اندیشمند بزرگ شیعى و فرزانه مجاهد علامه سید امیر على هندى از چهره هاى علمى و تاریخى تشیع است که با بیش از نیم قرن جهاد علمى، اجتماعى و سیاسى، سیماى نورانى اسلام را با قلم و بیان و عمل به جهانیان شناساند و در برابر سیاست هاى استعمارى انگلیس در شبه قاره هند (اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم میلادى) به دفاع از حقوق پایمال شده مسلمانان برخاست. البته از یارى دیگر ملل اسلامى در سایر نقاط جهان نیز غفلت نورزید.یکى از «اعلام نویسان» او را از بزرگ ترین مدافعان اسلام در عصر حاضر مى داند که در خانواده اى منسوب به آل بیت(علیهم السلام) در هند متولد و تربیت شد.(۱)
پیشینه خاندان
خانواده سید امیر على هندى از خاندان هاى سادات اصیل عرب زبان و از سلاله پاک اهل بیت(علیهم السلام) بود که در زمان شاه عباس اوّل در ایران اسکان یافتند. بزرگ این سلسله علوى، سید محمود صادق خان از شخصیت هاى سرشناس ایرانى بود. سید احمد فاضل ـ از فرزندان نامدار سید محمود صادق خان ـ در شمار لشکر نادر شاه افشار در حمله به هند بود که هنگام بازگشت نادر به ایران، در هند ماندگار شد و به خدمت سلطان دهلى درآمد. علامه سید امیرعلى هندى از نوادگان وى در هندوستان(۲) و نسل چهارم از نژاد او محسوب مى شد.(۳)
تولد و تحصیل
دانشور اندیشمند و مصلح مجاهد علامه سید امیرعلى هندى فرزند سید سعادت على در سال ۱۲۸۰ق (۱۸۴۹ م) در ایالت موهان هند دیده به جهان گشود.(۴) وى همزمان با تحصیلات ابتدایى قرآن، احکام، تاریخ اسلام و اعتقادات دینى را از علماى دینى موهان آموخت و با متون فقهى و جوامع روایى و منابع علوم دینى آشنا شد. از بررسى آثار سیّد در مى یابیم که او معارف دینى، فقه، اصول، کلام و متون روایى و جوامع حدیثى را به صورت علمى و استنباطى در محضر علماى بزرگ شیعى هند آموخت و تا حد اجتهاد پیش رفت. دلیل این سخن، تصریح بعضى از شرح حال نویسان به این امر است، مثل احمد امین مصرى از نویسندگان اهل تسنّن که یکى از ویژگى هاى علمى و اصلاحى سید امیرعلى را «اجتهاد در احکام شرعى» شمرده و آن را شیوه علماى شیعه دانسته است.(۵)
سیّد پس از دوره متوسطه، وارد دانشکده هوجلى شد و در رشته ادبیات و تاریخ فارغ التحصیل گردید. آنگاه به لندن رفت و به تحصیل در رشته قانون شناسى و حقوق و قضاوت پرداخت.وى در سال ۱۸۷۳م برابر با ۱۳۰۴ق به هند بازگشت و خدمات علمى، اجتماعى و دینى خود را آغاز کرد.(۶)
آشنایى با فرهنگ شرق و غرب
سید امیر على علاوه بر زبان هندى، زبان عربى را آموخت و با ادبیات عرب آشنا شد.(۷) زیرا بى شک آشنایى با متون اصیل اسلامى، در گرو یادگیرى علمى و دقیق ادبیات عربى است.علاوه بر آن، زبان فارسى را نیز آموخت.(۸) زیرا زبان فارسى، زبان رایج هندوستان در آن روز بود.(۹)از آن گذشته، بعد از زبان عربى، مهم ترین زبان علمى، تاریخى و ادبى مسلمانان در تاریخ زبان فارسى بود و بسیارى از آثار تاریخى، دینى، اعتقادى، علمى، عرفانى و ادبى امت اسلامى، در قالب این زبان امکان ظهور و بروز داشته است.
