برَکَه همدانی (یا: بَرَکَت همدانی) ، از مشایخ صوفیه ، معاصر احمد غزالی (متوفی ۵۳۰) و عین القضاه * همدانی (متوفی ۵۲۵). مهمترین و اصیلترین منبعی که درباره وی موجود است نامه های عین القضاه است . عبدالرحمان جامی در نفحات الانس و همچنین متأخران با استفاده از همین منبع مطالبی درباره وی نقل کرده اند.
قرینه هایی نشان می دهد که وی در حدود ۴۴۰ (ظاهراً در همدان ) متولد شده و بیشتر سالهای عمر خود را در همدان گذرانده و میان سالهای ۵۲۱ تا ۵۲۴ درگذشته است . به گفته عین القضاه ، برکه شیخی امی بوده و از این حیث مانند ابوالحسن خرقانی (متوفی ۴۲۵) است .
با اینهمه ، بر اثر سالها سیر و سلوک به مدارجی عالی از کشف و شهود نایل آمده و به علوم ذوقی و دقایق تفسیر قرآن دست یافته بوده است . عین القضاه در نامه های خود از دخترکی بغدادی یاد می کند که «از خواطر خبر باز می دهد» (عین القضاه همدانی ، ج ۱، ص ۳۷۳) و سپس شیخ برکه را با او مقایسه می کند و می گوید که شیخ «از آن سالکان بود که قبل العشرین بر امثالِ این مطلع شده بود که دخترکِ بغدادی در آن وامانده است ، و پس از آن درگذشت (یعنی از آن مرحله بسی فراتر رفت ) و تا هشتاد سالگی سلوک کرد» (همان ، ج ۲، ص ۴۵۷ـ۴۵۸).
برکه اگر چه حکمت و فلسفه و درسهای متداول اهل مدرسه را نیاموخته بود، در آنچه عین القضاه «راه ایمان » می خواند به مدارج عالی دست یافت . ازینرو، شیخ برکه همانند شیخ ابوالحسن خرقانی نماینده مشایخی بود که علم معنوی ذوقی و اسرار تصوف اسلامی (بخصوص تصوفِ رایج در میان مشایخ بزرگ خراسان ) را در برابر حکمت یونانی قرار می دادند و از آن دفاع می کردند.
از پرتو همین علم بود که شیخ برکه ، اگر چه باز به قول عین القضاه از قرآن جز فاتحه الکتاب و چند سوره دیگر چیزی به یاد نداشت ، به معانی و اسرار قرآن چنان احاطه یافته بود که عین القضاه خود را شاگرد او می دانست و می گفت : «من دانم که قرآن او داند درست ، و من نمی دانم الاّ بعضی از آن » (همان ،ج ۲، ص ۵۱).
مقام و منزلت برکه به عنوان شیخ و عالم ، با وجود امی بودن ، به حدّی بود که همه مریدان احترامی فراوان برایش قایل بودند، چنانکه عین القضاه که مدت هفت سال در مصاحبت او به سر برده می نویسد : «به جلال قدرِ خدا که چون پیش برکت ـ ره ـ بنشستمی خود را از جماعتی که برو سلام کردندی که قالَ یقول ندانستندی که چون بوَد، بسیار کمتر دیدمی » (همان ، ج ۲، ص ۴۵۹).
از ویژگیهای تصوف برکه ، اعتقادی است که مانند حلاج و احمد غزالی درباره ابلیس داشته است . عین القضاه در این باره دو حکایت نقل کرده ، یکی از آنها مطلبی است که برکه از قول شیخ خود فتحه برای عین القضاه نقل کرده است : «از برکت ـ قدّس اللّه روحه ـ شنیدم که فتحه گفتی که ابلیس گفت : در عالم از من سیه گلیم تر فتحه بود و بس . این سخن بگفت و بگریست و کسی نداند که چیست » (همان ، ج ۱، ص ۹۶).
حکایت دوم از قول احمد غزالی نقل شده است : «از خواجه احمد غزّالی شنیدم که هرگز شیخ ابوالقاسم کُرّکانی (و شاید: کرّگانی ) نگفتی که ابلیس ، بل چون نام او بردی گفتی : آن خواجه خواجگان ، و آن سرور مهجوران ». عین القضاه سپس می افزاید : «چون این حکایت وا برکه بگفتم ، گفت : سَرور مهجوران به است ( از ) خواجه خواجگان .» (همان ، ج ۱، ص ۹۷). این مطلب خود تأکیدی است بر عاشقی ابلیس ، چه هجران از برای عاشق برازنده تر است از خواجگی .
منقولات عین القضاه درباره شیخ برکه ، با وجود اینکه بسیار اندک است ، نشان می دهد که وی به کدام طریقه و سنّت تعلق داشته است . تحقیر علوم ظاهری و فلسفه (مشائی ) و تأکید بر کشف و شهود و علم ذوقی و قایل بودن بر اسرار تصوف و وحی و برگزیدن راه عشق همه حاکی از آن است که شیخ برکه همدانی حلقه ای است در زنجیری که در ایران با بایزید بسطامی آغاز شده و نزد مشایخی چون ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر و ابوالقاسم کرکانی و ابوعلی فارْمَدی و احمد غزالی و عین القضاه همدانی تداوم یافته و پس از آن به فریدالدین عطار نیشابوری و مولاناجلال الدین رومی و سرانجام به حافظ شیرازی رسیده است (درباره برکه و مشایخ امی و جایگاه آنها در تاریخ تصوف و عرفان اسلامی رجوع کنید به پورجوادی ، ص ۴۹۹ـ ۵۲۹).
منابع :
(۱) نصراللّه پورجوادی ، «بَرَکه همدانی ، استاد اُمّی عین القضاه »، معارف ، دوره سوم ، ش ۳ (آذر ـ اسفند ۱۳۶۵)؛
(۲) عبدالله بن محمد عین القضاه ، نامه های عین القضاه همدانی ، چاپ علینقی منزوی و عفیف عسیران ، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۵۰ ش .
دانشنامه جهان اسلامجلد ۳
آرامگاه شیخ برکه در شهرستان لالی استان خوزستان واقع شده طایفه ای در بختیاری مشهور به شیوخ برکه داریم.