نام وى عبد الله بن عمر بن محمد بن على بیضاوى شیرازى است. وى را از آن جهت بیضاوى گویند که اهل بیضا واقع در حوالى شیراز بوده و تاریخ نویسان و دانشمندان علم انساب وى را از نژاد فارس مىدانند نه عرب.
شاید مهارت وى در زبان فارسى این مطلب را تقویت نماید زیرا همانگونه که همگان مىدانند ایشان در ادبیات فارسى تسلط فوق العادهاى داشته و فارسى را بخوبى مىنوشته و سخنرانى مىکرده و گاهى نیز به فارسى شعر مىسروده است.
لقب و کنیه
وى به لقب« ناصر الدین» شهرت داشته و این لقب را شاگردان وى براى ایشان انتخاب نمودهاند و بیشتر تاریخ نویسان وى را بدین لقب بیان کردهاند. البته باید دانست که این لقب( ناصر الدین) بیشتر بر پادشاهان، حاکمان و زمامداران اطلاق مىشده ولى دانشمندان این لقب را براى خود انتخاب نمىنمودهاند بلکه شاگردان و پیروان آنان این لقب را براى آنان بر مىگزیدند.
کنیه وى« ابو الخیر» و به قول بعضى« ابو سعید» است و البته لازم نیست وى را فرزندى بدین نام باشد تا کنیه وى قرار گیرد.
ولادت و زندگى
تاریخ ولادت وى معلوم نیست زیرا تاریخ نویسان و شرح حال نگاران اهتمام زیادى در ثبت تاریخ وفات دارند. به همین خاطر در تذکرهها و تراجم سال میلاد وى مجهول است حتى بصورت تقریبى هم بیان نشده است.
زندگى وى در بیضا محل تولدش بوده است. این شهر یکى از شهرهاى استان فارس در جنوب ایران نزدیک به خلیج فارس است.
شیراز و دیگر شهرهاى ایران بعد از پذیرش اسلام همواره مهد علم و دانش بوده و دانشمندان اسلامى در این دیار رشد نمودهاند و این مطلب از منابع و تراجم به خوبى استفاده میشود حتى در این زمینه شهرها و روستاهاى ایران بر شهرهاى مهم اسلامى عراق، شام، حجاز، مصر و غیره… پیشى گرفت.
به خاطر این جو علمى از طرفى و به خاطر استعداد فطرى ذهنى، عقلى و روحى از طرف دیگر، بیضاوى از جوانى نبوغ بزرگى از خود نشان داد و در مدت کوتاهى در شمار دانشمندان بزرگ اسلامى قرار گرفت و در بیضا و شیراز شهرت بسزایى یافت. وى در اصول عقاید اشعرى و در فروع شافعى مىباشد.
مسافرت
تبریز یکى از شهرهاى شمال غربى ایران و مرکز آذربایجان شرقى است. این شهر در سالهاى متمادى یکى از مراکز بزرگ علوم اسلامى بوده که دانشمندان بزرگ جهت افاضه و استفاضه علمى رحل اقامت به این شهر مىافکندهاند. بیضاوى نیز همچون دانشمندان دیگر براى احراز مقام علمى خویش به این دیار سفر نموده تا در مناظره و مباحثه علمى این مرکز علمى شرکت نماید.
در تراجم تاریخ ورود بیضاوى به تبریز نیامده تنها داستان ورود وى به تبریز بیان شده که سبب رسیدن وى به منصب قاضى القضاه شد. داودى در طبقات مفسران( ج ۱ ص ۲۴۲) داستان را چنین مىنگارد:
ورود وى به تبریز با مجلس درس یکى از اساتید بزرگ تبریز مصادف شد. این درس براى فضلاى تبریز برگزار مىشد و آنقدر مهم بود که وزیر حکومت وقت نیز در آن درس حضور مىیافت.
بیضاوى هنگام ورود انتهاى مجلس درس نشست به طورى که کسى متوجه حضور وى نشود. استاد مطلب علمى مهمى بیان کرد و گمان کرد کسى از حاضران توان فهم و پاسخ آن را ندارد. به همین جهت از شاگردان درخواست حل و جواب آن را نمود و گفت اگر نمىتوانید لااقل آنرا حل نمایید و باز اگر نتوانستید مطلب را مانند من بازگو نمایید.
