فصل سى ام : راه علاج

۱- کور کردن با آیینه

غلامى از قبیله قیس با مولاى خود به نزد عثمان رفتند، غلام اظهار داشت که مولایش با زدن ضربه شدیدى چشم او را کور کرده ولى ساختمان چشم سالم است ، مولا به غلام مى گفت : دیه چشمت را به تو مى دهم از قصاص صرفنظر کن . غلام از گرفتن دیه ابا داشت و تنها خواسته اش قصاص بود.

عثمان در حکم قضیه درمانده گردید، از این رو آنان را به نزد حضرت امیر علیه السلام برد و از آن حضرت تقاضاى داورى کرد. مولا یک دیه کامل به غلام تسلیم نمود تا از قصاص ‍ درگذرد. غلام نپذیرفت ، مولا حاضر شد دو دیه بپردازد ولى باز هم غلام امتناع داشت و جز به قصاص راضى نبود.

در این موقع امیرالمومنین علیه السلام به منظور قصاص گرفتن از مولا، آیینه اى طلبیده آن را داغ نمود و آنگاه مقدارى پنبه خواست و آن را خیس کرد و بر اطراف چشم او روى پلکها گذاشت و چشم را در مقابل آفتاب نگهداشت و به وى فرمود: در آیینه نگاه کن و چون قدرى نگاه کرد کور شد، بدون این که آسیبى به ساختمان چشمش وارد شود .

 

 

۲- وزن زنجیر

غلامى زنجیر به پا از کنار دو مرد عبور مى کرد، آن دو نفر در مقدار وزن زنجیر با هم شرط بندى کردند، یکى از آنان گفت : اگر وزن زنجیر فلان مقدار نباشد همسر من سه طلاقه است ، دیگرى گفت : اگر حدس تو درست باشد زن من سه طلاقه است ، پس هر دو برخاسته و به همراه غلام نزد مولایش رفته به مولاى غلام گفتند: زنجیر را باز کن تا آن را وزن نمائیم . مولاى غلام هم گفت : زنم طلاق است اگر بخواهم زنجیر را باز کنم ، همگى نزد عمر رفتند و مشکل را نزد او مطرح کرده از او چاره جویى نمودند.


عمر گفت : سوگند مولایش بر دو سوگند دیگر مقدم است . و آنگاه گفت : بیائید با هم به نزد على بن ابیطالب برویم شاید او براى حل این مشکل تدبیرى بیندیشد، پس به نزد آن حضرت رفته جریان را عرضه داشتند.

امیرالمومنین علیه السلام فرمود: چقدر پاسخش آسان است و سپس دستور داد ظرف بزرگى آوردند و زنجیر را با نخى به پاى غلام بستند و سپس پاى غلام را با زنجیر در میان ظرف گذاشتند بر آن آب ریختند تا این که ظرف پر از آب شد، پس از آن فرمود: زنجیر را بالا ببرید، زنجیر را بالا بردند تا حدى که از آب بیرون شد و در این هنگام ، آب قدرى پائین رفت و آنگاه فرمود: پاره آهن در آب بریزند تا به جاى سابقش ‍ برگردد، چون دستور انجام گرفت فرمود: حالا پاره هاى آهن را وزن کنید، هر چه شد همان وزن زنجیر است .

 

 

۳- تدبیر

مردى نزد امیرالمومنین علیه السلام آمد و گفت : مقدارى خرما جلویم بود، ناگهان زنم پیشدستى کرده دانه اى از آنها برداشته در دهن انداخت پس من سوگند یاد کردم که خرما را چه بخورد و چه بیرون بیندازد طلاق باشد.
امام علیه السلام به وى فرمود: نصفش را بخورد و نصفش را بیندازد، در این صورت تو از سوگندت خلاصى یافته اى .

 

 

۴- سوگند مشکل

مردى را که سوگند یاد کرده بود، که اگر در روز ماه رمضان با همسرش آمیزش نکند او سه طلاقه باشد، نزد امیرالمومنین آوردند، حضرت فرمود: او را به سفر ببرد و به سوگندش وفا کند .

 

 

۵- وزن در

گروهى آهنگر دربى آهنى را به وزنى که صاحبان در براى آن تعیین نمودند معامله نموده در را به طرف مقصد مى بردند، در بین راه کسانى وزن در را از آنان پرسیده و خریداران جریان را گفتند آنان اظهار داشتند وزن در هرگز به این مقدار نمى باشد.

خریداران برگشته از فروشندگان تقاضاى کم نمودن قیمت در را نمودند، آنان ابا کردند نزاعشان در گرفت ، نزد امیرالمومنین علیه السلام رفتند، آن حضرت به آنان اندازه فرورفتگى قایق را در آب نشانه کنید، و سپس فرمود: حالا به جاى در خرماى وزن شده قرار دهید تا به همان اندازه در آب فرو رود، پس فرمود، وزن در به مقدار وزن خرماهاست .

 

 

۶- عیبى در تنفس

مردى که ضربه اى بر سینه اش وارد شده و مدعى بود که در اثر آن ضربه عیبى در تنفسش پدید آمده ، شکایت به نزد امیرالمومنین علیه السلام برده از آن حضرت داورى خواست آن حضرت در صدد آزمایش او برآمده فرمود: نفس ‍ زمانى از سوراخ راست بینى و زمانى از سوراخ چپ بینى خارج مى شود و بامداد از موقع طلوع سپیده تا طلوع آفتاب غالبا از سوراخ راست بینى خارج مى گردد پس شماره نفسهاى مدعى را در همان موقع تعیین نمود، و روز دیگر مردى را در همان سن و سال و در همان موقع مورد آزمایش ‍ قرار داد و آنگاه به نسبتى که نقص وارد شده بود از جانى ارش ‍ جنایت گرفت .

قضاوتهای امیرالمومنین علی علیه السلام//آیه الله علامه  محمد تقی تستری

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *