آخوند ملاحسینقلی درگزینیِ نجفی، معروف به ملاحسینقلی همدانی، در ۱۲۳۹ در قریۀ شَوِند از قرای درگزینِ همدان به دنیا آمد. نسبت وی به جابر انصاری، از صحابۀ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، میرسد (مدرس تبریزی، ج۶، ص۳۷۶؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۳۷۳ق، ج۱، ص۶۷۴ و پاورقی ۱).
رمضان، پدر ملا حسینقلی، چوپان بود و میخواست فرزندش درس بخواند، ازاین رو او را برای تحصیل علوم دینی به تهران فرستاد. حسینقلی در تهران درسهای مقدماتی، سطوح فقه و اصول را فراگرفت و سپس در درسهای خارج فقه و اصول عالمان تهران، بخصوص حلقۀ درس شیخ عبدالحسین طهرانی (متوفی۱۲۸۶) مشهور به شیخ العراقین، شرکت کرد.
وی برای شرکت در درس فلسفۀ ملاهادی سبزواری به سبزوار رفت و پس از مدتی اقامت در آنجا،عازم نجف شد. در نجف از درس فقه و اصول شیخ مرتضی انصاری بهرهمند شد و از طریق وی بود که به درس اخلاق سیدعلی شوشتری* راه یافت و در سلک شاگردان او درآمد (آقابزرگ طهرانی، همان، ص۶۷۴ـ۶۷۵؛ معلم حبیبآبادی، ج۴،ص۱۰۸۷؛ صدوقی سها، ص۲۰۹؛ قس معلم حبیب آبادی، همانجا، که نوشته است وی علوم مقدماتی را درشوند آموخت).
او پس از رحلت شیخ انصاری، میخواست دروس فقه و اصول استاد خود، انصاری، را تدریس کند، اما به توصیۀ سید شوشتری از این کارخودداری کرد و به تربیت و تعلیم اخلاقی شاگردان مستعد پرداخت و پس از رحلت سید شوشتری، علاوه بر تدریس فقه و اصول، در منزلش درس اخلاق برگزار کرد (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، همان، ص۶۷۵؛ حسینی طهرانی، ۱۳۸۹ش، ص۱۲۲ـ۱۲۳؛ حسنزاده آملی، ص۵۹۲).
شیوۀ سلوک و تعلیم و تربیت همدانی مطابق با شیوۀ سلوک سیدعلی شوشتری بود و گفته شده است که مشایخ سلوکی او از طریق سیدعلی شوشتری به محمدرضا دزفولی و از طریق او به سید صدرالدین دزفولی و از او به محمد بید آبادی و از او به سید قطبالدین نیریزی*، از مشایخ سلسلۀ ذهبیه*، میرسد (صدوقی سها، ص۲۱۳).
همچنین گفته اند سیدمهدی بحرالعلوم که در بعضی منابع او را، از طریق نورعلیشاه، به سلسلۀ نعمتاللهیه منتسب دانستهاند از مشایخ طریقتی ملاحسینقلی بوده است (رجوع کنید به معصوم علیشاه، ج۳، ص۱۹۹ـ۲۰۰؛ بلاغی، ص۱۲؛ صدوقی سها، ص۲۱۲)، اما برخی (رجوع کنید به حسینی طهرانی، ۱۴۱۸ق، ج۱، ۱۹۱ـ۱۹۲، پانویس۱؛ حسنزاده آملی، ص۵۹۱) ارتباط حسینقلی را با سلاسل صوفیه مردود دانسته و شیوۀ سلوک او را از طریق شوشتری به شخصی ناشناس، به نام ملاقلی جولا، رسانده اند که ناگهان به زندگی شوشتری وارد شد و وی را متحول کرد و معلوم نیست که استادان این شخص چه کسانی بودهاند (نیز رجوع کنید به معصوم علیشاه، ج۳، ص۴۶۶).
البته برخی نکات مشترک میان شیوۀ سلوک وی با شیوۀ سلوک اهل تصوف وجود دارد، اما خود وی در یکی از نامههایش بر نادرستی روش صوفیان تأکید کرده و سخنان آنان را از قبیل «خرافات ذوقیه» دانسته است (تائب تبریزی، ص۱۹۰ـ۱۹۱). به علاوه، وی و شاگردانش از تدریس کتابهای اهل تصوف، همچون فصوص و فتوحات و مصباحالانس، خودداری میکردند، هر چند در تقریر مباحث توحید و نبودت و ولایت،عبارتهای آنان شبیه به عبارات همان کتابها بود(رجوع کنید به آشتیانی، ص۱۳۸ـ۱۳۰؛ برای نمونههایی از این شباهتها رجوع کنید به ملکی تبریزی، ص۲۳۴ـ۲۴۸).
