۱- دین ملحد
امیرالمومنین علیه السلام شهادت دو مرد عادل را بر کفر شخص کافر مى پذیرفت و شهادت هزار نفر را بر برائت او رد مى کرد و مى فرمود: دین ملحد، پنهان است و با گواهى دو نفر ثابت مى شود .
۲- آثار شراب نوشى
از امیرالمومنین علیه السلام پرسیدند، شما معتقدید که شراب نوشیدن از زنا و دزدى بدترست ؟
آن حضرت فرمود: آرى ، زیرا کسى که زنا مى کند بسا مرتکب گناه دیگرى نشود، ولى کسى که شراب نوشید هم زنا مى کند هم دزدى مى کند، هم مرتکب قتل حرام مى شود، و هم نماز نمى خواند .
۳- حد شارب الخمر
امیرالمومنین علیه السلام مى فرمود: کسى که شراب نوشد مست مى شود و در آن حال هذیان مى گوید و به مردم تهمت مى زند، پس شارب الخمر را به اندازه تهمت زننده تازیانه بزنید .
۴- عمر اعتراف کرد
چند نفر شامى در حال احرام ، پنج تخم شتر مرغ ، بریان کرده و خوردند پس از آن گفتند: ما محرم بودیم و این عمل برایمان حرام بود، چون به مدینه آمدند مساءله را از عمر پرسیدند، عمر پاسخش را ندانست و به آنان گفت : چند نفر از اصحاب رسول خدا پیدا نموده و حکم مساءله را از آنها بپرسید، پس مساءله را از بعض اصحاب پیامبر پرسش نمودند، ولى پاسخ آنان مختلف بود، شامیان نزد عمر بازگشته و جریان را گفتند. عمر گفت : در این شهر مردى هست که ما ماموریم در مواقع اختلاف از او حکم بخواهیم ، پس برخاست و با آن گروه به طرف خانه حضرت امیر علیه السلام روانه گردیده آن حضرت را در محلى به نام ینبع یافت ، شامى ها مساءله خود را از آن حضرت پرسیدند.
على علیه السلام فرمود: باید پنج ماده شتر از فحل بکشند و نتاج آنها را جهت قربانى به خانه خدا بفرستند.
عمر گفت : ماده شتر گاهى بچه مى اندازد.
على علیه السلام فرمود: تخم هم گاهى فاسد مى شود. در این موقع عمر گفت : براى مثل چنین مشکلاتى مامور شده ایم از شما سوال کنیم .
مؤ لّف :
اخبار از عترت طاهرین آن حضرت که مشتمل بر بیان فلسفه حکم است زیاد مى باشد و شیخ صدوق (ره ) در این باره کتابى به نام علل الشرایع تالیف نموده است . و در اینجا تنها به ذکر یک خبر بسنده مى کنیم .
روزى منصور (خلیفه عباسى ) مشغول طواف بود مردى به نام ربیع نزد او آمد و گفت : فلان غلام آزاد شده ات مرده و غلام دیگرت سر از بدن او جدا کرده است . منصور بسیار خشمگین شده اتفاقا ابن شبرمه و ابن ابى لیلى و چند تن از قضات و فقهاى دیگر نزد او بودند، منصور حکم مساءله را از آن جویا شد، ولى هیچکس از آنان به او پاسخ نداد. منصور متردد بود، نمى دانست او را بکشد یا نه ؟ بعضى از حاضران به منصور گفتند: در این ساعت شخصى آمده که اگر این مساءله پاسخى داشته باشد نزد اوست . او امام جعفر صادق علیه السلام است که الان مشغول سعى شده است . ربیع به دستور منصور نزد امام رفت و موقعى که آن حضرت در مروه بود مساءله را از آن حضرت سوال نمود.
امام علیه السلام به وى فرمود: مى بینى که من مشغول سعى هستم برو به منصور بگو فقها و دانشمندان نزد تو بسیارند مساءله را از آنها بپرس ! ربیع جریان عدم پاسخگویى آنان را خدمت امام عرضه داشت ولى دستور امام را اجرا کرده نزد منصور برگشت و پیغام آن حضرت را رساند. منصور مجددا او را خدمت امام فرستاد، ربیع خدمت آن حضرت رسید، امام به او فرمود: اندکى حوصله کن تا از سعى فارغ شوم . و چون فارغ گردید در گوشه اى از مسجدالحرام نشست و به ربیع فرمود: نزد منصور برو و به او بگو کسى که سر میت را بریده صد دینار بدهکار است ربیع نزد منصور رفت و پاسخ آن حضرت را گفت .
حضار به ربیع گفتند: برو از او بپرس چرا صد دینار؟
ربیع نزد امام برگشت و فلسفه حکم را سوال نمود. حضرت به وى فرمود: زیرا دیه نطفه بیست دینار، و علقه چهل دینار، و مضغه شصت دینار، و استخوان هشتاد دینار، و گوشت صد دینار، مى باشد، و خداوند مى فرماید: ثم انشاناه خلقا آخر یعنى پس از مرحله گوشت ، او را آفرینشى دیگر پدید آوردیم ، و میت به منزله جنین است که در رحم مادر گوشت و استخوان شده ولیکن روح در او ندمیده است که دیه اش صد دینار مى باشد.
ربیع نزد منصور برگشت و پاسخ آن حضرت را رساند، حضار از این استنباط بسى در شگفت شده باز به ربیع گفتند: نزد حضرت برو و بپرس این صد دینار مال چه کسى مى باشد؟
امام علیه السلام در پاسخ فرمود: مال ورثه نیستند، زیرا این مال را پس از مرگ مستحق شده است ؛ و باید با این پول برایش حج بدهند، یا صدقه و یا در راه خیر دیگرى صرف نمایند
قضاوتهای امیرالمومنین علی علیه السلام//آیه الله علامه حاج شیخ محمد تقی تستری