در همان دوران به یادگیرى زبان و ادبیات انگلیسى همّت گماشت و به حلقه ادبیات شناسان انگلیس در هند پیوست و از این رهگذر، به مطالعه دقیق و پژوهش گسترده و عمیق آثار دست اوّل نوابغ ادبى زبان انگلیسى مثل شکسپیر، شیللر و ولتر… پرداخت. او در این مسیر تا آن جا پیش رفت که خود صاحب سبکى ممتاز و تأثیرگزار در عرصه ادبیات و زبان انگلیسى شد.(۱۰) همین مهارت و استعداد را بعدها در سخنرانى ها و تألیف کتب ها و مقالات در دفاع از اسلام و معرّفى زندگى و سیماى درخشان و ملکوتى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و نگارش فقه قانون به کار گرفت و توانست تأثیرى شگرف در ذهن خوانندگان آثارش در جوامع غربى و ممالک اروپایى بگذاردبه طورى که وقتى نخستین کتاب خود «محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) و تعالیم او» (۱۱) را در انگلستان به زبان انگلیسى چاپ کرد و هنوز جوانى دانشجو بود، موجب شگفتى منتقدان ادبى و نویسندگان انگلیس شد و «اُسبورن»(۱۲)ادیب و مستشرق معروف انگلسیى زبان به اعتراف و تعظیم گشود و درباره نثر محکم و شورانگیز کتاب و سبک نگارش نویسنده فرزانه و جوان سید امیر على که یک مسلمان هندى بود، گفت:
«بى هیچ شبهه اى، این کتاب اعجاب برانگیز است، نثر ادبى کتاب نشان مى دهد که نویسنده آن تسلطى کامل به زبان انگلیسى و خود جایگاهى رفیع در آن دارند. کمتر کسى از فرهنگیان و نویسندگان انگلیسى توان نوشتن به این شیوه را دارند. سبک نگارش ادبى سید امیر على در زبان انگلیس، خالى از عیوبى است که معمولا اهل قلم و فرهنگ هندى هنگام نوشتن به این زبان ]بیگانه[مرتکب مى شوند. اصلا باور کردنى نیست که نخستین اثر قلمى]یک نویسنده جوان[این کتاب باشد!»(۱۳)
پس از آن سید همه کتابها و مقالاتش را در تمام موضوعات فقهى، حقوقى، اخلاقى و تاریخى، به زبان انگلیسى نوشت و اسلام را به جامعه غربى عرضه داشت. از این حیث، او در بین دانشمندان و عالمان اسلامى منحصر به فرد است.
بر کرسى قضاوت و تدریس
علامه سید امیر على، پس از بازگشت به هند، در شهر کلکته ـ پایتخت آن روز هندوستان ـ به خدمات اجتماعى و دینى اشتغال ورزید. ابتدا به کار وکالت و امور دادگسترى و قضاوت پرداخت و چون در این کار شهره گردید، از سوى مسؤولان دولتى، به مقام استادى شریعت اسلام در دانشکده کلکته منصوب شد. بعدها مدیریت مدرسه حقوق را نیز به او سپردند. در سال ۱۸۹۰م سمت مشاور قضایى دادگسترى بنگالعُلیا بر عهده وى گذاشته شد و او نخستین صاحب منصب هندى بود که بر این کرسى نشست و تا سال ۱۹۰۴م در این مسؤولیت خدمت کرد. در همان سال از تمام امور قضایى کناره گیرى نمود و به انگلستان رفت و در لندن اقامت گزید.(۱۴)
در این وقت شهرت علمى، اجتماعى، سیاسى و قضایى سیّد در تمام هند و بریتانیا پیچیده، آثار و کتاب هایش و توانمندى هایش در عرصه هاى گوناگون، توجه همگان به ویژه صاحب نظران و متصدیان امور را به خود جلب کرده بود.(۱۵)
دفاع از حقوق مسلمانان هند
در تمام قرن نوزدهم و تا نیمه هاى قرن بیستم میلادى، حقوق مسلمانان شبه قاره هند از سوى حاکمان دست نشانده امپراتورى بریتانیا، همواره نادیده گرفته مى شد و اعتراض ها و جنبش هاى ایشان توسط حکومت ها سرکوب مى گردید. وضع مسلمانان هند مثل اکثر نقاط دنیا بسیار اسف بار بود و آنان در بیشتر موارد از حقوق اولیه شهروندى محروم بودند.(۱۶)
علامه سید امیرعلى هندى، با احساس وظیفه شرعى و انسانى، بر خود لازم دانست براى دفاع از حقوق شهروندى مسلمانان هند، کمر همّت ببندد و در این راستا دست به اقدامات گوناگون و گسترده اى زد. از طرفى با تألیف کتابهاى حقوقى بر اساس فقه شیعى به تبیین حقوق مسلمانان پرداخت و آنان را به حقوق شهروندى خود آگاه ساخت و مسلمانان را براى استیفاى حقوقشان به شور و هیجان آورد.
