زندگینامه ابومنصور بَرَوی(قرن ششم )

بَرَوی ، ابومنصور، فقیه شافعی قرن ششم و عالم در کلام و جدل . نامش را محمدبن محمدبن محمدبن سعدبن عبدالله (ابن خلکان ، ج ۴، ص ۲۲۵) یا محمدبن محمدبن احمدبن اسماعیل (سُبکی ، ج ۶، ص ۳۸۹) و کنیه اش را ابومظفر و ابوحامد گفته اند (ابن جوزی ، ج ۱۸، ص ۱۹۸؛ سبکی ، همانجا؛ ذهبی ، ج ۴، ص ۲۰۰).

ابن خلکان (ج ۴، ص ۲۲۶) نسبت او را بَرَوی ذکر کرده و گفته است که نمی داند این انتساب به کجاست و تأکید کرده که سمعانی هم اشاره ای به این موضوع نکرده است و احتمالاً منسوب به جایی از نواحی طوس است . سبکی (همانجا) بدون هیچ توضیحی این نسبت را بَرُّوی طوسی نوشته و ابن عماد (ج ۴، ص ۲۲۴) نیز همین ضبط را آورده ، اما افزوده است که این نام به برویه ، جدّ او منسوب است .

بروی در ۵۱۷ در طوس به دنیا آمد. نزد محمدبن یحیی ، از شاگردان ابوحامد غزالی ، فقه آموخت و از محمدبن اسماعیل فارسی و عبدالوهاب بن شاه شادیاخی استماع حدیث کرد (سبکی ، ج ۶، ص ۳۹۰؛ ابن قاضی شهبه ، ج ۲، ص ۱۹). پس از حمله ترکمانانِ غز به خراسان و تخریب مراکز علمی و آموزشی نیشابور از آن شهر رفت و در ۵۶۷ وارد بغداد شد (سبط ابن جوزی ، ج ۸، ص ۲۹۲؛ ابن خلکان ، ج ۴، ص ۲۲۵)، اما از حدود بیست سال از زندگی او، یعنی از زمان ترک مدرسه نظامیه در نیشابور تا ورودش به بغداد، اطلاع مهمی در دست نیست .

بروی واعظی فصیح بود و هنگام ورود به بغداد با استقبالی گرم روبرو شد. سپس در مدرسه بهائیه بغداد در نزدیکی نظامیه منزل کرد و همانجا روزانه چند مجلسِ تدریس ترتیب داد. در جامع قصرِ خلافت و مدرسه نظامیه نیز به وعظ و مناظره می نشست و با آنکه طالبان دانش و بزرگانِ مدرّسان و اعیان دولت در مجالس وعظ او شرکت می کردند، همواره آرزوی تدریس در مدرسه نظامیه را داشت و با خواندن امثال و اشعار و نشان دادن اشارات و حرکات ، این اشتیاق را آشکار می کرد، چنانکه خواست او بر همگان روشن شد؛ و چون شایستگی این کار را داشت ، متصدیان به او وعده ( اجازه ) تدریس دادند، اما دیری نپایید که درگذشت (ابن خلکان ، ج ۴، ص ۲۲۵ـ۲۲۶؛ اسنوی ، ج ۱، ص ۱۲۶ـ۱۲۷).

بروی سفری به دمشق کرد. بیشتر نویسندگان ، به نقل از ابن عساکر، تاریخ این سفر را ۵۶۵ نوشته اند. او در خانقاه یا رباط سُمَیساطیّه دمشق منزل کرد و مقداری از اَمالی او را در محضرش خواندند (ابن خلکان ، ج ۴، ص ۲۲۶؛ اسنوی ، ج ۱، ص ۱۲۶؛ سبکی ، همانجا).

رحلت

بروی اشعری مذهب متعصبی بود و در مجالس وعظ حنبلیان را سخت نکوهش می کرد و می گفت که اگر کار در دست من بود، برآنان جزیه می نهادم (ابن اثیر، ج ۱۱، ص ۳۷۶؛ ابن جوزی ، همانجا؛ ذهبی ، همانجا). ازینرو مرگ او و اعضای خانواده و گروهی از اطرافیانش را در ۵۶۷، بر اثر خوردن حلوایی نوشته اند که به دسیسه حنبلیان مسموم شده بود و غالب مورخان و تذکره نویسان این احتمال را وارد دانسته اند. مرگ مشکوک و نابهنگام بروی و اطرافیانش را از جمله رویدادهای مهم بغداد نوشته اند. خلیفه مستضی (حک : رجوع کنید به ۵۶۶ ـ ۵۷۵) در جامع قصر بر او نماز خواند و جنازه اش را در باب اَبرزِ بغداد، در آرامگاه ابواسحاق شیرازی ، به خاک سپردند (ابن خلکان ، همانجا).

بروی در فن خِلاف و جدل مهارت داشت و بزرگان این فن ـ از جمله ابن شدّاد بهاءالدین ابوالمحاسن (متوفی ۶۳۲ ؟)و فخر نوقانی (متوفی ۵۷۶) ـ با او مناظره و مباحثه می کردند. کتاب المقترح فی المصطلحِ او محل مراجعه اکثر فقهاست و شرح تقی الدین ابوالفتح مظفربن عبدالله مصری (متوفی ۶۱۲) بر این کتاب به نام شرح المقترح شهرت فراوان دارد (همان ، ج ۴، ص ۲۲۵). در خلاف نیز تعلیقه ای به نام التعلیقهُ فی الخلافِ والجدل نوشته (همانجا؛ سبکی ، همانجا) که میان مصریان مشهور است و تقی الدین ابوالفتح آن را شرح کرده است .



منابع :

(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶؛
(۲) ابن جوزی ، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم ، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۳) ابن خلکان ، وفیات الاعیان ، چاپ احسان عباس ، بیروت ۱۹۶۸ـ۱۹۷۷؛
(۴) ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب ، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹؛
(۵) ابن قاضی شهبه ، طبقات الشافعیه ، چاپ حافظ عبدالعلیم خان ، حیدرآباد دکن ۱۳۹۸ـ۱۴۰۰/ ۱۹۷۸ـ۱۹۸۰؛
(۶) عبدالرحیم بن حسن اسنوی ، طبقات الشافعیه ، چاپ کمال یوسف حوت ، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛
(۷) محمدبن احمد ذهبی ، العبر فی خبر من غبر ، ج ۴، چاپ صلاح الدین منجد، کویت ۱۹۸۴؛
(۸) سبط ابن جوزی ، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان ، حیدرآباد دکن ۱۳۷۰/۱۹۵۱؛
(۹) عبدالوهاب بن علی سبکی ، طبقات الشافعیه الکبری ، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی ، قاهره ۱۳۸۳ـ۱۳۸۸/ ۱۹۶۴ـ۱۹۶۸٫

دانشنامه جهان اسلام  جلد ۳

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *