حُرّبن یزید ریاحى ، فرمانده بخشى از سپاه عبیداللّه بن زیاد در واقعه کربلا، که به سبب ندامت از اقدام خود و پیوستن به امام حسین علیهالسلام، نزد شیعیان حرمتى خاص دارد. حرّ بن یزید بن ناجیه بن قَعْنَب بن عَتّاب بن حارث بن عمرو بن هَمّام به بنوریاح بن یربوع بن حَنْظَلَه، از تیرههاى قبیله تمیم*، منتسب است (ابنکلبى، ج ۱، ص ۲۱۳، ۲۱۶؛ دوادارى، ج ۴، ص ۸۷، ۸۹ نام وى را جَریربن یزید، یافعى، ج ۱، ص ۱۰۸ حارثبن یزید و ابنعماد، ج ۱، ص ۶۷ حرثبن یزید ذکر کردهاند که صحیح نیست) و ازاینرو، وى را ریاحى، یربوعى، حَنظَلى و تمیمى خواندهاند (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۷۲، ۴۷۶، ۴۸۹؛ دینورى، ص ۲۴۹؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۲۲). خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند (رجوع کنید به سماوى، ص ۲۰۳). تاریخ تولد حرّ معلوم نیست؛ اگر گزارشهاى حاکى از حضور پسران وى در واقعه کربلا (رجوع کنید به ادامه مقاله) صحت داشته باشد، وى احتمالاً در سالهاى نخست هجرى به دنیا آمده است.
درباره زندگى حرّ اطلاعات اندکى وجود دارد. وى در سال ۶۰، یکى از شناخته شدهترین جنگاوران کوفه بود (رجوع کنید به طبرى، ج ۵، ص ۳۹۲، ۴۲۷؛ ابنکثیر، ج ۸، ص ۱۹۵). در برخى منابع، به اشتباه، از وى با عنوان صاحب شُرطه عبیداللّه بن زیاد، حاکم کوفه، یاد شده است (رجوع کنید به ابن جوزى، ج ۵، ص ۳۳۵؛ابنوردى، ج ۱، ص ۲۳۱).
با این حال، انتصاب وى به فرماندهى بخشى از سپاه اعزامى عبیداللّه بن زیاد (که از قبایل تمیم و همْدان بودند) براى مواجهه با امام حسین علیهالسلام (طبرى، ج ۵، ص ۴۲۲) و نیز انضباط نظامى و پایبندیاش به اجراى دقیق فرمانهاى حکومتى (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۷۳؛دینورى، ص ۲۵۲؛طبرى، ج ۵، ص ۴۰۲ـ۴۰۳)، حضور او را به عنوان صاحب منصبى نظامى (نه لزوماً صاحب شرطه) در دستگاه حکومتى ابن زیاد تأیید میکند. این ظن به ویژه از آن رو تقویت میشود که وى ظاهراً با سیاست میانهاى نداشته و در هیچ منبعى از عقیده حرّ یا موضعگیرى سیاسیاش در اوضاع پرتنش کوفه در سال ۶۰ سخنى به میان نیامده، فقط بلعمى، در روایتى قابل تردید، او را از شیعیانى دانسته است که تشیع خود را مخفى میکردند (ج ۴، ص ۷۰۴).
چون عبیداللّه بن زیاد از حرکت امام حسین به سوى عراق خبر یافت، حُصَین بن تمیم، صاحب شرطه کوفه، را به قادسیه فرستاد. حصین نیز حرّ را با هزار سپاهى، به منزله مقدمه سپاه، از قادسیه روانه کرد. امام حسین در ذی حُسُم با حرّ و سپاهش روبهرو شد (بلاذرى، ج ۲، ص ۴۷۲؛طبرى، ج ۵، ص۴۰۰؛قس مفید، ج ۲، ص ۶۹، ۷۸؛اخطب خوارزم، ج ۱، ص ۳۲۷، ۳۳۰). تصریح منابع بر آن است که حرّ نه براى جنگ بلکه صرفاً براى انتقال امام نزد ابنزیاد اعزام شده بود و ازاینرو با سپاهیانش رو در روى توقفگاه کاروان امام صفآرایى کرد (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۷۳؛دینورى، ص ۲۴۹ـ۲۵۰؛مفید، ج ۲، ص۸۰؛
اخطب خوارزم، ج ۱، ص ۳۳۲).
