نگارنده در طى مقالاتى در مهنامۀ وحید و نشریۀ دانشکده ادبیات تبریز شرح احوال نیکلسن را نوشته است. اما چون کتاب حاضر بهترین اثر نیکلسن است، و این دانشمند آنچنانکه در خور است، در ایران شناخته نشده، چه بسا کسانى که او را در عداد دیگر خاورشناسان پنداشتهاند، ازاینرو تذکار خلاصۀ زندگىنامۀ وى ضرورى بنظر مىرسد:
خانواده نیکلسن: مارک نیکلسن، نیاى بزرگ شارح مثنوى عضو کوئینز کالج دانشگاه اکسفورد بود، و بعدها به ریاست کوردینگتن کالج در دانشگاه بارباروس ارتقاء یافت. فرزندش موسوم به جان نیکلسن نیز در کوئینز کالج اکسفورد به تحصیل زبان عربى پرداخته و تورات و انجیل را بررسى و در این مورد تحقیق دقیق کرده است. نسخههاى خطى نفیسى از متون اسلامى فراهم نموده و در سال ١٨۴٠ کتابى در باب بنیاد سلسلۀ فاطمیان افریقا منتشر ساخته است.
هنرى الین نیکلسن (١٨٩٩-١٨۴۴) دانشمند مشهور زیستشناسى بود، که به عضویت انجمن سلطنتى بریتانیا در آمد. ابتدا بشغل جراحى اشتغال داشت بعدبسمت استادى تاریخ طبیعى دانشگاههاى سنت (اندریو، ابردین) برگزیده شد. وى تألیفات و مقالات فاضلانۀ فراوانى در باب ژئوفیزیک و حیوانشناسى دارد. فرزند او رینولد الن نیکلسن مفسّر بزرگ مثنوى معنوى مولوى است.
در سال ١٨۶٨ در یورک شایر متولّد شد، از نیاى خویش میراث گرانبهائى مشتمل بر تعداد کتب خطّى نفیس فارسى و عربى یافت. وجود همان متون و محیط خانوادگى و تشویق و تعلیم پروفسور ادوارد براون ایرانشناس نامى، که استاد زبان و ادبیات فارسى وى بود، نیکلسن جوان را بعالم اسلامشناسى و ادبیات عرفانى ایران کشانید.
او تحصیلات مقدماتى خود را در السنه کلاسیک (یونانى و لاتین) در دانشگاه ابردین اسکاتلند شروع کرد، و در سال ١٨٧٧ بمنظور ادامۀ تحصیل به «ترینیتى» کالج در دانشگاه کمبریج وارد گردید. در سال ١٨٨٩-١٨٨٨ حائز رتبۀ اول و برندۀ جائزه شد. از خصایص برجستۀ نیکلسن آنکه در جوانى در ورزش مقام ممتازى داشت، و تا شصت سالگى به ورزش ادامه داد.
بارى وى در محضر دانشمند شهیر تئودور نولد که ودوخویه، زبان و علوم ادبى عربى را فرا گرفت. در سال ١٨٩١ با پروفسور براون آشنا شد، به آموختن زبانهاى فارسى و هندوستانى پرداخت و در آزمایش زبان هندوستانى توفیق شایانى بدست آورد. بالنتیجه به عضویت کالج ترینیتى، در آمد.
این دانشمند عالىمقام، از نخستین گام، مفتون ادبیات صوفیانۀ فارسى گردید.و در سال ١٨٩٨ کتاب «برگزیدۀ غزلیّات عرفانى مولوى» یعنى منتخبى از دیوان شمس تبریزى را توأم با ترجمه و تفسیر بزبان انگلیسى و فارسى از طریق انتشارات دانشگاه کمبریج طبع و نشر نمود. این اثر که در حکم پایاننامۀ تحصیلات وى بود.
او را در عداد شرقشناسان طراز اول قرار داد.
مراحل و مدارج ادارى:
١-در سال ١٨٩٢ عضویت ترینیتى کالج.
٢-در سال ١٩٠١ معلمى زبان فارسى در دانشگاه لندن.
٣-در سال ٢۶-١٩٠٢-تدریس زبان فارسى در کمبریج.
۴-در سال ١٩٢٢ عضویت فرهنگستان بریتانیا.
