آیه اللّه حاج میرزا جواد آقاى انصارى همدانى (اعلى اللّه تعالى مقامه الشریف ) نقل مى فرمود:
من در یکى از خیابانهاى همدان عبور مى کردم . دیدم جنازه اى را عدّه اى بر دوش گرفته و به سوى قبرستان مى برند.
ولى از جنبه ملکوتیّه او را به سمت یک تاریکى مبهم و عمیقى مى بردند و روح مثالى این مرد متوفّى در بالاى جنازه مى رفت و پیوسته مى خواست فریاد کند که :
اى خدا! مرا نجات بده . مرا اینجا نبرید!
ولى بر زبانش نام خدا جارى نمى شد.
آن وقت رو کرد به مردم و مى گفت :
اى مردم ! مرا نجات دهید. نگذارید مرا ببرند!
ولى صدایش به گوش کسى نمى رسید.
من صاحب جنازه را شناختم . او اهل همدان بود و حاکم ستمگر و ظالمى بود.
داستانهای از علما//علی رضا خاتمی