فرازهایى از وصیت نامه حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى قدس سره

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الباقى بعد فناء الموجودات ، و وارث الکائنات ، و الصلوه والسلام على سید الانبیاء و مقدام السفراء، سید نا ابى القاسم محمد بن عبدالله ، صلى الله علیه و آله ، و على سفن النجاه و المشاکى فى الهلکات ، صلوه دائمه مستمره ، و بعد: چنین گوید خادم علوم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام پناهنده و معتکف آستان مقدس آن بزرگواران و امیدوار بشفاعت آنان : ابوالمعالى شهاب الدین الحسینى و سلامت عقل ، بدن اکراه و اجبار، بعنوان وصیت ذیلا بقلم تحریر در مى آورم .

حقیر معتقد به عقائد حقه شیعه اثنى عشریه و آنچه نبى اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم اسلام و فرموده اند مى باشم ، و از خداوند منان مسئلت مى نمایم با همین عقیده پاک و مولاه و حب آل رسول صلى الله علیه و آله از دنیا بروم .
وصى خود را قرار دادم : فرزند ارشد ذکورم جناب حجه الاسلام آقاى حاج سید محمود مرعشى که دقیقا به مواردى که ذکر مى گردد بایستى عمل نماید:

سفارش مى کنم او را که : دامن همت به کمر زده ، و با اراده تمام و آهنین آماده ترویج دین حنیف و دفاع از مذهب حقه اثنى عشرى باشد، چه این مذهب در حالى که غریب است و با فریاد بلند آوا سر مى دهد:
هل من ناصر ینصرنى ، هل من ذاب یذب عنى ، ولا ارى من یلبى دعوته ، و یجیب صرخته ، الا القلیل ، شکر الله مساعیهم ، و جزاهم خیر الجزاء
ترجمه :
آیا کمک کننده اى هست که دفاع از من بنماید؟ و نمى بینم کسى لبیک گفته و ناله او را پاسخ دهد، مگر عده کمى که پروردگار کوشش هاى آنان را سپاسگذارى کند اقتباس از سخن سرور آزادگان ابى عبدالله الحسین علیه السلام در روز عاشورا.

سفارش مى کنم او را: به اندیشیدن در کتاب خداوند، و پند گرفتن از آن .
و: به زیارت اهل گورستان و قبول ، و اندیشیدن در اینکه آنان دیروز چه کسانى بوده ، و امروز چه شدند، و چگونه بودند؟ پس چگونه گردیدند، و کجا بودند، و امروز کجا هستند؟
و نیز: کم کردن معاشرت و همنشینى ، زیرا معاشرت در این زمان هم منع دارد و هم خطر، و کم انجمنى است که خالى از بهتان و غیبت در حق مومنین و عیب جوئى و تحقیر و ضایع کردن حقوق و برادرى آنان باشد.

سفارش مى کنم او را بر: رحم ، زیرا آن را نیرومندترین اسباب توفیق و برکت در عمر و زیادى روزى است .
سفارش مى کنم او را به : تصنیف و تالیف و نشر کتابها و آثار دانشمندان شیعه امامیه ، بویژه کتابهاى گذشتگان از آنان ، زیرا این روش از بهترین راههاى تقویت مذهب در زمان واژگون و انحطاط است .
و سفارش مى کنم او را به : زهد و بى اعتنائى به شوون دنیا، و راه و روش ورع و پرهیز کارى و احتیاط.
و سفارش مى کنم او را به : مداومت قرائت زیارت جامعه کبیره ، اگر چه در هفته یک بار باشد.
و سفارش مى کنم او را به : اشتغال و کوشش در فرا گرفتن علوم شرعى .
و سفارش مى کنم او را به : تدوین و تنظیم کتاب خودم : مشجرات آل رسول صلى الله علیه و آله ، و نیز: حواشى و تعلیقاتى که بر کتاب عمده الطالب دارم ، و تمام آثار حقیر و آنچه از قلم من بر صفحات جارى شده ، چه بسا شبهاى بسیارى از تا به صبح بیدار بوده ، و چه رنجهائى در روزها جهت استخراج از گوشه کنار و صدها کتاب بلکه هزار کتاب در فنون مختلف کشیده ام .
و سفارش مى کنم او را به : دورى جستن از غیبت از غیبت بندگان خدا بویژه اهل علم ، زیرا غیبت آنان چون خوردن مردار مسموم است .
و سفارش مى کنم او را بر: صله رحم چه آن سبب توفیق براى اعمال صالحه و شایسته و زیادى عمر و برکت در روزى انسان است . براى اهمیت صله رحم مطلب را تکرار فرموده اند.

و سفارش مى کنم او را به : خواندن سوره یس بعد از نماز صبح هر روز یک مرتبه ، و نیز به خواندن سوره نبا عم یتسائلون بعد از نماز ظهر، و به خواندن سوره (عصر) پس از نماز عصر، و به خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب ، و به خواندن سوره (الملک ) بعد از نماز عشاء، و تاکید مى کنم بر آن (که ) مداومت کند بر آنچه یاد آور شدم ، زیرا من شخصا روایت مى کنم این روش را از استادان بزرگوار خود و بارها نیز تجربه آموخته ام .

و سفارش مى کنم او را به : مداومت این دعاى شریف در قنوتهاى نمازهاى واجب و آن را من روایت مى کنم از پدر علامه خود، و نیز از جمال السالکین مرحوم شیخ محمد حسین شیرازى و آن دو بزرگوار از استاد خود مصباح السالکین مرحوم سید مرتضى رضوى کشمیرى و او نیز بطریقه خود از ستاره فروزان : سید رضى الدین على بن طاووس حسنى مولف کتاب (لاقبال ) که متصل با صحاب موالى ما و پیوست به پیشوایان ما دارد روایت مى کند و آن دعا این است :
اللهم انى اسلک بحق فاطمه و ابیها، و بعلها و بنیها، و السر المستودع فیها، ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تفعل بى ما انت اهله ، ولا تفعل بى ما انا اهله
ترجمه :
پروردگارا: من ترا مى خوانم بحق فاطمه و پدرش و شوهرش و فرزندانش ‍ و رازى را که در آنها امانت نهاده اى اینک : درود بفرستى بر محمد و آل محمد و اینکه آنچه تو اهل آنى با من عمل کنى و بجا آورى ، و بجا نیاورى با من آنچه را که من اهل آنم .
و سفارش مى کنم به : مداومت این دعا پس از ذکر رکوع خصوصا در رکعت آخر:
اللهم صلى على محمد و آل محمد، و ترحم على عجزنا و اغثنا بحقهم
ترجمه :
پروردگارا درود بفرست بر محمد و خاندانش ، و ترحم بر عجز ما کن ، و پناه بده و بداد ما برس بحق آنان .

و سفارش مى کنم به : مداومت تسبیحات جده ما زهراء بتول روح من فداى او باد.
و سفارش مى کنم به : مداومت و تفکر در خطبه این بانوى پاک منزه پاکیزه که در مسجد النبى صلى الله علیه و آله آن خطبه اى که بلغا و فصحا را از آوردن مانند آن عاجز ساخت ، و آنرا عده اى از بزرگان گذشته نقل کرده اند.
و سفارش مى کنم او را: در تدبر و اندیشیدن در خطبه شقشقیه مولاى ما امیرالمومنین و سید مظلومان که در مسجد انشاء فرمود، و آنرا عده بیشمارى از فریقین که مورد وثوق هستند نقل کرده اند.
و سفارش اکید مى کنم او را به : نماز شب و استغفار در سحرها.

سفارش مى کنم به : صله رحم خصوصا و بویژه به برادران و خواهران خود، و نیکى کردن در حق آنان ، و من پس خود چیزى از زخارف دنیا براى آنان نگذاشتم ، و آنچه را که بدستم رسید در نیازهاى مردم خصوصا اهل علم صرف نمودم ، حتى نذورات شخصى خود را که مردم براى من نذر مى نمودند، همه را در احتیاجات اهل علم صرف کردم .
من بزودى از دنیا مى روم و از مال دنیا چیزى براى بازماندگانم ننهادم و وکیل آنها را خداوند کریم قرار داده ام ، پس پند گیرید اى صاحبان بصیرت .

و سفارش مى کنم : به کوشش اکید در امر کتابخانه عمومى که در این شهر مقدس تاسیس کرده ام براى حوزه مقدسه قم و عموم مردم ، و نیز حسینیه اى که از نفقه مرحوم حاج غلامحسین شاکرین بنیاد کرده ام و در آن عزاى آل رسول صلى الله علیه و آله و مجالس شاکرین بنیاد کرده ام و در آن منعقد مى گردد، همچنین مدرسه اى که در خیابان ارم ساخته ام ، و نیز مدرسه اى که نوسازى و عمران آنرا نموده ام که در انتهاى خیابان چهار مردان واقع شده ، و نیز مدرسه شهابیه که در محل سینماى سابق قم قرار دارد که زمین آنرا از صاحبش خریدارى و با کمک مردمان با ایمان ساخته شد، خداوند توفیقات آنان را افزون فرماید. و غیر آنها از آثارى که خداوند توفیق ساختن آن یا ترمیم و تعمیر آنرا بحقیر داد.

و سفارش مى کنم اون را به : تکمیل آنچه از قلم من صادر شده از تالیف و تصنیف ، نیز نشر آنها، و شامل نوشتجات زیادى در فقه و اصول و کلام و انساب و رجال و درایه و تفسیر و حدیث و تاریخ و تراجم و مجموعه ها و سیر و سلوک و عرفان و مقامات ، و نیز نوشتجات دیگر در حالات معنوى و مکاشفات و مجاهدات و ریاضتها و سختى هائى که متحمل شده ام مى باشد.

و سفارش مى کنم در: نیکى کردن در حق فقرا و سادات و طلاب علوم دینى .
سفارش مى کنم به مداومت زیارت مشاهد عترت زاکیه ، و من شخصا چه بهره هاى : فراوانى از این مشاهد برده ام .
و سفارش مى کنم به : شکیبائى در مصیبت ها و شدائد روزگار خصوصا در میدان تیر حسودان ، پس نگاه کن و بنگر به آنچه با پدر مظلوم و غریب تو رفتار کردند.
و سفارش مى کنم او را به ، قرائت قرآن شریف ، و تدریس و تدرس احادیث بلند پایه پیشوایان راستین دین ، زیرا آنان شفا دهنده بیمارى دلها، و نور دهنده باطن هستند.

و سفارش مى کنم او را که : مرا از دعاى خیر فراموش نکند در زندگى من ، و پس از آن .
و سفارش مى کنم او را به : توسل و مداومت دعاها و ذکرها. و اجازه به او مى دهم در: خواندن دعاء سیفى مشهور به : حرزیمانى زیرا من اجازه در قرائت آنرا دارم از پدر علامه خودم که خداوند اکرام او را افزون کند، و نیز از علامه شیخ محمد حسین بن محمد خلیل شیرازى ، و علامه حاج شیخ حسنعلى اصفهانى ساکن مشهد الرضا، و آنان از علامه جمال السالکین سید مرتضى رضوى کشمیرى نجفى بطریق خود که منتهى مى شود به علامه سید رضى الدین على بن طاووس حسنى صاحب کتاب (اقبال ) نقل مى کنند.
و نیز: اجازه قرائت اعتصام سیفى و خاتمه آنرا با و دادم .
و همچنین : اجازه قرائت اورادى را که در شدائد داشتم .
و نیز اجازه با و دادم در: قرائت آنچه در کتاب خود در این شؤ ون آورده ام و این کتابرا از غیر اهلش محفوظ دارند.
و سفارش مى کنم او را به : دورى جستن از بیکارى و بطالت و صرف عمر عزیز در چیزهائى که نفعى ندارد، پس روایت شده است که :
ان الله تعالى شانه : یبغض الشاب الفارغ
ترجمه :
خداوند تعالى جوان بیکار را دشمن خود مى پندارد.
و سفارش مى کنم او را به : استغفار در شبها و نیز در روز.
و سفارش مى کنم به : نیکى کردن در حق آنهائى که من آنانرا تربیت کرده ام از شاگردان با تقواى خود، و کسان دیگر که مرا یارى کرده اند.
سفارش مى کنم او را که : مرا از دعا در مشاهد مشرفه پیشوایان کرام و مشاهد اولاد آنان و نیز در حج و عمره فراموش نکند.
و سفارش مى کنم : در کوشش و پایدارى در بپاداشتن شعائر الهى در حسینیه اى که در قم مقدسه بنیانگذارى کرده ام .
و سفارش مى کنم او را: به اینکه کیسه اى را که در آن خاک مراقد ائمه طاهرین علیهم السلام و اولاد آنان و قبور اصحاب و بزرگان جمع آورى کرده ام براى تیمن و تبرک با من دفع نماید، و مقدارى از آنرا هم زیر صورت و قدرى محاذى صورت بریزند.
و سفارش مى کنم او را به : اینکه لباس سیاهى که در ماههاى محرم و صفر مى پوشیدم جهت حزن و اندوه در مصیبت هاى آل رسول اکرم صلى الله علیه و آله با من دفع شود.
و سفارش مى کنم او را به : سجاده اى که هفتاد سال بر روى آن نماز شب بجا آورده ام با من دفع شود .
و سفارش مى کنم به : به تسبیحى از تربت امام حسین علیه السلام که با آن در سحرها بعدد آن استغفار کرده ام با من دفن شود.
و سفارش مى کنم به : دستمالى را که اشکهاى زیادى در رثاء جدم حسین مظلوم و اهل بیت مکرم او ریخته و صورت خود را به آن پاک مى کردم بر روى سینه در گفتم بگذارند.
و سفارش مى کنم او را که : دو عقیق را پس از انجام مراسم غسل در زیر زبانم بگذارند.
و سفارش مى کنم او را که : قوطى حلبى محتوى آب زمزم سوراخ کرده بهنگام دفن در قبر بپاشند.
سفارش مى کنم او را که : پس از مرگ در منزل مسکونى مرا غسل ندهد و حتما به غسالخانه عمومى شهر برده و در آن محل مرا غسل دهند.
سفارش مى کنم او را که : صلوه الدفن را به چهل نفر بدهد.
سفارش مى کنم او را که : یک شخص متدین را به نیایت از طرف حقیر به حج فرستاده تا این فریضه الهى را برایم انجام ، دهد البته اگر شخص ایشان یعنى آقاى حاج سید محمود راسا انجام دهد بهتر، والا شخص امینى را که مورد وثوق باشد اجیر نمایند، متاسفانه در مورد تامین پرداخت مخارجى که بایستى بشود محلى ندارم که اگر ایشان خودشان توانستند تامین کنند.
سفارش مى کنم او را که : یک شخص متدین دیگر را اگر راه عتبات عالیات باز شد به نیابت از از طرف حقیر به کربلا و نجف و کاظمین و سامرا و سایر مشاهد عراق بفرستند تا زیارت کند.
در مجالس ترحم سفارش مى کنم که : از عموم مومنین خصوصا اهل علم خاصه شاگردانم حلال بودى بطلبند، چه آنکه ممکن است گاهى عصبانى شده و در بحث با آنان تندى کرده باشم ، و خدا را شاهد مى گیرم که از روى اختیار نبوده .
سفارش مى کنم فرزندانم را: محلى که حقیر ظهرها و شبها در حرم مطهر حضرت معصوم علیها السلام اقامه جماعت مى نمایم سعى کنند تعطیل نشود، بدین کیفیت که ظهرها یکنفر، و مغرب و عشا یکنفر دیگر اقامه جماعت بنمایند.
سفارش مى کنم که : از تمامى ارحام چنانچه بعلت کسالت و گرفتارى زیاد نتوانستم تفقد سفارش مى کنم او را که : پس از مرگ در منزل مسکونى مرا غسل ندهد و حتما به غسالخانه عمومى شهر برده و در آن محل مرا غسل دهند.
سفارش مى کنم او را که : صلوه الدفن را به چهل نفر بدهد.
سفارش مى کنم او را که : یک شخص متدین را به نیایت از طرف حقیر به حج فرستاده تا این فریضه الهى را برایم انجام ، دهد البته اگر شخص ایشان یعنى آقاى حاج سید محمود راسا انجام دهد بهتر، والا شخص امینى را که مورد وثوق باشد اجیر نمایند، متاسفانه در مورد تامین پرداخت مخارجى که بایستى بشود محلى ندارم که اگر ایشان خودشان توانستند تامین کنند.
سفارش مى کنم او را که : یک شخص متدین دیگر را اگر راه عتبات عالیات باز شد به نیابت از از طرف حقیر به کربلا و نجف و کاظمین و سامرا و سایر مشاهد عراق بفرستند تا زیارت کند.

در مجالس ترحم سفارش مى کنم که : از عموم مومنین خصوصا اهل علم خاصه شاگردانم حلال بودى بطلبند، چه آنکه ممکن است گاهى عصبانى شده و در بحث با آنان تندى کرده باشم ، و خدا را شاهد مى گیرم که از روى اختیار نبوده .
سفارش مى کنم فرزندانم را: محلى که حقیر ظهرها و شبها در حرم مطهر حضرت معصوم علیها السلام اقامه جماعت مى نمایم سعى کنند تعطیل نشود، بدین کیفیت که ظهرها یکنفر، و مغرب و عشا یکنفر دیگر اقامه جماعت بنمایند.
سفارش مى کنم که : از تمامى ارحام چنانچه بعلت کسالت و گرفتارى زیاد نتوانستم تفقد نمایم حلال بودى بطلبند، همچنین از خادمهاى منزل .

سفارش مى کنم او را که : سعى کند موسوعه عظیم ملحقات الاحقاق را که تا کنون بیست و یک جلد آن چاپ شده و نتیجه زحمات پیگیر سى ساله حقیر و رفقا و نیز خود ایشانست بتدریج چاپ و منتشر کند که این از آرزوهاى دیرینه حقیر است .
و سفارش مى کنم او را به : نشر آثار اسلاف کرامش و پدران بزرگوارش ‍ حاملین فقه و اسطوانه هاى حدیث و تمامى علوم اسلامى و طبع آن ، تاریخ براى استفاده و افاده بماند بویژه آنچه از قلم پدر علامه بزرگوارم صادر شده .

و سفارش مى کنم که : پیوسته با طهارت و وضو باشد که آن خود سبب نور باطن و بر طرف کننده آلام و اندوههاست .
و سفارش مى کنم که : جنازه مرا روبروى مرقد مطهر بى بى فاطمه معصومه علیها السلام قرار داده و در این حال یک سر عمامه ام را بضریح مطهر و سر دیگر را به تابوت بسته بعنوان دخیل ، و در این هنگام مصیبت وداع مولاى من حسین مظلوم و با اهل بیت طاهرینش را بخوانند.

و سفارش مى کنم او را که : جنازه مرا در حسینیه اى که تاسیس کرده ام براى عزاى جدم ، قرار داده ، و همین عمل بستن عمامه را تکرار کنند، بدین ترتیب که یک سر آنرا به منبر سید الشهداء و سر دیگر را به تابوتم بسته و همانگونه مصیبت وداع را بخوانند.

همچنین : هنگامى که جسدم را در قبرى که در کتابخانه عمومى خود در شهر قم تاسیس کرده ام ، مى گذارند، مصیبت وداع امام حسین علیه السلام را بخوانند.
و سفارش مى کنم که : کوشش کند که بدن من در همین مکان کتابخانه دفن شود، حتى اگر در بیرون شهر قم اجل من فرا رسید.

و سفارش مى کنم او را به : حفظ دعاهائى را که همیشه با خود داشتم .
و سفارش مى کنم او را که : قسمتى از مال خود را بعنوان مظالم عباد برایم اختصاص دهد.
و سفارش مى کنم او را که : یکى از ذاکرین و یا مداحان و نوکران ابى عبدالله الحسین علیه السلام را معین کند که در هر شب جمعه یادى از مصیبت هاى آل رسول و عترت او در مقبره ام بنماید.

و سفارش مى کنم او را که : شخصى را معین کرده تا با صداى بلند در تشییع جنازه ام مردم را آگاه کند تا چنانچه کسى حقى بر من دارد و موفق به اداء آن نشده ام و یا کوتاهى کرده ام از حقیر در گذرد.
و سفارش مى کنم او را و تمامى فرزندان مکرم خود را تا: در شب جمعه هر هفته اطراف قبر من اجتماع کرده چند آیه از قرآن کریم را خوانده و به مصیبت هاى سید الشهداء و اهل بیت بزرگوارش گوش فرا دهند.
و سفارش مى کنم او را به : حسن خلق و تواضع و ترک تکبر و خود خواهى با مومنین .

و سفارش مى کنم او را به : محاسبه نفس در هر هفته مانند حساب شریک از شریک دیگر با دقت کامل ، و اگر لغزشى احساس کرد با توجه در صدد تدارک و جبران آن بر آید، و اگر حسنه اى در اعمال و رفتارش یافت خداوند سبحان را شکر گذار باشد و از در گاهش مزید توفیق را طلب کند.

و سفارش مى کنم او را: بخواندن و قرائت قرآن شریف و هدیه و ثواب آنرا به ارواح شیعیان آل رسول صلى الله علیه و آله از آنانى که بازماندگانى ندارند نثار کند، و شخصا بارها از این عمل که سبب توفیق بیشتر در امور بوده تجربه آموخته ام .

و سفارش مى کنم او را که : یک سوم از اعمال مستحب خود را برا پدرش ، و یک سوم دیگر را براى مادرش ، و یک سوم آخر را براى صاحبان حقوق و ارواح آنان اختصاص دهد، و از این عمل خرسند باشد، و از خدا بخواهد که او را خیر دو دنیا نصیب کند.

و سفارش مى کنم او را به : تهذیب نفس و مجاهدات شرعیه ، و مز شخصا به آنچه را که خداوند کریم روزى کرد و تا آنروز چشمهایم ندیده و گوشها نشنیده ، سپاس مى گذارم خداوند را بر این نعمت بزرگ ، و بعض از آنها را در کتاب مخصوص که نامیده ام آنرا به : سلوه الحزین و گاهى : مونس الکیب المضطهد، و گاه : روض الریاحین ، و گاهى : نسمات الصبا آورده ام ، و هر کدام از این چهار نام را که مى خواهى انتخاب کن ، اى فرزند من اى میوه دل من بدان که : این مجموعه که به آن اشاره کردم قسمتى از اسرار و اوراد و اذ کار و… غیره است که در آن آورده ام .

و سفارش مى کنم او را به : دورى گزیدن از کارهاى حرام و شبهات و پیمودن راه احتیاط.
راجع به موضوع کتابخانه عمومى که اهم موضوعات این وصیت است این است که : این کتابخانه در حقیقت بنیانگذار آن آقاى حاج سید محمود فرزندم مى باشد، زیرا ایشان بیش از بیست سال قبل با اختصاص دادن دو حجره در مدرسه مرعشیه خیابان ارم که روبروى کتابخانه فعلى قرار دارد براى کتابخانه مدرسه ، و سپس خریدارى چند زمین و خانه قدیمى که محل فعلى کتابخانه را تشکیل مى دهد، این موسسه عام المنفعه عظیم را بتدریج توسعه داده تا با مرز که یکى از بزرگترین کتابخانه هاى اسلامى است . من جدا از ایشان که براى ابقاء و اداره و توسعه روز افزون آن از هیچ کوششى فرو گذار نکرده و نمى کند و همواره تمام اوقات خود چه روزها و چه شبها و با مسافرت هاى متعدد و تحمل رنج و زحمت صرف در آن مى نماید تشکر و قدردانى مى کنم ، و در حقیقت بایستى گفت که بانى و موسس اولى آن شخص ایشانست – تنها نگرانى حقیر درباره این فرهنگستان عظیم اسلامى توسعه ساختمان و اداره آن از لحاظ مالى پس از حقیر مى باشد، چون چنین موسسه عظیم با مخارج سنگین و توسعه روز افزون آن ظاهرا از عهده شخص یا اشخاص خارج تنها مى توان بر روى پشتوانه دولتى تکیه کرد، و این خود از وظائف دولت یا نهادهاى دیگر است که چنین مجموعه اى را نگاه بدارند – چه خوبست آنهائى که تا کنون ندیده اند از نزدیک ملاحظه نمایند و ببینند که چون خون دلهائى ایشان و حقیر براى جمع آورى این مقدار کتاب خورده ایم ، باشد تا دعاى صاحبان آن موجب توفیق بیشتر ایشان گردد.

بهر حال من جدا خواهان این موضوع مى باشم که باین موسسه عظیم که وقت عام شده و مربوط به عموم مردم است توجه بیشترى شود، تا به یارى خداوند اینگونه آثار ارزشمند اسلامى که از آفات زمان مصون مانده و به دست ما رسیده صحیح و سالم به نسلهاى بعدى تحویل گردد. و من اشخاصى را که در این راه از هیچ کوششى فرو گذار نکنند روز جزا آنانرا دعا کرده و طلب مغفرت مى نمایم ، و بدانند که وجود این کتابخانه از صدها مسجد و مدرسه و حسینیه و بیمارستان و غیره لازم تر است . و خدا خود شاهد است که حتى براى یک حج بلدى خود از اینها بفروش نرسانیده و فقط ذخیره آخرت خودم کرده ام . رو انیست حال که در طبق اخلاص گذارده و صدها و صدها میلیون ارزش ظاهرى آنهاست و تقدیم اخلاص گذارده و صدها و صدها میلیون ارزش ظاهرى آنهاست و تقدیم جامعه نموده ام ، نگران اداره و بقاء آن باشم ، گرچه خداوند بزرگ تا حال عنایت فرموده و از این پس نیز خود وسائل آنرا مهیا مى فرماید. انشاء الله تعالى .

حقیر متولیان را یکى پس از دیگرى معین کرده ام .
بفرزندان و شاگردان و دوستان و مومنین نصیحت پدرانه اى از پدر پیر نود و چند ساله دارم که : این دنیا فانى است ، در این دنیا هر چه ذخیره مادى کنید فنا مى شود، ذخیره آخرت فنا نشدنى است ، حقیر با آنکه میلیونها از وجوه و غیره بدستم رسید تماما بدون کم و کاست جهت طلاب و موسسات دینى و فقرا و ایتام و سایر موارد مستحقه صرف و حال که از این دنیا رخت بربسته و آفتاب عمرم رو به پایان است خیلى سبک و راحتم ، چرا که نه یک وجب آب و زمین و یا دینارى در بانکى یا جائى ندارم . سعى کنند از کارهاى تشریفاتى که باعث سوء ظن مردم به اهل علم مى شود جدا دورى کنند، مالى اندوزى را کنار بگذارند که همه چیز در یک لحظه از دست مى رود، تا مى توانید بارتان را سبک کنید تا فرداى قیامت از سوال و جواب آن عاجز نباشید، بفقرا و مستمندان تا مى توانید مساعدت کنید که بدینوسیله سلامت خود و فرزندانتان را بیمه کرده اید.

خداوندا: از تو طلب زیادتى توفیق مى خواهم براى دوستان ، تا علم نافع در روز معاد و عمل شایسته ایشانرا زیاد فرمائى ، و از تو مى خواهم تا این بیچاره مسکین و اولاد را به زیر پرچم امیرالمومنین علیه السلام محفوظ بدارى .
پروردگارا: من از درگاهت درخواست عفو و بخشش دارم از آنچه از من و فرزندان و دوستان و مومنین مبادرت به آن شده ، و اینکه نامه اعمال ما را بدست راست ما بدهى . همچنین از تو مى خواهم که ما را با دوستى و محبت آل رسول صلى الله علیه و آله از دنیا بیرون ببرى .

الهى به مادر دل شکسته ام ، به مادر پهلو شکسته ام ، به عمه بازو بسته ام ، نظر لطفى بفرما تا ما را از جمله محبان خاندان عصمت و طهارت قرار دهى ، و دوست ما را از ذیل عنایت آن بزرگواران کوتاه نفرمائى .
و ما مى خواهیم : بیزارى از دشمنان و کم کنند گان مقام آن بزرگواران و صاحبان بغض و عداوت آنها و کسانى که حقوق آنانرا غضب کردند، و منکر فضائل آنان شدند، و مناقبشان را انکار کردند، و شک در مراتب آنها نمودند، و خداوند آن بزرگواران را در جایگاه رفیع قرار داده است .

پروردگارا: زنده دار ما را به حیات آنان ، و بمیران ما را به دورى از آنان .
خداوندا: مى دانى که من هلاک در دوستى و محبت آنان هستم ، پس مرا جزاء کسانى را که در راه تو شهید شده و خون خود را ریختند و در راه آنان جنگیدند، جزا ده . ثواب شهیدان بده و مرا در زمره کسانى که از این خانواده و هدف و روش آنان دفاع مى کنند قرار داده ، و مرا در طریقه راه آنها قدم بردارم ، و از کسانى که تمسک به دوستى آنها نموده و به ریسمان آنها چنگ زده اند قرار آمین آمین . راضى به یک آمین نبوده بلکه هزاران آمین تا اضافه و افزوده گردد، و خداوند رحمت کند کسى را که آمین بگوید، و درود بر رهروان راه حق و هدایت ، و کسانى که از میدان هوا پرستى و خود خواهى دور هستند.

سروش هدایت//علی شیروانی

حکایت استادمرحوم آیت اللَّه العظمی مرعشى نجفى در مورد ظهور حضرت ولی عصر (ع)

۰۶ (۶)

مرحوم “آيت اللَّه سيد شهاب الدين مرعشى” يكى از مراجع تقليد شيعه كه با تكميل كتاب “احقاق الحق” و تاسيس كتابخانه كم نظير خود، يكى از نيرومندترين نگهبانان فرهنگ شيعه محسوب مى شود، در يكى از ملاقات هايى كه با ايشان داشتم فرمود:در نجف نزد عالمى بزرگوار (اين جانب براى حفظ بعضى از جهات از ذكرنام آن عالم معذورم) به طور خصوصى درس مى خواندم. آن عالم بسيار مهذّب و مورد احترام همگان بود، و از كثرت علاقه به امام زمان(عج) در افواه اهل نجف از منتظران ظهور محسوب مى شد.

روزى براى فراگيرى درس به محضرشان رفتم، ديدم گريه مى كند و بسيار پريشان است. علت آن را پرسيدم، فرمود: شب گذشته در عالم رؤيا امتحان شدم، ولى از امتحان بيرون نيامدم، در خواب به من گفته شد كه آقا ظهور كرده اند و در وادى السلام -مكان خاصى است كه گورستان نجف را در بردارد- مردم با او بيعت مى نمايند، به مجرّد شنيدن اين موضوع از جا حركت كردم و به عجله وارد خيابان شدم.

ديدم غوغايى از جمعيت است و همه با سرعت هر چه بيشتر به سوى وادى السلام مى روند، هر كس به فكر اين است كه زودتر خود را به امام برساند و با جنابش بيعت كند.ديدم عشق ديدار امام، مردم را چنان خود باخته ساخته كه كسى را با كسى كارى نيست و تمام علقه ها را به فراموشى سپرده اند؛ آنها كه تا ديروز به من عشق مى ورزيدند ديگر به من اعتنا نمى كنند، بلكه با لحنى تند مى گويند: آقا كنار رو و مانع راه ما نباش.كوتاه سخن آنكه احساس كردم ظهور امام بازارم را كساد كرده است، از همانجا نقشه كشيدم كه در ملاقات با امام ايشان را محترمانه از ظهورش منصرف سازم. بعد از آنكه با هزار سختى به خدمتش رسيدم، عرض كردم: فدايت شوم! خودتان را به زحمت انداختيد، ما كارها را ساماندهى مى كرديم، نيازى نبود كه خود را گرفتار سازيد و زحمات طاقت فرساى رهبرى را به عهده بگيريد. با اين قبيل سخن ها مى خواستم امام را از ظهورش منصرف كنم، بعد از چند جمله از اين نوع گفتارها، يك مرتبه از خواب بيدار شدم و فهميدم كه هنوز لياقت حضرتش را ندارم.نگارنده گويد: از اين حكايت، من و امثال من بايد حساب كار خود را بكنند؛ بدانيم كه تا اصلاح نشويم وحتى المقدور از آلودگى گناه و ظلمت هوا و هوس بيرون نياييم، انتظار همنشينى و ديدار آن عزيزِ ابرار و قدوه أخيار را نداشته باشيم.

  • آيينه شو، جمال پرى طلعتان طلب

  • جاروب كن تو خانه و پس ميهمان طلب

آیینه اسرار//حسین کریمی قمی

کرامت دیگرآیت الله مرعشی: صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسّلام جوانى که غسلش را انجام نداده بود:

هنگامى که حضرت آیه ا… العظمى مرعشى نجفى رحمه اللّه علیه در قم سکونت نمودند (۱۳۴۳ ه‍ .ق ) در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسّلام نماز جماعت اقامه نمى شد. در واقع ایشان باعث شدند تا حدود شصت سال در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسّلام نماز جماعت اقامه شود. یکسال قبل از رحلت معظم له بنده حقیر (مؤ لف ) به اتفاق پدرم موقع نماز مغرب و عشاء در صحن مطهر حرم حضرت معصومه علیهاالسّلام پشت سر ایشان اقتدا کردیم .

بعد از اتمام نماز رسم مردم بر این بود تا جهت زیارت ایشان دورش جمع مى شدند. من و پدرم جهت زیارت ایشان جلو رفتیم و بعد از چند لحظه بنده مشاهده نمودم که جوانى از دور با سرعت تمام به قصد زیارت به طرف ایشان مى آید. وقتى نزدیک شد، معظم له با آن عصاى مبارک خویش جلو جوان را گرفته و اجازه ندادند که نزدیک ایشان شود.

وقتى این قضیه را دیدم براى من معما شد که چرا آقا اجازه نداده و جلوى این جوان را گرفتند؟ از نزدیکان ایشان این را سؤ ال کردم و گفتند آقا فرمودند: آن جوان جُنب بود. و غسل جنابت برگردن داشت و من دوست نداشتم با بدن نجس دستش به من برسد. ببینیم اولیاى خدا چگونه از قلب بندگان خدا آگاهى کامل داشتند. پس انبیاء الهى نسبت به بندگان خدا چگونه بودند؟ حالا خود بخوان حدیث مفصّل از این مجمل !

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت دوازدهم آیت الله مرعشی : کجا با این عجله !

یکى از کارمندان اداره پست استان قم که مرد با ایمان و درستى است از مریدان خاصّ آیت ا… العظمى مرعشى۱ بود و سه نوبت نماز را به امامت او مى خواند. او مى گفت : روزى پس از نماز صبح خوابیدم و هنگامى که برخاستم دیدم نیاز به حمّام براى انجام غسل جنابت دارم . از طرفى وقت ادارى هم رسیده بود و دیگر نمى توانستم حمّام بروم .

با خود گفتم : اکنون به اداره مى روم ؛ ان شاءاللّه آخر وقت حمّام رفته و نماز ظهر و عصر را مى خوانم . به اداره رفتم ظهر شد و اداره تعطیل گردید. فراموش کردم که باید غسل کنم .

شتابان به صحن مطهّر آمده ، وضو ساختم و خواستم وارد حرم شوم که در کنار در ورودى با آیت اللّه مرعشى نجفى روبه رو شدم . سلام کردم آقا جوابم را داد و فرمود: ((کجا با این عجله ؟)) گفتم : براى نماز فرمود: ((تو باید حمّام بروى )) بسیار شرمنده شدم و باز گشتم و تازه یادم آمد.

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت یازدهم آیت الله مرعشی: دیگر از این کارها نکن !

یکى از ماءموران شهربانى زمان شاه استعفا کرد و به شغل آزاد پرداخت . از او دلیل کارش را پرسیدند و گفت : بینش و بصیرت آیت اللّه نجفى باعث این کار شد. گفتم : جریان چیست ؟ گفت : شبى از ساعت دوازده تا ۸ صبح ماءمور خیابان اِرَم قم بودم و نیاز به حمّام براى انجام غسل داشتم و پول هم نداشتم .
حدود ساعت ۲ بود که اتوبوسى از اصفهان رسید و درب صحن توقّف کرد تا مسافر پیاده کند. من رفتم و گفتم : چرا اینجا توقف کردى گواهینامه ات را بده . راننده پنج تومان کف دست من نهاد و من هم گفتم : پس زودتر برو! و با خود گفتم : پول حمّام هم جور شد.

منتظر بامداد بودم که بروم غسل کنم و نماز بخوانم . هنوز درِ صحن باز نشده بود که دیدم آیت ا… مرعشى نجفى مثل همیشه به طرف حرم مى رود؛ امّا آن شب راه را کج کرد و از آن سوى خیابان نزد من آمد.
وقتى رسید سلام کرد و فرمود: ((بیا جلو!)) رفتم پنج تومان به من داد و فرمود: ((با این پول برو غسل کن . با آن پول نمى شود غسل کرد.)) گفتم : ((چشم !)) پس از آن به این فکر افتادم که از شهربانى استعفا دهم و کار آزاد برگزینم و چنین شد و اینک به حمداللّه وضع من خوب است و مکّه هم رفته ام .
آرى ! بعداً آیت ا… مرعشى نجفى به دیدن او رفت .

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت دهم آیت الله مرعشی: شهریارا شعرت را بخوان !

 

آیت اللّه مرعشى رحمه اللّه علیه بارها مى فرمودند: شبى توسلى پیدا کردم تا یکى از اولیاى خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب ، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمؤ منین علیه السّلام با جمعى حضور دارند.

حضرت فرمودند: شعراىِ اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شعراىِ عرب را آوردند. فرمودند: شعراىِ فارس زبان را نیز بیاورید، آن گاه محتشم و چند تن از شعراى فارسى زبان آمدند. فرمودند: شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان ؟ شهریار این شعر را خواندند:

على اى هماى رحمت تو چه آیتى خدا را
که به ما سوافکندى همه سایه هما را

دل اگر خداشناسى همه در رخ على بین
به على شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو على گرفته باشد سرچشمه بقا را

مگر اى سحاب رحمت تو ببارى ار نه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را

برو اى گداى مسکین درِ خانه على زن
که نگین پادشاهى دهد از کرم گدارا

به جز از على که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

به جز از على که آرد پسرى ابوالعجایب
که علم کند به عالم شهداى کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو على که مى تواند که به سر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه ملک لافتى را

به دو چشم خو نفشانم هله اى نسیم رحمت
که ز کوى او غبارى به من آر، توتیا را

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چو پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویى قضاى گردان به دعاى مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو ناى هر دم ز نواى شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهى
به پیام آشنایى بنوازد آشنا را

ز نواى مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى فرمودند: وقتى شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم . چون من شهریار را ندیده بودم ، فرداى آن روز پرسیدم که شهریارِ شاعر کیست ؟ گفتند: شاعرى است که در تبریز زندگى مى کند. گفتم : از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد شهریار آمد، دیدم همان کسى است که من او را در خواب در حضور حضرت امیرعلیه السّلام دیده ام . از او پرسیدم : این شعر ((على اى هماى رحمت )) را کى ساخته اى ؟

شهریار با حالت تعجب از من سؤ ال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسى داده ام و نه درباره آن با کسى صحبت کرده ام .

مرحوم آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى به شهریار مى فرمایند: چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام تشریف دارند. حضرت ، شعراى اهل بیت را احضار فرمودند. ابتدا شعراى عرب آمدند. سپس فرمودند: شعراى فارسى زبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند.

بعد فرمودند: شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آن گاه حضرت فرمود: شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعرى که مطلع آن را به یاد دارم ، خواندید. شهریار فوق العاده منقلب مى شود و مى گوید: من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلاً عرض کردم ، تاکنون کسى را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام . آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى فرمودند: وقتى شهریار، تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت ، معلوم شد مقارن ساعتى که شهریار آخرین مصراع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .

ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند: یقیناً در سرودن این غزل ، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلى با این مضامین عالى بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا رحمه اللّه علیه است . خوشا بر شهریار که مورد توجه و عنایت جدّش قرار گرفته است . آرى ، این بزرگواران ، خاندان کرم هستند و همه ما در ذیل عنایات آنان به سر مى بریم .

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت نهم آیت الله مرعشی : تشرف به محضر امام زمان (عج ) در مسجد مقدس جمکران قم

آیت اللّه مرعشى نجفى رحمه اللّه علیه درباره پیدایش و فضیلت این مسجد فرموده است : این مسجد شریف در اوائل غیبت صغراى حضرت بقیه اللّه (عج ) تاءسیس ‍ و بنیانگذارى شده است و در نوشته جات قدیمى به نامهاى : مسجد جمکران ، مسجد حسن بن مصلح و مسجد صاحب الزمان (عج ) معرفى شده که هر یک از این نامها به مناسبتى خاص مى باشد.

این مسجد را از آن رو که در کنار قریه جمکران (اطراف قم ) قرار دارد، جمکران گفته اند و نظر به اینکه به همّت حسن بن مصلح ساخته شده به مسجد حسن بن مصلح شهرت یافته و چون حضرت صاحب الزمان (عج ) در این مسجد مکرّراً دیده شده آن را مسجد صاحب الزمان مى نامند.

شیخ بزرگوار و محدث عالى مقدار شیخ صدوق در کتابى به نام مونس الحزین ، به تفصیل داستان و تاریخ احداث این مسجد و فضیلت آن را ذکر کرده است . این مسجد را بعدها شیخ صدوق رحمه اللّه علیه تعمیر کرد و پس از وى در زمان صفّویه چندین بار تعمیر شده است . در زمان ریاست آیت اللّه العظمى شیخ عبدالکریم حائرى نیز بار دیگر تعمیر گردید.

حقیر خودم مکرر کراماتى از آنجا مشاهده کرده ام . چهل شب چهارشنبه مکرر موقّق شدم که در آن مسجد بیتوته کنم ،و حاجات خود را بگیرم . جاى تردید نیست که این مسجد از امکنه اى است که مورد توجه و نزول برکات الهى است ، و پس از مسجد سهله در کوفه که منتصب به وجود مبارک حضرت ولى عصر(عج ) مى باشد، این مسجد (جمکران قم ) بهترین جایى است که به امام زمان (عج ) انتصاب دارد.

مهدى حائرى در کتاب سیماى مسجد صاحب الزمان (عج ) (سیماى مسجد جمکران ) به افراد و شخصیتهایى که در این مسجد به حضور امام زمان مشرف شده اند اشاره کرده و نوشته است : نفر یازدهم که به حوائج خود رسیده حضرت مستطاب آیت اللّه العظمى و علامه الکبرى آقاى سید شهاب الدّین نجفى مرعشى (رحمه اللّه علیه ) است که در هر ماه چندین مرتبه در خلوت و جلوت مشرف شده و به مساعدتهاى غیرمستقیم به تعمیر و تنظیم آن اقدام مى فرمایند و اکنون چند سال است که در هر هفته یکى از دانشمندان را به نام حجت الاسلام والمسلمین جناب آقاى حاجى سید تقى علمائى براى اقامه نماز و ارشاد زائرین و توّسل به ساحت قدس آن بزرگوار اعزام مى فرمایند.

معظم له اظهار امیدوارى کرده اند که شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت و دوستداران خاندان وحى و نبوّت به این مکان مطهّر و مقدّس توسّل جسته و به زیارت آن بشتابند و از خداوند سبحان رفع گرفتارى مسلمانان طلب کنند.

حضرت آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى این حکایات را حدود ۳۷ سال قبل نه به عنوان خود، بلکه به نام سیّد جلیل القدرى ، براى یکى از خواص دوستان و نزدیکان خویش نقل کرده و اکیداً سفارش نموده که تا من زنده هستم ، براى کسى نقل نکن . امّا از قرائنى که در دست است ، به روشنى مى توان فهمید که آن سید جلیل القدر که به حضور امام زمان رسیده ، خود ایشان بوده اند. در برخى از منابع نیز که این حکایات نقل شده ، به این موضوع صریحاً اشاره نموده اند.

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت هشتم آیت الله مرعشی:تشرف به محضر امام زمان (عج ) بهمراه آیه ا… ابن العلم دزفولى

آیت اللّه ابن العلم دزفولى در کتاب منتخبات خود، داستان دیگرى از تشرف معظم له ، به زیارت ولى اللّه اعظم امام زمان -عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف – نقل کرده است . ولى نامى از معظم له نبرد بلکه نوشته است : یکى از زعما و بزرگان در سال ۱۳۵۸ قمرى داستان تشرف خود را برایم چنین املا کرد که : زمان اقامتم در سامرا در ثلث آخر شب جمعه اى براى بعضى از حوائج قلبیه بدون اطلاع رفقا از مدرسه بیرون رفتم و به سوى سرداب مقدس شتافتم و مشغول توسل به وجود مبارک صاحب الامرعلیه السّلام شدم .

شمعى که همراه داشتم روشن کردم و شروع به خواندن زیارت ناحیه مقدسه نمودم . به مجرّد روشن شدن شمع شخصى از اهل سنّت که احساس نموده بود، کسى در سرداب مقدس است به طمع مال و از روى عداوت مذهبى وارد سرداب گردید و در حالى که چاقو یا خنجرى در دست داشت به من حمله کرد، و من گویى ملهم شدم به اینکه شمع را خاموش نمایم و چنین کردم و هراسان از هول جان به اطراف مى دویدم و آن شخص سنّى نیز مرا تعقیب مى کرد تا اینکه در آن تاریکى عباى مرا گرفت و من در آن حال اضطرار حقیقى ، متوجّه ولى عصر شده و بى اختیار عرض کردم یا صاحب الزمان . ناگهان شخص دیگرى در سرداب پیدا شد و صیحه اى بر آن شخص سنّى زد که در همان حال افتاد و من نیز از شدّت ترس حالت غشوه و ضعف پیدا کردم .

پس از اندکى به هوش آمدم و دیدم که سرم در دامن کسى است و با کمال ملاطفت مشغول به هوش آوردن من است . چشمانم را باز کردم و دیدم که شمع روشن است و آن شخص که سر مرا به دامن گرفته در زىّ اعراب بادیه اطراف شهر نجف است . آن شخص چند دانه خرما به من مرحمت کرد که هسته نداشتند. در آن حال متوّجه این مطلب نبودم ولى پس ‍ از خوردن آنها و ناپدید شدن آن شخص متوّجه شدم که دانه هاى خرما بدون هسته بودند.

آن شخص فرمودند: خوب نیست در چنین موارد خوف ، تنها به این جا بیایى . سپس اضافه کردند که این چند نفر شیعه که در ((سرُّ مَنْ رَاءى )) (سامراء) هستند، ملاحظه غربت عسکّریین را نمى نمایند و اقلاً در شبانه روز، هر کدام از آنها دو مرتبه به حرم عسکرییّن مشرف نمى شوند!

بعد طى مکالماتى که بین من و آن شخص ردّ و بدل شد. ایشان اظهار غربت اسلام و اینکه باید آن را یارى کرد، نمود و مطالب دیگر نیز بیان فرمود که از آن جمله آروزى ایشان مبنى بر پیدا کردن کتاب شریف ریاض العلماء میرزا عبداللّه افندى بود و اتفاقاً از این کتاب تمجید فراوانى نمود. به مجرّد اینکه از خیال من گذشت که شخص عرب بدوى را چه مناسبت است با این سخنان و با این کتاب ، که در آن حال آن شخص ناپدید شد و من که تازه متوّجه شده بودم چه سعادتى نصیبم شده بود و قدر آن را ندانستم ، واله و حیران به تفحص پرداختم ولى اثرى از آن شخص عرب نیافتم .

از کثرت تاءثر و شدّت تاءلّم مفارقت آن وجود مبارک مات و مبهوت از سرداب (محل غیبت آقا امام زمان (عج )) بیرون آمدم در حالى که آن شخص سنّى همانطور مدهوش افتاده بود و من به سوى حرم عسکّریین علیه السّلام شتافتم .

ابن العلم دزفولى در کتابى دیگر که زندگینامه آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى را تا سن ۲۴ سالگى ایشان با املاى خود معظم له تقریر کرده ، عین این داستان را درباره خود معظم له آورد است .

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت هفتم آیت الله مرعشی : تشرف به محضر امام زمان (عج ) در محل غیبت آنحضرت

باز هم خود معظم له نقل کرده اند: بار دیگر در همان زمان اقامت در سامراء، چندى در سرداب مقدس شبها بیتوته مى کردم . (سرداب مقدس اشاره به محل غیبت آقا امام زمان (عج ) است ). زمستان بود. در اواخر یکى از آن شبها که در سرداب مقدس بودم ، ناگهان صداى پایى شنیدم . با آنکه درِ سرداب بسته بود. فوق العاده وحشت نمودم که مبادا یکى از مخالفین شیعه و از دشمنان اهل بیت علیهم السّلام باشد.

شمعى که با خود داشتم خاموش شده بود؛ اما صدا و لحن نیکویى به گوشم رسید که فرمود: سلام علیکم و نام مرا به زبان آورد. من جواب دادم و عرض کردم شما کى هستید؟ فرمود یک نفر از بنى اعمام شما. عرض کردم درِ سرداب بسته بود، شما از کجا وارد شدید؟ سید فرمود: ((اللّه على کل شى ء قدیر)). من عرض ‍ کردم اهل کجا هستید؟ فرمود: اهل حجاز هستم .

سیّد حجازى فرمود: چرا در این وقت به اینجا آمده اید؟ عرض کردم : حوائجى دارم و به جهت آنها متوسل شده ام . فرمود: جز یک حاجت ، بقیه حوائج شما برآورده خواهد شد. سپس آن سید حجازى سفارشهایى کردند؛ از جمله تاءکید بر اقامه نماز جماعت ، مطالعه فقه ، حدیث و تفسیر، صله رحم ، رعایت حقوق استادان و معلمان و تاءکید در مطالعه و حفظ نهج البلاغه و ادعیه صحیفه سجادیّه .

پس من از آن سیّد حجازى خواستم که براى من به درگاه الهى دعا کند. پس دستها را به سوى آسمان برداشت و عرض کرد: الهى بحق النّبى و آله ، این سیّد را موفق به خدمت شرع بفرما و حلاوت مناجات خود را به او بچشان و حبّ او را در قلوب مردم جاى ده و او را از شرّ و کید شیاطین ، مخصوصاً حسد، مصون بفرما.

در طىّ صحبت ، آن سید حجازى قدرى تربت حضرت سیدالشهداء را که با هیچ چیز مخلوط نبود و به اندازه چند مثقال بود، به من داد که مختصرى از آن تربت هنوز نزد من است و یک انگشتر عقیق هم به من داد که هنوز هم آن را دارم و آثار فراوانى از آن دیده ام . پس از آن ناگهان آن سیّد حجازى ناپدید شد و من آن زمان فهمیدم که آن سید حجازى ، همان امام زمان (عج ) بوده است و متاءسفانه در وقت حضور وى ندانستم .

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت ششم آیت الله مرعشی : نکند این شخص محترم امام زمان (عج ) باشد!

معظم له نقل کرده اند که : وقتى در سامراء اقامت داشتم ، شبى براى زیارت حضرت سیّد محمّدعلیه السّلام از سامراء بیرون رفته و راه را گم نمودم . پس از یاءس از زندگى خود بخاطر تشنگى فوق العاده و گرسنگى ورزیدن باد سموم در قلب الاسد، بیهوش شده روى خاکهاى گرم افتادم ؛ ولى دفعتاً چشم باز کردم و سر خود را بر زانوى شخصى دیدم . آن شخص کوزه آبى به لب من رسانید که تاکنون نظیر آن آب را در گوارایى و شیرینى نیاشامیده بودم .

پس از خوردن آب ، سفره نان را باز نمودم . دو – سه قرص نان ارزن در آن بود. پس از صرف غذا، آن مرد عرب به من فرمود: نهرى جارى در اینجا وجود دارد. خود را در آن شستشو بده . من گفتم : در اینجا نهرى نیست وگرنه من این قدر تشنه نمى شدم که مشرف به هلاکت باشم .آن مرد عرب فرمود: این آب است که در اینجا جارى است .

من به مجرد صادر شدن این کلمه از آن شخص عرب ، دیدم در آنجا نهر باصفایى است و تعجّب کردم که نهر آب در کنار من بوده و من از تشنگى و عطش بسیار، نزدیک به هلاک شدن بوده ام ! سپس آن مرد عرب از من پرسید قصدکجا دارى ؟ گفتم حرم مطهّر سیّد محمّدعلیه السّلام آن شخص عرب فرمود: این هم حرم سیّد محمّد است .

من مشاهده کردم ، دیدم نزدیک بقعه سیّد محمّد هستم و حال آنکه محلى که در آنجا راه را گم کرده بودم قادسیه بود و مسافت فراوانى از آنجا تا مرقد سیّد محمّد وجود داشت . در فاصله مصاحبت با آن مرد عرب از وى استفاده فراوان بردم و مطالبى چند را برایم توضیح داد.

از سفارشها و توصیه هاى وى تاءکید بر تلاوت قرآن مجید، انکار تحریف قرآن ، نیکى به والدین ، رفتن به زیارت بقاع متبرکه و امامزادگان ، احترام به ذریه علوى ، خواندن نماز شب ، ذکر تسبیح حضرت زهراعلیهاالسّلام و تاءکید در زیارت حضرت سیدالشهداءعلیه السّلام بود.

در این هنگام به فکرم خطور کرد که نکند این شخص محترم همان امام زمان (عج ) باشد. با بروز این فکر در ذهنم ناگهان آن شخص عرب از نظرم ناپدید گردید و چقدر متاءسف شدم که یار در کنارم بود و گمشده ام را یافته بودم اما او را نشناختم .

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت پنجم آیت الله مرعشی : تشرف به محضر امام زمان (عج ) در مسجد سهله

آیت اللّه مرعشى از معدود افرادى است که به حضور امام عصر -عجل اللّه تعالى فرجه الشریف – مشرف شده است . و در این مورد حکایات متعددى وجود دارد که در اینجا به چند کرامت اشاره مى کنیم :

ایشان نقل کرده اند که زمان تحصیل علوم دینى و فقه اهل بیت علیهم السّلام فوق العاده مشتاق دیدار جمال دلاراى حضرت بقیه اللّه -عجل اللّه تعالى فرجه الشریف – بودم و عهد نمودم که چهل شب هر چهارشنبه پیاده به مسجد سهله مشرف شده ، در آنجا بیتوته نمایم . به این قصد که به فوز دیدار امام عصرعلیه السّلام نائل شوم . بر این عمل مداومت داشتم تا شب چهارشنبه سى و ششم یا سى و پنجم . اتفاقاً آن شب قدرى دیرتر از شبهاى پیشین حرکت نمودم . هوا ابرى و بارانى بود. در نزدیکى مسجد شریف سهله خندقى وجودداشت .

هنگامى که قدم به آن خندق گذاردم ، تاریکى همه جا را فرا گرفته بود. در آن حال ، وحشت و خوف از سارقین (که در آن زمان زیاد بود) مرا فراگرفت ناگهان از پشت سر صداى راه رفتن کسى به گوشم رسید. وحشت من افزون شد. برگشتم و نگاه کردم . سید عربى را با لباس ‍ اهل بادیه دیدم . (جاى تعجّب است که در آن تاریکى چگونه سیدبودن وى را تشخیص دادم ؛ اما در آن زمان به فکر نیفتادم و غافل بودم ). او پیش آمد و با زبان فصیح فرمود: یا سیّد سلام علیکم ، که وحشت من زایل شد و آرامش پیدا کردم و با آن سیّد عرب شروع به صحبت نمودم و به راه رفتن ادامه دادیم .

آن سیّد پرسید کجا مى روید؟ عرض کردم به مسجد سهله و به قصد تشرف به حضور مولا و امام زمان حضرت بقیه اللّه (عج ). پس از چند قدم که رفتیم ، به مسجد زید بن صوحان رسیدیم . آن مرد عرب گفت : خوب است وارد مسجد شویم . پس هر کدام دو رکعت نماز به جا آورده و دعاى پس از نماز را خواندیم . آن شخص عرب ، آن دعا را از حفظ مى خواند. در آن هنگام گویى تمام اجزا و ارکان مسجد با وى آن دعا را مى خواندند. انقلابى عجیب در خود مشاهد مى کردم که از توصیف آن عاجزم .

پس از اتمام دعا، آن مرد عرب به سوى من نگاه کرد و گفت : یا سیّد آیا گرسنه اى ؟ خوب است شامى خورده و پس از آن به مسجد سهله برویم . سفره غذایى را از زیر عباى خود بیرون آورد. در میان آن سفره سه قرص ‍ نان و دو – سه دانه خیار بسیار سبز بود که گویى تازه از بستان چیده شده بودند و حال آنکه آن زمان چلّه زمستان بود. من با مشاهده همه این حالات باز هم انتقال پیدا نکردم که آن شخص عرب کیست ؟ پس از صرف شام به مسجد سهله رفتیم و آن سیّد عرب تمام اعمال مسجد سهله را به جا آورد و من هم از او پیروى کردم . هنگامى که فریضه مغرب و عشا را به جاى آورد، من هم به او اقتدا کردم ، بدون اینکه از خود بپرسم که این شخص عرب کیست ؟

سپس آن سیّد عرب به من گفت که آیا شما نیز پس از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه مى روید یا در مسجد سهله مى مانید؟ من گفتم مى مانم . سپس با آن سیّد عرب در وسط مسجد بر سکوى مقام امام صادق علیه السّلام نشستیم و من به آن سیّد عرب عرض ‍ کردم آیا چاى ، قهوه یا دخانیات میل دارید تا حاضر کنم ؟ آن سیّد گفت این امور ((فضول معاش )) هستند و ما از آنها اجتناب مى کنیم .

این کلمه در من تاءثیر بسیار گذاشت بطورى که اکنون هم هر وقت یک استکان چاى صرف مى نمایم ، فرمایش آن سیّد عرب در نظرم مى آید و اعضاى من مرتعش مى شود. به هر حال مجلس ما دو – سه ساعت به طول انجامید و در خلال آن مطالبى مطرح شد که اختصاراً به این شرح است : آن سیّد مطالبى در چگونگى استخاره کردن ارائه کرد و تاءکید نمود به خواندن برخى از سوره ها، پس از نمازهاى واجب یومیه و خواندن دو رکعت نماز بین نمازهاى مغرب و عشا و مطالبى دیگر. پس از آن صحبتها، من براى رفع حاجتى از جاى برخاستم و به سمت درِ مسجد حرکت کردم که سر حوض بروم .

در وسط راه به ذهن من خلجان نمود که این چه شبى است و این سیّد عرب صاحب فضایل کیست ؟ شاید همان مطلوب و گمشده من است . به مجّرد خطور این مطلب به ذهنم ، به داخل مسجد برگشتم و متوجه شدم که از آن سیّد عرب اثرى نیست و اصلاً کسى در مسجد حضور ندارد و حال آنکه من هنوز از مسجد بیرون نرفته بودم ، به این ترتیب من به مراد خود رسیده بودم ، در حالى که او را نشناخته بودم . از این رو دیوانه وار اطراف مسجد تا صبح قدم زدم ، نظیر عاشقى دلسوخته که معشوق خود را گم نموده است .

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت چهارم آیت الله مرعشی: تشرف به محضر امام حسین علیه السّلام در کربلا و رفع مشکلات

آیت اللّه مرعشى نجفى فرموده اند که : ((در سال ۱۳۳۹ قمرى (یک سال پس از درگذشت پدرشان ) هنگامى که در مدرسه قوام نجف اشرف ، طلبه بودم و در آن زمان کتاب حاشیه ملا عبداللّه یزدى ، در منطق را تدریس مى کردم ، زندگیم به سختى و مشقت اداره مى شد و هیچ راه فرارى از دست فقر و تنگدستى نداشتم . هجوم ناراحتى ها عبارت بودند از:

۱ – اخلاق ناپسند برخى از معمّمین که به بیوت مراجع رفت و آمد داشتند. از رفت و آمد آنها به منزل مراجع براى من سوءظنّى به همه مردم پیش آمده بود، چنان که با کسى ارتباط برقرار نمى کردم و حتّى نماز جماعت را پشت سر افراد عادل نیز ترک کرده بودم .
۲ – دیگر آنکه یکى از منسوبین من به شدت از تدریس من جلوگیرى مى کرد و به استادم نیز گفته بود مرا به درس خود راه ندهد.
۳ – دیگر آنکه مبتلا به بیمارى حصبه شده بودم و بعد از شفا از آن بیمارى حالت کندذهنى و نسیان برایم پیش آمده بود.
۴ – دیگر آنکه بینایى چشمهایم بسیار کم شده بود.
۵ – دیگر آنکه از تند نوشتن عاجز شده بودم .
۶ – دیگر آنکه گرفتار فقر شدید و تنگدستى بودم .
۷ – دیگر آنکه در قلبم احساس نوعى بیمارى روحى دائمى مى نمودم .
۸ – دیگر آنکه تزلزلى در عقیده ام نسبت به بعضى از امور معنوى تدریجاً روى مى داد.
۹ – دیگر آنکه امید داشتم خداوند سفر حجّ بیت اللّه الحرام را نصیبم کند، به شرط آنکه در مکّه یا مدینه بمیرم و در یکى از این دو شهر دفن شوم .
۱۰ – دیگر آنکه خداوند توفیق علم و عمل صالح را با همه گستره آن به من عنایت کند. آن مشکلات و این آرزوها، لحظه اى مرا آرام نمى گذاشت ، از این رو به فکر توسّل به سالار شهیدان حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السّلام افتاده به کربلا رفتم ؛ در حالى که از مال دنیا فقط یک روپیه بیشتر نداشتم و با آن ، دو قرص ‍ نان و کوزه اى آب خریده بودم . وقتى وارد کربلا شدم به جانب نهر حسینى رفته و غسل کردم و به حرم شریف رفتم و پس از زیارت و دعا، نزدیک غروب بود که به غرفه کلیددار حرم ، سید عبدالحسین ، صاحب کتابِ بغیه النبلاء فى تاریخ کربلاء، رفتم .

او از دوستان پدرم بود و از او اجازه خواستم که یک شب در حجره وى بمانم چون ممنوع بود کسى شبها در حرم مطهر باقى بماند. ایشان موافقت کرد و من آن شب در حرم ماندم و پس از تجدید وضو به حرم مشرف شدم ، فکر کردم که در کدام مکان از حرم شریف بنشینم . معمول این بود که مردم در طرف بالاى سر مى نشستند، ولى من فکر کردم که حضرت در دوران زندگانى خود متوجه فرزند خویش على اکبرعلیه السّلام بوده پس قطعاً پس از شهادت نیز به سوى فرزند خود نظر دارد. از این رو در قسمت پایین پاى آن حضرت و در کنار قبر على اکبرعلیه السّلام شستم .

اندکى از جلوسم نگذشته بود که صداى حزین قرائت قرآن را از پشت روضه مقدسه شنیدم . به آن طرف متوجه شدم ، در آن هنگام پدرم را دیدم که نشسته بود و تعداد سیزده رحل قرآن در کنار وى بود. در جلوى او نیز رحلى بود و قرآنى بر آن قرار داشت و پدرم قرائت مى کرد. به نزد وى رفته و دست ایشان را بوسیده و از حال ایشان پرسیدم . با تبسّم پاسخ داد که در بهترین حالت و برخوردارى از نعمتهاى الهى است . پرسیدم در اینجا چه مى کنید؟ جواب داد ما چهارده نفریم که در اینجا مشغول تلاوت قرآن مجید هستیم . پرسیدم آنها کجا هستند؟ فرمود: به خارج حرم رفتند. سپس با اشاره به رحل هاى قرآن ، آن سیزده نفر را معرفى کرد که عبارت بودند از علاّمه میرزا محمد تقى شیرازى ، علاّمه زین العابدین مرندى ، علاّمه زین العابدین مازندرانى و اسامى بقیه را نیز گفت که به خاطرم نمانده است .

سپس پدرم از من پرسید که تو براى چه کارى به اینجا آمده اى ، در حالى که الان ایام درسى است ؟ علت آمدنم را برایش شرح دادم . پس به من امر کرد که بروم و حاجتم را با امام حسین علیه السّلام در میان بگذارم . پرسیدم امام کجاست ؟ گفت در بالاى ضریح است . تعجیل کن ، زیرا قصد عیادت زائرى را دارد که در بین راه بیمار شده است . بلند شدم و به طرف ضریح رفته و آن حضرت را دیدم ، امّا برایم ممکن نبود که درست به صورت ایشان نگاه کنم . زیرا چهره مبارک آن حضرت در هاله اى از نور پنهان بود. به حضرت سلام کردم . جوابم را داد، و فرمود به بالاى ضریح بیا، عرض کردم من شایستگى ندارم که به نزد شما بیایم . پس به من اجازه داد که در مکانى که ایستاده ام بمانم . آنگاه به آن حضرت بار دیگر نگاه کردم . در آن هنگام تبسّمى ملیح بر لبانش نقش بست و از من پرسید چه مى خواهى ؟ من این شعر فارسى را قرائت کردم :

آنجا که عیان است
چه حاجت به بیان است

آن حضرت قطعه اى نبات به من عنایت کرد و فرمود تو میهمان مایى . سپس ‍ فرمود: چه چیز از بندگان خدا دیده اى که به آنها سوءظن پیدا کرده اى ؟ با این سؤ ال در من یک دگرگونى پیدا شد و احساس کردم که دیگر به کسى سوءطنّى ندارم و با همه مردم ارتباط و نزدیکى بسیارى دارم (صبح موقع نماز به مرد ظاهرالصلاحى که نماز مى خواند اقتدا کردم و هیچ ناراحتى و بدگمانى در من نبود).

سپس حضرت فرمود: به درس خود بپرداز، زیرا آن شخص که مانع تدریس کردن تو بود، دیگر نمى تواند کارى کند (و من چون به نجف اشرف بازگشتم ، همان شخصى که از نزدیکانم بود و مانع درس من مى شد، خودش به دیدنم آمد و گفت من متوجه شدم که تو جز تدریس کردن راهى دیگرى ندارى ). آن حضرت مرا شفا داد بطورى که بینایى ام قویتر شده و به حافظه عجیبى نیز دست یافتم .

سپس قلمى را به من بخشید و فرمود این قلم را بگیر و با سرعت بنویس . پس از آن ناراحتى قلبیم نیز برطرف شد و برایم دعا کرد که در عقیده ام نیز ثابت قدم بمانم . دیگر حاجاتم را نیز برآورده ساخت ، غیر از مساءله حج که اصلاً متعرض ‍ آن نشد. شاید به دلیل شرطى که در سفر کردن به حجّ گذارده بودم آن حضرت اشاره اى به آن موضوع نکردند. سپس با آن حضرت وداع کردم و به نزد پدرم بازگشتم و از پدرم پرسیدم آیا حاجتى و امرى دارید یا خیر؟ پدرم گفت براى تحصیل علوم اجداد خود بیشتر کوشش کن و نسبت به برادر و خواهرانت مهربان باش و دِیْن اندکى به عبدالرضا بقال بهبهانى دارم که آن را پرداخت کن . من به نجف اشرف بازگشتم و در حالى که همه آن ناراحتیها و سوءظنها از بین رفته بود)).

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت سوّم آیت الله مرعشی : حضرت معصومه علیهاالسّلام : اى شهاب ! کى ما به فکر تو نبوده ایم !

 

آیت اللّه مرعشى مى فرمودند: ((روزگارى که جوانتر بودم ، روزى بر اثر مشکلات فراوانى که داشتم ، از جمله آن که مى خواستم دخترم را شوهر دهم ولى مال و ثروتى نداشتم تا براى دخترم جهیزیّه تهیّه کنم ، با ناراحتى به حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام رفته و با عتاب و خطاب ، در حالى که اشکهایم سرازیر بود، گفتم اى سیده و مولاى من ، چرا نسبت به امر زندگى من اهمیّتى نمى دهى ؟ من چگونه با این بى مالى و بى چیزى دخترم را شوهر دهم ؟ سپس با دلى شکسته به منزل بازگشتم .

در این حال حالت غشوه اى مرا فرا گرفت و در همان حال شنیدم کسى در مى زند. رفتم پشت در و آن را باز کردم . شخصى را دیدم که پشت در ایستاده ، وقتى مرا دید گفت : سیّده تو را مى طلبد، با عجله به حرم رفتم و چون به صحن شریف آن حضرت رسیدم ، چند کنیز را دیدم که مشغول تمیز کردن ایوان طلا هستند. از سبب آن پرسیدم .

گفتند هم اکنون سیّده مى آید. پس از اندکى حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام آمد، در حالى که بسیار نحیف و لاغر و رنگ پریده و در شکل و شمایل چون مادرم فاطمه زهراعلیهاالسّلام بود (چون جدّه ام فاطمه زهرا را سه بار پیش از آن در خواب دیده بوده و مى شناختم ). به نزد عمه ام رفته و دست وى را بوسیدم .

آنگاه آن حضرت به من فرمود اى شهاب : کى ما به فکر تو نبوده ایم که ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاکى هستى ؟ تو از زمانى که به قم وارد شدى ، زیر نظر و مورد عنایت ما بوده اى . در این حال از خواب بیدار شدم و چون دانستم که نسبت به حضرت معصومه علیهاالسّلام اسائه ادب کرده ام ، فوراً براى عذرخواهى به حرم شریف رفتم . پس از آن حاجتم برآورده شد و در کارم گشایشى صورت گرفت )).

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت دوّم آیت الله مرعشی: شفاعت شیخ مفید رحمه اللّه علیه و علامه مجلسى رحمه اللّه علیه از علماء در روز قیامت

زمانى که هنوز سى سال از عمر آیت اللّه مرعشى نگذشته بود. شبى در عالم رؤ یا مى بیند که قیامت برپا شده و به حساب همگان رسیدگى مى کنند و او را در آن عالم رؤ یا به مکانى غیر از مکان دیگران براى حساب و کتاب مى برند و به او مى گویند که چون شما اهل علم هستید به جایگاه علما برده مى شوید تا در مقابل افراد دیگر محاسبه نشوید.

در این حال وارد خیمه اى بزرگ مى شود و آنجا پیامبر گرامى اسلام صلّى اللّه علیه و آله را مى بیند که بر منبرى نشسته و به حساب علما رسیدگى مى کند و در سمت راست و چپ آن حضرت دو عالم کهنسال و با هیئت صالحان نشسته اند و جلوى هر یک از آنها کتابهاى فراوانى قرار دارد و علما و دانشمندان در صفوف مختلفى ایستاده و هر صف نشانه یک قرن مى باشد. و او در صف چهاردهم به انتظار حساب خویش مى ایستد در حالى که بسیار مضطرب است .

زیرا مى بیند که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله به دقت به حساب علما رسیدگى مى فرماید. از کسى که در کنارش ایستاده سؤ ال مى کند که آن دو نفر که در کنار پیامبر صلّى اللّه علیه و آله قرار دارند چه کسانى هستند؟ آن شخص جواب مى دهد: یکى شیخ مفید و دیگرى علاّمه مجلسى است .

او مى پرسد آن کتابها چیست ؟ آن شخص جواب مى دهد که تاءلیفات آن دو عالم است . اما کتابهایى که جلوى علامه مجلسى قرار دارد بیشتر است . هرگاه یک نفر از علما احتیاج به شفاعت پیدا مى کند، یکى از آن دو عالم (شیخ مفید یا علاّمه مجلسى ) از او شفاعت کرده بخشوده مى شود. در این حال از خواب بیدار مى شود.

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

کرامت اوّل آیت الله مرعشی: دفاع از حجاب در زمان کشف حجاب

در زمان کشف حجاب به وسیله رضاخان پهلوى ، رئیس پلیس قم که فردى بسیار پست و رذل بود به زور متوسل مى شد تا از سر زنان مؤ من چادر و حجاب برگیرد.

روزى در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسّلام به میان زنان با حجاب و صالحى که براى زیارت رفته بودند، رفت و قصد داشت با زور حجاب زن مؤ منى را برگیرد که با فریاد و آه و ناله او و دیگر زنان حاضر در حرم ، آیت اللّه مرعشى به آن قسمت مى رود و وقتى موضوع را مشاهده مى کند، غیرت و جوانمردى اسلامى وى به جوش مى آید و چون نمى تواند خود را کنترل کند، سیلى محکمى به صورت رئیس پلیس مى زند.

او که سخت از این سیلى یکّه خورده بود، آیت اللّه مرعشى را تهدید به قتل مى کند، اما روز بعد، وقتى رئیس ‍ پلیس مزبور وارد بازار مى شود، قسمتى از سقف بازار بر سر وى فرو مى ریزد و در دم هلاک مى شود و مردمى که از جریان باخبر بودند، این موضوع را از کرامات آیت اللّه مرعشى به شمار مى آورند.

کرامات مرعشیه//علی رستمی چافی

شصت سال نماز جماعت در حرم حضرت معصومه علیهاالسّلام(آیت الله شهاب الدین مرعشی)

در برخى از یادداشتهاى معظم له آمده است : ((هنگامى که در قم سکونت کردم (۱۳۴۳ ق )، صبحها در حرم حضرت معصومه علیهاالسّلام اقامه نماز جماعت نمى شد و من تنها کسى بودم که این سنّت را در آنجا رواج دادم و از شصت سال پیش به این طرف صبح زود و پیش از بازشدن درهاى حرم مطهر و زودتر از دیگران مى رفتم و منتظر مى ایستادم . این انتظار گاهى یک ساعت قبل از طلوع فجر بود تا خدّام درها را باز کنند زمستان و تابستان نداشت.

در زمستانها، هنگامى که برف همه جا را مى پوشاند، بیلچه اى کوچک به دست مى گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز مى کردم تا خود را به حرم مطهر برسانم . در آغاز خود به تنهایى نماز مى خواندم . تا پس از مدتى یک نفر به من اقتدا کرد و پس از آن کم کم افراد دیگر اقتدا کردند و به این ترتیب نماز جماعت را در حرم مطهر آغاز کردم و تا امروز که شصت سال از آن تاریخ مى گذرد، ادامه دارد. آهسته آهسته ظهرها و شبها نیز اضافه شد و از آن پس روزى سه بار در مسجد بالاسر حضرت معصومه علیهاالسّلام و صحن شریف نماز مى خوانم .))

نماز جماعت ایشان در آستانه حضرت معصومه علیهاالسّلام در این مدت یکى از پرشکوهترین نمازهاى جماعت شهر قم به شمار مى رفت و در عید فطر و دیگر اعیاد اسلامى شکوه آن چند برابر مى گردید. ایشان مقید بودند تا در انجام نماز جماعت رعایت حال همه افراد را بنمایند.

نیایشهاى نیمه شب و اوراد و اذکار سنّت همیشگى وى بوده و حتّى از این نظر صاحب اجازه هم بوده است . او شبهاى بسیارى را با دعا و نیایش به صبح رساند و گرچه خود جز در یک مورد از آن سخن نگفته است ، امّا اطرافیان و اصحاب خاص وى همیشه از نیایشهاى نیمه شب ایشان و اثرات آن سخنها گفته اند. او خود در وصیتنامه خویش به وارثانش توصیه مى کند که : ((پس از مرگم ، سجاده اى را که مدت هفتاد سال بر آن نماز شب مى خوانده ام با من دفن کنید)).

از این توصیه استفاده مى شود که ایشان از سنین جوانى نماز شب مى خوانده و هیچگاه آن را رها نکرده است . او در وصیتنامه خود به فرزندان ، طلاب و عموم مردم سفارش مى کند که به خواندن برخى از دعاها مداومت داشته باشند. حتّى در نامه هایى که به دوستان و یا به علما مى نوشته توصیه مى کرده است که به فلان دعا اهمیّت بسیار بدهند و در خواندن آن لحظه اى درنگ نکنند.

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

مبارزات سیاسى آیت اللّه العظمى مرعشى

آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى درست در دوران حوادث سیاسى جهان اسلام و اندکى پس از مبارزات ضد استعمارى آیت اللّه العظمى مجدّد شیرازى ، معروف به میرزاى بزرگ (متوفى ۱۳۱۲ ق ) علیه استبداد ناصرى و نهضت بیدارگرانه سید جمال الدین اسدآبادى (متوفى ۱۳۱۴ یا ۱۳۱۵ یا ۱۳۱۶ ق ) در جهان اسلام و در متن نهضت بیدارى ایرانیان و ملتهاى مسلمان عراق ، مصر، ترکیه ودیگر مناطق اسلامى دیده به جهان گشود و نُه ساله بود که نهضت مشروطه خواهى در ایران (در ۱۳۲۴ قمرى ) به پیروزى رسید.

در یازده سالگى شاهد به توپ بستن مجلس شوراى ملى مشروطه ایران توسط محمد على شاه قاجار بود. او گرچه در آن زمان نوجوانى بیش نبود، امّا از نزدیک با محافل علمى و روحانى نجف اشرف ارتباط داشت و مى شنید که آیه اللّه العظمى آخوند خراسانى (متوفى ۱۳۲۹ ق ) چگونه فرمان مشروطه را تاءیید کرد و چگونه او و دیگر علماى اسلام محمد على شاه قاجار را عزل کردند.

هنوز از سن هجده سالگى نگذشته بود که جنگ جهانى اوّل سال (۱۳۳۳ ق / ۱۹۱۴ م ) آغاز شد و بسیارى از کشورهاى اسلامى ، از جمله عراق و زادگاه وى نجف اشرف ، میدان تاخت و تاز استعمار پیر و حیله گر انگلیس و دیگر دولتهاى استعمارى قرار گرفت .

آیت اللّه مرعشى الفباى مبارزه و جهاد فى سبیل اللّه و سیاست را در میان خانواده اى آموخت که امام و راهنما و الگویش ، بزرگترین مرد آزاده تاریخ ، حضرت حسین بن على علیه السّلام و یاران باوفایش بود. در مجلس درس ‍ کسانى مانند آیت اللّه العظمى سید ابوالحسن اصفهانى ، آیت اللّه شیخ الشریعه اصفهانى و آیت اللّه خالصى زانو به زمین زد که همگان از پیشتازان مبارزات ضد استعمارى بودند. او با اینکه هنوز نوجوانى بیش نبود، همراه پدر بزرگوار و دیگر اساتید خویش در جهاد علما و فقها و ملّت عراق علیه دولت استعمارى انگلیس ‍ در نجف اشرف شرکت کرد.

ایشان حدود سه سال پس از کودتاى رضاخان میرپنج (۱۳۳۹ ق / ۱۲۹۹ ش / ۱۹۲۰ م ) و دو سال بعد از شهادت میرزا کوچک خان جنگلى (ربیع الثانى ۱۳۴۰ / آذر ۱۳۰۰) وارد ایران شد. ورود ایشان به ایران مصادف بود با دوره سخت کشمکشهاى سیاسى روس و انگلیس ‍ و دیگر دولتهاى استعمارى در ایران . او از نزدیک شاهد مبارزات ضداستبدادى مرحوم آیت اللّه مدرس و دیگر علما با استبداد رضاخان و دسایس انگلیس در ایران بود و با مرحوم مدرس آشنایى داشت و از ایشان تجربیات فراوانى کسب کرد و کاملاً در جریان مسائل سیاسى کشور قرار گرفت . در یادداشتهاى پراکنده اى که از ایشان باقى مانده ، بارها رضاخان را عامل استعمار، دست نشانده بیگانگان و فردى فاسد که علیه اسلام و روحانیت کمر بسته است یاد کرده و در مقابل جریان کشف حجاب و فرنگى مآبى رضاخان سرسختانه ایستاد.

مبارزات وى علیه خاندان پهلوى و عوامل استعمار در داخل کشور، هر روز شکل منظم و منسجم ترى به خود مى گرفت تا آنجا که به انقلابیونى چون شهید سید مجتبى نوّاب صفوى و شهید سید عبدالحسین واحدى و دیگر فدائیان اسلام کمک مى کرد. از میان مکاتبات فراوانى که انجام مى گرفت برخى از نامه هاى فدائیان ، بویژه شهید نوّاب صفوى به ایشان هم اکنون موجود است . ارتباط نزدیک ایشان با حضرت آیت اللّه العظمى بروجردى و صمیمیت و دوستى عمیقى که بین ایشان و حضرت امام خمینى رحمه اللّه علیه وجود داشت باعث گردید که معظم له کاملاً نسبت به امور سیاسى و اوضاع آشفته و نابسامان ایران بویژه در اواخر زعامت روحى و معنوى آیت اللّه بروجردى و مخصوصاً پس از رحلت ایشان ، آگاهى عمیق و همه جانبه اى پیدا کند و در جریان قوانین و برنامه هاى اسلام زدایى و ضدروحانى رژیم پهلوى و مزدوران استعمارى نوپاى آمریکا در ایران ، قرار گیرد.

در غائله انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى که برنامه آن از جانب آمریکا معیّن و به وسیله نوکر سرسپرده اش ، محمد رضا شاه انجام گرفت ، آیت اللّه مرعشى همگام با امام خمینى رحمه اللّه علیه و دیگر علما و مراجع بزرگ ، شدیدترین اعلامیه ها و تلگرافهاى اعتراض آمیز را صادر کردند و عملاً در مرکزیت مبارزات حق طلبانه و آزادیخواهانه قرار گرفتند و از آن پس به مناسبتهاى مختلف به تنهایى و یا مشترکاً با سایر مراجع به صدور اعلامیه ها و بیانیه هاى اعتراض آمیز، روشنگرانه و ضدرژیم پرداختند.

همراه با اوج گیرى مبارزات سیاسى مردم ایران و علماى اسلام علیه استعمار جدید و رژیم دست نشانده پهلوى که نقطه عطف آن در نهضت اسلامى پانزده خرداد ۱۳۴۲ بود و همگام با سخنرانیها و اعلامیه هاى امام خمینى رحمه اللّه علیه ، آیت اللّه مرعشى نیز به عنوان یکى از پایه هاى ثابت مبارزه و جهاد و انقلاب درآمد. دفاعیات ایشان از امام خمینى رحمه اللّه علیه در حادثه پانزده خرداد و دستگیرى امام بسیار معروف است . او با سخنرانیهاى آتشین خود و صدور بیانیه هاى شدید اللحن خواستار آزادى امام خمینى رحمه اللّه علیه و سایر علماى اسلام گردید.

پس از تبعید امام خمینى رحمه اللّه علیه به ترکیه و سپس به عراق ، ایشان طى تلگرامهاى متعدد به علما و مراجع بزرگ نجف اشرف ، از آنها خواست که نسبت به امام خمینى رحمه اللّه علیه همدردى کرده و به طور شایسته اى از ایشان استقبال نمایند. مکاتبات ایشان با حضرت امام خمینى رحمه اللّه علیه ، که تعداد بسیارى از آنها از دستبرد رژیم پهلوى دور مانده و اکنون باقى است ، نشانگر صمیمیّت و همدلى تنگاتنگ بین ایشان و امام مى باشد.

در هنگام دستگیرى امام از سوى رژیم فاسد پهلوى ، ایشان که نسبت به سرنوشت امام از ناحیه عوامل مزدور و دست نشاندگان استعمار شدیداً احساس خطر مى کرد، در جواب جمعى از طلاّب و فضلاى حوزه علمیه ، سرسختانه اظهار مى دارد که : ((چنانچه کراراً اینجانب عقیده خود را اظهار کرده ام باز هم به موجب این سؤ ال عرض مى کنم که حضرت آیت اللّه امام خمینى رحمه اللّه علیه – دامت برکاته – یکى از مراجع تقلید عالم تشیع هستند و از اساطین روحانیت اسلام و از مفاخر عالم تشیع . امید است خداوند متعال موجبات رفع نگرانیهاى مسلمین و انجام منویات مقدسه روحانیت اسلام را فراهم فرماید.))

از این تاریخ به بعد اعلامیه ها، بیانیه ها و سخنرانیهاى مختلفى در دفاع از اسلام و روحانیت از جانب ایشان صادر گردید که کارنامه افتخارآمیز مبارزات ایشان را درخشانتر از پیش ساخت . ایشان نه تنها در صحنه مبارزات حق طلبانه داخلى ایران از اسلام و مسلمین دفاع جانانه کرد، بلکه در مواقع حساس از دیگر مسلمانان سایر مناطق اسلامى نیز که مورد تجاوز و ستم قرار گرفته بودند، شدیداً دفاع کرد. معظم له در سال ۱۳۵۲ شمسى علیه خرید و فروش کالاهایى که سود آن در راه مقاصد شوم استعمارى و تبلیغات جاسوسى بهائیت به مصرف مى رسید، فتواى تحریم صادر کرد.

در خرداد ۱۳۵۴ نیز در نامه اى به آیت اللّه آشتیانى ، تهاجم بى رحمانه و خشن عوامل رژیم پهلوى به مدرسه فیضیه قم و دستگیرى جمعى از طلاب و ضرب و شتم آنان را، شدیداً محکوم نمود و از ایشان خواست که در جهت استخلاص زندانیان معجّلاً اقدام کند. در پى اوج گیرى تظاهرات و انقلاب ملت مسلمان ایران و کشتارهاى رژیم منفور پهلوى به مناسبت درج مقاله اى توهین آمیز نسبت به امام خمینى رحمه اللّه علیه در روزنامه اطلاعات سال ۱۳۵۶ شمسى ، بار دیگر مبارزات آزادیخواهانه و اسلامى مردم ایران به رهبرى روحانیت شکل تازه اى به خود گرفت و این بار هم آیت اللّه مرعشى ، قدم به قدم و همگام با امام خمینى رحمه اللّه علیه و سایر مراجع فعالیت خود را تشدید کرد و لحظه اى آرام ننشست . بیانیه ها و اعلامیه هاى مختلفى که به مناسبتهاى مختلف صادر کرده اند، نمونه هاى بارز این موضوع است .
پس از هجرت امام خمینى رحمه اللّه علیه از عراق و رفتن به پاریس ، ایشان تلگرامهاى اعتراض آمیزى به حکام عراق زدند و از سوى دیگر نیز براى رئیس جمهور فرانسه پیام دادند و از او و ملّت فرانسه خواستند که مهمان نوازى کنند. همچنین طى تلگرافها و نامه هاى متعدد پشتیبانى خود را نسبت به منویات امام خمینى رحمه اللّه علیه و سایر مراجع ابراز نمودند.

در این دوره پرآشوب ، ایشان همراه با دیگر مراجع عظام قم چندین اعلامیه و بیانیه مشترک صادر کرده و نسبت به حوادث خونینى که در ایران به وجود آمده بود و ادامه داشت شدیداً اعتراض و ملت مسلمان و قهرمان ایران را به استقامت و مبارزه دعوت نمودند. در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى و پس از بازگشت امام به ایران ، معظم له از همگامى با سایر مراجع بویژه با رهبر انقلاب اسلامى ایران حضرت امام خمینى رحمه اللّه علیه از هیچ کوششى دریغ نکرد.

و بالاخره در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، روز پیروزى انقلاب اسلامى ، اعلامیه مهمى خطاب به ملت ایران صادر کرد و از عموم طبقات ، که با فداکاریها و جانبازیهاى خویش در راه اعتلاى کلمه حق و پیشبرد اهداف عالیه اسلامى استقامت کردند و از علماى اعلام و حجج اسلام شهرستانها و مدرسین و طلاب حوزه هاى علمیه و افسران و درجه داران و همافران نیرویى هوایى و دیگر اقشار جامعه ، صمیمانه تشکر نمود.

آیت اللّه مرعشى نجفى پس از پیروزى انقلاب تا آخرین لحظه عمر شریف و با برکت خود در کنار ملت مسلمان و با ایمان و فداکار ایران و همگام با رهبر انقلاب ، امام خمینى رحمه اللّه علیه در تمامى حوادث و مسائلى که به وجود مى آمد حضورى فعال و روشنگر داشت و در حادثه جنگ تحمیلى عراق علیه ایران ، مردم مسلمان ایران را به دفاع مقدس فراخواند. او در کوران حوادث و لحظه هاى حساس سرنوشت ساز انقلاب و کشور، باقى ماند و لحظه اى از منویات اسلام و روحانیت مبارز دور نشد. عاش سعیداً و مات سعیداً.

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

چند خاطره از آیه اللّه مرعشى

آیه اللّه مرعشى نجفى ، خاطرات بسیارى زیادى از خود و پدر، همدرسان و استادانشان نقل مى نماید که نمونه هایى از آن ذکر مى شود:
معظم له مى فرمود: ((من هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم که پدرم همیشه من را به همراه خود به درس آخوند خراسانى (صاحب کفایه ) مى برد، من هنوز عظمت آن جلسه و صوت آخوند خراسانى را بیاد دارم )).آیه ا… مرعشى بعدها کوشید کفایه را در نزد شاگردان آخوند خراسانى فرا گیرد.

هرگاه مادر به او مى گفت که پدر را بیدار کند، آیه ا… مرعشى صورت خود را بر پاى پدر مى نهاد و هیچ گاه پدر را صدا نمى زد این کار باعث خشنودى پدر شده بود و از این تواضع فرزند بقدرى راضى بود که او را دعا مى نمود. آیه ا… مرعشى بارها مى فرمود: از برکت دعاى پدر و مادر بود که من در زندگانى موفق شده ام .
ایشان مى فرمود: ۲۵ بار پیاده از نجف به کربلا به قصد زیارت حضرت سید الشهداءعلیه السّلام رفتم ، در این سفرها آیه ا… حکیم ، آیه ا… شاهرودى و آیه ا… خوئى نیز با من همراه بودند. اگر ما به جائى رسیده ایم از برکت آن سفرها بوده است .
در آن سفرها هر کدام از ما مسؤ ول کارى مى شد من ((سقاى )) گروه بودم .

آیه ا… مرعشى مى فرمود: من براى مرجعیت یک قدم برنداشته ام و آنچه حاصل شده است لطف خداوند و عنایت اهل بیت علیهم السّلام بوده است . ایشان نقل مى فرمود: بعد از پایان درس به همراه استاد روانه مى شدم و سئوالات و اشکالهاى خود را از و مى پرسیدم ، در یکى از روزها استاد با عصبانیت بر سینه من زده ، من را به عقب راند، امّا من دست استاد را گرفته ، بوسیدم ، این عکس العمل ، استاد را سخت متاءثر نمود، اظهار داشت اى شهاب ! من از تو ادب آموختم .

در ایامى که قم در زیر هجوم موشکها و بمباران بعثى هاى عراق قرار داشت معظم له فاصله خانه تا حرم را جهت اداى نماز جماعت پیاده طى مى پیمود و مى فرمود: مى خواهم مردم من را ببینند و بدانند در این وضعیت بحرانى از شهر خارج نشده ام تا روحیه مردم بالا برود.

کرامات مرعشیّه//علی رستمی چافی

زندگینامه آیت الله العظمی شهاب الدین مرعشی

آیت الله العظمی مرعشی

تولّد معظم له

آیه اللّه مرعشى نجفى در روز پنج شنبه ۲۰ صفر ۱۳۱۵ در نجف اشرف ، شهر علم و کمال و پایگاه ولایت و امامت ، در خانواده تقوا و فضیلت ، دانش و معنویت ، پا به دایره هستى نهاد. در برخى از منابع ، تولد وى را در روز ۲۲ صفر ۱۳۱۸ نوشته اند که یقیناً درست نیست ؛ زیرا پدر بزرگوارشان (آیه اللّه سید شمس الدین مرعشى ) در پشت یک جلد کلام اللّه مجید و نیز در یادداشتهاى خویش راجع به خاندان مرعشى ، به خط خود تولد او را ۲۰ صفر المظفر ۱۳۱۵ ثبت کرده است .

در تقریرات مرحوم آیت اللّه شیخ على محمّد ابن العلم دزفولى یکى از شاگردان ایشان درباره نامگذارى معظم له چنین آمده : ((پس از تولد ایشان بر اساس سنّت و آداب و رسوم خانوادگى که هر مولودى را براى نامگذارى نزد علما مى برده اند، وى را پس از تطهیر و تنظیف ، نخست به آستان مقدس و حرم مطهر علوى برده و او را دخیل عتبه مقدسه آن حضرت نموده ، سپس به نزد خاتم المحدثین ثقه الاسلام حاج میرزا حسین نورى ، صاحب مستدرک الوسائل ، بردند و ایشان پس از گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ این کودک ، نام خود را که محمد حسین بود به وى مرحمت کرد.نامگذارى او را خدمت شیخ الفقهاء والمجتهدین حاج میرزا حسین بن حاج میرزا خلیل بردند و او عنوان ((آقا نجفى )) را به او عنایت کرد.

سپس این کودک را به حضور جمال الزاهدین و زین السالکین آقا سید مرتضى کشمیرى بردند و ایشان کنیه ((ابوالمعالى )) را به وى داد. بعد او را به نزد سید الفقهاء والمجتهدین سید اسماعیل صدر بردند و او لقب ((شهاب الدین )) را به وى مرحمت کرد که بیشتر هم به همین لقب شهرت دارد. پس از آن او را به محضر شیخ فقهاى شیعه ، محمد طه نجف بردند و ایشان براى این کودک دعا کرد. یکى از موهبتهاى الهى که نصیب ایشان شد، این بود که مادر وى هیچگاه بدون وضو به وى شیر نداد و پس از دوران شیرخوارگى مواظبت کرد که لقمه اى غذاى حرام و حتّى مشتبه به او ندهند و غالباً از غذاى غیرحیوانى او را تغذیه نمود. دوران کودکى سپرى شد و دوره نوجوانى ایشان فرا رسید و این نوجوان در محیطى سرشار از علم و عمل صالح و در میان خانواده اى که نمونه اعلاى اخلاق فاضله بودند پرورش یافت .

حضرت آیت اللّه العظمى ابوالمعالى سید شهاب الدین ، محمد حسین حسینى مرعشى نجفى ، اعلى اللّه مقامه الشریف (۱۳۱۵ – ۱۴۱۱ ق / ۱۲۷۶ – ۱۳۶۹ ش / ۱۸۹۷ – ۱۹۹۰ م ) علامه محقّق ، جامع معقول و منقول ، نسّابه آل رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله ، فقیه اهل بیت علیهم السّلام ، عالم اصولى ، محدث رجالى ، ادیب اریب ، مورخ و ریاضیدان ، مرجع عالیقدر عصر و یکى از مفاخر جهان تشیّع بود.

سلسله نسب آیت اللّه مرعشى نجفى ، از طرف پدر به سید فقیه ، عالم عابد، زاهد عارف و محدث علامه ، میر قوام الدین مرعشى ، مشهور به ((میر بزرگ )) سرسلسله و مؤ سس سلطنت مرعشیان طبرستان و آمل و از طریق وى به حسین اصغر، فرزند امام سجاد علیه السّلام منتهى مى شود.

مرعشیان طبرستان یکى از اصلى ترین و شریف ترین خانواده هاى علویان طبرستان بوده اند که از میان آنان عالمان ، فقیهان ، محدثان ، نقیبان ، امرا، وزراء و سلاطین بزرگى ، قد برافراشته و خدمات بزرگى به ایران ، اسلام و به ویژه مذهب تشیع انجام داده اند. از سوى مادر نیز سلسله نسب ایشان از یکسو به عالم بزرگوار، آیت اللّه مجاهد میرزا یوسف طباطبائى تبریزى (متوفّى ۱۲۴۳ ق ) و سادات طباطبائى صادقى ، موسوى ، رضوى ، نقوى ، عقیلى و جعفرى مى پیوندد و از جانب دیگر به سلسله سلاطین قاجاریه و سلسله سلاطین صفویه متّصل مى گردد، زیرا یکى از جده هاى مادرى وى دختر جهانگیر میرزا پسر فتحعلى شاه قاجار و جده دیگر وى دختر شاه سلیمان صفوى و جده دیگر ایشان سیده جلیله آغابیگم ، دختر شاه عباس اوّل بوده است . و از سوئى یکى از جده هاى مادرى معظم له از نوادگان علامه مجلسى (متوفى ۱۱۱۱ ق ) مى باشد.

بنابراین سلسله نسب آیت اللّه مرعشى نجفى رحمه اللّه علیه از دو ناحیه پدر و مادر، به عترت پاک و مطهر خاندان ولایت و نبوت و رسالت مى پیوندد؛ چنان که خود آیت اللّه مرعشى نجفى در کتاب مهمّ و ارزنده ((مشجرات آل رسول اللّه الا کرم صلّى اللّه علیه و آله )) و دیگر یادداشتهاى خویش بارها به آن اشاره کرده اند که در کمتر سلسله اى از سادات چنین اتفاقى افتاده است .

ایشان چنان که در شجره نامه موجود خاندانشان آمده با ۳۳ واسطه به امام سجاد على بن الحسین زین العابدین و سیدالساجدین علیه السّلام سرحلقه عارفان و ساجدان متصل مى گردد و به اختصار چنین آمده است : آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشى نجفى فرزند آیت اللّه سید شمس الدین محمود حسینى مرعشى نجفى فرزند علامه محقق آیت اللّه سید شرف الدین على معروف به سید الحکماء یا ((سید الاطباء))،(نخستین کسى که دندان مصنوعى را در ایران اختراع کرد)، فرزند فقیه محدث حاج سید محمد نجم الدین حائرى ، فرزند علامه فقیه و متکلم و شاعر نسّابه حاج سید ابراهیم حائرى فرزند علامه فقیه ، نقیب و نسّابه سید شمس الدین محمّد، فرزند علامه زاهد مجد المعالى ، قوام الدین متخلّص به ((شیوا))، فرزند علامه نصیرالدین محمد نقیب و نسّابه ، فرزند علامه فقیه ، محدث ، شاعر و ادیب سید جمال الدین نسّابه ، فرزند علامه فقیه اصولى ، متکلم ، محدث و نسّابه سید علاءالدین حکیم و نقیب الاشراف مرعشى ، فرزند علامه وزیر و نقیب فخرالدین سید محمد خان دوم ، فرزند علامه وزیر و نقیب سید ابوالمجد محمد نقى معروف به شهید که به دست کُردهاى شافعى در سال ۱۰۳۰ قمرى به شهادت رسید، فرزند نقیب عالم ، وزیر زاهد سید محمّد خان اوّل مرعشى ، فرزند میر سید عبدالکریم خان دوّم سلطان طبرستان ، فرزند سلطان میر سید عبداللّه خان مرعشى ، فرزند سلطان میر سید عبدالکریم خان مرعشى اوّل فرزند سلطان میر سید محمد خان مرعشى ، فرزند سلطان میر سید مرتضى خان مرعشى ، فرزند سلطان میر سید على خان مرعشى ، فرزند میر سید کمال الدین صادق علامه فقیه و متکلم زاهد سید قوام الدین مشهور به ((میر بزرگ )) سلطان طبرستان (متوفى ۷۸۰ ق ) که مزارش در سبزه میدان شهرستان آمل مورد احترام و زیارتگاه است ، فرزند سید کمال الدین صادق نقیب الاشراف رى و فقیه و محدث ، فرزند علامه ابو محمد عبداللّه محدث و نقیب ، فرزند فقیه ابوهاشم نسّابه ، فرزند فقیه ابوالحسین على نقیب الاشرف طبرستان ورى ، فرزند شریف محدث و زاهد ابو محمد حسن نسّابه ، فرزند زاهد عابد ابوالحسن على ملقّب به مرعش سرسلسله سادات مرعشیّه سراسر جهان ، فرزند امیر العارفین و امیر العراقین سیدعبداللّه ابو محمد عالم نسّابه و محدث ، فرزند شاعر عالم ، محدث و نسّابه ابوالحسن محمد اکبر موصوف به ابوالکرام فرزند زاهد و فقیه و نسّابه ابو محمد حسن ملقب به ((دکّه )) و مشهور به حکیم راوى مدنى ، فرزند ابو عبداللّه حسین اصغر (متوفى ۱۵۷ ق ) مدفون در قبرستان بقیع در مدینه منوّره ابن امام همام مولانا ابوالحسن على زین العابدین علیه السّلام

تحصیلات و اساتید

نخستین کلماتى که در خارج از محیط خانوادگى به او تلقین گردید، جمله ((هو الفتاح العلیم )) بود. سپس پدر بزرگوارش او را به حرم مطهر و روضه منوّره مولى الموالى امیرالمؤ منین علیه السّلام برد و در مقابل ضریح مقدس آن حضرت ، خمیر مایه تمامى علوم و معارف بشرى ، یعنى ((حروف الفبا)) را به او یاد داد و در همان حرم مطهر او را مفتخر به عمامه و لباس روحانیت ساخت . از آن پس جدّه پدرى وى ، فاضل عالم ، بى بى شمس شرف بیگم ، که خود از نوابع عصر در علم و عمل و شعر ادب بود، آموزش وى را به عهده گرفت . آیت اللّه مرعشى نسبت به این بانو و پدر بزرگوار خود که در امر تعلیم و تربیت وى نقش مهم و ارزنده اى داشتند، همیشه به احترام یاد مى کرد و بارها مى گفت : ((من به این مقام نرسیدم مگر به برکت دعاى پدرم )).

ایشان پس از این در حوزه هاى درس اساتید بسیارى شرکت کرد و هر جا استادى مى یافت به هر طریقى خود را به آن استاد مى رساند و از محضر وى استفاده مى کرد. از این رو ایشان را یکى از پر استادترین چهره هاى علمى معاصر دانسته اند که شمارش اسامى استادان و شیوخ وى قابل تحسین است .

معظم له
دروس مقدماتى را در نزد اساتیدى چون

  1. پدر بزرگوارش ،
  2. شیخ مرتضى طالقانى ،
  3. شیخ محمد حسین اصفهانى نجفى ،
  4. شیخ شمس الدین شکوئى قفقازى ،
  5. سید محمد کاظم خرّم آبادى نجفى ،
  6. میرزا محمود معلّم و
  7. نیز جدّه خود بى بى شمس شرف بیگم طباطبائى فرا گرفت .

علم تجوید و قرائت قرآن کریم را از

  1. میرزا ابوالحسن مشکینى نجفى ،
  2. پدرش سید شمس الدین مرعشى نجفى ،
  3. سید آقا شوشترى ،
  4. شیخ عبدالسلام کردستانى شافعى و
  5. شیخ نور الدین بکتاشى شافعى آموخت .

علم انساب را از پدر خود و از

  1. سید محمد رضا موسوى بحرانى غُریفى صائغ و
  2. برادرش سید محمد مهدى غُریفى صائغ ،

تفسیر قرآن را از

  1. پدر و
  2. سید ابراهیم رفاعى شافعى بغدادى ،

فقه و اصول را از پدر خود و از

  1. شیخ مرتضى طالقانى ،
  2. سید محمد رضا مرعشى رفسنجانى ،
  3. شیخ غلامعلى قمى ،
  4. میرزا ابوالحسن مشکینى ،
  5. سید آقا شوشترى ،
  6. میرزا حبیب اللّه اشتهاردى ،
  7. میرزا محمد تهرانى ،
  8. میرزا محمد على کاظمینى ،
  9. شیخ عبدالحسین رشتى ،
  10. میرزا آقا اصطهباناتى ،
  11. شیخ موسى کرمانشاهى ،
  12. شیخ نعمت اللّه لاریجانى ،
  13. سید على طباطبائى یزدى ،
  14. شیخ محمد حسین شیرازى ،
  15. میرزا محمود شیرازى ،
  16. سید جعفر بحرالعلوم ،
  17. سید کاظم خرم آبادى و
  18. عباس خلیلى ،

علوم ریاضى و هیئت را از

  1. شیخ عبدالکریم بوشهرى ،
  2. سید ابوالقاسم موسوى خوانسارى ،
  3. دکتر عندلیب زاده ،
  4. میرزا محمود اهرى ،
  5. آقا محمد محلاتى ،
  6. شیخ عبدالحمید رشتى ،
  7. میرزا احمد منجم ،
  8. سید کاظم عصّار،
  9. میرزا جمال الدین کرباسى ،

علم طب را از

  1. پدر و از
  2. محمد على خان مؤ ید الاطباء،

علم رجال و درایه و حدیث را از

  1. پدر و از
  2. سید ابوتراب خوانسارى ،
  3. شیخ عبداللّه مامقانى ،
  4. شیخ محمد حرز الدین نجفى ،
  5. میرزا على حسینى مرعشى شهرستانى و
  6. میرزا ابوالمهدى کرباسى ،

فقه و اصول استدلالى را از

  1. آقا ضیاءالدین عراقى ،
  2. سید احمد بهبانى ،
  3. شیخ احمد کاشف الغطاء،
  4. شیخ على اصغر ختایى تبریزى ،
  5. شیخ محمد حسین کاشف الغطاء،
  6. شیخ على بن باقر نجفى ،
  7. شیخ محمد اسماعیل محلاتى ،
  8. شیخ عبدالنبى نورى ،
  9. میرزا آقا اصطهباناتى ،
  10. آقا حسین نجم آبادى ،
  11. شیخ عبدالکریم حائرى یزدى ،
  12. میر سید على یثربى کاشانى و
  13. شیخ محمد رضا مسجد شاهى فرا گرفت .

آنگاه در شهرهاى سامراء و کاظمین مدّت سه سال فقه و حدیث و رجال را از آیت اللّه سید حسن صدر و اصول را نزد آیت اللّه شیخ مهدى خالصى آموخت و بعد از مراجعت به نجف اشرف

علم کلام را نزد

  1. شیخ محمد جواد بلاغى ،
  2. شیخ محمد اسماعیل محلاتى ،
  3. سید هبه الدین شهرستانى ،
  4. میرزا على اکبر یزدى ،
  5. پدر بزرگوار خود و دیگران آموخت .

کوششهاى خستگى ناپذیر و مستمر حضرت آیه ا… العظمى مرعشى نجفى – قدس اللّه نفسه الزّکیه – در ۲۷ سالگى به ثمر نشست و او را که در راه تحصیل علوم و فنون مختلف اسلامى به ویژه فقه و اصول ، یک لحظه دریغ نورزیده بود، در شمار علما و فقها در آورد و از او مجتهدى پرتلاش ساخت و از نظر علم و فضل در درجه اى قرار داد که دیگران بر او غبطه مى خوردند. او خود از تلاشها، کوششها و جدیتهاى تحصیلى خود چنین یاد کرده است :

((هیچگاه در سنین جوانى به دنبال تمایلات نفسانى نرفتم . همیشه در پى تحصیل علم بودم ؛ به صورتى که شبانه روز بیش از چند ساعت نمى خوابیدم و هر کجا نشانى از استاد یا عالمى و یا جلسه درس مفیدى مى یافتم ، لحظه اى در رفتن به نزد آن استادِ عالم و جلسه درس درنگ نمى کردم .))(۶) استعداد کامل ، قوه حافظه و بى نظیر، قدرت فراگیرى و بهره ورى فراوان ، اشتیاق بیش از حد به یادگیرى ، عشق به تعالى و پیشرفت ، تمایل شدید به دانش اندوزى در همه علوم و فنون ، علاقه به درس ، بحث ، مطالعه و کتاب ، لذّت جمع آورى ذخائر و آثار گرانقدر علما و فقهاء و دستاوردهاى آنان در طول تاریخ ، انس با علما و دانشمندان در هر کجا و هر زمان ، شور رسیدن به حقّ، احساس خستگى نکردن ، شجاعت اخلاقى ، باور این اندیشه که ندانستن عیب نیست و نپرسیدن عیب است و دهها صفت از این دست ، از امتیازات معظم له بود که او را بر بلنداى قلّه رفیع علم و اجتهاد و شرف و فضیلت قرار داده و از او عالمى عامل ، ادیبى اریب ، محدثى موثق ، فقیهى مسلّم ، مجتهدى جامع الشرایط، اصولى مبرّز، رجالى خبیر، مورّخى بصیر و دقیق ، نسّابه اى بى نظیر، متکلّمى توانمند و عارفى به تمام معنى ساخته بود که در بیشتر علوم زمانه خود، به ویژه علوم اسلامى چیره دست و در شمارى از آنها به مقام عالى اجتهاد رسیده بود. مشایخ و اساتید معظم له یقیناً این ویژگیها را در او یافته بودند که مقام علمى و فقهى وى را ستوده و به ایشان اجازات فقهى و روایت داده اند. در این اجازات به القاب ، عناوین و صفات ممتازى برمى خوریم که نشانگر موقعیت علمى و مقام ارجمند و والاى این بزرگوار است .

در این اجازات از ایشان به عنوان عالم عادل ، فاضل کامل ، سید سند، رکن معتمد، فخر محققین ، افتخار مجتهدین ، جامع معقول و منقول ، مجمع فروع و اصول ، ابوالمکارم ، نخبه المدققین ، علاّ م الاعلام ، صاحب فکر قویم و سلیقه اى مستقیم ، محقق مدقق ، خورشید آسمان تحقیق ، بدر فلک تدقیق ، نقاد ماهر و بصیر، صاحب فطرت وقّاد، متفطّن نقّاد، عماد فقهاء و مجتهدین ، قدوه الانام ، رکن اسلام ، سید علماء الاسلام ، جامع کمالات علمى و عملى و علاّمه مجتهد اعلم و افضل یاد شده که عمر شریف خود را در تحصیل علوم عالى دینى و تنقیح مبانى احکام شرعى ، صرف کرده و در تهذیب اخلاق و اکتساب کمالات معنوى سعى بلیغ نموده است و در کوشش خود به مراتب والاى علم و عمل و مدارج شامخ تقوى و ورع و مقام عالى اجتهاد نائل و ملکه شریفه استنباط را حائز گشته است . این اجازات از طرف علما، فقها، مجتهدان ، مراجع تقلید شیعه و دانشمندان بزرگ اهل سنّت و زیدیه و اسماعیلیه صادر شده است .

آیت اللّه مرعشى نجفى در طول عمر با برکت خود موفق به دریافت بیش از چهار صد اجازه روایتى و تعدادى اجازات اجتهاد و اجازات نفسى از مشایخ جهان اسلام گردید که اجازات کتبى ایشان نزدیک به یکصد و پنجاه اجازه و بقیه شفاهى است . اجازات کتبى ایشان در کتاب المسلسلات فى الاجازات در دو جلد به زبان عربى به وسیله فرزند ارشد و وصى ایشان جناب حجه الاسلام والمسلمین حاج سید محمود مرعشى نجفى به چاپ رسیده است . به جراءت مى توان گفت که درچند قرن اخیر در میان بزرگان علماى شیعه ، کسى را نمى شناسیم که موفق به دریافت این تعداد اجازه از مشایخ اسلام شده باشد؛ از این رو مى توان گفت معظم له غیر از مقامات معنوى و مرجعیت تقلید شیعیان ، ((شیخ الاجازه )) نیز مى باشد. بویژه که خود ایشان نیز هزاران اجازه روایتى و انواع دیگر آن را بنا به درخواست علما، فضلاء، مدرسان ، شاگردان و فقهاى حوزه هاى علمیّه شیعه و سایر فِرَق اسلامى داخل و خارج کشور، به نام آنان صادر و مرقوم داشته اند که تعدادى از این اجازات نیز جمع آورى شده است .

اجازات اجتهاد

اجازات اجتهادى که به ایشان داده شده زیاد است که در اینجا به نام برخى از مشاهیرى صادرکننده این اجازات اشاره مى کنیم :

  1.  آیت اللّه العظمى میرزا محمّد حسین نائینى (متوفى ۱۳۵۵ ق )
  2. آیت اللّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (متوفى ۱۳۵۵ ق )، مؤ سس حوزه علمیه قم .
  3.  آیت اللّه علاّمه سید محمد کاظم عصّار تهرانى ، متخلص به ((آشفته )) (متوفى ۱۳۵۶ ق ).
  4. آیت اللّه العظمى آقا ضیاءالدین عراقى (متوفى ۱۳۶۱ ق ).
  5. آیت اللّه العظمى آقا شیخ محمد رضا مسجد شاهى اصفهانى (متوفى ۱۳۶۲ ق ).
  6.  آیت اللّه العظمى سید ابوالحسن اصفهانى (متوفى ۱۳۶۵ ق ).
  7. آیت اللّه العظمى شیخ محمد کاظم شیرازى (متوفى ۱۳۶۶ ق ).
  8. آیت اللّه العظمى محمود شیرازى غروى (متوفى ۱۳۷۸ ق ).
  9.  آیت اللّه العظمى میر سید على یثربى کاشانى (متوفى ۱۳۷۹ ق ).
  10. آیت اللّه العظمى میرزا آقا اصطهباناتى (متوفى ۱۳۹۴ ق ).
  11.  آیت اللّه العظمى شیخ محمد حسن علاّمه اصفهانى کرمانشاهى (متوفى ۱۳۹۴ ق )

برخى از مشایخ صادر کننده اجازات روایتى ایشان ، از علماى تشیع ، زیدیه ، اسماعیلیه و تسنن به این شرح است :

  1.  آیت اللّه میرزا فتح اللّه شریعت ، معروف به شیخ الشریعه اصفهانى (متوفى ۱۳۳۹ ق ).
  2. آیت اللّه حاج میرزا جواد ملکى تبریزى (متوفى ۱۳۴۳ ق ).
  3.  آیت اللّه العظمى شیخ على کاشف الغطاء (متوفى ۱۳۵۰ ق ).
  4. آیت اللّه سید حسن صدر الدین موسوى کاظمى (متوفى ۱۳۵۴ ق ).
  5. آیت اللّه میرزا ابوالحسن مشکینى (متوفى ۱۳۵۸ ق ).
  6. آیت اللّه العظمى حاج سید حسین طباطبائى قمى (متوفى ۱۳۶۶ ق ).
  7. آیت اللّه علامه سید محسن امین (متوفى ۱۳۷۱ ق ) (صاحب کتاب اعیان الشیعه ).
  8. آیت اللّه سید عبداللّه بلادى موسوى (متوفى ۱۳۷۲ ق ).
  9. آیت اللّه مجاهد حاج شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء (متوفى ۱۳۷۳ ق ).
  10. آیت اللّه العظمى میرزا آقا اصطهباناتى .
  11. آیت اللّه العظمى حاج آقا حسین طباطبائى بروجردى (متوفى ۱۳۸۰ ق )
  12. آیت اللّه علامه آقا بزرگ تهرانى (متوفى ۱۳۸۹ ق ). صاحب کتاب الذریعه الى تصانیف الشیعه .
  13. آیت اللّه سید اسحاق مشهور به ناصر حسین موسوى هندى (متوفى ۱۳۹۰ ق )،
  14. فرزند آیت اللّه العظمى سیدحامد حسین مؤ لف کتاب عبقات الانوار.
  15. بانو علویه مجتهده نصرت بیگم حاجیه امینه اصفهانى (متوفى ۱۴۰۳ ق ).
  16. علامه شیخ ابراهیم جبالى (متوفى ۱۳۵۵ ق ) از علماى بزرگ جامع الازهر مصر و از علماى اهل سنّت .
  17. علامه شیخ محمد بخیت مطیعى حنفى مصرى (متوفى ۱۳۵۴ ق ).
  18. علامه شیخ یوسف دجوى مصرى (متوفى ۱۳۶۵ ق ).
  19. علامه شیخ محمّد بهجت بیضار دمشقى .
  20. علامه محمد طاهر بن عاشور مالکى مغربى .
  21. علامه سید ابراهیم راوى رفاعى شافعى بغدادى .
  22. علامه شیخ احمد بن شیخ امین کفتار و مفتى جمهورى سوریه .
  23. علامه سید یحیى بن منصور باللّه معروف به امام یحیى زیدى ، امام زیدیه و سلطان سابق یمن .
  24. علامه سید محمد بن محمد بن یحیى زباره حسنى زیدى یمانى ، مؤ لف کتاب نیل الوطر فى علماء القرن الثالث عشر.
  25. علامه سید احمد بن محمد زباره حسنى زیدى یمانى .
  26. علامه سید جمال الدین احمد بن على بن حسن کوکبانى (متوفى ۱۳۴۰ ق )، صاحب کتاب ((الکتاب فى الکلام على مسلک الزیدیّه )).

عزیمت به ایران و سکونت در قم

آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى در ۲۱ محرم الحرام ۱۳۴۲ از نجف اشرف به قصد زیارت حضرت على بن موسى الرضاعلیه السّلام مام هشتم شیعیان و به جا آوردن صله ارحام و ملاقات با علما و فقهاى ایران ، اقدام به مسافرت کرده و پس از انجام صله ارحام به مشهد مقدس شتافت و سر بر آستان امام هشتم على بن موسى الرضاعلیه السّلام سایید و با علماى این شهر دیدار و از کتابخانه آستان قدس رضوى بازدید کرد و سپس راهى تهران گردید و چندین ماه در تهران اقامت نمود و طى این مدت از محضر فقهاء و علماى بزرگ و معروف کسب فیض کرد و در هشتم شعبان ۱۳۴۳ براى زیارت مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنى به شهر رى عزیمت و در دوازدهم شعبان به منظور زیارت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام به شهر عالم پرور قم سفر نمود و به امر و درخواست حضرت آیت اللّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى مؤ سس حوزه علمیه قم در این شهر رحل اقامت افکند و مدّتى هم در جلسات درس ایشان و حوزه هاى درس ‍ آیت اللّه حاج شیخ مهدى حکمى قمى ، آیت اللّه میر سید على یثربى کاشانى و حاج میرزا على اکبر مدرس یزدى ، معروف به حکیم الهى و دیگر دانشمندان شرکت کرد.

ازدواج و روابط خانوادگى

آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى نخست با یکى از دخترعموهاى خود پیمان زناشوئى بست و حاصل آن یک دختر بود؛ امّا دیرى نپایید که میانشان جدائى افتاد، سپس با دختر آیت اللّه حاج سید عباس مبرقعى رضوى قمى (متوفى ۱۳۳۵ ق ) ازدواج کرد که حاصل آن چهار فرزند پسر و سه دختر بود.

آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى در زندگى خود بسیار فقیر و تنگدست بود. حکایتهاى فراوانى در زندگى ایشان وجود دارد که نشان مى دهد ایشان از همان آغاز زندگى در نجف اشرف با تنگدستى و مشکل تاءمین معاش مواجه بوده است . ایشان پس از رحلت پدر خود در ۱۳۳۸ قمرى ، یعنى از ۲۳ سالگى ، گرفتار فقر و بى چیزى شدید بود، چنان که گاهى گرسنه مى ماند. در یک مورد خود ایشان تصریح کرده است ، هنگامى که در مدرسه قوام زندگى مى کرد، چند شبانه روز غذایى به دست نیاورد و رنگ چهره اش به زردى گرایید که این گرسنگى او را بسیار ناتوان ساخته بود و با اینکه دوستان هم حجره اش با وى بسیار صمیمى بودند و این تغییر حالت او را مى دیدند، نتوانستند به گرسنگى و فقر او پى ببرند. بارها در نجف اشرف براى خرید کتاب ، لباس و کفش خود را گرو مى گذاشت و یا مى فروخت . از جمله هنگامى که قصد داشت کتاب ریاض ‍ العلماء را خریدارى کند، مجبور شد لباس و ساعت خود را به فروش برساند تا بتواند قیمت کتاب را پرداخت نماید. و گاهى هم روزهاى بسیار روزه مى گرفت و ماهها نماز استیجارى مى خواند تا بتواند مبلغى تهیّه کند و یا پس انداز نماید و با آن کتاب مورد نظرش را بخرد، حتّى وقتى که به مرجعیت رسید باز هم در زندگى فردى و خصوصى خود گرفتار فقر وفاقه بود و نمى توانست مخارج زندگى خود را به راحتى تاءمین نماید. اگر چیزى هم به دستش مى رسید، براى خرید کتاب مصرف مى کرد. آن مرحوم در یکى از وصیتنامه هایشان نوشته اند: من بعد از خودم چیزى از زر و زیور دنیا به جاى نگذاشته ام و هر چه به دستم رسید، حتّى نذورات مخصوص خودم را، براى رفع نیاز مردم و بویژه اهل علم صرف مى کردم و چیزى از مال دنیا حتى به مقدار پوست هسته خرمایى براى ورثه نگذاشتم … با اینکه اگر در صدد ارث گذاشتن مال و منال بودم با موقعیّتى که در جامعه داشتم ، مى توانستم .))

همسر ایشان نقل کرده است که : ((مدت شصت سال با آیت اللّه مرعشى زندگى کردم و در این مدّت هیچگاه نسبت به من با تحکم سخن نگفت و با من رفتارى تند و خشونت آمیز نداشت و با تندى با من صحبت و رفتار نکرد. تا آن زمان که خود قادر به حرکت کردن و انجام کارى بود نمى گذاشت دیگران کارى برایش ‍ انجام دهند، تا آنجا که هر وقت تشنه مى شد، خود به آشپزخانه مى رفت و آب مى آشامید)).

سعى و تلاش در راستاى حوزه علمیه قم

آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى از زمان ورود به شهر قم ، تلاشى پیگیر را در راه استحکام پایه هاى حوزه نوپایى را که آیت اللّه العظمى حائرى یزدى تاءسیس ‍ کرده بود، همگام با ایشان آغاز کرد و این تلاش تا آخر عمر با برکت ایشان ادامه داشت . ورود ایشان به ایران و قم مصادف بود با آغاز زمامدارى رضاخان پهلوى که به پیروى از آتاتورک و به امرار اربابان خود بویژه دولت استعمارى انگلیس به شدت با مظاهر اسلام و تشیع به مبارزه برخاسته بود. او در مقابل فشارها و ضربات رضاخان علیه حوزه و روحانیّت مردانه ایستاد و لحظه اى از تدریس ‍ غافل نشد و هر روز به صورتى منظّم بین شش تا هفت جلسه درس در مدرسه فیضیّه صحن و حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسّلام برقرار مى کرد. به این ترتیب ایشان را مى توان یکى از مؤ سسّان حوزه علمیه قم به شمار آورد که تا هنگام رحلت آیت اللّه حائرى نیز در جهت حفظ و بقاى حوزه کوشش فراوانى کرد و با آیات سه گانه آیت اللّه حجّت ، آیت اللّه صدر و آیت اللّه خوانسارى ، همکارى نزدیکى در نگهبانى و حفظ و حراست از این سنگر علم و فضیلت داشته است . وى از این دوره درس خارج فقه و اصول را شروع کرد. او یکى از کسانى بود که آیت اللّه العظمى حاج آقا حسین طباطبائى بروجردى را براى به دست گرفتن زعامت حوزه علمیه به قم دعوت کرد. ایشان ، ضمن همکارى نزدیک با آن مرجع عالیقدر و تدریس خارج فقه و اصول و برخى از دروس دیگر، نخستین رساله عملیه خود را منتشر ساخت .

دوران مرجعیّت

آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى پس از رحلت آیت العظمى بروجردى در سال ۱۳۸۰ قمرى جزو معدود مجتهدانى بود که به عنوان مرجعیّت شیعه انتخاب گردید و از آن پس به عنوان یکى از ارکان اصلى حوزه و جهان تشیع درآمد و به سهم خویش در اداره حوزه علمیه قم شرکت نمود.

دروس خارج ایشان از معدود حلقه هاى درسى بود که بسیارى از علما، فضلا و طلاّب در آن شرکت مى کردند. ایشان از بیانى گرم ، سخنى نافذ، صدایى گیرا، گفتارى فصیح و ملیح برخوردار بود و در جلسه درس و مباحثه ، ضمن تفهیم درس به شاگردان از زواید خوددارى کرده و مطالب را به صورت دسته بندى شده ، فشرده و پیوسته بیان مى کرد؛ چنان که طلاب و شاگردان را به تاءمّل و تعمق وا مى داشت . جلسه درس ایشان به اعتراف همگان یکى از مهمترین حلقه هاى درس حوزه علمیه قم بود. در جلسات درس ایشان مباحث اخلاقى ، تربیتى ، ادبى ، تاریخى و رجالى نیز مطرح مى شد.

در طول بیش از هفتاد سال تدریس در حوزه علمیه قم ، در دروس ایشان شمار فراوانى شاگرد و طلبه شرکت مى کردند که هم اکنون بسیارى از آنان خود در عداد علما، فضلا و مدرسین حوزه هاى علمیه شیعه و از علماى بزرگ شهرهاى مختلف ایران و سایر کشورهاى اسلامى هستند و شمارى از آنها به درجه رفیع اجتهاد نائل آمده و از معظم له اجازه اجتهاد دریافت کرده اند.

شاگردان

عده اى از مشاهیر شاگردان ایشان عبارتند از:

  1. آیت اللّه حاج آقا مصطفى خمینى رحمه اللّه علیه فرزند ارشد امام خمینى رحمه اللّه علیه که به طرز مشکوکى در عراق به شهادت رسید.
  2. آیت اللّه شهید علامه شیخ مرتضى مطهرى .
  3.  آیت اللّه شهید دکتر محمّد مفتّح .
  4.  آیت اللّه شهید دکتر سید محمّد حسین حسینى بهشتى .
  5. آیت اللّه شهید محمد صدوقى ، امام جمعه یزد.
  6. آیت اللّه شهید حاج سید محمد على قاضى طباطبائى تبریزى ، امام جمعه تبریز.
  7. مرحوم آیت اللّه مجاهد حاج سید محمود طالقانى ، ابوذر زمان .
  8. مرحوم آیت اللّه شیخ شهاب الدین اشراقى ، داماد امام خمینى رحمه اللّه علیه .
  9. مرحوم آیت اللّه حاج سید مرتضى فقیه مبرقعى ، برادر همسر آیت اللّه مرعشى نجفى .
  10. مرحوم آیت اللّه حاج شیخ مرتضى حائرى ، فرزند آیت اللّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى .
  11. دکتر عباس زریاب خویى ، استاد ممتاز دانشگاه تهران ، دانشمند، محقق و نویسنده .
  12. دکتر محمد تقى دانش پژوه ، استاد دانشگاه ، محقق ، نویسنده و فهرست نگار نسخ خطى .
  13. دکتر علیرضا فیض قمى ، استاد دانشگاه تهران و نویسنده .
  14. مرحوم دکتر حسین کریمیان ، استاد دانشگاه تهران ، محقق و نویسنده .
  15. فرزند ارشد ایشان حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمود مرعشى نجفى و سایر برادرانشان .

مقام علمى و آثار و تاءلیفات

آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى از معدود مراجع شیعه است که در کنار تدریس زعامت حوزه و مرجعیت ، در تاءلیف ، تصنیف و پدید آوردن آثار مختلف علمى نیز بسیار مؤ فق بوده است . او که از موقعیت بسیار ممتاز و درخشانى در علوم مختلف و رشته هاى گوناگون اسلامى برخوردار بود و این مقام و منزلت از تعاریفى که اساتید، مشایخ و شاگردان ایشان درباره وى کرده اند به خوبى روشن و آشکار است . آیت اللّه مرعشى نجفى یکى از فقها و مراجع بزرگ اسلام بود که در مجلس فقها، فقیهى خبیر و پارسا، لغزش ناپذیر و درست کردار، در حلقه درس ، معلمى راستگو، امین ، عالم و بزرگوار، در سیاست بسان شمشیرى برنده ، در علم نسب عالمى بى همتا، در علوم و فنون استادى قادر و توانا، صاحبنظر، آگاه ، محققى نامدار و عارف و در محفل مصنفان و مؤ لفان ، مؤ لفى بزرگ و نویسنده اى توانا بود. او فردى پرمطالعه ، پرکار و شخصیتى بى نظیر بود. هم اکنون صدها و بلکه هزارها کتاب در کتابخانه عمومى ایشان موجود است که نه تنها مورد مطالعه معظم له قرار گرفته بلکه بر بسیارى از آنها تعلیق ، حاشیه و مقدمه نوشته اند. در تعلیقات و حاشیه ها، به شکلى نقّادانه ، عمیق و موشکافانه مطالب و موضوعات مطرح شده را نقد کرده و توضیح داده اند. مقدمه و تقریظهایى که بر کتابهاى مختلف نوشته اند بالغ بر دهها کتاب است بویژه کتابهایى که از طرف انتشارات کتابخانه معظم له منتشر شده اند. ایشان در طول زندگى با برکت و تواءم با فراز و نشیب خویش پیوسته از هر فرصتى در جهت نگارش و تاءلیف سود جسته و حاصل این تلاش پیگیر بیش از یکصد و پنجاه کتاب و رساله است که برخى از آنها چاپ شده و بیشتر آنها به صورت مخلوط در کتابخانه معظم له نگاهدارى مى شوند. در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم :

  1. تعلیقات احقاق الحق قاضى نوراللّه مرعشى شوشترى شهید،که تاکنون ۲۷ جلد آن منتشر شده و بقیه مجلدات آن ، که به تدریج منتشر مى شود، به پنجاه جلد بالغ مى گردد. به تصریح خود آیت اللّه مرعشى ، ایشان بیش از نیم قرن بر روى این کتاب کوشش نموده که این تعلیقات حاصل این مدت است .
  2. مشجرات آل رسول اللّه الاکرم صلّى اللّه علیه و آله که یکى از آثار بزرگ ، گرانبها و ارزشمند در علم انساب به شمار مى رود.
  3. شرح و حاشیه بر عمده الطالب ، در علم نسب در چند مجلد.
  4. طبقات النسابین . که این سه کتاب از بهترین آثار ایشان در این فن است و مدّت نیم قرن مشغول تاءلیف و تدوین آنها بوده است .
  5. الهدایه فى معاض الکفایه .
  6. حواشى رسائل (شیخ مرتضى انصارى .)
  7. المسلسلات فى الاجازات .
  8. مسارح الافکار فى مطارح الانظار، (حاشیه بر تقریرات شیخ انصارى .)
  9. المعوّل فى امرالمطّول .
  10. الوقت والقبله .
  11. الرد على مدّعى التحریف .
  12. مصطلحات فقهیّه .
  13. الغایه القصوى .
  14. سلوه الحزین و مونس الکئیب .
  15. المشاهد والمزارات .

خدمات فرهنگى و اجتماعى

کارنامه خدمات فرهنگى معظم له نیز چون دیگر ابعاد وجودى وى پربار است که اختصاراً به برخى از آنها اشاره مى کنیم :

۱ – مدارس :
ایشان که به کمبود فضاى آموزشى و مسکن طلاب به خوبى آگاه بود از همان آغاز دوره مرجعیت همّت خود را صرف ساختن مدارس علوم دینى و تعمیر آنها نمود که در قم مدارس مهدیّه در خیابان باجک ، مؤ منیّه در خیابان چهارمردان ، شهابیه در خیابان امام خمینى رحمه اللّه علیه ، مرعشیه در خیابان آیت اللّه مرعشى (ارم سابق قم ) حاصل این همّت بلند است . بسیارند مدارسى که ایشان در تعمیر و ساخت آنها سهیم بوده است .

۲ – مساجد:
از آنجا که ایشان به اهمیّت مسجد به عنوان نخستین پایگاه توحید و تبلیغ اسلام به خوبى آگاه بود، به ساخت و تعمیر مساجد مختلف در ایران و جهان پرداخت و مجدّانه در امر تاءسیس و بازسازى صدها مسجد، حسنیّه و دیگر مراکز مذهبى کوشید که شمارش آنها سخن را به دراز مى کشاند؛ و کافى است به حسینیّه معظم له که در جنب منزل ایشان قرار داد اشاره کنیم که در آن نه تنها مراسم عزادارى اهل بیت علیهم السّلام برقرار مى گردید، بلکه محلى براى تدریس دروس خارج ایشان و مکانى جهت مباحثه و مذاکره طلاب و اهل علم بود. ایشان در امر بازسازى مشاهد مشرفه و آرامگاههاى امامزادگان و علما نیز سهم به سزایى داشت .

بیمارستانها و مراکز درمانى :
معظم له در قسمت امور درمانى و بیمارستانى نیز یا خود شخصاً اقدام مى کرد و یا به افراد خیّر و نیکوکار اجازه مى داد که وجوهات شرعى خود را در این راه مصرف نمائند. که بیمارستان کامکار قم ، درمانگاه جدّا (واقع در بیمارستان نکویى قم )، آسایشگاه معلولین قم ، ساختمان بخش قلب بیمارستان نکویى قم ، مرکز توانبخشى و بهزیستى واقع در میدان امام خمینى رحمه اللّه علیه قم (که دارالشفاى آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله نیز نامیده مى شود.) بهمین ترتیب احداث شده اند.

۴ – تاءسیس کتابخانه :
آیت اللّه مرعشى نجفى که عشقى سرشار به کتاب و کتابخانه داشت ، از همان زمان که در نجف اشرف مشغول تحصیل بود به فکر گردآورى آثار و تاءلیفات دانشمندان جهان اسلام بویژه علما و فقهاى شیعه بود و آنها را میراث گرانقدر اسلام و شیعه مى دانست . از این رو آنچه از مال و منال که به دستش مى رسید خرج خرید کتاب مى نمود، تا آنجا که براى خریدارى یک نسخه خطى و یا کتاب چاپى ، سالها نماز و روزه استیجارى به جا مى آورد و گاهى اوقات شبها نیز کار مى کرد تا بتواند سرمایه اى به دست آورد و کتابى و اثرى از آثار علما و فقهاى اسلام را از دست اجانب و دستبرد دلاّلان کتاب خارج ساخته و از خروج این میراث عظیم فرهنگى از کشورهاى اسلامى جلوگیرى نماید. این کار آسان نبود. زیرا ایشان مال و ثروتى نداشت و خود یک تنه مجبور بود در مقابل سوداگران کتاب قیام کند. که در این راه گاهى در اثر بى پولى ، لباس و کفش خود را گرو مى گذاشت و چه بسا روزها گرسنه مى ماند تا بتواند با پول یک وعده غذا کتابى را به دست آورد و آنگاه که در مقابله با سوداگران کتاب که بیشتر عوامل مزدور دولتهاى استعمارى بودند، پیروز مى شد، از جانب حکّام استعمار به زندان مى افتاد. اشاره به یک مورد از آنها براى ما و آیندگان مایه عبرت است .

رحلت و مرقد مطهر

آیت اللّه مرعشى با پیکر نحیف ، لاغر و شکننده خویش ، سمبل مقاومت در مقابل بیماریهاى گوناگون جسمانى بود، چنان که بیش از چهل سال در آخر عمر با شدیدترین ناراحتیهاى جسمى و روحى دست به گریبان بود. امّا با این حال لحظه اى از پاى ننشت و همیشه شاداب و سرزنده چون درختى تناور استوار بود.

ایشان را چندین بار در بیمارستانهاى قم و تهران بسترى کرده و دو بار هم براى درمان به خارج از کشور (اسپانیا و انگلستان ) اعزام نمودند اما سرانجام در شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفر ۱۴۱۱، برابر با هفتم شهریور ۱۳۶۹، در سن ۹۶ سالگى ، پس از اقامه آخرین نماز جماعت در صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه علیهاالسّلام و بازگشت به منزل ، گرفتار حمله و سکته قلبى شد و طومار عمر مبارکش به پایان رسیده ، مرغ حیاتش از قفس تن آزاد گردید و جان را به جان آفرین تسلیم نمود و به لقاءاللّه پیوست . فرزند ارشد ایشان حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمود مرعشى نجفى نقل کرده اند که : پدرم گویى مدتها پیش ، از مرگ خویش خبر داشت و مى فرمود: ((من بزودى از میان شما مى روم )). با انتشار خبر رحلت این عالم ربانى که عمرى را در خدمت به اسلام و تشیع و مسلمانان گذرانده بود، مردم متدیّن قم و عدّه اى از اهالى شهرهاى مختلف ایران که به قم آمده بودند در اطراف منزل و حسینیه معظم له اجتماع کرده و تا صبح به عزادارى پرداختند. پیکر پاک آن عالم ربّانى و عارف زاهد، بنا به توصیه خود معظم له ، پس از مراسم تغسیل و تکفین در حسینیه ایشان – که در جنب منزلشان واقع شده – به خاک سپرده شده و بر اساس ‍ خواسته ایشان عمامه آن حضرت به عنوان دخیل به پایه منبر حضرت سیدالشهداءعلیه السّلام و پایه تابوت ایشان وصل گردید و در آن حال مصیبت وداع سالار شهیدان حسین بن على علیهم السّلام با اهل بیت طاهرینش خوانده شد.

همین عمل را در کنار ضریح مطهر بى بى حضرت فاطمه معصوم علیهاالسّلام نیز تکرار کردند و پس از پایان این مراسم پیکر معظم له در میان انبوه جمعیّت عزادار و صدها هزار تشیع کننده از شهر قم جمع بسیارى از علما، فضلا، طلاب و شخصیتهاى سیاسى و مملکتى از جمله نمایندگان مراجع و نمایندگان مقام معظم رهبرى و ریاست جمهورى و نمایندگان مجلس شوراى اسلامى در صبح جمعه ۹ / ۶ / ۱۳۶۹ ه‍ .ش برابر نهم صفر ۱۴۱۱ ه‍ .ق – تشیع گردید. به همین مناسبت دولت در سرتاسر کشور سه روز عزاى عمومى اعلام کرد. و پس از اقامه نماز بر پیکر ایشان به سوى کتابخانه عمومى معظم له (واقع در خیابان ارم قم که در حال حاضر اسم این خیابان به نام ایشان نامگذارى گردیده است ) تشییع شد. در ساعت یازده صبح مراسم تدفین و به خاکسپارى آغاز گردید. مرقد مطهّر ایشان در راهروى ورودى کتابخانه قرار دارد و همه روزه نماز جماعت در این محل تشکیل مى شود. همچنین عصرهاى هر پنجشنبه نیز بر حسب وصیّت ایشان مجلس سوگوارى خاندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام منعقد مى باشد.

ایشان وصیت کرده بودند: با اینکه محل دفن مناسبى در حرم مطهر بى بى فاطمه معصومه علیهاالسّلام برایم از سالیان قبل در نظر گرفته اند، لکن میل دارم در کنار کتابخانه عمومى ، زیر پاى افرادى دفن شوم که به دنبال مطالعه علوم آل محمد صلّى اللّه علیه و آله به این کتابخانه مى آیند.

ایشان فرمودند: هنگامى که مرا در قبر مى گذارید، باز هم مصیبت وداع امام حسین علیه السّلام را بخوانید. مراسم تدفین بر اساس خواسته ایشان انجام گرفت ، به این صورت که کیسه اى را که در آن خاک مراقد ائمه طاهرین علیهم السّلام و اولاد آنان و قبور اصحاب و بزرگان بود، براى تیمّن و تبرک با ایشان دفن کرده و مقدارى از آن را هم زیرصورت و محاذى صورت ایشان قرار دادند. پس از آن جزء کوچکى از سجاده ایشان ، که هفتاد سال بر روى آن نماز شب به جا آورده بود و -فقط همان قسمت اندک از آن باقى مانده بود- و تسبیحى از تربت امام حسین علیه السّلام را که با آن در سحرها استغفار کرده بود، در میان قبر ایشان قرار دادند.

بعد دستمالى را که در موقع عزادارى جدش ‍ حضرت حسین بن على علیه السّلام و اهل بیت مکّرم او و معصومین علیهم السّلام اشکهاى چشم خود را با آن پاک کرده بود، بر روى سینه و در زیر کفن ایشان قرار داده و دو عقیق را نیز در زیر زبان ایشان گذاشتند و قرآن کوچکى را که به فرزند ارشد خود سپرده بود، بر اساس توصیه معظم له در دست راست ایشان قرار دادند. پس از آن قوطى کوچک محتوى آب زمزم را سوراخ کرده و در قبر پاشیدند. با انجام تلقین ، مراسم خاکسپارى به پایان رسید و این در حالى بود که جمعیت عزادار با فریادهاى ((عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، آیت حق مرعشى ، پیش خداست امروز)) در خیابانهاى اطراف کتابخانه به سرو سینه مى زدند و به عزادارى مشغول بودند.

پیام مقام معظم رهبرى حضرت آیه ا… العظمى خامنه اى
به این مناسبت در روز پنجشنبه هشتم صفر ۱۴۱۱ برابر با هشتم شهریور ۱۳۶۹، پیامى به این شرح صادر فرمودند:
ارتحال عالم جلیل القدر و فقیه اهل بیت علیهم السّلام آیت الله العظمى سید شهاب الدین مرعشى نجفى (رضوان اللّه تعالى علیه ) را به حضرت ولى عصر((ارواحنا فداه )) و جهان تشیع ، بالاخص ‍ به خانواده محترم ایشان تسلیت مى گویم . آن بزرگوار یکى از اساطین حوزه علمیه و از ارکان علمى و عملى آن محسوب مى شدند و عمر با برکت خود را به تعلیم و تدریس و تربیت و تزکیّه مصرف نمودند. فقدان این عالم جلیل حقّاً ضایعه اى بزرگ است . از خداوند متعال علّو درجات آن حضرت را مسئلت نموده و ملت عزیز را به تجلیل از مقام شامخ ایشان در سراسر کشور دعوت مى کنم . از طرف مقام ریاست جمهورى حجت الاسلام والمسلمین اکبر هاشمى رفسنجانى و دیگر مقامات سیاسى و فرهنگى کشور نیز پیامها و اعلامیه هاى تسلیتى منتشر گردید.

کرامات مرعشیه//على رستمى چافى