بهرغم این صفآرایى خصمانه، واکنش امام صلحآمیز بود، چنان که به یارانش دستور داد سپاهیان حرّ و اسبانشان را سیراب کنند. چون حرّ ابراز تمایل کرد که با یارانش در نماز به امام اقتدا کند، امام پذیرفت و متعاقبآ، با یادآورى مکاتبات و درخواستهاى مکرر کوفیان مبنى بر عزیمت امام به کوفه و در درست گرفتن زمام امور، تصریح کرد که چنانچه کوفیان از خواست خود پشیمان شدهاند، بازمیگردد. حرّ از وجود چنین مکاتباتى اظهار بیاطلاعى کرد و گفت که او و همراهانش در زمره نویسندگان نامهها نبودهاند و وى مأموریت دارد امام را به کوفه نزد ابنزیاد ببرد.
چون امام با یاران خویش عزم بازگشت به مدینه نمود، حرّ ممانعت کرد و پیشنهاد نمود که امام راهى غیر از راه کوفه و مدینه در پیش گیرد تا وى بتواند از ابنزیاد کسب تکلیف کند. آنگاه امام حسین و یارانش در مسیر عُذیب و قادسیه حرکت کردند و حرّ نیز همراه آنان بود (بلاذرى، ج ۲، ص ۴۷۲ـ۴۷۳؛دینورى، ص ۲۴۹ـ۲۵۰؛طبرى، ج ۵، ص ۴۰۲ـ۴۰۳؛مفید، ج ۲، ص ۷۸ـ۸۰).
حرّ اگرچه مأمور جنگ نبود، از همان ابتدا احتمال وقوع درگیرى با امام حسین آزارش میداد و حتى گفتهاند به امام هشدار داد که اگر بجنگد حتمآ کشته خواهد شد، اما امام پاسخ داد که از مرگ و شهادت در راه خدا ترسى ندارد. در عذیب چهار تن از یاران امام از کوفه نزد حضرت رسیدند. حرّ قصد دستگیر کردن یا بازگرداندن آنان را داشت، اما امام مانع شد. آنان از وخامت اوضاع کوفه، کشته شدن قَیسبن مُسَهَّر صیداوى (فرستاده امام به کوفه) و آماده شدن سپاهى بزرگ براى جنگ با امام خبر دادند (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۷۳ـ۴۷۴؛طبرى، ج ۵، ص ۴۰۳ـ۴۰۶؛اخطب خوارزم، ج ۱، ص ۳۳۱ـ۳۳۳).
از سوى دیگر، توافق حرّ با امام، در روز دوم محرّم (قس دینورى، ص :۲۵۳ اول محرّم) پایان یافت؛دو گروه به روستاى نینوا رسیده بودند که نامه ابنزیاد به دست حرّ رسید مبنى بر آنکه بر امام و یارانش سخت بگیرد و آنان را در زمینى بیآب و علف و بیحصار متوقف کند (دینورى، ص ۲۵۱؛طبرى، ج ۵، ص۴۰۸ـ ۴۰۹؛مفید، ج ۲، ص ۸۱ـ۸۴؛قس اخطب خوارزم، ج ۱، ص ۳۳۴). حرّ، که در تنگنا قرار گرفته و پیک ابنزیاد به مراقبت و جاسوسى او گماشته شده بود، بهناچار کاروان امام را متوقف کرد و درخواست امام و یارانش را مبنى بر اردو زدن در روستاى نینوا (یا غاضریه یا شُفَیه/ سُقَیه) در همان حوالى نپذیرفت. امام ناگزیر در کربلا (بنابر پارهاى روایات، نزدیک روستاى عَقْر)، در نزدیکى رود فرات، اردو زد (دینورى، ص ۲۵۱ـ۲۵۲؛طبرى، همانجا؛مفید، ج ۲، ص ۸۴؛اخطب خوارزم، همانجا).
حرّ اگرچه اقدامى سختگیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود (حتى یک بار با اشاره به حرمت خاص فاطمه زهرا سلاماللّه علیها از پاسخگویى به امام احتراز کرد رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۷۳؛طبرى، ج ۵، ص ۴۰۲). وى، که همچنان به برقرارى صلح امید داشت، با رسیدن لشکر چند هزار نفرى عمربن سعد به کربلا و عزم کوفیان براى جنگ با امام حسین، شگفتزده شد (براى اطلاع از گفتگوى حرّ با عمربن سعد و پاسخ عمربن سعد مبنى بر برپایى جنگى هولناک رجوع کنید به مفید، ج ۲، ص ۹۹؛
اخطب خوارزم، ج ۲، ص ۱۲).
