زندگینامه شیخ احمد غزالی(متوفی۵۲۰)

 احمدبن محمدبن محمد طوسی ، مؤلف، واعظ و عارف برجستۀ قرن پنجم وششم.احمد غزالی، برادر کوچکتر ابوحامد محمد غزالی*، بود. کنیۀ وی ابوالفتوح، والقابش مجدالدین، زین الدین و حجه الاسلام بود (ابن‌خلکان، ج۱، ص۹۷؛ سبکی، ج۶، ص۶۰، ۶۲). تاریخ و محل تولد او در منابع ذکر نشده، اما چون زندگی و تحصیلات این دو برادر به هم نزدیک بوده، براساس تاریخ و محل تولد محمد، احتمالا احمد نیز در طابران طوس و دو سه سالی پس از برادرش محمد، در۴۵۲ یا ۴۵۳ به دنیا آمده است ( پورجوادی، ۱۳۸۴ش، ص۱۶۷؛نیز ← ابوحامد غزالی*).

این دو برادر درکودکی پدرشان را از دست دادند و گفته شده است که پدرشان پیش ازدرگذشت، تربیت فرزندانش را به مردی زاهد و متقی به نام احمد رادکانی سپرد. در طوس بود که احمد، مانند برادرش، تحصیلات مقدماتی خود را در فقه به پایان رساند و هنوز جوان بود که به تصوف گرایید (ابن جوزی، ج۱۷، ص۲۳۷؛سبکی، ج۶، ص۶۰، ۱۹۳ـ۱۹۵).

احمد ابتدا مرید ابوبکر نساج طوسی شد که با چهار واسطه شاگرد جنید است (جامی، ص۳۷۹، ۵۵۹). احتمالاً احمد تا ۴۸۷ که ابوبکر نساج درگذشت، نزد وی بود و وقتی هم که برادرش در ۴۸۸ او را به جای خود در نظامیه بغداد گذاشت، احمد در تصوف شهرت یافته بود (← ابن‌خلکان، ج۱، ص۹۷؛سبکی، ج۶، ص۶۱، ۱۹۷؛خواندمیر، ج۲، ص۳۱۷).

غزالی در بغداد و شهرهای دیگر به فارسی و عربی مجالس وعظ داشت و چندان در وعظ بلیغ و فصیح بود که نه تنها عوام از مجالس او استقبال می کردند بلکه علما و دانشمندان نیز در آن حاضر می‌شدند (سبکی، ج۶، ۶۰؛ابن‌حجر، ج۱، ص۶۴۷).

ازجمله مجالس مشهور غزالی، مجلس وعظ وی نزد سلطان محمود سلجوقی بود که در ازای آن سلطان به او هزار دینار داد (ابن‌جوزی، همانجا؛ذهبی، ج۴، ص۴۶).البته برخی احادیث و اخباری را که غزالی در مجالس وعظ به آنها استناد می جست، صحیح ندانسته اند(←ابن اثیر ،ج۱۰،ص۶۴۰؛ابن حجر، ج۱،ص۶۴۷)، از جمله ابن جوزی (ج۱۷،،ص ۲۳۸) با آنکه اورادر وعظ بسیار توانا می داند احادیثش را موضوعه و معانی مطرح شده در آن را فاسد می شمرد.

بیشتر تذکره‌ نویسان (برای نمونه ←یافعی، ج۳، ص۲۲۴؛سبکی، ج۶، ص۶۱؛حکیم، ص۶۶۶) غزالی را فقیهی خوانده اند که وعظش بر فقاهتش غلبه کرد و دیگر فضائلش تحت‌الشعاع وعظ قرار گرفت و مغفول واقع شد. احمد در کسوت صوفی و واعظ به شهرهای و روستاهای بسیاری در خراسان، آذربایجان و منطقۀ جبال و عراق سفر می کرد، برای مردم وعظ می‌گفت و به دستگیری مستعدان می‌پرداخت. در هر شهری نیز علاقه مندان بسیار می یافت و مردم برای شنیدن سخنانش به مجالس وعظ وی هجوم می‌آوردند (← سهروردی، ص۶۸؛سبکی، ج۶، ص۶۰، ۶۲، ۲۰۱). گفته‌اند که غالبا در وعظ به خود وی هم حالی دست می‌داد و مردم نیز چندان به هیجان می‌آمدند که فریاد می‌کشیدند ، جامه برتن می‌دریدند وجوانان در مجلس وی توبه می کردند (غزالی، ۱۳۷۶ش، ص۶، ۴۲ـ۴۳؛ابن‌مستوفی، همانجا؛سبکی، ج۶، ص۶۲).

