دانشمندان و بزرگان خارجی معاصرزندگینامه دانشمندان و بزرگان خارجی

زندگینامه پرفسور کارل هاینریش بکر (۱۹۳۳-۱۸۷۶م)

اسلام شناس و دولتمرد آلمانی. در ۱۸۷۶ در آمستردام به دنیا آمد. تحصیلاتش را در الهیات ، تاریخ فرهنگ و ادیان ، در فرانکفورت و سپس در لوزان ، هایدلبرگ و برلین گذراند. در ۱۸۹۹، در هایدلبرگ به دریافت درجه دکتری نایل آمد. بکر در دو عرصه علم و سیاست حضور فعال داشت .

در عرصه علمی عمده علاقه و تحقیقات او در زمینه تاریخ ادیان بود و در این مسیر، تحقیق درباره اسلام و شرق شناسی مورد توجه او قرار گرفت . پس ازاتمام تحصیلات ، سفرهای او به نقاط مختلف ، از جمله سرزمینهای اسلامی ، این علاقه را در او تقویت کرد. در سفری به اسپانیا (۱۹۰۰) از شهرهای قرطبه ، اشبیلیه ، غَرناطه ورُنْده دیدن کرد و در کتابخانه اسکوریال به بررسی نسخه های خطی آثار اسلامی پرداخت . در ۱۹۰۱ به قاهره رفت و پساز دیدار با مفتی اعظم ، محمد عبده ، در آنجا به تکمیل زبان عربی خود اقدام نمود.

آنگاه به سودان رفت و دربازگشت به کشورش از یونان ، استانبول ، فلسطین و سوریه نیز دیدن کرد. بکر خاطرات این سفرها را در سخنرانیهای اواخر زندگی خود بتفصیل بیان کرده است . او در ۱۹۰۲ به استادی دانشگاه هایدلبرگ (ریتر، ص ۱۷۵ـ۱۷۷؛ بدوی ، ص ۷۰ـ ۷۲) و در ۱۹۰۷ به ریاست «مؤسسه مطالعات استعماری هامبورگ » برگزیده شد، که نخستین گام او در ورود به عرصه سیاست بود.

او با پذیرش مسئولیت این مؤسسه و با آگاهی از اوضاع سیاسی و اقتصادی آن زمان و مسائل اجتماعی و دینی ملتهای مسلمان ، به تحقیق درباره مشکلات عملی در اداره و قانونگذاری کشورهای اسلامیِ تحت سلطه آلمان پرداخت ، و این امر زمینه بسیاری از تحقیقات بعدی او را فراهم آورد (بدوی ، ص ۷۲ـ۷۳).

بکر مجله معروف اسلام را در ۱۳۲۸/ ۱۹۱۰ بنیان نهاد و تا هنگام مرگ خود مسئولیت آن را بر عهده داشت . انتشاراین مجله که از مجلات مهم در مطالعات اسلامی است ، تاکنون ادامه یافته است . در ۱۹۱۳، به دستیاری هلموت ریتر * ،«سمینار تاریخ و فرهنگ شرق » را در دانشگاه بن برگزار کرد و در پاییز همان سال برای تدریس از هامبورگ به بُن رفت (عقیقی ، ج ۲، ص ۴۱۸؛ شفا، ص ۱۵۰ـ۱۵۱؛ ریتر، ص ۱۷۸ـ ۱۷۹؛ پارت ، ص ۳۳).

در ۱۹۱۴ و با آغاز جنگ جهانی اول ، بکر کرسی استادی را ترک گفت و از این زمان وارد صحنه سیاست شد. بررسی مسائل سیاسی حکومت آلمان در قبال شرق برای دیگر پژوهشهای علمی او مجالی باقی نگذاشت و وی تنها به تدریس در دانشگاه ، شرکت در کنگره های داخلی و خارجی و انتشار مجله اسلام بسنده کرد. سپس در ۱۹۱۶ کارشناسِ وزارت فرهنگ پروس ، در ۱۹۱۹ معاون وزیر و در ۱۹۲۱ وزیر علوم و فرهنگ و هنر گردید، و پس از وقفه ای کوتاه دوباره از ۱۹۲۵ تا۱۹۳۰ به وزارت رسید. در هنگام تصدیِ سمت کارشناسی وزارت فرهنگ ، مؤسسه بزرگ علمی برای مطالعات و آموزشهای شرق شناسی را بنیان نهاد. در نظام آموزشی ،بویژه در دانشگاهها، اصلاحات عمده ای انجام داد ( دایره المعارف بزرگ شوروی  ؛ دایره المعارف فارسی ، ذیل ماده ؛ بدوی ، ص ۷۳؛ شفا، ص ۱۵۰).

بکر از ۱۹۳۱تا۱۹۳۲، عضو کمیسیون اتحادیه مجمع ملل شد و به شرق آسیا، چین و ژاپن ، سفر کرد. هدف او از این سفر مطالعه روش آموزشدر چین بود. در این سفر از اندونزی و ایران نیز دیدن کردو مشاهده آثار عظیم تاریخی تخت جمشید و حفاریهای هرتسفلد در بغداد و سوریه او را سخت تحت تأثیر قرار داد.

در اسفند ۱۳۱۰/ مارس ۱۹۳۲، دولت عراق از بکر تقاضا کردتا با کمیسیونِ مأمور تجدید تشکیلات معارف عراق همکاری کند ( اطلاعات ، ش ۱۵۵۴، ص ۳). او پس از ترک صحنه سیاست به کارهای علمی شرق شناسی روی آورد اما فرصتی برای ادامه طرحهای تحقیقاتی خود نیافت و در ۱۳۱۲ ش / ۱۹۳۳ درگذشت (ریتر، ص ۱۸۴ـ ۱۸۵؛ نیز رجوع کنید به فرهنگ خاورشناسان ، ذیل ماده ).

بکر در زمینه تاریخ ادیان متأثر از ادلبرت مرکس ، استاد تحقیقات باستانی ، ماکس وبر ، فیلسوف امعه شناس ، و ارنست ترولچ ، متخصص الهیات ، فیلسوف و مورخ بود و مباحثات مستقیم بکر با ترولچ ، در او تمایل خاصی به این زمینه پدید آورد، به طوری که بیشترین فعالیت علمی خود را در زمینه تاریخ و فرهنگ و دین متمرکز کرد. بتسولد ، استاد دانشگاه هایدلبرگ ، سبب علاقه مندی او به شرق شناسی شد.

آثار گولدتسیهر مجارستانی در زمینه کلام و تفسیر و حدیث ، و کتابهای اِسنوک هورگرونیه هلندی در زمینه فقه اسلامی تأثیر زیادی بر نگرش بکر گذاشت و او خود از تأثیر افکار این دو نفر بر خویشتن یاد کرده است (ریتر، ص ۱۸۰؛ بدوی ، ص ۷۱ـ۷۲). بکر از مسائل اقتصادی و تاریخی نیز غافل نماند و به مطالعه اقتصاد و تاریخِ سرزمینهای اسلامی ، بویژه مصر پرداخت که بسیار به آن علاقه داشت . همچنین درباره تاریخ آفریقا، که تنها منابع آن مآخذ اسلامی بود، مطالعاتی نمود.

در زمینه تاریخ سیاسی و گسترش اسلام در مناطق مختلف نیز تحقیق کرد و با بررسی منابع عربی درباره اقتصاد، تاریخ و تشکیلات حکومت اسلامی ، تحولی در آموزش نظری شریعت اسلامی پدید آورد. از طرحهای به انجام نرسیده او طرح «فقه اللغه سامی » و «اقتصاد اسلامی » بود (ریتر، ص ۱۸۰ـ۱۸۱؛بکر، ۱۹۸۰، ص ۳، پانویس ۲).

بکر ضمن اشاره به پیمان سیاسیِ میان آلمان و عثمانی که باعث علاقه مندی آلمانیها به شناخت زندگی و تفکرشرق شد، به مشترکات فرهنگی و مبانی فکری مشابه میان مسیحیت و اسلام می پردازد و علت گسترش مسیحیت و اسلام را این مشترکات و مشابهت می داند، او حتی مبانی فکری و اساس اسلام را یونانی می پندارد (۱۹۶۷، ج ۱، ص ۴۰ـ ۴۱).

ادوارد سعید (ص ۱۰۳ـ۱۰۴، ۲۰۹) از بکر به عنوان فیلسوفی شیفته فرهنگ فلسفی یونان نام می برد که اسلام را تنها تلاشی نه چندان موفق برای جذب مبانی فکری و به کارگیری سنت یونانی می داند. با وجود این شیفتگی به فرهنگ یونان ، به نظر می رسد که بکر به مسائل تاریخی از جوانب مختلف توجه می کرد و تاریخ را همچون بافت زنده ای با اجزای مرتبط می دانست .

او مانند عالمان فقه اللغه تنها به مسائل ریز و جزئیات روایات و اسناد بسنده نمی کرد بلکه آنها را در بستر شرایط آن دوره می سنجید (بدوی ، ص ۷۴). بکر با طرح اصولِ عقاید اسلام (۱۹۶۷، ج ۱، ص ۴۵ـ۵۳) به بررسی سیر تاریخی فقه ، نقش شریعت و مشکلات قانونگذاری در جوامع اسلامی می پردازد و عرفان را به عنوان پدیده ای دینی و اجتماعی به بحث می نهد و عمیق ترین صورت آن را عرفان ایرانی می داند.

بکر ویژگی منطقی اسلام را «توحیدی » بودن آن می داند و در بحث از رویارویی جهان اسلام با اروپا بر آن است که اسلام با وجود واکنش شدید در برابر تفکر جدید اروپایی ، دارای قابلیت انطباق تدریجی است . او از تلاش احیاگران مسلمان در ارائه تفسیری نوین از قرآن و شریعت نتیجه می گیرد که آینده شرق از آنِ اسلام خواهد بود.

اگرچه بکر بر اساس دیدگاه خاص خویش ریشه تمامی این پیشرفتها را تفکر یونان می داند اما تأکید می کند که شرق هیچگاه اروپایی یا غربی نشده و نخواهد شد، و تفاوت بین این دو پابرجا خواهد ماند. در عین حال ، با توجه به شرایط سیاسی آن زمان و رقابت تنگاتنگ دولتهای اروپایی برای نفوذ و تسلط بیشتر بر ملتهای مسلمان ، بکر با مقایسه سیاست استعماری آلمان و انگلستان ، برای موفقیت برنامه های استعماری کشورش بر برنامه ریزی فرهنگی تأکید می کند (همانجا).

آثار مهم او عبارت اند از:

 مجموعه مقالات درباره تاریخ مصر در دوره اسلامی  (استراسبورگ ، ۱۹۰۲ـ ۱۹۰۵)؛
 مسیحیت و اسلام  (توبینگن ، ۱۹۰۷) که در ۱۹۰۹به زبان انگلیسی ترجمه شده است ؛
 آیا اسلام برای مستعمرات ما یک خطر است ؟  (لایپزیگ ، ۱۹۰۹)؛
 حکومت و تبلیغ در سیاست اسلامی  (برلین ، ۱۹۱۰)؛
و مهمترین آنهاکتاب دو جلدی  مطالعات اسلامی  (لایپزیگ ، ۱۹۲۴ـ ۱۹۳۲) است که فصلهایی از آن به «تاریخ فرهنگی دوره خلافت »، «اسلام و مسیحیت »، مسائل اقتصادی اسلام بویژهدر مصر و آفریقا اختصاص دارد. در  تاریخ سده های میانه کیمبریج نیز فصلی درباره گسترش اسلام نگاشته است . بکر همچنیندهها مقاله در مجله اسلام و دایره المعارف اسلام تألیف کرده است (پارت ، همانجا؛دانشگاه لندن ، ج ۱، ص ۷۰۹ـ۷۱۰؛دانشگاه شیکاگو، ج ۲، ص ۸۳۲ـ۸۳۳؛عقیقی ، ج ۱، ص ۴۱۸ـ۴۱۹).



منابع :

(۱) اطلاعات ، سال ۶، ش ۱۵۵۴، ۱۲اسفند۱۳۱۰ ش ، عبدالرحمان بدوی ، موسوعه المستشرقین ، بیروت ۱۹۸۴؛
(۲) کارل هاینریش بِکِر، «تراث الاوائل فی الشرق و الغرب »، در عبدالرحمان بدوی ، التراث الیونانی فی الحضاره الاسلامیه دراسات لکبار المستشرقین ، بیروت ۱۹۸۰؛
رودی پارت ، الدراسات العربیه و الاسلامیه فی الجامعات الالمانیه : المستشرقون الالمان منذ تیودور نولدکه ، ترجمه مصطفی ماهر،

(۳) قاهره ( تاریخ مقدمه ۱۹۶۷ ) ؛
(۴) دایره المعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب ، تهران ۱۳۴۵ـ۱۳۷۴ ش ؛
(۵) شجاع الدین شفا، جهان ایران شناسی ، ( تهران ۱۳۴۸ ش ) ؛
(۶) نجیب عقیقی ، المستشرقون ، قاهره ۱۹۸۰ـ۱۹۸۱؛
(۷) فرهنگ خاورشناسان : زندگینامه و کتابشناسی ایران شناسان و اسلام شناسان ، ج ۲، تهران : مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (زیر چاپ )؛

(۸) Carl Heinrich Becker, Islamstudien, Hildsheim 1967;
(۹) Great Soviet encyclopedia, New York 1973-1983, s.v . “Becker, Carl Heinrich”;
(۱۰) H. Ritter, “Carl Heinrich Becker als Orientalist”, Der Islam, XXIV, 1 (1937);
(۱۱) Edward W. Said, Orientalism, New York 1979;
(۱۲) University of Chicago. Oriental Institute. Library, Cataloge of Oriental Institute Library, Chicago 1970;
University of London . School of Oriental and African Studies . Library, Library Catalogue, London 1963.

 دانشنامه جهان اسلام  جلد ۳ 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=