ولادت در نهم مهرماه ۱۳۰۲ش. برابر با دوم رجب سال ۱۳۴۳ق. فرزندى در تهران متولّد شد که خداوند مقدّر کرده بود سالها بعد، توسط او، معنویّت و روحانیت این شهر احیا گردد و جوانان مستعدّ تربیت شوند. نام این فرزند، احمد و به ملاّ محمّدعلى مجتهد معروف بود و بعدها به مجتهدى تهرانى مشهور گردید. پدرش محمّدباقر از بازاریان معروف، باتقوا و متدین تهران بود و قبر شریف وى، نزدیک مزار حکیم جلوه در قبرستان ابن بابویه است.(۱) جدّ وى، میرزا احمد، از تاجران مشهور و از مؤمنین و متدینین عصر خود بود. اجداد او پس از مرحوم میرزا احمد، همگى روحانى و از عالمان و روحانیان بوده اند. حاج ملاّ محمّدعلى مجتهد کاشانى، ملاّ محمّدباقر مجتهدى کاشانى و ملاّ محمّدصادق مجتهدى سه تن از اجداد روحانى وى بوده اند. ملاّحبیب شریف کاشانى در کتاب لباب الالقاب درباره مرحوم ملاّ محمّدعلى مجتهد کاشانى مى نویسد: «قبر ایشان در قم است و جدّ من به این گمان که بدن جدّش بعد از گذشت چندین سال از بین رفته است، وصیّت کرده که او را در قبر جدّش ملاّ محمّدعلى مجتهد دفن کنند. هنگامى که قبر او را کندند، بدن ایشان را صحیح و سالم یافتندلذا روى قبر را پوشاندند و جدّ ما را در جاى دیگرى دفن کردند». استقامت در راه علم میرزا احمد، در ابتداى نوجوانى در بازار تهران به شغل عریضه نویسى و منشى گرى اشتغال داشت. پدر میرزا احمد، با طلبه شدن وى مخالف بودزیرا با دیدن شرایط سخت طلاّب، مى ترسید که فرزندش گرفتار فقر و تنگدستى گردداما شوق و علاقه میرزا احمد، بر همه موانع فائق آمد و مشتاق کسب علوم حوزوى شد و تمام سختى ها و مشکلات این راه را به جان خرید. انتخاب این راه، آسان نبود. اطرافیان، او را از این راه برحذر داشتند و مشکلات و سختى هاى عالم طلبگى نیز بر این دشوارى ها مى افزود. خود وى در این باره مى فرماید: «زمانى که در قم طلبه بودیم، گاهى روزهاى متعددى مى شد که غذا نداشتیم، صبح که مى شد، هم حجرهام مى گفت: مقدارى شکر و آرد نخودچى رسیده است ما به همان مقدار اکتفا مى کردیم. نفرى یک قاشق مى خوردیم و به درس مى رفتیم. ظهر که مى شد، دوستم مى گفت: مقدارى نان خشک پیدا کرده ام نان را در آب ریخته و مى خوردیم حتّى بعضى از رفقا و طلاّب آن روز، بر اثر گرسنگى مریض شدند ولى چاره اى نبود و ما تحمّل مى کردیم و به کسى هم اظهار حاجت نمى کردیم...یک شب که برف مى بارید، ناگهان از خواب پریدم دیدم از لاى در حجره، برف وارد حجره شده و وارد یقه من شده است. یک بار هم وقتى از خواب بیدار شدم، دیدم از شدّت سرما، کوزه آب داخل حجره یخ زده است. آن روزها وسایل گرم کننده امروزى نبودلذا داخل حجره هم هوا بسیار سرد بود». پاى درس استادان میرزا احمد، در انتخاب استاد، بسیار دقّت مى کرد و استادانى را بر مى گزید که از جهت علم و عمل، وارسته باشند. او نفس خود را براى تربیت در اختیار افرادى قرار داد که از او انسان مهذّبى بسازند تا در آینده خود، در تربیت طلاّب موفّق باشد. خودش طلاّب را این گونه موعظه مى کند: «ما اگر قدرى خوب باشیم در پنهان پا بر جا باشیم، استاد خوب هم گیرمان مى آید». میرزا احمد، ادبیات عرب را از مرحوم آیهالله شیخ على اکبر برهان فرا گرفت. مرحوم برهان، در سال ۱۳۲۴ ق. در تهران متولّد شد. پدرش مرحوم میرزا على، از مؤمنین و متدینین این شهر بود. او مقدّمات و قسمتى از درسهاى سطح را نزد سیّد محمّد قصیر، شیخ على رشتى و مرحوم استرآبادى خواندسپس به نجف رفت و مدت سه سال در آن جا درس خواند و بعد براى ادامه تحصیل به تهران و قم رفت. در قم، کفایه و مکاسب را نزد آیهالله شیخ عبدالکریم حائرى یزدى تحصیل کرد و مجدداً به نجف اشرف سفر کرد و از محضر آیهالله خویى و آیهالله بزرگ اصفهانى استفاده نمود و بعد از سه سال (در سال ۱۳۵۸ق.) به تهران بازگشت و به تبلیغ اسلام و خدمات دینى روى آورد. وى از سوى آیهالله اصفهانى و آیهالله حجت وکالت مطلقه داشت. همچنین از طرف آیهالله اصفهانى، آیهالله شیخ محمّدکاظم شیرازى و آیهالله حاج سیّد محمّد شاهرودى، اجازه اجتهاد و روایت داشت. از آیهالله شاهرودى آثار فراوانى به جاى مانده است که مى توان براى نمونه به مسجد و مدرسه لرزاده در تهران، مدرسه برهانیه حضرت عبدالعظیم، مسجد عقیق و جامع رى اشاره کرد. وى همچنین آثار قلمى فراوانى دارد که برخى از آنها عبارتند از: ۱٫ رسالهاى در عدالت. ۲٫ تفسیر سوره یوسف. ۳٫ بشائر النّبویه. ۴٫ رساله در حدیث ایّام. ۵٫ ربیع الآثار ۶٫ تعلیقه ناتمام بر مکاسب. وى در سال ۱۳۷۸ق. در شهر مکّه وفات یافت و در جدّه، نزدیک مدینه الحاج به خاک سپرده شد.(۲) وى که در علم و عمل، زبانزد مردم تهران بود، تأثیر فراوانى بر روح میرزا احمد مجتهدى گذاشت. میزان این تأثیر پذیرى را مى توان در ذکر خاطرات فراوان استاد از وى مشاهده کرد. میرزا احمد، کتاب بدیع را نزد آیهالله شیخ محمّدجواد خندق آبادى فرا گرفت. وى، فرزند شیخ محمّد سلیمانى خندق آبادى تهرانى مى باشد که در سوم شعبان سال ۱۳۳۶ق. در تهران متولّد شد. پس از خواندن مقدّمات، سطوح را در تهران از آقا سیّد مهدى کشفى، آقا میرزا ابوالحسن شعرانى، شیخ محمّدعلى لواسانى و میرزا جعفر لنکرانى فرا گرفت و پس از آن، براى تکمیل مبانى علمى و تصفیه و تهذیب کامل خویش، به قم مهاجرت کرد و معقول را از آیهالله خمینى و فقه و اصول را از آیهالله گلپایگانى، آیهالله العظمى بروجردى، آیهالله عراقى و امام خمینى آموخت و خود در این زمان، درسهاى دوره سطح عالى و معقول را تدریس مى کرد. وى درسهاى استادان خویش را به رشته تحریر درآورده است. لازم به ذکر است که وى، در متانت رفتار، حسن اخلاق و تهذیب قلب، زبانزد است.(۳) میرزا احمد، مطوّل را از مرحوم سیّد مرتضى علوى فریدونى فرا گرفت. وى فرزند سیّد موسى فریدونى است و در سال ۱۲۸۵ش. در فریدون اصفهان متولّد گردید. وى پس از آموختن مقدّمات در سال ۱۳۴۴ق. به قم مهاجرت کرد و درسهاى دوره سطح را از شیخ محمّدعلى ادیب تهرانى، میرزا محمّد همدانى، آخوند ملاّ على معصومى همدانى و سیّد محمّدرضا گلپایگانى آموخت و از درس خارج سیّد محمّد حجت کوهکمرى، سیّد محمّدتقى خوانسارى و سیّد حسین طباطبایى بروجردى استفاده کرد و خود به تدریس سطح پرداخت. ولى به علت این که داماد آیهالله گلپایگانى بود، از ملازمان نزدیک آن مرحوم به شمار مى رفت. او سرانجام در روز دوشنبه ۲۲ ذى الحجه ۱۴۱۵ق. مطابق با اوّل خرداد ۱۳۷۴ش. در سن ۹۱ سالگى در قم درگذشت و در قبرستان شیخان به خاک سپرده شد. از آثار و نوشته هاى آیهالله علوى تقریرات درسهاى آیهالله حجّت و بعضى دیگر از مراجع تقلید مى باشد.(۴) میرزا احمد، منظومه را نزد علاّمه طباطبایى و شرح لمعه را نزد آیهالله شهید صدوقى، محمّدجواد خندق آبادى و شیخ عبدالرزاق اصفهانى آموخت. شیخ عبدالرزاق فرزند على رضا، عالمى فاضل و واعظى کبیر بوده است. جدّ وى، اهل قزوین بود و پدرش در اصفهان مقیم شد. او در سال ۱۲۹۱ق. متولّد شد. پدرش در سال ۱۳۰۰ق. به کربلا مهاجرت کرد. وى در خدمت پدر در کربلا به مقدّمات علوم پرداخت و در سال ۱۳۱۳ق. مادرش وى را به همدان آورد و در آنجا به تکمیل تحصیلات، خطابه و تألیف اشتغال داشت و در سن ۹۰ سالگى در سال ۱۳۸۱ق. به رحمت حق پیوست. آن مرحوم صاحب تألیفات فراوانى است که برخى عبارتند از: ۱٫ ذریعه المعاد فى شرح نجاه العباد در طهارت. ۲٫ السّیف القاطع فى ابطال الرکن الرابع در ردّ شیخیه. ۳٫ هدایه الطالبین در اصول دین. میرزا احمد پس از این مرحله، به فراگیرى دوره سطح روى آورد. او رسائل را نزد شیخ محمّدجواد خندق آبادى، مکاسب را نزد سیّد محمّدصادق طباطبایى، جلد اوّل کفایه را نزد آیه الله سیّد شهاب الدّین مرعشى نجفى و جلد دوم کفایه را نزد آیهالله سیّد صادق شریعتمدارى آموخت. سیّد صادق، در سال ۱۳۲۵ق. در تبریز متولّد شد. وى پس از گذراندن مقدّمات، دوره سطح را در تبریز گذراند و آن گاه به قم مهاجرت کرد و نزد آیات عظام شیخ عبدالکریم حائرى، سیّد محمد حجّت کوهکمرى و سیّد محمّدتقى خوانسارى به تحصیل خارج پرداخت. پس از آن به نجف اشرف سفر کرد و از درس هاى آیه الله اصفهانى و عالمان دیگر بهرهمند گردید و پس از مدتى، به دلیل عدم مساعدت آب و هواى نجف، به قم مراجع کرد و از درسهاى آیه الله العظمى بروجردى استفاده کرد. وى در سال ۱۳۷۲ق. به تهران رفت و به خدمات دینى پرداخت. او داراى اجازه اجتهاد از آیه الله حجت و آیه الله سیّد ابوالحسن اصفهانى است. از آثار قلمى وى، حواشى بر جواهر و قسمتى از کفایه است. استادان دوره خارج شیخ احمد مجتهدى عبارتند از: آیات عظام بروجردى، گلپایگانى، سیّد احمد خوانسارى و شیخ محمّدرضا تنکابنى.(۵) درس اخلاق شیخ احمد علاوه بر درس هاى رسمى حوزه، از استادان اخلاق حوزه نیز بهره مند شد. اهمیت این مطلب را مى توان از توصیه هاى وى به طلاّب فهمید. او در توصیههاى خود به طلاّب مى گوید: «اگر درس بخوانى و استاد اخلاق نداشته باشى، بسیار خطرناک است بر فرض آیهالله هم بشوى، نفس تو هم آیهالله مى شود آن وقت بیچاره مى شوى همان طور که به دکتر مى روى و دستور رژیم غذایى مى گیرى، باید پیش استاد بروى و دستور اخلاق بگیرى. باید استادى باشد که نزد وى بروى که باد کبر و غرور تو را خالى کند. فکر نکنى حالا که این کتابها را مى خوانى، به جایى رسیدهاى و حتماً مورد تأیید امام زمان(علیه السلام) قرار گرفته اى. حضرت آیهالله حاج شیخ عبدالکریم حائرىمى فرمود: وقتى شخصى طلبه مى شود، نجس است و راه پاک شدن آن ذهاب ثلثان است باید استاد اخلاق بگیرد و خود را تزکیه کند و آن قدر تلاش کند و بجوشد تا دو ثلث او، یعنى صفات و اخلاق بد او بخار شود و از بین برود تا این که نتوان از او استفاده کردامّا مواظب باش گرفتار نااهل نشوى...». از جمله استادان اخلاق وى مى توان از امام خمینى و حاج آقا سیّد حسین فاطمى(۶) نام برد. آیه الله مجتهدى درباره استادان اخلاق خود مى گوید: «استاد اخلاق ما یکى حاج آقا حسین فاطمى بود که هنگامى که در قم بودیم، شبهاى جمعه به درس اخلاق ایشان مى رفتیم. در آن زمان در قم ۷۰۰ یا ۸۰۰ طلبه بیشتر نبود. ما ۷۰ یا ۸۰ طلبه بودیم که از ایشان استفاده مى کردیم. یکى هم جمعه ها به درس اخلاق امام خمینى(قدس سره)مى رفتیم.» همین استفاده ها از این مردان قدسى، از وى یک عالم باتقوا و عامل به احکام الهى ساخته است تا آن جا که آیه الله جوادى آملى در جواب شخصى که از وى پرسیده بود: در تهران، به درس اخلاق چه کسى برویم، گفت:به درس اخلاق آقاى مجتهدى بروید. همچنین آیه الله نجفى مرعشى در جواب درخواست طلاّب حوزه آیه الله مجتهدى که موعظه خواسته بودند، گفت:بروید کارهاى مجتهدى را نگاه کنیدهمه اش موعظه است. حجه الاسلام شیخ محمّدشریف رازى نیز درباره شیخ احمد مجتهدى مى نویسد: «جناب آقاى مجتهدى از دانشمندان و مربیان باحقیقت و معنویّت معاصر است. از سى سال قبل که ایشان را شناخته ام، او را باتقوا و صاحب ورع یافته ام و مکروهى از وى ندیده ام. جداً از افرادى است که علم خود را مقرون به عمل و اخلاص قرار داده است».(۷) میرزا احمد در یادگیرى درسهاى خود بسیار جدّى بود. او درسهایى را که فرا مى گرفت، به دیگران تعلیم مى داد. وى مى گوید: «من از همان اوائل طلبگى تدریس مى کردم... زمانى هم که طلبه بودم، بین الطلوعین دو مباحثه داشتم بعد یک صبحانه مختصر مى خوردم و بعد از آن ناهار را هنوز لقمه آخر نخورده بودم که هم مباحثه ام مى آمد پشت در حجره سرفه مى کرد و بدین وسیله، حضور خود را به من اعلام مى کردمن هم لقمه هاى آخر را تند مى خوردم و مى رفتم تا غروب درس و بحث داشتیم بعد از نماز هم یکسره مطالعه مى کردیم. تابستان و غیر تابستان براى ما فرقى نداشت و همیشه درس داشتیم. وقتى در قم بودم و مطول مى خواندم، روزى تب شدید و سردرد عجیبى گرفتم ولى با آن حال و آن مریضى شدید و با خستگى زیاد در درس حاضر شدم. وقتى که دایى من فوت کرد، درس را تعطیل نکردم به مدرسه آمده و درس گفتم سپس به تشییع جنازه آن مرحوم رفتم». رجوع براى انذار وى در سال ۱۳۶۳ق. به قم مهاجرت کرد تا مدارج علمى را طى کند و معارف دینى را بفهمد و پس از مدّتى بر او واجب شده بود که به شهر و دیار خویش بازگردد. از این رو، در سن ۲۶ سالگى براى انذار قوم خویش از قم به تهران بازگشت. استاد ضمن تحصیل در قم، از تدریس کتابهاى حوزوى غفلت نداشت و زکات درسهایى را که فراگرفته بود، به اهلش عطا مى کرد. اکنون هم که به تهران رفته، با توجه و همّت بیشترى، ثمره هجرت خویش را در اختیار طالبان علوم دینى قرار مى دهد. وى صبحها در مسجد امین الدوله بازار، به طلاّب، ادبیات و فقه یاد مى داد و بعد از ظهرها براى کسانى که شاغلند، کتابهاى حوزوى، مانند مطوّل، سیوطى، منطق و... تدرس مى کرد. مدت کمى از این تدریس نگذشت که شیخ محمّدحسین زاهد، امام جماعت مسجد امین الدوله و مدرّس معروف تهران به علّت کهولت سن از میرزا احمد تقاضا کرد که وى شبها بعد از نماز مغرب و عشا، به جاى او در مسجد منبر برود. استاد هم تا پایان عمر استاد (۲۱ محرم ۱۳۷۲ق.)، شبها در این مسجد، تفسیر قرآن را به حاضران تعلیم مى داد. استاد در این باره مى فرماید: «شب اوّلى که بعد از نماز منبر رفتم، مرحوم زاهد بعد از منبر به من طیّب الله گفتند: آیه الله شیخ عبدالکریم حق شناس (از استادان علم اخلاق تهران) به من فرمودند: ایشان به احدى طیّب الله نمى گوید. مرحوم زاهد از اوّل تا آخر منبر مى نشستند و گوش مى دادند و این براى من مایه افتخار بود. یادم هست شب اوّل ماه رجب بعد از نماز منبر رفتم ایشان از درون محراب فرمودند: دادش جون! مسائل ماه رمضان را شروع کن (به خاطر این که براى ورود به ماه رمضان، باید در این ماه مردم با مسائل کاملاً آشنا باشند». استاد در این مرحله هم دست از تحصیل برنداشت و نزد آیه الله حاج سیّد احمد خوانسارى و آیه الله محمّدرضا تنکابنى(۸) به تحصیل مشغول بود. سنگ بناى حوزه علمیه قبل از استاد مجتهدى، طلاّب و حوزه علمیه توسط شیخ محمّدحسین زاهد اداره و سرپرستى مى شدند. شیخ محمّدحسین زاهد که در زهد و عزّت نفس کم نظیر بود، در عمر پربرکت خود افراد بسیارى را تربیت کرد و بسیارى از بازاریان و عالمان معاصر از شاگردان آن مرد قدسى بوده اند. وى علوم حوزوى را ابتدا در شهر مشهد سپرى کرد و پس از یک سال و نیم، براى ادامه تحصیل به تهران آمد. در تهران، افتخار شاگردى آیهالله سیّد على حائرى معروف به مفسر و مؤلف تفسیر مقتنیات الدرر، نصیبش شد و از محضر آن عالم وارسته کسب فیض نمود. فقه را از باب طهارت تا دیات، در محضر حاج آقا عیسى فرا گرفت. وى در ضمن تحصیل علوم طلبگى، براى گذراندن زندگى، نفت فروشى مى کردامّا نفت فروشى که دائم به مطالعه مى پرداخت و وقت خود را بیهوده صرف نمى کرد. بعد از یکسان کردن لباسها توسط رضا خان، وى نفت فروشى را تعطیل کرد و به علوم حوزوى روى آورد. خودش مى گفت: تا حال درس خواندن براى من مستحب بودولى الان که عمامه ها را از سر علما بر مى دارند، بر من واجب است که مقابله کنم و مشغول کار فرهنگى بشوم. از آن جا که وى در ادبیات عرب ماهر بود، به تدریس ادبیات عرب پرداخت و تا مغنى بیشتر درس نمى داد و کسانى را که خواهان تحصیل کتابهاى بالاتر بودند، به جاهاى دیگرى مى فرستاد. محل تدریس وى در مسجد جامع بازار تهران، حجره بالاسر مسجد چهل ستون بود. او با تشکیل همین حلقه تدریس، پنج هزار نفر شاگرد تربیت کرد که برخى از آنها اکنون از رجال علم و سیاست معاصر هستند که از آن میان مى توان به: آیه الله سیّد محسن خرازى (عضو مجلس خبرگان رهبرى و مدرّس حوزه علمیه قم)، حبیب الله عسگراولادى (دبیر کل جمعیّت مؤتلفه) و حاج آقا مرتضى تهرانى (از استادان اخلاق و فقه در تهران) اشاره کرد. مرحوم شیخ محمّدحسین زاهد در ۲۱ محرم ۱۳۷۳ق. در تهران درگذشت. آیهالله مجتهدى پس از وفات استادش، در مسجد ملاّ محمّدجعفر (حوزه علمیه کنونى) به تدریس طلاّب روى آورد. در آن زمان، مسجد ملاّ محمّدجعفر مخروبهاى بیش نبود. استاد آن روزها را این گونه توصیف مى کند: «در ابتداى امر که به این مسجد آمدیم و حوزه را به وجود آوردیم، در مضیقه مالى بودیم حتى حوزه علمیه در آن وقت، حجرهاى نداشت و طلاّب در شبستان مسجد مى خوابیدند. خیلى دوست داشتم به طلاّب کمک کنم، اما خودم هم در فشار مالى بودم...». پس از گذشت سه سال از فوت شیخ محمّدحسین زاهد، عدّهاى از تجار به ویژه حاج محمّدحسین سعیدیان، نزد استاد آمدند و از وى درخواست کردند که حوزه علمیه مرحوم زاهد را به این مسجد منتقل کند. استاد هم پذیرفت پس از مدتى با خرید خانه هاى اطراف مسجد، حجره هایى براى طلبه ها ساخته شد. خود استاد مى گوید: «خوشترین اوقات عمر من آن شبى بود که صبح آن روز با معمار جهت بنا و وسعت دادن به حجره ها و ساختن بالکن براى طلاّب به مسجد و حوزه رفتیم.» پس از گذشت پنجاه سال، زحمات و سختى هاى فراوان این عالم ربانى، این حوزه علمیه به سطحى رسید که برخى از عالمان، این حوزه را درایران کم نظیر مى دانند. هم اکنون بیش از هزار طلبه صبحها و عصرها مشغول فراگیرى علوم دینى در این حوزه علمیه هستند. علت موفقیت استاد، علاوه بر پشتکار و استقامت شخصى، توفیق الهى و توجه معصومین و اولیاى الهى به این مدرسه است. استاد در این رابطه مى گوید: روزى از یکى از اولیاى الهى پرسیدم: «من آن قدر زرنگ نیستم که این حوزه را بگردانم و این همه مدرّس و شاگرد را جمع آورى کنم. آن ولى خدا گفت: روح بزرگى از اولیاى خدا بر کارهاى شما احاطه و نظارت داردآن روح تو را مساعدت مى کند. من فهمیدم که مراد او شیخ محمّدحسین زاهد است». وى در مورد کلید موفقیّت خود مى گوید: «علّت موفقیت من، همین مجالس توسل و روضه خوانى و سینه زنى در کنار درسهاى طلبگى است. از زمانى که طلبه بودم، پنجشنبه ها در منزلمان روضه برقرار مى کردموقتى هم که به قم رفتیم، مجلس روضه مان در قم بر پا بود و سینه زنى و روضه داشتیم. وقتى هم نزد استادمان، حاج شیخ على اکبر برهان در مسجد لرزاده تهران بودیم، ایشان هفته اى یک شب سینه زنى مى کردند و مى فرمودند: من هر چه دارم، از همان روضه ها و سینه زنى هایى است که براى اهل بیت گرفته ام. الان هم در این حوزه علمیه، در کلاس عمومى، روضه مى خوانیم. شبها و روزهاى وفیات معصومین، سینه زنى داریم و طلبه ها را پیوند مى زنیم. ما سابقاً به جز عاشورا، چون مجالس زیادى وجود دارد و مردم مى روند و استفاده مى کنند، مجلس عزادارى داشتیم. تا این که شبى خواب دیدم قبور تمام ائمه اطهار(علیهم السلام) در یک شهر است و من به زیارت آنها رفتم ولى به زیارت امام حسین(علیه السلام) موفق نشدم که مشرف شوم چند بار این خواب را دیدم و هر بار موفق به زیارت نمى شدم لذا ناراحت بودم از این که چرا مشرف به زیارت امام حسین (علیه السلام) نمى شوم تا این که تصمیم گرفتم روز عاشورا هم در مدرسه علمیه، مراسم سینه زنى برقرار کنیم این کار را کردیم بعد از مدتى دوباره خواب دیدم که به زیارت امام حسین(علیه السلام) هم نائل شده ام و از عنایات خاصه حضرتش بهره مند گردیده ام». ویژگى هاى اخلاقى ۱٫ امر به معروف و نهى از منکر استاد در این رابطه مى گوید: «هرگاه از کنار من زن بدحجابى عبور مى کند، سرم را پایین گرفته و خودم را ناراحت نشان مى دهم و بلند لا اله الاّ الله مى گویم.» ۲٫ ساده زیستى وى مى گوید: «من حدود چهل سال پیش این خانهاى را که اکنون ساکن هستم، خریده ام با این که مى توانم بهترین خانه را در بهترین جاى شهر تهران بخرم. همچنین مى توانم ماشین گران قیمت بخرم ولى چون مى ترسم طلاّب به من تأسّى کنند، به همین زندگى اکتفا کردم.» ۳٫ تواضع استاد مى گوید: «روزى علامه طباطبایى مرا براى منبر دعوت کردوقتى به مجلس وى رفتم، دیدم براى من پشتى گذاشته اند و تشک پهن کرده اند. من آن جا نشستم. و چون خودش متواضع بود، خیلى از این کار من خوشش آمد.» ۴٫ ارادت به سیّدالشهدا(علیه السلام) واعظ مشهور تهران، محمّدمهدى تاج لنگرودى مى گوید: «پسرم حاج شیخ محسن تاج که فارغ التحصیل حوزه آقاى مجتهدى است، گفت: آقاى مجتهدى آن قدر ارادت به امام حسین(علیه السلام) دارد که در مجالس روضه خوانى، چاى بازمانده در استکان را که دیگرى خورده، برمى دارد و به عنوان تبرک مى خورد.(۹) ۵٫ مواظبت در رفاقت استاد در این باره مى گوید: «یکى از رموز موفقیت من نداشتن رفیق است زیرا کم پیش مى آید رفقاى انسان شرایط رفاقت را که در احادیث و روایات آمده، داشته باشند. به یاد مى آورم که در سال ۱۳۶۲ق. که ازدواج کردم، رفتم امتحان مکاسب بدهم ممتحن ما پدر آیهالله العظمى فاضل لنکرانى بودند. وقتى امتحان دادم، شنیدم درباره من تعریف مى کنند و مى گویند: این آقا با کسى رفاقت ندارد که مانع درس و تحصیل ایشان بشود. توصیه به طلاّب ۱٫ رعایت اخلاق و عرفیات استاد به مسئله اخلاق و رعایت عرفیات توسط طلاّب بسیار توجه داشته، مى گوید: «انسان باید در دو چیز استاد داشته باشدیکى اخلاقیات و دیگرى عرفیات». وى در کلاس عمومى، معراج السعاده و رساله را توضیح مى دهدشنبه ها هم نهج البلاغه، دوشنبه ها قرآن کریم و چهارشنبه ها صحیفه سجّادیه را تفسیر مى کند. وى در این درس، طلاّب را به رعایت تقوا توصیه مى کند و با بیانى شیرین و داستانهایى آموزنده، مسائل مورد نیاز طلاّب را بیان مى کند.(۱۰) آیه الله سیّد موسى شبیرى زنجانى مى گوید:«طلابى که در محضر حاج آقا مجتهدى هستند، نفس ایشان آنها را عاقبت به خیر مى کند». توجه استاد به اخلاق تا آن جاست که حتى استادان حوزه وى، با این که هر یک مجتهدى عالم هستند، در عین حال، یک استاد اخلاق عملى مى باشند. برخى از استادان این حوزه عبارتند از: ۱٫محمّد کریمى ۲، محمّدتقى نقوى ۳، ابوالحسن شریف طبرستانى ۴، شیخ محمّد پاکتچى ۵، شیخ محمّدحسن رئوفى ۶، شیخ محمّدعلى جاودان ۷، محمّدحسین میرسجادى ۸٫ سیّد محمّد ضیاءآبادى استاد ضیاءآبادى بیش از چهل سال است که در این حوزه به تدریس مشغول است. استاد مجتهدى به وى بسیار توجه دارد و وصیّت کرده که بعد از مرگ، آقاى ضیاءآبادى بر او نماز بخواند. همچنین استاد مجتهدى علاوه بر رعایت اخلاق به مراعات عرفیات توسط طلاّب بسیار تأکید مى کند. وى مى گوید: «استاد من در عرفیات، حاج شیخ على اکبر برهان بودند. عرفیات غیر از رعایت اخلاق است ممکن است شخصى استاد خلاق باشد، ولى از عرفیات هیچ نفهمد. باید استادى پیدا کرد که عرفیات را به انسان بگوید. عرفیات، یک سرى مسائلى است که شاید خلاف شرع نباشد، ولى خلاف عرف جامعه است و عوام الناس از انجام آنها توسط ما روحانیون خوششان نمى آیدما هم براى آن که مردم به دین و روحانیت علاقه مند شوند و طرد نشوند، باید این مسائل را رعایت کنیم». ۲٫ تربیت عالم ربانى وى در تعریف این دو اصطلاح مى گوید: «ما یک عالم ربانى داریم و یک آخوندگرآخوندگر، بر وزن آهنگر و.. کسى است که به دنبال پول است فقط به فکر این است که پول کجاست؟ ریاست کجاست؟ نه اهل تدریس است نه اهل منبر و موعظه و نه اهل تألیف و تصنیف و نه اهل تبلیغ و ارشادبلکه فقط امام جماعت است حتى بعد از اتمام نماز، یک مسئله شرعى و یا حدیث هم نمى گوید. این گونه افراد، کارگر هستندنه روحانى و باید در روز کارگر مانند بقیه کارگرها در راهپیمایى روز کارگر شرکت کننداما عالم ربانى کسى است که به دنبال دنیا و مقام و ریاست و شهرت نیست بلکه براى رضاى خدا و خدمت به دین و یارى امام زمان(علیه السلام) کار مى کنددرس مى دهدمنبر مى رودنماز مى خواندهر گونه خدمت دیگرى که از دستش برآید، و لو کوچک، انجام مى دهد.» وى مى گوید: «یک روحانى، باید براى خدمت به اسلام و اهلبیت پیامبر فعال باشدیعنى بتواند با تألیف، وعظ، تدریس، منبر و امورى از این قبیل، خدمت کندنه این که چند سال درس بخواند و شهریه بگیرد و سرانجام، در جایى یا ادارهاى فقط امام جماعت شود و حتى بعد از امامت، سخنرانى هم نکند و مردم دست خالى از محضر او خارج شوند.»از این رو، وى در هر سال، اجازه عمامه گذارى را به برخى نمى دهد. استاد مجتهدى بر احوال طلاّب نظارت کامل دارد تا بتواند از میان آنها، عالمانى ربانى پرورش دهد. وى مى گوید: «من در این حوزه علمیه، مرتباً طلابى را که درس نمى خوانند و منظّم نیستند، بیرون مى کنم و خوبها را باقى مى گذارم مثل باغبانى که علفهاى هرز را از بین گلها مى کَند و بیرون مى اندازد.» همین نظارت، منجر شده است که از این مدرسه، مجتهدین و محققینى تربیت شوند که فخر حوزه هاى علمیه شمرده شوند. برخى از آنها عبارتند از: ۱٫آیه الله شیخ رضا استادى(۱۱)، ۲٫سیّد محسن خرازى، ۳٫سیّد کاظم ارفع، ۴٫حسین واسطى ۵٫محسن کازرونى. استاد از منظر دیگران در جلسه اى که شوراى مدرسین حوزه علمیه قم، با حضرت آیه الله العظمى امام خمینى(قدس سره)داشتند، امام از وضع آینده حوزه ها اظهار نگرانى کرد آیه الله صافى گفت:در تهران هم مدرسه اى است که اگر در آینده مجتهدى بیرون بیاید، از آن جاست. امام گفت: مى دانم مى دانم. حضرت آیه الله خامنه اى: اگر مدرسه علمیه ایشان نبود، متحیّر بودم فرزندان خود را به کدام مدرسه بفرستم. آیه الله وحید خراسانى: در مدرسه ایشان، انسان تربیت مى شود. آیه الله مکارم شیرازى: ما براى طلاّب ایشان، احترام خاصى قائل هستیم. تألیفات استاد استاد مجتهدى با وجود مشغله هاى فراوان، از قبیل تدریس، منبر و اداره امور حوزه علمیه، از نگارش آثارى در جهت رشد و معنویّت جامعه غفلت نکرده است. بعضى از آثار وى به زیور طبع آراسته شده و برخى هنوز به صورت خطى باقى مانده است. آثار منتشره وى عبارتند از: ۱٫رساله محرم و نامحرم ۲٫رساله گناهان کبیره ۳٫رساله احکام الغیبه. آثار خطى احادیث اهل بیت ارث(۱۲) وفات ایشان که در سالهای آخر عمر از مشکلات تنفسی و قلبی رنج میبرد در ۲۳دی ۱۳۸۶در سن ۸۵ سالگی در بیمارستان بازرگانان تهران درگذشت . وصیتنامه اینجانب احمد شهرت مجتهدی تهرانی فرزند باقر تاریخ تولد ۱۳۰۲خورشیدی پس از اقرار به یگانگی خداوند و اعتقاد به ارسال ۱۲۴ هزار پیغمبر علیهم السلام که ۳۱۳ نفر آنها مرسل و پنج نفر ایشان اوللعزم هستند و اقرار به خاتم النبیین و المرسلین بودن وجود مقدس پیغمبراسلام(صلی الله علیه واله) که بعد از آن حضرت پیغمبری نخواهد آمد و اقرار به کتب آسمانی خاصه قران مجید که از دستبرد و تحریف مصون و محفوظ مانده و اقرار به امامت دوازده امام (علیهما السلام) که اول ایشان حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام و آخر ایشان حضرت مهدی صاحب العصر والزمان عجل الله فرجه که زنده و غایب می باشند و انشاءالله به امر الهی ظهور خواهند فرمود. و اقرار به مرگ، سوال در قبر،قیامت ،حساب نامه عمل،صراط، میزان،بهشت،جهنم و خلاصه اقرار به آنچه که مرحوم شیخ صدوق رحمه الله در کتاب اعتقادات نوشتهاند، دارم، در حالت صحت جسم و سلامت اعضا و از روی عقل و کمال رغبت و اختیار بدون کوچکترین جبر و اکراهی وصیت مینمایم مطالب نوشته شده در این وصیتنامه پس از فوت من به آن عمل شود و هر کس تغییر دهد از رحمت خداوند دور باشد. جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محسن حبیبی دامت توفیفاته، وصی حقیر هستند در اداره حوزه علمیه تهران و مسجد مرحوم حاج ملامحمد جعفر، هفته اول فوت مخصوصا شب و روز نماز مسجد و اداره کلاس عمومی، به کمک آقای نصیری و مدرسین توسط ایشان اداره شود و بعد از یک هفته هر که را صلاح می دانند برای نماز صبح، نماز ظهر، عصر، مغرب و عشاء تعیین فرمایند و شهریه مدرسه توسط آقای خودکار اداره شود و رسیدها که نزد حقیر است اعلان کنند که صاحبش مراجعه کنند و بگیرند انشاءالله خداوند و حضرت مهدی (ع) نمیگذارند مدرسه برای شهریه لنگ شود. ازطلاب مدرسه حلالیت می طلبم، آقایان مدرسین انشاءالله با جدیت تمام به درسها مشغول باشند و مقبره حقیر در خود مدرسه است. انشاءالله شبهای سینه زنی چند نفر کنار قبر حقیر روضه بخوانند و طلب مغفرت نمایند. ضمنا کتابهای حقیر توسط جناب آقای حبیبی به طلاب داده شود که استفاده نمایند؛ احتیاطاً به طلبههای عام بابت سهم امام (ع) حساب شود و به طلبههای سید بابت سهم سادات قبول فرمایید. والسلام علیکم و رحمه الله برکاته احمد مجتهدی تهرانی ۱٫ این مطلب را نگارنده از خود ایشان شنیده است. مهمترین منبع نویسنده در این مقاله، مصاحبه و استفاده از کتاب آداب الطّلاب است. ۲٫ آثار الحجه، شریف رازى، ج ۲، ص ۲۶۱، کتابفروشى برقعى، ۱۳۳۲ق. ۳٫ همان، ص ۸۹٫ ۴٫ آثار الحجه، ج ۲، ص ۱۲۳تربت پاکان، قم، عبدالحسین جواهر کلام، چ اوّل، ص ۳۲۲٫ ۵٫ آیه الله تنکابنى در سال ۱۲۸۳ق. در تنکابن به دنیا آمد. مقدّمات را در شهر خود فراگرفته، سپس به قزوین آمد و دوره سطح را در آن شهر تکمیل کرد و به نجف اشرف سفر کرد و از استادان بنام حوزه نجف، میرزا حبیبالله رشتى، آخوند خراسانى، آخوند سیّد کاظم یزدى و ملاّ على نهاوندى در حدود ۲۰ سال استفاده کرد و مجتهدى جامعالشرایط گردیدسپس به ایران مراجعت کرد و در تهران رحل اقامت افکند و در مدرسه فیلسوف الدوله، واقع در جنب امامزاده اسماعیل، به تدریس خارج فقه و اصول، اقامه جماعت و ترویج دین پرداخت. آن مرحوم در سن ۱۰۲ سالگى در ۱۸ ذىالجحه سال ۱۳۸۵ق. وفات یافت. پیکر مطهّرش با تشییع بى سابقه به نجف اشرف منتقل و در جوار حرم امیرمؤمنین (علیه السلام) به خاک سپرده شد. (گنجینه دانشمندان، ج ۴، ص ۴۰۶). ۶٫ حاج آقا حسین، در سال ۱۲۹۷ق. در قم به دنیا آمد. وى مقدّمات و سطح را نزد پدر (سید اسحاق فاطمى) و برادرش (محمّدتقى فاطمى) فراگرفت. وى از شاگردان مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى و شیخ عبدالکریم حائرى نیز بوده است و اکثر عمر خود را در ترویج دین و تعظیم شعائر مذهبى و اقامه نماز جماعت گذرانیده و در روزهاى تعطیل و در شبهاى جمعه، درس اخلاق داشت. او در ۲۴ شوال سال ۱۳۸۹ق. در سن ۹۲ سالگى دعوت حق را اجابت کرد. (گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۲۱۳٫) ۷٫ همان، ج ۴، ص ۵۵۶٫ ۸٫ آیهالله محمّدرضا تنکابنى، از شاگردان مرحوم میرزا حبیبالله رشتى و آخوند خراسانى و از عالمان و مجتهدان تهران و پدر حجهالاسلام محمّدتقى فلسفى بود. ۹٫ دین ما علماى ما، محمّدمهدى تاج لنگرودى، ص۸۱ـ۸۲٫ ۱۰٫ ر. ک: آداب الطلاب، شاکر بر خودار مزید. ۱۱٫ گنجینه دانشمندان، ج ۹، ذیل شرح حال رضا استادى. ۱۲٫ ر. ک: آداب الطلاب.