شاید به همین سبب بود که وی را در زمان حیاتش به صوفی بودن متهم کردند و حتی گروهی برضد وی به فاضل شربیانی (متوفی ۱۳۲۲)، مرجع مطلق وقت، عریضه نوشتند و از روش عرفانی او انتقاد کردند و او را صوفی خواندند، اما شربیانی در پاسخ نوشت: «کاش خدا من را هم مثل آخوند، صوفی قرار بدهد» و با این سخنِ شریبانی، دسیسهها فرونشست (رجوع کنید به حسینی طهرانی، ۱۴۲۹، ص۳۲۳ـ۳۲۳).
ملاحسینقلی همدانی شاگردان بسیاری تربیت کرد. کثرت این شاگردان که گفته شده حدود سیصد تن بوده است از یک سو نشاندهندۀ شهرت او و از سوی دیگر نشاندهندۀ وسعت تأثیر شیوۀ سلوک وی در نجف آن روزگاراست.
برخی از مهمترین شاگردان مکتب وی عبارت ند از:
شیخ محمدبن محمد بهادری (متوفی ۱۳۲۵)؛
سیداحمد کربلائی*؛
آقا رضا تبریزی (متوفی ۱۳۲۱)؛
سید کمال مشهور به میرزا آقا دولتآبادی (متوفی ۱۳۲۸)،
شاعر مشهور؛سید محمدسعید حبوبی نجفی (متوفی ۱۳۳۳ق)؛
شیخ موسی شراره عاملی (متوفی ۱۳۰۴)؛
سیدحسن صدرالدین عاملی کاظمی (متوفی ۱۳۵۴)؛
سیدمهدی حکیم نجفی (متوفی ۱۳۱۲)؛
شیخ باقر قاموسی نجفی (متوفی ۱۳۵۳)؛
سید عبدالغفار مازندرانی (متوفی ۱۳۵۶)؛
شیخ محمدباقر نجمآبادی (متوفی ۱۳۵۳)؛
سیدعلی همدانی (متوفی ۱۳۷۹)؛
میرزا باقر قاضی طباطبایی*؛
میرزا جوادملکی تبریزی*؛
سیدمحسنامین عاملی (۱۳۷۱)؛
شیخ محمدباقر بهاری همدانی (۱۳۳۳)؛
میرزا محمدحسین نائینی (۱۳۵۵)؛
آخوند ملامحمد کاظم خراسانی (۱۳۲۹)؛
سید شمسالدین محمود مرعشی نجفی (۱۳۳۸)؛
سید محمود طالقانی نجفی؛
سید أبوالقاسم اصفهانی، داماد ملاحسین قلی همدانی؛
و شیخ علی (متوفی ۱۳۵۹)، فررزند ملاحسین قلی همدانی (آقابزرگ طهرانی، همان، ص۶۷۷ـ۶۷۸؛ امین، ج۶، ص۱۳۶؛ قائم مقامی، ص۴۵ـ۴۷؛ برای اطلاع از شرح احوال شاگردان وی رجوع کنید به قائم مقامی، همانجا؛ صدوقی سها، ص۲۱۹ـ۲۳۱).
ملاحسینقلی همدانی نقطۀ عطفی در تاریخ رویکرد معنوی و عرفانی در حوزههای علمیه بود. بدون شک درک محضر حکیم سبزواری ، و تبحرش در فقه پس از بهرهمندی از محضر شیخ انصاری، تأثیری بسزا درتعمیق معارف سید علی شوشتری داشته است. او با تسلط برمعارف عقلی و فقاهت، راه استادش (شوشتری) را چنان گسترش داد که پس از او نوعی مکتب تربیتی در نجف شکل گرفت (رجوع کنید به عرفان، حوزۀ نجف*).
شیوۀ سلوک
ملاحسینقلی مبتنی بر معرفت نفس، التزام به مراقبه و اهتمام ورزیدن در مراتب چهارگانۀ آن است (حسینی طهرانی، ۱۳۸۹، ص۱۱۹ـ۱۲۰، ۱۲۳).
