س ۴۱۱– آیا اگر اهل کتاب ، خدا را عبادت کنند، و اعمال صالح بجا آورند، در آخرت پاداش نیکو خواهند داشت ؟
ج – قبولى و پاداش اعمال مقید به داشتن ایمان است ، و عمل صالح بدون ایمان اثرى ندارد. چنانکه خداوند متعال مى فرماید: فمن یعمل من الصالحات و هو مؤ من ، فلا کفران لسعیه ، و انا له کاتبون (انبیاء: ۹۴)پس هر کس کارهاى شایسته انجام دهد، و مومن هم باشد، سعى و تلاش او مورد ناسپاسى قرار نخواهد گرفت ، و ما پاداش اعمال او را ثبت مى کنیم .
س ۴۱۲– اهل کتاب که مسلما به خداوند ایمان دارند، پس باید اعمال صاحل آنها قبول گردد، و مستحق اجر و ثواب اخروى باشند، پس چرا به آنان پاداش اخروى داده نمى شود؟
ج – ایمان به تمام انبیاء علیهم السلام از جمله حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم جزو ایمان به خداست و از آن جدا نیست ، خداوند متعال کسانى را که تنها به برخى از انبیاء علیهم السلام ایمان آورده و به بعضى دیگر ایمان ندارند، کافر دانسته و مى فرماید: ان الذین یکفرون بالله و رسله ، و یریدون ان یفرقوا بین الله و رسوله و یقولون ن ومن ببعض و نکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلا، اولئک هم الکافرون حقا و اعتدنا للکافرین عذابا مهینا (نساء: ۱۵۰ ۱۵۱)کسانى که به خدا و پیامبرش کفر مى ورزند، و مى خواهند میان خدا و پیامبرانش جدایى اندازند، و مى گویند: ما به بعضى ایمان داریم ، و بعضى را انکار مى کنیم ، و مى خواهند میان این دو راهى براى خود اختیار کنند، آنان در حقیقت کافرند، و ما عذابى خوار کننده اى براى کافران مهیا ساخته ایم .
پاداش مخترعین و مکتشفین ملحد
س ۴۱۳– آیا کفار و ملحدینى که چیزى را از اختراع یا اکتشاف مى کنند و خدمت به خلق مى نمایند پاداشى نزد خدا دارند؟
ج – خداوند متعال ، بندگى و خدمت به خود را مى خواهد، و به آن پاداش مى دهد؛ نه خدمت به خلق را، خداوند سبحان خطاب به همه انسانها مى فرماید: ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم ، فاعبدون (انبیاء: ۹۲)این است امت شما که امتى یگانه است ، و منم پروردگار شما، پس تنها مرا بپرستید.
نحوه تکون ، درک و شعور و حشر حیوانات
س ۴۱۴– آیا مبداء تکون ماده حیوان نیز مانند انسان (طین ) بود؟ و آیا آنها هم تکلیف یا حشر دارند؟
ج – خداوند متعال راجع به حیوانات مى فرماید: و ما من دابه فى الارض ، و لاطائر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم ، ما فرطنا فى الکتاب من شى ء، ثم الى ربهم یحشرون (انعام : ۳۸)و هیچ جنبده اى در زمین نیست و نه هیچ پرنده اى که با دو بال خود پرواز مى کند، مگر آنکه آنها نیز گروه هاى مانند شما هستند، ما هیچ چیزى را در کتاب (لوح محفوظ) فرو گذار نکرده ایم ، سپس همه به سوى پروردگارشان محشور خواهند گردید.
