حکایت علمای معاصر

نماز باران آقاى خوانسارى

یکى از حوادث مهم که از آثار شهودى آقاى خوانسارى از نگاه دینى ، نماز بارانى است که او آن را اقامه نمود تا تجلى دعا و نماز را در زندگى به گونه اى ملموس آشکار کند. در شهریور ۱۳۲۰ که متفقین در ایران به طور انبوه حضور یافتند. در آن موقع موجى از قحطى و نابسامانى در کشور به راه افتاد. قسمتى از سپاه متفقین در منطقه خاکفرج قم استقرار یافت و بعد از مدتى کنترل شهر در دست آنان قرار گرفت . اشغال هنوز ادامه داشت که زمینهاى مساعد و وسیع شهر قم – که به صورت دیم کشت مى شد – با گذشت دو ماه بهارى از سال ۱۳۲۳ هنوز تشنه بودند. با بروز این خشکسالى موقعیت غذایى مردم بحرانى شد. اهالى قم ، چاره در خواندن نماز باران دیدند. آنان به جستجوى امامى برآمدند تا آنها را به ساحل اجابت رساند و با خلوص و صفایش خواستن را معنى بخشید. مردم راهى خانه هاى آقایان صدر، حجت و خوانسارى شدند. آقایان صدر و حجت در پاسخ مردم گفتند اگر شما وظیفه هاى شرعى خود را بجا آورید، آسمان و زمین دستهایشان بر شما گشوده خواهد بود.

اما آقاى خوانسارى نتوانست جواب نه بگوید و مردم هم گمان بردند او موافق با خواندن نماز باران است . به همین علت اطلاعیه هایى در سطح شهر نصب گردید که آقاى خوانسارى در روز جمعه نماز استسقا خواهد خواند. گروهى ایشان را از پایان بد کار بیم دادند اما او گفت حالا که چنین شده ، خواندن این نماز بر من تکلیفى است و هر چه صلاح باشد همان واقع خواهد شد. با نزدیک شدن لحظه موعود بهائیان شهر، متفقین را به انگیزه هاى این حرکت بدبین نمودند تا جایى که این نیروها در پوششى دفاعى رفتند. در روز موعود، جمعیت از گوشه و کنار شهر روانه شدند تا به صحراى خاکفرج که در نیم کیلومترى شهر قرار داشت و مصلاى آن محسوب مى شد بروند. آیه الله خوانسارى هم با طماءنینه و آرامش مخصوص و در حالى که پاها را برهنه کرده و تحت الحنک انداخته بود با عده اى از همراهان به سمت آن نقطه حرکت نمودند. جمعیت افزون بر بیست هزار نفر بود و ۳/۲ ساکنان شهر را در بر مى گرفت .

با عبور آرام مردم از کنار پادگان ، شائبه هاى تردید زدوده شد و توطئه بهائیان بى اثر ماند. آن روز نماز خوانده شد اما اثرى از اجابت دیده نشد. آیه الله خوانسارى که بارها عطوفت و مهربانى پایان ناپذیر خدا را با همه وجود خود درک کرده بود، بخوبى مى دانست که خواستن را با اصرار معنا بخشد. چه آنکه اگر خواهش باشد اجابت حتمى است . او بعد از پایان درس و بحث از شاگردانش خواست که تا همپاى او باز به کوى خواهش روند و نماز بارانى دیگر بخوانند. این بار نماز در باغهاى پشت قبرستان نوبپاگشت . غروب یکشنبه فرا رسید و آسمان بى تکه ابرى سرخ ‌گونگى خورشید را به نظاره نشست . گزارش هواشناسان غربى که در پادگان خاکفرج بودند گویاى این بود که بارشى روى نخواهد داد.

دین ناباوران زبان تمسخر گشودند. استاد رسولى در خاطره خود مى گوید: ((آن روز گذشت و ما مطابق معمول به نماز جماعت آیه الله خوانسارى در مدرسه فیضیه رفتیم . اکنون یادم نیست که به چه مناسبتى شبها در مدرسه فیضیه بعد از نماز جلسه روضه خوانى و سخنرانى بود. مرحوم حاج محمد تقى اشرافى به منبر رفت و هنوز اوایل سخنرانى ایشان بود که باران شروع شد… آن شب باران مفصلى آمد.))

این باران چنان گسترده و بى امان بود که تا آن وقت چنین بارشى را کسى سراغ نداشت . بى سیم هاى پادگان خاکفرج به کار افتاد و خبر این حادثه شگفت به جهان مخابره شد و در مدتى کوتاه پس از تاءیید آن از طرف مقامهاى رسمى لندن و آمریکا، از طریق رادیو انعکاس جهانى یافت .

گلشن ابرا ج۲//جمعی ازپژوهشگران حوزه علمیه قم

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=