پس از اینکه شاگردان از حل، جواب و تبیین مسئله عاجز شدند و کسى لب به پاسخ نگشود، بیضاوى از آخر کلاس شروع به حل و جواب کرد. استاد در جواب وى گفت: من تا مطمئن نشوم که تو مسئله را خوب درک کردى یا خیر گوش به پاسخ شما نمىدهم پس نخست مسئله را بازگو کن آنگاه پاسخ ده.
بیضاوى در پاسخ استاد فرمود: آیا مسئله را با همان عبارت شما بیان کنم یا معناى آنرا بازگو کنم. در این هنگام استاد مبهوت شد و گفت: با الفاظ من بیان کن، بیضاوى آنرا بیان کرد سپس حلش نمود و در پایان گفت اینگونه که شما مسئله را تقریر کردى اشکالات فراوانى بر آن وارد است که یکایک اشکالات را بیان کرد و پاسخ آنها را نیز ارائه داد و در آخر با استاد مقابله کرد و مسئله اى طرح کرد و پاسخ آن را از استاد درخواست نمود که متأسفانه استاد از پاسخ دادن عاجز بود.
در این هنگام وزیر حاضر در درس، بیضاوى را احضار کرد و وى را در کنار خود در بالاى مجلس درس نشاند. استاد در این لحظه گفت: تو باید بیضاوى باشى سپس وزیر نام وى را پرسید. او گفت من بیضاوى هستم و براى دریافت مقام قضاوت شیراز به خدمت شما رسیدم وزیر وى را احترام و اکرام کرد و هدایاى فراوانى به وى اهدا نمود و او را قاضى القضاه شیراز نمود و روانه استان فارس کرد. البته نام استاد و وزیر در تراجم و تذکرهها نیامده است.
بیضاوى به عنوان قاضى بلکه قاضى القضاه به شیراز بازگشت و تمام دانشمندان نیز وى را مقدم مىداشتند و او را فاضل و عادل در میان مردم و حقوق آنان مىدانستند. البته وى مدت زیادى در منصب قضاوت باقى نماند و آنرا ترک نمود و به تالیف و تدریس روى آورد.
آراء دانشمندان
ابن قاضى شهبه در طبقات مىگوید: بیضاوى صاحب آثار علمى فراوان است وى از دانشمندان و اساتید بزرگ آذربایجان و در شیراز قاضى القضاه بوده است.
سبکى در طبقات شافعیه گوید: وى استاد مبرز و صاحب نظرى بزرگ و زاهد و عابد بوده است.
ابن حبیب گوید: تمام بزرگان آثار وى را ستودهاند.
بازگشت به تبریز
وى پس از ترک منصب قضا در شیراز و به قول بعضى پس از عزل وى از این مقام رحل اقامت به تبریز افکند و ساکن آن دیار شد و بیشتر آثار خود را در این شهر به رشته تحریر درآورد و در نزد همگان به عنوان استاد بزرگ آذربایجان و علامه آن دیار شناخته شد.
وفات
وى در تبریز به سال ۶۸۵ هجرى قمرى وفات نمود. البته اسنوى و سبکى وفات وى را ۶۹۱ ه. ق دانستهاند. وى در تبریز مدفون است. گویند به قطب الدین شیرازى وصیت نمود که در کنار مرقد وى دفن گردد.
آثار
وى داراى آثار فراوان علمى در زمینه علوم گوناگون اسلامى است که به برخى از آنها اشاره میشود:
- 1- انوار التنزیل و اسرار التاویل معروف به تفسیر بیضاوى
- 2- طوالع الانوار در توحید
- ۳- منهاج الوصول الى علم الاصول در اصول فقه شافعى
- ۴- لب اللباب فى علم الاعراب در ادبیات عربى
- ۵- الکافیه در منطق
- ۶- نظام التواریخ به لغت فارسى
- 7- رسالهاى در موضوعات علوم و تعاریف آن
- ۸- الغایه القصوى فى دراسه الفتوى در فقه شافعى