نخست – بررسى نظرات و دیدگاهها راجع به شخصیت زراره.
ابو غالب زرارى (م ۳۶۸ ه ) که در زمان غیبت صغرى مى زیسته و خود از خاندان زراره بوده است درباره ویژگیهاى زراره مى گوید: «زراره فردى خوش سیما، تنومند و سفیدپوست بود، براى نماز جمعه خارج مى شد. در حالى که کلاهى سیاه بر سر و عصایى در دست داشت. اثر سجده در پیشانیش ظاهر بود. مردم در دو طرف راه مى ایستادند و به خاطر جلال و هیبتش، وى را مى نگریستند. او اهل بحث و مناظره بود و هیچ کس به پاى او نمى رسید، تنها عبادت بود که او را از سخن باز مى داشت. و متکلمان شیعه از شاگردان وى مى باشند.» (۱)
محمدبن اسحاق الندیم (م ۴۳۸ ه ق ) در مورد شخصیت زراره چنین یادآور شده است: «زراره در بعد فقه، حدیث و کلام یکى از بزرگترین رجال شیعه مى باشد.» (۲)
ابوالعباس احمد بن على بن العباس النجاشى (م ۴۵۰ ه ) در مورد شخصیت زراره چنین مىنویسد: «او در روزگار خود بزرگ و پیشگام اصحاب ما در قرائت قرآن، فقه، کلام، شعر و ادبیات بود. وى ضمن دارا بودن فضل و ایمان، در گفتار و نقل حدیث صادق بود.» (۳)
تقى الدین، حسن بن على بن داود حلى (م قرن هفتم) درباره وى چنین مى گوید: « زراره راستگوترین و فاضلترین شخصیت زمان خود بود تا آنجا که امام صادق علیه السلام درباره وى فرمود: اگر زراره نبود مى گفتم: احادیث پدرم بزودى از بین خواهد رفت.» (۴)
خیرالدین زرکلى، نویسنده معاصر در مورد شخصیت زراره مى نویسد: «او مردى متکلم، شاعر، عالم، ادیب و از اهالى کوفه بود.» (۵)
سیماى زراره در آئینه روایات
شیخ طوسى در اختیار معرفه الرجال چندین روایت در منزلت و والایى شان زراره نقل کرده است که ما به برخى از آنها اشاره مى کنیم.
محمدبن ابى عمیر مى گوید: «به جمیل بن دراج گفتیم، براستى مجلس و محفل علمى شما بس آراسته و مغتنم است! جمیل گفت: به خدا سوگند، ما در مقابله با زراره بن اعین مانند کودکان هستیم در مدرسه و در مقابل معلم.» (۶)
این تعبیر جمیل بن دراج مى رساند که وى با تمامى معلوماتى که داشته و در زمان خودش به عنوان فقیهترین افراد به شمار مى رفته (۷) خود را در مقابل زراره چقدر کوچک احساس مىکرده و این خود بزرگترین گواه بر مرتبه بلند زراره در میدان علم و دانش است.
نویسنده رجال کشى، ابوعمرو، محمدبن عمربن عبدالعزیز (م ۳۴۰ ه ) مى نویسد: «همه فقهاى امامیه بر تصدیق گروهى از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام اجماع دارند و سر تعظیم در برابر فقاهت آنان فرود آورده اند، فقیه ترین آنها شش نفرند; زراره، معروف بن خربوذ، برید، ابو بصیر اسدى، فضیل بن یسار و محمد بن مسلم طایفى. و گفته اند که فقیه ترین آنها زراره بن اعین است. (۸) »
جمیل بن دراج مى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى فرمود: کوههاى زمین و نشانههاى دین چهار نفرند، محمد بن مسلم، برید بن معاویه، لیث بن البخترى المرادى و زراره بن اعین. (۹)
در این تشبیه امام صادق علیه السلام بالاترین مراتب فضل و کمال را در کوتاهترین عبارت، براى زراره نمایانده است. سخن و توصیف امام علیه السلام را نباید تعارف پنداشت، زیرا امام علیه السلام در موقعیت و مسؤولیتى است که هرگز بىجهت از کسى تعریف نمىکند. بلکه ملاک و میزان در گفتههاى آنان حق و رضایتحقتعالى است.
فضل بن عبدالملک مىگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مىفرمود: محبوبترین خلق خداوند نزد من چهار نفرند چه زنده باشد و چه مرده. برید بن معاویه، زراره، محمد بن مسلم و احوال. (۱۰)
ابراهیم بن عبدالحمید مىگوید: امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند زراره بن اعین را رحمت کند. اگر زراره و امثال او نبودند، چه بسا احادیث پدرم از بین مى رفت. (۱۱)
ابى عبیده حذاء، مى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى فرمود: زراره، ابوبصیر و محمد بن مسلم و برید، مصداق این سخن خدایند که مى فرماید: و السابقون السابقون اولئک المقربون. (۱۲)
مفضل بن عمر مىگوید: روزى که فیض بن مختار نزد امام صادق علیه السلام آمده بود، آیهاى از قرآن را خواند. آن حضرت آیه را براى او تاویل کرد، فیض به حضرت گفت: خدا مرا فدایت گرداند، این اختلاف بین شیعیان شما چیست؟ امام علیه السلام فرمود: اى فیض کدام اختلاف؟ فیض به حضرت عرض کرد. در جلسات بحث آنان در کوفه شرکت مىکنم و از اختلاف آنها در روایاتشان به شک مىافتم، تا این که به مفضل بن عمر مراجعه مى کنم، او مرا از این شک بازمى دارد و نفسم از این گرفتارى نجات مى یابد، و قلبم مطمئن مىگردد. پس حضرت به او فرمود: اى فیض درست مىگویى، همانطور است که گفتى، بدرستى که مردم در دروغ بستن بر ما ولع دارند. گویا خداوند بر آنها دروغ بستن بر ما را واجب گردانیده و جز این چیزى از ایشان نخواسته است مطلبى را با یکى از آنان در میان مى گذارم. هنوز از نزد من خارج نشده آن را بر غیر تاویلش، تاویل مى نماید و این کار به خاطر آن است که هدفشان از حدیث و محبت ما الهى نیست و امیال دنیایى دارند. و هر کدامشان دوست دارد که براى خود سرى باشد، هیچ بندهاى نیست که نفس خود را بلند گرداند مگر این که خداوند او را پست نماید، و هیچ بندهاى فروتنى و تواضع ننماید، مگر این که خداوند او را بلند مرتبه گرداند و شرافت دهد. پس هر گاه در جستجوى حدیث ما برآمدى، بر تو باد که به این شخص که این جا نشسته به او مراجعه کن! و با دست اشاره به یکى از اصحاب ما نمود.
