آیت الله شهاب الدین مرعشیحکایات عرفای برجستهحکایت علمای معاصر

چند خاطره از آیه اللّه مرعشى

آیه اللّه مرعشى نجفى ، خاطرات بسیارى زیادى از خود و پدر، همدرسان و استادانشان نقل مى نماید که نمونه هایى از آن ذکر مى شود:
معظم له مى فرمود: ((من هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم که پدرم همیشه من را به همراه خود به درس آخوند خراسانى (صاحب کفایه ) مى برد، من هنوز عظمت آن جلسه و صوت آخوند خراسانى را بیاد دارم )).آیه ا… مرعشى بعدها کوشید کفایه را در نزد شاگردان آخوند خراسانى فرا گیرد.

هرگاه مادر به او مى گفت که پدر را بیدار کند، آیه ا… مرعشى صورت خود را بر پاى پدر مى نهاد و هیچ گاه پدر را صدا نمى زد این کار باعث خشنودى پدر شده بود و از این تواضع فرزند بقدرى راضى بود که او را دعا مى نمود. آیه ا… مرعشى بارها مى فرمود: از برکت دعاى پدر و مادر بود که من در زندگانى موفق شده ام .
ایشان مى فرمود: ۲۵ بار پیاده از نجف به کربلا به قصد زیارت حضرت سید الشهداءعلیه السّلام رفتم ، در این سفرها آیه ا… حکیم ، آیه ا… شاهرودى و آیه ا… خوئى نیز با من همراه بودند. اگر ما به جائى رسیده ایم از برکت آن سفرها بوده است .
در آن سفرها هر کدام از ما مسؤ ول کارى مى شد من ((سقاى )) گروه بودم .

آیه ا… مرعشى مى فرمود: من براى مرجعیت یک قدم برنداشته ام و آنچه حاصل شده است لطف خداوند و عنایت اهل بیت علیهم السّلام بوده است . ایشان نقل مى فرمود: بعد از پایان درس به همراه استاد روانه مى شدم و سئوالات و اشکالهاى خود را از و مى پرسیدم ، در یکى از روزها استاد با عصبانیت بر سینه من زده ، من را به عقب راند، امّا من دست استاد را گرفته ، بوسیدم ، این عکس العمل ، استاد را سخت متاءثر نمود، اظهار داشت اى شهاب ! من از تو ادب آموختم .

در ایامى که قم در زیر هجوم موشکها و بمباران بعثى هاى عراق قرار داشت معظم له فاصله خانه تا حرم را جهت اداى نماز جماعت پیاده طى مى پیمود و مى فرمود: مى خواهم مردم من را ببینند و بدانند در این وضعیت بحرانى از شهر خارج نشده ام تا روحیه مردم بالا برود.

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
-+=