۵-در سال ١٩٢۶ استادى کرسى عربى دانشگاه کمبریج.
در سال ١٩٠٣ با دوشیزهاى بنام «سیسلیا وارتى» ازدواج کرد، ولى صاحب فرزندى نشد. سیسلیا وارتى ده سال بعد از نیکلسن زندگى کرد.
بیشتر ایام زندگى علمى نیکلسن در کمبریج گذشت، فقط هفت سال از دوران بازنشستگى وى در مدرسۀ علوم شرقى سپرى شد. سرانجام در اثر کار و زحمت زیاد، ضعف باصره پیدا کرد و بتدریج سلامت مزاج را از دست داد، بناچار گوشهگیرى اختیار نمود، و سالهاى آخر عمر خود را در شهر چستر گذرانید، و در ٢٧ اوت ١٩۴۵ م، به سراى جاودانى شتافت.
نیکلسن نشانهاى برجستۀ علمى و دولتى از دانشگاهها و مراجع علمى بدست آورد.
از جملۀ مشاغل وى عضویت آکادمى بریتانیا و عضویت وابستۀ فرهنگستان ایران بود.۵٢ سال از عمر عزیز خود را صرف تحقیق و تتبّع و ترجمه و طبع و نشر متون ادبیات اسلامى، به ویژه کتابهاى اصیل ادبیات عرفانى فارسى کرده است.
بهمین مناسبت پس از فوتش طبق آداب و رسوم و سنن ایرانى مراسمى در تهران برپا گردید. استادان ادب فارسى، على الخصوص شادروان علاّمۀ فقید بدیع الزمان- فروزانفر در رثاى وى قطعهاى سروده که چند بیتى از آن جهت اطلاع دانشپژوهان نقل مىشود:
راد نیکلسناى که بر فضلاءخویشتن را تو پیشوا کردى
اى هنرگسترى که ایران راخدمت اندر خور و سزا کردى
اى فدائى وشى که در ره علمزندگانى خود فدا کردى
قرب پنجاه سال بردى رنجوین همه از براى ما کردى
بس که گفتى ثناى ما بر ماخویش را در خور ثنا کردى
زهرهوار از صریر خامۀ خویشگوش گیتى پر از نوا کردى
نورپاش آمدت روان چون لمعصبحوار آفتابزا کردى
ز آن سنا برق کت سنائى دادعالم تیره پرسنا کردى
شیخ عطّارت آفرینها راندتازه چون ذکر اولیاء کردى
راز صوفى بدفتر آوردىورق از خامه مُشکسا کردى
رمز احوال رهروان طریقبعبارات خوش ادا کردى
وصف رندان پارسا گفتىمدح مردان پارسا کردى
سرّ عرفان که راز بود ز خلقفاش گفتى و برملا کردى
جان غربى بُد از تصوّف دورتو بدین رازش آشنا کردى
سره کردى که اندر آن بازارسکّۀ معرفت روا کردى
پرتو از شمس دین گرفتى وز آنغرب را مشرق ضیاء کردى
و از فروغ کلام مولاناروشن این قیرگون فضا کردى
روى برتافتى ز صحبت خلقخدمت علم بىریا کردى
بجدّ استادى و روان شریفاز هر آلایشى جدا کردى
الخ. . .
هم خدایت جزاى خیر دهادکاین زمان روى در خدا کردى
آثار علمى او را مىتوان در تحت عنوان شش فصل مطالعه کرد.
آثار علمى نیکلسن
فصل اول
متون تصوف اسلامى
١-عرفان اسلام: چهار بار بطبع رسیده است، و آخرین آن در سال ١٩٧٠ در لندن انجام گرفته است.
٢-مطالعات در شعر اسلامى: دو بار بچاپ رسیده است، چاپ اول ١٩٢١- چاپ دوم ١٩٧٠.
٣-مطالعات در تصوف اسلامى: دو بار به حلیۀ طبع پیوسته و نخست در سال ١٩٢١-چاپ ثانوى در سال ١٩٧٠.
۴-مفهوم شخصیت در تصوف: چاپ اول ١٩٢٣ چاپ دوم ١٩۶۴.
