س ۳۵۱– آیا بطن قرآن از ظواهر است ؟
ج – خیر، از معناى نخست اللفظى هم نیست .
س ۳۵۲– آیا بطن قرآن ، بیان دو مراد به یک اراده است ؟
ج – دو معنى در طول یکدیگرند، نه در عرض هم . مثلا خداوند متعال مى فرماید: و اعبدوا الله و لاتشرکوا به شیئا (نساء: ۳۶)
و خدا را بپرستید، و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید.ظاهر این آیه امر به پرستش خداوند متعال و نهى از پرستش بتها است ، و باطن آن نهى از توجه و التفات به غیر خدا و غفلت از خداوند متعال ؛ زیرا در آیه دیگر مى فرماید: و ما یومن اکثرهم بالله و الا و هم مشرکون . (یوسف ۱۰۶)
و اغلب آنها به خدا ایمان نمى آورند، جز اینکه به او شرک مى ورزند.در این آیه شریفه در عین اینکه خداوند نسبت ایمان به آنان مى دهد، با این حال مى گوید: اکثر مردم مشرکند.
معناى جرى و تطبیق قرآن
س ۳۵۳– جرى و تطبیق قرآن به چه معنى است ؟
ج – یعنى قرآن مثل خورشید و ماه سیر مى کند و هر جا مصداق پیدا کند، قابل انطباق بر آن است .
قرآن کریم ، بیانگر تمام معارف
س ۳۵۴– قرآن کریم در وصف خود مى فرماید: و انزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى ء (نحل : ۸۹)و این کتاب را که روشنگر هر چیز است ، بر تو نازل کردیم .پس چرا ما بسیارى از مطالب را در قرآن نمى بینیم ؟
ج – همه چیز در قرآن وجود دارد ولى ما نمى دانیم ، ندانستن دلیل نبودن نیست .
س ۳۵۵– مثلا چه چیز را مى بینیم و نمى فهمیم ؟
ج – در صورتى گفته مى شود: (مثلا چه چیز)، که بخواهیم براى چیزهایى که مى بینیم و مى فهمیم مثال بزنیم ، ولى در اینجا براى چیزهایى که نمى بینیم و نمى فهمیم نیاز به مثال داریم .
س ۳۵۶– آیا قرآن که (تبیانا لکل شى ء): (بیانگر هر چیز) است ، براى همه این گونه است ؟
ج – غیر از رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم که خداوند متعال به ایشان تعلیم نموده ، براى بقیه رمز است ، مخصوصا علومى که متکى به آراء باشد، اگر انسان از معنایى خوشش بیاید و بدون دلیل روشن آن را بر آیه اى تطبیق کند جایز نیست و تفسیر به راءى است .
مقصود از آیات متشابه
س ۳۵۷– چه آیاتى از قرآن کریم ، آیات متشابه هستند؟
ج – آیاتى که در آنها غیر مراد به مراد شباهت داشته باشد. مانند این آیه که خداوند مى فرماید: الرحمن على العرش استوى (طه : ۵)
خداى رحمان که بر عرش استیلا یافته است .نیز نظیر این آیه که خداوند مى فرماید: و جاء ربک و الملک صفا صفا (فجر: ۲۲)و پروردگارت در حالى که فرشتگان با هم صف در صفند مى آید.
س ۳۵۸– آیا آیات ناسخ و منسوخ از متشابهات هستند؟
ج – بله .
س ۳۵۹– آیا آیات عام و خاص نیز از متشابهات هستند؟
ج – معلوم نیست از متشابهات باشند، زیرا عام و خاص ، و مطلق و مقید، و مجلل و مبین همگى استعمال مى شوند و متداول هستند، و مراد در همه آنها معلوم است .
س ۳۶۰– خداوند متعال درباره عده اى که مى خواهند فتنه انگیزى کنند مى فرماید: فاما الذین فى قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاءویله (آله عمران : ۷)اما کسانى که در دلهایشان انحراف است ، براى فتنه جویى و طلب تاءویل آن (به دلخواه خود)، از متشابه آن پیروى مى کنند.آیا ذکر عام بدون مخصص نیز اخذ به متشابه و موجب انحراف است ؟
ج – عام و خاص در تفهیم و تفهم متداول است ، و اینها را نباید اخذ به متشابه نامید. اخذ به متشابه مانند آن است که گفته شود: (نماز نخوان ، دل پاک باشد.)
و همچنین آیه نجواى پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم که گر ناسخ نداشت ، از متشابهات محسوب مى شد.(۱۴۲) و نیز آیه اى که مى فرماید: و اللاتى یاتین الفاحشه من نسائکم ، فاستشهدوا علیهن اربعه منکم : فان شهدوا، فامسکوهن فى البیوت حتى یتوفاهم الموت ، او یجعل الله لهن سبیلا (نساء: ۱۵)و از زنان شما، کسانى که مرتکب زنا مى شوند، چهار تن از میان خود (مسلمانان ) را برآنان گواه گیرید، پس اگر شهادت دادند، آنان ( زنان ) را در خانه ها نگاه دارید، تامرگشان فرا رسد، یا خدا راهى براى آنان قرار دهد.اگر آیه (جلد) که پس از آن نازل شد و آن رانسخ کرد، نبود، مراد این آیه معلوم نبود و آیه از متشابهات به شمار مى آمد.