بدین ترتیب که در اولین مرحله، سالک باید واجبات شرعی را به جا آورد و از محرّمات بپرهیزد. وی بر این موضوع چندان تأکید داشت که میتوان شاخصترین مؤلفۀ سلوکی وی را حفظ حدود شریعت دانست. از میان چند نامهای که از او در تذکرهالمتقین آمده است، این رویکرد به وضوح دریافت می شود. وی التزام به شرع را در تمام لحظات، تنها راه قرب به حق میدانست و معتقد بود که محبت الهی با ارتکاب به معاصی جمع شدنی نیست و اول و آخر و ظاهر و باطن دین همان ترک معصیت است (تائب تبریزی، ص۱۹۰ـ۱۹۱، ۱۹۳ـ۱۹۴، ۲۰۹).
وی در دومین مرحله به سالک توصیه میکند که هرکاری را تنها برای رضای خدا انجام دهد تا این حالت در او ملکه شود.
در مرحلۀ سوم باید خدا را پیوسته ناظر برخود بداند
و در مرحلۀ چهارم برای آنکه خداوند را حاضر و ناظر در هر لحظه بداند و هر چه غیر حق است را از ذهن دور کند، باید به نفی خواطر بپردازد. از روشهای نفی خواطر در مکتب تربیتی ملاحسینقلی، ذکر، تلاوت قرآن، عبادت، توسل به معصومین علیهمالاسلام، و البته بهترین و سریعترین روش نفی خواطر، توجه به نفس است، بدین معنا که سالک در شبانه روز نیم ساعت یا بیشتر به نفس و به ارتباط آن با حق توجه کند تا به تدریج خواطر از آن نفی و معرفت نفس حاصل شود.
بر اثر اهتمام به مراقبه و توجه به نفس،
چهار عالم برسالک منکشف میگردد:
توحید افعال، که در آن سالک در مییابد منشأ همۀ افعال در جهانِ خارج، خداست؛
توحید صفات، که در آن سالک هرگونه علم و قدرت و حیات و سمع و بصررا در موجودات، وابسته به حق ادراک میکند؛
توحید اسماء، که در این مرحله سالک درمییابد هر موجودی به قدر سعۀ وجود خویش از خداوند عالم، قادر، حی، سمیع و بصیر بهره برده است؛
و آخرین مرحله، توحید ذات است که وصف ناشدنی است و تنها میتوان گفت که در این مرحله، سالک هستی خود را گم میکند و در ذات حق فانی میگردد (رجوع کنید به تائب تبریزی، ص۱۹۱، ۲۰۹ـ۲۱۲؛ حسینی طهرانی، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۹ـ۱۲۱، ۱۲۳ـ۱۲۶).
رحلت
ملاحسینقلی در سفر زیارتی به کربلا در ۲۸ شعبان ۱۳۱۱ درگذشت و وی را در ایوان حجرۀ چهارم از صحن شریف دفن کردند (مدرس تبریزی، همانجا؛ آقابزرگ طهرانی، همان، ص۶۷۷؛ معلم حبیبآبادی، ج۴، ص۱۰۸۸). از او کرامات بسیار نقل شده است (صدوقی سها، ص۲۲۷ـ۲۱۶) و دربارۀ حالات او نوشتهاند که دائماً در مراقبه به سر میبرده، به طوری که حکایت شده است گاه در خلال درس از بیم آنکه مبادا غفلتی پیش آمده باشد و سخنی برای رضای خداوند نگفته باشد، سکوت می کرده است (قمی، ص۱۴۸).
شیخ آقابزرگ طهرانی که دو سال پس از رحلت ملاحسینقلی همدانی وارد عراق شد او را بر روش و طریقۀ سید ابنطاووس دانسته است. به عقیدۀ وی، ملاحسینقلی بر بیشتر علمای طبقۀ بعد از خود حق دارد و شاگردان او ستارگان زینت بخش آسمان علم و فضلیتاند. وی از اینکه محضر او را درک نکرده تأسف خورده و خوشحال بوده که شاگردان او را درک کرده است.
به نظر او، شاگردان آخوند، علم را با عمل آمیختهاند (آقابزرگ طهرانی، همان، ص۶۷۵). سید محسنامین (همانجا) نیز دربارۀ ملاحسینقلی نوشته است که در میان معاصرانش برای او، در علم اخلاق و تهذیب نفوس، نظیری یافت نمیشود.
