«على ابن حسین حسنى-خداوند از گناه ایشان درگذرد-گوید: پس از حمد خداوند و سلام و درود بر پیامبر برگزیده او و خاندان پاکش، به هنگام جوانى به شعر علاقمند بودم و، ابیاتى زیبا از آن را حفظ مىکردم؛ شیفته نکات دقیق و زیباى شعرا بودم و با وجود دورى ایشان از دنیاى کتاب و گمراهى ایشان از راه صحیح، به آنچه در گفتههاى ایشان از پندهاى باارزش و معانى زیبا و مفاهیم دقیق و ذوقى یافت مىشد توجه مىنمودم؛ این نبود مگر به خاطر حالت خاصى که شاعر در بیرون آوردن معانى زیبا از امور، بدان دچار مىگردد.
البته سخن منظوم بالاتر از نثر است، مشروط بر اینکه در آن پندى و حکمتى باشد. و حکمت و پند براى ادیب بالاتر از همه چیز است اگرچه نثر باشد. نفس آدمى، به خاطر تعلق آن به جهانى دیگر و عوالمى غیر از عوالم مادى، همچنین به خاطر تعلق به عوالم فلکى و حرکتهاى کروى، همواره بیش از هر چیزى تحت تاثیر کلام منظوم و آهنگین قرار مىگیرد؛ و این به علت آن است که حقیقت و واقعیت ترانهها از هیئت کروى شکل عالم پیروى مىکنند. و چون محتمل است افراد ناآگاه از این آهنگها در زمینههائى سواى حالت شرعى و مطلوب آنها استفاده نمایند، شرع مقدس دستهاى از اشعار را که محتمل است براى نادانان وسیله قرار گیرند و از هدف مقدس سرودن شعر منحرف گردند منع نموده است.
کلام شاعرانه و شعر سخنى است سواى سخن منظوم، که گاهى ممکن است نثر باشد؛ و مراد از منظوم سخنى است که نهى نشده باشد، چرا که ممکن است حکمت و پندى در بر داشته باشد. بنابراین، آن دو، نه از نظر لفظ و نه از نظر حقیقت، لازم و ملزوم یکدیگر نیستند.
چنین نتیجه مىگیریم: شعرى که در آن پند و حکمتى باشد نکوهیده نباشد، و نثر را فضیلتى نباشد اگر که خالى از حکمت و پندى باشد؛ پس چه نیکوست سخن منظومى که در آن حکمت و دانش و راهنمایى و موعظه و دیگر مسائل مجاز، که شرع آن را منع
نکرده است، باشد. هنگامى که بدین معانى دست یافتم و در من میلى جدى براى رسیدن به آن هدف پدید آمد، اجازه درک این معنى به من داده شد؛ من نیز به سلیقه و ذوق خود البته در روزهاى فراغت و فترت و زمانى که قلب به مجاز مىپردازد، اجازه دادم که به شعر و نثر بپردازد.
البته وقت من، مانند آب شدن یخ به هنگام تابش آفتاب پیش از ظهر یا چون گم شدن و متلاشى شدن دود در آسمان، ضایع مىگشت. . . پس بىتقصیرم که هرآینه برههاى از وقتم را منحصرا صرف آن کنم، تا شاید آنان که پس از من بر آن آگاهى مىیابند، به هنگام فقر و نبود یاران وفا و صمیمیت، مرا مورد شفقت قرار داده عنایتى بنمایند. و الله نعم الوکیل.
على بن الحسین الطباطبایى
٢۵/١١/١٣٢۵ ه
ایت الحق//محمدحسن قاضی