از شعرای قصیده سرای معروف قرن پنجم هجری است هدایت وفات او را به سال (۴۶۵ ه ق )ثبت نموده و شواهد تاریخی بر وجود او تا این سال موجود است نام او را تذکره نویسان از عوفی تاکنون کسی ثبت نکرده و شاید قطران تخلص و نام وی بوده، پدر او را در هفت اقلیم منصور و او را اجلی معرفی کند ناصرخسرو او را در تبریز ملاقات کرد. و گوید:
وی دیوان منجیک و دقیقی را پیش من آورد و خواند، مشکلات آنها را حل نمود و اشعار خود بر من خواند دیوان وی گذشته از قصائد شامل ترکیب بند و تغزلات میباشد بعضی تصور کرده اند که دو نفر شاعر قطران نام و تخلص بوده، یکی ترمدی و دیگری تبریزی، است که به نام امیر محمد بن امیر قماج « قوسنامه » و به گفتهء امین احمد قطران تبریزی چند مثنوی نیز انشاء نموده و یکی از آنها والی بلخ انشاد کرده است.
نسخه ای از دیوان قطران که شامل ده هزار بیت میباشد در کتابخانهء شخصی تقوی است اشعار قطران با اشعار رودکی بسیار شبیه است و دیوانی که به نام رودکی به سال (۱۳۱۵ ه ش) در تهران چاپ شده بیشتر آن از قطران میباشد (فهرست کتابخانهء مدرسهء سپهسالار ج ۲ ص ۶۵۷ و ۶۵۸ ) ابن منصور دیلمی جبلی یا رومی، از شاعران است که مداح امرای سامانی بوده و به حکیم قطران موصوف است شرح احوال و زندگانی وی مبهم است و آنچه ارباب تراجم دربارهء او نگاشته اند غالباً با هم مغایرت دارد بعضی از آنان به دو قطران قائل شده اند،
یکی ترمدی که بیشتر عمر را در بلخ گذرانده و استاد حکیم انوری متوفی حدود (۵۵۰ ه ق) بوده و دیگری تبریزی است که عبارت از همین صاحب ترجمه است وی شاعری است از شعرای (۳۷۱ ه ق) معاصر بوده و مدایحی دربارهء او گفته و به همین جهت گاه به عضدی – دورهء دیالمه و با عضدالدولهء دیلمی ( ۳۳۸ ه ق)هم موصوف شده است رشیدالدین وطواط اشعار وی را می ستاید و ناصرخسرو در سفرنامهء خود آرد که قطران در تبریز دیوان خود را نزد من آورد و اشعار خوب داشت.
ولی فارسی را درست نمیدانست نسخه ای خطی از دیوان قطران به شمارهء ۲۵۰ در کتابخانهء مدرسهء سپهسالار جدید تهران موجود است و سه نسخهء بسیار نفیس نیز در کتابخانهء شخصی میرزا جعفر سلطان القرائی تبریزی وجود دارد گویند همهء اشعار وی به هشت هزار تا ده هزار بالغ می شود وی مدتی هم در بلخ میزیسته و منظومهء قوس نامه را در آن جا به نام امیر احمدبن قماج حاکم بلخ از امیران سلطان سنجر نظم کرده است این اشعار از اوست:
یافت زین دریا دگربار ابر گوهربار بار//باغ و بستان یافت دیگر زَابر گوهربار بار
هر کجا گلزار بود اندر جهان گلزار شد// مرغ شب گیران سرایان بر گل گلزار زار
باد بفشاند همی بر سنبل و عنبر عبیر //ابر بفروزد همی بر لاله و گلنار نار
گر هزارستم دهان در هر یکی سیصد// زبان شکر نیکیهات نتوانم یکی گفت از هزار
وی به سال (۴۶۵ ه ق) درگذشت.
(قاموس الاعلام ترکی) (مجمع الفصحاء) (ریحانه الادب) شرف الزمان حکیم ابومنصور قطران عضدی تبریزی، از مشاهیر شاعران ایران در قرن پنجم هجری است به قطران غیر از دیوان او آثاری نسبت داده اند، از آن جمله کتابی است در لغت که حاجی خلیفه( ۱) آن را تفاسیر فی لغه الفرس نامیده است وفات قطران را هدایت به سال( ۴۶۵ ه ق )نوشته است.
ولی از دیوان او شواهدی به دست می آید که حیات او را بعد از این سال هم معلوم میدارد قطران شاعری توانا و نیکوسخن است تمایل وی به صنایع از قصائد او آشکار است و باوجود تصنع در اشعار، جانب لطافت و روانی کلام را همواره رعایت کرده است یکی از وجوه اهمیت او آن است که نخستین کسی است که در آذربایجان به پارسی دری آغاز سخنوری کرده و مقتدای شاعران آذربایجان گردیده است از قدیم باز ناسخان دواوین شعرا سخنان قطران و رودکی را به هم آمیخته و کار این آمیزش را به جائی کشانده اند که به قول هدایت در پاره ای از نسخ دیوان خطی قطران و رودکی را یکی دانسته اند.
(تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج ۲ ص ۴۲۱ به بعد)
لغت نامه دهخدا
( ۱) – کشف الظنون بند ۴۲۶