س ۳۶۱– آیا تاءویل بدون فتنه انگیزینیز اخذ به متشابه است ؟
ج – چنین کسى اگر قصد فتنه انگیزى ندارد، پس براى چه تاءویل مى کند؟! و غرضش غیر از فتنه انگیزى چیزى نیست . عطف (ابتغاء تاءویله ) بر (ابتغاء الفتنه ) مثل عطف تفسیر، و توضیح آن است .
نسخ و انساء قرآن
س ۳۶۲– خداوند متعال مى فرماید: ما ننسخ من آیه او ننسها، نات بخیر منها او مثلها، الم تعلم ان الله على کل شى ء قدیر (بقره : ۱۰۶)
هر حکمى را نسخ کنیم ، یا آن را به دست فراموشى بسپاریم ، بهتر از آن یا مانندش را مى آوریم ، مگر نمى دانى که خدا بر هر کارى تواناست ؟!
انساء و به فراموشى سپردن آیه چگونه تصور مى شود؟
ج – فراموشى آیه یا سوهر یا بخشى از قرآن براى پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم و مسلمانها به این صورت است که مثلا مى خوابند و صبح بیدار مى شوند در حالى که آن را فراموش کرده اند. آیه شریفه مى خواهد بفرماید: حکمى را بر مى داریم و حکمى جاى آن مى گذاریم که از لحاظ مصلحت ، مثل حکم قبل و یا بهتر از آن است ، بنابراین مصلحت حکم منسوخ یا منسى از دست نمى رود، بلکه مثل یا بهتر از آن به دست مى آید.
البته محدوده دلالت آیه وسیع است و تنها مخصوص حکم نیست ، بلکه احکام و عیان ماند شهادت امام علیه السّلام را شامل مى شود. و اساسا آیه شریفه در مقام پاسخ کسانى است که بیهوده مى گفتند: احکام الهى نسخ و انساء بر نمى دارد، لذا خداوند در آیه بعد در جواب آنها مى فرماید: الم تعلم ان الله له ملک السموات و الار و ما لکم من دون الله من ولى و لانصیر (بقره : ۱۰۷)مگر نمى دانى فمرانروایى آسمانها و زمین از آن خداست ، و شما جز خدا سرور و یاورى ندارید؟!
یعنى خداوند هر گونه خواست مى تواند تصرف کند، و شما سرپرستى غیر از خدا ندارید، او هر گونه بخواهد به مصحلت شما حکم مى کند، این گونه نیست که دست بسته باشد چنانکه یهود مى گفتند: یدالله مغلوله (مائده : ۶۴)دست خدا بسته است .
و روى سخن آیه شریفه بیشتر با یهد است که مى گفتند:، تورات حکم الهى است ، و احکام تورات همواره زنده ، و براى ابد ثابت است ، حتى خداوند متعال هم نمى تواند آن را تغییر دهد.
امّالکتاب و حقیقت قرآن
س ۳۶۳– خداوند متعال مى فرماید: انه لقرآن کریم ، فى کتاب مکنون ، لایمسه الا المطهرون (واقعه : ۷۷ ۷۸)
براستى که این قطعا قرآنى است ارجمند، در کتابى نهفته ، که جز پاک شدگان بر آن دست نزنند (یا: دسترسى ندارند)
در روایتى منقول از حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام با استشهاد به آیه لایمسه الا المطهرون آمده است که : (مس کتابت قرآن حرام است )
ج – در بعضى از روایات نیز این آیه شریفه این گونه معنى شده است : هیچ کس جز مطهرون و پاکان ، و یا این که غیر از اهل بیت علیهم السلام به قرآنى که در لوح محفوظ است راه ندارد؛(۱۴۵) زیرا به نص آیه تطهیر (احزاب : ۳۳) مقصود از (مطهرون ) اهل بیت علیهم السلام هستند.
س ۳۶۴– آیا امّالکتاب همان لوح محفوظ است ؟
ج – بله همان لوح محفوظ است یعنى کتاب مکنون و لوح محفوظ از دسترس دیگران .چنانکه خداوند متعال مى فرماید: لایمسه الا المطهرون (واقعه : ۷۹)جز پاکیزگان نمى توانند بدان دسترسى داشته باشند.
زیرا (مطهرون ) با صیغه اسم مفعول ، یعنى کسى که خدا او را از هر چه ناملایم است پاک کرده است . و در جاى دیگر مى فرماید: حم ، و الکتاب المبین ، انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون ، و انه فى امّالکتاب لدینا لعلى حکیم (زخرف : ۱ ۴)
حا، میم ، سوگند به کتاب روشنگر، ما آن را قرآنى عربى قرار دادیم ، باشد که بیندیشید، و همانا که آن در امّالکتاب به نزد ما سخت والا و استوار است .(على ) یعنى عالى تر از اینکه فهم دیگران به آن برسد. و (حکیم ) یعنى محکم تر از اینکه آن را تجزیه کنند.
تفسیر محیى الدین
س ۳۶۵– آیا تفسیرى که به (محیى الدین ) منسوب است ، نوشته ایشان است یا دیگرى ؟
ج – معروف است که نوشته (عبدالرزاق کاشانى ) است .
در محضر علامه طباطبایی//محمدحسین رخشاد