س ۲۹۸- عصمت چیست ؟
ج – خداوند سبحان خطاب به رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم مى فرماید: و انزل الله علیک الکتاب و الحکمه ، و علمک ما لم تکن تعلم ، و کان فضل الله علیک عظیما (نساء: ۱۱۳)- و خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد، و آنچه را نمى دانستى به تو آموخت ، و تفضل خدا بر تو همواره بزرگ بوده است .از این آیه شریفه استفاده مى شود که خداوند دو نوع علم به پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم تعلیم نموده است :
یکى ، تعلیم از راه وحى و نزول روح الامین بر ایشان ، که انزل الله علیک الکتاب و الحکمه به ضمیمه گفتار دیگر خداوند سبحان که مى فرماید: نزل به الروح الامین على قلبک (شعراء: ۱۹۳): روح الامین قرآن را بر قلب تو فرود آورد) بیانگر آن است . و دیگرى ، و علمک ما لم تکن تعلم که نوعى القا بر قلب پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلم و الهام الهى بدون واسطه ملک و انزال آن است .
این موهبت الهى همان عصمت و نوعى علم است که بر تمام قواى طبیعى و غرایز و امیال نفسانى غالب و صاحبش را از گمراهى و گناه به طور کلى باز مى دارد، و به واسطه آن نسبت به گناه تنفر و انزجار قلبى پیدا مى کند. که در روایات از آن به این صورت تعبیر شده است که پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم و امام علیه السّلام روحى به نام (روح القدس ) دارند که آنان را از گناه و معصیت باز مى دارد.)شاهد بر اینکه عصمت نوعى علم است ، آیه شریفه گذشته است که بعد از آنکه فرمود: انزل الله علیک الکتاب و الحکمه )، فرمود: و علمک ما لم تکن تعلم در شاءن نزول این آیه شریفه نیز آمده است : سه نفر که برادر بودند، شبانه به خانه یکى از انصار وارد شده و مقدارى آرد گندم و وسایل جنگى از قبیل زره و… را دزدیدند. پیغمبر اکرم دستور جستجو دادند تا اینکه معلوم شد آنان برده اند، زیرا بر خلاف عادت و با آنکه فقیر بودند، نیمه شب از خانه شان دود تنور (به واسطه پختن نان ) بلند شد و اصحاب متوجه شدند و آنان را تعقیب کردند، آنها نیز متوجه تعقیب اصحاب شدند و زره رابه خانه یک شخص یهوى انداختند و گریختند. تا اینکه عده اى از اصحاب به خدمت پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلم رسیدند و از ایشان در خواست نمودند که شخص یهودى را مؤ اخذه کند، و دست مسلمان را قطع ننماید. زیرا علیه مسلمانان تمام مى شد، که خداوند این آیه را نازل فرمود و رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم را از ماجرا مطلع نمود.
بنابراین ، عصمت نوعى علم است که صاحبش را به طور دائم و براى همیشه در راه بندگى قرار مى دهد، و مانع از صدور و معصیت از او مى شود؛ نه از قبیل علم متعارف به حسن و قبح فعل یا علم به مصحلت و مفسده آن ، زیرا این گونه علم گاهى با گمراهى و ارتکاب عصیان و گناه جمع مى شود. و انسان با اینکه قبح و مفسده فعل را مى داند، در عین حال قوه شهویه و یا غضبیه بر او غالب مى گردد و مرتکب آن فعل مى شود، چنانکه خداوند سبحان مى فرماید:افراءیت من اتخذ الهه هوا، و اضله الله على علیم ؟! (جاثیه : ۲۳)پس آیا دیدى کسى را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته ، گمراه گردانید؟!
و نیز مى فرماید: و حجدوا بها و استیقنتها انفسهم (نمل : ۱۴)و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت ، آن را انکار کردند.
خلاصه اینکه : عصمت انبیاء علیهم السلام علمى است که دائما آنها را از گناه باز مى دارد، و اعضا و جوارح آنان را همواره در راه فطرت توحید قرار مى دهد، و هیچ وقت مغلوب قواى طبیعى و هوى و هوس نمى شوند.
امکان تحصیل عصمت
س ۲۹۹– آیا عصمتى که انبیاء و ائمه علیهم السلام دارند، قابل تحصیل و کسب است ؟
ج – امکان به معناى احتمال بله ، ولى دلیل بر اثبات این معنى نداریم .
توضیح معناى عصمت
س ۳۰۰– شما درباره (عصمت ) فرموده اید که تکوینى نیست ، تشریعى است و به همت خود انبیاء علیهم السلام بستگى دارد. مقصود از این سخن چیست ؟
ج – کجا این حرف را زده ایم که عصمت تشریعى است ؟! عصمت نتیجه علمى است که خداوند متعال به معصوم علیه السّلام مى دهد که بر سر دو راهى با اختیار خویش راه خیر را اختیار مى کند؛ بنابراین ، در مورد عصمت تکلیف داریم ، ولى خود عصمت تکلیف نیست ، و پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام که معصوم بودند نیز تکلیف داشتند، و این تکلیف امرى تشریعى است .
س ۳۰۱– آیا معصوم علیه السّلام مى تواند با خدا مخالفت کند؟
ج – بله ، وگرنه تکلیف معنى ندارد.
س ۳۰۲– خداوند سبحان از زبان حضرت یوسف مى فرماید: و ما ابرى ء نفسى ، ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربى . (یوسف : ۵۳)
و من نفس خود را تبرئه نمى کنم ، چرا که نفس قطعا بسیار بد فرما است ، مگر کسى که پروردگارم به او رحم کند.از جمله (الا ما رحم ربى ) استفاده مى شود که حضرت یوسف علیه السّلام عاصم و نگاه دار داشته است ، پس عصمت به تکوین بر مى گردد و به اختیار خود او نبوده است .
ج – معصوم علیه السّلام در مودر معصیت علمى پیدا مى کند که به سوى معصیت گرایش پیدا نمى کند؛ ولى تکالیفى که ما داریم براى پیغمبر و امام علیه السّلام نیز هست . خداوند متعال مى فرماید: و لو لا فضل الله علیک و رحمته ، لهمت طائفه منهم ان یضلوک . و ما یضلون الا انفسهم ، و ما یضرونک من شى ء، و انزل الله علیک الکتاب و الحکمه ، و علمک ما لم تکن تعلم ، و کان فضل الله علیک عظیما (نساء: ۱۱۳)
و اگر تفضل و رحمت الهى در حق تو نبود، گروهى از ایشان آهنگ آن را داشتند که تو را گمراه کنند، ولى کسى جز خود را گمراه نمى کنند، و هیچ گونه زیانى به تو نمى رسانند، و خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل کرد، و (به وحى خویش ) چیزى را نمى دانستى به تو آموخت ، و تفضل خدا بر تو همواره بزرگ است .
نیز مى فرماید: و لقد همت به ، و هم بها لو لا ان راءى برهان ربه . (یوسف : ۲۲)و آن زن ( زلیخا) آهنگ او ( حضرت یوسف علیه السلام ) را کرد، و او نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ آن زن را مى کرد.
بنابراین ، تعلیم الهى علت است براى عصمت پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلم که به سبب آن گناه نمى کند.پس حقیقت عصمت ، علم است که معصوم به واسطه آن از معصیت به دور است ، ولى در عین حال امام و پیغمبر علیهم السلام در مورد آن تکلیف دارند.
س ۳۰۳– آیا معصوم علیه السّلام مى تواند در مورد عصمت و معصیت ، از تکلیف تخلف کند؟ اگر جواب مثبت است ، چرا تخلف نمى کند؟
ج – بله ، مى تواند، ولى تخلف نمى کند چون معصوم است .
س ۳۰۴– خداوند متعال در آیه تطهیر درباره اهل بیت علیهم السلام مى فرماید: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ، و یطهرکم تطهیرا (احزاب : ۳۳)
به یقین خداوند مى خواهد که از شما هل بیت هر پلیدى را بزداید، و شما را چنانکه باید و شاید، پاکیزه بدارد.آیا از این آیه شریفه استفاده مى شود که خداى متعال رجس و پلیدى یا سبب آن یعنى معصیت را از آنها برداشته است ؟
ج – بالاخره آن بزرگواران علیهم السلام در مورد معصیت تکلیف داشتند، و آنچه به ما متوجه است به آنها هم بوده ، و عصمت داشتن آنها ربطى به تکلیف شان ندارد.
س ۳۰۵– آیا صدور معصیت از آنان ، حتى امکان هم ندارد؟
ج – صدور معصیت از معصومین علیهم السلام امکان ندارد.
س ۳۰۶– پس باید عصمت به تکوین برگردد.؟
ج – خیر، آنان تکلیف دارند.
س ۳۰۷– پس مى توان گفت : تکلیف داشتند، ولى عدم صدور معصیت به دست خدا است ، نه به اختیار آنها.
ج – خیر، آنها در مورد معصیت مجبور نیستند، بلکه به اختیار و اراده خود گناه را ترک مى کنند، هر چند اراده آنان تابع اراده خداست .
س ۳۰۸– اگر از پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم گناه سر نمى زد، پس براى چه هر روز استغفار مى نمود. چنانکه در روایت وارد شده است که خود رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم مى فرمود: انه لیغان على قلبى و انى لاستغفرالله بالنهار سبعین مره .(۱۳۵) به یقین قلب من زنگار آلود مى گردد، (از این رود) در هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش مى طلبم .
ج – به یقین پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم معصیت قلبى و خارجى نمى نمود، بنابراین یک معنى براى کلمه (لیغان ) باید در نظر گرفت که حتى معصیت قلبى هم نباشد.
س ۳۰۹– عصمت نتیجه علم است یا خود علم ؟
ج – عصمت ، نتیجه علمى است که خداوند متعال به معصومین علیهم السلام افاضه فرموده است ، زیرا و علمک ما لم تکن تعلم (نساء: ۱۱۳) در آیه گذشته غیر از علمى است که در جمله و یعلمک الکتاب و الحکمه (نساء: ۱۱۳) مطرح است .
ولى از آنجا که آن بزرگواران انسان و بشر هستند، به تکالیف انسانى مکلف هستند، بنابراین در اینجا دو مرحله مطرح است : یک مرحله علم و عصمت ، و مرحله دیگر، مرحله اختیار و توجه تکلیف .
عدم منافات قضا شدن نماز رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم با عصمت آنحضرت
س ۳۱۰– حضرت تعالى در کتاب (سنن النبى ) روایتى از امام علیه السّلام نقل فرموده اید که : (شبى براى حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم عباى دولا انداختند و حضرت روى آن خوابیدند و خوابشان برد و نمازشان قضا شد.)(۱۳۶) این روایت را چگونه معنى و توجیه مى فرمایید؟
ج – حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم بشر بودند، بدنشان احساس استراحت نمود و به خواب ادامه دادند. و این روایت ، حدیث مشهورى است . البته بعد از آن دیگر روى عباى دو لایه نخوابیدند.
س ۳۱۱– آیا این روایت با آن حدیث که رسول اکرم مى فرماید: تنام عیناى ، و لاینام قلبى (۱۳۷) (چشمانم به خواب مى رود، ولى قلبم نمى خوابد.) منافات ندارد؟
ج – معناى این حدیث آن است که هیچگاه خدا را فراموش نمى نمایم و از نظرم نمى رود، و هرگز خدا و موقعیت خلقت خود را فراموش نمى کنم .
س ۳۱۲– چگونه مى شود که آن حضرت خدا را فراموش نکند، ولى حکم واجب او را فراموش نماید؟ و آیا با عصمت آن حضرت سازگار است ؟
ج – حضرت به (بلال ) دستور فرموده بودند که ایشان را بیدار کند، ولى او هم به خواب رفته بود. حضرت به او اعتراض کردند و بلال عرض کرد: (همان کس که در چشمهاى شما تصرف نمود، در چشمهاى من تصرف کرد.)
با این همه ، مخالفت در حالت خواب با عصمت ناسازگار نیست ؛ زیرا این گونه مخالفت ، مخالفت امر نیست تا با عصمت منافات داشته باشد.
