زندگینامه سلیم بن قیس هلالى(۸-۷۶ه.ق)

ولادت و نسب سلیم و اوائل زندگى او

سلیم از طایفه بنى هلال بن عامر است که از فرزندان حضرت اسماعیل بن ابراهیم خلیل الله علیهما السلام بوده و در نواحى حجاز سکنى داشته‏اند و بعدها به شام و عراق آمده ‏اند .
ولادت سلیم دو سال قبل از هجرت در منطقه کوفه بوده‏ ، و او هنگام وفات پیامبر صلى الله علیه و آله دوازده سال داشته است.
سلیم در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله و نیز بعد از آن حضرت در زمان حکومت ابو بکر در مدینه نبوده، و در جریانات سقیفه و شهادت حضرت زهرا علیها السلام شخصا حضور نداشته است. او در سنین نوجوانى که در حدود پانزده سال داشته در اوائل حکومت عمر و قبل از سال شانزدهم هجرت وارد مدینه شده است‏ .

سلیم در جو حاکم بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله‏

سلیم با ورود به مدینه متوجه جو حاکم و شرائط فرهنگى و علمى آن دوره خاص گردید. مردمى که اهل بیت پیامبرشان را رها کرده و باب مدینه علم، امیر المؤمنین علیه السلام را خانه‏ نشین نموده بودند، و راه جهل را پیش گرفته به جاهلیت بر مى ‏گشتند.

از سوى دیگر حاکمین غاصب، سیاست منع شدید از نقل و جمع و تدوین سنت پیامبر صلى الله علیه و آله را مطرح کرده بودند تا مردم را بکلى از دین و معارف آن بیگانه نمایند، و فقط نامى از اسلام بر جامعه مسلمین حاکم باشد.

این وضع که در زمان ابو بکر ایجاد شده بود، در حکومت عمر شدت یافت و اقدام به حبس و تأدیب عاملین نشر معارف دینى نمود و نوشته ‏هاى آنان سوزانده شد.سلیم بن قیس در سنین نوجوانى، وارد چنین جو تاریک و رعب آورى شد.

جهاد علمى سلیم در زمان عمر

سلیم با دیدن چنین جو فکرى ظلمانى، مخفیانه دست بکار جمع آورى و تدوین تاریخ و معارف صحیح اسلام گردید. هدف او این بود که نسلهاى آینده‏ مسلمین از حقایق دینشان آگاه باشند، و خیانتها و ضلالتهاى حاکمان غاصب مردم را به جهنم نکشاند، چنان که امام صادق علیه السلام مى ‏فرماید:
«علماء شیعتنا مرابطون فی الثغر الذى یلى ابلیس و عفاریته، یمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شیعتنا و عن ان یتسلط علیهم ابلیس و شیعته النواصب» ، «علماى شیعیان ما در مرزى هستند که در سوى دیگر آن ابلیس و دار و دسته‏اش هستند. اینان مانع از شیاطین مى شوند که به ضعفاى شیعیان ما حمله کنند، و از اینکه ابلیس و پیروان ناصبى ‏اش بر آنان مسلط شوند».

سلیم براى رسیدن به این هدف، پس از شناخت حقیقت، ارتباط خود را با امیر المؤمنین علیه السلام و اصحاب گرامش سلمان و ابو ذر و مقداد و امثال آنان محکم نمود و از چشمه پر فیض اهل بیت علیهم السلام سیراب شد.
او به دور از چشم حاکمان، آنچه از ایشان مى‏ شنید ثبت مى‏ کرد و جزئیات وقایع تاریخى را سؤال مى ‏کرد. در همان حال با صحابه دیگر هم تماس مى ‏گرفت و از آنان هم مى‏ پرسید، تا بدین وسیله اسناد تاریخ را نزد دوست و دشمن محکم کرده باشد.

سلیم در زمان عثمان‏

در سال بیست و سوم هجرت، عثمان به حکومت رسید. در این زمان سلیم از اصحاب خاص امیر المؤمنین علیه السلام به شمار مى ‏رفت و پنهانى به برنامه خود در ثبت حدیث و تاریخ ادامه مى‏ داد، در حالى که ممنوعیت‏هاى قبلى همچنان ادامه داشت و شدت یافته بود.

در زمان عثمان، سلیم همچنان ارتباط قوى با ابو ذر و مقداد داشت در حالى که سالها بین او و سلمان جدایى افتاده بود، چه آنکه از سال ۱۶ هجرى سلمان به مدائن رفته و در آنجا از دنیا رفته بود.
در این سالها، سلیم بهمراه ابو ذر در سفر حج حاضر شد و خطابه او در کنار کعبه را ثبت کرد و همراه او به مدینه باز گشت. همچنین در سال ۳۴ هجرى که ابو ذر به ربذه تبعید شد، سلیم در آنجا به دیدن او رفت.

سلیم در زمان امیر المؤمنین علیه السلام‏

پس از ۲۵ سال فشار فکرى و اجتماعى، در سال ۳۵ هجرى امیر المؤمنین علیه السلام خلافت را که حق الهى‏ اش بود بدست گرفت، و تا حد امکان در محو بدعتها و زدودن جو سیاه جهل و ظلمت از اجتماع مسلمانان سعى فرمود.
در همان اوایل حکومت حضرت، آنان که روش امیر المؤمنین علیه السلام را نمى ‏پسندیدند و در پى ادامه و تجدید بدعتهاى ابو بکر و عمر و عثمان بودند و هوسهاى شیطانى در سر مى ‏پروراندند، در مقابل آن حضرت علم مخالفت برافراشتند.

در اینجا سلیم همچنان که با قلم به یارى حق مشغول بود، جهاد خود را با شمشیر تکمیل نمود و شخصا در میدانهاى جنگ حضور یافت و در صف اول مبارزین بعنوان «شرطه الخمیس» که فدائیان امیر المؤمنین علیه السلام بودند به جنگ و جهاد پرداخت، و در همان حال آنچه در میدانهاى جنگ دید در کتابش ثبت نمود. اینک سن سلیم به ۳۷ سالگى رسیده بود.

سلیم در جنگ جمل‏

سلیم بن قیس بهمراه امیر المؤمنین علیه السلام از مدینه به بصره آمد و از اول تا آخر جنگ جمل بعنوان یکى از پنج هزار فدائى امیر المؤمنین علیه السلام در صف اول میدان جنگ شمشیر زد.
او در کتابش تعداد افراد لشکر در جنگ جمل، و خصوصیات افراد و کیفیت جنگ و آنچه بعد از آن در بصره اتفاق افتاد و حتى خطابه امیر المؤمنین علیه السلام بعد از جنگ را ثبت کرد.

سلیم در جنگ صفین‏

در اواسط سال ۳۶ هجرى، سلیم بهمراه امیر المؤمنین علیه السلام از بصره به کوفه آمد و ازآنجا در طلیعه لشکر آن حضرت عازم صفین شد، و تا سال ۳۸ که جنگ صفین ۱۷ ماه ادامه داشت حاضر در جنگ بود. همچنین در جنگ «یوم الهریر» که شدیدترین و آخرین روز جنگ صفین بود و در یک شبانه روز بیش از هفتاد هزار نفر بقتل رسیدند، سلیم شخصا حضور داشت و حدودا چهل سال از عمر او مى ‏گذشت.

او در کتابش، مکاتبات امیر المؤمنین علیه السلام را با معاویه به دقت ثبت کرد و خطابه‏ هاى آن حضرت در جنگ را نوشت. همچنین کیفیت جنگ هریر و داستان حکمین و بر نیزه نمودن قرآنها را در کتابش نوشت. در بازگشت از صفین هم در قضیه راهبى که مسلمان شد و کتابهاى حضرت عیسى علیه السلام را به امیر المؤمنین علیه السلام تحویل داد حاضر بود و تمامى جریان را در کتابش نوشت.
او در اواخر سال ۳۸ به ملاقات امام سجاد علیه السلام مشرف شد که در سن شیرخوارگى در محضر امیر المؤمنین علیه السلام بود. در همین ایام به مدائن رفت و در آنجا با حذیفه ملاقات کرد.

سلیم در جنگ نهروان تا شهادت امیر المؤمنین علیه السلام‏

در سال چهلم هجرت که جنگ نهروان واقع شد سلیم در آن شرکت داشت و مطالبى از آن واقعه را در کتابش ثبت کرد.پس از آن، سلیم در کوفه بهمراه امیر المؤمنین علیه السلام براى جنگ تازه‏اى با معاویه آماده مى شد که در ماه رمضان همان سال شهادت آن حضرت پیش آمد. چنین حادثه ‏اى براى شخصى همچون سلیم بس دردناک بود.

او که از اولیاى امیر المؤمنین علیه السلام بود در سه روز آخر عمر شریف آن حضرت ملتزم حضور بود، و وصیت نامه حضرتش را بنقل از لبان مبارک آن حضرت نوشت.

سلیم در زمان امام حسن مجتبى علیه السلام‏

پس از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام، سلیم از اصحاب وفادار امام مجتبى علیه السلام بود.هنگامى که معاویه بعنوان صلح وارد کوفه شد سلیم حاضر بود، و خطابه آن حضرت در مقابل معاویه را ثبت کرد.در طول حکومت معاویه، سلیم فعالیت علمى خود را ادامه داد و بدعتها و جنایات معاویه، و نیز اقدامات او در وضع و تحریف احادیث را به دقت در کتابش ثبت کرد.

سلیم در زمان امام حسین علیه السلام‏

پس از شهادت امام مجتبى علیه السلام، سلیم از ملتزمین و خواص اصحاب حضرت سید الشهداء علیه السلام بود، و سن او در این هنگام حدود ۵۰ سال بود.

از سال ۴۹ هجرى که زیاد از طرف معاویه حاکم کوفه شد سلیم توانست با تقیه کامل خود را از شر او حفظ کند، و حتى با ایجاد ارتباط مخفیانه با نویسنده زیاد، نامه سرى معاویه را استنساخ کرد و آن را بعنوان یک سند تاریخى مهم ثبت کرد که احدى غیر از سلیم بر آن دست نیافته است.

در سال ۵۰ هجرى که معاویه به بهانه حج به مدینه آمده بود، سلیم هم از کوفه به مدینه آمد و گزارشى از سفر معاویه به مکه و مدینه و اقدامات او بر علیه شیعه تهیه کرد.

در سال ۵۸ هجرى (دو سال قبل از مرگ معاویه)، امام حسین علیه السلام در منى بیش از ۷۰۰ نفر از صحابه و تابعین را جمع کرد و براى آنان خطابه‏اى بر علیه معاویه ایراد کرد. سلیم در آن مجلس حضور داشت و فرمایشات حضرت را بطور کامل در کتابش نوشت. در این ایام بیش از شصت سال از عمر سلیم مى ‏گذشت.

در سال ۶۱ هجرى که مصیبت عظمى یعنى شهادت امام حسین علیه السلام اتفاق افتاد، در صفحات تاریخ مطلبى از احوال سلیم دیده نمى‏ شود. به احتمال قوى او هم از زندانیان ابن زیاد بوده است که نتوانستند امام علیه السلام را یارى کنند.

سلیم در زمان امام زین العابدین و امام باقر علیهما السلام‏

پس از شهادت حضرت سید الشهداء علیه السلام سلیم از اصحاب امام سجاد علیه السلام گردید و در حضور آن حضرت خدمت امام باقر علیه السلام را هم که در سنین هفت سالگى یا بیشتر بودند درک کرد.در این سالها که در حجاز جریان ابن زبیر و در عراق جریان مختار ادامه داشت، در کتاب سلیم و تاریخچه زندگى او مطلبى نمى ‏بینیم، ولى ظاهرا تا زمان حجاج سلیم در کوه بوده است.

تألیف و زندگى علمى سلیم‏

با نزدیک شدن به سالهاى آخر عمر سلیم، بسیار بجاست فعالیتهاى علمى شصت ساله او را مورد بازنگرى قرار دهیم، و از لابلاى آن اخلاق و روحیات او را بررسى کنیم.
سلیم بن قیس بعنوان یک مؤلف، از آن جهت مورد توجه خاص است که در اکثر مطالب کتابش شخصا حضور داشته و یا از کسانى که شخصا حضور داشته ‏اند نقل کرده است، و در نقل خود جز موثقین به کسى اعتماد نکرده است.

با در نظر گرفتن این مطلب، گردآورى و تألیف کتاب سلیم در چهار دوره انجام گرفته که بصورت زیر قابل توضیح است:

از آنجا که سلیم از اول راه حق را تشخیص داد، توانست با امیر المؤمنین علیه السلام و اصحاب خاص آن حضرت یعنى سلمان و ابو ذر و مقداد و امثال ایشان ارتباط قوى برقرار کند. مطالبى که در طول ۳۰ سال مستقیما از ایشان نقل کرده یک چهارم کتاب او را تشکیل مى ‏دهد.

از اوائل حکومت عمر، سلیم شخصا در بسیارى از وقایع حضور داشت و شاهد بسیارى از بدعت‏گذارى ‏هاى عمر و نیز احتجاجات امیر المؤمنین علیه السلام بر علیه حاکمین بود که ربع دوم کتابش به این دوره مربوط مى ‏شود.
طى پنج سال خلافت ظاهرى امیر المؤمنین علیه السلام سلیم شاهد جنگهاى جمل و صفین و نهروان و نیز بسیارى از خطبه‏هاى آن حضرت بوده و آنها را ثبت کرده است.این بخش هم ربع دیگرى از کتاب او را تشکیل مى‏دهد.

