ابوبکر احمدبن محمودبن ابیبکر صابونی بخاری، از عالمان پرنفوذ حنفی ماتریدی در قرن ششم.دربارۀ زندگی صابونی، همچون زندگی بسیاری دیگر از عالمان حنفی، اطلاع چندانی وجود ندارد و به رغم اهمیت فراوان وی در نگاه حنفیان، شرح حال نویسان حنفی فقط فهرست آثار، نام یکی از شاگردان، تاریخ درگذشت و محل دفن او را ذکر کردهاند. از تاریخ تولد او اطلاعی نیست. به نوشتۀ زرکلی (ذیلِ «الصابونی، احمد بن محمود»)، ولادت و وفات او در بخارا بوده است.
فخررازی در کتاب مناظرات فخرالدین الرازی فی بلاد ماوراء النهر، از مناظرۀ خود با صابونی در بخارا خبر داده است. طبق این گزارش، صابونی در هنگام حضور فخر رازی در بخارا، به تازگی از سفر مکه بازگشته بود و روی منبر در حضور جمعیتی انبوه، که شمار فراوانی از اهل خراسان و عراق نیز در میان آنان بودند، گفت که در سفر از بخارا تا مکه و در بازگشت ، چشمم به کسی نخورد که شایستۀ نام انسان باشد، زیرا آنان در نهایت دوری از فهم و درک بودند.
این سخن، خراسانیان و عراقیان را آزرده کرد و آنان نزد فخر رازی رفتند و گفتند که وی اهل خراسان و اهل عراق را نادان و کم فهم خوانده است. در این اثنا، صابونی به دیدار فخر رازی رفت و این دو شخصیت برجستۀ اشعری و ماتریدی، دربارۀ رؤیت الهی مناظره کردند، که به شکست صابونی انجامید. پس از چند روز، فخر به دیدار صابونی رفت و با هم بر سر تکوین و مکوّن(یکی از مباحث مهم در کلام ماتریدیه٭ ) مناظره کردند (رجوع کنید به نسفی، ج ۱، ص ۳۰۷ـ۳۰۸)، که بازهم به شکست صابونی انجامید.
برادر صابونی، پس از مناظرۀ دوم، فخر رازی را به خانۀ خود دعوت میکند و در آنجا نیز میان فخر و صابونی مناظرهای درمی گیرد دربارۀ صفت بقاء و اینکه آیا بقا صفتی غیر از اصل وجود امر باقی است یا عین آن. این بار نیز صابونی شکست می خورد و سر انجام، در حضور فخر رازی به عجز خود در علم کلام اعتراف می کند و از وی می خواهد که بیش از این در آشکار ساختن قصورات وی نکوشد(رجوع کنید به فخر رازی، ص ۱۴ـ۲۴).
شرح حالنویس حنفی از استادان صابونی و مدارج تحصیلی او سخنی به میان نیاوردهاند. تنها فخر رازی در پایان گزارش مناظرۀ سوم، از صابونی نقل کرده که گفته است که من کتاب تبصره الادله ابومعین نسفی* را خوانده و بر آن بودم که در تحقیق و تدقیق، چیزی بیش از این کتاب یافته نمیشود (فخر رازی، ص ۲۳). از این سخن میتوان دریافت که یکی از منابع مهم وی، همین کتاب بوده است. بلقاسم الغالی (ص ۳۱) از این سخن صابونی چنین استنباط کرده که وی از شاگردان ابومعین نسفی بوده است.
به نظر میرسد صابونی شاگردان و ارادتمندان بسیاری داشته است؛ از تعبیر خود وی در مقدمۀ البدایه (التمس منی بعض اصحابی …) نیز می توان به این مطلب پیبرد. اما در منابع فقط از یکی از شاگردان او، شمس الائمه محمد بن عبدالستار کردری (متوفی ۶۴۲)، نام برده شده است (قرشی، ج ۱، ص ۳۲۸ و ج۳، ص ۲۲۸ـ۲۳۰؛ ابن قطلوبغا، ص ۲۶۰؛ حاجی خلیفه، ج ۵، ص ۷۴،ذیل« احمد بن محمود» ؛ لکنوی، ص ۴۲؛ طاش کبریزاده، ص ۱۰۳؛ بغدادی، ج۱، ص ۸۷؛ تمیمی داری، ج ۲، ص ۱۰۲؛ کحاله، ج ۱، ص ۳۰۴؛ جلالی، ص ۸۷ـ۸۸، ۹۰ـ۹۱).