براى حرّ، که از شنیدن سخنان امام حسین سخت متأثر و منقلب شده بود (رجوع کنید به اخطب خوارزم، همانجا)، مشاهده عهدشکنى و جنگطلبى کوفیان، بیتوجهى آنان به خطابههاى مکرر امام (از اول تا دهم محرّم) و ممانعتشان از دسترسى امام و یارانش به آب، تردیدى باقى نگذاشت که دسیسهاى ناگوار در حال شکلگیرى است. ازاینرو، در تغییر جهتى آشکار، در روز دهم محرّم لشکرش را رها کرد و به امام حسین پیوست. گفتهاند که وى با حالى پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمیکرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد هستى (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛طبرى، ج ۵، ص ۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛مفید، ج ۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛اخطب خوارزم، ج ۲، ص ۱۲ـ۱۳، قس ص ۱۴، که جمله امام درباره حرّ را پس از کارزار وى میداند).
تغییر موضعِ این فرمانده ارشد سپاه ابنزیاد چنان شگفتآور بود که برخى در تبیین علت آن، به عواملى چون بشارت سروش غیبى به حرّ یا رؤیاى صادقه او متوسل شدهاند (رجوع کنید به ابنبابویه، ص ۲۱۸؛ابننما، ص ۵۹؛حائرى خراسانى، ص ۹۶)، که البته چنین وجهى، صرفنظر از صحت و سقم آن، از ارزش انتخاب حساس و دشوار حرّ نمیکاهد (نیز رجوع کنید به بیضون، ج ۱، ص ۶۷۸ـ ۶۷۹، که تربیت صحیح حرّ را مؤثرترین عامل در تصمیمگیرى او دانسته است). برخى سخنان وى، در آستانه پیوستن به امام، نیز بر انتخابى بودن کار او صحه میگذارد، از جمله اینکه گفته بود خود را میان بهشت و جهنم مخیر میبینم و به خدا اگر پاره پارهام کنند و بسوزانند، چیزى را بر بهشت نمیگزینم (براى اطلاع بیشتر رجوع کنید به بلاذرى، همانجا؛مفید، ج ۲، ص ۹۹؛
اخطب خوارزم، ج ۲، ص ۱۲).
زمان توبه حرّ تا شهادت وى چندان به طول نینجامید. بنابر روایتى، حرّ از امام تقاضا کرد که چون نخستین کسى بوده که بر امام خروج کرده، امام اجازه دهد که نخستین مبارز و شهید باشد (رجوع کنید به ابناعثم کوفى، ج ۵، ص ۱۰۱؛اخطب خوارزم، ج ۲، ص ۱۳). وى بلافاصله پس از پیوستن به امام، راهى میدان نبرد شد و پس از گفتگوى دوباره و بینتیجه با عمربن سعد و ذکر سخنانى در تقبیح رفتار زشت کوفیان، رجزگویان با آنان جنگید و سرانجام، پس از چندین نوبت نبرد، به شهادت رسید (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۷۶، ۴۸۹، ۴۹۴، ۵۱۷؛طبرى، ج ۵، ص ۴۲۸ـ۴۲۹، ۴۳۴ـ۴۳۵، ۴۳۷، ۴۴۰ـ ۴۴۱؛مفید، ج ۲، ص ۱۰۲ـ۱۰۴؛نیز رجوع کنید به کربلا*، واقعه).
بنابر برخى منابعِ متأخر، پسران و برادر و غلام حرّ نیز همزمان با حرّ به امام حسین پیوستند و در واقعه کربلا به شهادت رسیدند (رجوع کنید به اخطب خوارزم، ج ۲، ص ۱۳؛کاشفى، ص۲۸۱ـ۲۸۲؛حائرى خراسانى، ص۱۲۰ـ ۱۲۷؛قس شمسالدین، ص ۸۴ـ۸۵)، اما این مطالب، به سبب اشاره نشدن به آنها در منابع متقدم، چندان درخور اعتماد نمینمایند.
درباره اعقاب حرّ نیز اشاراتى در دست است. حمداللّه مستوفى (ص ۸۱۱ـ۸۱۲) بر آن است که خاندان مستوفیان قزوین، که وى به آن تعلق دارد، از اعقاب حرّبن یزید ریاحیاند (درباره نسبت خاندان حرّ عاملى به حرّبن یزید رجوع کنید به حرّ عاملى*).
به گفته امین (ج ۱، ص ۶۱۳)، گروهى از قبیله حرّ، پس از واقعه کربلا، جسد وى را در مکانى دورتر از سایر شهدا به خاک سپردند. در قرن دهم، مزار حرّ شناخته شده بود و گفته شده است که شاهاسماعیل اول صفوى بقعهاى بر آن بنا نهاد (رجوع کنید به جزایرى، ج ۳، ص ۲۶۵ـ۲۶۶). در دوره قاجار، مادر آقاخان محلاتى اقدام به تعمیر بقعه نمود و نیز صحنى قلعه مانند براى آن بنا نهاد تا، در مقابل خطر راهزنان، مأمنى براى زائران باشد (ادیبالملک، ص ۲۱۳). در ۱۳۲۵ حسینخان شجاعالسلطنه مرقد حرّ را بازسازى کرد و در ۱۳۳۰ سیدعبدالحسین کلیددار، ایوان آرامگاه او را مرمت کرد (حسینى جلالى، ص ۹۷).
