس اندام را ولیش تدلیس کرده و به مردى تزویج نمود.امیرالمومنین علیه السلام فرمود: چون مرد با زن همبستر شده باید مهرش را به او بپردازد، و ولى آن زن که سبب تدلیس شده باید مهر را به شوهر غرامت دهد و سپس فرمود: اگر مردى از عیب زنى مطلع نباشد و او را به عقد در آورد مهر به عهده خود زن مى باشد
۲۶- فسخ عقد
زنى آزاد را ندانسته به غلامى تزویج نمودند، زن خیال مى کرد شوهرش نیز آزاد است ، امیر المومنین علیه السلام فرمود: زن اگر بخواهد مى تواند از شوهر جدا شود
۲۷- حکم عنین
امیر المومنین علیه السلام فرمود: اگر مردى تنها یک بار با زنش مباشرت کند و سپس عنین شود، اختیار فسخ زن از بین مى رود
۲۸- ازدواج با مادر زن
منصور بن حازم مى گوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم که مردى نزد آن حضرت علیه السلام آمده پرسید: مردى با زنى ازدواج نموده و قبل از آنکه با او همبستر شود زن مرده است ، آیا مى تواند با مادرش ازدواج نماید؟
امام علیه السلام فرمود: شخصى از ما چنین کرده و مانعى در آن نیافته است ؟ من عرضه داشتم فدایت شوم تنها افتخار شیعه به حکمى از على علیه السلام است در این مساله که ابن مسعود آن را اجازه داده ، پس به نزد على علیه السلام آمده و حکم مساءله را از آن حضرت جویا شده . على علیه السلام به او فرموده این حکم را از کجا گرفته اى ؟ گفته از آیه قرآن : (( و ربائبکم اللاتى فى حجورکم من نسائکم اللاتى دخلتم بهن ؛ و حرام شد براى شما دختران زن که در دامن شما تربیت شده اند اگر با زن مباشرت کرده باشید.
پس على علیه السلام به او فرموده : حرمت ازدواج با ربائب در آیه مقید به دخول است ولیکن آیه حرمت ازدواج با مادر زن : وامهات نسائکم ؛ و حرام شد بر شما مادر زن ، مطلق است و مقید به دخول با دختران آنان نمى باشد.
در این موقع امام صادق علیه السلام به سائل رو کرده و فرمود: آیا شنیدى آنچه را که این شخص از على علیه السلام نقل کرد
۲۹- زنت را تنبیه کن
مردى نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده گفت : یا امیرالمومنین ! زنم مقدارى از شیرش را دوشیده و آن را به کنیزم خورانیده است . آن حضرت علیه السلام به وى فرمود: زنت را تادیب کن و کنیزت را نگهدارى نما
۳۰- نتیجه اسلام زنى مجوسى
زنى مجوسى قبل از آن که شوهرش با او همبستر شود مسلمان شد امیرالمومنین علیه السلام به شوهرش فرمود: تو نیز اسلام بیاور، مرد نپذیرفت . آن حضرت علیه السلام فرمود: مرد باید نصف مهر زن را به او بپردازد و زن از او جدا مى شود، و فرمود: اسلام زن سبب عزت و شرافت او گردید
۳۱- شرط مخالفت با سنت
زنى با پرداخت مبلغى پول به عنوان مهر با مردى ازدواج نمود به شرط این که اجازه جماع و طلاق با او باشد. حضرت امیرالمومنین فرمود: این زن با سنت خدا مخالفت کرده و متصدى حقى شده که اهلیت آن را ندارد، و آنگاه فرمود: سنت این است که شوهر نفقه زن را بدهد و اجازه جماع و طلاق هم با او باشد
۳۲- طلاق قبل از مباشرت
مردى با زنى ازدواج نمود و مهر زن را خدمتکارى قرار داد، و پس از مدتى خواست زن را طلاق گوید بدون این که با او همبستر شده باشد.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: آن زن نصف قیمت خدمتکار را به بهاى روزى که به وى تسلیم شده طلبکار است .