چون بیشترین تلاش همدانی در تعلیم و تربیت شاگردان بوده، فرصتی برای تألیف به دست نیاورده و بیشتر آثارش تقریرات او به قلم شاگردانش است.
برخی از آثار وی عبارت اند از:
تقریرات دروس فقه و اصول شیخ انصاری که به قلم خود اوست
تقریرات درس آقا سیدعلی شوشتری، که وقف حسینیۀ شوشتریهای نجف شده است؛
سه جلد تقریرات درس فقه او، شامل صلاه المسافر، الخلل،و القضاء و الشهادات، که شاگردانش آنها را فراهم آوردهاند؛
تقریرات درس فقه او در مبحث رهن، که یکی از شاگردانش آن را نوشته و در کتابخانۀ محدّث نوری موجود است؛
امالی وی،در موضوع اخلاق،
که بعضی از شاگردانش آن را جمع آوری نمودهاند؛ مکاتبات و دستورالعملها، که میرزا اسماعیل تبریزی (تائب) آنها را همراه با بعضی دستورالعملها و مکاتبات احمد کربلائی و محمد بهاری و محمدبید آبادی جمعآوری کرده و در پایان کتاب تذکرهالمتقین در ۱۳۲۹ به چاپ رسانده است (آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ۱۴۰۳، ج۴، ص۴۶، ۳۷۲؛ امین، همانجا؛ قائم مقامی، ص۴۷؛ برای اطلاع بیشتر دربارۀ مکاتبات و دستورالعملهای تربیتی ملاحسینقلی همدانی رجوع کنید به تائب تبریزی، ص۱۹۰ـ۲۱۲).
منابع :
(۱) آقابزرگ طهرانی؛
(۲) همو، طبقات اعلامالشیعه، ج۱، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، نجف ۱۳۷۳/۱۹۵۴م؛
(۳)حسن حسنزاده آملی، هزار و یک نکته، تهران [بیتا.]؛
(۴)سید جلالالدین آشتیانی، در حکمت و معرفت مجموعه مقالهها و مصاحبهای حکمی معرفتی، چاپ حسن جمشیدی، تهران ۱۳۸۵ش؛
(۵)سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج۶، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م؛
(۶)عبدالحجه بلاغی، مقالات الحنفاء فی مقامات شمسالعرفاء یا زندگانی شمسالعرفاء، تهران ۱۳۷۱ق؛
(۷) اسماعیلبن حسین تائب تبریزی، رهنمودهای پرواپیشگان تذکره المتقین در آداب سیر و سلوک، چاپ انتشارات نهاوندی، قم ۱۳۸۶ش؛
(۸)سید محمدحسین حسینی طهرانی، اللّهشناسی، ج اول، مشهد ۱۴۱۸ق؛
(۹)همو، رساله لباللباب به ضمیمه مصاحبات علامه سید محمدحسین طباطبائی، چاپ سیدهادی خسروشاهی، قم ۱۳۸۹ش؛
(۱۰)همو، مهر تابان یادنامه و مصاحبات تلمیذ و علامه عالم ربانی سیدمحمد حسین طباطبائی تبریزی، مشهد ۱۴۲۹ق؛
(۱۱)منوچهر صدوقی سها، تحریر ثانی تاریخ حکما و عرفای متأخر، تهران ۱۳۸۱ش؛
(۱۲)سیدعباس قائم مقامی، «دو سالک عارف»، کیهان اندیشه نشریه موسسه کیهان در قم، ش پانزدهم، آذر و دی ۱۳۶۶ش؛
(۱۳)عباس قمی، فوائد الرضویه فی احوال علماالمذهب الجعفریه، ]بیجا[ [بیتا]؛
(۱۴)محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانه الادب، ج ۵ و ۶،تهران ۱۳۷۴ش؛
(۱۵)محمدمعصومبن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش؛
(۱۶)میرزا محمدعلی (معلم حبیبآبادی)، مکارم الآثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، اصفهان ۱۳۵۲ش؛
(۱۷)میرزا جواد ملکی تبریزی، رساله لقاءاللّه به ضمیمۀ رساله لقاء اللّه امام خمینی، چاپ صادق حسنزاده، قم ۱۳۸۳ش؛
دانشنامه جهان اسلامجلد۱۶