محدّث و عارف قرن سوم و چهارم. نام وی جعفربن محمدبن نُصَیر خوّاص و کنیهاش ابومحمد بود و ابومحمد خوّاص نیز خوانده شده است ( رجوع کنید به سلمی، ص ۴۳۴؛ خطیب بغدادی، ج ۸ ، ص ۱۴۵). در ۲۵۲ یا ۲۵۳ در بغداد به دنیا آمد (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۱۴۷؛ ابنعماد، ج ۲، ص ۳۷۸). در باره شهرت او به جعفر خلدی میگویند روزی از جنید پرسشی شد و جنید پاسخ آن را به جعفر واگذار کرد، پس از آنکه وی پاسخ داد، جنید خطاب به او گفت: «ای خلدی، این جواب را از کجا آوردی؟» و از آن پس، این نام بر او ماند. به گفته خود خلدی، نه او و نه پدرانش هرگز در خلد، محلهای در بغداد، ساکن نبودهاند ( رجوع کنید به خطیب بغدادی، همانجا؛ سمعانی، ج ۲، ص ۳۸۹ـ۳۹۰؛ یاقوت حموی، ذیل «خلد»).
مشخص نیست که چگونه خلدی به تصوف گروید. چنین نقل شده است که روزی از محضر عباس دُوری (متوفی ۲۷۱) بر میگشت و نوشتههایی از درس او در دست داشت، در این حال با صوفیای روبرو شد. صوفی او را از آن رو که در جستجوی علوم بر روی کاغذ است ملامت کرد و این ملاقات بر وی تأثیر گذاشت (خطیب بغدادی، ج ۸ ، ص ۱۴۶ـ۱۴۷؛ مناوی، ج ۲، ص ۶۶). نیز گفته شده هاتفی نشانی شیء مدفونی را در خواب به او داد، وی به محل رفت و در صندوقی، نوشتههایی در باره شش هزار تن از اهل حقیقت، از زمان حضرت آدم علیهالسلام تا آن زمان یافت که همگی او را به مذهب تصوف فرامیخواندند (خطیب بغدادی، ج۸ ، ص۱۴۸).
خلدی بسیار سفر میکرد، از جمله قریب به شصت حج به جا آورد (سلمی، همانجا؛ ابن جوزی، ۱۴۱۲، ج ۱۴، ص ۱۱۹) و به گفته خودش، بیش از بیست سفر را پای پیاده و بدون زاد و توشه رفته بوده است ( رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج ۸ ، ص ۱۵۰). وی همچنین برای ملاقات و مصاحبت با مشایخ و بزرگان صوفیه و اهل حدیث، به کوفه، مدینه و مصر سفر کرد و به علوم اهل تصوف و سیرت آنان وقوف یافت و در بیان معارف دینی و عرفانی، مرجع محسوب میشد (همان، ج ۸ ، ص ۱۴۶؛ ذهبی، ۱۹۸۴، ج ۲، ص ۲۸۵). از او نقل کردهاند که بیش از ۱۳۰ کتاب از اهل تصوف نزد اوست ( رجوع کنید به شَعرانی، ج ۱، ص ۱۱۸؛ ابنعماد، ج ۲، ص ۳۷۸). وی پس از سفرهای طولانی به بغداد بازگشت و در همانجا ماند (خطیب بغدادی، همانجا).
مشایخ
جعفر خلدی مرید و مصاحب جُنَید بغدادی (متوفی ۲۹۷)،
ابوالحسین نوری (متوفی ۲۹۵)، جُرَیری (متوفی ۳۱۲ یا ۳۱۴)،
ابوالعباس مسروق (متوفی ۲۹۸ یا ۲۹۹)،
رُوَیمِ بغدادی (متوفی ۳۰۳)،
ابراهیم خوّاص (متوفی ۲۹۱)
و سَمنون (متوفی ۲۹۰ یا ۲۹۸) بوده (سلمی، همانجا؛ انصاری، ص ۴۹۵؛ ذهبی، ۱۹۸۴، همانجا؛ جامی، ص ۱۳۸) و خود گفته است: «دو هزار پیر را میشناسم» ( رجوع کنید به انصاری، ص۴۹۶). خلدی پیر و مرشد ابوالعباس نهاوندی و ابوالحسن محمد علوی همدانی مشهور به حمزه علوی بوده است (ابنملقّن، ص ۱۷۴؛ جامی، ص ۱۴، ۲۲۸). او را صاحب احوال و کراماتی نیز دانستهاند (رجوع کنید به سمعانی، ج ۲، ص ۳۸۹؛ ابناثیر، ج ۱، ص ۳۸۲؛ مناوی، همانجا).
