زندگینامه شیخ صفی الدین اردبیلی(۷۳۵متوفی)

جد سلاطین صفویه است حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده آرد: وی مردی صاحب وقت بود و قبولی عظیم داشت (تاریخ گزیده ص ۷۹۳ ) هدایت در ریاض العارفین نویسد: شیخ العارفین و برهان الواصلین القطب الاصفیاء فی الَافاق صفی الدین اسحاق، نسبت آن جناب بحضرت امام همام موسی الکاظم (ع)می پیوندد. و اجداد عظامش هادیان راه یقین و احفاد گرامش حامیان دین مبین، آن جناب را در مبادی سلوک اشتیاق صحبت اولیا و اصفیای معاصرین بود. و بشوق خدمت ایشان مراحل بسیار پیمود در شیراز با مشایخ صحبت داشت و به رهنمائی آنها طالب شیخ زاهد گیلانی شد. در ماه صیام بصومعهء شیخ رسید،

پس از ملاقات ارادت او را گزید و بشرف مصاهرت نیز ممتاز گردید گویند نسبت ارادت جناب زاهد به دو واسطه به رکن الدین سجاسی میرسد. کرامات و مقامات آن جناب فزون از عهدهء حوصلهء این کتاب است و حاجت به تحریر ندارد و میرزا محمد تقی کرمانی در بحرالاسرار بچند واسطه نقل کرده که حضرت مولوی معنوی بظهور شیخ خبر داده است.

به هر صورت زیاده بر سی سال بهدایت و ارشاد طالبان اشتغال داشتند و زیاده از صدهزار کس تربیت فرمودند در سنهء ۷۳۵ وفات یافتند اگر چه سخن او منظوم نیست در تذکرهء واله این بیت بنام اوست:

آه از این ذکر فسرده چند از این فکر دراز//آه های آتشین و چهره های زرد تو

 (ریاض العارفین ص ۱۰۱ )

براون در تاریخ ادبیات نویسد: اسم او صفی الدین بود وفاتش در گیلان به سال ۱۳۳۴ م( ۱) و در سن هشتاد و پنج سالگی اتفاق افتاد این شخص مدعی بود که به بیست پشت به امام هفتم موسی کاظم میرسد( ۲) با توجه به آنچه مورخ و سیاسی بزرگ رشیدالدین فضل الله در رسائل خود نسبت به او نوشته و با مطالعهء کتاب بزرگی که بنام صفوه الصفا کمی پس از وفاتش مبتنی بر قول فرزندش صدرالدین تحریر یافته است.

در اهمیت و معروفیت او شکی باقی نمی ماند. من هیچ مدرکی نیافتم که شیخ صفی نیز مانند اخلاف خود به این شدت پیرو عقاید شیعه بوده باشد تنها سند ضعیفی هم که قابل اعتناء است عکس این را ثابت میکند. زیرا که رؤسای ازبکیه در مکتوبی که به طهماسب ولد شاه اسماعیل نوشته اند میگویند شنیده ایم شیخ صفی سنی ثابت العقیده بوده است و اظهار تعجب میکنند از اینکه شاه طهماسب نه از حضرت مرتضی علی پیروی می کند و نه از جد اعلای خود متابعت دارد (تاریخ ادبیات برون ج ۴ ص ۱۴ )

تاریخ ثابت می کند که شیخ صفی الدین عزلت گزین بزرگوار اردبیل که سلاطین صفویه نام و نسب خود را از او گرفته اند فی الحقیقه در زمان خود شخصی متنفذ و صاحب قدرت بوده است وزیر بزرگ رشیدالدین فضل الله به ادعیه و شفاعات او توجه داشته و این معنی از مجموعهء رسائل او و از دو رقعه ای که یکی به شیخ نوشته و در دیگری توصیه ای دربارهء شیخ کرده است. معلوم میشود. در رقعهء اخیر که به پسر خود میراحمد حاکم اردبیل نوشته است. وصیت می کند که از رعایت عموم اهالی غفلت نکنی و مخصوصاً نوعی سازی که جناب قطب فلک حقیقت و سباح بحار شریعت، مساح مضمار طریقت، شیخ الاسلام والمسلمین، برهان الواصلین قدوهء صفهء صفا، گلبن دوحهء وفا، شیخ صفی المله و الدین ادام ۲۶ ) در زندگانی ظاهری شیخ صفی خاصه بعد از آنکه – الله تعالی برکات انفاسه الشریفه از تو راضی و شاکر باشد (ایضاً صص ۲۵ دست ارادت به شیخ زاهد داد و در اردبیل ساکن شد حوادث و وقایعی رخ نداد در کودکی موقر و عزلت گزین و محترز از بازی بود در همان روزگار کودکی توجه خاصی به امور مذهبی نشان داد و بمشاهدهء ظهورات غیبیه و عوالم غیرمرئیه توفیق یافت.