۵-رومى شاعر و عارف: متضمّن ترجمه ١١٢ قطعه از مثنوى، و پنج غزل از دیوان شمس تبریز دو فصل از فیه ما فیه، توام با زندگىنامه مولانا جلال الدین- بلخى، و تعلیقات که چهار بار چاپ شده است و اخیرا تحت عنوان مقدمۀ رومى و تفسیر مثنوى معنوى بوسیلۀ دانشگاه تهران طبع و نشر شده است.
۶-منتخباتى از نظم و نثر شرقى: که دوباره طبع گردیده است.
١٧٧-محى الدین ابن العربى (صفحه ٩٠٩-٩٠٧) جلد هشتم.
٨-ابو العلاء معرى (صفحه ٢٢۵-٢٢٢) جلد هشتم.
٩-عشق اسلامى (مسلمان) ، (صفحه ١٧٧-١٧۶) جلد هشتم.
١٠-ناصر خسرو (صفحه ١٨٧-١٨۶) جلد نهم،
١١-صوفیه (صفحه ١٧-١٠) جلد دوازدهم.
١٢-شهاب الدین عمر بن عبد الله سهروردى صفحه ٢١-٢٠) جلد دوازدهم.
١٣-عمر خیام (صفحه ۵٠٩-۵٠٨) جلد دوازدهم.
ج: دائره المعارف اسلامى:
ابراهیم ادهم (صفحه ۴٣۴-۴٣٢) جلد دوم، چاپ ١٩٢٧ م،
٢-اتّحاد (صفحه ۵۶۵) جلد دوم، چاپ ١٩٢٧ م.
٣-سلوک (صفحه ۵۵٠-۵۴٩) جلد چهارم، سال ١٩٣۴ م،
۴-شمس تبریزى (صفحه ٧۴۵-٧۴۴) جلد چهارم، سال ١٩٣۴ م.
۵-معروف کرخى (صفحه ٣٠٧) جلد سوم، سال ١٩٣۶ م.
۶-مجنون (صفحه ٩۶) جلد سوم، سال ١٩٣۶ م.
د: مجلۀ islamica:
١-پیام مشرق از اقبال لاهورى، جلد اول، سال ٢۵-١٩٢۴، لایپزیک
٢-یک اثر قدیمى عربى در خصوص معراج، از صوفى معروف بایزید بسطامى
١٨تصحیح و ترجمه و طبع و نشر آثار عرفاى فارسىزبان ١-برگزیدۀ اشعار دیوان شمس تبریزى: متضمّن ۴٨ غزل تواما با ترجمۀ انگلیسى، بانضمام یادداشتهاى سودمند مربوطه، دو بار بطبع رسیده است.
چاپ اول سال ١٨٩٨ و چاپ دوم در سال ١٩۵٢ م، در کمبریج.
٢-تذکره الاولیاء فرید الدین عطّار: تصحیح متن فارسى با مقدّمۀ انگلیسى، توأما با مقدمۀ فارسى از علاّمه قزوینى و فهرستهاى مربوط (سال ١٩٠٧- ١٩٠۵ لیدن) .
٣-اشعار غنائى فارسى: مشتمل بر ٣۶ قطعه از اشعار سرایندگان فارسى، (سال ١٩٣١، لندن) .
۴-حکایات صوفیانه: متضمّن یک مقدمه و ترجمه ۵١ قطعه از اشعار مثنوى معنوى مولوى (سال ١٩٣١، لندن) .
اهتمام خاصّ نیکلسن نسبت به مثنوى مولوى
مشتمل بر سه بخش مهمّ است:
اول: تصحیح متن مثنوى و شمارهگذارى ابیات و طبع و نشر آن
دوم: ترجمۀ متن مثنوى معنوى، از فارسى به زبان انگلیسى.
سوم: تفسیر مثنوى به زبان انگلیسى.
نیکلسن، این دانشمند صاحبدل، سالهاى متمادى، از عمر خود را صرف تصحیح متن انتقادى و تطبیقى تبیان مثنوى معنوى کرده و این کار سخت را به یارى اخلاص و ارادتى که بآثار منثور و منظوم مولانا داشته و با عنایت جان پاک، و روح تابناک صاحب مثنوى، بنحو احسن به پایان رسانده است.