بعد از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام از سال ۴۰ تا سال ۷۶ که سلیم از دنیا رفت، در اثر جو وحشتناکى که معاویه بر علیه شیعیان حاکم کرده بود سلیم توانست فقط گوشه‏ هایى از وقایع آن دوره را در کتابش ثبت کند، و این بخش ربع چهارم کتاب اوست.
بنا بر این مى‏ توان اذعان داشت که سلیم قسمت اعظم کتابش را از سال دوازدهم هجرى تا سال ۴۰ نوشته که از چهارده سالگى تا چهل و دو سالگى او مى ‏شود و یک چهارم بقیه را در طول ۳۴ سال اخیر عمرش نوشته است.

روحیات و اخلاقیات سلیم‏

در یک جمع بندى از زندگانى سلیم مى ‏توان روحیات و اخلاقیات او را چنین تحلیل کرد:
بسیار کم‏اند افرادى که بتوانند مرد میدان شمشیر باشند و در همان حال در میدانهاى علم و قلم گام نهند، چرا که هر یک از دو جهت اقتضاى روحى خاصى دارد و جمع بین هر دو را مشکل مى ‏نماید.

سلیم بن قیس از کسانى است که این دو جنبه در او جمع شده است. او با قدم در میدانهاى هولناک جنگهاى جمل و صفین و نهروان، وظیفه خطیر خود را در جنبه‏هاى عقیدتى و عملى به انجام رساند. در حالى که قبل از آن و همزمان با جنگها و بعد از آن دست از فراگیرى معارف و تاریخ و نیز تألیف و تدوین آنها برنداشت و در نتیجه این یادگار گرانقدر را براى ما باقى گذاشت.

از سوى دیگر، او صاحب همتى بلند و تلاشى بى ‏وقفه بود و کتاب حاضر نتیجه سعى و کوشش بى‏ امان او در طول ۶۰ سال است.
از همه اینها گذشته دو روحیه بسیار مهم در سلیم بوده که در سایه آن توانسته است چنین کتابى تألیف نماید و آن را حفظ کند و به نسلهاى بعد از خود برساند.

اول: کتمان و اجتناب از شهرت‏

با توجه به اینکه سلیم فقط در پنج سال حکومت امیر المؤمنین علیه السلام آزاد بوده و قبل و بعد از آن در شرایط اختناق بسیار شدیدى بسر مى‏برده، پیداست که جز با حالت کتمان نمى‏توان چنین کتابى را تألیف کرد. در حکومت عمر و عثمان که تدوین حدیث به هر صورتى ممنوع بود، سلیم نه تنها کتابى تدوین کرد بلکه مطالب آن هم بر ضد حکومت وقت بود، که اگر از کار او مطلع مى‏شدند هم خود او و هم کتابش را نابود مى‏کردند!

بعد از شهادت امیر المؤمنین علیه السلام که بار دیگر اختناق شدید اجتماعى بر علیه شیعیان در دوران معاویه و یزید و مروانیان حاکم شد، سلیم آنقدر در کتمان کار خود با مهارت عمل کرد که توانست اضافه بر حفظ کتاب خود و ادامه تدوین آن، از اسرار معاویه هم اطلاع پیدا کند و آنها را در کتاب خود ثبت کند که نامه محرمانه معاویه به زیاد از نمونه‏ هاى آن است.

دوم: دقت و جستجو در ثبت مطالب‏

این اخلاق که باید همراه تألیف باشد در سلیم بحد بالایى وجود داشت، آن هم در عصرى که هنوز قواعد مفصلى براى تألیف کتاب مطرح نبوده است.
سلیم هنگام یادگیرى مطالب، سؤالاتى را که احتمالا بذهن خطور مى ‏کند شخصا مطرح مى‏کرد و جواب آنها را نیز مى‏گرفت. از سویى زمان روایت و مکان آن و شرایطى که در آن اتفاق افتاده همه را ثبت مى‏نمود. او براى اطمینان و محکم کارى، مطالب را بر ائمه علیهم السلام عرضه مى‏کرد تا یک بار دیگر از صحت آن اطمینان حاصل کند.

سلیم براى بدست آوردن جزئیات بیشتر قضایا، یک جریان را از چند نفر سؤال مى‏کرد و به مسافرتهایى اقدام مى‏نمود. او سؤالات مهمى در جنبه‏هاى عقیدتى از ائمه علیهم السلام پرسیده و جواب آنها را ثبت کرده است. حتى گاهى از دشمنان اهل بیت علیهم السلام در باره کارها و بدعتهایشان سؤال مى‏کرد و از زبان خودشان اقرار مى ‏گرفت.
هر گاه سلیم متوجه یک واقعه مهم در بلاد اسلامى مى‏شد سعى مى‏کرد شخصا حاضر شود تا دقیقا آنچه اتفاق مى‏افتد ثبت نماید که حضور او در سفر معاویه به مدینه از نمونه‏ هاى آن است.

پس از چنین زحمات طاقت فرسا و تلاش بى‏وقفه، و نیز در سایه کتمان شدید و دقت کامل در ثبت و ضبط قضایا، اینک سلیم ثمره شصت سال زحمتش را در مقابل خود مى‏بیند. و در این حال با آخرین ضربه از طرف دشمنان امیر المؤمنین علیه السلام روبرو مى‏شود. اینک سلیم و کتابش با چنگال خون آشامى همچون حجاج روبرو هستند، و این سلیم است که باید آخرین تصمیم را بگیرد.

سلیم در زمان حجاج‏

در سال ۷۵ هجرى، حجاج بن یوسف ثقفى از طرف عبد الملک بن مروان حاکم عراق شد و وارد کوفه گردید. از اولین کسانى که حجاج سراغشان را گرفت سلیم بن قیس بود، چرا که سابقه او با امیر المؤمنین علیه السلام روشن بود.
بهمین جهت با ورود حجاج، سلیم بن قیس بهمراه کتابش از عراق فرار کرد و به سمت ایران آمد تا در سرزمین فارس در نزدیکى شیراز به شهر بزرگى بنام «نوبندجان» رسید. سلیم در این تبعید ناخواسته که علتى جز ولایت امیر المؤمنین علیه السلام نداشت، هفتاد و هفت سالگى عمر خود را مى‏گذراند.

ارتباط سلیم با ابان بن ابى عیاش در ایران‏

در شهر نوبندجان، سلیم با جوانى که ۱۴ سال از عمرش مى‏ گذشت و نامش «ابان» بود ملاقات کرد. البته جنبه آشنایى بین سلیم و ابان براى ما معلوم نیست که آیا فامیل بوده ‏اند و یا سابقه دوستى داشته ‏اند یا یک اتفاق و تصادف بوده است. ولى به هر حال سلیم در خانه پدرى ابان بن ابى عیاش اقامت کرد.

ابان در آن سنین قرائت قرآن را آموخته بود ولى از آنچه بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله بر اهل بیت علیهم السلام رفته بود آگاهى نداشت، چرا که در طول پنجاه سال پس از فتح مناطق فارس و توابعش، همان دین منسوخ از طرف حاکمان به مردم تفهیم شده بود.
در چنین شرائطى، مردى همچون سلیم نعمتى عظیم براى ابان بود که حقایق دینى را از او بگیرد، و آنچه را ندیده از شاهد عینى بپرسد.

سلیم هم در فکر کسى بود که بتواند امانت بزرگ و ثمره عمرش را بخوبى حفظ کند و آن را سالم به نسلهاى بعد منتقل کند. لذا بفکر تربیت عقیدتى ابان افتاد و آهسته آهسته او را با حقایق گذشته تاریخ اسلام آشنا کرد و وقایع بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله را براى او تشریح نمود و بدین وسیله او را متوجه شرائط موجود نمود.
ابان در باره مدتى که با سلیم معاشرت داشته چنین مى‏گوید:
«او پیرمردى اهل عبادت بود و چهره‏اى نورانى داشت. بسیار پر تلاش، صاحب نفسى بزرگوار و حزنى طولانى بود. او استتار را دوست مى ‏داشت و از اشتهار پرهیز مى ‏کرد».
سلیم هم در باره ابان گفته است:
«من با تو معاشرت داشتم و جز آن گونه که دوست مى ‏داشتم چیزى ندیدم».
بدین ترتیب شرائط عقیدتى و فکرى بین ابان و سلیم براى تحویل کتاب آماده شده بود.

تصمیم سلیم در باره کتاب‏

دیرى نگذشت که سلیم احساس کرد در سرزمین غربت، عمرش به پایان خود نزدیک مى ‏شود، و مهمترین مسأله براى او حفظ کتابش بود. کتابى که سرتاسر آن بیان مظلومیت اهل بیت علیهم السلام و افشاى بدعتها و جنایات غاصبین خلافت بود و مى توانست چراغ هدایتى براى نسلهاى آینده باشد تا بتوانند دوستان را از دشمنان تشخیص دهند.
سلیم نگران کتابى بود که با تمام وجود در راه تألیف و حفظ آن فداکارى کرده بود و مطالب آن را بطور شفاهى از خود معصومین علیهم السلام یا از اصحابشان گرفته بود.

کتابى که در بر دارنده نکات و گوشه هاى بسیار دقیقى از تاریخ اسلام بود و او در بدست آوردن آنها زحمت فراوان کشیده بود. کتابى که در یک نگاه مجموعه‏اى از معارف و تاریخ اسلام بود که مى ‏بایست بعنوان پایه تولى و تبرى تلقى شود.در مسائل مربوط به تولى شامل مطالبى همچون امامت دوازده امام علیهم السلام و ذکر نام ایشان، فضائل اهل بیت علیهم السلام، احتجاجها و اتمام حجت‏هاى امیر المؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و اصحابشان در مقابل غاصبین خلافت و بیانات کاملى از ائمه علیهم السلام در معارف اسلام بود.

از سوى دیگر در جنبه‏ هاى تبرى شامل پیشگوئى‏ هاى پیامبر صلى الله علیه و آله در باره اختلافات امت و فتنه‏ هاى بعد از آن حضرت و نیز در باره ظلم قریش و غصب حقوق اهل بیت علیهم السلام، رفتار منافقین در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله، اخبار مفصلى از غصب خلافت و شهادت حضرت زهرا و حضرت محسن علیهما السلام، ذکر مطاعن غاصبین خلافت بخصوص اصحاب صحیفه ملعونه، گوشه‏ هاى مهمى از جنگهاى جمل و صفین و نهروان، اخبارى از فتنه‏هاى معاویه بعد از امیر المؤمنین علیه السلام و جنایات او نسبت به شیعیان بود.

از یک سو با توجه به محتواى کتاب ممکن بود در دسترس ماندن آن، آن را بدست نااهلان برساند و مسأله ‏اى ایجاد کند، و از سوى دیگر از بین بردن آن به قیمت نابود کردن زحمات پرارزش او بود.
بهمین جهت سلیم گاهى بفکر از بین بردن کتابش مى ‏افتاد، ولى اقدامى نمى‏ کرد زیرا متوجه بود که چنین سرمایه علمى گرانبها را نباید بدست تلف سپرد، و از سوى دیگر در پى کسى بود که بتواند امانتش را به او بسپارد.
بالاخره فردى که سلیم توانست بعنوان حافظ کتابش به او اعتماد کند کسى جز ابان بن ابى عیاش تربیت‏شده خود سلیم نبود.

وصیت سلیم و تحویل کتاب به ابان‏

سلیم پس از فرار از شر حجاج و ورود به شهر نوبندجان بیش از یک سال دوام نیاورد و بیمار شد. همین که آثار مرگ را در خود دید مخفیانه مسأله کتابش را با ابان در میان گذاشت و سرگذشت خود را در تألیف کتاب براى او تشریح کرد و او را متوجه این نکته نمود که مطالب این کتاب براى جامعه ‏اى که با سیره ابو بکر و عمر و عثمان و معاویه پرورش یافته ‏اند قابل تحمل نخواهد بود و نباید در دسترس هر نااهلى قرار بگیرد.
بعد از آن، طى برنامه ‏اى دقیق کتاب خود را رسما به او تحویل داد که مراحل آن چنین بود:

اولا: ابان را از نظر اعتقادى و امانتدارى مورد آزمایش قرار داد و از هر دو جهت مطمئن شد.
ثانیا: سه شرط اساسى با ابان قرار داد و در مورد آنها عهد و پیمان الهى از او گرفت، که آنها از این قرارند:
۱٫ تا سلیم زنده است از کتاب و مطالب آن به کسى خبر ندهد.
۲٫ پس از رحلت او نیز کتاب و مطالبش را جز به موثقین از شیعه خبر ندهد.
۳٫ هنگام مرگ کتاب را به شخصى موثق و دیندار از شیعه بسپارد.

ثالثا: تمام کتاب را براى ابان قرائت کرد و او به دقت گوش فرا داد تا در مطالب آن جاى ابهامى نماند.

رابعا: با دست مبارکش کتاب را بطور رسمى بدست ابان داد و بعبارت دیگر آن را تحویل او داد تا در اداى امانت وظیفه خویش را بطور کامل به انجام رسانده باشد.

وفات سلیم بن قیس‏

در اواخر سال ۷۶ هجرى، سلیم در شهر نوبندجان فارس در سن ۷۸ سالگى بدرود حیات گفت و ظاهرا در همان شهر بخاک سپرده شد .
او در حالى که بیش از شصت سال از عمر شریفش را در راه احیاء ولایت اهل بیت علیهم السلام سپرى کرده بود بدیدار موالیانش شتافت و این یادگار بزرگ را از خود بر جاى گذاشت. رحمت خدا بر روان پاکش باد.