از این آیه شریفه استفاده مى شود که آنها گروههایى مانند شما هستند. (امم امثالکم ) هم تکلیف و هم حشر دارند، زیرا مى فرماید: (ثم الى ربهم یحشرون )؛ اما سنخ و چگونگى تکلیف آنها معلوم نیست . همچنین مى فرماید: الم تر ان الله یسبح له من فى السموات و الارض ، و الطیر صافات ، کل قد علم صلاته و تسبیحه ، و الله علیم بما یفعلون (نور: ۴۱)مگر نمى دانى که هر که (و هر چه ) در آسمانها و زمین است براى خدا تسبیح مى گویند، و پرندگان نیز در حالى که در آسمان پرگشوده اند تسبیح او مى گویند؟ هر یک نیایش و تسبیح خود را مى داند، و خدا به آنچه مى کنند داناست .
و نیز مى فرماید: تسبیح له السموات السبع و الارض و من فیهن ، وان من شى ء الا یسبح بحمده ، و لکن لاتفقهون تسبیحهم (اسراء: ۴۴)
آسمان هاى هفتگانه و زمین و هر کسى که در آنهاست او را تسبیح مى گویند، و هیچ چیز نیست مگر اینکه به ستایش ، تسبیح او را مى گوید ولى شما تسبیح آنها را در نمى یابید.منظور از این تسبیح ، تسبیح تکوینى نیست که هر موجودى به زبان حال خضوع و خشوع دارد و آیه و نشانه حق سبحانه است ، زیرا این معنى را کافر نیز درک مى کند، در حالى که در آیه شریفه مى فرماید: ولکن لاتفقهون تسبیحهم
س ۴۱۵– آیا تمام موجودات ، خصوصا پرندگان درک و شعور دارند که خداوند مى فرماید: الم تر ان الله یسبح له من فى السموات و الارض و الطیر صافات ، کل قد علم صلوته و تسبحه . (نور: ۴۱)
ج – یکى از پرندگان (هدهد) است که خداوند متعال در قرآن کریم ذکر نموده و بسیارى از معارف الهى در گفتار و رفتارش با حضرت سلیمان علیه السّلام گنجانده شده است ، و همچنین در کلام مورچه (نمل : ۱۸)؛ که نشان دهنده آن همه شعور و ادراک (ادراک خیالى جزئى و ادراک عقلى کلى ) آن دو حیوان مى باشد.هدهد در جایى ، زنى را ذکر نموده و سلطنت و تخت او را یاد آور شده و مى گوید: انى وجدت امراه تملکهم ، و اوتیت من کل شى ء، و لها عرش عظیم . (النمل : ۲۳)من زنى را یافتم که بر آنها سلطنت مى کرد، و از هر چیزى به او داده شده بود، و تختى بزرگ داشت .بعد، از قوم او و سجده شان براى آفتاب یاد مى کند و مى گوید: وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله (نمل : ۲۴)
او و قومش را چنین یافتم که به جاى خدا براى خورشید سجده مى کنند.
سپس از شیطان و تزیین اعمال آن قوم توسط او خبر داده و سخن از هدایت و ضلالت به میان آورده و مى گوید: و زین لهم الشیطان اعمالهم ، فصدهم عن السبیل ، فهم لایهتدون (نمل : ۲۴)شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان رااز راه (راست ) باز داشته بود، در نتیجه (به حق ) راه نیافته بودند.آنگاه خداوند متعال ، وحدانیت ، قدرت ، ربوبیت و عرش عظیم او را یادآور شده و مى گوید: الا یسجدوا الله الذى یخرج الخبا فى السموات و الارض ، ویعلم ما تخفون ما تعلنون ، الله لا اله الا هو رب العرش العظیم . (نمل : ۲۵ و ۲۶)چرا براى خدایى که نهان را در آسمانها و زمین بیرون مى آورد، و آنچه را پنهان مى دارید و آنچه را آشکار مى کنید مى داند، سجده نکنند، خداى یکتا که معبودى جز او نیست و پروردگار عرش بزرگ است .
و همچنین حضرت سلیمان علیه السّلام به او فرمان مى دهد که نامه به آن قوم برساند سپس نظر کند که چه پاسخ مى دهند، چنانکه قرآن شریف مى فرماید: اذهب بکتابى هذا فالقه الیهم ثم تول عنهم ، فانظر ماذا یرجعون . (نمل : ۲۸)این نامه مرا ببر و به سوى آنها بیفکن ، آنگاه از شیطان روى برتاب ، پس ببین چه پاسخ مى دهند.
پر واضح است که این همه ، بدون شعور و فهم و درک ممکن نیست ، هر چند امام رازى اصرار دارد که این درک و شعور و فهم ، و القاى این گونه مطالب تنها در همان مدت کوتاه بوده . هدهد قبل و بعد از آن چنین درک و شعورى را نداشته است .و این در حالى است که خداوندمتعال در آیه دیگر مى فرماید: کل قد علم صلاته و تسبیحه . (نور: ۴۱)همه ستایش و نیایش خدا را مى دانند.و نیز در جاى دیگر مى فرماید: و ان من شى ء الا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم . (اسراء: ۴۴)و هیچ چیز نیست مگر آنکه با ستایش خدا، تسبیح او را مى گوید، لیکن شما تسبیح آنها را در نمى یابید.
چنانکه از آیات دیگر بر مى آید که عالم نباتى بلکه همه عالم از حیوانات و نباتات گرفته تا جمادات ، درک و شعور دارند. خداوند متعال مى فرماید: حتى اذا ما جاؤ وها، شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون ، و قالوا لجلودهم ؛ لم شهدتم علینا؟ قالوا: انطقنا الله الذى انطق کل شى ء (فصلت : ۲۰ و ۲۱)تا اینکه وقتى به آن (آتش جهنم ) مى رسند، گوشها و دیگان و پوستشان به آنچه مى کرده اند، بر ضدشان گواهى مى دهند، و آنها به پوست بدن خود مى گویند: چرا بر ضد ما شهادت دادید؟ مى گویند: همان خدایى که هر چیزى را به زبان آورد، ما را گویا گردانید.
زیرا نطق ، بدون شعور و درک امکان ندارد؛ زیرا لازمه تحمل شهادت در دنیا و نیز اداى شهادت در آخرت ، داشتن شعور است .
و در جاى دیگر مى فرماید: یومئذ تحدث اخبارها بان ربک اوحى لها. (زلزال : ۴ و ۵)آن روز زمین خبرهاى خود را بازگو مى کند، چرا که پروردگارت بدان وحى نموده است .این از نظر قرآن کریم . عملیات و تجربیات علمى نیز نشان مى دهد که گیاهان فهم و درک و شعور دارند.بوته گل گلدانى را در هر شبانه روز چند بار تهدید کرده اند که تو را از بین مى بریم ، آب نمى دهیم و آزمایش کرده اند دیده اند رفته رفته برگهاى گل پژمرده شده و گل رنجور گردیده است . بعد به گل بشارت داده اند که تو را نگه مى داریم ، آب مى دهیم ، رسیدگى مى کنیم و امثال اینها، دیده اند، کم کم بوته دوباره به حالت عادى خود بازگشته است . این گونه اتصال و ارتباط انسان با نبات خیلى مهم است . البته روشن است که درک گیاهان به گوش و زبان نیست .
زمانى که در نجف اشرف مشرف بودم ، کتابى در (فلاحت رومیه ) که به عربى ترجمه شده بود به دستم رسید. مؤ لف در مقدمه آن کتاب نوشته بود که مطالب کتاب از اسرار طبیعت است و به تجربه ثابت شده است .
یکى از مطالب آن کتاب این بود که اگر درخت میوه دارى بار نداد، علاج بار دادن آن این است که یک نفر پاى درخت بایستد و صاحب درخت تیشه یا تبرى به دوش بگیرد و به سوى درخت بیاید. وقتى نزدیک درخت رسید کسى که پاى درخت ایستاده به او بگوید: (فلانى ، چه کار مى خواهى بکنى ؟) و او جواب دهد: (مى خواهم این درخت را از جا بکنم ، چون بار نمى دهد و خشک شده است ). بعد آن شخص از درخت شفاعت کند و بگوید: (این دفعه آن را ببخش ، سال دیگر، بار خواهد داد، اگر بار نداد آن وقت آن را قطع کن ). با این کار سال دیگر درخت برور شده و میوه خواهد داد.