بدین‌ترتیب غزالی به سبب سفرهای بسیار و مجالس واعظی که در بلاد اسلامی برپا کرد، نه تنها در زمان حیات خود شناخته شده بود، بلکه شاگردان ومریدان بسیار گرد خود جمع آورد. از جمله شا گردان وی در فقه وحدیث، این اشخاص بودند:ابن شهر آشوب (متوفی۵۸۸)، از محدثان بزرگ شیعه (ابن‌شهر آشوب، ج۱، ص ۹؛افندی اصفهانی، ج۵، ص۱۲۵)؛ابوالقاسم عمربن محمدبن احمدبن عکرمه ،معروف به ابن‌برزی، فقیه شافعی (متوفی۵۶۰) (ابن‌خلکان، ج۳، ص۴۴۴)؛وعبدالواحد آمدی (متوفی۵۵۰)، مؤلف غررالحکم و دررالکلم (حاجی‌خلیفه، ج۱، س۶۱۶) .از جمله مشهورترین مریدان وی نیز عین‌القضاه همدانی* و ابونجیب سهروردی*بودند (جامی، ص۴۱۸، ۴۲۰).

وفات

تاریخ وفات غزالی را بنا بر برخی منابع در ۵۱۷ (رافعی، ج۲، ص۱۶۰ـ۱۶۱؛جامی، ص۳۸۰؛خواندمیر، ج۲، ص۳۱۹) اما بنا بر اکثر منابع در۵۲۰ (ابن‌جوزی، ج۱۷، ص۲۴۰؛ابن‌خلکان، ج۱، ص۹۸؛ذهبی، ج۴، ص۴۵؛یافعی، ج۳، ص۲۲۴ـ۲۲۵)ذکر کرده اند. وی در قزوین وفات یافت ودر همانجا در محله ای که امروزه احمدیه نامیده می شود به خاک سپرده شد (حمدالله مستوفی، ص۷۸۳ـ۷۸۴، ۷۹۰؛جامی ،همانجا ؛قس اوحدی بلیانی، ج۱، ص۲۵۵، که مرقد وی را در بروجرد دانسته است).

آثار احمد غزالی عبارت اند از :

۱) سوانح .

کتابی است به فارسی وبه نثر در باره عشق و روانشناسی عاشق و معشوق از دیدگاه صوفیانه . مطالب عرفانی دراین کتاب به صورتی مجمل وبه زبان اشاره درطی هفتاد و هفت فصل که اکثر آنها کوتاه است نوشته شده است، و مؤلف گاه برای تبیین مطلب ابیاتی عاشقانه و حکایاتی عشقی نیز نقل کرده است( ← سوانح*)

۲) رساله الطیر.

متن اصلی این اثر به زبان فارسی است و از آن ترجمه ای به عربی وجود دارد که معمولا متن عربی را به محمد غزالی نسبت می‌دهند ولی احتمالا متن عربی، نوشتۀ هیچکدام از این دو برادر نیست . این رساله داستان مرغانی است که برای یافتن پادشاه خود، سیمرغ، سفری دراز و پرمخاطره در پیش می¬گیرند وسرانجام به جزیره‌ای که آشیان سیمرغ است، می‌رسند و در آنجا از یاران دیگر که به هلاکت افتادند و نتوانستند به مقصد برسند یاد می کنند. پس سیمرغ به آنان می گوید که «این نه به حکم عجز ایشان بود بلکه به حکم نادوستی ما بود، اگر ارادت ما بودی، اسباب آمدن ایشان ساخته شدی» (غزالی، ۱۳۵۵ش، ص۳۳).

با این کلام، احمد غزالی عقیدۀ کلامی خود را نیز بیان می کند که هر کس به مقصد می‌رسد در می‌یابد که اراده و خواست از حق بوده است و بس. غزالی درپایان رساله از خواننده می‌خواهد که عهدی را که با حق داشته است، تازه کند. تازه کردن عهد به این معناست که از آلودگی‌ها و نجاسات در ظاهر و باطن بپرهیزد، ملازم اوقات نماز باشد و زبان را جز به ذکر حق باز نکند (غزالی، همان، ص۳۴ـ۳۵؛نیز پورجوادی، ۱۳۸۴ش، ص۱۷۷ـ۱۷۸).

غزالی در ضمن این داستان به برخی باورهای دینی نیز اشاره و برای اثبات آن به آیات واحادیث استناد کرده است. استفاده از داستان مرغان برای بیان رمزی و تمثیلی سیر و سلوک معنوی انسان، پیش از غزالی نیز وجود داشته که قدیم ترین آنها درمیان مسلمانان، رساله الطیر ابن‌سینا است و احمد غزالی نیز به احتمال زیاد تحت تاثیر آن بوده است، هر چند اثر ابن‌سینا جنبۀ فلسفی و ادبی دارد، رساله غزالی صرفا صوفیانه و ادبی است (← غزالی، همان، مقدمۀ پورجوادی، ص۵ـ۶).

رساله الطیر نخستین بار به نام داستان مرغان با تصحیح نگارنده همراه با متن عربی در ۱۳۵۵ش به چاپ رسید. سپس در مجموعه آثار احمد غزالی به کوشش احمد مجاهد چاپ شد. ترجمه ای انگلیسی از آن هم به قلم پیتر ایوری صورت گرفته که به ضمیمه ترجمه انگلیسی منطق الطیر چاپ شده است.

۳ و ۴ ) مکاتبات و رسالۀ عینیه.

از غزالی نامه هایی چند خطاب به مریدانش به جا مانده و غرض اصلی غزالی از آنها، ارشاد و هدایت مریدان بوده است. نامه‌های اوهمگی به فارسی اند و برخی از آنها به عین القضات و در پاسخ به سوالات وی بوده است . چون در نامه‌های احمد غزالی، جز در یکی از آنها، پاسخهایی وجود دارد که سوالاتشان صراحتا در متن نامه نیامده، و غزالی هم بیشتر با اشاره و کنایه سخن می گوید، محتوای نامه ها همیشه روشن نیست(برای اطلاع بیشتر از صحت و سقم انتساب این نامه ها به غزالی، ←غزالی ، ۱۳۵۶ش، مقدمه پورجوادی، همان، ص هفت ـ چهارده). نُه نامۀ غزالی به کوشش نگارنده در ۱۳۵۶ش در تهران با نام مکاتبات خواجه احمد غزالی به عین القضات همدانی به چاپ رسید و بار دیگر هفت نامه‌ از این نامه‌ها در مجموعه آثار فارسی احمد غزالی به کوشش احمد مجاهد در ۱۳۵۸ش (ص۴۶۴ـ۴۸۶) چاپ شد (نیز عین القضات همدانی*، مکتوبات*).

در میان نامه‌های غزالی به عین‌القضات، رسالۀ نسبتاً بلندی وجود دارد که به عینیه معروف است، زیرا در این رساله احمد غزالی عین القضات را خطاب قرار داده است . این رساله به نامهای دیگری نیز خوانده شده است، از جمله تذکره، موعظه، رازنامه، میمونه و سلامیه (جامی، ص۴۱۸؛ابن‌کربلائی، ج۲، ص۳۴۰؛غزالی، ۱۳۵۸ش، مقدمه مجاهد، ص۳۶۷ـ۳۶۸). عینیه چند بار تصحیح و چاپ شده ‌است. نخستین بار آن را نصرالله تقوی با نام تازیانه سلوک در ۱۳۱۹ش به چاپ رساند. و سپس جواد نوربخش آن را همراه با سوانح چاپ کرد و سرانجام در ضمن مجموعه آثار احمد غزالی نیز چاپ شد.

این اثر لحنی عاطفی دارد و شبیه به مواعظی است که احمد غزالی در مجالسش بیان می‌کرد. او در این رساله علاوه بر آیات و احادیث، اشعار عربی و فارسی بسیاری نیز آورده است. از جمله نکاتی که غزالی در این رساله برآن تأکید کرده، موضوع کوتاهی زندگی، مرگ و تدارک و آمادگی در برابر آن است. از بخشهای عمیق این رساله تصویری است که غزالی از سرگردانی و حیرانی ذاتی انسان در این عالم ترسیم کرده است. نامۀ فارسی دیگری از احمد غزالی نیز وجود دارد که مطالب آن شبیه به رسالۀ عینیه ولی از آن کوتاه¬تر است. در این نامه نیز غزالی خواننده خود را، که ظاهراً یکی از مریدانش است، ابتدا به یاد مرگ انداخته و سرانجام دعوت به ذکر کرده است (غزالی، ۱۳۵۶ش‌الف، ص۳۳).

۵ ) مجالس.

از جمله آثار پراکنده ای که از احمد غزالی باقی مانده سخنانی است که وی شفاها درمجالس تذکیر و موعظه به میان می آورده است و مریدان وی آنها راثبت می کرده اند؛به تعبیر دیگر صورت مجلس سخنان شیخ یا تقریرات او بوده است. معمولاً این جلسات، همانند سنت همۀ مجالس مشایخ، دربارۀ موضوعی بود که شیخ فی¬البداهه مطرح می‌کرد یا در پاسخ به سوالی بود که یکی از شاگردان مطرح کرده بود (رجوع کنید به ابن‌جوزی، ج۱۷، ص۲۳۸ـ۲۳۹؛سبکی، ج۶، ص۶۱ـ۶۲).

گفته اند که مجموعه‌ای از مجالس وعظ غزالی در بغداد را یکی از مریدان، به نام صاعدبن فارس اللبانی، تدوین کرد و این مجموعه بالغ بر ۸۳ مجلس بود (سبکی، ج۶، ص۶۰؛زرکلی، ج۱، ص۲۱۵).

پاره ای از این مجالس در منابع مختلف درج شده است؛

یکی از این منابع کتاب القصاص و المذکرین ( ص۱۵۴-۱۵۶)اثر ابن جوزی است که در آن از مجالس غزالی در بغداد یاد شده است. ابن جوزی در کتاب المنتظم (ج ۱۷،ص۲۳۸-۲۳۹) نیز ضمن شرح احوال وی برخی از مجالس وی را نقل کرده است. مطالب ابن جوزی را نویسندگان از جمله ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان (ج۱، ص۶۴۸ -۶۴۹) آورده اند. اکثر مجالسی که از احمد غزالی به جا مانده به زبان عربی است.اما وی مجالسی هم به زبان فارسی داشته است. اربلی (ج۱،ص۳۷) نقل می کند که او روزهای شنبه برای ایرانیان وعظ می کرد. وراوینی به پاره ای ازمجالس فارسی وی در مرزبان نامه(ج۱، ۱۴۲-۱۴۳) اشاره کرده است.

گزیده ای از مجالس عربی احمد غزالی در مجموعه ای خطی متعلق به کتابخانه چستربیتی درایرلند، به شماره ۳۶۸۲موجود است وآربری آن را درفهرست اجمالی نسخه های خطی کتابهای عربی محفوظ در کتابخانه چستربیتی( ج۳،ص۷۵) معرفی کرده است.

تقریبا همه مجالس غزالی دراین مجموعه، به کوشش احمد مجاهد با ترجمه فارسی در ۱۳۷۶ درتهران چاپ شده است. ولی یکی از مجالس این مجموعه هم که دربغداد برگزار شده ودر آن شخصی به نام یوسف صوفی ( احتمالا خواجه یوسف همدانی) شرکت داشته وبا احمد مجادله کرده، مستقلا به چاپ رسیده است( برای توضیح بیشتر درباره این مجلس ←پور جوادی، ۱۳۸۱ش،ص۱۲-۱۵).

غزالی در مجالس هم دستورهای عملی داده و هم مباحث نظری تصوف را مطرح کرده است. مجالس وی همچنین مملو از استشهاد به اشعار و امثال است و همچنین اشاره به سخنان صوفیان و عارفان پیشین مانند بایزید، جنید، ابوالحسن نوری وشبلی دارد و به همین جهات اثری ادبی و عرفانی است. در سراسر مجالس توجه به جنبه‌های باطنی و معانی عرفانی قرآن و داستانهان پیامبران دیده می شود. از میان قصص قرآن، بخصوص به داستان موسی و رفتن او به کوه طور و نیز تقاضای رؤیت خدا (اعراف: ۱۴۳) بسیار اشاره شده است (برای نمونه، ←غزالی، ۱۳۷۶ش، ص۲۸، ۳۱، ۵۲، ۶۲ـ۶۳).

غزالی معتقد است که دیدار خدا برای انسان میسر است و حضرت محمد( صلی الله علیه و اله) در شب معراج خدا را دید، زیرا به چیزی غیراز او التفات نداشت. وی خطاب لن ترانی (اعراف: ۱۴۳) به موسی را – که معمولاً متکلمان معتزلی و جهمی، در امکان نداشتن رؤیت خدا، بدان استناد می‌کنند- به‌گونه‌ای دیگر تفسیر کرده و گفته است که نگاه کردن موسی به کوه حجاب شد و اگر به کوه توجه نمی‌کرد، می‌توانست خدا را در آنجا بیبند. از نکات دیگر مجالس، موضوع عشق و اشاره به عشقهای زمینی و همچنین معرفی ابلیس¬ به عنوان عاشق صادق خداست (←همان، ص۱۳ـ۱۴، ۲۹ـ۳۰، ۶۳ـ۶۴).

۶) التجرید فی الکلمات التوحید.

رساله ای است عربی درباره کلمه لااله‌الاالله و درآن غزالی درهر فصل نکته ای عرفانی را براساس عقیده کلامی خود بیان کرده است. به عقیدۀ غزالی توحید، حقیقت کلمۀ لااله‌ا‌لاالله است و همۀ موجودات در حال ذکر این کلمه به زبان حال¬اند، یا به تعبیر دیگر همۀ موجودات از لحاظ وجودی درحال سفر به سوی توحیدند و از نفی «لااله» به‌سوی اثبات «الاالله» حرکت می کنند. غزالی همچنین دو جزء کلمه توحید را باعقیده اشاعره درمورد عدل و فضل الهی منطبق ساخته و گفته که «لااله» عالم عدل است و «الا الله» عالم فضل. کسی که کافر باشد درعالم عدل می ماند و کسی که مؤمن باشد از عالم عدل به عالم فضل می‌رسد (←غزالی، ۱۳۸۴ش، ص۷ـ۸).اگرانسان بخواهد به ایمان الاالله برسد باید ابتدا آگاهانه به زبان و دل لااله‌الاالله بگوید و این مرتبۀ ایمان قلبی یا ایمان عوام است. سپس باید کلمۀ توحید در روح وجان انسان بنشیند و این مرتبۀ ایمان دل یا ایمان خواص است. در این مرتبه انسان عاشق خدا می¬شود و سرانجام به مرتبۀ بالاتر در توحید می¬رسد که به آن ایمان سر یا ایمان خواص‌الخواص می‌گویند. در این مرحله است که فرد به مکاشفه می‌رسد (رجوع کنید به غزالی، همان، ص۶ـ۷).

