آقا سید هاشم حداد(نعل بند)حکایات عرفای برجسته

سالک به جائى مى ‏رسد که میان او و خاطرات همچون سدّ سکندر کشیده مى ‏شود

میفرمودند: اگر نفى خواطر براى سالک خوب صورت گیرد، بالاخره وى را به عالم نیستى میرساند که هستى محض است، بطورى که دیگر نه تنها خاطره‏اى بر او وارد نمى ‏شود بلکه ممکن نیست وارد شود. و چنان در عالم توحید مستغرق میگردد که مجال نزول به کثرات را پیدا نمى ‏کند و خطره‏اى بر او نمى ‏گذرد؛ تو گوئى میان او و میان خواطر سدّ سکندر کشیده ‏اند که به ‏هیچ‏وجه قابل شکاف و رخنه و ثلمه نمى ‏باشد.

در این حال است که خاطرات با اجازه وى و با اذن نفسانى وى وارد مى‏شوند. یعنى اگر اجازه دهد خاطره‏اى بر ذهنش عبور مى‏ کند، و إلّا فَلا.

و بنابراین، حال سالک در این حال با حال پیشین او کاملًا در دو جهت متعاکس قرار میگیرند. در وهله اوّل خواطر بدون اذن و رخصت او هجوم مى ‏نمودند و زوایاى قلب را تصرّف میکردند و بقول ما کودتائى در دل او حاصل مى‏شد که باید سالک با رنج و تعب مدّتها زحمت بکشد تا بتواند حضور قلب‏پیدا کند و خواطر را بالمرّه دفع نماید؛ و لیکن در این وهله سالک پیوسته با خدا و در حرم خداست و خاطره‏اى حقّ ورود ندارد. ممکن است روزها و ماه‏ها بگذرد و خاطره‏اى بر ذهنش مرور ننماید مگر خاطرات نیک و بدون ضرر که لازمه زندگى و معیشت است، مثل لزوم آب آشامیدن در موقع عطش و پاسخ سلام دادن در موقع سلام کردن و أمثال ذلک.

اینجاست که فرق میان سالک راستین و مدّعیان سلوک واضح مى ‏شود؛ و مرد وارد در حرم از شخص مدّعى ورود جدا میگردد؛ و آنکه به حقیقت عبادت و عبودیّت پیوسته است با آنکه از روى تصنّع و خودساختگى بدون ادراک لذّت عبادت، خود را عابد و زاهد مى ‏شمرد و به قیام و قعود و رکوع و سجود اشتغال مى ‏ورزد، متمایز مى ‏شود .

روح مجرد//علامه محمد حسین طهرانی

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=