آیت الله روح الله امام خمینیآیت الله سید رضا بهاء الدینیحکایات عرفای برجسته

خبر از شهادت حاج آقا مصطفى خمینى (ره)(آیت الله بها الدینی)

روزى به ایشان عرض کردم: شاگردهاى شما مى‏گویند که شما بیست سال قبل از شهادت حاج آقا مصطفى خمینى، داستان شهادت ایشان را به امام گفته بودید، خواستم از زبان خودتان بشنوم. فرمود: بعد از ظهرى بود رفتم منزل آقا (امام)؛ دیدم ایشان پشت بام نشسته، ما هم نشستیم تا غروب شد. آقا فرمود: شام همین جا بمان.

من صداى حاج آقا مصطفى را شنیدم که به مادرش گفت: امشب که آقا (آیه‏الله بهاءالدینى) این جاست یک کته براى ما درست نمى‏کنى؟ چون شب‏ها چیزهاى حاضرى مى‏خوردند. متوجه شدم امشب به خاطر ما باید کته درست کنند. حاج آقا مصطفى که از پله‏ ها به خاطر غذا بالا و پایین مى‏ رفت، دو مرتبه امام فرمود: مصطفى نیفتى!

دفعه سوم که فرمود: مصطفى نیفتى، یک مرتبه پرده کنار رفت و فیلم حاج آقا مصطفى جلو چشمم آمد. بعد از آن به امام گفتم: این قدر مصطفى، مصطفى نکن! مصطفى باید بیفتد. حاج آقا مصطفى به زندان مى ‏افتد، ولى زندان برایش خوب است، ولى بعدا باید آمادگى‏ اش را داشته باشد (براى شهادت).

اتفاقا وقتى حاج آقا مصطفى از زندان آزاد شد، حالش خیلى خوب بود. گفتم: مثل این که زندان، خوش گذشته است! گفت: با یکى از زندانیان سیاسى هم سلول بودیم، غذاى او را از خانه مى‏ آوردند و سفارش داده بود که پسر آقاى خمینى هم اینجا با ما هم سلول است. لذا غذا را دو نفره مى ‏آوردند.

سلوک معنوی (گفتارها و مصاحبه ها و خاطراتی از آیت الله بهاءالدینی ره) //اکبر اسدی
نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=