بدیهى است، علّت العلل مشکلهاى مثنوى، اغلاط و اشتباهاتى است، که در ظرف مدت هفتصد و اندى سال (از زمان مولوى تا حال) بسبب مسامحهکارى کتّاب و یا تصرّفات نارواى مثنوىخوانان در متن مثنوى صورت گرفته است.
باید دانست، که عدم تقیّد نسّاخ، به نقل صحیح متون معتبر، و متابعت نکردن از اصل کلام عمومیّت دارد، ولى در مورد مثنوى به عللى بیشتر است.
مثنوى معنوى از آغاز پیدائى، در مجالس سماع و حال خوانده مىشد، و از همان زمان در میان مریدان مولانا، طبقۀ مثنوىخوان وجود داشتند. بعد از وفاتمولانا، مثنوى را در سر مزار وى، و در مجالس ذکر درویشان فرقۀ مولویّه، در محضر بزرگان قوم، در بین اغلب فرق متصوّفه با آهنگ مخصوص مىخواندند ازاینرو اغلاطى در متن پیدا شده است. از طرف دیگر عدهاى از مریدان خارج از ایران، اقوامى ناآشنا بزبان پارسى بودند. ولى اشعار مثنوى پیوسته ورد زبانشان بود. طبیعى است که از این مجرى امکان تصرّف و اشتباه و غلط خوانى نیز میسّر بوده است.
اصولا متصوّفه مقیّد به نظم و قاعدۀ الفاظ نبودند. شعرى هم که با وجد و حال خوانده شود و پیوسته دسته جمعى تکرار گردد، در معرض تصرّف و تغییر از وضع اصلى خواهد بود.
تصرّفات دیگرى هم در مثنوى کردهاند از جمله: در بعضى موارد، آن را ناقص پنداشته و دریغ مىداشتند که بدان حال بگذارند، لذا با الحاقى از گفتۀ خود یا دیگران، رفع نقص کردهاند، پارهاى از مطالب را چون با عقیدۀ خود موافق نیافتهاند، بزعم خویش آن را اصلاح کردهاند.
کسانى که تعصّب دینى یا مذهبى داشتهاند، در بعضى مواقع اشعار را موافق نظر خود تغییر و تبدیل یا کم و زیاد نمودهاند. چنانکه بعد از اشاعۀ مذهب شیعه در ایران، اشعارى بدان اضافه شده و یا الفاظى را که بمرور زمان تفاوت یافته و نامأنوس شده، تبدیل به الفاظ مأنوس کردهاند، یا اینکه بعضى از کلمات عربى را برداشته، و واژۀ فارسى جایگزین آن کردهاند و مواردى هم لفظ فارسى را غریب یافته مبدّل بعربى نمودهاند.
علاوه بر مطالب مذکور، چون مولوى بواسطه اطلاع وسیعى که از مجارى استعمالات شعراى پیشین، بخصوص سخنسرایان پارسى زبان شمالى ایران، مانند نظامى و خاقانى داشته از آن اطلاعات، در سرودن شعر استفاده کرده است. این تعبیرات کهن و این سبک سخن رسا و شیوا، از شیوۀ شعراى دورۀ بعد از مغول دور بود، و جزء با تتبّع وسیع در آثار گویندگان پیشین، حلّ آن تعبیرات و لغات بسیار مشکل مىنمود. ازاینرو ممکن است و بسیار هم اتّفاق افتاده، که کتّاب و نسّاخ در مثنوى تصرفاتى کرده باشند، تا بخیال خود تعبیرات نامأنوس را بعبارات مأنوسترى مبدّل کنند.
ناگفته نماند، در نتیجۀ فتنۀ مغول، و از بین رفتن دانشمندان و کتابخانهها، فاصلهاى میان متقدّمان و کسانى که بعد از آن دوران مىزیستهاند، ایجاد شد، بهطورىکه اختلاف عظیمى از حیث فکر و تعبیر، میانۀ این دو طبقه حاصل گشت. لذا آنهائى که از فهم مراد یا درک مقاصد مولانا عاجز بودند، و آن را با مبانى فکرى خویش مخالف مىدیدند، تصرّفات ناروائى در متن مثنوى معمول مىداشتند.
