ثامِسطیوس (ثمسطیوس ) ، شارح برجسته آثار ارسطو، فیلسوف ، مدرس ، خطیب توانا و سیاستمدار پرنفوذ. وی پیش از ۳۲۰ میلادی (احتمالاً در ۳۱۷) در سرزمین اجدادیش ، پافلاگونیا در آسیای صغیر، به دنیا آمد. پدرش ، ائوگنیوس ، معلم فلسفه بود و بیشتر به آرای ارسطو می پرداخت ، هرچند که با آرای فیثاغورس ، افلاطون ، زنون اهل کیتیوم و اپیکور نیز آشنایی داشت .
ثامسطیوس در جلسات درس پدرش در شهر قسطنطنیه حاضر می شد. خود او در ۳۴۵ میلادی تدریس فلسفه را آغاز کرد ( زندگینامه علمی دانشوران ، ذیل مادّه ) و تا ۳۵۵ میلادی ریاست مدرسه ای را به عهده داشت . وی در تدریس دارای بیانی بلیغ بود و طالبان زیادی از راههای دور به قسطنطنیه می آمدند تا محضر درس او را در یابند (همانجا).
در ۳۵۵ میلادی رسماً به سمت استاد فلسفه بر گزیده شد و در همان سال از جانب امپراتور قسطنطین دوم به عضویت مجلس سنای قسطنطنیه و سپس به خدمت امپراتور در آمد و از سوی سنا چندین بار موظف به ابلاغ خطابه های تبریک و سپاس به حضور امپراتوران شد ( > دایره المعارف فلسفه راتلیج < ، ذیل مادّه ). گفته می شود در این سِمَت سفرهای رسمی متعددی و از جمله در ۳۵۷ میلادی به رم ، داشت ( > فرهنگ بیزانس آکسفورد < ، ذیل مادّه ).
امپراتور والنس او را به عنوان مربی فرزند خود بر گماشت و امپراتور تئودوسیوس اول تربیت پسرش ، آرکادیوس ، را به او سپرد. این امپراتوران هر چند مسیحی بودند، از مشاورت وی که بر آیین پیشینیان باقی بود، بهره می بردند. ثامسطیوس با امپراتور یولیان ، معروف به یولیان مرتد ، پیوندی نزدیک داشت . یولیان که پیرو مذهب مسیحی آریوس (آریانیسم ) بود در صدد بر آمد که برای ضربه زدن به متعصبان مسیحی به کمک ثامسطیوس ، دین باستانی یونانیان را احیا کند اما ثامسطیوس با بهره گرفتن از نفوذ خود کوشید تا به جای دامن زدن به تفرقه ها، میان مسیحیان و غیرمسیحیان آشتی و مدارا برقرار کند و ازاین رو نزد مسیحیان محبوبیت و احترامی بمراتب افزونتر از لیبانیوس یافت که مدتی با او دوستی نزدیک و پر شوری داشت .
از میان آبای کلیسا، گرگوریوس نازیانزوسی با وی دوستی داشت و او را با عبارت سلطان بلاغت ستود. ثامسطیوس احتمالاً از ۳۸۳ تا ۳۸۴ میلادی به منصب بالای پیشوایی شهر و ریاست مجلس سنا رسید. وی در ۳۸۸ میلادی در قسطنطنیه درگذشت (پاولی ، ذیل مادّه ؛ زندگینامه علمی دانشوران ، همانجا).
آرای ثامسطیوس .
به لحاظ فلسفی ، ثامسطیوس به پیروی از پدرش به آرای ارسطو، که به نظر وی با مشی مدارا سازگارتر از اندیشه های افلاطون و پیروان آکادمی بود، روی آورد. هرچند این سخن به معنای آن نیست که او به آرای افلاطون بی اعتنا بوده است . تعریف او از فلسفه ، به عنوان کوششی مستمر در تشبّه به خداوند به قدر طاقت بشری ، در اصل برگرفته از رساله تئایتتوس افلاطون است ( زندگینامه علمی دانشوران ، همانجا). در فلسفه سیاست نیز ویژگیهایی که او برای امپراتور برمی شمرد همان خصوصیات حکیم حاکم افلاطونی بود که به تعبیر او می بایست هم یک سقراط باشد و هم یک اسکندر ( > دایره المعارف فلسفه راتلیج ، همانجا).
از جمله مباحث مهم و پر تأثیر ثامسطیوس ، تفسیر او از عقل فعال در کتاب در باره نفس ارسطو است . ثامسطیوس بحثی مفصّل در باره این فصل مشکل کتاب ارسطو دارد و در آن از سایر آثار ارسطو، قطعاتی از افلاطون و همچنین از بخشهایی از شرح ثاؤفِرَسطُس * نقل قولهایی کرده است .
پیش از ثامسطیوس ، اسکندرِ افرودیسی * (قرن دوم و سوم میلادی ) مفسر بزرگ ارسطو، عقل را به عقل هیولانی ، عقل بالملکه و عقل فعال تقسیم کرد. وی عقل فعال را بیرون از انسان و همان مبدأ اعلای ارسطو، علت عالم ، محرک لایتحرک اوُلی ‘، عقل خوداندیش و تأثیرگذار بر انسان می داند ( دایره المعارف فلسفه راتلیج < ، همانجا)، در حالی که عقل هیولانی را متشکل از عناصر اربعه و در نتیجه همچون جسم فناپذیر می شمرد ( فرهنگ تاریخی فلسفه < ، ذیل “Intellectus agens” ). اما از نظر ثامسطیوس عقل فعال ، الاهی نیست و هرچند صورتی مفارق از مادّه است اما «در» انسان ، بلکه وجه ممیز اوست و عقل هیولانی نیز ازلی و مفارق است ، اما عقل فعال بیش از عقل هیولانی مفارق از مادّه است . وی عقل بالملکه را شبیه به جوهر و مرکّب از مادّه و صورت قلمداد می کند. با اینکه عقل
فعال در انسان است اما نظیر نوع ، که به زوال افرادش زایل نمی شود، همواره باقی است . عقل منفعل به عقل فعال منضم می شود و جنبه فناناپذیر طبیعت آدمی را می سازد (فاخوری و جُر، ج ۲، ص ۴۳۶؛ ابن رشد، ۱۹۵۰، مقدمه اهوانی ، ص ۴۱؛ > دایره المعارف فلسفه راتلیج < ، همانجا).
آثار.
آثار ثامسطیوس را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
۱) خطابه ها. از میان ۳۶ خطابه او ۳۳ خطابه به زبان یونانی و سه خطابه با ترجمه سریانی در دست بوده که غالب آنها مضمون سیاسی و اخلاقی داشته است (پاولی ، همانجا).
۲) رساله ای خطاب به امپراتور یولیان در تدبیر مملکت ( رجوع کنید بهابن ندیم ، ص ۳۱۴) که ترجمه عربی آن را محمد سلیم سالم با نام رساله ثامسطیوس الی یولیان الملک فی السیاسه و تدبیرالمملکه در ۱۹۷۰ در قاهره چاپ کرده است (دیبر ، ج ۱، ص ۸۸۷).
۳) شرحهای ممزوج . ثامسطیوس شرحهای ممزوج متعددی بر آثار ارسطو نگاشت که از آن جمله است : شرح وی بر کتاب انالوطیقاالاول ( تحلیلات اولی ) و انالوطیقا الثانی ( تحلیلات ثانی ) (ابن ندیم ، ص ۳۰۹)، قاطیغوریاس ( مقولات ) (همان ، ص ۳۰۹)، الکون والفساد ( در باره کون و فساد ) (همان ، ص ۳۱۱)، النفس ( در باره نفس ) (همان ، ص ۳۱۱)، السماء و العالم ( در باره آسمان ) (همان ، ص ۳۱۱) و مقاله دوازدهم کتاب الحروف ( مابعدالطبیعه ) (همان ، ص ۳۱۲).
به نوشته ابن ندیم (همانجا) و قِفْطی (ص ۴۲)، تعدادی مقاله از تفسیر ثامسطیوس بر کتاب اخلاق ارسطو به خط اسحاق بن حُنَین ، نزد ابوزکریا یحیی بن عَدِیّ بوده است . قطعاتی از این شرح را ابوالحسن عامری در کتاب السعاده و الاسعاد (ص ۵۸، ۴۰۹) نقل کرده است (نیز رجوع کنید به دیبر، ج ۲، ص ۵۱۴).
همچنین بنا به گزارش ابن ندیم (ص ۳۱۰) و قفطی (ص ۳۷)، ثامسطیوس برخی از قسمتهای طوبیقا ی ارسطو را تفسیر کرده است . اشتاین شنایدر (ص ۱۰۰) به نقل از ابن ندیم از کتابی به نام اعتبارالحُکْم و تعقُّبُالمواضع در ترجمه شرح ثامسطیوس بر طوبیقا در منطق ارسطو نام برده که مترجم آن ابوبِشْر مَتّی بن یونس بوده است .
ابن ندیم (ص ۳۰۹) و قفطی (ص ۳۵)، ثامسطیوس را جزو مفسران کتاب مقولات ( قاطیغوریاس ) ارسطو ذکر کرده اند و عامری (۱۳۷۵ ش ، ص ۳۶۹) به تفسیر ثامسطیوس بر مقولات اشاره کرده است .عبدالرحمان بدوی از ترجمه عربی تفسیر ثامسطیوس بر کتاب > در باره حیوانات < ارسطو نام برده و آن را معرفی کرده است ( رجوع کنید به ۱۹۷۹، ص ۱۱ـ۱۲).
همچنین عبدالرحمان بدوی مقاله ای از ثامسطیوس در رد آرای ماکسیموس اهل ازمیر (قرن چهارم میلادی ) در باز گرداندن شکل دوم و سوم قیاس منطقی به شکل اول آورده ( رجوع کنید به ۱۹۷۸،ص ۳۰۹ـ۳۲۵) که نسخه اصلی آن در مجموعه کتابخانه ظاهریه دمشق به شماره ۴۸۷۱ نگهداری می شود (همان ، ص ۶۱).
کوشش ثامسطیوس در تمامی این شرحها بر این بوده است که در عین حفظ متن ، با بیانی شیوا نوشته های دشوار ارسطو را برای آموزندگان قابل فهم سازد. این شیوه نگارش مورد استقبال گسترده ای قرار گرفت و موجب رواج آثار ثامسطیوس در تمامی قرون وسطای اروپای غربی ، سرزمینهای اسلامی و روم شرقی شد. از میان این شرحها، شروح بر تحلیلات ثانی ، در باره نفس و در باره طبیعت به زبان یونانی باقی است . شروح بر کتاب در باره آسمان و مقاله لام (لامبدا) مابعدالطبیعه به زبان عبری موجود است که از عربی ترجمه شده اند. شرح بر کتاب طوبیقا به زبان یونانی تا زمان بوئتیوس موجود و مورد استفاده وی بوده ، اما به دست ما نرسیده است . از شروح وی بر آثار افلاطون نیز چیزی باقی نمانده است . در میان این شروح ، بدون تردید شرح وی بر کتاب در باره نفس ارسطو از بیشترین تأثیر برخوردار بوده است ( > دایره المعارف فلسفه راتلیج < ، همانجا).
از آثار مستقلی به قلم ثامسطیوس ، تحت عنوان در باره فضیلت ، با ترجمه سریانی (دیبر، ج ۲، ص ۵۱۴) و در باره نفس نام برده شده است . کتابِ درباره پیری منسوب به ثامسطیوس است ( زندگینامه علمی دانشوران ، همانجا). ابن ندیم (ص ۳۱۰) از شرحی منسوب به ثامسطیوس بر کتاب بوطیقا یا شعر ارسطو نام برده است .
آثار ترجمه شده ثامسطیوس به عربی و از عربی به عبری و لاتینی . از شرح ثامسطیوس بر کتاب انالوطیقا الاول ــ که احتمالاً از ثامسطیوس نیست ــ ترجمه ای به زبان عبری موجود است که با تصحیح چارلز مانکین در ۱۹۹۰ به چاپ رسیده است (دیبر، ج ۱، ص ۷۷۷).
از شرح ثامسطیوس بر کتاب انالوطیقای ثانی ترجمه ای به زبان عربی موجود است که گراردوس (ژرار) کرمونایی این شرح را به زبان لاتینی بر گردانده و ج . ر. اودانل در مجموعه > مطالعات شرقی < ، ش ۲۰، ۱۹۵۸) به چاپ رسانده است ( زندگینامه علمی دانشوران ، همانجا).
ابن ندیم (ص ۳۱۱) می گویدکه ثامسطیوس تمام کتاب السماء و العالم را شرح کرده و یحیی بن عدیّ آن را ترجمه یا اصلاح کرده است . از ترجمه یحیی نسخه ای در دست نیست . زراحیه بن اسحاق حن آن را به عبری و موسی آلاتینو این ترجمه عبری را به لاتین ترجمه کرده که با تصحیح س . لانداور در ۱۹۰۲ در برلین به چاپ رسیده است (دیبر، ج ۱، ص ۸۸۶).
اسحاق بن حنین شرح ثامسطیوس بر کتاب در باره نفس ارسطو را به زبان عربی بر گردانده است (ابن ندیم ، ص ۳۱۲). بخشی از این ترجمه که باقی مانده به کوشش لاینز در ۱۹۷۳ در تتفورد در مجموعه > مطالعات شرقی < (ج ۲) به چاپ رسیده است (نیز رجوع کنید به دیبر، همانجا). در ۶۶۵/۱۲۶۷ ویلیام موربکه این کتاب را به لاتین ترجمه کرد. این کتاب در ۱۹۵۷ با تصحیح گ . وربکه به چاپ رسید ( > دایره المعارف فلسفه راتلیج < ؛ زندگینامه علمی دانشوران ، همانجاها).
تفسیر ثامسطیوس بر مقاله لام کتاب الحروف یا مابعدالطبیعه ارسطو را شَمْلی و ابوبشر متی به عربی بر گردانده اند (ابن ندیم ، ص ۳۱۲). همچنین اسحاق بن حنین ترجمه ای از این تفسیر ثامسطیوس بر این مقاله دارد (همانجا). عبدالرحمان بدوی این ترجمه را تصحیح و در ۱۹۴۷ در قاهره چاپ کرده است (کدیور و نوری ، ج ۱، ص ۳۰۰، ۴۷۷). تفسیر ثامسطیوس بر این مقاله به عبری و لاتین ترجمه شده و س . لانداور هر دو ترجمه را با هم در ۱۹۰۳ در برلین منتشر کرده است (دیبر؛ زندگینامه علمی دانشوران ، همانجاها).
رساله ثامسطیوس به یولیان نیز به زبان لاتین ترجمه گردیده است . این ترجمه را پراتو و فورنارو در ۱۹۸۴ در لتچه چاپ کرده اند ( د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل مادّه ).
تأثیر ثامسطیوس در عالم اسلامی . از میان آثار ترجمه شده ثامسطیوس به زبان عربی ، ابونصر فارابی در مقاله فی اغراض مابعدالطبیعه (ص ۴)، ابن سینا در النجاه (ص ۶۳۵) و بخصوص در شرحش بر مقاله لام مابعدالطبیعه ارسطو (ص ۲۶ـ۲۷، ۳۱)، شهرستانی در کتاب الملل و النحل (ج ۲، ص ۱۵۳ـ۱۵۴) و همچنین ابن رشد در تفسیر مابعدالطبیعه (ج ۳، ص ۱۳۹۳، ۱۴۱۰، ۱۴۹۲، ۱۶۳۵) و تلخیص کتاب النفس (ص ۸۳) و ملاصدرا (صدرالدین شیرازی ) در الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه (سفر اول ، ج ۳، ص ۴۸۷، سفر دوم ، ج ۲، ص ۲۲۷) ذکری از نام و آرای او، به ویژه در تفسیر آثار ارسطو، به میان آورده اند.
ابن رشد در بحث عقل ، در مورد عقل هیولانی با اشاره به تفسیر ثامسطیوس و برخی دیگر از قدما، می گوید که آنها عقل هیولانی را ازلی نامیده اند و فقط معقولات موجود در آن را به سبب مرتبط بودن با صورتهای خیالی ، کائن و فسادپذیر دانسته اند. در اینجا ابن رشد رأی برخی از فیلسوفان ، مانند
ابن سینا، را که به تبعیت از ثامسطیوس قائل به ازلی بودن عقل هیولانی شده اند، مردود و در بر دارنده تناقض دانسته و حادث بودن عقل هیولانی را به دلیل اینکه در آن قوه و فعل راه دارد، ضروری شمرده است (۱۹۵۰، ص ۸۳ ـ۸۴).
از جانب دیگر، خود ابن رشد در جایی عقل هیولانی را ازلی شمرده و گفته که ارسطو به ازلی بودن آن تصریح کرده است (۱۹۵۰، ص ۹۰). هرچند این احتمال وجود دارد که مقصودش از عقل هیولانی ازلی ، عقل موجود در نوع انسان باشد که به رغم زوال افراد انسانی همچنان باقی می ماند و در این صورت از تفسیر ثامسطیوس تأثیر پذیرفته است . اما وی در هر حال عقل فعال را برای آنکه معقولاتی که در عقل هیولانی هستند از قوه به فعل درآیند، ضروری شمرده و آن را واجد صورت محض و خارج از نفس ما دانسته است .
عقل فعال همچون خورشید که بر تمامی کائنات می تابد و هریک از آنها به تناسب تکوین و قابلیت خویش از آن کسب نور می کنند، صورتهای کلی را بر نفس آدمی می تاباند و عقل هیولانی به واسطه آن ، صورتهای خیالی را که با نور عقل فعال به صورت بالفعل در می آیند، تعقل می کند (فاخوری و جر، ج ۲، ص ۴۳۸ـ۴۳۹). بر این اساس ، ابن رشد در این رأی هرچند از تفسیر ثامسطیوس تأثیر پذیرفته ، اما پیرو او نیست ، بلکه راه میانه ای در پیش گرفته است . به نظر می رسد نقد احمد فؤاد اهوانی بر یوسف کرم ــ که ابن رشد را در بحث عقل هیولانی و عقل فعال پیرو ثامسطیوس و ابن سینا را تابع اسکندر افرودیسی معرفی کرده بود ــ نقدی بجا باشد ( رجوع کنید به ابن رشد،۱۹۵۰،مقدمه اهوانی ، ص ۵۴).
منابع :
(۱) ابن رشد، تفسیر مابعدالطبیعه ، چاپ موریس بویژ، بیروت ۱۹۶۷ـ۱۹۷۳؛
(۲) همو، تلخیص کتاب النفس ، چاپ احمد فؤاد اهوانی ، قاهره ۱۹۵۰؛
(۳) ابن سینا، شرح کتاب حرف اللام ، در عبدالرحمان بدوی ، ارسطو عندالعرب : دراسه و نصوص غیرمنشوره ، کویت ۱۹۷۸؛
(۴) همو، النجاه من الغرق فی بحر الضلالات ، چاپ محمدتقی دانش پژوه ، تهران ۱۳۶۴ ش ؛
(۵) ابن ندیم ؛
(۶) عبدالرحمان بدوی ، ارسطو عندالعرب : دراسه و نصوص غیرمنشوره ، کویت ۱۹۷۸؛
(۷) محمدبن عبدالکریم شهرستانی ، الملل و النحل ، چاپ محمد سیدکیلانی ، قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷؛
(۸) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی ، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه ، تهران ۱۳۳۷ ش ، چاپ افست قم ( بی تا. ) ؛
(۹) محمدبن یوسف عامری ، رسائل ابوالحسن عامری ، با مقدمه و تصحیح سحبان خلیفات ، ترجمه مقدمه مهدی تدین ، تهران ۱۳۷۵ ش ؛
(۱۰) همو، السعاده و الاسعاد فی السیره الانسانیه ، چاپ مجتبی مینوی ، تهران ۱۳۳۶ ش ؛
(۱۱) حنا فاخوری و خلیل جر، تاریخ الفلسفه العربیه ، بیروت ۱۹۹۳؛
(۱۲) محمدبن محمد فارابی ، رسائل الفارابی ، رساله ۲: مقاله فی اغراض مابعدالطبیعه ، حیدرآباد دکن ۱۳۴۵/۱۹۲۶؛علی بن یوسف
(۱۳) قفطی ، تاریخ الحکماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقتطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء ، چاپ لیپرت ، لایپزیگ ۱۹۰۳؛
(۱۴) محسن کدیور و محمد نوری ، مأخذشناسی علوم عقلی : منابع چاپی علوم عقلی از ابتداء تا ۱۳۷۵ ، تهران ۱۳۷۹ ش ؛
(۱۵) ـ Abdurrah ¤ma ¦n Badawi, “New philosophical texts lost in Greek and preserved in Arabic translations”, in Islamic philosophical theology , ed. Parviz Morewedge, Albany, N.Y.: State University of New York Press, 1979;
(۱۶) Hans Daiber, Bibliography of Islamic philosophy , Leiden 1999;
(۱۷) Dictionary of scientific biography , ed. Charles Coulston Gillispie, New York: Charles Scribner , s Sons, 1981, s.v. ” Themistius” (by G. Verbeke);
(۱۸) EI 2 , s.v. “Thamist ¤iyus” (by M.C. Lyons);
(۱۹) Historisches Wخrterbuch der Philosophie , vol. 4, ed. Joachim Ritter and Karlfried Grدnder, Basel: Schwabe & Co., 1976, s.v. “Intellectus agens” (by L. Oeing-Hanhoff);
(۲۰) The Oxford dictionary of Byzantium , ed. Alexander P.Kazhdan et al ., Oxford1991, s.v.” Themistios” (by Barry Baldwin);
(۲۱) August Friedrich von Pauly, Der Kleine Pauly: Lexikon der Antike , Stuttgart 1964-1975, s.v. ” Themistios”;
(۲۲) Routledge encyclopedia of philosophy , ed. Edward Craig, London: Routledge, 1998, s.v. ” Themistius” (by John Bussanich);
(۲۳) Moritz Steinschneider, Die arabischen غbersetzungen aus dem Griechischen , Graz 1960.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۹