مراد پارسایان
هر چند فقیه فرزانه شاهرود هرگز در اندیشه شهرت نبود و آن را مایه بازماندن از پژوهشهاى ژرف مى دانست ولى دانش فراوان و پرهیزگارى بسیار سرانجام وى را بلند آوازه ساخت . او که به هیچ چیز جز خشنودى پروردگار نمى اندیشید، گاه براى دست یابى بدین هدف بهایى سنگین مى پرداخت ، براى مثال وقتى حاج احمد معین بوشهرى ، بنیانگذار آب لوله کشى شده آشکار ساخت و مردم را از مصرف آن بازداشت ، فقیه پارساى قلعه آقا عبدالله هر بامداد پس از پایان تدریس ظرف برمى داشت همراه فرزندانش سمت نهر ویژه آبیارى نخلستانها، که در سه کیلومترى غرب شهر جاى داشت ، مى شتافت و آب مصرفى خانه را به نجف مى آورد، این کردار دشوار چهل روز ادامه یافت .
پارسایى که نظیر سید فقیهان شاهرود که گاه در اقدامهایى چنین دشوار آشکار مى شد. دانشجویان وارسته حوزه نجف را تحت تاءثیر قرار داده ، سمن آستان اخلاص و تقواى آن مجتهد پاکراءى مى کشاند. حضرت آیه الله حاج شیخ محمد کوهستانى ، عارف شهره مازندران ، در شمار دوستداران شخصیت الهى سید محمود جاى داشت . آن بزرگمرد چنان به پژوهشگر نستوه شاهرود ارادت داشت که هرگاه به نجف سفر مى کرد در خانه آن دانشمند پارسا اقامت مى گزید.
راز سامرا
شیفتگى و عشق به واپسین پیامدار هدایت حضرت محمد صلى الله علیه و آله و خاندان پاکش را باید از ویژگیهاى سید محمود دانست . خورشید فروزان دانش و پرهیزگارى همواره به زیارت معصومان علیه السلام مى شتافت . البته آن بزرگمرد در فرصت اندک این سفرها نیز از تلاش باز نمى ایستاد. زمانى با گمراهان مناظره مى کرد، گاه به ارشاد مؤ منان مى پرداخت و زمانى منحرفان را به راه راست فرا مى خواند.
ناگفته پیداست که چنین سفرهاى پربارى هرگز از چشم عنایت پیشوایان دین پنهان نمى ماند. آنچه در راه سامرا بر فقیه پاکدل قلعه آقا عبدالله گذشت نشانه روشن درستى این سخن است . در این سفر نیکمردى به نام میرزا باقر عبافروش مجتهد وارسته نجف را همراهى مى کرد، اندک اندک توان سید کاستى پذیرفت . ناگزیر میانه راه بر زمین نشست و گفت : دیگر نیرو ندارم . شمار به راهتان ادامه دهید.
میرزاباقر، که وضعیت جسمى همسفرش را دشوار مى دید، شتابان سمت سامرا حرکت کرد تا پیش از غروب آفتاب کمک بیاورد و سید را از بیابان نجات بخشد.
سید فقیهان شاهرود نومیدانه سر بر خاک نهاد و دراز کشید. در این لحظه مردى با الاغ سپید به وى نزدیک شد، بر بالینش قرار گرفت ، دست بر اندامش کشید، یکباره همه وجودش را از ناتوانى و درد رهایى بخشید. آنگاه گفت : سوار شو!
فقیه فرزانه نجف سوار مرکب شد و سمت سامرا حرکت کرد. پس از اندکى راه پیمایى با خود گفت : آقایى چنین بزرگوار پیاده راه مى پیماید و من سواره ، نه این هرگز درست نیست . آنگاه لب گشاد. تعارف آغاز کرد: آقا، بگذارید پیاده شوم ، شما سوار شوید.
ولى در این لحظه خود را نزدیک شط سامرا یافت . شادمان پیاده شد، وضو ساخت و آماده ورود به حرم شد که ناگهان میرزا باقر عبافروش را دید همسفرش ، که تازه کنار رود رسیده بود، شگفت زده گفت : شما که ناتوان و بیمار سر بر خاک نهاده بودید، چگونه پیشتر از من به سامرا رسیدى ؟!
