اصحاب حضرت امیرالمومنین علی(ع)

زندگینامه حُکَیم‌ بن جَبَله (یاران على علیه‌السلام)

 نسب او به قبیله عبدالقیس* می‌رسد و از این‌رو به عبدى شهرت یافته است (صفدى، ج ۱۳، ص ۱۲۸ـ۱۲۹). ابن‌حزم (ص ۲۹۸) نسب کامل او را ذکر کرده است. نام پدرش را جبل نیز گفته‌اند (رجوع کنید به ابن‌قتیبه، ج ۱، ص ۸۹؛ ابن‌ماکولا، ج ۲، ص ۴۸۶). ظاهراً پیامبراکرم را درک کرده است، ولى روایتى که دالّ بر سماع او از پیامبر باشد، موجود نیست (رجوع کنید به ابن‌عبدالبرّ، قسم ۱، ص ۳۶۶). طوسى (ص ۵۷، ۶۱) او و برادرش، اشرف، را در زمره اصحاب على علیه‌السلام آورده است (نیز رجوع کنید به ابن‌عبدربّه، ج ۳، ص ۳۰۹).

هنگامى که عثمان به خلافت رسید (سال ۲۳) و عبداللّه‌بن عامر را به ولایت بصره گماشت، از او خواست تا فردى را به سِند (مرز هند) گسیل دارد و او حکیم را براى این کار برگزید. حکیم مُکران را فتح کرد، ولى نتوانست به سند وارد شود و به بصره بازگشت. ابن‌عامر نیز او را نزد عثمان فرستاد. وقتى عثمان از او درباره آن دیار پرسید، حکیم از شرایط دشوار آنجا شکایت کرد و عثمان دیگر به آنجا حمله نکرد (خلیفهبن خیاط، ص ۱۳۴؛ بلاذرى، ۱۴۱۳، ص ۴۳۲؛ قدامهبن جعفر، ص ۴۱۳ـ ۴۱۴).

طبرى (ج ۴، ص ۳۲۶)، به نقل از سیف‌بن عمر ضبّى، حکیم را دزدى از بنی‌عبدالقیس معرفى کرده است که همراه با لشکریان اسلام به جنگ می‌رفت و هنگام غفلت سربازان، از لشکر بازمی‌ماند و در «بلاد فارس» به آزار و اذیت و غارت اهل ذمه می‌پرداخت تا اینکه مسلمانان و غیرمسلمانان از او به عثمان شکایت بردند و او نیز از عبداللّه‌بن عامر خواست که حکیم و کسان دیگرى چون او را زندانى کند.

بدین ترتیب، حکیم دیگر نتوانست از بصره خارج شود. همچنین بنابر قول طبرى (ج ۴، ص ۳۲۶ـ۳۲۷)، هنگامی‌که عبداللّه‌بن سبا*، معروف به ابن‌سوداء (بنیان‌گذار فرقه سبائیه)، وارد بصره شد، حکیم از جمله کسانى بود که به او پیوست و یاری‌اش نمود تا اینکه عبداللّه‌بن عامر، عبداللّه‌بن سبأ را از بصره اخراج کرد و او نخست به کوفه و سپس به مصر رفت، ولى همچنان با یارانش مکاتبه داشت.

طه‌حسین (ج ۲، ص ۹۰)، محمود ابوریه (ص ۱۵۰ـ۱۵۲) و سیدمرتضى عسکرى (ج ۲، ص ۲۶۳) در اصلِ وجود عبداللّه‌بن سبأ دست‌کم درباره بسیارى از گزارشهاى تاریخى درباره او تردید کرده‌اند. عسکرى (همانجا) او را ساخته و پرداخته سیف‌بن عمر دانسته است (براى آراى رجالیان درباره سیف رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۷۶ـ۷۸).

بعید نیست که داستان دزدى و غارت حکیم را نیز او، براى تخریب شخصیت یاران على علیه‌السلام، جعل کرده باشد. به‌ویژه آنکه، حکیم سرکردگى شورشیان بصره برضد عثمان را برعهده داشت (ابن‌سعد، ج ۳، ص ۷۱؛ طبرى، ج ۴، ص ۳۴۹؛ مفید، ۱۳۷۴ش، ص ۱۳۷).