دیگر آنکه مولانا به رعایت قواعد علم قافیه، و سایر فنون شعرى مقیّد نبوده و گاهى هم در رعایت این قواعد مسامحه مىکرده، لذا کتّاب و شیفتگان مولوى بجهت حسن خدمت، یا بتصوّر اینکه ناقلان کوتاهى کردهاند، در اشعار و على الخصوص در قوافى تصرّفات زیادى بعمل آوردهاند.
بنابراین مقدمات، تهیۀ نسخهاى از مثنوى که قریب بزمان مولوى بوده و احتمال تغییر و تبدیل در آن کم باشد، بسیار اهمیّت دارد. این خدمت مهم را رینولد ألین نیکلسن ١انجام داده است.
١) – ReynoldA. Nicholson
تصحیح متن مثنوى
نیکلسن چنین گوید:
«بدین ترتیب در تصحیح متن مثنوى مولوى (دفتر اول و دوم) از پنج نسخۀ خطّى استفاده کردهام که چهار مجلّد آن در حدود هفتاد سال بعد از وفات مولانا (۶٧٢ ه. ق) نگاشته شدهاند»
سه نسخه از پنج نسخه را در تحت عنوان A. B. L که متضمّن تمام متن مثنویست بشرح زیر نامیدم:
A: عبارتست از نسخۀ خطّى موزه بریتانیا در تحت شماره or(۵۶٠٢) ,٢٩٠ff در دو ردیف ٢۵ سطرى. کلاّ در هر صفحه ۵٠ بیت-دست خط علىّ بن محمّد که در سال ٧١٨ ه-ق نوشته شده است. ١
B: نسخۀ مونیخ در تحت شمارۀ ٣۵، ff ٢٨١، پنجاه بیت در چهار ستون با خط بسیار خوب و خوانا نوشته شده است. کاتب آن محمّد بن الحاج دولتشاه بن- یوسف شیرازى است. کتابت این نسخه در پانزدهم ذىحجّه سال ٧۴۴ ه. ق پایان یافته است.
نسخۀ L: که در ید تصرّف اینجانب بوده در تحت شماره ff ٣۴١، در ٢۵ سطر و دو ستون (۵٠) بیتى، تاریخ تحریر، آن هفتم ربیع الآخر سال ٨۴٣ ه. ق مىباشد ٢)
١) -نسخه Britishmuseum (ج-س)
٢) -براى مزید اطلاع به تعلیقۀ متن فارسى مثنوى «دفتر اول و دوم» صفحۀ ۶ مراجعه فرمایند. (ج-س)
٢٣دو نسخه بعدى که نسخ c و d باشند فقط متضمّن دفتر اول و دوم مثنوى است به ترتیب زیر:
C: نسخۀ متعلّق به موزۀ بریتانیا در تحت شمارۀ or(۶۴٣٨)١١۴ ff. هر صفحه مشتمل بر هیجده بیت با خطّ خوش نسخ نوشته شده، ولى تاریخ کتابت تصریح نگردیده است. شاید به اوائل قرن چهاردهم هجرى متعلّق باشد.)
D ١نسخۀ مونیخ: در فهرست Aumer تحت شمارۀ و ff ١٠۵ و ٣۵ ضبط گردیده است.
کاتب آن شخصى موسوم به موسى بن یحیى حمزه المولوى است. تاریخ کتابت سال ٧٠۶ ه. ق بوده، که هر صفحه متضمّن نوزده سطر با خط نسخ، در دمشق نوشته شده است. ٢
نسخههاى A. B. C. ٣براى تصحیح متن دفتر اول و نسخههاى A. B. d براى تصحیح متن دفتر دوم مورد استفاده قرار گرفته است.»
ظاهرا نسخههاى دیگر از قبیل نسخۀ مسجد نافذ پاشا (تاریخ کتابت ۶٨٠ ه-ق) و نسخۀ قاهره مورّخ ۶٧۴ ه-ق خیلى نزدیک به سال وفات مولاناست.»
نسخۀ دیگرى که بسیار معتبر است نسخۀ(محمد بن عبد الله قونیوى) است.
و استنساخ آن در روز دوشنبه ماه رجب، سال ۶٧٧ ه-ق تمام شده است»
«فاتح الابیات انقروى نه تنها تفسیر معروف و سودمندیست. بلکه از لحاظ صحّت متن فارسى نیز حائز اهمیّت است»
١) -صفحۀ ۶ تعلیقۀ انگلیسى متن فارسى (ج-س) .