رحلت
صابونی در ۱۶ صفر ۵۸۰ در بخارا درگذشت و در مقبرۀ قضات سبعه در همین شهر به خاک سپرده شد( همانجاها).
از گزارش مناظرات فخر رازی میتوان دریافت که صابونی در عصر خود مقام علمی والایی داشته و مهمترین متکلم و اصولی حنفیان در بخارا به شمار میآمده ، چنانکه فخر رازی در معرفی وی نوشته است که در بخارا مردی بود که به وی «نورصابونی» میگفتند و او گمان میکرد متکلم آن قوم و اصولی ایشان است (ص ۱۴). فخر رازی در ماوراء النهر چهار مناظره در مسائل کلامی داشته که سه مناظره از آنها با صابونی بوده و فقط از صابونی نام برده و از بقیۀ متکلمانی که در ماوراء النهر با آنان مناظره داشته ، نام نبرده است.
این دو امر میرساند که صابونی در علم کلام جایگاهی عظیم داشته و از مشاهیر عالمان عصر خود در ماوراء النهر بوده است (البدایه، مقدمۀ فتح¬الله خلیف، ص ۹ـ۱۰). با این حال، رازی در هر سه مناظره، خود را برنده و صابونی را بسیار ضعیف و در سطح پایین علمی معرفی کرده و افزوده که وی تحصیل علم را از نو آغاز کند (فخر رازی، ص ۱۷، ۲۰ ، ۲۴).
اما همان گونه که فتح الله خلیف یادآور شده است، نمیتوان به این بخش از سخنان رازی چندان اعتماد کرد، زیرا وی در گزارش مناظرات خود، دیگران را تحقیر کرده و خود را برتر نشان داده است. در حالی که میدانیم رازی شخصیت برجستهای بوده است، حقیقتاً مشخص نیست که رقیبان وی به آن اندازه که وی آنان را محقر نشان داده است ، ضعیف بوده اند یا خیر(رجوع کنید به البدایه، مقدمۀ فتح¬الله خلیف، ص ۱۰؛ خلیف ، ص ۲۰-۲۱).
ظاهراً مهمترین دانشی که صابونی بر آن تسلط داشته، علم کلام بوده است. اگرچه طبق گزارش فخر رازی (ص ۱۴)، وی متکلم و اصولی بوده است. در اینکه اندیشۀ اصولی وی چگونه بوده و کتابی نیز در این زمینه داشته است یا خیر، سندی در دست نیست، اما در کلام مهارت داشته و در این باره سه کتاب نوشته است( رجوع کنید به ادامۀ مقاله).
صابونی پیرو مکتب کلامی ماتریدیه بوده است. چنانکه در گزارش فخر رازی نیز آمده، وی کتاب تبصره الادله ابومعین نسفی را، که اثری بسیار مهم در کلام ماتریدی است (رجوع کنید به جلالی، ص ۸۲)، خوانده و اندیشه اش مطابق آن کتاب شکل گرفته بوده است. این موضوع که او پیرو مکتب ماتریدیه بوده، در کتاب البدایه وی نمایان است.
اولاً وی این کتاب را، همانند بسیاری دیگر از نویسندگان ماتریدی که پس از ابومعین نسفی ظهور کردهاند، با نظم و ترتیبی شبیه به تبصره الادله نظام داده که در واقع، سبک ویژۀ نویسندگان ماتریدی مذهب است. ثانیاً در بسیاری از جاهای کتاب، از ابومنصور ماتریدی٭ با عباراتی احترامآمیز یاد کرده است( برای نمونه، رجوع کنید به ص۶۶، ۷۵، ۹۵، ۱۰۶). همچنین از ابومنصور ماتریدی با عبارت «رئیس اهل سنت و جماعت» یاد کرده (ص ۶۶)، که نشان دهندۀ پایبندی و ارادت وی به ماتریدی و ماتریدیه است. از همه مهمتر اینکه وی در این کتاب، در موضع گیریهایش با ماتریدیان هم رأی است و واژگان اختصاصی کلامی آنان را به کار برده است (رجوع کنید به البدایه، به ویژه مقدمۀ فتح الله خلیف، ص ۱۵ به بعد).
آثار صابونی عبارت اند از:
المغنی فی الکلام؛
الکفایه فی الهدایه فی اصول الدین؛
و البدایه من الکفایه فی الهدایه فی اصول الدین، که در واقع، تلخیصی از الکفایه است و این تلخیص را خود صابونی، به درخواست برخی اصحابش، انجام داده است (البدایه، ص ۲۹). از این کتاب دو نسخۀ خطی، یکی در آلمان و دیگری دراسپانیا، موجود است. فتح الله خلیف البدایه آن را تصحیح و چاپ کرده است.
منابع :
(۱) ابن قطلوبغا، قاسم، تاج التراجم فی من صنف من الحنفیه، چاپ ابراهیم صالح، بیروت و دمشق ۱۴۱۲؛
(۲) بغدادی، اسماعیل باشا، هدیه العارفین: اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، استانبول ۱۹۵۱؛
(۳) تمیمی داری، تقیالدین، طبقات السنیه فی تراجم الحنفیه، چاپ عبدالفتاح محمد الحلو، ریاض ۱۴۰۳؛
(۴) جلالی، سیدلطفالله، تاریخ و عقاید ماتریدیه، قم ۱۳۸۶؛
(۵) حاجیخلیفه، مصطفی بن عبدالله الرومی الحنفی معروف به ملا کاتب جلبی حاجی خلیفه، کشفالظنون عن اسامی الکتب والفنون، بیروت ۱۴۱۹؛
(۶) زرکلی، خیر الدین، الاعلام، بیروت، چاپ هشتم، ۱۹۸۹؛
(۷) صابونی، احمد بن محمود، البدایه من الکفایه فی الهدایه فی اصول الدین، چاپ دکتر فتح الله خلیف، اسکندریۀ مصر ۱۹۶۹؛
(۸) طاش کبریزاده، احمدبن مصطفی، طبقات الفقهاء، چاپِ حاج احمد نیله، موصل عراق، ۱۹۳۴؛
(۹) الغالی، بلقاسم بن حسن، ابومنصور الماتریدی حیاته و آرائه العقدیه، تونس ۱۹۸۹؛
(۱۰) فخر رازی، مناظرات فخر الدین الرازی فی بلاد ماوراء النهر، چاپِ الدکتور فتح الله خلیف، بیروت ۱۹۶۶؛
(۱۱) قرشی، عبدالقادر، الجواهرالمضیه فی طبقات الحنفیه، چاپ الدکتور عبدالفتاح محمد الحلو، ریاض، چاپ دوم،۱۴۱۳؛
(۱۲) کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت ۱۴۱۴؛
(۱۳) لکنوی، محمد عبدالحی ، الفوائدالبهیه فی تراجم الحنفیه (به ضمیمه التعلیقات السنیه علی الفوائد البهیه)، چاپ محمد بدرالدین النعسانی، بیروت، [بیتا]؛
(۱۴) نسفی، ابومعین میمون بن محمد، تبصره الأدله فی اصول الدین علی طریقه الامام ابیمنصور الماتریدی، چاپِ کلود سلامه، دمشق ۱۹۹۰؛
(۱۵) Khuleif, Fathullah, A Study on Fakhr al-Din al-Razi and His Controversies in Transoxiana, Dar El-Machreq Editeurs, Beyrouth 1966.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۶