در علوم ظاهر و باطن بکمال بوده است. مصنّفات و مؤلّفات بسیار دارد. نسب وى به دوازده واسطه به ابو بکر صدّیق- رضى اللّه عنه- مىرسد، و نسبت وى در طریقت به شیخ احمد غزّالى است.
وى در کتاب آداب المریدین گفته است: «و أجمعوا على انّ الفقر أفضل من الغنى، اذا کان مقرونا بالرّضا. فان احتجّ محتجّ بقول النّبیّ- صلّى اللّه علیه و سلّم-: الید العلیا خیر من الید السّفلى، قیل له الید العلیا تنال الفضیله باخراج ما فیها، و الید السّفلى تجد المنقصه بحصولالشىء فیها، ففى تفضیل السّخاء و العطاء دلیل على فضل الفقر. فمن فضّل الغنى للإنفاق و العطاء على الفقر کان کمن فضّل المعصیه على الطّاعه لفضل التّوبه.»
در تاریخ امام یافعى مىگوید که: «یکى از اصحاب شیخ ابو النّجیب سهروردى- رحمه اللّه- گفت که: روزى با شیخ در بازار بغداد مىگذشتم، به دکّان قصّابى رسیدیم. گوسفندى آویخته بود. شیخ بایستاد و گفت: این گوسفند مىگوید که: من مردهام نه کشته. قصّاب بیخود بیفتاد. چون به خود باز آمد، به صحّت قول شیخ اقرار کرد و تایب شد.»
توفّى- رضى اللّه عنه- فی شهور سنه ثلاث و ستّین و خمسمائه.
نفحات الأنس، ۱جلد //عبد الرحمن جامى