کتاب سلیم در نوبندجان و بصره‏

پس از سلیم، ابان بن ابى عیاش در نوبندجان به مطالعه کتاب سلیم پرداخت، و آنچه در باره مطالب کتاب از او شنیده بود شخصا دریافت. بهمین جهت تصمیم گرفت به شهرهاى بزرگ اسلامى سفر کند تا آگاهى بیشترى در باره دینش پیدا کند.
او کتاب سلیم را بهمراه خود برداشت و عازم بصره نزدیکترین شهر به منطقه فارس شد. در بصره کتاب سلیم را به حسن بصرى نشان داد، و او پس از مطالعه کتاب مطالب آن را مورد تأیید قرار داد و گفت: «تمام احادیث آن حق است که از شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام و غیر ایشان شنیده ‏ام».
ابان، بصره را بعنوان وطن دوم خود انتخاب نمود و طبق قوانین آن عصر خود را به طایفه «بنى عبد القیس» ملحق نمود و نام او در شمار آن قبیله ثبت شد.

کتاب سلیم در مکه و مدینه‏

ابان از بصره بهمراه کتاب سلیم عازم سفر حج شد. او در مکه با بیش از صد نفر از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله و تابعین ملاقات کرد و از آنان احادیثى فرا گرفت.
بعد از آن، مقصد او رسیدن به حضور امام زین العابدین علیه السلام بود تا هر سؤال و مشکلى دارد از امام زمانش بپرسد و از حجت خدا فرا گیرد، و این براى اطمینان کامل خود و نسلهاى آینده بود و براى اینکه هر گونه سؤال اعتقادى برایش حل شود.

کتاب سلیم در محضر امام زین العابدین علیه السلام‏

ابان در حالى که کتاب سلیم را همراه داشت خدمت امام سجاد علیه السلام رسید. ابو الطفیل و عمر بن ابى سلمه دو صحابى پیامبر صلى الله علیه و آله نیز در خدمت حضرت حضور داشتند.
او کتاب سلیم را خدمت آن حضرت تقدیم نمود، تا کلامى در باره کتاب و مؤلفش از آن حضرت بشنود.
امام علیه السلام دستور دادند تا کتاب سلیم نزد آن حضرت قرائت شود. ابو الطفیل و عمر بن ابى سلمه، سه روز- از صبح تا شب- در حضور امام زین العابدین علیه السلام مى‏ نشستند و کتاب را مى ‏خواندند و آن حضرت استماع مى‏ فرمودند.
این برنامه، عنایتى بس عجیب را در شأن این کتاب مى‏ رساند که امام معصوم علیه السلام سه روز بنشیند تا کتاب یکى از اصحابش را که از دنیا رفته در محضرش بخوانند.
قرائت‏ کنندگان هم دو نفر از بزرگان اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله بودند که تا آن زمان حیات داشتند. اهمیت دیگر مطلب اینکه امام علیه السلام بدون قرائت هم مى‏ توانستند مطلبى در باره‏ کتاب بفرمایند، ولى شکل رسمى قرائت را اجرا کردند تا هیچ شبهه‏ اى در بین نماند و همه بدانند آن حضرت کلمه کلمه کتاب را مورد توجه قرار داده اند.

پس از قرائت کامل کتاب، همه در انتظار سخن امام علیه السلام بودند. لبان مبارک حضرت با کلامى نورانى در شأن سلیم و کتابش گشوده شد و فرمودند:
«سلیم راست گفته است، خدا او را رحمت کند. همه اینها احادیث ما است که نزد ما شناخته شده است».
این سخن در حقیقت امضا و مهر تأیید الهى از لسان حجه الله بود، که اصالت و اعتبار کتاب سلیم را به ثبت رسانید و آن را جاودانى ساخت و سندى محکم براى این کتاب بنیادى اسلام گردید.
ابو الطفیل و عمر بن ابى سلمه هم گفتند: «تمام احادیث آن را از امیر المؤمنین علیه السلام و از سلمان و ابو ذر و مقداد شنیده‏ ایم».
پس از آن، ابان سؤال مهمى در رابطه با کتاب خدمت امام علیه السلام مطرح کرد و عرضه داشت: اکنون که مطالب آن صحیح و مورد تأیید است، پس تکلیف امت اسلامى چه مى ‏شود که اکثرشان از راه شما اهل بیت منحرفند؟ آیا واقعا همه آنان که دین شما اهل بیت را نپذیرفته ‏اند در هلاکت‏اند؟
امام علیه السلام در پاسخ به این سؤال، دو حدیث متواتر بین همه مسلمانان را مطرح کردند و فرمودند: آیا این حدیث را شنیده ‏اى که پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده است:
«مثل اهل بیت من چون کشتى نوح است که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کس بر جاى ماند هلاک شد، و مثل اهل بیتم همچون باب حطه‏ در بنى اسرائیل است»؟
ابان اقرار کرد که این حدیث را بطور متواتر بنقل از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیده است.
ابو الطفیل و عمر بن ابى سلمه گفتند: ما هم این حدیث را از لبهاى مبارک پیامبر صلى الله علیه و آله شنیده ‏ایم.
حضرت فرمود: آیا همین حدیث نگرانى و تعجب ترا حل نمى ‏کند؟ یعنى اگر اهل بیت علیهم السلام تنها راه نجات هستند و همه امت فقط باید در مقابل آنان سر تعظیم فرود آورند، پس این راهى که امت اسلامى در پیش گرفته ‏اند و از این کشتى نجات تخلف ورزیده و در مقابل هر کسى جز ایشان سر تعظیم فرود آورده ‏اند، آیا نتیجه ‏اى جز هلاکت در بر خواهد داشت؟ پس هیچ تعجبى ندارد که معتقد باشیم آن عده از امت اسلامى که مهمترین دستور پیامبر خود را که پیروى از اهل بیت علیهم السلام است رها کرده‏ اند، راه جهنم را پیش گرفته‏ اند و خود را به هلاکت انداخته ‏اند.

از این رهگذر معلوم مى ‏شود که کتاب سلیم با محتواى شیعى آن، براحتى مى‏ تواند تکلیف بقیه فرق اسلامى را تعیین کند، و این را قبل از کتاب سلیم احادیث متواتر منقول از پیامبر صلى الله علیه و آله تعیین نموده است.
بهر حال، این مجلس پس از سه روز با این نتیجه گرانبها در مورد سلیم و کتابش پایان یافت، و اینک ابان پس از چند روز بهمراه کتاب سلیم به بصره باز مى‏گردد.

جهاد علمى ابان‏

ابان پس از بازگشت به بصره، بدون آنکه تشیع خود را علنى کند با محدثین بزرگ و علماى دینى آن عصر ارتباط برقرار کرد و از آنان حدیث اخذ مى‏کرد، تا کم کم در شمار محدثین و معتمدین زمان خود در آمد، بطورى که طایفه بنى عبد القیس بوجود فقیهى چون او افتخار مى‏ کردند.