امروزه این مزار، در چند کیلومترى بارگاه امام حسین (از سمت مغرب)، قرار دارد که بر آن قبه و بارگاهى برپاست (امین، ج ۴، ص ۶۱۴؛شمسالدین، ص ۱۴۲)، اما درباره صحت انتساب این مزار به حرّ تردید وجود دارد. برخى، ضمن رد این انتساب، برآناند که وى در کنار دیگر شهداى کربلا و در نزدیکى امام حسین مدفون است (رجوع کنید به مفید، ج ۲، ص ۱۱۴، ۱۲۶؛نورى، ص ۱۰۶)، لیکن به نظر سیدمحسن امین (ج ۱، ص ۶۱۳) شهرت این مزار و تقید مردم به زیارت آن، غیرمستند نیست.
منابع :
(۱) ابناعثم کوفى، کتاب الفتوح، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
(۲) ابنبابویه، الامالى، قم ۱۴۱۷؛
(۳) ابنجوزى، المنتظم فى تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۴) ابنطاووس، مقتل الحسین علیهالسلام، المسمى باللهوف فى قتلى الطفوف، قم ( ۱۴۱۷)؛
(۵) ابنعماد؛
(۶) ابنکثیر، البدایه و النهایه، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۷) ابن کلبى، جَمْهَره النسب، ج ۱، چاپ ناجى حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶؛
(۸) ابننما، مُثیرُالاحزان، قم ۱۴۰۶؛
(۹) ابنوردى، تاریخ ابنالوردى، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹؛
(۱۰) موفقبن احمد اخطب خوارزم، مقتل الحسین علیهالسلام للخوارزمى، چاپ محمد سماوى، (قم) ۱۳۸۱ش؛
(۱۱) عبدالعلى ادیب الملک، سفرنامه ادیبالملک به عتبات (دلیل الزایرین)، چاپ مسعود گلزارى، تهران ۱۳۶۴ش؛
(۱۲) امین؛
(۱۳) احمدبن یحیى بلاذرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوسالعظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰؛
(۱۴) محمدبن محمد بلعمى، تاریخنامه طبرى، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۸۰ش؛
(۱۵) لبیب بیضون، موسوعه کربلاء، بیروت ۱۴۲۷/۲۰۰۶؛
(۱۶) نعمتاللّهبن عبداللّه جزایرى، الانوار النعمانیه، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۱۷) هادى حائرى خراسانى، القول السدید بشأن الحرّ الشهید، چاپ محمدتقى حسینى جلالى، نجف ۱۳۹۴/ ۱۹۷۴؛
(۱۸) محمدحسین حسینى جلالى، خاک پاکان: تاریخ آرامگاههاى خاندان پیامبر علیهمالسلام و صحابه خاص آن، ترجمه قربانعلى اسماعیلى، مشهد ۱۳۸۰ش؛
(۱۹) حمداللّه مستوفى، تاریخ گزیده؛
(۲۰) ابوبکربن عبداللّه دوادارى، کنزالدرر و جامعالغرر، ج ۴، چاپ گونهیل گراف و اریکاگلاسن، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴؛
(۲۱) احمدبن داوود دینورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر (۱۳۷۹/ ۱۹۵۹)، چاپ افست بغداد (بیتا.)؛
(۲۲) محمد سماوى، اِبصارالعین فى انصارالحسین علیهالسلام، چاپ محمدجعفر طبسى، (قم) ۱۳۷۷ش؛
(۲۳) محمدمهدى شمسالدین، انصار الحسین: دراسه عن شهداء ثورهالحسین، الرجال و الدلالات، (بیروت) ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۲۴) طبرى، تاریخ (بیروت)؛
(۲۵) حسینبن على کاشفى، روضهالشهداء، چاپ محمد رمضانى، (تهران) ۱۳۴۱ش؛
(۲۶) مسکویه؛
(۲۷) محمدبن محمد مفید، الارشاد فى معرفه حججاللّه على العباد، قم ۱۴۱۳؛
(۲۸) حسینبن محمدتقى نورى، لؤلؤ و مرجان: در آداب اهل منبر، تهران ۱۳۷۹ش؛
(۲۹) عبداللّه بن اسعد یافعى، مرآهالجنان و عبرهالیقظان، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷٫
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۳