یک بار، شب عید غدیر در خدمتشان بودیم. طلبههاى زیادى حاضر بودند. یکى گفت: فردا به حساب عید غدیر مىآییم اینجا و کباب مىخوریم. یکى دیگر از آقایان که از سادات بود گفت: خشکه اش را به ما بدهید قبول داریم، و ما مى دانستیم ایشان پولى براى این کارها ندارد. از این جهت دیدم آقا سرخ شد و خیلى ناراحت شد، ولى یک مرتبه دست برد و یک پولى به آن آقا سید محترم داد،
تا بین طلاب تقسیم کند و به هر کدام پنجاه تومان بدهد. سید هم گفت: من اول پنجاه تومان خودم را برمى دارم؛ چون مى دانم آقا غیر از این، پولى ندارد. اول پول خودش را برداشت، بعد شروع کرد به تقسیم کردن. جالب این بود که پول به تمام افراد حاضر رسید و به اندازه حاضرین در آنجا بود. بعدا مسأله را از ایشان پرسیدم، فرمود: گاهى پولهایى مستقیما از حضرت رضا (علیه السلام) به دستمان مى رسد.
|