٢) -صفحۀ ٧ تعلیقۀ انگلیسى متن فارسى (ج-س) .
٣) -رجوع شود به تعلیقۀ انگلیسى متن فارسى دفتر اول و دوم (ج-س) .
٢۴بعد از نسخۀ مزبور، نسخۀ بولاق در درجۀ دوم اهمیت قرار دارد که مورّخ ١٢۶٨ ه-ق است.
این نسخه متضمّن دفتر ساختگى و مجعول هفتم است ١و نیز یک فقره ترجمۀ منظوم ترکى از دفتر فوق بعمل آمده که پروفسور ویلسن آن را سخت پسندیده است.
مثنوى عبد اللطیف العباسى گجراتى: وى را دو کتاب شرح مثنوى، در تحت عناوین زیر است:
١-لطایف المعنوى من حدائق المثنوى. طبع لکنهو. سال ١٢٩٢ ه-ق
٢-مرآت المثنوى. فهرست خطى فارسى دیوان هند تنظیم Ethe, شماره ١١٠
این مؤلف مدعى است که متن مثنوى چاپى خویش را بعد از مقابله با ٨٠ نسخه، طبع و نشر کرده است، غافل از آنکه همان کثرت مآخذ و نسخ موجب اشتباهات ٢فراوان شده است. بطور کلى، دفاتر اول و دوم در حدود ۸۰۰ بیت «وارده» دارد.
١) -دفتر هفتم شامل ١١٧۵ بیت است. در سال ١٠٣۵ ه. ق شیخ اسماعیل انقروى مؤلف تفسیر کبیر (فاتح الابیات) در جنگى خطى، باین دفتر برخورده و آن را معرفى کرده است، بنا بگفته حاج خلیفه، شارح مذکور بر این دفتر تفسیرى نگاشته است. اما برخى را عقیده بر این است، که، دفتر هفتم را شیخ نجیب الدین رضائى تبریزى اصفهانى باسم «سبع المثانى» به مثنوى افزوده است. ولى علامه فقید بدیع الزمان فروزانفر را عقیده چنین بود: «یکى از مریدان و معتقدان مولانا که اهل آسیاى صغیر بوده و به زبان فارسى آشنائى چندان نداشته، بقصد تقلید مطالبى بهم پیوسته و از فرط ناهوشیارى و دورى از مجارى استعمالات زبان فارسى، مرتکب اغلاط شنیع گردیده است، حتى یک بیت هم که متضمن فکرى لطیف یا لفظى شریف باشد نظم نداده است» (نقل از رسالهاى تحقیق در احوال و زندگى مولانا جلال الدین محمّد. صفحه ١٧٣) (ج-س)
٢) -به صفحه ١۶ مقدمۀ انگلیسى متن فارسى دفاتر اول، دوم مراجعه شود. (ج-س)
٢۵یعنى در قبال هر ده بیت، یک بیت تحریف شده است، مع ذلک باید گفت که براى فهم معانى لغات مشکل مثنوى، فرهنگ وى کلید بسیار خوبى است. عبد الطیف حدیقه سنائى را نیز طبع و نشر کرده است، نام مثنوى وى «نسخۀ ناسخۀ مثنویات سقیمه» مىباشد. ١
دوم-ترجمۀ مثنوى: ترجمۀ مثنوى بزبان انگلیسى در سه مجلّد است.
سوم-تفسیر مثنوى: تفسیر مثنوى در دو مجلّد، در سال ١٩٣٧ طبع و انتشار یافته است.
مقدمتا یادآور مىشود اگر از فاضل با فضیلت (نیکلسن) ، خطائى در تصحیح متن فارسى مثنوى، یا نسیان و سهو و اشتباهى در ترجمۀ انگلیسى آن سرزده باشد، در خلال این تفسیر با کمال شهامت و صراحت، به اشتباهات خود اعتراف و آنها را به احسن وجوه اصلاح کرده است.
«مقالۀ اینجانب، طى شماره پائیزى سال ١٣۵٠ نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، متضمّن بعضى از آن اشتباهات و رفع آنهاست.»