۷) بحر المحبه فی اسرار الموده.

این کتاب تفسیر سورۀ یوسف به عربی است و از قدیم این اثر به احمد غزالی نسبت داده شده است ولی مطمئن نیستیم که از او باشد. پاره ای از مطالب این تفسیر شبیه به قصه یوسف( الستین الجامع للطائف البساتین) تالیف احمد بن محمد بن زید طوسی است( به اهتمام حمدروشن، تهران۱۳۶۷)واحتمالا میان آنها ارتباطی وجود داشته است. نکات عرفانی و اخلاقی بحر المحبه تحت عنوان نکته واشاره آمده و اغلب ابیات و نیز حکایت هایی از مشایخ معروف قدیم همچون حسن بصری، رابعه عدویه، جنید، شبلی، حلاج، ذوالنون مصری، سهل تستری وابوعلی دقاق درآن نقل شده است( برای نمونه←غزالی،  بحرالمحبه،ص۴-۹) دراین تفسیر غزالی سبب خلقت عالم رامحبت خدا، ومحبوب رازجمله اسماء حق شمرده است ( ← همان ،ص۲). ترجمۀ فارسی این کتاب به نام اسرار عشق یا دریای محبت چاپ شده و اما متن اصلی این اثر (بحر المحبه) را مترجم، به اشتباه، به محمد غزالی نسبت داده است (غزالی، ۱۳۷۸ش، مقدمۀ فقیهی، ص۴) .

۸ ) لباب الاحیاء.

این اثر خلاصۀ احیاء علوم‌الدین محمد غزالی به زبان عربی است (یافعی، ج۳، ص۲۲۴؛زرکلی، ج۱، ص۲۱۴). از این کتاب نسخه هایی چند به جا مانده که قدیم ترین آنها در مجموعه گارت( شماره ۱۴۸۲) دردانشگاه پرینستون محفوظ است. دوبار هم در حاشیه کتاب نزهه الناظرین عبدالملک بن منیر درسالهای ۱۳۰۸و ۱۳۲۸ درقاهره به چاپ رسیده است.

به غیر از آثاری که به او نسبت داده اند، آثاری نیز هست که انتساب آن به وی مردود است. یکی از این آثار، بوارق الالماع فی الرد علی من یحرم السماع بالاجماع، دربارۀ سماع صوفیانه است که جیمز رابسون متن آن را تصحیح و همراه ترجمۀ انگلیسی آن در ۱۹۳۸ چاپ کرده است . اثر دیگر رساله‌ای به عربی به نام سرالاسرار است که صالح حمدان در ۱۹۸۸ در قاهره آن را به چاپ رساند. کتاب بحر الحقیقه نیز که به فارسی است و نگارنده در ۱۳۵۶ش آن را چاپ کرد، از احمد غزالی نیست (برای اطلاع از دیگر آثاری که به اشتباه به احمد غزالی نسبت داده‌اند، ←بهغزالی، ۱۳۵۸ش، مقدمۀ مجاهد، ص۱۲۸ـ۱۳۰).

غزالی طبع شعرنیز داشته و به فارسی و عربی شعرهای اغلب به صورت رباعی می-سروده است (ابن‌مستوفی،  ج۱، ص۳۶ـ۳۸؛خواندمیر، ج۲، ص۳۱۹). پاره‌ای از ابیات فارسی سوانح و رساله الطیر مطمئناً از خود اوست.

غزالی یکی از اولین شاعران صوفی است که بعضی از چهارپاره‌های فارسی را که شاعرشان ناشناس است، می توان به او نسبت داد. بعضی از اشعاراو در میان آثار شاگردانش، مانند عین‌القضات، پراکنده شده و در بعضی از جُنگها نیز اشعاری از احمد غزالی نقل شده است. یکی از منابع قدیم که در آن رباعیات غزالی آمده، نزهه المجالس جمال خلیل شروانی است (ج۱، ص۴۰۶، ش۲۴۳۶ـ۲۴۳۷) که چند رباعی از او در آن نقل شده است. اوحدی بلیانی در تذکره عرفات العاشقین (ج۱، ص۲۵۵ـ۲۵۷) بیست رباعی ویک غزل کوتاه و هدایت نیز در مجمع‌ الفصحا (ج۱، بخش۱، ص۲۵۸ـ۲۵۹) یک قصیده کوتاه و سه رباعی از او آورده است.

تصوف غزالی.

موضوع عشق، که غزالی به سبب آن در تاریخ تصوف شناخته‌شده، ابتدا در کتاب سوانح وی مطرح شده است. تا آن زمان به زبان فارسی اثری مستقل دربارۀ عشق نوشته نشده بود. پیش از غزالی صوفیان از به کار بردن این واژه برای رابطۀ میان انسان و خدا پرهیز کرده و واژۀ محبت را به جای آن به کار برده بودند. در این زمینه آیه ای که مورد توجه غزالی : آیه ۵۴ از سوره مائده است که درآن کلمۀ «یحبهم» (خدا مؤمنان را دوست می‌دارد) پیش از «یحبونه» (مؤمنان خدارا دوست می‌دارند) آمده و این موضوع به نظر احمد غزالی نشانه‌ای است از اینکه خدا محبِ (عاشق) انسان وانسان محبوبِ (معشوق) اوست و محبوبیت انسان نزد خدا پیش از محبت وی به خدا بوده است به عبارت دیگر محبت خدا مقدم برمحبت انسان به وی است(غزالی، ۱۳۵۹ش، ص۱۲، ۲۱ـ۲۲) عشق نزد احمد غزالی اساسا جنبه مابعد الطبیعی دارد؛حقیقتی است که از ازل از ذات حق نشئت گرفته است وبه همراه روح ازمرتبه اطلاق خارج شده وبه مراتب عاشقی ومعشوقی تنزل کرده است وباید یکبار دیگر درقوس صعود این مراتب را پشت سر بگذارد وبه اصل خود و حقیقت یگانگی خود بازگردد. بنابراین هرچند که معشوق تجلی حسن وجمال الهی است و عاشق طالب وصال اوست ولی کمال وصال او وقتی است که دویی عاشقی ومعشوقی درنتیجه فنای عاشق، به توحید درعشق می انجامد. بدین ترتیب عاشق باید درنهایت فراتر از معشوق رود تا درعشق مطلق یا همان حقیقت ازلی محو شود(برای توضیح بیشتر ← پورجوادی، ۱۳۸۴، ص۱۷۰ـ۱۷۲).

یکی از جنبه‌های تصوف عاشقانۀ غزالی،

توجه به حسن و جمال یا زیبایی است که از کمالات معشوق است و موجب دلدادگی عاشق و شوق او می گردد. دربرابر حسن وجمال وکمالاتی که درمعشوق است اوصافی هم در عاشق است . درمعشوق ناز و استغنا و بی نیازی وعزت است و دربرابر آنها درعاشق حالاتی است چون نیاز وبیچارگی و درویشی و عجز و مذلت. عشق همچنین موجب درد وبلای عاشق می گردد. درواقع تحمل این درد و بلا و سختیهاست که موجب رشدو پرورش درخت عشق دروجود عاشق می شود وسرانجام اورا به وصال معشوق می رساند. وصالی که درحقیقت به رسیدن عاشق به معشوق خلاصه نمی شود بلکه عاشق باید از هستی خود دست بشوید. به عبارت دیگر وصال حقیقی از نظر غزالی فنای عاشق درمعشوق است. این مطلب را وی با استفاده از تمثیلهای گوناگون بیان کرده که یکی از آنها تمثیل پروانه ورفتن او به طرف آتش وسرانجام سوختن درآن است، تمثیلی که اواز حلاج گرفته است. تفاوت غزالی و حلاج در استفاده ازاین تمثیل این است که حلاج حرکت پروانه به طرف شمع رابه منظور رسیدن به یقین می داند که آخرین مرحله ازآن را می توان حق الیقین نامید، ولی احمدغزالی پرواز پروانه را به طرف شمع وطواف او برگرد آثش را پرواز شوق و عشق می خواند و سوختن پروانه و خاکستر شدن اورا حقیقت وصال می داند (غزالی،۱۳۵۹، ص۳۲)

از دیگر ویژگیهای تصوف غزالی،

تبرئه کردن ابلیس وموحد دانستن وی است (ابن‌جوزی، ج۱۷، ص۲۳۹؛ابن‌ابی‌الحدید، ج۱، ص۱۰۷ـ۱۰۸). غزالی (همان، ص۴۹) نیز، مانند حلاج، ابلیس را عاشقی بلند همت می دانست که حاضر نبود جز خدا معشوقی اختیار نماید، لذا به آدم سجده نکرد و حتی لعنت خدا را پذیرا شد.

یکی از خصوصیات تصوف عاشقانه غزالی توجه او به عشق انسانی یا به اصطلاح عشق مجازی است.غزالی اساسا عشق یا محبت را حقیقت واحدی می داند که درمراتب مختلف ممکن است شدت و ضعف پیدا کند ولی ماهیت آن همچنان باقی می ماند. به تعبیر فلاسفه ، عشق از نظر احمد غزالی مقول به تشکیک است. بنابراین همانطور که حسن وجمال یک حقیقت است که درمجالی مختلف ظهورمی کند ودرهمه احوال ودرهمه مجالی همان حسن است، عشق نیز درهرسینه ای که جای گیرد ونسبت به هردرجه از حسن و جمال که باشد عشق است. از اینجاست که صورتهای زیبا دراین عالم، که همه مظاهر حسن کلی وشاهد جمال الهی اند، ازنظر غزالی محبوب ومورد توجه عاشق قرار می گیرد.

