ملک الشعرا ابوطالب کلیم کاشانی، در همدان ولادت یافت، لیکن به سبب اقامت طولانی در کاشان به کاشانی مشهور شد مدتی در شیراز سرگرم تحصیل علوم بود. و در عهد جهانگیر به هندوستان رفت و باز به ایران آمد. و سپس به هندوستان بازگشت.
و چندی سرگرم مدح امرای درباری و دولتی سلاطین مغول هندوستان بود تا سمت ملک الشعرایی دربار شهاب الدین شاه یافت و اواخر عمر را در کشمیر گذرانید. تا به سال(۱۰۶۱ ه ق) درگذشت.
کلیم در انواع شعر دست داشت، قصیده و مثنوی را خوب می گفت، لیکن مهارت و استادی او در غزل است که در آن سخن استوار و پر معنی و مضامین بسیار تازه و دقیق دارد وی در معنی آفرینی و نیروی تخیل و وارد کردن کلمات زبان محاوره در شعر معروف است.
غزل زیر از اوست:
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت// ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت
وضع زمانه قابل دیدن دوباره نیست // رو پس نکرد هر که از این خاکدان گذشت
در راه عشق گریه متاع اثر نداشت // صد بار از کنار من این کاروان گذشت
از دستبرد حسن تو بر لشکر بهار // یک نیزه خون گل ز سر ارغوان گذشت
طبعی بهم رسان که بسازی به عالمی // یا همتی که از سر عالم توان گذشت
مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود// آن سر که خاک شد به ره از آسمان گذشت
در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست// در قید نام مانْد اگر از نشان گذشت
بی دیده راه اگر نتوان یافت پس چرا چشم // از جهان چو بستی از او می توان گذشت
بدنامی حیات دو روزی نبود بیش آن// هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن //روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت
(از گنج سخن ج ۳ ص ۹۲ ) و رجوع به تذکرهء نصرآبادی ج ۲ ص ۲۲۰ و تذکرهء آتشکدهء آذر چ شهیدی ص ۲۵۲ و ۱۹۱ و تاریخ ادبیات ایران از آغاز عهد صفویه – مقدمهء دیوان کلیم چ پرتو بیضایی و شعرالعجم، ترجمهء فخرداعی ج ۳ صص ۱۷۲ تا عصر حاضر، تألیف ادوارد برون، ترجمهء رشید یاسمی ص ۱۷۳ و ۱۷۴ و مجمع الفصحا ج ۲ ص ۲۸ شود.
لغت نامه دهخدا