تفسیر نیکلسن صرفنظر از آنکه، چکیدۀ بیست و هفت فقره از تفاسیر:
فارسى و ترکى و عربى و فرانسوى و انگلیسى و آلمانى است، بر مبناى تحقیقات دقیق علمى کنونى نیز تکیه دارد. زیرا شرایط زمانى و مکانى براى مفسّر مهیّا و امکان تحقیق از هر لحاظ فراهم بوده است.
اگر چه کلیّۀ شارحان در حدود الفاظ و اصول و امور سنتى ببحث مثنوى
١) -به مقدمۀ فصل اول حدیقۀ سنائى که بهوسیله M. Stphenson در سال ١٩١٠ در کلکته طبع و نشر یافته است مراجعه شود. (ج-س)
٢۶پرداختهاند. امّا شاید توش و توان بیشترى به بیان مطالب عرفانى آن، و عمق افکار مولوى را نداشتهاند. لیکن اغلب از زیور علم و ادب بهرور بودند، و عقاید خاصّ خویش را بدان آمیختهاند، و یا در بحث الفاظ گرفتار گشتهاند.
امّا تفسیر نیکلسن مانند دریاى ژرف بىکرانهایست که، انواع گوهرهاى ناسفته را در آن مىتوان پیدا کرد. بقول مشهور مبنى بر درایت و روایت نیست، بلکه بر اصل تفسیر مثنوى با مثنوى و به استعانت دیوان شمس و سایر آثار منثور مولانا شرح گردیده است.
نیکلسن ضمن تبیین موضوعات مثنوى به بحث دربارۀ طرز ضبط مفردات و تراکیب، و معانى لغات مىپردازد، و چگونگى ضبط آنها را در نسخ مختلفۀ خطى و چاپى، ذکر مىکند، و همچنین به نظریات مختلفۀ شارحان مثنوى اشاره مىنماید.
نیز درباره کیفیت شرح آنان بناى بحث انتقادى مىگذارد، و عقاید علماى سلف و مستشرقان و مثنوىشناسان را به مناسبت سابقۀ موضوع، در صورت اقتضا، نقل مىکند، و کتابهایشان را با تعیین مشخّصات برمىشمارد. تراجمى که از متون معتبر منظوم و منثور ادبیات عرفانى و غیر آن که در نتیجۀ کوشش ایرانشناسان و مستشرقان بعمل آمده، با نام مترجم و ناشر و محلّ چاپ و تاریخ دقیق آن، و تعداد چاپها ذکر مىنماید، اگر کتابى در باب عقاید و سنن اسلامى و یا در اصول تصوّف و فرق مختلف آن و ملل و نحل دیگر از رشحات قلم نویسندگان اروپائى موجود باشد، از یادآورى آن غفلت نمىورزد و متون معتبرى که در باب عرفان و تصوّف ایران، بوسیلۀ اقوام غیر ایرانى و آشنا بزبان فارسى از قبیل هند و ترک و عرب و غیره نگاشته شده باشد از مدّ نظر دور نمىدارد،
از جمله مزایاى این کتاب توجه تامّ و تمام مؤلّف دانشمند، به کلیه متون معتبر صوفیانۀ فارسى و عربى و ترکى و هندى و حتى آثار عرفانى غربى است-چه منثور باشند یا منظوم.
٢٧٢-امعان نظر شارح شهیر، به تصریح دقیق موارد اقتباس از منابع، یادشده با قید جزئیات و مشخصات کتاب است مشتمل بر شمارۀ سطر و صفحه و فصل و مجلّد و زمان و مکان و ذکر تعداد چاپهائى که بعمل آمده است.
در صورتى که مأخذ وى نسخ خطّى بوده باشد خود را ملزم مىداند که نام فهرست و شمارۀ کتاب و تاریخ تحریر و نوع خط و تعداد سطر را در یک صفحه و نام راقم سطور را هم بنویسد.
٣-بحث انتقادى و تطبیقى شایسته و بایسته در موضوعات منابع و موارد اقتباس و ذکر صریح اشتباهات مؤلفان است، خواه از نظر لفظ یا خطاى صرفى و نحوى، یا نحوۀ تعبیرات ناروا که مرتکب گردیدهاند.پوشیده نماند، در پارۀ موارد اشتباهات خویش را نیز آشکارا بیان مىنماید.