سید پاسخ داد: آرى ، ولى این آقا یارى ام کرد و مرا رساند.
سپس برگشت تا آقا را به میرزاباقر نشان دهد ولى اثر از وى نیافت . میرزا باقر، که در شگفتى فرورفته بود، هر چه در مسافران پیرامون شط نگریست مردى با الاغ سپید ندید، پس فریاد بر آورد: معجزه … معجزه …
فقیه پرهیزگار نجف او را از این کردار بازداشت و گفت : هرگز راضى نیستم از این راز پرده بردارى .
مرجع شیفته
آفتاب دانش و پرهیزگارى اندک اندک از ستیغ نجف سر بر آورد. و بر همه سرزمینهاى اسلامى نور فقاهت و گرماى ایمان پاشید. روزگار مرجعیت آن فقیه فروتن از توکل ، اخلاص ،ایثار، و عشق به اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله آکنده بود. هنوز کوچه هاى شهر آسمانى نجف محاسن سپید، گامهاى آرام و زمزمه دعاى نور چشم بیدار دلان عراق را فراموش نکرده اند. چه بسیار مغازه داران و رهگذرانى که بارها تغییر مسیر سید و حضور ناگهانى اش در مجالس سوگوارى اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام را با دیدگان ناباور خویش مشاهده کردند. فرزند برومند سرور فقیهان نجف از عشق بى پایان پدر به معصومان علیه السلام چنین پرده برداشته است :
آقا در مجلس روضه از همه بیشتر گریه مى کرد، به مجالس سوگوارى امام حسین علیه السلام بسیار اهمیت مى داد. هنگامى که در پى کارى روان بود یا براى تدریس شتابان کوچه اى را پشت سر مى گذاشت و با در باز، پرچم سیاه و صداى مرثیه خاندان پیامبر روبرو مى شد، بى درنگ وارد خانه شده ، در عزا دارى شرکت مى جست . وقت کسى دلیل این کار را مى پرسید، مى فرمود:
((نمى توانم از جایى که مجلس سید الشهداء علیه السلام برپاست ، بگذرم و بى اعتنا باشم .))
فقیه شیفته نجف خود را پدر و برادر مومنان به شمار مى آورد. چون از گرفتارى کسى آگاه مى شد در نگرانى فرو مى رفت و همه توانش را در راه رهایى او به کار مى گرفت . او چنان به رفع مشکلات دین باوران اهمیت مى داد که گاه تنها براى نجات مسلمانى از گرفتارى راه حرم امیرمؤ منان علیه السلام پیش مى گرفت و با دلى شکسته و دردمند به دعا مى پرداخت .
البته سایه مهر درخت تناور مرجعیت شیعه به گروهى خاص محدود نمى شد؛ در نشستهاى خصوصى و عمومى گاه با عصا به تک تک حاضران اشاره مى کرد و سلام و دعا مى فرمود. اهمیت این احوالپرسى در نگاه وى چنان بود که اگر کسى به سبب گفتگو با اطرافیان سلامش را در نمى یافت ، منتظر مى ماند تا از کار خویش فارغ شده ، پاسخ سلام دهد. سپس به دیگران اشاره کرده ، احوالپرسى را ادامه مى داد.
در دیدگاه گوهر گرانبهاى شاهرود کودکان از ارجى همانند بزرگسالان برخوردار بودند. گاه در مسیر حرکت سرشک طفلى ، توان از وجودش مى ربود و گامهایش را سست مى ساخت ، بنابراین درنگ مى کرد، به اندازه اى عطوفت نشان مى داد تا کودک آرام گیرد.
ناگفته پیداست که ارادت سید به مؤ منان تنها در شعار خلاصه نمى شد؛ آن بزرگوار با پزشکان ، داروخانه داران و نانوایان متعدد چنان قرارداد بسته بود که خدمات رایگان به نیازمندان ارائه کنند. مزد کردار خویش را از دفتر مرجع مؤ منان دریافت دارند.
زاهد سپید دست
پدر مهربان امت دنیا را به اندازه اى پست و خرد مى دید که حتى اندیشه فراهم آوردن سرپناهى براى خویش در سر نمى پروراند. اجاره نشینى مرجع بزرگ شیعه چنان بر دوستداران گران مى آمد که گاه هزاران دینار به وى هدیه مى کردند تا خانه اى خریده ، روزهاى پایانى عمرش را دور از نگاههاى صاحبخانه و دغدغه اجاره بها به سر برد. ولى رادمرد پارساى شاهرود هدایایى که براى خرید مسکن به وى داده شده بود، در راه سازماندهى حوزه هاى نجف ، کربلا و سامرا مصرف مى کرد.
دنیا گریزى فقیه پارساى شیعه سرانجام پیروانش را بر آن داشت که بجاى اهداى بهاى مسکن ، خانه اى خریده ، نام سید محمود شاهرودى را در سند آن ثبت کنند.
مدتى پس از این کردار خداپسندانه گروهى از نیکمردان کویتى بر آن شدند که با خرید اتومبیلى مرجع کهنسال خویش را از رنج پیاده روى برهانند. آفتاب فروزان نجف با شنیدن این خبر شتابان واکنش نشان داد و آنها را از چنین اقدامى بازداشت .
ما صاحب داریم !
روزگار مرجعیت ستاره تابناک قلعه آقا عبدالله را باید در شمار دشوارترین سالهاى زندگى وى جاى داد. آن بزرگمرد در انجام دادن وظیفه سنگین رهبرى مسلمانان به هیچ چیز جز یارى امامان معصوم علیه السلام دل نبسته بود. نگاهى به یکى از رخدادهاى آن سالهاى دشوار مى تواند ما را در درک میزان توکل و ایمان آن فقیه وارسته یارى دهد:
پایان ماه نزدیک بود، سید على ، فرزند گرانقدر آقا، که مسؤ ولیت امور مالى را بر عهده داشت ، در نگرانى به سر مى برد. فکر مراجعه نانوایان و داروخانه داران ، حقوق ماهیانه دانشجویان علوم اسلامى و نبود بودجه کافى او را مى آزرد و بنابراین نزد پدر شتافته ، گفت : روز آخر ماه است باید بدهکاریها را بپردازیم و حقوق بدهیم ولى پولى نداریم .
آقا فرمود: به من چه ربطى دارد؟ خود امام زمان عج باید درست کند. چرا من غصه اش را بخورم ؟… اى کم اعتقادها شتاب نکنید.
سید على نومید اتاق پدر را ترک گفت ، دیگربار در اندیشه فرو رفته تا شاید راهى بیابد ولى هر چه بیشتر اندیشید، بن بستها را فزونتر یافت . اضطراب رهایش نمى کرد. تصور فردا و بى پولى مرجع شیعه آزارش مى داد. اندک اندک شب فرا رسید و سید على نومیدتر از همیشه آماده خفتن شد که ناگاه صداى کوفتن در همه را در شگفتى فرو برد.
مرد کهنسالى پشت در بود و بر تقاضاى دیدار با مرجعیت شیعه پاى مى فشرد. پیرمرد به محضر آقا شتافت و چهارده هزار دینار به وى تقدیم کرد. سرور فقیهان نجف اندکى در دینارها خیره شد، سپس به فرزندان و اطرافیانش نگریست و فرمود: اى کم عقیده ها، ما صاحب داریم ، حالا پولها را بردارید و به خانه طلبکارها و مسؤ ولان پرداخت شهریه برسانید.
در وادى سیاست
۱۳۴۲ سال آشکار شدن چهره واقعى دستگاه ستم پیشه پهلوى بود. عوامل شاه در این سال حوزه علمیه قم را آماج یورشهاى سنگین خود قرار داده ، امت را در سوگ فرو بردند. خورشید فروزان آسمان مرجعیت چون پدرى سوگمند جنایت خونبار درباریان را محکوم ساخت و با فرستادن تلگرافهاى متعدد به ایران رهنمودهاى لازم را به مردم و دانشوران ارائه کرد.
سفر سبز
هر چند مرجعیت سیل وجوه شرعى و هدایاى مردمى را سمت خانه فقیه بزرگ نجف سرازیر کرد ولى شدت پارسایى آن مرجع پاکدل به اندازه اى بود که حتى گاه از تصرف در هدایا نیز چشم مى پوشید و بسى دشوارتر از طبقات پایین جامعه روزگار مى گذرانید. چنین فردى هرگز در گروه مستطیعان و توانگران جاى نداشت و به جاى آوردن حج بر وى واجب نبود تا آنکه نیکمردى کویتى هزینه این سفر الهى را پرداخت و مرجع شیعه را در شمار حاجیان جاى داد.
سالهاى سیاه
سالهاى پایانى دهه چهل و آغاز دهه پنجاه را باید روزهاى ماتم مرجع وارسته شاهرودى دانست . در این روزگار کینه هاى دیرین بعثیان به حوزه نجف دیگر بار آشکار شد و فرمان اخراج غیر انسانى ایرانیان مقیم عراق مرجعیت شیعه را در نگرانى فرو برد. استاد فقیهان نجف ضمن رد فرستادن رژیم عراق ، که حساب وى را از دیگر ایرانیان جدا مى خواندند، فرمود: ما نیز به حریم حضرت على بن موسى علیه السلام خواهیم شتافت .
با این سخن بستگان و دانشوران بسیار بار سفر بستند ولى بامداد روز موعود تصمیم نوین مرجعیت همه را شگفت زده ساخت . او چنان اندیشیده بود که باید همه دشواریها در نجف بماند و پاسدار میراث هزار ساله فقیهان شیعه شود. بنابراین از راههاى گوناگون به یارى شیعیان و دانش پژوهان پرداخت .
بعثیان ، که در پى از میان بردن قدرت مرجعیت بودند، با پخش شایعات گوناگون وى را آزرده خاطر ساختند و بر آن شدند که با دادگاهى فرمایش فقیه پاکراءى شیعه را به جرم همکارى با سفارت ایران محاکمه و تحقیر کنند.
هر چند این نقشه کاخ نشینان بغداد در سایه ایستادگى قدرتمندانه استاد بزرگ حوزه نجف با شکست روبرو شد ولى تلاش هاى آنها در آزردن خاطر مرجع کهنسال اسلام پایان نپذیرفت . تلاشهاى پلیدى که سرانجام به بار نشست و آن عارف پاکدل را در بستر بیمارى فروافکند.
این بیمارى در شهریور ۱۳۵۳ ش . به اوج رسید و پانزدهم این ماه را فرجام زندگى خاکى آن آفتاب فروزان ساخت .
مؤ منان پیکر پاک مرجع خویش را در بر گرفتند، در حرم امام حسین علیه السلام و برادر گرانقدرش ، حضرت عباس علیه السلام طواف دادند و با دیده اى خونین در صحن آسمانى حضرت على علیه السلام به خاک سپردند.
آثار آفتاب
مرجع زاهد نجف بسیار اندک مى نگاشت . بحثهاى علمى ، عبارتهاى پیوسته و رسیدگى به امور مؤ منان وى را از پرداختن قلم باز مى داشت ولى اندک کتابهاى بازمانده از آن فقیه فرزانه نیز مى تواند نشانه روشن توان علمى اش باشد. فهرست نگاشته هاى آن رادمرد چنین است :
۱٫ تقریرات بحثهاى آیه الله آقا ضیاء الدین عراقى
۲٫ تقریرات اصول فقه آیه الله میرزا حسین نایینى
۳٫ حاشیه بر کتاب گرانقدر عروه الوثقى
۴٫ حاشیه بر کتاب شریف وسیله النجاه .
۵٫ ذخیره المؤ منین
۶٫ رساله هایى در موضوعات گوناگون فقهى ، اصولى ، ادبى و رجالى .
علاوه بر این دانشوران بسیار در مکتب آفتاب شاهرود بالیده اند. دانشمندانى که پس از استاد نور دانش و پرهیزگارى در گیتى مى پراکنند و از میراث نورانى آن پیشواى پارسا پاسدارى مى کنند.
گلشن ابرار جلد ۲//جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم
|