معناى آیه لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک …
س ۳۱۳– آیا آیه انا فتحنا لک فتحا مبینا، لیغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاءخر. (فتح : ۱ و ۲) (ما تو را پیروزى بخشیدیم ، چه پیروزى درخشانى ، تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو در گذرد.) که ذنب و گناه براى پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم اثبات مى کند، با عصمت آن حضرت منافات ندارد؟
ج – خیر، زیرا (ذنب ) در آیه به معناى عصیان و مخالتف تکلیف مولوى نیست ، چنانکه (مغفرت ) در این آیه به معناى آمرزش از گناه نیست ، بلکه (ذنب ) از (ذنب ) و به معناى دنباله و تبعه و پیامد است ، چنانکه غفران به معناى سرپوش گذاشتن و ناپدید کردن است .
بنابراین آیه شریفه در مقام امتنان به رسول الله صلى اللّه علیه و آله و سلم است به این که خداوند متعال به واسطه فتح مکه ، تبعات و آثار شوم و پیامدهاى ناگوار قبل از آن مانند انتقام جویى و ایجاد ناامنى و فشار قریش بر آن حضرت ، و بعد از آن را سرپوش گذاشت ، و آن ها را از سر راه آن حضرت برداشت .
هرگز قرآن را فراموش نمى کند
س ۳۱۴– خداوند متعال مى فرماید: سنقرئک فلا تنسى ، الا ماشاء الله (اعلى : ۶ و ۷)
ما به زودى (آیات خود را) بر تو خواهیم خواند، تا فراموش نکنى ، مگر اینکه خدا بخواهد.
آیا از این آیه شریفه بر نمى آید که اگر خدا بخواهد، نسیان و فراموشى براى پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم امکان دارد؟
ج – نخست باید توجه کرد که آیه شریفه فوق در خصوص وحى است ، و همه علما به اتفاق معتقدند که رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم وحى را فراموش نمى کند. و علاوه بر این عده اى از علما بر این اعتقادند که آن حضرت گذشته از اینکه در وحى اشتباه نمى کند همچنان دانسته و به عمده از فرمان مولى مخالفت نمى نماید، و این معناى عصمت است ؛ اما در رابطه با اشتباه و خطا در امور غیر وحى و غیر تکالیف مى گویند: دلیلى بر نفى آن نداریم .
ولى حقیقت این است که خصوص نبى اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم و ائمه هدى علیهم السلام در این امور نیز خطا نمى کنند، اما راجع به سایر انبیاء علیهم السلام ، از صریح قرآن بر مى آید که خطا و نسیان از آنها واقع شده است .
اینک مى گوییم : آیه شریفه فوق در مقام امتنان بر پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم و بیانگر آن است که خداوند به گونه اى این موهبت را به ایشان عطا فرموده و به گونه اى قرآن را به آن بزرگوار تعلیم نموده که هرگز آن را فراموش نخواهد کرد. و استثناء واقع در آیه (الا ماشاء اللّه ) نظیر استثنایى است که در گفتار دیگر خداوند متعال آمده است ، آنجا که مى فرماید: و اما الذین سعدوا ففى الجنه خالدین فیها مادامت السموات و الارض ، الا ما شاء ربک عطاء غیر مجذود (هود: ۱۰۸)و اما کسانى که نیکبخت شده اند، تا آسمانها و زمین برجاست ، در بهشت جاودانند، مگر اینکه پروردگارت بخواهد، این بخششى است که هرگز بریده و گسسته نمى گردد.
و این نشان دهنده قدرت مطلقه حق سبحانه و تعالى است ، یعنى با وجود آنکه خداوند متعال این موهبت را به پیغمبر اکرم داده ولى همچنان قدرت خداوند مطلق است ، و این گونه نیست که با عطا کردن ، از دست قدرتش خارج شده و قادر بر رد آن نباشد، بلکه هر وقت بخواهد مى تواند این عطا را از او بگیرد، گر چه هرگز نخواهد گرفت .
درمحضر علامه طباطبایی//محمدحسین رخشاد