احمد غزالی را برخی از نویسندگان به خاطر شاهد بازیهای وی نکوهش کرده اند(ابن‌جوزی، ج۱۷، ص۲۳۹ـ۲۴۰؛
سبکی، ج۶، ص۶۲) در حالی که برخی دیگر ، مانند شمس تبریزی(ج۱،‌ص۳۲۴ـ۳۲۵) نظر بازی وی را توجیه کرده و گفته اند که نظر عارف به شاهد نه از روی شهوت بلکه از روی عبرت است وعارف با دیدن حسن و زیبایی مقید به حقیقت حسن کلی راه می برد و به همین جهت است که آنها عشق مجازی را درصورتی که پلی باشد برای رسیدن به عشق حقیقی جایز دانسته اند( برای اطلاع بیشتر پورجوادی، ۱۳۸۷ش، ص۱۸۳-۱۹۱)

تأثیر احمد غزالی. 

غزالی یکی از مشایخ پر تحرک و اهل سفر، و سفرهایش به منظور دستگیری از طالبان و ارشاد مریدان و موعظه برای عامه مردم بود. او نه فقط در شجره‌نامۀ سلسلۀ سهرودیه*، بلکه در شجره‌نامۀ مشایخ بزرگ و سلاسل صوفیانۀ مرتبط با این سلسله، از جمله مولویه و کبرویه و ذهبیه، نیزحضور دارد. نام وی در میان مشایخ سلسلۀ نعمت اللهیه نیز از طریق یکی از شاگردانش، به نام ابوالفضل صان‌بن عبدالله بغدادی، وجود دارد (←ابن‌کربلائی، ج۱، ص۶۸، ۹۷).

غزالی از طریق آثار خود در نویسندگان و شعرای بعدی تأثیر گذاشت.

از جمله رساله‌الطیر او در نوشتن رسائلی با همین مضمون، مانند منطق الطیر عطار، مؤثر بود. وی همچنین قالب جدیدی برای موضوعات عرفانی ابداع کرد. مؤلفان صوفی تا زمان غزالی فقط از نثر برای بیان مقاصد استفاده می کردند، اما غزالی در کتاب سوانح خود، برای تصویر کردن موضوعات عرفانی، در بسیاری از فصول از شعر کمک گرفت. از همین فن ، حمیدالدین ناگوری در لوایح، سعدی در نوشتن گلستان، و پس ازاو جامی در تألیف لوایح تقلید کرده‌اند. فخرالدین عراقی نیز در تالیف لمعات*، علاوه براینکه از لحاظ صوری ازروش غزالی پیروی کرده از حیث محتوی نیز کوشیده تصوف عاشقانۀ غزالی را با عقاید مکتب ابن‌عربی جمع کند ( برای اطلاع یشتر← غزالی، ۱۳۵۹، مقدمه پورجوادی، ص‌پنج؛بیست و هفت تا بیست و نه)

چون غزالی نخستین کسی است که مذهب تصوف عاشقانه را  که اساس شعر عاشقانه صوفیانۀ فارسی است  در خراسان شرح و بسط داد، تأثیر عمیقی بر ادبیات عرفانی ما گذاشت. تفسیر عرفانی و روانشناسانه از خصوصیات چهرۀ معشوق و ابداع تصویرها و تعبیرات شاعرانه برای مفاهیم عارفانه قبل از اینکه جایی در اشعار صوفیان داشته باشد، در اشعار و آثار او وجود داشته است و البته برخی از این تصویرهای شاعرانه از طریق وی احیا یا شایع شد. از قرن هفتم به بعد نیز رد پای بسیاری از مضامینی را که شاعرانی صوفی همچون عطار، عراقی وحافظ به کار برده‌اند، می‌توان در آثار غزالی جست. درواقع ، هر عارفی از عشق سخن گفته به نحوی تحت تأثیر او و آثارش بوده است. بدین ترتیب، غزالی هم از لحاظ اجتماعی یعنی ایجاد تشکیلات خانقاهی و تأسیس سلسله مؤثر بوده و هم از لحاظ آرائی که در تصوف عاشقانه مطرح کرده است (←پورجوادی، ۱۳۸۴، ص ۱۷۱-۱۷۵، ۱۸۶ـ۱۸۷).