اصولا مطالب عرفان اسلامى که پر از رموز و کنایات و استعارات است، در السنه ملل مسلمان مدّتهاى مدید که قالب آن عبارات الهامآمیز بود، رواج داشته، بیان آن با زبان انگلیسى، چندان آسان نمىباشد.
جاى تعجب است که نیکلسن با استعانت قلم خلاّقه خویش به تفسیر اصول و اصطلاحات پرداخته و تعبیرات و تأویلات و رسوم و ظواهر آن و چگونگى مقامات و احوال صوفى و وصف سیر و سلوک را، توام با شواهد و داستان و تمثیل نقل کرده است.
از جمله موارد استفاده از متون زیرین را صرفنظر از سایر مشخصات با قید صفحه و سطر نام برده است و نیز متذکر شده که این آثار به کدام زبان اروپائى و در چه تاریخ و بهوسیله چه کسى ترجمه و طبع و نشر یافته است.
متون اشاره شده بدین قرار است.
٢٨١-رسالۀ قشیریه، عرفاى اسلام، عوارف المعارف، کتاب اللمع، کشف- المحجوب هجویرى، کیمیاى سعادت، مرصاد العباد من مبدأ الى المعاد، مطالعات در تصوف اسلامى، نفحات الانس عبد الرحمن جامى، تذکره الاولیاء لزومیات، تدبیرات، اسرار البیان، قوت القلوب، تلبیس ابلیس، اسرار- التوحید، إحیاء علوم الدین، فصوص الحکم، آثار سهروردى،
دواوین شعراى فارسى: دیوان سنائى، دیوان عطار، کلیّات سعدى، رباعیات خیّام، دیوان حافظ، آثار نظامى، دیوان شمس تبریزى، دیوان احمد جام، دیوان پیر هرات، گلشن راز شیخ محمود شبسترى کتابهاى روزبهان بقلى، نىنامۀ جامى و غیره.)
امّا باید دانست که (ترجمه و تفسیر مثنوى) به زبان خارجى بسیار مشکل مىنماید زیرا:
مثنوى در حقیقت یک کتاب حکمت و فلسفه و اخلاق و ذوق و حال و تربیت و علوم اجتماعى است، یعنى کسانى مىتوانند از این کتاب مستطاب برخوردار گردند که، از فلسفه و روانشناسى و علم کلام اسلامى و فقه و اصول و حدیث و تفسیر، بهرهاى داشته باشند.
مثنوى کتابى است محتوى ٧۴۵ حدیث نبوى، توام با تفسیر و توضیح.۵٢٨ آیه از آیات قرآن مجید که بطریق اشاره یا تصریح در آن ذکر شده است. و متضمّن هشتاد و پنج هزار ترکیب وصفى و اضافى است.
این کتاب داراى ١٢٨١ موضوع مختلف و ٢٧۵ تمثیل و داستان است.
مسئلۀ مشکلتر آنکه تفسیر نیکلسن مبنى بر رأى و روایت نیست بلکه بر- اساس تفسیر مثنوى با مثنویست. بعنوان مثال یادآور مىشود که در حین تفسیر ٩٠٠ بیت اول، متجاوز از سیصد بار براى تبیین موضوع از مثنوى شاهد مثال آورده و شرح خود را بر آن تکیه داده است، و نیز به یکصد و چهارده آیه از آیات قرآن مجید با قید سوره و شمارۀ آیه اشاره کرده است.
بدیهى است که مبناى شمارش وى-کشف الآیات فلوگل ١بوده است. بر خلاف مفسران و شارحان مثنوى که همگى از پیروان مکاتب رایج زمان بودند این مثنوىشناس نامى براى پرداختن شرح حاضر، به تجزیه و تحلیل علمى مثنوى و طبقهبندى دقیق مطالب و استقرأ تامّ مسائل و استنتاج عقاید مولانا جلال الدین رومى پرداخته و مستندترین شروح را بعرصۀ وجود آورده است.
١) – Folugel مستشرق آلمانى (١٨٠٢ م-ف ١٨٧٠)
مقدمه کتاب فاتح الابیات روح مثنوی//دکتر جواد سلماسی زاده