خلدی از محدّثان موثق بود و از کسانی چون حارثبن ابیاسامه (متوفی ۲۸۲)، علیبن عبدالعزیز بَغَوی (متوفی ۲۸۶)، احمدبن علی خَزّاز (متوفی ۲۸۶)، حسنبن علیمُعَمَّری (متوفی ۲۹۵)، محمدبن عبداللّه حَضْرمی (متوفی ۲۹۷)، ابومسلم کَجّی (متوفی ۲۹۲) و بسیاری دیگر حدیث نقل کرده است. از خود وی نیز از طریق ابوحفصبن شاهین (متوفی ۳۸۵)، علیبن عمر دارَقُطْنی (متوفی ۳۸۵)، ابوعلیبن شاذان (متوفی ۴۲۵)، الحاکم محمدبن عبداللّه (متوفی ۴۰۳) و بسیاری دیگر حدیث نقل شده است (خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۱۴۵ـ۱۴۷؛ سمعانی، ج ۲، ص ۳۹۰؛ ابنجوزی، ۱۳۸۸ـ ۱۳۹۲، ج ۲، ص ۲۶۵؛ همو، ۱۴۱۲، همانجا؛ ذهبی، ۱۴۰۳، ج ۱۵، ص ۵۵۹).
رحلت
خلدی در رمضان ۳۴۸، در ۹۵ سالگی در بغداد درگذشت (خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۱۵۲؛ ذهبی، ۱۹۸۴، همانجا؛ ابنعماد، ج ۲، ص ۳۷۹). جسد او را در شونیزیه بغداد، کنار قبر جنیدِ بغدادی * و سَریسَقَطی * دفن کردند (انصاری، ص ۴۹۶؛ شعرانی، همانجا).
ابونعیم اصفهانی (ج ۱۰، ص ۳۸۱) او را صاحب آثاری دانسته و از کتابهای او فقراتی نقل کرده و ذهبی (۱۴۰۳، ج ۱۵، ص ۵۶۰) گفته است که نوشتههایی از صحبتهای او دارد. اهل بغداد، عجایب عراق را سه چیز میدانند: شطحیات شِبلی (متوفی ۳۳۴)، نکات عبداللّهبن محمد معروف به مرتعش (متوفی ۳۲۳ یا ۳۲۸) و حکایات جعفر خلدی (خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۱۴۷؛ انصاری، ص ۴۵۵، ۴۹۶؛ سمعانی، همانجا). سخنانی از او بر جایمانده که از آن جمله است: «فتوت، حقیر داشتن نفس است و بزرگ داشتن حرمت مسلمانان» و «شریفْ همت باش که به همت شریف به مقام مردان رسی نه به مجاهدات» (سلمی، ص ۴۳۶ـ۴۳۷؛ خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۱۴۹؛ عطار، ص ۷۵۳ـ۷۵۴).
منابع:
(۱) ابناثیر، اللباب فی تهذیبالانساب، قاهره ۱۳۵۶ـ۱۳۶۹؛
(۲) ابنجوزی، کتاب صفوه الصفوه، حیدرآباد دکن ۱۳۸۸ـ۱۳۹۲/ ۱۹۶۸ـ۱۹۷۲؛
(۳) همو، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۴) ابنعماد، شذرات الذّهب فی اخبار من ذهب ، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹؛
(۵) ابنملَقِّن، طبقات الاولیاء، چاپ نورالدین شریبه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۶) احمدبن عبداللّه ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء ، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷؛
(۷) عبداللّهبن محمد انصاری، طبقات الصوفیه ، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش؛
(۸) عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحات الانس ، چاپ محمد عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش؛
(۹) خطیب بغدادی؛
(۱۰) محمدبن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء ، ج ۱۵، چاپ شعیب ارنووط و ابراهیم زبیق، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۱) همو، العبر فی خبر من غبر ، ج ۲، چاپ فؤاد سید، کویت ۱۹۸۴؛
(۱۲) محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیه، چاپ نورالدین شریبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۱۳) سمعانی؛
(۱۴) عبدالوهاب بن احمد شعرانی، الطبقات الکبری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۱۵) محمدبن ابراهیم عطار، تذکره الاولیاء ، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ ش؛
(۱۶) محمد عبدالرووف بن تاجالعارفین مناوی، الطبقات الصوفیه: الکواکبالدریه فی تراجم السّاده الصوفیه، چاپ محمد ادیب جادر، بیروت ۱۹۹۹؛
(۱۷) یاقوتحموی.
دانشنامه جهان اسلام نویسنده جلد۱۰