اصحاب امام حسین(ع)دشمنان اهل بیت علیهم السلام

زندگینامه شَمِربن ذی‌الجَوْشَن(هلاکت ۶۵ه ق)(دشمنان ائمه)

شَمِربن ذی‌الجَوْشَن ، کنیه‌اش ابوسابغه، از تابعین و رؤساى قبیلۀ هَوازِن و از فرماندهان سپاه کوفه در واقعۀ کربلا. وى از تیرۀ بنی‌عامربن صَعْصَعَه و از خاندان ضِباب‌بن کِلاب بود (رجوع کنید به ابن‌عبدربّه، ج ۳، ص ۳۱۸ـ۳۲۰). ازاین‌رو، از وى با نسبهایى چون عامرى، ضبابى (ابن‌عساکر، ج ۲۳، ص ۱۸۶؛ صفدى، ج ۱۶، ص ۱۸۰) و کِلابى (بلاذرى، ج ۲، ص ۴۸۲) یاد کرده‌اند.

در کتابهاى لغت، نام او به صورت شَمِر آمده، اما در نزد عامه مردم به شِمْر معروف است. ظاهرآ، شمر واژه‌اى عبرى و اصل آن شامر به معناى سامر (افسانه‌سرا، هم‌صحبت در شب‌نشینى) است (ابومخنف، ص ۱۲۴؛ پانویس ۳). در مورد تاریخ ولادت شمر اطلاع درستى در دست نیست.

پدر شمر (ذوالجوشن) شُرَحبیل‌بن اَعْوَربن عمرو نام داشت (ابن‌سعد، ج ۶، ص ۴۶). دربارۀ سبب نام‌گذارى او به ذوالجوشن گفته شده است وى نخستین مرد عرب بود که زره برتن کرد و این زره را پادشاه ایران به وى داده بود، یا به قولى دیگر، از آن‌رو ذوالجوشن خوانده می‌شد که سینه‌اش برآمده بود (فیروزآبادى، ذیل «جشن»).

به قولى نیز، نام او جَوشن‌بن ربیعه بود (ابن‌سعد، همانجا؛ قس ابن‌عساکر، ج ۲۳، ص ۱۸۶). ذوالجوشن به خواستۀ پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم (اسلام آوردن) وقعى ننهاد اما پس از فتح مکه، چون مسلمانان بر مشرکان پیروز شدند، اسلام آورد (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج ۶، ص ۴۷ـ۴۸؛ ابن‌عساکر، ج ۲۳، ص ۱۸۷ـ۱۸۸).

از مادر شمر به پلیدى یاد کرده‌اند، تا جایى که گفته‌اند وى هنگام جابه‌جایى گوسفندانش، به گناه آلوده شد و شمر از راه نامشروع به دنیا آمد. امام حسین علیه‌السلام نیز در واقعۀ کربلا، شمر را پسر زن بزچران خطاب کرده است (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۸۷؛ مفید، ج ۲، ص ۹۶).

شمربن ذی‌الجوشن در ابتدا از یاران امیرالمؤمنین على علیه‌السلام بود. وى در جنگ صفّین، آن حضرت را یارى کرد و در مبارزه با اَدهم‌بن مُحرِز باهِلى (از سپاه شام)، صورتش به شدت مجروح گشت (نصربن مزاحم، ص ۲۶۷ـ۲۶۸؛ طبرى، ج ۵، ص ۲۸)، اما بعدآ از على علیه‌السلام روى گرداند و از دشمنان پر کینۀ او و خاندانش شد.

شمر هنگام دستگیرى حُجربن عَدى* (از صحابۀ پیامبر و از یاران على علیه‌السلام) در سال ۵۱، جزو کسانى بود که نزد زیادبن ابیّه به دروغ شهادت داد که حجر مرتد شده و شهر را به آشوب کشیده است (رجوع کنید به طبرى، ج ۵، ص ۲۶۹ـ۲۷۰؛ نیز رجوع کنید به حجربن عدى). در حادثۀ کربلا نیز، او از قاتلان و مسببان شهادت امام حسین علیه‌السلام بود.

چون مُسلم‌بن عقیل در سال ۶۰ در کوفه قیام کرد، شمر از جمله افرادى بود که از طرف عُبیداللّه‌بن زیاد، حاکم کوفه، مأمور شد مردم را از اطراف مسلم پراکنده سازد. وى در سخنانى مسلم را فتنه‌گر نامید و کوفیان را از سپاه شام ترساند (رجوع کنید به ابومخفف، ص ۱۲۳ـ۱۲۴؛ دینورى، ص ۲۳۸ـ۲۳۹؛ ابن‌اثیر، ج ۴، ص ۳۰ـ۳۱).

پس از آنکه امام حسین به کربلا رسید، عمربن سعد، فرمانده لشکر کوفه، قصد جلوگیرى از جنگ و خون‌ریزى داشت و به دنبال راه حل مسالمت‌آمیز بود (رجوع کنید به مفید، ج ۲، ص ۸۷ـ۸۸)، اما شمر، ابن‌زیاد را که به نظر می‌رسید با قصد ابن‌سعد موافق است، به جنگ با امام تشویق کرد ( رجوع کنید به ابومخفف، ص ۱۸۷ـ۱۸۸؛ بلاذرى، ج ۲، ص ۴۸۲؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۱۴؛ ابن‌عبدربّه، ج ۴، ص ۳۵۵).

در عصر روز نهم محرّم سال ۶۱، شمر با چهار هزار سپاهى و نامۀ تهدیدآمیزى از سوى ابن‌زیاد، براى عمربن سعد به کربلا رسید. ابن‌سعد با دیدن نامه، خطاب به شمر گفت کارى را که در آن امید صلاح بود تباه کردى. بااین‌حال، ابن‌سعد دستور ابن‌زیاد مبنی‌بر اخذ بیعت از امام حسین یا جنگ با او را پذیرفت (بلاذرى، ج ۲، ص ۴۸۳؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۱۴ـ۴۱۵؛ ابن‌اعثم، ج ۵، ص ۸۹ـ۹۰؛ ابن‌جوزى، ص ۲۲۳ـ۲۲۴) و شمر سردار بزرگ سپاه او گردید (جاحظ، ص ۱۲۹).

شمر براى حفظ سنّت قبیله‌اى و پیوندهاى جاهلى، از آنجا که با امّ البنین، مادر ابوالفضل عباس‌بن على علیه‌السلام، هم قبیله بود، خواست تا امان‌نامه‌اى از ابن‌زیاد براى عباس و برادرانش بگیرد، اما آنها نپذیرفتند و در کنار امام ماندند (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۸۳ـ۴۸۴؛ مفید، ج ۲، ص ۸۹؛ ابن‌اثیر، ج ۴، ص ۵۶).

صبح روز عاشورا، شمر فرماندهى پهلوى چپ سپاه ابن‌سعد را برعهده گرفت (بلاذرى، ج ۲، ص ۴۸۷؛ دینورى، ص ۲۵۶؛ مفید، ج ۲، ص ۹۵) و هنگامى که با خندق و هیزم مشتعل در اطراف خیمه‌هاى امام علیه‌السلام و یارانش روبه‌رو شد، با امام گستاخانه سخن گفت (رجوع کنید به ابومخنف، ص ۲۰۵؛ بلاذرى، همانجا؛ مفید، ج ۲، ص ۹۶).

پس از آنکه امام علیه‌السلام براى تذکر به سپاه کوفه خطبه‌اى در سابقۀ درخشان خاندانش و بیاناتى از رسول اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم در مورد دوستى اهل بیت آغاز نمود، شمر کلام امام را قطع کرد اما حبیب‌بن مظاهر به او پاسخ دندان‌شکنی‌داد (رجوع کنید به طبرى، ج ۵، ص ۴۲۵؛ قس ابن‌اعثم، ج ۵، ص ۹۶ـ۹۷). یک‌بار دیگر زمانى که زُهَیربن قَین، از یاران امام، به پند و اندرز کوفیان پرداخت و آنان را به یارى امام حسین دعوت کرد، شمر به سوى او تیرى پرتاب نمود و به او اهانت کرد (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۸۸ـ۴۸۹؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۲۶).

وقتى عبداللّه‌بن عُمَیر کلبى به شهادت رسید، شمر به غلام خود (رستم) دستور داد تا با نیزه‌اى همسر عبداللّه را که بر بالینش نشسته بود نیز به شهادت رساند (بلاذرى، ج ۲، ص ۴۹۳). شمر، نافع‌بن هِلال جَمَلى، یار دلاور امام حسین، را پس از جنگى سخت، در حالى که دو بازوى نافع شکسته بود، اسیر کرد و به شهادت رساند (طبرى، ج ۵، ص ۴۴۱ـ۴۴۲). پس از شهادت بسیارى از اصحاب امام حسین، دشمنان به سوى خیمه‌ها حمله بردند. شمر نیزه خود را در خیمه امام حسین فروبرد و فریاد زد که آتش بیاورید تا این خیمه را با اهلش بسوزانم. امام او را نفرین کرد و حتى دوستش، شَبَث‌بن رِبعى، نیز او را سرزنش نمود (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۹۳؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۳۸).

یک‌بار دیگر در عصر عاشورا و قبل از شهادت امام حسین، شمر قصد داشت به خیمه و خرگاه امام، که باروبنه و خاندانش در آن بود، حمله کند و آن را به تاراج برد اما امام او را از این کار برحذر داشت و شمر بازگشت (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۴۹۹؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۵۰؛ ابوالفرج اصفهانى، ص ۱۱۸). شمر به تیراندازان دستور داد تا بدن امام را هدف قراردهند (مفید، ج ۲، ص ۱۱۱ـ۱۱۲). سپس با فرمان او، همه به سوى امام حمله بردند و کسانى از جمله سِنان‌بن اَنَس و زُرْعَهبن شریک ضربه‌هاى نهایى را بر امام وارد کردند (رجوع کنید به بلاذرى، ج ۲، ص ۵۰۰؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۵۳؛ مفید، ج ۲، ص ۱۱۲؛ ابن‌طاووس، ص ۵۴).

دربارۀ کسى که امام‌حسین را به قتل رساند و سر مبارک آن حضرت را از تن جدا کرد، روایات گوناگونى وجود دارد که برخى دربارۀ شمر است. به گفتۀ واقدى، شمر امام حسین را کشت و با اسب خود بدن آن حضرت را لگدکوب کرد (بلاذرى، ج ۲، ص ۵۱۲؛ نیز خلیفهبن خیاط، ص ۱۴۶؛ ابوالفرج اصفهانى، ص ۱۱۹؛ ابن‌حزم، ص ۲۸۷). در برخى روایات گفته شده است که وى بر سینۀ امام نشست و سر او را از قفا جدا کرد (رجوع کنید به خوارزمى، ج ۲، ص ۴۱ـ۴۲؛ نیز مفید، همانجا؛ ذهبى، حوادث و وفیات ۶۱ـ۸۰، ص ۱۴؛ صفدى، ج ۱۶، ص ۱۸۰؛ بلاذرى، ج ۲، ص ۵۰۰ـ۵۰۱؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۵۳).

پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام و غارت و آتش زدن خیمه‌ها، شمر قصر داشت علی‌بن حسین را که در بستر بیمارى بود به قتل رساند، اما مانع او شدند (رجوع کنید به ابن‌سعد، ج ۵، ص ۲۱۲؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۵۴؛ مفید، ج ۲، ص ۱۱۲ـ۱۱۳).

در یازدهم محرّم ۶۱، ابن‌سعد دستور داد سر ۷۲ تن شهداى کربلا را از تن جدا کنند و به همراه شمر و تنى چند از فرماندهان سپاه به کوفه، نزد ابن‌زیاد ببرند (بلاذرى، ج ۲، ص ۵۰۳؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۵۶). قبیله‌هایى که نبرد کربلا شرکت کرده بودند، براى تقرب به ابن‌زیاد، سرهاى شهدا را بین خود تقسیم نمودند. قبیلۀ هوازن، به رهبرى شمر، بیست سر (بلاذرى، ج ۲، ص ۵۰۴؛ طبرى، ج ۵، ص ۴۶۸) و بنا به نقل ابن‌طاووس (ص ۶۲ـ۶۳)، دوازده سر را به نزد ابن‌زیاد بردند. گفته شده است که شمر پیشاپیش عمربن‌سعد سرهاى شهدا را حرکت می‌داد (دینورى، ص ۲۶۰).

عبیداللّه‌بن زیاد، به فرمان یزیدبن معاویه، اسراى کربلا و سرهاى شهدا را با شمر و همراهانش به سوى یزید در شام فرستاد (طبرى، ج ۵، ص ۴۶۰؛ دینورى، همانجا). شمر نزد یزید سخنان توهین‌آمیزى دربارۀ امام و دیگر شهداى کربلا بیان نمود (رجوع کنید به دینورى، همانجا؛ قس طبرى، ج ۵، ص ۴۵۹ و مفید، ج ۲، ص ۱۱۸، که این سخنان را به زحربن قیس نسبت داده‌اند).

پس از بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام به مدینه، شمر نیز با پایان یافتن مأموریتش به کوفه بازگشت. گفته شده است که او نماز می‌خواند و از خداوند طلب بخشش می‌کرد و در توجیه شرکت در قتل امام حسین می‌گفت که از امراى خود فرمان‌بردارى کرده است (رجوع کنید به ابن‌عساکر، ج ۲۳، ص ۱۸۹؛ ذهبى، میزان، ج ۲، ص ۲۸۰؛ ابن‌حجر عسقلانى، ج ۴، ص ۲۵۹ـ۲۶۰).

در پى قیام مختار ثقفى در سال ۶۶، شمر در جنگ علیه او شرکت کرد اما مختار وى و دیگر امراى اموى را در جنگ جَبّانه السَبیع (از محله‌هاى کوفه) شکست داد (بلاذرى، ج ۶، ص ۵۸ـ۵۹؛ طبرى، ج ۶، ص ۱۸، ۲۹) و شمر از کوفه گریخت. مختار جمعى را به همراه غلام خود (زِربى) در پى او فرستاد.

شمر غلام مختار را کشت (دینورى، ص ۳۰۱ـ۳۰۲؛ بلاذرى، ج ۶، ص ۶۵؛ طبرى، ج ۶، ص ۵۲) و به قریه‌اى به نام ساتیدَما گریخت و از آنجا به قریه‌اى به نام کَلتانیّه (بین شوش و روستاى صَیمره) رفت (طبرى، همانجا) و نامه‌اى براى مُصعَب‌بن زبیر فرستاد که آماده جنگ با مختار بود، اما برخى از سپاهیان مختار، شمر را محاصره کردند و در حالى که یارانش گریخته بودند، او را کشتند و سرش را نزد مختار فرستادند و بدنش را پیش سگان انداختند (بلاذرى، ج ۶، ص ۶۵ـ۶۶؛ طبرى، ج ۶، ص ۵۲ـ۵۳؛ یاقوت حموى، ذیل «کلتانیه»؛ دینورى، ص ۳۰۲، ۳۰۵). مختار نیز سر شمر را براى محمدبن حنفیه فرستاد (دینورى، ص ۳۰۵).

شمر از پدرش روایت کرده و ابواسحاق سبیعى نیز از شمر روایت نموده است، در حالى که، در منابع اهل‌سنّت از شمر با نکوهش یاد شده است و گفته‌اند که او از قاتلان امام حسین بوده و شایستگى براى روایت حدیث ندارد (ذهبى، میزان، ج ۲، ص ۲۸۰؛صفدى، ج ۱۶، ص ۱۸۰؛ابن‌حجر عسقلانى، ج ۴، ص ۲۵۹). صُمَیل‌بن حاتم‌بن شمر، نوادۀ شمر، در اندلس به ریاستى دست یافت (ابن‌حزم، ص ۲۸۷؛نعنعى، ص ۱۲۶).

شمر از جمله انسانهاى ماجراجویى بود که تهور نیز داشت و در حوادث صرفآ سود شخصى خود را دنبال می‌کرد و براى نیل به آن از هیچ عملى روگردان نبود. وى مردى ابرص و زشت‌روى بود (رجوع کنید به جاحظ، ص ۱۲۸ـ۱۲۹؛طبرى، ج ۶، ص ۵۳؛ابن‌خلّکان، ص ۶۸؛
ابن‌عساکر، ج ۲۳، ص ۱۹۰). امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا به شمر گفت: «رسول خدا راست گفت که گویا سگ سیاه و سفیدى را می‌بینم که خون اهل‌بیتم را می‌آشامد» (ابن‌خلّکان؛ابن‌عساکر؛قس جاحظ، همانجاها). در زیارت عاشورا از شمر بالعن و نفرین یاد شده است (رجوع کنید به ابن‌قولویه، ص ۳۲۹).



منابع :

(۱) ابن‌اثیر، علی‌بن محمد، الکامل فی‌التاریخ، بیروت ۱۳۸۵/۱۹۶۵؛
(۲) احمدبن اعثم کوفى، کتاب الفتوح، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
(۳) سبطبن جوزى، تذکرهالخواص، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۴) احمدبن علی‌ابن حجر عسقلانى، لسان‌المیزان، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛
(۵) ابن‌حزم اندلسى، جمهره انساب ‌العرب، چاپ عبدالسلام محمدهارون، بیروت لبنان ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۶) ابن‌خلکان؛
(۷) ابن‌سعد، طبقات (بیروت)؛
(۸) على ابن‌طاووس، اللهوف فى قتلی‌الطفوف، نجف ۱۳۶۹/۱۹۵۰؛
(۹) ابن‌عبدربه، العقدالفرید، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛
(۱۰) ابن‌عساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی‌شیرى، بیروت؛
(۱۱) جعفربن محمدابن قولویه، کامل‌الزیارات، چاپ جواد قیّومى، قم ۱۴۱۷؛
(۱۲) هشام‌بن محمد ابی‌کلبى، مثالب‌العرب، چاپ نجاح‌طائى، لندن، ۱۹۹۸؛
(۱۳) ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبییّن، چاپ سیداحمد صقر، قاهره ۱۳۶۸/۱۹۴۹؛
(۱۴) ابو ابی‌مخفف لوط‌بن یحیى، وقعهالطف، چاپ محمدهادى یوسفى غروى، قم، ۱۳۶۷ش؛
(۱۵) احمدبن یحیى بلاذرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۷ـ۲۰۰۰؛
(۱۶) جاحظ، کتاب البرصان و العرجان، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۱۷) خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفهبن خیاط، چاپ مصطفى نجیب فوّاز و حکمت کشلى فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵؛
(۱۸) ابوحنیفه دینورى، الاخبارالطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰؛
(۱۹) موفق‌بن احمد خوارزمى، مقتل‌الحسین، چاپ محمد سماوى، قم ۱۳۸۱/۱۴۲۳؛
(۲۰) ذهبى، تاریخ‌الاسلام، حوادث و وفیات ۶۱ـ۸۰ه ، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت ۱۴۰۸؛
(۲۱) همو، میزان‌الاعتدال، چاپ علی‌محمد بجاوى، بیروت دارالمعرفه؛
(۲۲) صفدى؛
(۲۳) طبرى، تاریخ، (بیروت)؛
(۲۴) فیروزآبادى، القاموس المحیط؛
(۲۵) محمدبن محمد مفید، الارشاد، قم، ۱۴۱۳؛
(۲۶) نصربن مزاحم منقرى، وقعه صفین، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره ۱۳۸۲؛
(۲۷) عبدالمجید، نعنعى، تاریخ‌الدوله الامویه فى الاندلس، بیروت ۱۹۸۶؛
(۲۸) یاقوت حموى.

دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۵

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=