روز جمعه، عثمان پس از اقامه نماز، بر منبر رفت و خطاب به شورشیان گفت: «اهل مدینه می‌دانند که پیامبر شما را لعن کرده است.» وقتى محمدبن مَسْلَمه خواست این گفته را تصدیق کند، حکیم، براى پیشگیرى از تأیید شدنِ یک روایت جعلى، او را سر جایش نشاند (طبرى، ج ۴، ص ۳۵۳).

پس از آنکه مالک اشتر، که رهبرى کوفیان را عهده‌دار بود، از محاصره خانه عثمان کناره‌گیرى کرد، حکیم‌بن جبله نیز از این کار منصرف شد و فقط ابن‌عدیس و یارانش از مصر به حَصر ادامه دادند (همان، ج ۴، ص ۳۷۸). با این حال، ابن‌حزم (همانجا) حکیم را در شمار قاتلان عثمان ذکر کرده است.

بعد از کشته شدن عثمان در سال ۳۵، حکیم زبیر را که از بیعت با امام على علیه‌السلام خوددارى می‌کرد، به بیعت واداشت (طبرى، ج ۴، ص ۴۳۴ـ۴۳۵)، به گونه‌اى که بعداً زبیر ادعا کرد که دزدى از عبدالقیس شمشیر برگردنش گذاشته و او را به بیعت مجبور کرده (بلاذرى، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج ۲، ص ۱۴۸ـ ۱۴۹؛ طبرى، ج ۴، ص ۴۳۵)، مفید (۱۳۷۴ش، ص ۱۱۱ـ ۱۱۳) این گفته را رد کرده است.

پس از انتصاب عثمان‌بن حنیف* به ولایت بصره، مسئولیت نظامیان بصره نیز به حکیم‌بن جبله واگذار شد (صفدى، ج ۱۳، ص ۱۲۹). در سال ۳۶، پیش از آغاز جنگ جمل*، عایشه و اطرافیانش از مکه به سمت بصره حرکت کردند و در محلى به نام چاه ابوموسى جمع شدند. وقتى خبر به عثمان‌بن حنیف رسید، حکیم خواست به سوى آنان برود، ولى عثمان نپذیرفت (مفید، ۱۳۷۴ش، ص ۲۷۳ـ ۲۷۴).

سپس، عثمان، عمران‌بن حصین و ابوالاسود دؤلى را نزد ایشان فرستاد تا از جنگ منصرفشان سازد ولى سودى نبخشید و عثمان‌بن حنیف فرمان جنگ را صادر کرد (طبرى، ج ۴، ص ۴۶۱ـ۴۶۳؛ مفید، ۱۳۷۴ش، ص ۲۷۴، ۲۷۵). سپس گروهى به فرماندهى حکیم‌بن جبله به آنان حمله کردند و سپاه عایشه به مقبره بنی‌مازن پناه بردند (طبرى، ج ۴، ص ۴۶۶؛ مفید، ۱۳۷۴ش، ص ۲۷۹).

بنابه گفته بلاذرى (۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج ۲، ص ۱۶۱)، وقتى طلحه و زبیر وارد بصره شدند، از مردم براى خون‌خواهى عثمان یارى خواستند و عده‌اى نیز به آنان پیوستند. در این میان، نیروهاى آنان و افراد حکیم درگیر شدند و پس از جدالى سخت، دو طرف خواستار صلح شدند تا اینکه امام على علیه‌السلام به بصره بیاید. بعد از این صلح، طلحه و طرفدارانش شبانه به خانه عثمان‌بن حنیف حمله بردند و نگهبانان بیت‌المال را کشتند و عثمان‌بن حنیف را به طرز فجیعى شکنجه دادند (همان، ج ۲، ص ۱۶۲).

حکیم و جمعى از بنی‌عبدالقیس به کمک عثمان شتافتند (همانجا؛ طبرى، ج ۴، ص ۴۷۰؛ مفید، ۱۳۷۴ش، ص ۲۸۳). در این درگیرى یک پاى حکیم قطع شد و او با همان پاى مجروح جنگید (جاحظ، ص ۳۷۶؛ طبرى، ج ۴، ص ۴۷۱) تا اینکه از فرط خون‌ریزى بیهوش شد و سُمَیم حدّانى سرش را از تنش جدا کرد (مفید، ۱۳۷۴ش، ص ۲۸۳ـ۲۸۴؛ ابن‌عبدالبرّ، قسم ۱، ص ۳۶۷).

به همراه او هفتادتن از بنى عبدالقیس و برادرانش و پسرش و مجاشع‌بن مسعود سلمى، از اصحاب پیامبر، به شهادت رسیدند (بلاذرى، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج ۲، ص ۱۶۳؛ طبرى، ج ۴، ص ۴۷۵). على علیه‌السلام با شنیدن خبر شهادت حکیم‌بن جبله و شکنجه عثمان‌بن حنیف، به همراه دوازده هزار نفر به بصره شتافت و شعرى نیز در مدح حکیم سرود (رجوع کنید به بلاذرى، ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰، ج ۲، ص ۱۶۴ـ۱۶۵) و از او با لقب رجل صالح یاد کرد (مفید، ۱۳۷۱ش، ص ۱۸).



منابع :

(۱) ابن‌حزم، جمهرهانساب‌العرب، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲) ابن‌سعد (بیروت)؛
(۳) ابن‌ عبدالبرّ، الاستیعاب فى معرفه الاصحاب، چاپ على محمد بجاوى، قاهره (۱۳۸۰/ ۱۹۶۰)؛
(۴) ابن ‌عبدربّه، العقدالفرید، ج ۳، چاپ عبدالمجید ترحینى، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛
(۵) ابن‌قتیبه، الامامه و السیاسه، المعروف بتاریخ‌الخلفاء، چاپ على شیرى، قم ۱۳۷۱ش؛
(۶) ابن‌ماکولا، الاکمال فى رفع الارتیاب عن‌المؤتلف و المختلف من الأسماء و الکنى و الأنساب، چاپ عبدالرحمان‌بن یحیى معلمى یمانى، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۱ـ۱۴۰۶/ ۱۹۶۲ـ۱۹۸۶؛
(۷) محمود ابوریه، اضواء علی‌السنه المحمدیه، قاهره ( ۱۹۸۰)؛
(۸) احمدبن یحیى بلاذرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس‌العظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰؛
(۹) همو، کتاب فتوح البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶، چاپ افست فرانکفورت ۱۴۱۳/۱۹۹۲؛
(۱۰) عمروبن بحر جاحظ، کتاب‌البـُرصان و العُرجان و العُمیان و الحُولان، چاپ عبدالسلام محمدهارون، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۱۱) خلیفهبن خیاط، تاریخ خلیفهبن خیاط، روایه بقی‌بن خالد (مخلد)، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛
(۱۲) صفدى؛
(۱۳) طبرى، تاریخ (بیروت)؛
(۱۴) محمدبن حسن طوسى، رجال‌الطوسى، چاپ جواد قیومى اصفهانى، قم ۱۴۱۵؛
(۱۵) طه‌حسین، الفتنهالکبرى، ج ۲، قاهره ( ۱۹۷۵)؛
(۱۶) مرتضى عسکرى، عبداللّه‌بن سباء و اساطیر اخرى، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۱؛
(۱۷) قدامهبن جعفر، الخراج و صناعهالکتابه، چاپ محمد حسین زبیدى، بغداد ۱۹۸۱؛
(۱۸) محمدبن محمد مفید، الجمل والنُصرهلسیدالعتره فى حرب البصره، چاپ على میرشریفى، قم ۱۳۷۴ش؛
(۱۹) همو، الکافئه فى ابطال توبه الخاطئه، چاپ علی‌اکبر زمانی‌نژاد، قم ۱۳۷۱ش.

دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۳ 

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=