پس از مسافرت به ایران و بازگشت به (تبریز) که آن کتاب و مطلب مذکور به کلى از یادم رفته بود، براى سرکشى به باغى که در آن جا داشتیم ، رفتم ، همین که وارد باغ شدم ، دیدم در اول خیابان باغ درخت سیبى سر راه خشک شده ، به باغبان گفتم : این درخت خشک شده و بى فایده است ، آن را قطع کن . باغبان گفت : این درخت را بعد از حدود سى سال به این حال رسانده ایم ، اگر بخواهیم مثل این درخت را داشته باشیم ، باید سى سال زحمت بکشیم و خلاصه راضى نشد. وارد باغ شدیم و مقدارى در باغ گشتیم ، وقت برگشتن نیز دوباره نظرم به درخت خشک شده افتاد، باز به باغبان گفتم : این درخت بى فایده است آن را ببر و از سر راه بردار، باز راضى نشد. از قضا درخت خشک شده آن سال در موسم سیب ، سبز شد، شکوفه داد و حدود یک خروار سیب بار داد، عجیب تر آنکه در فصل پاییز براى بار دوم شکوفه داد و بارور شد و باز سیب فراوان بار داد. و ظاهرا این براى آن بود که درخت دوبار تهدید به بریدن شده بود.این مطلب را به بعض دیگر هم گفتیم ، عمل کردند و نتیجه گرفتند.
آیا نعمتهاى آخرت واقعیت دارد، یا مثالى است ؟
س ۴۱۶– آیا نعمتاى آخرت واقعیت دارد، یا مثالى است ؟
ج – واقعیت دارد و حقیقتى است ، و مانند تمثل حضرت جبرئیل علیه السلام براى حضرت مریم علیهاالسلام نیست ، آنجا که خداوند سبحان مى فرماید: فتمثل لها بشرا سویا (مریم : ۱۷)پس به شکل بشر معتدل براى او نمایان شد.زیرا در آن جا حضرت جبزئیل علیه السّلام ملک بود و اقعیت او عوض نشد، بلکه در دید حضرت مریم علیهاالسلام به صورت انسان نمایان گردید. اگر به صورت واقعى دیده مى شد تمثل نبود، رویت و علم بود.
جایگاه بهشت و جهنم و چگونگى نشاءه آخرت
س ۴۱۷– بهشت و جهنم در کجا واقعند؟
ج – بر اساس روایت ، بهشت در آسمان ، و جهنم در زمین هفتم واقع است .
س ۴۱۸– عقیده جنابعالى چیست ؟
ج – در مقابل روایت چه مى شود کرد؟! در رواتى آمده است که از حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم پرسیده شد: به بهشتى فرا مى خوانید که عرضها السموات و الارض (آل عمران : ۱۳۳) (وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است ) و وسعتش همه جا را گرفته ، دیگر براى جهنم جا نمى ماند؟ حضرت در پاسخ فرمود: هنگامى که خورشید غروب مى کند، روشنایى آن کجا مى رود؟! اذا جاء اللیل ، فاین یذهب النهار(۱۵۶) عرض یعنى وسعت ، نه عرض در برابر طول یعنى به تمام جهات احاطه دارد. به نظر مى رسد که با این روایت مى خواهند مساءله رااز راه دیگر بیان نمایند.
س ۴۱۹– توضیح بفرمایید که چگونه ؟
ج – ما در نشاه ماده قرار داریم ، و در نظام ماده یک سلسله احکامى مشاهده مى کنیم که مختص به همین نظام مادى است ، ولى در عالم سماء، احکام این نظام مادى حکم فرما نیست ، در آنجا احکامى است که در نظام مادى وجود ندارد.
بنابراین ، ممکن است بر خلاف احکام نظام عالم ماده ، هم بهشت با همه عالم برابر باشد، و هم جهنم ، و هیچ گونه تزاحمى هم نباشد، زیرا این تزاحم در عالم ماده است .
س ۴۲۰– در این صورت که عالم ، همه مجردات مى شود؟
ج – عالم ، مجردات نمى شود.
س ۴۲۱– اگر اجسام مادى وجود داشته باشد، چگونه تزاحم نمى شود؟
ج – زیرا نمى توانیم احکام نظام مشهود را به نظام غیر مشهود سرایت دهیم .
س ۴۲۲– خوشید که رفت ، روز هم که از لوازم خورشید است مى رود.
ج – به روایت مفصل ابواسحاق سبیعى در کتاب (بحار الانوار) مراجعه شود.
س ۴۲۳– آیا این روایت مى خواهد بفرماید؛ این نشاه یه نشاءه اى دیگر تبدیل مى شود؟
ج – انتقال این نشاءه و نشاءه دیگر به انقلاب بر مى گردد، و انقلاب محال است ، بلکه معناى آن این است که نظام عالم ماده لازم نیست به نظام غیر مشهود سرایت کند، بنابراین اشکال ندارد که بهشت مساوى مجموع عالم باشد (چنانکه آیه گذشته بدان دلالت داشت ) و جا براى جهنم نماند، و در عین حال ، جاى جهنم هم همه عالم باشد و هیچ تزاحمى بین آنها نباشد.
سایه بدون آفتاب ؟
س ۴۲۴– خداوند سبحان در جایى در رابطه با نعمتهاى بهشتى مى فرماید: لایرون فیها شمسا و لا زمهریرا (انسان (هل اتى )(۱۳)در آنجا نه آفتابى مى بینند و نه سرمایى .
آیا این آیه شریفه با آیاتى که مى گوید در بهشت سایه است (واقعه ۳۰، نساء: ۵۷، رعد: ۳۵، مرسلات : ۴۱، یس : ۵۶، و انسان : ۱۴) منافات ندارد؟
ج – به خصوص در روایات داریم که در صحراى محشر مؤ من راحت مى نشیند و درختى بر او سایه مى اندازد، سایه داشتن ربطى به لایرون فیها شمسا و لازمهریا ندارد و از هم و ازواجهم فى ظلال على الارائک متکئون (یس : ۵۶): (بهشتیان با همسرانشان در زیر سایه ها بر تختها تکیه مى زنند.) استفاده نمى شود آفتاب است ، ولى در هر حال روشنایى وجود دارد که سایه دارد. اگر در بهشت نور نباشد، تمام لذائذ اهل بهشت از بین مى رود نور موهبتى است براى اهل بهشت .
نعمتى بالاتر از درک انسان !
س ۴۲۵– خداوند متعال مى فرماید: لهم ما یشاءون فیها (ق : ۳۵)براى آنان هر چه بخواهند در بهشت فراهم است .آیا مقصود از این آیه آن است که اهل بهشت هر نعمتى را که خواستند و درک کردند براى آنان فراهم خواهد بود، و اگر نعمتى را درک نکردند و به یاد نیاوردند از آن محروم خواهند بود؟
ج – خیر، محروم نخواهند بود؛ زیرا گفتار خداوند متعال که در پى آن مى فرماید: (و لدینا مزید) (ق : ۳۵): (و نزد ما افزون بر آن وجود دارد)، بالاتر از درک است ؛ زیرا اگر درک مى کردند، مى خواستند، همچنین در جاى دیگر مى فرماید: فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعین . (سجده : ۱۷)
لذا هیچ کسى نمى داند، چه چیزهایى از آنچه که روشنى بخش دیدگان است ، براى آنان پنهان شده است .
ثله من الاولین ، و ثله من الاخرین کیانند؟
س ۴۲۶– خداوند متعال در سوره واقعه درباره اصحاب یمین مى فرماید: ثله من الاولین ، و ثله من الاخرین (واقعه : ۳۹ و ۴۰)آنان گروهى از پیشینیان ؛ و گروهى از متاءخران هستند.آیا منظور از (الاولین ) انبیاء علیهم السلام هستند؟
ج – خیر امتهاى گذشته مقصود است . عامه در ذیل این آیه دو روایت نقل مى کنند که آیه ابتدا این گونه نازل شد: ثله من الاولین ، و قلیل من الاخرین مانند اول سوره که درباره سابقین ذکر شده است . (واقعه : ۱۳ و ۱۴)در یکى از آن دو روایت آمده است : وقتى که اصحاب آیه را شنیدند افسرده خاطر شدند، لذا در وسط روز آن آیه نسخ شد و به این صورت نازل شد: ثله من الاولین ، و ثله من الاخرین در روایت دیگر در خصوص عمر است که وقتى شنید، گریه کرد،لذا خداوند آیه را به صورت (ثله من الاخرین ) نازل فرمود.
باده بهشتى
س ۴۲۷– مقصود از (خمر) در این آیه شریفه چیست که خداوند مى فرماید: و انهار من خمر لذه للشاربین (محمد: ۱۵)و نهرهاى از باده اى که براى نوشندگان لذیذ است (براى بهشتیان فراهم است .)
ج – این همان خمرى است که نه خمار دارد، و نه عقل رااز بین مى برد، چنانکه در جاى دیگر مى فرماید: لایصدعون عنها و لاینزفون (واقعه : ۱۹) نه از آن درد سر مى گیرند و نه بى خرد مى گردند
س ۴۲۸– آیا این خمر مستى آور است و نوشندگان را مست مى کند؟
ج – بله ، مست کننده است البته سکر و مستى به این معنى که آنان را نسبت به ساحت مقدس حق محو مى کند، به گونه اى که محو جمال و جلال حق تعالى مى گردند، نه به معناى از بین رفتن عقل آنان ، که عربده کشیدن از آثار آن است ، بهشت که جاى عربده کشیدن نیست .
محرومان از باده بهشتى و…
س ۴۲۹– معناى روایت زیر چیست که مى فرماید: سامع الغنا محروم من سماع اصوات شجره طوبى ، و شارب الخمر من الرحیق المختوم ، و الملوط من الجلوس على سرر الجنه ، و ان تابوا و دخلوا الجنه .کسى که به آواز خوانى گوش فرا مى دهد از شنیدن صداى درخت طوبى ، و شراب خوار از (نوشیدن ) شراب سر به مهر، و کسى که لواط شده از نشستن بر تختهاى بهشت محروم خواهند بود، اگر چه توبه کنند و به بهشت وارد شوند.
ج – یعنى درک این اشخاص محدود مى شود بحیث لایشعرون بامحرومیه من الرحیق و الجلوس على سرر الجنه ، بل یدرکون و یشعرون غیرها من النعم . و لایکونون بحیت یدرکون و یشعرون الم المحرومیه من هذه النعم ، لمنافاته قوله تعالى . (لالغو فیها). (طور: ۲۳): (به گونه اى که به محرومیت خود از شراب و نشستن بر تختهاى بهشتى توجه ندارند، و تنها دیگر نعمتهاى بهشتى را درک مى کند و فقط به آنها توجه دارند، البته ناراحتى و رنج محرومیت از این نعمتها را نیز درک نمى کنند و به آن توجه ندارند، زیرا در این صورت روایت با فرمایش خداوند متعال که مى فرماید: (هیچ کار بیهوده اى در بهشت نیست ) ناسازگار مى گردد)
درمحضر علامه طباطبایی//محمدحسین رخشاد