چون در اردبیل مرشدی صاحب حال نمیدید و آوازهء شیخ نجیب الدین بزغش شیرازی را شنیده بود میل بزیارت او کرد و بالاخره مادر را راضی نمود به شیراز رفت ولی شیخ رحلت کرده بود درویشان و مشایخ آن دیار خاصه شیخ سعدی شاعر معروف را ملاقات کرد. و معاشرت او پسند خاطرش نیفتاد و ظاهراً با شیخ سعدی درست معامله نکرد و نسخهء اشعار او را که بخط خود تقدیمش نمود نپذیرفت.

عاقبت پسر و جانشین بزغش موسوم به ظهیرالدین شیخ صفی را گفت امروز کسی که رفع حجاب نموده ترا بمقصد رهنمون گردد فقط شیخ زاهد گیلانی است .که در گیلان قرب ولایت شما، بر لب دریا خلوتی دارد، و حلیهء جمال شیخ زاهد را به او وصف کرد شیخ پس از چهار سال بخدمت شیخ زاهد رسید و از او پذیرائی کامل دید در این وقت شیخ زاهد شصت سال داشت بیست و دو سال بقیهء عمر او را شیخ صفی در خدمتش بسر برد شیخ زاهد صبیهء خود بی بی فاطمه را بشیخ صفی داد و از او سه پسر بوجود آمد که یکی صدرالدین است که بعدها رتبهء ارشاد یافت شیخ بنقل مؤلف سلسله النسب در ۷۳۵ درگذشت، و پسر وی شیخ صدرالدین جانشین او گشت شیخ صفی ابیاتی بزبان گیلانی و فارسی سروده است هر چند یکی از رباعیاتش دلالت بر دوستی علی علیه السلام دارد( ۳) لکن معذلک برای من ثابت نیست که او هم مثل اخلاف خود در مذهب شیعه دارای عقیدهء راسخه بوده باشد .

شیخ صفی الدین بی اندازه بتوسعهء سلسلهء تابعهء خود کمک نمود و یکی از ادلهء ما بر قوت نفوذ او قول مولانا از راه مراغه و تبریز شمار طالبان و مشتاقان نمودم، در » : شمس الدین برنیقی اردبیلی است که در سلسله النسب منقول است و گوید سه ماه سیزده هزار طالب به این یک راه بحضرت شیخ آمدند و شرف حضور مبارک شیخ دریافته و توبه کردند و از باقی اطراف به اگر نگوئیم همهء این مریدان از آسیای صغیر می آمده اند. لااقل باید گفت که بسیاری از ساکنین ولایت مذکوره بوده، و « این قیاس هم از این ایام پیروان شیخ صفی در آن ولایت مسکن گزیده و بقسمی استقرار یافتند. که بعدها بزرگترین اسباب تشویش خاطر ( سلاطین عثمانی شدند. (از تاریخ ادبیات برون ج ۴ ص ۳۴ ) برای تفصیل احوال شیخ رجوع شود به صفوه الصفا تألیف ابن بزاز

لغت نامه دهخدا



( ۱ – ( – مرحوم رشید یاسمی در ذیل صفحه بنقل از عالم آرای عباسی نویسد: صبح دوشنبه ۱۲ محرم ۷۳۵ ه ق درگذشت .

۲ – ( دربارهء نسب شیخ و قراینی که بعضی برای رد سیادت این خاندان ذکر کرده اند، رجوع به صفویه در همین لغت نامه شود

۳ صاحب کرمی که صد خطا می بخشد خوش باش صفی که جرم ما می بخشد آن را که جوی مهر علی در دل اوست هر چند گنه ( کند خدا می بخشد (تاریخ ادبیات برون ج ۴ حاشیهء ص ۳۴٫

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *