وى از اهل بصره بود. سفیان ثورى- رضى اللّه عنه- از وى مسائل مىپرسید و به وى مىرفت و به موعظت و دعاى وى رغبت مى نمود.
روزى سفیان بر وى درآمد و دست برآورد و گفت: «اللّهم إنّی أسألک السّلامه!» رابعهبگریست. سفیان پرسید که: «چه مىگریاند ترا؟» گفت: «تو مرا به معرض گریه درآوردى.» سفیان گفت: «چون؟» گفت: «ندانستهاى که سلامت از دنیا در ترک او است، و تو به آن آلوده اى؟»
رابعه گفته است که: «هر چیزى را ثمرهاى است، و ثمره معرفت روى به خداى- تعالى- آوردن است.»
و هم وى گفته: «أستغفر اللّه من قلّه صدقى فى أستغفر اللّه.»
سفیان از وى پرسید که: «بهترین چیزى که بنده به آن به خداى- تعالى- تقرّب جوید کدام است؟» گفت: «آن که بداند که بنده از دنیا و آخرت غیر وى را دوست نمىدارد.»
روزى سفیان در پیش وى گفت: «وا حزناه!» گفت: «دروغ مگوى! اگر تو محزون بودى ترا زندگانى خوشگوار نبودى.»
و هم وى گفته: «اندوه من از آن نیست که اندوهگینم. اندوه من از آن است که اندوهگین نیستم.»[۱]
[۱] عبد الرحمن جامى، نفحات الأنس، ۱جلد، مطبعه لیسى – کلکته، ۱۸۵۸٫
خطا: فرم تماس پیدا نشد.