بُرَیربن خُضَیر هَمْدانی مِشْرَقی (منسوب به مِشرَق ، شاخه ای از قبیله هَمْدانِ یمن )، قاریِ گزیده کوفه و از یاران امیرالمؤمنین علی علیه السلام و از شهدای کربلا. در برخی کتابها نام پدرش را حُصَین ثبت کرده اند که اشتباه است ، زیرا در رَجَزی که بریر خوانده ( رجوع کنید به ابن بابویه ، ص ۱۳۷) خُضَیْر آمده که با خَیْر قافیه شده است .
در پاره ای دیگر از کتابها، مطالب راجع به او درباره کسی به نام یزید یا زیدبن حصین آمده است ( رجوع کنید به کشّی ، ص ۷۹؛ ابن صباغ ، ص ۱۸۹). طبری (ج ۵، ص ۴۳۳) و ابن اثیر (ج ۴، ص ۶۷) از او با لقب سیّدالقّراء، و ابن بابویه (همانجا) و فتال نیشابوری (ج ۱، ص ۱۸۷) با عنوان سرآمد قاریان مردم روزگار خویش یاد کرده اند.
به نوشته مامقانی (ج ۱، بخش ۲، ص ۱۶۷) بریر دارای کتابی به نام القضایا والاحکام است که مطالب آن را از قول امیرالمؤمنین علی و امام حسن علیهماالسلام نقل کرده است . مامقانی این کتاب را از اصول معتبر شیعه ( رجوع کنید به اصول * اربعمأه ) دانسته ، لاکن سیّد محسن امین (۱۴۰۳، ج ۳، ص ۵۶۱) و تستری (ج ۲، ص ۱۷۶) این قول را رد کرده و گفته اند که در جای دیگری از این کتاب نام برده نشده است .
بریر چون از حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه آگاه شد، از کوفه به جانب مکّه حرکت کرد و به امام پیوست (مامقانی ، همانجا). چون امام حسین علیه السّلام مجبور شد در کربلا فرود آید، بریر گفت : ای پسر رسول خدا، خداوند بر ما منّت نهاده است که بتوانیم پیش روی تو جنگ کنیم و کشته شویم ، و چه سعادتی است که جدّ تو در قیامت شفیع ما خواهد بود (امین ، ۱۴۰۳، همانجا).
بریر چون روز عاشورا با یزیدبن مَعْقِل رویاروی شد و یزید او را باطل و گمراه خواند، بریر گفت : بیا مباهله کنیم و از خداوند بخواهیم که دروغگو را لعنت کند و گنهکار را بکشد. چنان کردند و یزید به دست او کشته شد (طبری ، ج ۵، ص ۴۳۱ـ۴۳۲؛ ابن اثیر، ج ۴، ص ۶۶).
هنگامی که یسار، مولای (بنده آزادشده ) زیاد، به میدان آمد و هماورد خواست ، عبداللّه بن عُمیر کلبی ، از یاران امام حسین علیه السلام ، به جنگ او آمد. یسار گفت : تو را نمی شناسم ، زهیر یا حبیب یا بریر که از نامداران اند به جنگ من آیند (ابن اثیر، ج ۴، ص ۶۵؛ نویری ، ج ۲۰، ص ۴۴۶)
قاتل بریر کعب بن جابر است که در بازگشت ، همسر یا خواهرش به او گفت : دشمنان پسر فاطمه را یاری دادی و سرور قاریان را کشتی و کاری بسیار زشت انجام دادی . به خدا سوگند که دیگر یک کلمه هم با تو سخن نخواهم گفت (تستری ، ج ۲، ص ۱۷۷)
منابع :
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲؛
(۲) ابن بابویه ، امالی الصدوق ، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰؛
(۳) ابن صباغ ، الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه علیهم السلام ، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۴) محسن امین ، اعیان الشیعه ، چاپ حسن امین ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۵) همو، لواعج الاشجان فی مقتل الحسین (ع ) ، صیدا ۱۳۳۱، ص ۱۴۱ـ ۱۴۲؛
(۶) محمدتقی تستری ، قاموس الرجال ، تهران ۱۳۷۹ـ۱۳۹۱؛
(۷) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الطبری : تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ( ۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷ ) ؛
(۸) محمدبن حسن فتال نیشابوری ، روضه الواعظین ، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم ۱۳۶۸ ش ؛
(۹) محمدبن عمر کشّی ، اختیار معرفه الرجال ، ( تلخیص ) محمدبن حسن طوسی ، چاپ حسن مصطفوی ، مشهد ۱۳۴۸ ش ؛
(۱۰) عبدالله مامقانی ، تنقیح المقال فی علم الرجال ، چاپ سنگی نجف ۱۳۴۹ـ ۱۳۵۲؛
(۱۱) محمدباقربن محمدتقی مجلسی ، بحارالانوار ، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳، ج ۴۵، ص ۱۵، ۷۰، ۹۳؛
(۱۲) همو، جلاءالعیون ، تهران ۱۳۴۸ ش ، ص ۵۴۶ ، ۵۵۵ ، ۵۶۱ ؛
(۱۳) احمدبن عبدالوهاب نویری ، نهایه الارب فی فنون الادب ، ج ۲۰، چاپ محمد رفعت فتح الله ، قاهره ۱۳۹۵/۱۹۷۵٫
دانشنامه جهان اسلام جلد ۳