ابان در همین حال، ارتباط خود را با امام سجاد علیه السلام و اصحاب آن حضرت حفظ کرده بود، و بدور از چشم دشمن با آنان رفت و آمد داشت.
در آغاز قرن دوم هجرى که ممنوعیت تدوین حدیث رسما لغو شد، محدثین و مورخین آزادانه به انتشار آنچه جمع کرده بودند پرداختند و بدین ترتیب دهها کتاب تألیف شد. ولى چه انتظارى مى ‏توان داشت از جامعه‏ اى که حدود یک قرن راه‏ انحراف را آموخته بودند و هر چه بعنوان دین فرا گرفته بودند سب و شتم و لعن اهل بیت علیهم السلام بود؟! آیا این آزادى نشر حدیث، نتیجه‏ اى جز انتشار میراث عمر و معاویه ثمر دیگرى داشت؟! آیا کتابهاى تدوین شده در آن شرائط جز مجموعه ‏اى از اکاذیب بود؟
البته در چنین فرصتهایى، ائمه علیهم السلام و همچنین اصحابشان حد اکثر استفاده را بردند و تا حدى معارف اصیل تشیع را در معرض دید جهانیان قرار دادند، که ابان بن ابى عیاش نیز از این زمره بحساب مى ‏آمد.

درگیرى ابان با علماى مخالف شیعه‏

در این گیر و دار، حاکمان و نیز علماى مخالفین متوجه انتشار و مقبولیت معارف شیعه در بین مردم شدند، ولى کمى دیر شده بود که بتوانند مانع آن شوند. لذا براى ایجاد سد در مقابل چشمه زلال معارف اهل بیت علیهم السلام اقدام به دو کار اساسى نمودند:
اولا: از طریق علماى معروف خود، تهمت هاى ناروا به علماى شیعه نسبت مى ‏دادند که کمترین آن نسبت نسیان و عدم دقت بود.
ثانیا: خود تشیع را بعنوان یک جرم بحساب مى ‏آوردند، و بمجرد تشیع راوى حدیث را ساقط مى ‏کردند اگر چه موثق بودن او مورد قبول بود.
از جمله کسانى که به این تهمت‏ها مبتلا شد، ابان بن ابى عیاش بود. او که تا دیروز مورد اعتماد بزرگان علماى مخالفین واقع شده بود و صدها حدیث بنقل از او روایت کرده بودند و از نظر تقوا و عبادت هم او را در درجه بالایى قبول داشتند و بوجود او افتخار مى ‏کردند، بمحض اینکه از تشیع او که عمرى آن را مخفى کرده بود مطلع شدند شروع به طعن و تعرض به شخصیت او نمودند و سخنان ناروا در حق او شایع ساختند و یکباره از او کناره گرفتند. این اهانتها پس از مرگ او نیز ادامه یافت تا آنجا که آثار این خیانت در صفحات تاریخ باقى ماند و بسیارى از آنان که به امثال شعبه بن حجاج و سفیان ثورى اعتماد مى ‏کردند، طعن‏ه اى آنان را هم علیه ابان مى ‏پذیرفتند، ولى علماى شیعه در طول تاریخ با اعتماد کامل بر او کتاب سلیم را بنقل از او روایت مى ‏کرده ‏اند.

تحقیق کتاب سلیم بدست ابان‏

ابان بن ابى عیاش در طول زمانهایى که در بصره یا غیر آن با ائمه علیهم السلام و اصحابشان تماس داشت، آنچه در رابطه با کتاب سلیم و مطالب آن بدست مى‏آورد در محل مناسب آن اضافه مى‏کرد. تأییدات ائمه علیهم السلام را نسبت به احادیث کتاب ثبت مى‏کرد، و در چند مورد احادیث جدیدى که ارتباطى با احادیث سلیم داشت به آن اضافه مى ‏نمود.

البته در همه این موارد کاملا مشخص مى‏کرد که چه مقدار از حدیث از طرف او اضافه شده است. بدین ترتیب نسخه‏هاى کتاب سلیم که اکنون در دست ما است، شامل تحقیقات ابان، اولین ناقل آن از سلیم است که در حضور ائمه علیهم السلام انجام داده و به کتاب ملحق نموده است‏ .

ابان در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام‏

در زمان امام زین العابدین علیه السلام ابان از اصحاب آن حضرت بشمار مى ‏آمد، و پس از شهادت آن حضرت در زمره اصحاب امام باقر علیه السلام بود و با اصحاب آن حضرت ارتباط قوى داشت. بعد از آن حضرت در شمار اصحاب امام صادق علیه السلام در آمد و از علماى بزرگ شیعه بود، و تا آن لحظه بخوبى از عهده حفظ کتاب سلیم بر آمده بود.

انتقال کتاب از ابان بن ابن اذینه‏

در این حال که عمر ابان از ۷۰ مى‏ گذشت در فکر کسى بود که بتواند کتاب سلیم را به او تحویل دهد تا وصیت سلیم را بخوبى عمل کرده باشد.
اتفاق عجیبى که در سال ۱۳۸ هجرى در ۷۶ سالگى ابان اتفاق افتاد این بود که یک شب سلیم را در عالم رؤیا دید. سلیم نزدیکى مرگ او را خبر داد و گفت:
«اى ابان، تو در این روزها از دنیا مى ‏روى، در باره امانت من تقوى پیشه کن و آن را ضایع مکن و به وعده‏ اى که به من در مورد کتمان آن داده ‏اى عمل کن، و آن را جز نزد مردى از شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام که صاحب دین و آبرو باشد مسپار».

این خواب از رؤیاهاى صادقه بود، چه آنکه یکماه از آن نگذشته ابان از دنیا رفت.
در پى این رؤیا، ابان خود را در مقابل بزرگترین مسئولیت عمر خود دید. او براى تحویل کتاب سلیم، عمر بن اذینه بزرگ علماى شیعه در بصره را انتخاب کرد که یکى از اصحاب امام صادق علیه السلام بود و بعد از آن حضرت در شمار اصحاب امام موسى کاظم علیه السلام در آمد.

از آنجا که ابان و ابن اذینه هر دو از طایفه «بنى عبد القیس» بودند، احتمال مى ‏رود ارتباط نزدیک آن دو از این جهت هم باشد، گذشته از جنبه عقیدتى که اصل علت ارتباط بود.

صبح آن شب که ابان سلیم را خواب دید با ابن اذینه ملاقات کرد و رؤیاى شب گذشته را و نیز اجمالى از تاریخچه کتاب را با او در میان گذاشت. سپس کتاب را رسما به او تحویل داد، و او هم مانند سلیم تمام کتاب را براى ابن اذینه قرائت کرد.

بدین ترتیب، امانت سلیم را به بزرگ مردى از شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام که مورد اعتماد بود سپرد و دقیقا به وصیت سلیم عمل کرد. ناگفته نماند که ابان مطالب کتاب سلیم را در طول عمرش براى افراد مورد اعتمادى نقل کرده، ولى کتاب را فقط به ابن اذینه تحویل داده است.

وفات ابان بن ابى عیاش‏

بیش از یکماه از تحویل کتاب سلیم به ابن اذینه نگذشته بود که ابان در ماه رجب سال ۱۳۸ هجرى در بصره از دنیا رفت، و بحق مسئولیت بزرگ خود در مورد کتاب را بخوبى به انجام رساند. رحمت خدا بر روح پاکش باد.