از حاضران سؤال کردم که آن مرد کیست؟ گفتند: او زراره بن اعین است. (۱۳)
دادوبن سرحان مى گوید: شنیدم که اباعبدالله علیه السلام فرمود: برخى از افراد را در جریان بعضى مطالب قرار مىدهم، و او را از جدل و ریاء در دین خدا، و از قیاس نهى مىکنم، ولى به مجرد این که از نزد من خارج مىشود به تاویل و توجیه ناروا مىپردازد، به بعضى دستور مىدهم که سخن گویند، و برخى را از گفتگو و مباحثه نهى مىکنم، اما هر کسى [امر و نهى مرا] براى خود تاویل مىنماید و با این کار خدا و رسولش را عصیان مىکند، اگر مىشنیدند و اطاعت مىکردند، آنچه را پدرم به اصحابش سپرد، من نیز به آنان مىسپردم، به درستى که اصحاب پدرم در حال حیات و مرگ مایه افتخارند، یعنى زراره، محمد بن مسلم … (۱۴)
محمد بن ابى عمیر از جمیل بن دراج نقل مى کند: شنیدم امام صادق علیه السلام مى فرمود: به اهل ایمان و تواضع، بشارت بهشت دهید، بریدبن معاویه عجلى، ابوبصیر لیث بن البخترى مرادى، محمدبن مسلم، و زراره، اینان چهار نفرى هستند، که نجیبان و امینان خداوند بر حلال و حرام وى مى باشند، اگر این افراد نبودند، آثار نبوت قطع مى شد و از بین مى رفت. (۱۵)
دوم – توان علمى زراره در مناظره ها و مباحثه ها
پس از بررسى دیدگاهها و نظراتى که درباره شخصیت علمى و فرهنگى زراره ابراز شد، به بررسى توان علمى وى در مناظرات و مباحثات مىپردازیم. همانگونه که پیشتر گفتیم، وى شخصى عالم، فقیه، ادیب، شاعر و متکلم بود، و در فقاهت نیز مانند سایر علوم به درجه والایى رسیده بود، به حدى که توانست فقه صحیح را از غیرصحیح تشخیص دهد و به انحراف استادش حکم بن عتیبه پى برد، و از هوادارى او دستبردارد، و ملازم درگاه ائمه علیهم السلام گردد. (۱۶)
گذشته از اینها، زراره در فقاهت به حدى رسیده بود که امام صادقعلیه السلام او و برخى دیگر از یارانش را براى مباحثه با علماى دیگر مذاهب انتخاب مى کرد، و با صراحت تمام به مخالفان مىفرمود: اگر بتوانید اصحاب مرا در مباحثه علمى شکست دهید، چنان است که مرا شکست داده اید. (۱۷)
این سخن امام صادقعلیه السلام بیانگر میزان اعتماد آن حضرت به مرتبه والاى علمى زراره و همانندهاى او است.
در میان مناظره ها و احتجاج هاى امام صادق علیه السلام با مخالفان به نمونهاى برمى خوریم که حضرت بعضى از اصحاب خود را براى مباحثه با خصم انتخاب مى نماید. امام علیه السلام از این کار چند هدف را دنبال مى کند.
۱- از این طریق مزیتیاران و اطرافیان خود را به همگان بشناساند.
۲- ناتوانى خصم را آشکار کند.
۳- به آنها گوشزد نماید که آنان توانایى مباحثه و مقابله با یاران وى را ندارند، چه رسد به خود آن حضرت. امام علیه السلام در این مناظره اصحاب خود را به مباحثه با عالم شامى فرا مى خواند، زراره نیز از جمله افراد این گروه منتخب است، که در بخش فقهى با وى به مناظره و مباحثه مى پردازد.
هشام بن سالم در اینباره چنین مى گوید: با جماعتى از اصحاب نزد امام صادق علیه السلام بودیم که مردى از اهل شام آمد و اجازه ورود خواست. حضرت اجازه فرمود، مرد داخل شد و سلام کرد، امام علیه السلام فرمود. بنشین! اگر نیاز و مطلبى دارى در میان بگذار! مرد شامى گفت: به من خبر رسیده که هر چه از شما سؤال شود، شما پاسخ آن را مى دانید، از اینرو آمدهام تا با شما مناظره کنم.
حضرت فرمود: در چه زمینه اى؟
مرد شامى گفت: در اعراب قرآن (وقف، سکون، جر، نصب و رفع آن.)پس امامعلیه السلام فرمودند: اى حمران، با این مرد به مباحثه بنشین!
آن مرد به حضرت عرض کرد: من مى خواستم با شما مباحثه کنم نه با حمران.
حضرت فرمودند: اگر بر حمران غلبه یافتى چنان است که بر من غلبه یافتهاى.
پس از آن مرد شامى روى به حمران آورد و مرتب از او سؤال مىکرد و حمران جواب مىداد، تا این که مرد شامى خسته شد.
حضرت فرمود: اى مرد شامى حمران را چگونه یافتى؟
مرد شامى گفت: او را ماهر دیدم، چیزى از او نپرسیدم، مگر این که جواب گفت.
سپس امام علیه السلام به حمران فرمود: اکنون تو از او سؤال کن، پس حمران همواره از او سؤال مى کرد تا این که مرد شامى از جواب دادن باز ماند.
مرد شامى به حضرت عرض کرد: مى خواهم با شما در عربى مناظره کنم.
امام علیه السلام از ابان بن تغلب خواست که با او مناظره نماید.
پس از آن مرد شامى خواست که در فقه مناظره کند.
امام علیه السلام به زراره فرمود: اى زراره با او به مناظره برخیز!، زراره با مرد شامى به مناظره برخاست و او را رها نکرد تا آن هنگام که مرد شامى از جواب باز ایستاد. (۱۸) این مناظره را نباید دست کم گرفت، اگر چه در این مناظره که هشامبن سالم آن را روایت کرده، اشارهاى به سؤالات مرد شامى و جوابهاى زراره نشده است، ولى تعبیر امام علیه السلام که مى فرماید: با آنان مناظره کن اگر بر آنها غلبه یافتى، چنان است که بر من غلبه یافته اى، سخنى است بس بزرگ و پراهمیت! زیرا; اگر امام علیه السلام ذره اى در توان علمى اینان نسبت به مرد شامى شک داشت چنان قاطعانه سخن نمى گفت.
با توجه به این که مرد شامى شخصى عامى و بىسواد نبوده است و اصولا هم نمى تواند چنین باشد، چون عقلایى نیست که فردى بى سواد از شام حرکت کند، آن همه رنج سفر را بر خود هموار سازد و به مناظره کسى آید که به گفته خودش شنیده است او عالم به تمام پرسشهایى است که از وى سؤال مى شود، بنابراین، نمى توان این مناظره را کماهمیت دانست و به سادگى از کنار آن گذشت.
زراره با همه دانش خود، خویشتن را برتر از دیگران نمى شمرد و به خود مغرور نمى شد و در این راه به مباحثه و جدل نمى پرداخت. او بشدت از تفرقه بین اصحاب پرهیز مى کرد، و کمتر حاضر مى شد، در امور اختلافى بین اصحاب با دیگران به بحث بپردازد، اما آن هنگام نیز که وارد میدان بحث مى شد، بسیار مستدل و قاطع سخن مى گفت، گاهى اوقات که افرادى از او مى خواستند، تا با دیگران وارد بحث شود، از این کار امتناع مى کرد و مى گفت: این کار باعث کینه و عداوت مى شود. و به این طریق از بحث و جدل کناره گیرى مى کرد. تنها زمانى وارد میدان بحث مى شد که طرف مقابل به این کار تمایل نشان مى داد، در این صورت اقدام به مناظره مى کرد.
زراره مى گوید: در مدینه به مجلس مباحثه جماعتى رفتم که در میان آنها عبدالله بن محمد و ربیعه الرى نیز حضور داشتند، عبدالله گفت: اى زراره در مسایل مورد اختلاف سؤالهایى را مطرح کن و از ربیعه بپرس!
گفتم: مجادله و بحث باعث کینه مى شود. اما ربیعه گفت: اى زراره سؤال کن.
گفتم: رسول الله صلى الله علیه وآله شارب خمر را با چه چیزى حد مى زد.
ربیعه گفت: با ترکه درخت و نعلین.
پس گفتم: اگر مردى را امروز دستگیر کنند که شراب خورده باشد، و نزد حاکم آورند، چه حکمى درباره او جارى مى شود؟
ربیعه گفت: شلاق زده مى شود، چون عمر شلاق زد.
عبدالله محمد گفت: پناه بر خدا، رسول الله صلى الله علیه وآله با ترکه درخت مى زد و عمر با شلاق! آنچه را رسول خدا انجام داد ترک مىنمایند و به آنچه عمر انجام داد عمل مى کنند. (۱۹)
همان طور که از روایت پیداست، زراره تسلط کامل بر موضوعات فقهى داشته و به ریزه کاریهاى احکام آن نیز، آگاه بوده است. لذا او با عبارتى ساده و روان و منطقى سلیس ربیعه را مقهور منطق خود مى سازد، آنچنان که ربیعه راهى براى گریز و توجیه حکم خود نداشته باشد، و ناظران و شنوندگان بحث نیز آن را به آسانى درک نمایند.
توانایى زیاد زراره در مباحث فقهى از دقت و باریک بینى وى نشات مى گرفت. او در پارهاى موارد به سؤال کوتاه اکتفا نمى کرد، بلکه تا موضوعى دقیقا برایش روشن نمى شد، دست از سؤال کردن برنمى داشت.
در این زمینه به روایتى برمى خوریم که مصداق کامل ادعاى ما است، روایت از این قرار است.
زراره مى گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم. دو خبر یا حدیث معارض از شما به ما مى رسد. کدام یک را بگیریم و به آن عمل کنیم؟
حضرت فرمود: اى زراره; آن حدیث را که بین اصحاب مشهورتر است بگیر، و آن را که اندک و نایاب است رها کن.
عرض کردم: آقاى من; گاهى آن دو حدیث یا خبر هر دو مشهورند و هر دو ماثور از جانب شما؟
حضرت فرمود: آن حدیث را که رواتش نزد شما عادلتر و موثقترند بگیر و به آن عمل کن.
عرض کردم: روایتگران هر دو حدیث عادل و موثق و مورد رضایتند.
امام علیه السلام فرمود: بنگر و ببین کدام یک از آنها موافق مذهب عامه است پس آن را رها کن و به دیگرى که مخالف عامه است عمل نما.
عرض کردم: چه بسا هر دو موافق عامه باشند یا مخالف آنها در این صورت چه کنم؟
حضرت فرمود: آنچه که احتیاط دین تو در آن است بگیر، و آن را که مخالفت احتیاط است رها کن.
عرض کردم: بدرستى که گاهى آن دو موافق با احتیاط است و یا مخالف با احتیاط در این حال چه کنم؟
حضرت فرمودند: در این صورت مخیر هستى که یکى را بگیرى و دیگرى را ترک نمایى. (۲۰)
این روایت بخوبى تلاش و کوشش و دقت نظر زراره را مىرساند، که چگونه احادیث را از زوایاى مختلف بررسى مىکرده است، و همین دقت و کاوشگرى وى بود که توانست از او فقیهى زبردست بسازد.
سوم – آثار باقیمانده از زراره
در این بخش به آثار باقیمانده از زراره و تاثیر آن در رشد فکرى، فرهنگى جامعه خواهیم پرداخت.
وى که از خاندانى دانش دوست و عالم پرور بود، همگام با سایر افراد خانواده، کمر همت به فراگیرى علوم مختلف بست، او زندگى خود را وقف این کار کرد و در اکثر علوم رایج عصر خویش نیز سرآمد گردید، او در رشته هایى چون فقه، (۲۱) حدیث، (۲۲) کلام، (۲۳) ادبیات (۲۴) و شعر (۲۵) تحصیل نمود، و در رشته قرائت نیز مهارت کامل داشت. (۲۶) با وجود این، در آثار رجالى، کتابهاى زیادى از او یاد نکرده اند!
در اکثر کتب رجالى آمده است. «لزراره مصنفات منها کتاب الاستطاعه والجبر.» (۲۷) و بیش از همین کتاب استطاعت و جبر متذکر کتاب دیگرى براى ایشان نشده اند، ولى این نمى رساند که او جز کتاب یاد شده کتاب دیگرى نداشته است.
درباره اشعار زراره، صاحب اعیان الشیعه مى گوید: جاحظ در کتاب النساء و کتاب عرجان الاشراف متذکر ابیاتى از اشعار زراره گردیده است. (۲۸) با این که اکثر رجال نویسان معتقدند که وى شاعر بوده، اما معلوم نداشته اند که آیا دیوان، شعرى از خود برجاى گذاشته یا نه! همچنین معلوم نداشته اند، که آیا او داراى اشعار فراوان بوده یا گه گاه شعر مى سروده است، همچنین مشرب شعرى او را بیان نداشته اند، که در چه زمینه هایى شعر مى سروده است.
در رشته فقه نیز بر کتاب و رسالهاى از وى دست نیافتیم.
آنچه در زندگى زراره مانند ستارهاى مىدرخشد، جنبه حدیثى ایشان است که در این میدان به تمام معنا درخشیده و آثار فراوان حدیثى از خود باقى گذاشته اشت. و همین بخش از آثار زراره نیز مدنظر ما مىباشد، آن گونه که قبلا یادآور شدیم او در فقه و حدیثسرآمد روزگار خود بود. اگر چه محمد بن مسلم مى گوید: من از امام باقرعلیه السلام سه هزار حدیث و از امام صادق علیه السلام شانزده هزار حدیث شنیدم. (۲۹) لیکن در عمل حدیث زیادى از وى برجاى نمانده است، اما از زراره على رغم حساسیتهایى که دستگاه خلافت و مخالفان علیه وى نشان مى دادند، احادیث فراوانى برجاى مانده، که مجموع آنها در «مسندالزراره» مشتمل بر حدود دو هزار حدیث است. (۳۰) و البته این مقدار حدیث، در برگیرنده تمامى احادیث زراره نیست، چه بسا روایات مطرح شده در مسند زراره بخشى از احادیث زراره باشد که از دست حوادث روزگار به سلامت رسته و امروزه در دسترس ما قرار گرفته است.
به هر حال، بسیارى از مباحث فقه شیعه شکوفایى خود را مرهون زحمات طاقتفرساى زراره و امثال او است و در هیچ بابى از ابواب فقهى نمى توان نقش احادیث زراره را ندیده گرفت، چنان که در آینده به تنوع حدیثى زراره در ابواب مختلف خواهیم پرداخت و میزان احادیث وى را در هر بخش معلوم خواهیم کرد.
زراره و دیگرانى چون او بودند که با پرسشهاى مختلف و ضبط دقیق گفتار ائمه علیهم السلام بزرگترین و بالاترین افتخارات را به مکتب امامیه ارمغان دادند، تا امروز فقیهان بتوانند در میدانهاى مختلف فقه با دستباز به اجتهاد بپردازند.
از آنجا که فرصت زمانى پیامبرصلى الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام براى بیان مطالب و رساندن آن به همه نسلها محدود بوده است، وجود کسانى چون زراره در ثبت و ضبط و انتقال معارف آنان به نسلهاى دیگر، اهمیتى انکارناپذیر داشته است. این فراگیرى و گسترش تشیع و بارورى فقه شیعه نتیجه احادیثى است که از ائمه علیهم السلام نقل شده و مردانى چون زراره به حفظ و نشر آن پرداختند.
اثبات این نکته چندان دشوار و پیچیده نیست، زیرا آن گونه که مشخص است در عصر امامت و قبل از غیبت دسترسى به ائمه علیهم السلام ممکن بود، هر چند براى همگان این ارتباط به دلیل بعد مسافتیا ممانعتهاى سیاسى حکام میسر نبود.
از سوى دیگر مىبینیم که استنباط احکام از قرآن و تطبیق کلیات بر امور جزئى نو پیدا کارى چندان سهل نیست و نیازمند نوعى تخصص و نیز استفاده از سنت و بیان روش معصومین علیهم السلام است.
از جمله شاگردان پرورش یافته در مکتب معصومین زراره و دیگر اعضاى خاندان وى بودند، در میان شاگردان امام باقر و صادق علیهما السلام زراره یکى از سخت کوش ترین، آنها بود. وى با این که در کوفه سکونت داشت، توانست قریب به دو هزار حدیث جز اندکى را بدون واسطه از زبان امام باقر و صادق علیهما السلام دریافت کرده و نقل کند. با توجه به بعد سافتبین کوفه تا مدینه محل سکونت امام باقر و صادقعلیهماالسلام این کار شگفتانگیز میسر نبود مگر در پرتو عزمى جزم و همتى بلند و سینهاى فراخ که تمامى این خصوصیات در زراره وجود داشت. وى با همه مشکلات از پاى ننشست و سعى وافر خود را به کار بست تا توانست از دریاى مواج علوم باقرى و جعفرى حظى وافر برد.
شیوه هاى فراگیرى زراره
شیوه هاى فراگیرى زراره را مى توان در سه بخش خلاصه کرد.
۱- شیوههاى فراگیرى معمول و متداول، به این صورت که در مجالس آن بزرگواران حاضر مىشد و مانند دهها و بلکه صدها تن دیگر که در حوزه درسى آنان حضور مىیافتند و به استماع مىپرداختند وى نیز به استماع دروس مىپرداخت و از این راه توشه و ثمرهاى در حد توان خود فرا مىگرفت، که البته بیشترین بهره وى از روایات آن بزرگواران از این نوع است، از اینرو، در آغاز بسیارى از احادیث وى با تعبیرهایى این چنین مواجه مىشویم: سمعت عن الباقرعلیه السلام او الصادقعلیه السلام، قالالباقرعلیه السلام او الصادقعلیه السلام، سمعت عن احدهما علیهما السلام یا سمعت هما و…
آن گونه که از تعابیر زراره در ابتداى احادیثش پیداست وى تنها به شنیدن اکتفا نمىکرد، بلکه در بسیارى از موارد به پرسش از حضرت مى پرداخت. لذا در اوایل تعدادى از احادیث کلمه سالت عن الباقر علیه السلام او الصادق علیه السلام او عنهما علیهما السلام به چشم مىخورد.
۲- شیوه دیگر فراگیرى این بود که، وى گاهى در غیر از مجالس درس و بحث، در ملاقاتهایى با امام، با سود جستن از فرصت به فراگیرى حدیث مىپرداخت در این گونه مجالس وى راحتتر از مجالس عمومى بوده، و دقیقا مىتوانسته مطالب مورد نظر خود را سؤال کند، و پاسخهاى فراخور آن نیز از حضرت بشنود.
همین آسودگى در سؤال و جواب بود که زراره مىتوانست مسائل بسیار مهم و اختصاصى را از حضرت فراگیرد، در این خصوص على بن عطیه از قول زراره چنین نقل مىکند.
زراره گفت به خدا سوگند اگر بازگو نمایم آنچه را که از امام صادق علیه السلام شنیدهام، هر آینه مردانى بزرگ بردار خواهند شد. (۳۱)
سخن زراره خود بهترین گواه بر مدعاى ما است.
۳- شیوه دیگر زراره در فراگیرى این بود که هنگام دسترسى نداشتن به آن بزرگواران، به وسیله نامه و یا فرستادن افرادى خاص و مورد اطمینان به کسب علم و حدیث مىپرداخت، که در این باره مىتوان به فرستادن فرزندانش حسین و حسن نزد امام صادق علیه السلام اشاره کرد. در این ملاقات حضرت پس از سخنانى که بین آنها رد و بدل مىشود به بیان احکام فقهى مىپردازد و به آنان مى فرماید:
به پدرتان بگوید آن عمل را چنین انجام دهد و آن عمل دیگر را طورى دیگر انجام دهد. (۳۲)
همچنین از طریق نامه درباره برخى احادیث که از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل شده است از حضرت سؤال مىکند. (۳۳)
شیوه زراره در ضبط احادیث
زراره همچنان که در راه فراگیرى حدیث نهایت سعى خود را به کار مىگرفت، در حفظ و ضبط آن نیز دقت فراوان مىکرد، زمانى که نزد امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام مىرفت، لوحهاى نیز همراه خود مىبرد، تا پاسخهاى آن بزرگواران را عینا یادداشت کند، مبادا دست نسیان و فراموشى در آنها مؤثر افتد و خللى بر آنها وارد آید.
عبدالله بن بکیر در این باره چنین مى گوید:
«زراره خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شد و عرض کرد: شما به ما فرمودهاید نماز ظهر و عصر را آن هنگام بخوانید که سایههاتان به اندازه یک یا دو زراع شده باشد و سپس فرمودهاید که در تابستان سایه را بیشتر کنید، چگونه سایه را بیشتر کنیم، سپس لوحه را گشود تا آنچه را حضرت مىفرماید، ثبت کند. امام علیه السلام جوابى به زراره ندادند.
زراره لوحه را بست و عرض کرد بر ما لازم است که از شما سؤال کنیم، ولى شما به آنچه انجام مىدهید، عالمتر هستید و سپس از نزد حضرت خارج گردید.
پس از آن ابو بصیر خدمت امام علیه السلام آمد. حضرت به ابوبصیر فرمود: زراره چیزى از من پرسید که جوابش نگفتم، و از این سبب ناراحتم، سوى وى برو تو فرستاده من به سوى او هستى به او بگو: نماز ظهر را آن هنگام بخوان که سایهات مثل خودت شده باشد و نماز عصر را آن هنگام به جاى آور که سایهات دوبرابر خودت شده باشد. (۳۴)
آنگونه که پیش از این متذکر شدیم، بیشترین میراث علمى زراره احادیث و نیز شاگردانى است که وى از خود برجاى گذاشته است. بنابراین سخن ما از این پس در خصوص همین دو مورد خواهد بود. نخست احادیث ایشان را بررسى خواهیم کرد و سپس به معرفى شاگردان و حوزه حدیثى وى خواهیم پرداخت.
احادیث
در مورد تعداد احادیث روایت شده از زراره، آراى مختلف اظهار شده است بعضى تعداد آن را بالغ بر دو هزار و شصت حدیث مى دانند و گفته اند:
اسم زراره در اسناد تعداد زیادى از روایات واقع گردیده که به دو هزار و شصت و چهار مورد بالغ مى گردد. او از ابوجعفرعلیه السلام تعدادى روایت نقل کرده است که به هزار و دویست و سى و شش عدد مى رسد. و از ابى عبدالله علیه السلام نیز تعدادى روایت نقل کرده که به چهارصدوچهل وهفت عدد مى رسد. همچنین وى تعدادى روایت از ابى جعفر و ابى عبدالله علیهما السلام نقل نموده است که به هشتاد و دو مورد بالغ مى گردد و روایاتى که به عنوان (احدهما) از یکى از آن بزرگواران نقل نموده استبالغ بر صد و پنجاه و شش مورد مى شود. همچنین زراره تعدادى روایت بدون این که مشخص کند از کدام امام نقل مى کند روایت کرده است که با الفاظ قال علیه السلام، سمعت علیه السلام، قلت له علیه السلام بیان شده که بالغ بر هفتاد و هشت حدیث مى شود. (۳۵)
اما آن چنان که در مسند زراره آمده است، روایات باقى مانده از وى بالغ بر هزار و نهصد و بیست حدیث است، که ضمن پنجاه و نه عنوان فقهى، تاریخى و… ثبتشده است. (۳۶)
وى هزار و صد و هفتاد و پنج حدیث از امام باقر علیه السلام، چهارصد و چهل و یک حدیث از امام صادق علیه السلام، صد و یازده حدیث به طور مشترک از امام باقر و صادق علیهما السلام، و صد و شش حدیث بدون تعیین نام امام و فقط با لفظ «احدهما» روایت کرده است.
از مجموعه احادیث وى شصت و سه حدیث بدون مروى عنه و با تعبیر قلت له علیه السلام یا سمعت عنه علیه السلام و یا قال لى علیه السلام نقل شده است. و بیست و چهار روایت باقى مانده را سخنان زراره و احادیث سایر ائمه علیهم السلام تشکیل مى دهد که گاهى با یک و یا چند واسطه نقل شده است.
جالب توجه این که از مجموع احادیثى که زراره روایت کرده است، فقط بیست و چهار حدیثبا واسطه از ائمهعلیهمالسلام نقل شده است و جداى از نوزده حدیث دیگر، همگى بدون واسطه بوده استبه این معنا که شخصا آن سخنان را از امام علیه السلام شنیده و سپس نقل کرده است.
در کار این پژوهش و تحقیق، سعى ما در جهت استقصاى احادیث زراره بوده است، که پس از تحقیق به نکاتى تازه و شایان تامل دستیافتیم، که آنها را فهرست وار، در جدولى نمایاندهایم تا اهل تحقیق به تناسب زمینه هاى پژوهشى خود از آن سود جویند. جدول یاد شده، داراى ده بخش است که به ترتیب، مربوط مى شود به:
۱- موضوع حدیث
۲- امامى که زراره روایت را از وى نقل کرده است.
۳- احادیثى که در آن موضوع از هر امام نقل کرده است.
۴- احادیثى از هر امام سؤال کرده و حضرت به آن پاسخ داده است.
۵- احادیثى که از هر دو امام نقل کرده است.
۶- احادیثى که از یکى از دو امام بدون تعیین نام نقل کرده است.
۷- احادیثى که با واسطه از امام روایت کرده است.
۸- روایاتى که با تعبیر «سمعت عنه» و یا «قلت له»، «قال لى» بدون تعیین نام امام نقل کرده است.
۹- احادیث که از غیر امام باقر و صادق علیهما السلام متذکر شده است.
۱۰- جمع احادیثى که در هر موضوع روایت کرده است.
هنگام توجه به کمیت و کیفیت احادیث زراره، دو نکته خودنمایى مى کند:
۱- حجم بسیار بالاى احادیث.
۲- تنوع موضوعات احادیث.
وى در احادیث خود از خداشناسى که اولین و مهمترین گام معرفتى است شروع کرده و سپس به شناخت رسول و فرستاده خدا و جانشینان وى پرداخته است. نسبتبه حقوق اجتماعى و تغذیه روحى و جسمى کوشیده و در نهایت به قوانینى پرداخته که رعایت آن باعث ثبات و نظم اجتماعى مىشود، در اینباره مىتوان به موضوعات، قضا، شهادت، حدود و تعزیرات، دیات و قصاص اشاره کرد، که هر یک به جاى خود رکنى از ارکان ثبات اجتماعى مى باشد.
وى در موضوعات، نماز، طهارت، حج، ازدواج، طلاق، زکات، ایمان و کفر، تجارت و ارث، از خود روایات ارزندهاى برجاى نهاده و به ترتیب بیشترین احادیث را در این موضوعات حفظ کرده و نشر داده است.
توجه به تعداد حدیثى که زراره به صورت سؤال در هر بخش از امام علیه السلام پرسیده است و مقایسه آن با سایر بخشها مىرساند که زراره در آن مسایل با تعقل و ادراک عمل کرده و اهل فهم و نظر به شمار مىآمده و صرفا روایت گر شنیده ها نبوده است.
بعضى نکات قابل طرح دیگر راجع به احادیث زراره عبارتند از:
۱- چرا زراره برخى از احادیث را از هر دو امام یاد کرده است، آیا این کار دلیل خاصى داشته است؟
۲- چرا بعضى از روایات بدون تعیین نام امام علیه السلام آمده است، آیا این امر ناشى از فراموشى زراره بوده، یا روات بعدى آن را فراموش کردهاند و با تعبیر «احدهما» یکى از دو امام مطرح ساختهاند؟
۳- در برخى دیگر از روایات که ما تحت عنوان «بدون مروى عنه» ذکر کردهایم نیز از تعیین صریح نام امام علیه السلام خوددارى شده است، این کار به چه علتبوده است. آیا به منظور تقیه بود یا چون بحث قبلى اختصاص به یکى از دو امام علیه السلام داشته است؟ زراره با توجه به آن گفته است، از حضرت پرسیدم: «سالت عنه علیه السلام» و یا شنیدم «سمعت عنه علیه السلام» و یا به من گفت «قال لى علیه السلام»، و پاسخ به این پرسشها با مطالعه دقیق و شناخت کامل زمان حیات زراره و ائمه معاصر وى میسر مى گردد.
شاگردان زراره
اگر چه در کوفه خاندانهایى که به عنوان خاندانهاى علمى به شمار مى رفتند، بى شمار بودند، و در واقع کوفه حوزه فراگیرى علوم اهل البیت علیهم السلام به شمار مى رفته، به شکلى که مؤلف کتاب «تاریخ الکوفه» متذکر نام بیش از یستخاندان از آنها مى شود، ولى خاندان اعین بزرگترین و با شکوهترین آنان به شمار مى آیند.
«خاندانهاى علمى ساکن کوفه عبارتند از:»
۱- آل ابى الجعد; رافع الغطفانى الاشجعى.
۲- آل ابى الجهم; القابوسى اللخمى من ولد قابوس بن النعمان بن المنذر.
۳- آل ابىرافع.
۴- آل ابى ساره.
۵- آل ابى شعبه الحلبیون.
۶- آل ابى صفیه، و اسم ابى صفیه; دینار و هو ابوثابت المعروف بابى حمزه الثمالى الکوفى.
۷- آل اعین.
۸- آل حیان التغلبى مولى بنى تغلب.
۹- آل نعیم الازدى الغامدى.
۱۰- آل ابى اراکه مولى کنده البجلى، و اسم ابى اراکه میمون.
۱۱- بنوالحر الجعفى والحر هذا مولى جعفى.
۱۲- بنوالیاس البجلى.
۱۳- بنو عبدربه بن ابى میمونه بن یسار الاسدى.
۱۴- بنو ابى سبره. ۱۵- بنو سوقه.
۱۶- بنو نعیم الصحاف.
۱۷- بنوعطیه.
۱۸- بنو رباط، اهل بیت کبیر من بجیل، او من موالیهم.
۱۹- بنو فرقد.
۲۰- بنو دراج.
۲۱- بنو عمار البجلى الدهنى مولاهم. (۳۷)
این خاندانها که نویسنده «تاریخ الکوفه» نامشان را ثبت کرده است تنها خاندانهایى هستند که بهرهاى از علوم صادق آل محمد صلى الله علیه وآله داشتهاند. (۳۸) که یا همزمان زراره بودهاند، و یا اندکى پس از وى درخشیدهاند. این خاندانها، توفیق خویش را در این زمینه بیشتر مدیون مدت اقامت امام صادق علیه السلام در کوفه هستند، زیرا; آن حضرت در زمان ابوالعباس سفاح در کوفه اقامت گزید. (۳۹) اگر چه این مدت بیش از دو سال به طول نینجامید ولى منشا خیر و برکات فراوانى براى مردم عراق گردید. تا آن جا که بعدها حسن بن على بن زیاد وشاء بجلى به ابن عیسى قمى گفت:
دیدم در این مسجد مسجد کوفه نهصد عالم را که هر کدامشان مى گفت: حدیث کرد مرا جعفر بن محمد علیه السلام. (۴۰)
با این همه; چیزى که زراره را از دیگران ممتاز مىنمود و حلقه درسى وى را در کوفه شکوه مىبخشید، آگاهى وى به بیش از هزاران حدیثى بود که از امام باقرعلیه السلام فرا گرفته بود، و این خود بالاترین امتیاز براى وى محسوب مى شد، اگر بر این باور باشیم که آنچه نویسنده «تاریخ الکوفه» متذکر شد، صددرصد دقیق و متقن باشد که تمامى این خاندانهاى علمى روات احادیث امام صادق علیه السلام بوده اند (۴۱) بنابراین باید زراره یکى از پیشاهنگان تاسیس حوزه علوم باقرى در کوفه بوده باشد و برهمین اساس است که معلوم مى گردد، وى قبل از سفر حضرت صادق علیه السلام به کوفه [بین سالهاى ۱۳۲ تا ۱۳۶] حوزه درسى داشته است چون عمدتا خاندانهاى علمى و افرادى که در کوفه حوزه درسى داشته اند جزو روات احادیث امام صادق علیه السلام بوده اند، در حالى که زراره قبل از ایشان، روایت گر احادیث امام باقر علیه السلام نیز بوده است، و همین امر باعث پیشگامى وى در تاسیس حوزه درسى در کوفه شده است.
در مورد گستردگى مجلس درس وى باید متذکر شویم که حداقل نود و شش نفر از زراره روایت کردهاند که ما در پایان نام آنها را یاد خواهیم کرد.
و اما در مورد آراستگى حوزه درسى ایشان باید گفت: جمیل بن دراج در زمان خودش از فقها بهشمار مىرفت در پاسخ محمد بن ابى عمیر که از وى سؤال مى کند. مجلستان چه نیکو و محفلتان چه آراسته است، مىگوید: «به خدا سوگند ما، در کنار زراره همانند کودکان هستیم در مقابل معلم.» (۴۲)
کلماتى که جمیل بن دراج راجع به آراستگى محفل درس زراره بیان داشته دست کم مشتمل بر دو نکته اساسى است:
۱- این که زراره قبل از آن تاریخ در کوفه حوزه درسى داشته است و کسانى در جلسات درسى وى حاضر مى شده اند.
۲- این که سطح آگاهى و دانش زراره آن قدر بالا بوده است، که افرادى چون جمیل بن دراج خود را چونان کودکى بى سواد در برابر کوهى از علم و دانش مى دیده اند.
در پایان این بحث صورت نام شاگردان زراره خواهد آمد، و منظور از «شاگردان» کسانى هستند که از وى نقل حدیث کردهاند، هر چند شاگرد امام باقر و صادق علیهما السلام نیز بوده اند، وگرنه مشکل خواهد بود که بگویم افرادى همچون هشام بن حکم از شاگردان زراره بوده اند.
اساس نامهاى شاگردان زراره را به ترتیب تعداد حدیثى که از وى نقل کرده اند خواهیم آورد:
۱- حریزبن عبدالله حزیر
۲- عبدالله بن بکیر
۳- عمربن اذینه
۴- موسى بن بکر
۵- جمیل بن دراج
۶- على بن رئاب
۷- ابان
۸- جمیل
۹- ابان بن عثمان
۱۰- ثعلبه بن میمون
۱۱- عبداللهبن مسکان
۱۲- مثنى الحناط
۱۳- مثنى
۱۴- محمد بن حمران
۱۵- حمادبن عثمان
۱۶- هشام بن سالم
۱۷- حماد
۱۸- ربعى بن عبدالله
۱۹- ابى جمیله
۲۰- محمدبن على الحلبى
۲۱- اسحاق بن عبدالعزیز
۲۲- قاسم بن عروه
۲۳- درست الواسطى
۲۴- داودبن سرحان
۲۵- خالدبن نجیح
۲۶- اسماعیل بن جابر
۲۷- حمادبن عیسى
۲۸- صفوان
۲۹- مسمع بن عبد الملک کردین
۳۰- على بن سعید
۳۱- علىبن عطیه
۳۲- هشام بن حکم
۳۳- یونس
۳۴- ابن نویه
۳۵- ابوجعفر احول
۳۶- ابراهیم بن عبدالحمید
۳۷- حسن بن موسى
۳۸- حسینبن عثمان
۳۹- داود عجلى
۴۰- صالح
۴۱- عبدالعزیز بن حسان
۴۲- على بن عقبه
۴۳- فراش
۴۴- فضیل
۴۵- مثنى بن عبدالسلام
۴۶- محمدبن سماعه
۴۷- محمد بن عطیه
۴۸- معاویه بن وهب
۴۹- هیثم بن حفص
۵۰- ابن ابى قره
۵۱- ابن ابىلیلا
۵۲- ابن رباط
۵۳- ابوعیینه
۵۴- ابىبصیر
۵۵- ابى زیاد الهندى
۵۶- ابى الهیثم
۵۷- ابى ایوب خزار
۵۸- ابان الاحمر
۵۹- ابان بن تغلب
۶۰- ابراهیم بن عمر
۶۱- اسماعیل البصرى
۶۲- اسماعیل بن فراش
۶۳- بکیر بن اعین
۶۴- جمیل بن صالح
۶۵- حسن بن عبدالملک
۶۶- حسن بن عطیه
۶۷- حسن بن على
۶۸- حسینبن احمد المنقرى
۶۹- حسین بن موسى
۷۰- حمادبن ابى طلحه
۷۱- حمران بن اعین
۷۲- حنان
۷۳- رومى بن زراره
۷۴- سیف التمار
۷۵- عبدالله
۷۶- عبدالله بن ابى یعفور
۷۷- عبدالله بن محمد
۷۸- عبدالله بن یحیى کاهلى
۷۹- عبدالحمید الطائى
۸۰- عبدالرحمان بن حجاج
۸۱- عبدالرحمان بن یحیى
۸۲- عبدالعزیز عبدى
۸۳- عبدالکریم
۸۴- عثمان
۸۵- عبید
۸۶- عبیدبن زراره
۸۷- عقبه بن خالد
۸۸- على بن حدید
۸۹- على بن جعفر حضرمى
۹۰- على بن حمزه
۹۱- عیسى بن ابى حمزه
۹۲- فضاله بن ایوب
۹۳- قاسم بن محمد
۹۴- مثنى بن ولید
۹۵- محبوب بن شهاب
۹۶- محمد بن حسن
۹۷- محمدبن حمران
۹۸- محمدبن مسلم
۹۹- معاذ
۱۰۰- یحیىبن مثنى
۱۰۱- یعقوب
در میان نامهاى روایتگران از زراره تعدادى از آنها به نظر شخص واحد جلوه مى کنند، و ممکن است گمان شود، نام یک فرد دو یا چند بار تکرار شده است ولى چنین نیست، مخصوصا زمانى که تنها در سلسله سند حدیث آمده باشد چون این نامها مردد بین دو تا سه راوى است. از اینرو این نامها را در جاهایى که بدون پسوند یاد شده است ما نیز بدون پسوند یاد کردیم و چنین است در جاهایى که با پسوند ذکر شده است. هر چند در بعضى موارد احتمال یکى بودن بعضى از نامها نیز مى رود.
پى نوشتها:
۱- رجال بحرالعلوم، ۱/۲۳۲-۲۳۳; رجال طوسى، ۱۲۳-۱۲۴ پاورقى.
۲- الفهرست لابن الندیم، ۳۰۹٫
۳- رجال نجاشى، ۱۲۵٫
۴- رجال ابن داود حلى، ۱۵۶ (کتاب الرجال)
۵- الاعلام لزرکلى، ۳/۷۵
۶- اختیار معرفه الرجال، ۱۳۴٫
۷- همان ماخذ، ۳۷۵٫
۸- همان ماخذ، ۲۳۸٫
۹- همان ماخذ، ۲۳۸٫
۱۰- همان ماخذ، ۱۳۵٫
۱۱- همان ماخذ، ۱۳۶٫
۱۲- همان ماخذ، ۱۳۶٫
۱۳- همان ماخذ، ۱۳۵-۱۳۶٫
۱۴- همان ماخذ، ۱۷۰٫
۱۵- همان ماخذ، ۱۷۰٫
۱۶- همان ماخذ، ۲۱۰٫
۱۷- همان ماخذ، ۲۷۶٫
۱۸- همان ماخذ، ۲۷۵-۲۷۶٫
۱۹- همان ماخذ، ۱۵۳٫
۲۰- بحار، ۲/۲۴۵-۲۴۶٫
۲۱- الفهرست لابن الندیم، ۳۰۹٫
۲۲- همان ماخذ.
۲۳- همان ماخذ.
۲۴- رجال نجاشى، ۱۲۵٫
۲۵- همان ماخذ.
۲۶- همان ماخذ.
۲۷- رجال نجاشى، ۱۲۵; فهرست طوسى،۷۵; جامعالرواه، ۲/۳۲۵; معجم الرجال خوئى، ۷/۲۱۹٫
۲۸- اعیان الشیعه، ۷/۴۷٫
۲۹- اختیار معرفه الرجال، ۱۶۷٫
۳۰- مسند زراره بن اعین.
۳۱- اختیار معرفه الرجال، ۱۳۴٫
۳۲- همان ماخذ، ۱۳۸-۱۴۱٫
۳۳- مسند زراره، ۱۶۷٫
۳۴- اختیار معرفه الرجال، ۱۴۳-۱۴۴٫
۳۵- معجم الرجال خوئى، ۷/۲۴۹-۲۵۰٫
۳۶- براى اطلاع بیشتر به شماره و عناوین فهرست مسند زراره مراجعه شود.
۳۷- تاریخ الکوفه، ۳۹۱-۴۰۲٫
۳۸- همان ماخذ و صفحاتش.
۳۹- تاریخ الکوفه، ۴۰۵٫
۴۰- همان ماخذ، ۴۰۵٫
۴۱- همان ماخذ، ۴۰۵٫
۴۲- اختیار معرفه الرجال، ۱۳۴٫