و نیز درباره مردى که کنیز خود را آزاد کرده و آزادیش را مهریه ازدواجش قرار داده و قبل از مباشرت مى خواست او را طلاق دهد، فرمود: آن کنیز نصفش آزاد است ، و با دستمزد خود نصف دیگر قیمتش را به مرد مى پردازد و تمامش آزاد مى شود
۳۳- مجازات کفن دزد
کفن دزدى را نزد معاویه آوردند، معاویه به یاران خود گفت : به نظر شما کیفر این مرد چیست ؟
گفتند: او را عقوبت ده و آزادش کن .
از آن میان مردى گفت : على (ع ) چنین حکم نکرده است .
معاویه پرسید، پس چگونه حکم نموده ؟
گفت : آن حضرت فرموده : دست کفن دزد باید قطع شود؛ زیرا او هم دزد است و هم نسبت به مردگان هتاک
۳۴- حبس با شکنجه
حضرت امیر علیه السلام براى مردى که سوگند یاد مى کرد با زن خود همبستر نشود و او را هم طلاق نمى داد اتاقى از نى مى ساخت و او را در آنجا زندانى مى کرد. و تنها ۴/۱ خوراکش را به او مى داد تا زنش را طلاق دهد
۳۵- شرط صحت ایلاء
از امیرالمومنین علیه السلام از حکم مردى که قبل از دخول با زن خود سوگند یاد مى کرد که با او همبستر نشود، پرسش نمودند؛ فرمود: سوگند بر ترک جماع قبل از دخول ، اثرى ندارد
۳۶- قرارداد مکاتبه
مردى که با کنیز خود قرارداد مکاتبه بسته بود، با وى همبستر شده و کنیز آبستن گردید، حضرت امیر علیه السلام فرمود: مرد باید مهرالمثل زن را به او بپردازد و کنیز با دستمزدش بقیه قیمت خود را به مولایش مى دهد و آزاد مى شود و اگر نتوانست حکم ام ولد را دارد .
۳۷- فروختن کنیزان (ام ولد)
عمر بن یزید مى گوید: از امام صادق یا امام کاظم علیهماالسلام سوال شد؛ چرا على علیه السلام کنیزان را مى فروخت ؟
فرمود: آنان را به منظور اداى قیمتشان مى فروخت . من پرسیدم به چه ترتیب ؟
فرمود: اگر مردى کنیزى بطور نسیه بخرد و قبل از آن که قیمتش را به فروشنده بپردازد فرزندى از او بهم رسد، و نتواند قیمتش را اداء نماید، فرزند را مى گیرد و کنیز را در وجه خودش مى فروشد .
۳۸- آزادى اول فرزند
امیرالمومنین علیه السلام درباره مردى که با ولیده دیگرى ازدواج نموده و مالکش گفته بود که اول فرزندى که بزاید آزاد باشد، و زن ، دوقلو زاییده بود، فرمود: هر دو را آزاد کن
۳۹- چشم مى بیند و دست مى گیرد
مردى پرنده اى را دنبال کرده تا این که بر درختى افتاد و مرد دیگرى آن را بگرفت . امیرالمومنین علیه السلام درباره آنان فرمود: چشم مى بیند و دست مى گیرد. و نیز فرمود: پرنده هرگاه قادر بر پرواز شود صید است و براى هر کس که او را بگیرد حلال مى باشد
۴۰- انتقال وصیت
مردى شخص غایبى را وصى خود کرد، اتفاقا وصى قبل از موصى درگذشت امیرالمومنین فرمود: وصیت به ورثه وصى منتقل مى شود .
۴۱- اشتباه در تعیین دزد
دو نفر نزد حضرت امیر علیه السلام به دزدى مردى گواهى دادند، آن حضرت طبق گواهى ایشان دست آن مرد را قطع کرد، پس از مدتى باز همان دو شاهد شخص دیگرى را نزد آن حضرت آورده و گفتند: این دزد است و ما در تعیین مرد اول اشتباه کرده بودیم . امام علیه السلام گواهى آنان را نپذیرفت و فرمود: نصف دیه را نیز به مرد اول غرامت دهند .
۴۲- پیشرو حاجیان
حضرت امیر، گواهى پیشرو حاجیان را نمى پذیرفت.