کتاب سلیم در دست محدثین بزرگ‏

تا این مرحله کتاب سلیم، از دست مؤلف عظیم الشأن آن به عالمى بزرگ چون ابان بن ابى عیاش، و از دست او به بزرگ علماى شیعه در بصره یعنى ابن اذینه منتقل شد. اکنون مراحل بعدى در حفظ کتاب او را پى مى ‏گیریم:
کتاب سلیم پس از وفات ابان، توسط ابن اذینه به دست هفت نفر از بزرگان محدثین رسیده است:

ابن ابى عمیر،

حماد بن عیسى،

عثمان بن عیسى،

معمر بن راشد بصرى،

ابراهیم بن عمر یمانى،

همام بن نافع صنعانى،

عبد الرزاق بن همام صنعانى.

این عده از نسخه اصلى کتاب نسخه‏ بردارى کردند، و از آنجا که با یک دیگر معاصر بودند احادیث کتاب را گاهى بنقل از یک دیگر و گاهى از خود نسخه نقل مى ‏کردند.
اینان ناقلین اولیه نسخه کتاب سلیم بودند که نسخه‏ هاى بعد، از روى نسخه‏ هاى آنان استنساخ شده و تا امروز بدست ما رسیده است.

با توجه به مدارک موجود، محدثینى که در مراحل بعد کتاب سلیم به دستشان رسیده معرفى مى‏کنیم: اسانیدى که امروزه کتاب سلیم را براى ما نقل مى‏کند به هفت سند منتهى مى‏شود. چهار سند آن به شیخ طوسى، و یک سند آن به محمد بن صبیح بن رجا، و یک سند به ابن عقده، و یک سند به شیخ کشى، و یک سند به حسن بن ابى یعقوب دینورى منتهى مى ‏شود.

این هفت سند به سه نفر از بزرگان محدثین یعنى ابن ابى عمیر و حماد بن عیسى و عبد الرزاق بن همام- که قبلا نامشان ذکر شد- بر مى‏گردد. یعنى نسخه‏هاى کتاب سلیم نزد این سه نفر بوده و بدست ایشان انتشار یافته است که توضیح آن چنین است:

اول: نسخه عبد الرزاق، که به چهار طریق به دست ما رسیده است: طریق ابن عقده متوفاى ۳۳۳، طریق محمد بن همام بن سهیل متوفاى ۳۳۲، طریق حسن بن ابى یعقوب دینورى متوفاى قرن سوم، طریق ابو طالب محمد بن صبیح بن رجا در دمشق سال ۳۳۴٫
نسخه سوم و چهارم تا امروز متداول است و نسخه‏هایى از آن هم اکنون در کتابخانه‏هاى خطى موجود است.

دوم: نسخه حماد بن عیسى، که از طریق شیخ طوسى و شیخ نجاشى با اسناد متصل براى ما نقل شده است.

سوم: نسخه ابن ابى عمیر، که از طریق شیخ طوسى با اسناد متصل به دست شیخ حر عاملى و علامه مجلسى رسیده است. هم اکنون نسخه‏هایى از آن در کتابخانه‏هاى خطى وجود دارد، و چاپهاى اول کتاب سلیم هم از روى همین نسخه ‏ها انجام شده است.

سلسله متصل علما در نسخه بردارى از کتاب سلیم‏

بعنوان نمونه، یکى از اسنادى که نسخه کتاب سلیم را در یک سلسله متصل از زمان سلیم تاکنون براى ما نقل کرده‏اند و همگى از بزرگان علماى شیعه محسوب مى‏شوند بیان مى ‏شود تا ارزش کتاب و توجه خاص علما به این کتاب بیشتر روشن شود. ترتیب این سند چنین است:
مؤلف کتاب، سلیم بن قیس هلالى متوفاى ۷۶ هجرى که از اصحاب امیر المؤمنین و امام حسن و امام حسین و امام زین العابدین و امام باقر علیهم السلام است، کتابش را به ابان تحویل داده است.
ابان بن ابى عیاش متوفاى ۱۳۸ هجرى که از اصحاب امام زین العابدین و امام باقر و امام صادق علیهم السلام است، کتاب را به بزرگ علماى شیعه در بصره عمر بن اذینه تحویل داده است.
ابن اذینه متوفاى حدود ۱۶۸ هجرى که از اصحاب امام صادق و امام موسى کاظم علیهما السلام است، کتاب را به یکى از بزرگترین علماى شیعه یعنى محمد بن ابى عمیر تحویل داده است.
ابن ابى عمیر متوفاى ۲۱۷ هجرى که از اصحاب امام کاظم و امام رضا و امام جواد علیهم السلام است، کتاب را براى سه نفر از بزرگان علماى شیعه نقل کرده است که عبارتند از:

۱٫ عالم بزرگ قم احمد بن محمد بن عیسى از علماى قرن سوم که از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى علیهم السلام بوده است.
۲٫ شیخ معتمد یعقوب بن یزید سلمى از علماى قرن سوم که از اصحاب امام رضا و امام جواد و امام هادى علیهم السلام بوده است.
۳٫ شیخ جلیل محمد بن حسین بن ابى الخطاب متوفاى ۲۶۲ هجرى که از اصحاب امام جواد و امام هادى و امام عسکرى علیهم السلام بوده است.
این سه نفر از بزرگان اصحاب ائمه علیهم السلام بوده‏اند و هر یک صاحب تألیفات بسیارى هستند.

بزرگ علماى قم عبد الله بن جعفر حمیرى که در سال ۳۰۰ هجرى زنده بوده و از اصحاب امام هادى و امام حسن عسکرى علیهما السلام است، بنقل از سه عالم مذکور کتاب سلیم را روایت کرده است.
عالم بزرگ شیعه ابو على محمد بن همام بن سهیل متوفاى ۳۳۲ هجرى کتاب سلیم را بنقل از عبد الله حمیرى و عبد الرزاق بن همام از علماى قرن سوم نقل کرده است.
عالم بزرگ شیعه هارون بن موسى تلعکبرى متوفاى ۳۸۵ هجرى بنقل از شیخ ابو على محمد بن همام کتاب سلیم را روایت کرده است.
محدث جلیل حسین بن عبید الله غضائرى متوفاى ۴۱۱ هجرى کتاب را بنقل از تلعکبرى روایت کرده است.
شیخ طوسى متوفاى ۴۶۰ هجرى کتاب سلیم را از ابن غضائرى نقل کرده است.

شیخ طوسى که اکثر اسانید کتب شیعه به او منتهى مى ‏شود و صاحب کتابخانه عظیم در بغداد بوده و مؤسس حوزه علمیه نجف اشرف است کتاب را براى سه نفر نقل کرده است:

۱٫ محدث بزرگ شهرآشوب جد صاحب مناقب، از علماى قرن پنجم.
۲٫ فقیه صالح محمد بن احمد بن شهریار خزانه دار حرم امیر المؤمنین علیه السلام، از علماى قرن ششم.
۳٫ عالم جلیل شیخ ابو على فرزند شیخ طوسى، از علماى قرن ششم.