از طرف دیگر، اقدامات اصلاحى و سیاسى چشمگیرى را در هند انجام داد و سیاستهاى استعمارگرانه انگلستان را افشاء نمود. تأسیس «جمعیت اسلامى وطن» (الجمعیه الوطنیه الاسلامیه) نیز با همین هدف صورت گرفت.
جمعیت اسلامى وطن
سید امیرعلى پنج سال پس از بازگشت از انگلستان، در سال ۱۸۷۸م جمعیت اسلامى وطن را با هدف دفاع از حقوق مسلمانان هند و تعیین حدود آن و سر و سامان دادن به بحران سیاسى و اجتماعى آنان تأسیس کرد.(۱۷)
آن زمان ده ها میلیون مسلمان هندى در زمینه هاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى از همه حقوق مشروع شهروندى خویش محروم و بى بهره بودند و اندیشه تشکیل اتحادیه هایى مثل «مسلّم لیگ»(۱۸) (جمعیت مسلمانان) و یا استقلال سیاسى و جغرافیایى مسلمانان شبه قاره هند، به صورت کشور اسلامى پاکستان و جنبش ها و حرکت هاى اعتراض آمیز، هنوز در ذهن و زبان کسى نقش نبسته بود.(۱۹)لذا سید امیر على را باید از پیشگامان جنبش استقلال طلبانه مسلمانان شبه قاره هند به شمار آورد. او با تأسیس جمعیت اسلامى وطن، همچنین در مناصب شغلى قضایى و کرسى تدریس و در تألیفات و سخنرانى هایش با کسانى که حقوق مسلمانان را نادیده مى گرفتند، درگیر شد و حتى از سوى دولت هند مورد تهدید قرار گرفت و رنج ها و زحمت هاى فراوانى را متحمل شد.(۲۰)
امداد رسانى به مجروحان مسلمان در جنگ
یکى از اقدامات بسیار ارزشمند علامه سید امیرعلى، کارى بود که در جنگ میان ایتالیا، ترکیه و عرب ها در طرابلس کرد. در این جنگ سید امیرعلى آگاه شد که جمعیت صلیب سرخ بیشترین رسیدگى و توجهشان معطوف به مجروحان مسیحى است و کسى به داد زخمى ها و مجروحان مسلمان نمى رسد! این بود که جمعیتى تشکیل داد تا از مردم خیّر کمک بگیرد و گروه هاى پزشکى را براى درمان مسلمانان عرب و ترک روانه سازد. این جمعیت تشکیل شد و کار و خدمات آن سال ها ادامه داشت.
روزى رئیس گروه هاى پزشکى از سید امیر على پرسید:«… آیا مى باید فقط زخمى هاى مسلمان را درمان کنیم؟»
سید در پاسخ گفت: «در مرتبه نخست باید زخم هاى مسلمان عرب و ترک را معالجه کنید، لیکن در لحظاتى که کار بر ]امدادگران [یهود و نصارى در رسیدگى به زخم هایشان سخت مى شود، به آن ها نیز کمک کنید و به معالجه آنان نیز بپردازید.»(۲۱)
دفاع از امپراتورى عثمانى
امپراتورى عثمانى که در طول قرنها در همسایگى اروپا، بزرگ ترین امپراتورى مسلمانان را بر روى جغرافیاى جهان ترسیم کرد، قدرتى نفوذناپذیر بود که قلمرو حاکمیتش از کشورهاى عربى تا شبه جزیره بالکان را کشیده بود. یکى از مهم ترین بخشهاى حکمرانى عثمانى شبه جزیره بالکان بود که از دو جهت براى این امپراتورى اهمیت داشت. نخست آنکه بالکان مرز عثمانى با دولتهاى بزرگى مثل روسیه و اتریش بود، دیگر اینکه اقلیتهاى قومى مثل صربها و اسلاوها و اقلیتهاى مذهبى مانند مسیحیان در این منطقه سکونت داشتند. دولتهاى اروپایى گاهى به بهانه حمایت از این اقلیتها و دفاع از مسیحیت، امّا در واقع براى کسب امتیازات سیاسى و اقتصادى از عثمانى، در این منطقه مداخله مى کردند و به نام استقلال طلبى براى همکیشان خویش،، دست به تحریک و تجهیز اهالى بالکان علیه امپراتورى عثمانى مى زدند. در جریان جنگ جهانى اوّل (۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۸م) که دولت عثمانى ضعیف شده و قلمروهاى خود را از دست مى داد، ممالک قدرتمند اروپایى از جمله انگلیس و فرانسه از فرصت استفاده کردند و بالکان را به محل بحران سیاسى و آشفته تبدیل کردند و بالاخره بالکان از حکومت عثمانى جدا شد. از آن پس، دولت عثمانى که با صبغه اسلامى حکمرانى مى کرد، در برابر قدرت هاى استعمارگر غربى در آستانه سقوط قرار گرفت تا این که از هم پاشید و دولت جدید جمهورى ترکیه به رهبرى مصطفى کمال آتاترک، به نظام لائیک گردن نهاد.
سید امیر على هندى، از جمله متفکران غیرتمند مسلمان بود که از اوّل نگران سقوط دولت عثمانى بود و نمى خواست این امپراتورى اسلامى، با نیرنگهاى شیطنت آمیز دول غربى، از میان برود، زیرا این امپراطورى قدرتمند اسلامى سدّى محکم در برابر نفوذ استعمارگران غرب ایجاد کرده بود. براى همین بود که غربى ها در طول قرن ها آرزومند سقوط آن بودند و براى آن نقشه مى کشیدند و دست به توطئه مى زدند.
سید امیر على با درک این حقیقت، تلاش هاى سیاسى خود را در جهت حمایت از امپراطورى عثمانى به کار برد تا شاید آن دولت از بین نرود و پابرجا بماند. او مسلمانان هند و عرب و ترک و رهبران و شخصیتهاى بانفوذ ممالک اسلامى و غربى را به حمایت از بقاى امپراطورى عثمانى دعوت کرد. براى این منظور مقاله ها نوشت و سخنرانى ها کرد.(۲۲)
سید امیرعلى ضعف و شکست امپراطورى عثمانى در جنگ جهانى اوّل را نتیجه سیاست استعمارى انگلیس مى دانست. بریتانیا با اجراى انواع نقشه هاى شیطانى خود، عثمانى را به سوى اتّحاد با آلمان سوق داد و با شکست آلمان و تسلیم شدن آن، متّحد عثمانى نیز شکست را پذیرفت و استعمارگر پیر غرب، دولت انگلیس به آرزوى دیرینش رسید.سیّد امیر على از اوّل بر این باور بود که شهر «اسلامبول» شهر اسلام و مسلمین است و جایز نیست از آن هویت خالى شود.(۲۳)
سیّد براى کمک به بقاى دولت عثمانى، حتى بارها با استفاده از نفوذ سیاسى، اجتماعى و علمى خود، با سردمداران حکومت بریتانیا و برخى از متحدان آن، و با افراد صاحب نفوذ و سیاستمدار در ممالک اروپایى به گفتگو و رایزنى پرداخت و آخرین تلاش هاى خود را براى رسیدن به آن هدف مقدس به کار برد، هر چند به این هدف نایل نشد و دسیسه هاى استعمارگران غربى با برقرارى حکومت غیر دینى لائیک ها در ترکیه جدید، آرزوى آن مصلح بزرگ اسلامى را بر باد داد!… ولى او از روى غیرت دینى و تعهد خدایى خویش از هیچ تلاشى براى تحقق هدف عالى و الهى اش دریغ نکرد.
تبلیغ احکام و ترویج اسلام
علامه سید امیر على طى عمر طولانى خویش در تمام عرصه ها مبلّغ حماسه ساز احکام الهى و مروّج مجاهد شریعت محمدى(صلى الله علیه وآله وسلم) بود، امّا در تألیف کتاب ها و نگارش مقالات، جنبه هاى تبلیغ و ترویج و جهاد علمى و دینى ماندگارتر و عمومى تر و پر مخاطب تر است. به ویژه که او تمام آثارش را به زبان انگلیسى نوشت و معارف دینى و شیعى و فقه قضا و قانون و تاریخ اسلام و عظمت مسلمین را به این زبان براى تمام عالم به ویژه جوامع غربى که شناختى نادرست و غرض آلود از اسلام داشتند، بازگو نمود. او نیز مثل حافظ معتقد بود: «حدیث عشق بیان کن به هر زبان که تو دانى!» از طرفى اغلب عالمان و اندیشمندان بزرگ مسلمان آثارشان را به زبان هاى عربى، فارسى، هندى، ترکى و… براى مسلمانان شرقى مى نوشتند، بنابراین سید امیر على در تبلیغ احکام و ترویج اسلام، به زبانى سخن گفت و نوشت که هیچ صاحب قلم بزرگى از خود مسلمانان به آن زبان (انگلیسى) نه سخن مى گفت و نه کتاب و مقاله مى نوشت و این خود نکته اى است بکر و شورانگیز، و انجام رسالتى است که بر زمین مانده بود و کسى آن را بر دوش نمى گرفت، مگر مستشرقان غربى و مغرض و کم اطلاع از اسلام. بنابراین انگلیسى نوشتن سید امیرعلى را علاوه بر تخصص او، باید تعهد و جهادى فرهنگى شمرد.
آیت الله علامه سید محسن امین عاملى در این باره تعبیر رسا و بیانى شیوا دارد:«سید امیرعلى یگانه متفکر اسلامى بزرگ و نمونه بود که جانش را از آبشخور مبادى اسلام حقیقى سیراب کرد و روشنى بخش روح دانش طلب غربى شد… آن چه براى غرب نوشت، تأثیرى عمیق و بى سابقه بر جاى گذاشت و اسلام و میراث علمى ملل مسلمان را براى اروپا شناساند، او جز از اسلام و احکام آن و سیره پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و فضائل آن حضرت و تاریخ مسلمانان ننوشت، از جوانى وارد این عرصه شد و در طول زندگى اش نیز این عرصه را ترک نکرد.»(۲۴)
علامه سید امیرعلى با نگارش کتاب ها و مقالاتش به زبان انگلیسى، به ردّ تهمت هایى که غربى ها به اسلام زده بودند پرداخت و سیماى ملکوتى و زیباى اسلام را معرفى کرد.(۲۵)
آثار قلمى
۱ـ زندگى حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) و تعالیم او (انگلیسى) (۲۶)
۲ـ خلاصه اى از تاریخ مسلمین (انگلیسى) (۲۷) در سال ۱۸۸۹م نوشته است.
۳ـ روح اسلام (انگلیسى)(۲۸)که بزرگ ترین کتاب سید است و آن را در نهایت قوّت و استدلال و با نثرى زیبا نوشته و مقدمه اى مفصّل و شورانگیز بر آن زد و در سال ۱۸۹۳م منتشر ساخت. به قول خودش: جان و دلش را در این مقدمه، در قالب کلمات و جملات بر روى کاغذ آورده است!، این کتاب به زبان فارسى برگردانیده و به طبع رسیده است.
۴ـ آداب اسلام (انگلیسى)(۲۹)
۵ـ احکام شریعت محمدى در احوال شخصى (انگلیسى)(۳۰) در دو جلد قطور و در موضوع حقوق شخصى از دیدگاه شریعت و فقه اسلامى.
۶ـ مختصرى از احکام شریعت (براى دانشجویان به انگلیسى).
علامه سید محسن امین عاملى درباره دو کتاب اخیرش مى نویسد:«این دو کتاب سید امیرعلى، خدمت بزرگى به قضاوت از دیدگاه اسلام و ترویج و تبیین قضاوت اسلامى در هند بود و بسیارى از ابهامات را که در تدریس احکام شرعى و تطبیق آن توسط قضات انگلیس هند وجود داشت و موجب مى شد که آنان روح و منطق قوانین اسلامى را درک نکنند، از میان برداشت. این دو کتاب تا زمان ما هنوز هم راهنماى دانشجویان حقوق و قضات مسلمان است.(۳۱)
تربیت دختران و منزلت زنان مسلمان
علامه سید امیر على هندى، علاوه بر کتب و مقالات، سخنرانى ها و خطابه هایى هم در محافل علمى، دینى، اجتماعى، سیاسى و فرهنگى در هند و انگلیس داشته است. در این جا قسمتى از سخنان وى را که در کنگره ۱۹۰۰م در کلکته در حضور اندیشمندان مسلمان هندى بیان داشته و به تربیت دختران و جایگاه خانوادگى و اجتماعى زنان مسلمان و وضع موجود آن زمان پرداخته مى آوریم:
«زمانى بر مسلمانان گذشته که به زنان لقب «مادر مردان» داده اند. آیا ما هم امروز مى توانیم بانوان خود را به این صفت توصیف نماییم؟ نه، اصلا! زیرا امروز زنان آلت دست مردان شده اند! به هر طرف که مى خواهند، آنان را مى کشند!… ما اگر بخواهیم از نردبان ترقى و مدنیت بالا برویم و مردمان دنیا در برابر ما احترام نمایند، باید دختران مان را طورى تربیت کنیم که به منزلت «مادر مردان» ارتقا یابند. من معتقدم که باید تربیت دختران نیز همگام با تربیت پسران باشد، زیرا اگر ما نیمى از جامعه را ـ که دختران و زنانند ـ نادیده بگیریم و در تربیت آنان بى تفاوت باشیم، نتیجه اى نامطلوب خواهیم گرفت. چون گروه تحصیل کرده (پسران) از گروه غیر تحصیل کرده (دختران مسلمان هند در آن عصر) خواهند گریخت(۳۲) و از معاشرت با آنان دورى خواهند کرد… لذا من ضرورى مى دانم که مسلمانان هند در تعلیم و تربیت دخترانشان از هم اکنون باید سعى و تلاش نمایند.»(۳۳)
امید آن که مترجمان متخصص و غیرتمند و مراکز فرهنگى، علمى، دینى و دانشگاهى و حوزوى آثار علامه سید امیر على هندى را به زبان فارسى ترجمه نمایند. متأسفانه تاکنون نه آثار قلمى او از متن اصلى (انگلیسى) به فارسى ترجمه شده و نه درباره زندگى و مجاهدات و اقدامات اصلاحى این مصلح و متفکر بزرگ شیعى هند، کتابى تألیف شده یا اقدامى صورت گرفته است.(۳۴)
وفات
علامه سید امیرعلى هندى در سال ۱۳۴۷ق.(۳۵) در ۷۹ سالگى بر اثر سکته ناگهانى در ایالت سوسکس انگلستان وفات کرد، اما «مرگ چنین خواجه نه کارى است خُرد!» تعبیر علامه سید محسن امین عاملى درباره ى مرگ سید امیر على از هر سخنى رساتر است:«با مرگ متفکر بزرگ اسلامى علامه سید امیرعلى، هند یکى از بزرگ ترین رهبران آگاه خود را از دست داد و اسلام یکى از قطب هاى سترگ اندیشه و دعوت خویش را.»(۳۶)
بسیارى از آشنایان و دوستان اندیشمند فقید سید امیرعلى، بر سر قبر او در ایالت «سوسکس» حاضر شدند و تاج گل هایى را با خود آورده بودند که با نصب روبان و با نوشته اى، احساسات و دیدگاه خود را نسبت به آن عزیز از دست رفته، به نمایش گذاشته بودند. در یکى از آن ها این کلمات به چشم مى خورد:«با کوشش هاى این مردِ درگذشته، چه بسیار گرسنگانى که سیر شدند و برهنگانى که پوشیده و بیمارانى مداوا. از اثر کار و زحمت او چه بسیار آوارگانى به سامان رسیدند و چه بسیار مادران کودک گم کرده اى که کودک خویش را یافته و در آغوش کشیدند، چه بسیار روستاییان تیره بختى که جنگ همه چیز آنان را گرفته بود، دوباره یافتند…»
یکى از نویسندگان مى گوید: اگر من آن جا بودم، روى روبانى مى نوشتم:«با قلم و زبان این مرد (سید امیرعلى) چه بسیار جان ها زنده شدند و خردها بیدارگمراهان به راه آمدند و مفاسد اصلاح گردید، ناراستى ها به راستى آمد و حقوق پایمال شده مسلمانان برگردانیده شد. دخترانى درس خواندند و مایه سعادت شوهرانشان گشتند و سپس فرزندان آنان عامل سعادت امّت اسلام.»(۳۷)
۱٫ «الاعلام»، خیر الدین زرکلى، ج ۲، ص ۱۳، چ هفتم، بیروت، ۱۹۸۶٫
۲٫ اعیان الشیعه، چ اول، ج ۴۱، ص ۸٫
۳٫ الموسوعه العربیه، چ دمشق، ۲۰۰۱، مؤسسه صالحانى، ج ۳، ص ۶۸۶٫
۴٫ همان، ص ۷٫
۵٫ … اَنّ لَهُ ولاَِمثالِهِ الحقَّ فى الاجتهادِ فى الاحکام (بى شک او و امثال او (علماء و فقهاى شیعه) حقّ اجتهاد در احکام شرعى دارند)، احمد امین عصرى، «زعماء الاصلاح فى العصر الحدیث»، مصر ۱۹۶۵، ص ۱۴۱٫
۶٫ اعیان الشیعه، همان، ص ۸٫
۷٫ اعیان الشیعه، همان، ص ۸٫
۸٫ همان، ص ۱۳۹٫
۹٫ آیت الله خامنه اى، سید على، «مسلمانان در نهضت آزادى هندوستان»، مؤسسه انتشارات آسیا، چ اول، تهران، ۱۳۴۷، ص ۵۸٫
۱۰٫ زعماء الاصلاح، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۰٫
۱۱٫ a gritcal examination and teachings ofmuhaummad.
۱۲٫ osborn.
۱۳٫ زعماء الاصلاح، ص ۱۴۰٫
۱۴٫ اعیان الشیعه، همان، ص ۸الاعلام، خیرالدین زرکلى، ج۲، ص ۱۳٫
۱۵٫ اعیان الشیعه، همان.
۱۶٫ براى آگاهى بیشتر در این مورد، ر.ک به: مسلمانان در نهضت آزادى هندوستان، پیشین، ص ۲۵ ـ ۳۱٫
۱۷٫ زعماء الاصلاح، ص ۱۳۹٫ گفتنى است در «الموسوعه العربیه» چاپ دمشق، ج ۳، ص ۶۸۶، نام این جمعیت «الجمعیه الوطنیه المحمدیه» آمده است.
۱۸٫ مسلم لیگ: حزب مسلمانان، در سال ۱۹۰۶ در هند تشکیل یافت و در استقلال مسلمانان نقش بسیار اساسى داشت.
۱۹٫ فعالیتهاى «مسلم لیگ» و ظهور جنبشهاى استقلال طلبانه مسلمانان هند و مبارزات مصلحان و رهبران بزرگى مثل اقبال لاهورى، محمد على جناح، شوکت على و… بالاخره منجر به استقلال مسلمانان شبه قاره هند شد و کشور مستقل و اسلامى پاکستان در سال ۱۹۴۷ به رهبرى محمد على جناح تشکیل و از هند جدا گردید. براى اطلاع بیشتر ر.ک: به مسلمانان در نهضت آزادى هندوستان، پیشین، فصل هفتم، ص ۲۴۹ ـ ۲۸۵٫
۲۰٫ زعماء الاصلاح، ص ۱۴۲٫
۲۱٫ حکیمى، محمدرضا، «بیدارگران اقالیم قبله»، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، نخست، ۱۳۵۷، ص ۸۶٫
۲۲٫ اعیان الشیعه، پیشین، ص ۱۱زعماء الاصلاح، ص ۱۴۴٫
۲۳٫ اعیان الشیعه، پیشین، ص ۱۱٫
۲۴٫ اعیان الشیعه، پیشین، ص ۹٫
۲۵٫ الاعلام، پیشین، ص ۱۳٫
۲۶٫ a gritical examinaton of the lif and
teachings of muhammad.
۲۷٫ a short history of the saracens
۲۸٫sprit of islam
۲۹٫ the ethics of islam
۳۰٫ pepsonel law of muhammadans
۳۱٫ اعیان الشیعه، پیشین، ص ۱۰٫
۳۲٫ اشارهاى است به ناهمگونى فرهنگى زوجین.
۳۳٫ زعماء الاصلاح، پیشین، ص ۱۴۳٫
۳۴٫ جز آن که استاد محمدرضا حکیمى از روى تعهد بیدارگرى خویش، صفحاتى چند درباره این مصلح بزرگ براى آشنایى طلاب و دانشجویان و نویسندگان ایرانى، در کتاب «بیدارگران اقالیم قبله» (ص ۸۴ ـ ۸۸) از زعماء الاصلاح ترجمه کرده است.
۳۵٫ برابر با ۱۹۲۸ میلادى و ۱۳۰۷ شمسى.
۳۶٫ اعیان الشیعه، پیشین، ص ۷٫
۳۷٫ زعماء الاصلاح، ص ۱۴۴ و ۱۴۵٫
گلشن ابرار ج ۸