۴۳- گواهى دزد توبه کار
مردى که یک دست و یک پایش در اثر دزدى قطع شده بود و دانستند که توبه کرده است ، نزد امیرالمومنین علیه السلام بر انجام واقعه اى گواهى داد، آن حضرت گواهیش را پذیرفت .
۴۴- على (ع ) بر خلاف تو حکم کرده !
ابن ابى لیلى در مسجد قضاوت مى کرد، از او پرسیدند؛ مردى اراضى خود را در مدتى غیر معین به شخصى واگذار نموده و به همان حال مرده است .
ابن ابى لیلى گفت : چون مدتش را معین نکرده زمین و منافعش به همان شخص اختصاص دارد و به ورثه مالک منتقل نمى شود. اتفاقا محمد بن قیس در آنجا حضور داشت ، پس به ابن ابى لیلى گفت : اما على بن ابیطالب در همین مسجد برخلاف تو حکم کرده است .
ابن ابى لیلى گفت : از کجا مى دانى ؟
گفت : از امام محمد باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: على زمین هایى را که بر غیر ورثه حبس شده بود به ورثه رد مى کرد .
۴۵- آزادى از ثلث
حضرت امیر علیه السلام درباره غلام یا کنیزى که مولایش به او گفته بود: تو بعد از وفات من آزاد هستى مى فرمود: باید از ثلث آزاد شود .
۴۶- مستحقین دیه مقتول
حضرت امیر علیه السلام فرمود: دیه مقتول بر تمام ورثه به غیر از برادران و خواهران مادرى تقسیم مى شود .
۴۷- میراث بردن مرد از زن
مردى و زنى در اثر بیمارى طاعون در یک بستر هلاک شدند و دست و پاى مرد روى زن افتاده بود. على علیه السلام میراث زن را به ورثه مرد داد و فرمود: مرد بعد از زن مرده است .
مؤ لّف : ممکن است این خبر حمل شود به این که آن حضرت در این قضیه بر طبق یقین خود عمل نموده و یا این که در چنین مواردى به مجرد مظنه و وجود قرائن اکتفا مى شود؛ و احتمال دوم اقرب است ؛ زیرا در روایت وارد شده که دست و پاى مردى بر روى زن قرار داشته و این قرینه اى است که مرد بعد از زن مرده است .(مولف )
۴۸- اشتباه موضوع
عبدالرحمن بن حجاج مى گوید: از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدم از گروهى که به واسطه خراب شدن خانه یا غرق شدن کشتى هلاک شده و روشن نیست که کدام یک از آنان قبل از دیگرى مرده ، ارث آنان چگونه است ؟ امام صادق علیه السلام فرمود: همه آنان از یکدیگر ارث مى برند، و فرمود: این حکم در کتاب على علیه السلام نوشته شده است .
۴۹- شرط باطل
مردى با غلام خود قرارداد کتابت بست و شرط نمود که میراث غلام براى او باشد. حضرت امیر علیه السلام فرمود: این شرط باطل است . و آنگاه به مولاى غلام فرمود:شرط خدا پیش از شرط توست .
۵۰- مخالفت با شرط
مولایى با غلام خود قرارداد کتابت بست به شرط این که غلام قیمت خود را در ضمن اقساط معینى در هر سال به مولایش پرداخت نموده آزاد شود. غلام بهاى خود را یکجا به مولا تسلیم نمود، مولایش نپذیرفت ، غلام نزد امیرالمومنین علیه السلام آمده و قصه خویش را عرضه داشت .
على علیه السلام مولاى غلام را طلبیده به او گفت : چرا تمام قیمت را از غلام نمى گیرى ؟
مولا گفت : من تنها به همان ترتیبى که با او شرط کرده ام پول را مى گیرم .
آن حضرت (ع ) به مولا فرمود: چون با او شرط کرده اى چنین حقى دارى .
۵۱- عقوبت شدید، بنده را آزاد مى کند
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: غلامى که مولایش او را عقوبت شدید مى دهد (مثل این که گوش یا بینى او را ببرد) آزاد مى شود، و مولایش سیطره اى بر او ندارد.
۵۲- حد زنا و تهمت
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اگر از زن زناکار بپرسند چه کسى با تو زنا کرده و او شخص معینى را نام ببرد مستحق دو حد مى شود؛ حد زنا و حد افتراء .
۵۳- مسلمان محترم است
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: در سرزمین دشمن به مسلمانان حد زده نمى شود.
۵۴- در اجراى حد هیچ انتظارى نیست
سه نفر نزد حضرت امیر علیه السلام بر زناى مردى گواهى دادند، آن حضرت به آنان فرمود: چهارمى شما کجاست ؟ گفتند: الان مى آید. آن حضرت علیه السلام دستور داد هر سه نفر را حد بزنند و فرمود: در اجراى حد، یک ساعت هم انتظارى نیست .
۵۵- اشتباه در قطع دست
امیرالمومنین علیه السلام دستور داد دست مردى را که دزدى کرده بود قطع کنند. آن مرد دست چپ خود را جلو آورده ماموران به خیال این که دست راست اوست آن را قطع کردند، و چون معلوم گردید، از على علیه السلام اجازه خواستند تا دست راستش را نیز قطع کنند. آن حضرت علیه السلام فرمود: نه ، چون دست چپش را بریده اید
۵۶- دزدى از غنائم
گروهى نزد حضرت امیر علیه السلام آمده و گفتند: مردى کلاهخودى از غنائم جنگى سرقت کرده ، دستش را قطع کنید. امام علیه السلام فرمود: دستش را قطع نمى کنم ؛ زیرا در مال شریک بوده است
۵۷- بریدن دست سارق
حضرت امیر علیه السلام فرمود: اگر دزدى را در میان خانه دستگیر کنند در حالى که اموالى هم جمع کرده دستش قطع نمى شود. و هنگامى دستش را مى برند که اموال را از خانه بیرون برده باشد .
۵۸- تفصیلى مربوط به حد دزدى
سارقى را که چند درهم از داخل آستین مردى سرقت نموده بود نزد امیرالمومنین علیه السلام آوردند. آن حضرت فرمود: اگر از پیراهن بالایى او دزدیده ، دستش را قطع نمى کنم ، و اگر از پیراهن داخلى او دزدیده دستش را قطع مى کنم .
۵۹- بر چهار دسته قطعى نیست
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: چهار دسته از سارقین دستشان قطع نمى شود: ۱- رباینده . ۲- دزدى بطور خیانت . ۳- سرقت از غنائم جنگى . ۴- سرقت اجیر و مزدور (نسبت به اموالى که در اختیار اوست ).
۶۰- غلام بیت المال
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: غلام من اگر از خودم بدزدد دستش را قطع نمى کنم و اگر از دیگرى بدزدد دستش را مى برم . و غلام بیت المال اگر دزدى کند دستش را قطع نمى کنم ؛ زیرا او مال تمام مسلمین است
۶۱- اجراى سه حد
حضرت امیر علیه السلام مردى را که مرتکب قتلى شده و شراب نوشیده و دزدى کرده بود، نخست هشتاد تازیانه براى میگساریش به او زد و دستش را براى دزدیش قطع نمود، و در قصاص قتلى که مرتکب شده بود او را به قتل رساند .
۶۲- در جنایتهاى استخوانى قصاص نیست
مردى مرد دیگر را نزد امیرالمومنین علیه السلام برد و گفت : این مرد به من تهمت زنا زده و گواهى بر این ادعا نداشت ، مرد انکار مى کرد، مرد اول گفت : یا امیرالمومنین ! حالا که انکار مى کند پس او را قسم دهید که به من تهمت نزده است ، آن حضرت علیه السلام فرمود: در حد سوگند نیست (و با نبودن گواه حد ساقط مى شود) و نیز فرمود: در جنایتهاى استخوانى قصاص نیست .
۶۳- قصاص از اشتباه قنبر
حضرت امیرالمومنین علیه السلام به قنبر دستور داد مردى را حد بزند، قنبر اشتباها سه تازیانه زیادتر زد. على علیه السلام سه تازیانه زیادى را از او قصاص گرفت .
۶۴- مدت پرداخت دیه
حضرت امیر علیه السلام مى فرمود: دیه خطا در مدت سه سال و دیه عمد در مدت یک سال باید ادا شود .
۶۵- ضمانت مجرى حد
حضرت امیر، علیه السلام ، مى فرمود: اگر بر کسى حدى از حدود خدا را جارى کنیم و در اثر آن بمیرد، دیه اش بر ما نیست . و اگر در حقوق مردم بزنیم و بمیرد دیه اش به ذمه ماست .
۶۶- تهمت
امیرالمومنین علیه السلام بر مردى که عده اى را تهمت زده بود یک حد جارى کرد .
۶۷- شرطى که فروشنده نمود
مردى شترى خریدارى کرد تا آن را نحر کند، فروشنده با خریدار شرط نمود که سر و پوست شتر براى خودش باشد، مشترى از کشتن شتر پشیمان گردید نزاعشان درگرفت ، نزد امیرالمومنین علیه السلام رفته از آن حضرت داورى خواستند. على علیه السلام به خریدار فرمود: فروشنده به مقدار سر و پوست با تو شریک است .
۶۸- ضمانت غلام و کودک عاریه
حضرت امیر علیه السلام فرمود: هر کس غلامى را که ملک چند نفر است عاریه بگیرد و معیوب شود ضامن او مى باشد. و هر کس کودک آزادى را عاریه بگیرد و سلامتیش را از دست دهد او را ضامن است
۶۹- حریم
منصور بن حازم مى گوید: از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند از سایبانى که با چوب یا نى درست شده و بین دو خانه قرار دارد مال کدام خانه است ؟
امام صادق علیه السلام فرمود: امیرالمومنین فرموده آن سایبان ملک صاحب خانه اى است که ریسمان به طرف خانه او مى باشد
۷۰- خطاى بنى امیه
امام صادق علیه السلام مى فرمود: على علیه السلام اجازه نمى داد پرونده اى که تحت رسیدگى یک قاضى بود به قاضى دیگر تسلیم شود تا این که بنى امیه بر سر کار آمده و با وجود بینه آن را اجازه دادند
۷۱- تازیانه دو سر
ولید بن عقبه شراب نوشید، چند نفر نزد عثمان بر آن گواهى دادند. عثمان حکمش را ندانست از حضرت امیر علیه السلام خواست تا در آن باره حکم کند آن حضرت علیه السلام با تازیانه دو سر چهل ضربه بر بدن ولید بنواخت .
۷۲- تفصیلى دقیق
حضرت امیر علیه السلام درباره کیفیت مجازات مردى که مرد دیگر را کشته بود و مقتول دست راستش قطع شده بود چنین فرمود: اگر دست مقتول به واسطه جنایتى که خودش سبب آن شده قطع گردیده و یا این که دیگرى دستش را بریده ولى دیه اش را به وى پرداخته است ، در این دو صورت اگر اولیاى مقتول بخواهند قاتل را در قصاص مقتول خود بکشند باید دیه یک دستش را به اولیائش بپردازند. و اگر اولیاى مقتول بخواهند دیه بگیرند ابتدا دیه یک دست از تمام دیه کم شده و باقیمانده به آنان پرداخت مى گردد. و اگر قطع دست مقتول در اثر جنایات خودش نبوده ، و یا اگر دیگرى دستش را بریده دیه اى به او نداده است ، در این دو صورت نیز اگر اولیاى مقتول بخواهند قاتل را بکشند بدون پرداخت غرامتى او را مى کشند، و اگر بخواهند دیه مقتول را بگیرند یک دیه کامل مى گیرند
۷۳- فرزندان نابالغ
امیرالمومنین علیه السلام درباره فرزندان نابالغى که پدرشان کشته شده بود فرمود: صبر کنید تا آنان بالغ شده اگر بخواهند قاتل پدر را مى کشند و یا با گرفتن مالى با او مصالحه مى کنند، و یا او را عفو مى نمایند
۷۴- این هم دزدى است
حضرت امیر علیه السلام درباره دو نفر که همدیگر را فروخته و فرار مى کردند و این عمل را کسب خود قرار داده بودند، فرمود: باید دستشان قطع گردد؛ زیرا آنان هم خود را دزدیده اند و هم اموال مردم را
۷۵- گواهى یهود
هنگامى که امیرالمومنین علیه السلام خطبه شقشقیه را مى خواند مردى نزد آن حضرت آمده و مسائلى سوال کرد، از جمله پرسید؛ دو نفر یهودى بر اسلام یهودى دیگر گواهى داده اند، آیا گواهى آنان پذیرفته مى شود؟
آن حضرت علیه السلام فرمود: نه ؛ زیرا یهودیان کلام خدا را تغییر داده و گواهى دروغ مى دهند
۷۶- گواهى نصارى
و نیز پرسید؛ آیا گواهى دو نفر نصرانى بر اسلام یک نفر مجوسى پذیرفته مى شود؟
آن حضرت فرمود: آرى ؛ زیرا خداوند در قرآن مجید مى فرماید: (( ولتجدن اقربهم موده للذین آمنوا الذین قالوا انا نصارى و مى یابى نزدیکترین مردم را از نظر دوستى با اهل ایمان ، کسانى که گفته اند مائیم ترسایان ، براى این که بعضى از آنان کشیشان و صومعه نشینانند و آنها از عبادت خدا تکبر نمى کنند.
و کسى که از عبادت خدا تکبر نمى ورزد گواهى دروغ نخواهد داد
۷۷- تهمت به یکدیگر
دو نفر را که هر کدام از آنان به دیگرى گفته بود با من لواط کرده اى ، نزد حضرت امیر علیه السلام آوردند، آن حضرت علیه السلام به آنان حد نزد ولى آنها را تعزیر نمود
۷۸- ارش بکارت
دو دختر در میان گرمابه شدند یکى از آنان با انگشت ، بکارت دیگرى را برداشت ، آنان را به نزد حضرت امیر علیه السلام آوردند. آن حضرت فرمود: باید جانى ارش بکارت دیگرى را بپردازد
۷۹- هتاکى
مردى به مرد دیگر گفت : اى پسر شخص دیوانه !
مرد در پاسخش گفت : خودت پسر شخص دیوانه اى !
على علیه السلام به مرد اول فرمود: بیست تازیانه به دیگر بزند و در حالى که مرد مشغول تازیانه زدن بود فرمود: مى دانم که این ضارب نیز خودش به همین اندازه تازیانه مى خورد. و چون تمام شد آن حضرت تازیانه را به دست دومى داده و او هم بیست تازیانه به اولى زد
۸۰- فروختن صید ماهى
حضرت امیر علیه السلام از فروختن دام صیاد به این ترتیب که خریدار به صیاد بگوید: دامت را برایم بینداز هر چه صید کرد براى من باشد به فلان مبلغ ، جلوگیرى کرد
۸۱- نذرى در طواف
على علیه السلام درباره زنى که نذر کرده بود بر روى چهار دست و پا به دور خانه کعبه طواف کند، فرمود: باید چهارده دور طواف کند. هفت مرتبه براى دستهایش و هفت مرتبه براى پاهایش
۸۲- نیابت در حج
حضرت امیر علیه السلام مى فرماید: اگر کسى عازم رفتن به حج باشد و بیمار شود و نتواند برود باید اجیر بگیرد تا به نیابتش حج نماید
۸۳- امیرالمومنین علیه السلام درباره غلامى که مرد آزادى را بطور خطا کشته و پس از آن مولایش او را آزاد کرده بود، فرمود: آزادیش صحیح است ، و مولایش ضامن دیه مقتول مى باشد
۸۴- قصاص
على بن ابیطالب علیه السلام مى فرمود: پدر در قصاص کشتن فرزند کشته نمى شود ولى فرزند در قصاص کشتن پدر کشته مى شود
۸۵- استمداد عمر از امیرالمومنین (ع )
در زمان خلافت عمر مردى به نام معن بن زائده مهرى شبیه مهر خلیفه جعل کرده و با آن اموالى از مالیات کوفه را تصرف کرد. و پس از آن که او را دستگیر نمودند، روزى عمر بعد از نماز صبح به مردم رو کرده و گفت : همگى بر جاى خود بنشینید. و آنگاه قضیه معن را نقل کرده ، در کیفیت مجازات او با آنان به مشورت پرداخت ، از آن میان مردى گفت : اى خلیفه ! دستش را قطع کن ! و دیگرى گفت : او را دار بزن ! امیرالمومنین علیه السلام آنجا نشسته و سخنى نمى فرمود. عمر به آن حضرت رو کرده و گفت : یا اباالحسن ! نظر شما چیست ؟
آن حضرت علیه السلام فرمود: این مرد مرتکب دروغى شده باید تادیب گردد، پس عمر او را بشدت زد و آنگاه وى را به زندان انداخت
۸۶- بچه زنده در شکم مادر مرده
امیرالمومنین علیه السلام مى فرمود: هرگاه زنى بمیرد و بچه زنده اى در شکم داشته باشد یا شکمش را شکافته و فرزند را بیرون بیاورند.