این سه نفر هم کتاب را به این تفصیل روایت کرده‏اند:

– شیخ شهرآشوب نسخه‏ اش را براى نوه‏اش ابن شهرآشوب صاحب کتاب مناقب‏ نقل کرده است و صاحب مناقب در سال ۵۶۷ هجرى در شهر حله کتاب سلیم را نقل کرده است.
– شیخ ابن شهریار کتاب را براى عالم بزرگ شیخ ابو الحسن عریضى نقل کرده است و شیخ عریضى در سال ۵۹۷ هجرى کتاب را براى شیخ فقیه محمد بن کال نقل کرده است.

– شیخ ابو على فرزند شیخ طوسى کتاب را براى دو نفر روایت کرده است:

۱٫ شیخ فقیه حسن بن هبه الله بن رطبه سوراوى، که او هم در کربلا به سال ۵۶۰ هجرى کتاب را روایت کرده است.
۲٫ شیخ امین حسین بن احمد بن طحال مقدادى که شیخ ابو على در سال ۴۹۰ هجرى کتاب را براى او نقل کرده است. شیخ مقدادى هم در سال ۵۲۰ هجرى در نجف کتاب را براى شیخ هبه الله بن نما نقل کرده است. شیخ ابن نما هم در سال ۵۶۵ هجرى در شهر حله کتاب سلیم را نقل کرده است.

این نسخه‏ هاى کتاب که با این اسناد عالى از شیخ طوسى نقل شده دست به دست توسط علماى بزرگ همچنان نقل و استنساخ شده و نسخه ‏هاى آن تکثیر گردیده تا به دست دو عالم بزرگ شیعه یعنى شیخ حر عاملى متوفاى ۱۱۰۴ و علامه مجلسى متوفاى ۱۱۱۱ رسیده است.

علامه مجلسى تمام نسخه خود را در کتاب بحار الانوار در ابواب مناسب هر حدیث منعکس نموده است.
نسخه شیخ حر عاملى هم از روى نسخه عتیقه‏اى به سال ۱۰۸۵ در اصفهان استنساخ شده است. سپس آن نسخه به دست فرزندانش و بعد به دست افراد معینى رسیده که نامشان در اول نسخه مذکور است. در آخرین مرحله به دست شیخ محمد سماوى در سال ۱۳۷۰ در نجف رسیده است و بارها از روى آن نسخه‏بردارى شده تا چاپ نجف کتاب سلیم از روى همان نسخه انجام شده است، و خود نسخه هم اکنون در کتابخانه آیه الله حکیم در نجف است.

نسخه دیگرى در سال ۶۰۹ هجرى استنساخ شده و به دست علامه مجلسى و شیخ حر عاملى رسیده که هم اکنون نسخه‏اى از روى آن با مهر علامه مجلسى در کتابخانه دانشگاه تهران نگهدارى مى‏ شود.
نسخه‏هاى دیگرى که سابقه آنها به سال ۳۳۴ هجرى بر مى ‏گردد، ابتدا در یمن بوده و سپس به دمشق منتقل شده است. هم اکنون بیش از ده نسخه از آن موجود است و در کتابخانه‏هاى ایران و عراق و هند نگهدارى مى ‏شود.
نسخه دیگرى بخط کوفى با قدمت هزار ساله که در ایران بوده در سالهاى اخیر مفقود شده است.

امروزه بیش از ۶۰ نسخه خطى از کتاب سلیم قابل معرفى است، و در همین حال بیش از ۲۴ نسخه خطى آن در کتابخانه‏ هاى عمومى و خصوصى موجود است، و نسخ بسیارى هم در طول تاریخ در دست علما بوده است که در کتابهاى خود آنها را ذکر کرده‏اند.
با نگاهى به تاریخچه کتاب سلیم در طول تاریخ هزار و چهار صد ساله آن، نسخه‏هاى آن را در شهرهاى مختلف اسلامى مى‏یابیم که عبارتند از: مکه و مدینه از شهرهاى حجاز، صنعا و بندر مخا از شهرهاى یمن، نجف و کربلا و حله و بغداد و بصره و کوفه از شهرهاى عراق، دمشق از شهرهاى شام، اصفهان و قم و مشهد و تهران و یزد از شهرهاى ایران، لکنهو و بمبئى و فیض‏آباد از شهرهاى هند.
بدین ترتیب در مى‏یابیم که این کتاب در هر دوره‏اى از تاریخ اسلام با منزلت و ارزش خاصش مورد توجه علما بوده و بعنوان اولین و قدیمى‏ترین میراث عقیدتى و علمى اسلام حفظ شده است و بعنوان یک کتاب مرجع، از مطالب آن در علوم مختلف از جمله فقه و اصول و رجال و حدیث و تاریخ و تفسیر استفاده‏هاى وافرى برده‏اند.

از نیمه دوم قرن چهاردهم به تحقیق و چاپ متن عربى کتاب سلیم تحت اشراف علماى بزرگ اقدام شده و در اواخر این قرن به زبان اردو ترجمه و چاپ شده است.
در آغاز قرن پانزدهم اقدام به ترجمه فارسى آن نیز شده و در سطح وسیعى انتشار یافته است.
خدا را شکر که این امانت ذى قیمت سلیم و محصول عمر او را که با اقتباس از انوار علوم ائمه علیهم السلام و با کمک اصحابشان تألیف نموده، بدست محدثین و علماى بزرگ حفظ فرموده است.

در شأن چنین عالمانى امام هادى علیه السلام فرموده‏اند:
«لو لا من یبقى بعد غیبه قائمنا من العلماء الداعین الیه و الدالین علیه و الذابین عن دینه بحجج الله و المنقذین لضعفاء عباد الله من شباک إبلیس و مردته و من فخاخ النواصب لما بقى احد الا ارتد عن دینه» ، «اگر نبودند علمایى که بعد از غیبت قائم ما باقى مى‏مانند و به او دعوت مى ‏کنند و به سوى او راهنمایى مى ‏نمایند و با حجتهاى الهى از دین دفاع مى‏ کنند و بندگان ضعیف خدا را از دامهاى ابلیس و یاران او و ناصبیان نجات مى ‏دهند، اگر اینان نبودند احدى نمى ‏ماند مگر آنکه از دین خود بر مى‏ گشت».

در اینجا یک دوره خلاصه از زندگانى سلیم و تاریخچه کتابش پایان مى ‏پذیرد، که در واقع ترسیمى از یک جهاد علمى و فداکارى دینى است و آمادگى لازم را براى مطالعه دسترنج شصت ساله مؤلف و تشکر از زحمات هزار و چهار صد ساله علما براى حفظ آن، در ذهن خواننده ایجاد مى‏کند.

أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم // اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *