روحانی ، سیاستمدار و از نزدیکان شیخ فضل الله نوری . در حدود ۱۲۷۰ به دنیا آمد. جد پدری وی اسدالله مجتهد بروجردی ، مشهور به حجه الاسلام ، از مجتهدان بنام تشیع بود که در بروجرد ثروت و مستغلاتی داشت و جد مادری او محقق قمی است (اعتمادالسلطنه ، ۱۳۶۳ ش ، ج ۱، ص ۱۸۹ـ۱۹۰). پدرش جمال الدین محمد از پدر خویش مولی اسدالله تصدیق اجتهاد گرفت و در علوم فقه ، حدیث و تفسیر متبحر شد و در اواخر عمر در تهران قبول عامه یافت (همان ، ج ۱، ص ۱۹۰، ۱۹۳). با مرگ وی در ۱۳۰۲، تمام مناصب او و همچنین مسجد، محراب و منبر مدرسه دوستعلی خان نظام الدوله در تهران به علی اکبر رسید که وی نیز در حدیث و تفسیر و ادب دستی داشت (همان ، ج ۱، ص ۱۹۳، ۲۲۴).
در ۱۳۰۹، که ناصرالدین شاه امتیاز دخانیات را به کمپانی رژی واگذار کرد، گروهی از مردم ناراضی در تهران نزد حاج میرزا حسن آشتیانی * رفتند و معایب این امتیاز را بازگو کردند. میرزاحسن آشتیانی حکم تحریم استعمال دخانیات را صادر کرد؛ این حکم به تأیید میرزامحمدحسن شیرازی * در سامرا نیز رسید به این مضمون که امروز استعمال تنباکو و توتون به هر نحو در حکم محاربه با امام زمان است (ناظم الاسلام کرمانی ، بخش ۱، ص ۱۹).
پس از صدور این حکم ، مردم استعمال دخانیات را ترک کردند. با شکایت کمپانی رژی ، امین السلطان صدراعظم به واسطه میرزا محمدحسن خان اعتمادالسلطنه * خواهان ارتباط با روحانیون ، از جمله شیخ علی اکبر بروجردی ، شد. اعتمادالسلطنه ، شیخ مهدی شمس العلما را نزد علمای مجاهد مانند میرزاحسن آشتیانی ، آقا علی اکبر بروجردی و شیخ فضل الله نوری فرستاد (اعتمادالسلطنه ، ۱۳۵۰ ش ، ص ۷۸۸).
این مذاکرات نتیجه ای نداشت . شاه که به علت فشار افکار عمومی از اجبار میرزای آشتیانی بر لغو فتوا یا خروج از ایران طرفی نبسته بود، ناگزیر با فرستادن میرزاعیسی وزیر، عبدالله خان والی و مجدالدوله نزد میرزاحسن آشتیانی پیغام داد که امتیازِ داخلی کمپانی را لغو کرده ، و از وی خواست تا دست از مخالفت بردارد. چون میرزاحسن آشتیانی نپذیرفت ، عبدالله خان والی برای اجرای حکم شاه متوسل به زور شد.
مردم با اعتراض شدید آقاسیدمحمدرضا طباطبایی به هیجان آمدند و متعرض مجدالدوله شدند. شیخ علی اکبر بروجردی که ظاهراً در پی فرصتی برای دوستی با مجدالدوله بود، فوراً دست او را گرفت و فریاد برآورد: «به ارک می رویم و این امر را به صلاح می گذرانیم » (ناظم الاسلام کرمانی ، بخش ۱، ص ۱۹ـ۲۰). گروهی از مردم نیز برای اطلاع از نتیجه کار همراه آنان شدند.
نزدیک دروازه ارک ، نایب السلطنه کامران میرزا، چون آن دو را با یکدیگر دید متعرض شیخ علی اکبر شد. مردم در حمایت از حاج علی اکبر بروجردی به طرف نایب السلطنه رفتند. کامران میرزا با مشاهده اعتراض مردم خشمگین به درون ارک رفت و دستور داد در را ببندند. چون جمعیت قصد گشودن دروازه ارک را داشتند آقابالاخان معین نظام دستور شلیک داد و عده ای کشته و مجروح شدند (همان ، بخش ۱، ص ۲۰ـ۲۱). فردای همان روز جلسه ای برای فسخ قرارداد در ارک تشکیل شد و عده ای از علما از جمله بروجردی به این مجلس دعوت شدند و به ابطال قرارداد رأی دادند. این ماجرا بر نفوذ و اعتبار شیخ علی اکبر بروجردی افزود.
تزویج دختر شیخ علی اکبر به شیخ هادی ، پسر شیخ فضل الله نوری ، آن دو روحانی را به هم نزدیکتر کرد (بامداد، ج ۶، ص ۱۶۷). در جریان تحصن گروهی از علما، در شوال ۱۳۲۳ در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم برای تأسیس عدالتخانه ، شیخ علی اکبر همراه شیخ فضل الله در صف مخالفان تحصّن کنندگان قرار گرفت . او در نامه ای برای علمای نجف نوشت . «اشخاصی که رفته اند به زاویه مقدسه و مطالبه عدالتخانه می نمایند معدودی از طلاب می باشند، ربطی به حجج اسلامیه تهران ندارند. حجج اسلامیه تهران اصلاً و
ابداً از شهر تهران خارج نشده و با عین الدوله دوستی دارند و از عدالتخانه متنفر می باشند و یقین دارند اگر عدالت در ایران جاری شود درب خانه های آقایان بسته خواهد شد». (ناظم الاسلام کرمانی ، بخش ۱، ص ۳۷۵). نامه شیخ علی اکبر عیناً به حاج سیدمحمد طباطبایی فرستاده شد. او خواستار تحقیق درباره هویت و مقاصد بروجردی ، شد (همانجا). شریف الواعظین قمی متن نامه را در تکیه درخونگاه ، بازگو کرد، اما به احترام حاج عماد بروجردی ، برادر شیخ علی اکبر که در مجلس حاضر بود، نام نویسنده آن را فاش نکرد.
در ۲۳ جمادی الاولی ۱۳۲۴، حرکت یکپارچه مردم و برخی از روحانیون در جریان مهاجرت کبری ، شیخ فضل الله را وادار به همراهی با مهاجرین کرد (دولت آبادی ، ج ۲، ص ۷۱؛ ناظم الاسلام کرمانی ، بخش ۱، ص ۵۰۰ـ۵۰۱). بروجردی پیام همراهی شیخ را به علمای مهاجر رساند و سپس خود نیز به آنان پیوست (ناظم الاسلام کرمانی ، بخش ۱، ص ۵۰۶).
پس از صدور فرمان مشروطیت و مرگ مظفرالدین شاه اختلاف بین سیدعبدالله بهبهانی * و سیدمحمد طباطبایی با شیخ فضل الله نوری بیشتر شد (ملکزاده ، ج ۳، ص ۵۰۲ـ۵۰۴) و به این ترتیب ، جبهه مخالفی از روحانیون به زعامت شیخ فضل الله نوری تشکیل شد و دربار نیز به مصلحت خود از آن حمایت کرد. بروجردی که از وفادارترین یاران شیخ فضل الله نوری بود، مجری نظریات او شد و در واقعه میدان توپخانه ، یکی از مخالفان این ماجرا بود (همان ، ج ۳، ص ۵۶۸). پس از به توپ بسته شدن مجلس در ۲۳ جمادی الاولی ۱۳۲۶، شیخ علی اکبر به سمت وکیل و نماینده شیخ فضل الله نوری ، فعالانه در جلسات دربار حاضر می شد و قزاقها از خانه اش محافظت می کردند (ناظم الاسلام کرمانی ، بخش ۲، ص ۳۵۹، ۳۶۴). ناآرامی در خلال سالهای ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ منجر به تجدیدنظر محمدعلی شاه در اعاده مشروطه و مجلس شد.
در مجلسی که در ربیع الاول ۱۳۲۷ در تخت مرمر برگزار شد، شیخ علی اکبر و چند تن از روحانیون نیز به عنوان مستمع حضور داشتند. شیخ علی اکبر در شکایت سعدالدوله از فقدان امنیت ، می گوید : «تا این مفسدها در سفارتخانه ها و حضرت عبدالعظیم می باشند، مملکت امن نخواهد شد. بروید در سفارت ، آنها را بیرون آورید و مجازات بدهید. شاه ما اگر چنگیز باشد، ما راضی هستیم ولی اطاعت از خارجه نمی کنیم » (همان ، بخش ۲، ص ۳۶۰). در سوم ربیع الثانی ۱۳۲۷، جلسه ای در دربار در حضور شاه تشکیل شد. شیخ علی اکبر، نماینده شیخ فضل الله نوری در مقام مخالفت با مشروطیت به سعدالدوله پرخاش کرد (همان ، بخش ۲، ص ۵۴۳ـ۵۴۴). پاسخ سعدالدوله به شیخ علی اکبر آنچنان گران آمد که او جلسه را ترک گفت ، ولی با وساطت مشیرالسلطنه به مجلس بازگشت (همان ، بخش ۲، ص ۵۴۳ـ۵۴۵).
اقدامات شیخ علی اکبر در جلسات متعدد مستبدان برای جلوگیری از اعاده مشروطیت نتیجه ای نداشت و بالاخره تهران فتح شد. با خلع محمدعلی شاه ، عده ای از مجاهدان شیخ علی اکبر را دستگیر کردند و به مجلس بردند. اما کمیسیون به او اعتنایی نکرد و آزادش کردند (همان ، بخش ۲، ص ۵۱۹).
پس از چند روز، مجاهدان شیخ فضل الله نوری ، ملامحمد آملی و شیخ علی اکبر بروجردی را دستگیر کردند. دادگاه انقلاب مشروطه خواهان که عموماً از مجاهدان تندرو تشکیل شده بود، شیخ فضل الله نوری را محکوم به اعدام کرد و حکم بفوریت اجرا شد. همین مسئله سبب شد که عضدالملک نایب السلطنه ، از اعدام بقیه روحانیون مخالف مشروطه جلوگیری کند. شیخ علی اکبر بروجردی به مشهد تبعید شد و در ۱۳۴۸ در همانجا درگذشت (همان ، بخش ۲، ص ۵۳۰؛ بامداد، ج ۶، ص ۱۶۶، ۱۶۷).
منابع :
(۱) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه ، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه ، تهران ۱۳۵۰ ش ؛
(۲) همو، المآثر و الا´ثار ، در چهل سال تاریخ ایران ، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش ؛
(۳) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری ، تهران ۱۳۵۷ش ؛
(۴) یحیی دولت آبادی ، حیات یحیی ، تهران ۱۳۶۲ش ؛
(۵) محمدمهدی شریف کاشانی ، واقعات اتفاقیه در روزگار ، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی ) و سیروس سعدوندیان ، تهران ۱۳۶۲ ش ، ص ۱۴۶؛
(۶) مهدی ملکزاده ، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران ، تهران ۱۳۶۳ ش ؛
محمدبن علی ناظم الاسلام کرمانی ، تاریخ بیداری ایرانیان ، چاپ علی اکبر سعیدی سیرجانی ، تهران ۱۳۶۲ ش .
دانشنامه جهان اسلام جلد ۳