منابع:
(۱) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بی‌جا، ۱۳۸۵هـ / ۱۹۶۵؛
(۲) ابن‌اثیر؛
(۳) ابن‌جوزی ، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمدعبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۴) همو، کتاب القُصّاص والمُذکِرّین، تحقیق قاسم سامرائی ریاض ۱۴۰۳؛
(۵) ابن‌حجر عسقلانی، لسان المیزان، چاپ عبدالفتاح ابوغده، بیروت ۱۴۲۳/ ۲۰۰۲م؛
(۶) ابن خلکان؛
(۷) ابن‌شهر آشوب، المناقب آل ابی طالب ، قم، بی‌تا.؛
(۸) ابن‌عماد حنبلی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹م؛
(۹) ابن‌کربلائی ، روضات الجنان و جنات الجنان ، چاپ جعفرسلطان القرائی، تهران ۱۳۴۴ـ۱۳۴۹ش؛
(۱۰) ابن‌مستوفی، تاریخ اربل، حققه وعلق علیه سامی‌بن السید خماس الصقار، بغداد۱۹۸۰؛
(۱۱) عبدالله افندی اصفهانی، ریاض العلما وحیاض الفضلاء، تحقیق سید احمد حسینی، قم۱۴۰۱؛
(۱۲) تقی‌الدین محمد اوحدی بلیانی، تذکره عرفات العاشقین و عرضات العارفین، چاپ سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران ۱۳۸۸ش؛
(۱۳) نصرالله پورجوادی، «احمد غزالی»، در آشنایان ره عشق، به کوشش محمودرضا اسفندیار ، زیرنظر نصرالله پورجوادی، تهران۱۳۸۴ش؛
(۱۴) همو، «داستان‌هایی از شاهدبازی احمد غزالی»، عقل و الهام در اسلام۲ جشن‌نامه هرمان لندولت، زیرنظر تدلاوسن، تهران ۱۳۸۷ش؛
(۱۵) همو، «مجلس احمد غزالی با حضور یوسف صوفی»، معارف، دوره نوزدهم، ش۱، ص۳؛
(۱۶) جامی، نفحات الانس من حضرات القدس ، چاپ محمود عابدی ، تهران ۱۳۸۶ش؛
(۱۷) حاجی‌خلیفه؛
(۱۸) محمدتقی خان حکیم، گنج دانش جغرافیای تاریخی شهرهای ایران، مقدمه عبدالحسین نوایی، چاپ محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران ۱۳۶۶ش؛
(۱۹) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، خواندمیر، محمدبن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج۴، چاپ صلاح الدین المنجد، کویتم ۱۹۸۴؛
(۲۰) عبدالکریم‌بن محمد رافعی قزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، به کوشش عزیزالله عطاردی، بی جا (نشر عطارد)، ۱۳۷۶ش؛
(۲۱) سعدالدین وراوینی، مرزبان نامه، چاپ محمد روشن، تهران۱۳۶۷ش؛
(۲۲) عبدالوهاب‌بن علی سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، چاپ محمود محمد طناحی وعبدالفتاح محمدحلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶؛
(۲۳) ابوحفض شهاب‌الدین عمربن محمدبن عبدالله سهروردی، کتاب عوارف المعارف، بیروت ۱۹۶۶م؛
(۲۴) محمد خلیل شروانی، نزهه المجالس، چاپ محمد امین ریاحی، تهران ۱۳۶۶ش؛
(۲۵) شمس‌الدین محمد تبریزی، مقالات شمس تبریزی، چاپ محمد علی موحد، تهران ۱۳۶۹ش؛
(۲۶) احمد غزالی، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، چاپ احمد مجاهد، تهران ۱۳۵۸ش؛
(۲۷) همو، سوانح، بر اساس تصحیح هلموت ریتر، چاپ نصرالله پورجوادی، تهران ۱۳۵۹ش؛
(۲۸) همو، داستان مرغان متن فارسی رساله الطیر خواجه احمد غزالی، به انضمام رساله الطیر امام محمد غزالی، چاپ نصرالله پور جوادی، تهران ۱۳۵۵ش؛
(۲۹) همو،بحر المحبه فی اسرار الموده فی تفسیر یوسف، بی‌جا، بی‌تا؛
(۳۰) همو، مکاتبات خواجه احمد غزالی با عین القضات همدانی، چاپ نصرالله‌ پورجوادی، تهران ۱۳۵۶شب؛
(۳۱) همو، «مکتوبی از احمد غزالی»، چاپ نصرالله پورجوادی، در جاویدان خرد، س۳، ش۱، بهار ۱۳۵۶الف؛
(۳۲) همو، التجرید فی کلمه التوحید، چاپ احمد مجاهد، ۱۳۸۴ش؛
(۳۳) همو، مجالس، تقریرات احمد غزالی عارف متوفی ۵۲۰ متن عربی با ترجمه فارسی نسخه منحصر به فرد مورخ ۸۰۷ه، چاپ احمد مجاهد، تهران ۱۳۷۶ش؛
(۳۴) ابوحامد محمد غزالی، اسرار عشق یا دریای محبت ترجمه بحر المحبه فی اسرار الموده، ترجمه میرزا ابوالحسن فقیهی آیه‌الله‌زاده گیلانی، قم ۱۳۷۸ش؛
(۳۵) ابومحمد عبدالله‌بن اسعد یافعی یمینی، مراه الجنان و عبره الیقظان، حیدرآباد دکن ۱۳۳۸؛
(۳۶) افست بیروت۱۳۹۰/۱۹۷۰م؛
رضا قلی‌خان هدایت ، مجمع الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۸۲ش.

Arthur J. Arberry, The Chester Beatty Library A Handlist of the Arabic manuscripts .V3,Dublin.1958

 دانشنامه جهان اسلام جلد  ۱۵

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *