میرزاى قمى – نویسنده کتاب قوانین – مى گوید: من با علامه بحرالعلوم در درس آقا وحید بهبهانى هم مباحثه بودم اغلب من براى او بحث را تقریر مى کردم تا اینکه به ایران آمدم و کم کم شهرت علمى سید بحرالعلوم به همه جا رسید و من تعجب مى کردم تا زمانى که خدا توفیق عنایت فرمود که براى زیارت عتبات موفق بشوم وقتى به نجف اشرف وارد شدم سید را ملاقات کردم مساله اى عنوان شد دیدم سید بحرالعلوم دریاى مواج و عمیقى از دانشهاست پرسیدم : آقا ما که با هم بودیم شما این مرتبه را نداشتید و از من استفاده مى کردید حال شما را مانند دریا مى بینم.سید فرمود: میرزا این از اسرار است که به تو مى گویم تا من زنده ام به کسى نگو و کتمان بدار من قبول کردم آنگاه فرمود: چگونه این طور نباشم و حال آنکه آقایم (حجه بن الحسن عج ) مرا شبى در مسجد کوفه به سینه مبارک خود چسباند .
گلشن ابرار ج۱//جمعی از پژهشگران حوزه علمیه قم