هاشمی تِلِمسانی ، محمدبن احمد، صوفی و متکلم الجزایری در قرن چهاردهم. او از سادات حسنی بود. در ۱۲۹۸ در سُبدو، از توابع تلمسان، به دنیا آمد (عیسی، ص۴۹۹؛ سعدالله، ج۷، ص۱۳۹). پدرش از علما بود و در آنجا مسند قضا داشت. محمد، پس از درگذشت پدرش، به تلمسان سفر کرد و در آنجا به مشاغل گوناگونی پرداخت.
او برای تحصیل علوم دینی پیوسته به مدارس و مساجد میرفت و سپس، به واسطۀ محمدبن یَلِّس، به طریقت درقاویۀ شاذلیه پیوست و با احمد علوی* آشنا شد (عیسی، ص۴۹۹، ۵۱۶؛ د.اسلام، ذیل «هاشمی »). وی در ۱۳۲۹ همراه مرشد خویش، محمدبن یلّس، برای فرار از استعمار فرانسه به شام رفت (عیسی، ص۴۹۹ـ۵۰۰).
پس از مدت کوتاهی عازم ترکیه شد و دو سال در آدنای ترکیه ماند. سپس به دمشق بازگشت و تحصیلات خود را نزد علمایی چون بدرالدین حسنی، جعفر کتانی، امین سُوَید، نجیب کیوان و یوسف نبهانی تکمیل کرد و از محمود عطار و محمد بن یوسف، معروف به کافی، اصول و فقه مالکی را فراگرفت و از مشایخ خود اجازۀ ارشاد یافت (عیسی، ص۵۰۰؛ د.اسلام، همانجا).
پس از درگذشت محمد بن یلّس در ۱۳۵۰، احمد علوی* که به دمشق آمده بود، به هاشمی مقام ارشاد را در طریقت علویۀ درقاویۀ شاذلیه، و ریاست زاویۀ دمشق را اعطا کرد (عیسی، ص۵۰۰، ۵۰۷ـ۵۰۹؛ لینگز، ص۲۹، پاورقی ۱). از آن پس، هاشمی تمام کوشش خود را صرف ترویج تصوف و تعلیم موضوع توحید کرد واز حلقههای درس و ذکر و مواعظ وی در خانه و مسجد و مدارسی چون شامیه و نوریه، استقبال بسیار شد.
او زوایایی نیز در حُمص، حَمات، حلب و دمشق و روستاهای اطراف آن و در اردن و فلسطین برپا کرد و همچنین قسمتی از خانۀ خود را در دمشق، به شاگردان و مریدانش اختصاص داد (عیسی، ص۵۰۱، ۵۰۳ـ۵۰۴؛ کردی، ص۱۴۵؛ د.اسلام، همانجا).
رحلت
هاشمی در ۱۳۸۱ در دمشق درگذشت و در باب صغیر دفن شد(سعدالله، ج۷، ص۱۵۶؛ نویهض، ص۴۵). او شاگردان بسیاری تربیت کرد و، به سبب نوع تعالیم و خردمندی و تقوایش، به مجدّد دین و شعرانی زمان مشهور شد (د.اسلام، همانجا). عبدالقادر عیسی، مؤلف حقائق عن التصوف، از شاگردان وی بود (رجوع کنید به عیسی، ص۵، ۶۶).
محمد هاشمی تبعیت کامل از مرشد صاحب علم و حال را برای سالکان طریق لازم میدانست (رجوع کنید به هاشمی، ص۱۸) و مریدانش را به خلوت و ذکرگویی ترغیب میکرد (عیسی، ص۲۱۷). وی در موضوع توحید، تعالیم اشعری را با آرای ابن سینا دربارۀ صفات خدا و عقاید کلامی سنوسی تلفیق کرد. از نظر او کسب علم، بویژه علم توحید، بر تکتک مؤمنان واجب است، زیرا نه تنها آنان را از افتادن به ورطۀ کفر و شرک نجات میدهد، بلکه به ایشان یقین و آرامش میبخشد (د.اسلام، همانجا).
آثار
او آثاری در توحید و تصوف دارد، از جمله رسالهای به نام عقیده اهل السنه، که بعدها برای سهولت درک و یادگیری خوانندگان، این اثر را به نظم درآورد. وی همچنین بر این رساله شرحی مختصر با عنوان شرح نظم عقیده اهل السنه و شرحی مفصّل با نام مفتاح الجنه فی شرح عقیده اهل السنه نوشت که هر سۀ این رسالهها در ۱۳۷۹ در دمشق به چاپ رسیدند.
دیگر رسالههای او در این باره عبارت اند از:
سبیل السعاده فی معنا کلمتی الشهاده (دمشق ۱۳۴۷)؛ البحث الجامع فی ما یتعلق بالصنع و الصانع (دمشق ۱۳۷۴)؛
و الحدائق الندیه فی الدروس التوحیدیه که چاپ نشدهاست (سعدالله، ج۷، ص۱۵۵، ۱۵۶، ۱۵۶، پاورقی ۱؛ د.اسلام، همانجا).
آثار هاشمی در تصوف اغلب شامل رسالاتی است که در پاسخ به پرسشهای مریدانش نوشتهاست.
آثار او در این باره عبارت اند از:
شرح شطرنج العارفین، منسوب به ابنعربی (سعدالله، ج۷، ص۱۴۰)؛
و الحِلُّ السَدید لما اِستَشکله المرید من جواز الأخذ عن المرشدین، که در آن به ذکر شرایطی پرداخته است که مریدان در آن مجازند شیخ یا طریقت خود را تغییر دهند (عیسی، ص۵۰۴؛ د.اسلام، همانجا). او همچنین اثری به نام معراج التشوف الی حقائق التصوف دارد که تاکنون چاپ نشده است (سعدالله، ج۷، ص۱۳۹ـ۱۴۰).
القول الفصل القویم فی بیان المراد من وصیه الحکیم (دمشق ۱۳۷۶) نیز رسالهای است که در آن به احوال سیاسی و اجتماعی مسلمانان پرداخته و ایشان را از تفرقه بر حذر داشتهاست (عیسی، ص۵۰۲).
منابع :
(۱) محمد هاشمی تلمسانی، شرح شطرنج العارفین، [بیجا] [بیتا]؛
(۲) ابوالقاسم سعدالله، تاریخ الجزائر الثقافی، بیروت ۱۹۹۸م؛
(۳) عبدالقادر عیسی، حقایق عن التصوف، حلبـ سوریه ۱۴۲۸/ ۲۰۰۷؛
(۴) محمدسعید کردی، الجنید، دمشق ۱۳۶۸/۱۹۴۸م؛
(۵) عادل نویهض، معجم اعلام الجزائر، بیروت ۱۹۷۱م؛
(۶) EI2, s.v. “HĀSHIMĪ”, by: J. L. Michon.
(۷) Martin Lings, A sufi saint of the twentieth century, Aligarh [1993].
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۶