تذكره الأولياء ونفحات الانسعرفای قرن پنجمعرفای قرن ششم

۴۳۶- شیخ احمد غزّالى، قدّس اللّه تعالى سرّه‏(نفحات الأنس)

وى از اصحاب شیخ ابو بکر نسّاج است. تصنیفات و تألیفات معتبر و رسایل بى‏ نظیردارد، و یکى از آنها رساله سوانح است که لمعات شیخ فخر الدّین عراقى بر سنن آن واقع است. چنانکه در دیباچه لمعات مى‏ گوید: «امّا بعد، این کلمه‏اى چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح زبان وقت املا کرد.»

و یکى از فصول سوانح این است: «معشوق به همه حال خود معشوق است، پس استغنا صفت اوست. و عاشق به همه حال خود عاشق است، پس افتقار صفت اوست. عاشق را همیشه معشوق درباید، پس افتقار همیشه صفت اوست. و معشوق را هیچ چیز درنمى‏باید که خود را دارد، لاجرم صفت او استغناء باشد.

همواره تو دل ربوده‏اى معذورى‏ غم هیچ نیازموده‏اى معذورى‏
من بى‏تو هزار شب به خون در بودم‏ تو بى‏تو شبى نبوده‏اى معذورى‏

» روزى در مجلس وعظ وى قارى این آیت خواند که: «یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا (۵۳/ زمر).» وى گفت: «شرّفهم بیاء الإضافه إلى نفسه، بقوله یا عبادى.» ثمّ أنشد:

و هان علىّ اللّوم فی جنب حبّها و قول الأعادی انّه لخلیع‏
أصمّ إذا نودیت باسمی، و إنّنی‏ إذا قیل لی «یا عبدها» لسمیع‏

روزى کسى از وى حال برادرش حجّه الاسلام پرسید که: «وى کجاست؟»

گفت:«وى در خون است.» سایل وى را طلب کرد در مسجد یافت، از قول شیخ احمد تعجّب نمود و قصّه را با حجّه الاسلام بگفت. گفت: «راست گفت. من در مسأله‏اى از مسائل مستحاضه فکر مى‏کردم.»

یکى از صوفیان از قزوین به طوس رسید. بر حجّه الاسلام درآمد. وى را از حال برادر خود شیخ احمد پرسید، آنچه مى‏دانست گفت. گفت: «با تو از کلام وى هیچ هست؟» گفت:

«آرى.» جزوى داشت پیش آورد، در آن تأمّل کرد و گفت: «سبحان اللّه! ما طلب کردیم و احمد

یافت!»

گویند وقتى که محتضر بود، چهارپایان وى گشاده شدند و رم کردند. پیش وى گفتند، یا به فراست دانست. گفت: «چون ما فرود آمدیم، هر که خواهد گو سوار شو!»

در سنه سبع عشر و خمسمائه از دنیا رفته، و قبر وى در قزوین است.

نفحات الأنس، ۱جلد//عبد الرحمن جامى

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=