و نیز فرمود: اگر بچه اى در شکم مادر بمیرد و جان مادر در خطر باشد در صورتى که زنان متخصص وجود نداشته باشند جایز است که مرد با دست بچه را پاره پاره کند و او را بیرون بیاورد
۸۷- مرد ناخوانده
حضرت امیر علیه السلام چند نفر را به جرم دزدى زندانى کرد. مردى نزد آن حضرت آمده گفت : یا امیرالمومنین ! من هم با ایشان دزدى کرده ولى توبه نموده ام .
حضرت على علیه السلام دستور داد بر او حد جارى کنند و این شعر را به عنوان مثل برایش خواند:
ویدخل راسه لم یدعه احد | بین القرینین حتى لزه القرن |
نخوانده سر را در بین دو شترى که با ریسمان به هم بسته بودند داخل کرد و بناچار در ریسمان گرفتار شد و شتران او را مى کشیدند
(کنایه از کسى که بدون جهت خود را گرفتار مى کند)
۸۸- قانون اسلام
۸۹- سوختن با آبگوشت
۹۰- دیه گره هاى انگشتان
۹۱- استدلال به عمل على (ع )
امام علیه السلام فرمود: هر جا که بخواهد مى تواند؛ زیرا على پس از مرگ شوهر ام کلثوم ، دست دختر را گرفته و به خانه آورد
۹۲- حیوان موطوئه
۹۳- قربانى پسر!
حضرت امیر علیه السلام فرمود: به جاى پسرت قوچ فربهى بکش و گوشتش را بر مستمندان تقسیم کن
۹۴- دقت در آزمایش
۹۵- مردم همه آزادند…
امام علیه السلام فرمود: على علیه السلام در مثل چنین قضیه اى فرموده : مردم همه آزادند مگر آن کسى که خودش به بردگیش اقرار نموده در حالى که بالغ باشد
۹۶- تقسیم ترکه میت
۹۷- قصاص تنها با آهن
۹۸- بین پدر و فرزند ربا نیست
۹۹- بى وفائى دنیا
در اغانى آورده : عبدالله بن ابى بکر به همسر خود عاتکه باغستانى بخشید تا پس از مرگ او ازدواج ننماید، پس هنگامى که عبدالله بر اثر تیرى که در طائف به او رسید از دنیا رفت ، عمر عاتکه را خواستگارى کرد عاتکه جریان را به عمر گفت ، عمر به او گفت : حکم مساءله را بپرس ، عاتکه از على علیه السلام سوال کرد، آن حضرت به او فرمود: باغستان را به اهلش برگردان و ازدواج نما؛ عاتکه چنین کرد و با عمر ازدواج نمود
۱۰۰- نوعى قصاص
امام صادق علیه السلام از کتاب على علیه السلام نقل کرده که اگر کسى فرج زن خود را ببرد! مرد دیه آن را ضامن است ، و اگر از پرداخت دیه امتناع ورزد، در صورتى که زن بخواهد، همان جنایت از مرد قصاص مى شود